دعاهاى قرآن

دعاهاى قرآن 0%

دعاهاى قرآن نویسنده:
گروه: علوم قرآنی
صفحات: 5

دعاهاى قرآن

نویسنده: حسين واثقى
گروه:

صفحات: 5
مشاهدات: 2177
دانلود: 337

توضیحات:

دعاهاى قرآن
  • مقدمه

  • دعاهاى آدم و حوا

  • دعاهاى حضرت نوح عليه السلام

  • دعاهاى حضرت ابراهيم عليه السلام

  • دعاى حضرت لوط عليه السلام

  • دعاى سربازان طالوت

  • دعاى سليمان عليه السلام براى حكومتى بى نظير

  • دعاى سليمان عليه السلام براى توفيق بر شكر نعمت هاى الهى

  • داود و سليمان عليهما السلام حمد الهى كردند

  • دعاى بلقيس ملكه سبا

  • دعاى حضرت ايوب عليه السلام

  • دعاهاى حضرت يوسف عليه السلام

  • دعاى حضرت يونس عليه السلام

  • دعاى اصحاب كهف

  • دعاى حضرت شعيب عليه السلام

  • دعاهاى حضرت موسى عليه السلام

  • دعاى ساحران مؤ من

  • دعاى مؤ منان

  • دعاى بنى اسرائيل

  • دعاى همسر فرعون

  • دعاهاى حضرت زكريا عليه السلام براى درخواست فرزند

  • دعاى مادر مريم

  • دعاى حواريون عيسى عليه السلام

  • دعاى حضرت عيسى عليه السلام

  • دعاى مجاهدانى كه در ركاب پيامبران جهاد كردند

  • دعاى صاحبان باغ سوخته

  • دعاهايى كه به حضرت محمد صلى الله عليه و آله آموزش داد

  • دعاى مسيحيانى كه مسلمان شدند

  • دعا براى پدر و مادر

  • دعاى آنان كه به سلطه ستمگران گرفتارند

  • تعليم دعا به مسلمانان

  • دعا هنگام سوار شدن بر مركب و در برابر هر نعمتى

  • دعاى ملائكه مقرب براى مؤ منان

  • تقديس الهى از زبان ملائكه

  • دعاى عاقلان

  • دعاى بندگان با كمال الهى

  • دعاى هميشگى مؤ منان

  • دعا براى دنيا و آخرت

  • دعاى مؤ منان راستين

  • دعاهاى دانشمندان بلند پايه

  • دعاى مؤ منان براى خود و مؤ منان ديگر

  • دعاى انسان در چهل سالگى

  • عبادالرحمن چگونه دعا مى كنند؟

  • دعاى بندگان مخلص خدا

  • تقديس الهى به وسيله دارندگان علم لدنى

  • دعاى اصحاب اعراف

  • دعاى مؤ منان در روز قيامت

  • حمد و سپاس بهشتيان

  • دعاى نيكوكاران در بهشت

  • فهرست موضوعى دعاهاى قرآن

جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 5 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • مشاهدات: 2177 / دانلود: 337
اندازه اندازه اندازه
دعاهاى قرآن

دعاهاى قرآن

نویسنده:
فارسی
دعاهاى قرآن دعاهاى قرآن
مؤ لف : حسين واثقى
مقدمه بسم الله الرحمن الرحيم
قرآن كريم كتاب زندگى ماست و هر آنچه كه براى تكامل روح و سازندگى شخصيت انسان لازم است در آن آمده است .
يكى از نيازهاى فطرى بشر، راز و نياز با خداوند است . او مى خواهد خوشبخت زندگى كند و در آخرت نيز سعادتمند شود. بدين منظور و براى رسيدن به اين مقصود همواره در صدد داشتن رابطه و انس با خداوند است تا به هنگام بروز شدايد و مشكلات به او رجوع نمايد. براى اين منظور لفظ و بيان خاص و الفاظ و متن خصوصى لازم نيست . هر قوم و ملتى با زبان خود و به مقدار فهم خويش خدا را مى خواند:
اما متن دعاها و مناجات هايى كه از زبان اهل معرفت و انسان هاى الهى و وارسته برخاسته است داراى ظرفيت لفظى و معانى گسترده اى است به گونه اى كه در كلام و دعاى ديگران يافت نمى شود و اين خود رمز جاودانگى و قابل سرمشق بودن اين دعاهاست .
يك بخش از كتب احاديث ما، دعاها و مناجات هايى است كه بر زبان اولياى الهى جارى شده است كه با آن كلمات همواره خدا را مى خوانده اند و يا اين كه بر پيروانشان تعليم داده اند كه با آن خدا را بخوانند. عمده اين گونه متون دركتب دعاگرد آمده است .
ليكن دعاهايى در قرآن كريم آمده است كه از زبان فرشتگان و پيامبران و بندگان صالح صادر شده و يا تعليم خداوند به بندگانش است كه به آنها به طور مستقل كمتر پرداخته شده است .
از آن جايى كه بنده مدتها توفيق استفاده از درس پر فيض و بركت استاد بزرگوار حوزه ، حضرت آية الله حسن زاده آملى (دامت افاضاته ) را داشتم استاد عظيم الشاءن توصيه مى فرمود كه قرآن را مطالعه كنيد و به دعاهاى قرآن كريم اهتمام ورزيد. به دنبال ، تاءكيد استاد، بنده نيز چند دور قرآن را مطالعه كردم و آياتى را كه حاوى دعاى پيامبران و فرشتگان و بندگان برگزيده حق و يا تعليم خداوند به پيامبرش بود در مجموعه اى گرد آوردم . آيات برگزيده دعايى با توضيحى كه زمينه استفاده از هر دعا را در مورد ويژه اش بيان مى كند، در اختيار مؤ منان و دوستداران قرآن كريم قرار مى گيرد.
در اين كتاب سعى كرده ام تا در مواردى كه به توضيح و تبيين كلمات و عبارات قرآنى نياز داشت از قرآن كريم دو تفسير مجمع البيان و البرهان استفاده نمايم و احيانا احاديثى از كتب تفسيرى و حديثى بر آن افزوده ام و در پايان فهرست موضوعى دعاهاى ذكر شده را افزودم تا خواننده بهتر بداند كه هر دعايى در چه زمينه و موضوع و مناسبتى نازل شده و نيز با چگونگى تكرار دعاها آشنا شود.
اهميت راز و نياز با خدا خداوند مى فرمايد:ادعونى استجب لكم (١) ؛ مرا بخوانيد تا به شما پاسخ دهم . مى دانيم كه خداوند صادق است و در سخن او گمان خلاف نمى رود، ليكن يكى از بهترين شواهد بر صدق گفتار حق تعالى مواردى است كه در قرآن كريم آمده است كه انبياء، اولياء و بندگان صالح حق تعالى در شرايط خاص خدا را خواندند و خدا هم دعاى آنان را اجابت كرد و آنها را از غم و اندوه رهانيد.
وقتى كه خداوند داستان حضرت يونس و زندانى شدن او در شكم ماهى در قعر دريا، و قبول توبه و استغفار او را بيان مى كند در پايان اشاره مى كند به دعا و مناجات يونس در قعر دريا، و مستجاب شدن دعا، و نجات يافتن او از چنان زندان وحشتناك در آخر سخن مى فرمايد (و كذلك ننجى المؤ منين ) (٢) ؛ ما اينچنين مؤ منان را نجات مى دهيم . و اين معنا را با لفظ مستقبل (كه دلالت بر دوام و استمرار دارد) بيان مى كند. گويا خداوند مى خواهد بفرمايد: مبادا گمان كنيد اين گونه برخورد و يارى و كمك ما اختصاص به يونس و يا گذشتگان و يا پيامبران دارد؛ بلكه نجات و يارى و كمك و هدايت ما شامل حال همه مؤ منان است ؛ آنهايى كه از سوز دل و از عمق جان در گرفتارى ها خدا را بخوانند.
در حقيقت خداوند با ذكر داستان حضرت يونس و حسن ختام آن با اين جمله به مردم با ايمان راه ارتباط بندگان با خدايشان را نشان ميدهد كه در مشكلات و سختى ها به خداوند اميدوار باشند و به درگاه او روى آورند و هيچ گاه از رحمت الهى ماءيوس نباشند چرا كه فرياد رس همه در همه جا خداوند است .
دعاهاى آدم و حوا آدم و حوا داستان پر رمز و راز دارند. خداوند آنان را در بهشت جاى داد و دستور داد تا از فلان ميوه يا دانه نخورند. اما شيطان آنان را وسوسه كرد و آنان از آن خوردند و گرفتار شدند. خداوند به آنان گفت :آيا من شما را از آن نهى نكردم و نگفتم كه شيطان دشمن آشكار شماست.
در اين هنگام آدم و حوا توبه كردند و دست به دعا برداشتند و گفتند:
ربنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفرلنا و ترحمنا لنكون من الخاسرين (٣) ؛
بارالها، ما به خود ستم كرديم - كه نافرمانى تو كرديم - اگر ما را نيامرزى و به ما رحم نكنى ما از زيان كاران خواهيم بود.
دعاهاى حضرت نوح عليه السلام ١. نوح يكى از پيامبران الهى بود كه عمرى دراز يافت به گونه اى كه عمر او ضرب المثل شده است .
نوح مردم را به خداپرستى و معرفت فرا مى خواند و از بت پرستى و جهالت باز مى داشت . مردم كه با عقايد پدران خويش خو گرفته بودند و از انديشه و تفكر به دور بودند نوح را تهديد كردند كهاى نوح اگر از كارت دست برندارى تو را سنگباران مى كنيم.
نوح دست به دعا برداشت و گفت :
رب ان قومى كذبون# فافتح بينى و بينهم فتحا و نجنى و من معى من المؤ منين (٤) ؛
پروردگارا! قوم من مرا تكذيب كردند. بين من و آنان داورى كن ، و مرا و كسانى كه با من ايمان آورده اند از دست آنان نجات بخش .
خداوند در قرآن كريم مى فرمايد:ما نوح و همراهان او را نجات داديم و ديگران را غرق كرديم.
٢. در قرآن كريم يك سوره به نام حضرت نوح آمده است و تمام اين سوره مربوط به داستان آن حضرت است . خداى متعال مى فرمايد:ما نوح را به سوى قومش فرستاديم پيش از آن كه عذاب دردناك به سراغشان آيد. او به مردم گفت : من شما را هشدار مى دهم ، خدا را بپرستيد و تقواى الهى را پيشه گيريد و مرا اطاعت كنيد اگر چنين كنيد خداوند شما را مى آمرزد و اجل شما را به تاءخير مى اندازد.
اين پيام و تبليغ ، مردم را بيدار نكرد و به همين سبب نوح از سر درد با خداوند چنين گفت :بارالها، شب و روز مردم را دعوت كردم و هرچه بيشتر فراخواندم مردم بيشتر گريزان شدند هر گاه آنان را به آمرزش تو دعوت مى كنم انگشت به گوش مى كنند، لباس ‍ بر سر مى كشند تا پيام مرا نشنوند و بر كردار خود اصرار مى ورزند. به طور علنى و پنهانى آنان را خواندم و گفتم از پروردگارتان طلب آمرزش كنيد چرا كه او آمرزنده است اوست كه باران بر شما فرو مى فرستد و اموال و پسران به شما مى دهد و باغ ها و نهرها برايتان فراهم مى آورد.
نوح سپس آيات و نشانه هاى حق تعالى را در عالم آفرينش برايشان بازگو كرد. اما باز هم بيدار نشدند و به يكديگر سفارش مى كردند كه از بت هاى خود دست برنداريد. آنان در گناهان غوطه ور شدند و سرانجام اهل جهنم گشتند.
در اين هنگام نوح دست به دعا برداشت و به پروردگار عرضه داشت :
رب لاتذر على الارض من الكافرين ديارا # انك ان تذرهم يضلوا عبادك ولايلدوا الا فاجرا كفارا # رب اغفرلى ولوالدى و لمن دخل بيتى مؤ منا و للمؤ منين و المؤ منات و لاتزد الظالمين الا تبارا (٥) .
بارالها، از كافران بر روى زمين هيچ كسى باقى نگذار. اگر آنان را رها كنى بندگان تو را گمراه مى كنند و به جز تبه كار كافر فرزندى نياورند. بارالها، مرا و پدر و مادرم و هر مؤ منين را كه به خانه ام وارد شود و همه مردان و زنان با ايمان را بيامرز و بر نابودى ستمگران بيفزا.
٣. خداوند در سوره قمر مى فرمايد:در دوران گذشته قوم نوح بنده ما را تكذيب كردند و گفتند او ديوانه و جن زده است. نوح هم دست به دعا برداشت و خداوند را خواند و چنين گفت :
اين مغلوب فانتصر (٦) .
بارالها، من در هدايت مردم شكست خوردم ؛ تو خود مرا يارى فرما.
٤. در سوره مؤ منون آمده است :ما نوح را به سوى قومش فرستاديم ، او به مردم گفت : اى قوم من خداوند را بپرستيد به جز او براى شما خدايى نيست ، آيا پروا نمى كنيد؟.
گروه كافران گفتند:نوح چون شما بشر است كه مى خواهد بر شما برترى جويد؛ اگر خداوند مى خواست پيامبرى بفرستد فرشتگانى را به پيامبرى مى فرستاد نوح ديوانه است.
در اين هنگام نوح دست به دعا برداشت و گفت :
رب انصرنى بما كذبون (٧) ؛
خداوند مى فرمايد:به نوح وحى كرديم كه زير نظر و راهنمايى ما كشتى ساز، و هر گاه فرمان رسيد و آب از تنور فوران كرد از هر يك از حيوانات دو عدد و خانواده ات را سوار بر كشتى كن ، و هر گاه تو و همراهان در كشتى مستقر شديد بگو:
الحمدلله الذى نجينا من القوم الظالمين # و قل رب انزلنى منزلا مباركا و انت خيرالمنزلين (٨) ؛
حمد براى خدايى است كه ما را از دست ستمكاران نجات داد وبگو: بارالها، مرا در منزلگاهى مبارك جاى ده (زيرا) تو بهترين فرود آورندگانى.
پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله به حضرت على عليه السلام فرمود:اى على هرگاه در جايى منزل كردى بگو: اللهم انزلنى منزلا مباركا و انت خير المنزلين ؛ چرا كه خير و خوبى آن منزل روزى تو مى شود و شر و بدى آن از تو دور مى شود (٩) .
در حديثاربع مائةكه على عليه السلام چهارصد سخن كوتاه و نغز در آداب زندگى و بندگى براى يارانش بيان فرمود، آمده است :هرگاه جايى منزل كرديد بگوييد: اللهم انزلنا منزلا مباركا و انت خيرالمنزلين (١٠) .
٥. نوح ٩٥٠ سال در ميان مردم تبليغ يكتا پرستى و پاكى و درستى كرد. اما ده قرن تبليغ و دعوت آن مردم خفته جاهل را بيدار نكرد و به هوش نياورد. و از همه بذر توحيد و خداپرستى به جز بسيار اندك در دل سخت تر از سنگ آنان جوانه نزد و به بار ننشست افزون بر آن پيامبر الهى را به باد استهزاء مى گرفتند و تهمت هايى كه خود شايسته آن بودند به او مى بستند و مؤ منان همراه او را مردمانى پست مى خواندند...
با چنين پيشينه عصيان و تبه كارى است كه بفرمان الهى از آسمان باران شديد باريدن مى گيرد و از جاى جارى زمين چشمه ها مى جوشد و سيل و طوفان همه جا را فرا ميگيرد.
نوح كه از پيش آماده چنين شرايطى است ؛ به مؤ منان و همراهان خود مى گويد تا بر كشتيى كه به دست خود او ساخته شده است سوار شوند. نوح به هنگام سوار شدن بر كشتى مى گويد:
بسم الله مجريها و مرسيها ان ربى لغفور رحيم (١١) .
به نام خداست حركت و توقف كشتى ؛ به درستى كه پروردگارم آمرزنده و مهربان است .
در اين هنگام ، آب از آسمان و زمين به هم مى پيوندد و همه جا را مى گيرد و همه نابكاران سيه روز را در كام خود فرو مى كشد در حالى كه نوح و همراهانش بر كشتى نجات سوارند و بر سطح آب در حركتند. وقتى كه آب همه جا را فرا گرفت و همه گمراهان لجوج را به كام مرگ كشيد فرمان الهى بر توقف باران و جوشش زمين صادر مى شود و كشتى نوح بر كوه (جودى ) آرام مى يابد. در اين ميانه نوح كه پسر نادرستش را در ميان غرق شدگان مى بيند دست به دعا برميدارد و مى گويد:
رب ان ابنى من اهلى و ان وعدك الحق و انت احكم الحاكمين (١٢) .
بارالها، پسرم از خانواده من است (و تو وعده داده بودى كه خانواده مرا نجات دهى ) و وعده تو حق است و تو احكام الحاكمين هستى .
خداوند فرمود:اى نوح ، او از خاندان تو نيست ، او ناشايست است آنچه را كه به آن آگاهى ندارى از من مخواه ، من تو را پند ميدهم ، مبادا از جاهلان باشى.
نوح به خود آمد و گفت :
رب انى اعوذ بك ان اسئلك ما ليس لى به علم ، و ان لاتغفر لى و ترحمنى اكن من الخاسرين (١٣) .
بارالها، من به تو پناه مى برم از اين كه چيزى را كه به آن آگاهى ندارم از تو بخواهم اگر مرا نيامرزى و به من رحم نكنى از زيانكاران خواهم بود.
دعاهاى حضرت ابراهيم عليه السلام ١. حضرت ابراهيم يكى از پيامبران بزرگ الهى است . او از برجستگان دعوت به توحيد در طول تاريخ و پدر بسيارى از پيامبران است .
در زمانى برانگيخته شد كه مردم سخت در بت پرستى بودند و بتهاى گونه گون را پرستش و احترام مى كردند. آن حضرت با مردم گفت و گو مى كرد و بى خاصيتى و پوچى بت ها را براى آنان شرح مى داد. آنان در برابر سخنان حكيمان ابراهيم خليل عليه السلام يك حرف داشتند و آن اين بود كه :پدران ما اين گونه مى كردند و ما هم به راه آنان مى رويم.
ابراهيم گفت :خدا آن است كه پروردگار هستى است . او كه مرا آفريد و هدايتم مى كند او كه مرا طعام و نوشيدنى ميدهد و هرگاه بيمار شدم شفايم مى دهد. او كه مرا مى ميراند و سپس زنده مى كند او كه اميدوارم در روز قيامت گناه مرا بيامرزد.
سپس ابراهيم دست به دعا برداشت و گفت :
رب هب لى حكما و الحقنى بالصالحين # و اجعل لى لسان صدق فى الاخرين # و اجعلنى من ورثة جنة النعيم # و اغفر لابى انه كان من الضالين# و لاتخزنى يوم يبعثون (١٤) ؛
بارالها، به من حكمت ده و مرا به نيكوكاران بپيوند. و نام نيك مرا در امت هاى بعدى قرار ده . و مرا از وارثان بهشت نعيم قرار ده . و پدرم را بيامرز چرا كه از گمراهها بود و در روز قيامت مرا رسوا مساز (١٥) .
٢. اسوه و الگو در سازندگى يا نابودى شخصيت انسان نقش حياتى دارد. قرآن كريم كه كتاب سازندگى و تربيت انسان هاست به اين معنى مهم بسيار پرداخته است . ياد انسانهاى بزرگ چون پيامبران و ديگر شخصيت هاى مثبت و نيز ياد افراد گمراه و بدفرجام به منظور عبرت گرفتن و سرمشق يافتن در قرآن كريم آمده است .
كلمهاسوهسه بار در قرآن مجيد به كار رفته است : يك بار درباره پيامبر اسلام (١٦) يكبار در مورد حضرت ابراهيم و مؤ منان همراه (١٧) و نوبت سوم درباره ياوران حضرت ابراهيم (١٨) .
خداوند در قرآن كريم مى فرمايد:ابراهيم و ياران او اسوه اى نيكو براى شمايند هنگامى كه به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه به غير خدا مى پرستيد بيزاريم و راه شما را رد مى كنيم ، و بين ما و شما دشمنى و كينه هميشه خواهد بود، تا آن گاه كه به خداوند بى شريك ايمان آوريد. مگر سخن ابراهيم كه به پدرش گفت : من به زودى براى تو استغفار مى كنم و عذاب الهى را از تو نميتوانم بگردانم.
دعاى ابراهيم و يارانش اين بود:
ربنا عليك توكلنا و اليك انبنا و اليك المصير# ربنا لاتجعلنا فتنة للذين كفروا واغفرلنا ربنا انك انت العزيز الحكيم (١٩) .
بارالها، بر تو توكل كرديم و به فرمان تو بازگشتيم و بازگشت به سوى تو است . بارالها ما را براى كافران هدف قرار مده و ما را بيامرز به درستى كه تو توانا و حكيمى .
امام صادق عليه السلام در تفسيرربنا لاتجعلنا فتنة للذين كفروافرمود:
در گذشته تمام افراد با ايمان فقير بودند ( و زير فشار و اذيت و آزار كافران به سر ميبردند) و تمام كافران ثروتمند بودند، تا آن كه ابراهيم عليه السلام آمد و اين چنين دعا كرد: ربنا لاتجعلنا فتنة للذين كفروا. آنگاه خداوند در ميان مؤ منان ثروت و فقر قرار داد و در ميان كفار نز ثروت و فقر قرار داد (٢٠) .
٣. بحث و گفتگوى ابراهيم عليه السلام با بت پرستان بى نتيجه ماند. چرا كه هر چه ابراهيم با آنان به سخن مى نشست آنان بيشتر بر گمراهى خود اصرار مى ورزيدند.
ابراهيم با خود گفت : شايد اجراى يك صحنه آنان را هشيار كند. در يك روز عيد كه همه مردم از شهر خارج شده و به گشت و گذار تفريح رفته بودند ابراهيم وارد بتخانه شد تبر را به دست گرفت و همه بتها را شكست و تنها بت بزرگ را سالم گذارد تبر را به دوش ‍ بت بزرگ نهاد و از بتكده خارج شد. مردم از گلگشت و تفريح بازگشتند به سوى بتهاى خود رفتند و آنها را شكسته يافتند. با تفحص و جست و جو دريافتند كه اين كار، كار ابراهيم است .
از ابراهيم بازجويى كردند ابراهيم در پاسخ آنان گفت :بت بزرگ دست به چنين كارى زده است !.
ابراهيم اين سخن را به اين منظور گفت كه شايد آنها به خود آيند و بنگرند بت كه سخن نمى گويد و فهم و شعور ندارد و نمى تواند ضرر را از خود دور كند و به ديگران آسيبى برساند، چگونه مى تواند خداى هستى باشد؟
اما اين صحنه هم ذهن بسته آنان را بيدار نكرد و تقليد كور كورانه از پدران نادان خود را بر انديشه و تفكر ترجيح دادند.
از اين رو، آتشى عظيم افروختند، و ابراهيم را در آن پرتاب كردند. اما اراده حق تعالى اين چنين بود كه ابراهيم سالم بماند؛ چرا كه هنوز دوره هايى از ماءموريتش براى هدايت و ارشاد خلق و ساختن كعبه اجرا نشده بود.
ابراهيم كه دعوت و تبليغ را در آن سرزمين بى ثمر ديد، از ميان آن مردم بيرون رفت و گفت :از من اين سرزمين به جايى كه پروردگارم بخواهد مى روم ، او مرا هدايت مى كندآنگاه رو به سوى سرزمين فلسطين نهاد.
ابراهيم كه پس از سالها ازدواج و رسيدن به سن پيرى هنوز فرزندى داشت دست به دعا برداشت و گفت :
رب هب هلى من الصالحين (٢١) ؛
بارالها از نيكوكاران (فرزندى ) به من عطا كن .
خداوند هم به او بشارت داد كه دعايت مستجاب شد و پسرى بردبار به تو خواهم داد و به زودى اسماعيل به دنيا چشم گشود.
٤. پس از آن كه ابراهيم عليه السلام به فلسطين هجرت كرد خداوند به او و هاجر، اسماعيل را عطا كرد. اما بر اثر اصرار ساره مجبور شد كه اسماعيل و مادرش هاجر را به سرزمين ديگر برد. ابراهيم و هاجر و اسماعيل رفتند تا به مكه رسيدند، و به راهنمايى جبرئيل همان جا توقف كردند. ابراهيم سايبانى برپا كرد و خانواده اش را در آن پناه داد و خود به سوى فلسطين بازگشت .
اراده الهى اينچنين تعلق گرفت بود كه ابراهيم از ساره هم فرزند داشته باشد.
پس ساره به اسحاق باردار شد. اسماعيل و مادرش در مكه و اسحاق و مادرش در فسلطين به سر مى بردند و ابراهيم خليل هم بين اين دو سرزمين در رفت و آمد بود. فلسطين جاى خوش آب و هوا و سرزمين حاصلخيز بود اما در مكه نه آب بود و نه گياه ، نه درخت و نه زمين هموار.
ابراهيم كه به فرمان الهى در چنان جاى كوهسار و خشك و بى آب و گياه ، خانواده اش را مسكن داده بود دلش شكست و حالش ‍ دگرگون شد دست به دعا برداشته گفت :
رب اجعل هذا البلد آمنا و اجنبنى وبنى ان نعبد الاصنام # رب انهن اضللن كثيرا من الناس فمن تبعنى فانه من و من عصانى فانك غفور رحيم # ربنا انى اسكنت من ذريتى بواد غير ذى زرع عند بيتك المحرم ربنا ليقيموا الصلاة فاجعل افئدة من الناس تهوى اليهم و ارزقهم من الثمرات لعلهم يشكرون # ربنا انك تعلم ما نخفى و ما نعلن و ما يخفى على الله من شى ء فى الارض و لا فى السماء # الحمد لله الذى و هب لى على الكبر اسماعيل و اسحق التى ربى لسميع الدعاء # رب اجعلنى مقيم الصلاة و من ذريتى ربنا و تقبل دعاء # ربنا اغفرلى و لوالدى و للمؤ منين يوم يقوم الحساب (٢٢) ؛
بارالها، اين سرزمين را امنيت ده و من پسرانم را از پرستش بت ها دور دار. بارالها، بت پرستان بسيارى از مردم را گمراه كردند، پس ‍ هر كه مرا پيروى كرد از من است و هر كس نافرمانى من كرد پس تو آمرزنده مهربانى بارالها من برخى از فرزندانم را در سرزمين بدون زراعت مكه نزد خانه محترم تو ساكن كردم ، تا نماز را به پا دارند. پس دلهاى جمعى از مردم را ميل و محبت آنان ده ، و از ميوه ها آنان را روزى ده ، باشد كه شكرگزارند. بارالها، آنچه ما مخفى يا آشكار كنيم تو مى دانى ، و هيچ چيز در آسمان و زمين بر تو پوشيده نيست حمد براى خداست كه به سن پيرى اسماعيل و اسحاق را به من بخشيد. همانا پروردگارم شنونده دعاست . بارالها من و بعضى از فرزندانم را بر پا دارنده نماز قرار ده ، بارالها، دعاى مرا بپذير. بارالها، بيامرز مرا و پدر و مادرم و مؤ منان را در روزى كه حساب برپا مى شود.
٥. انتخاب مكه براى سكونت اسماعيل و هاجر به فرمان خدا بود و ابراهيم به اين منزلگه رضا داد ليكن مكه جاى آبادى نبود و ميوه و حبوبات در آن توليد نمى شد. اين است رمز اين كه ابراهيم باز هم دعا مى كند و مى گويد:
رب اجعل هذا بلدا امنا و ارزق اهله من الثمرات من ءامن منهم بالله و اليوم الاخر (٢٣) ؛
بارالها، اين سرزمين را امن قرار ده ، و اهل آن را از ميوه ها روزى ده ؛ مردمى كه ايمان به خدا و روز قيامت آورند.
خداوند متعال هم به دعاى ابراهيم پاسخ مثبت داد و گفت :هر كس كفر ورزد مدتى كوتاه در اين دنيا او را بهره دهم و آنگاه او را به سوى عذاب جهنم كشانم كه بد جايى است.
امام باقر عليه السلام فرمايد:بر اثر اين دعاست كه ميوه ها از سرزمين هاى ديگر به سوى مكه برده مى شود (٢٤) ؛
٦. اسماعيل در مكه باليد و برآمد، و ابراهيم بين مكه و فلسطين در رفت و آمد بود. خانه كعبه اولين عبادتگاه در روزى زمين و از دير باز محل پرستش خداى متعال و راز و نياز با او بوده است . ليكن دير زمانى بود كه ويران شده و از يادها رفته بود. ابراهيم به فرمان الهى ماءمور تجديد بناى كعبه شد. او با كمك اسماعيل به اين ماءموريت پرداخت . پايه ها بالا رفت و خانه حق براى طوف كنندگان و عبادت كنندگان مهيا شد.
ابراهيم و اسماعيل دست به دعا برداشتند:
ربنا تقبل منا انك انتاالسميع العليم # ربنا و اجعلنا مسلمين لك و من ذريتنا امة مسلمة لك و ارنا مناسكنا و تب علينا انك انت التواب الرحيم # ربنا و ابعث فهيم رسولا منهم يتلوا علهيم آياتك و يعلمهم الكتاب والحكمة و يزكيهم انت العزيز الحكيم (٢٥) ؛
بارالها، از ما بپذير تو شنوا و دانايى .
بارالها، ما دو را تسليم خود قرار ده و از فرزندان ما نيز تسليم امر تو باشند، عبادات ما را به ما بياموز و توبه ما را بپذير، تو توبه پذير مهربانى .
بارالها، در ميان فرزندان ما پيامبرى برگزين كه آيات تو را بر مردم بخواند و كتاب حكمت به آنان آموزد و آنها را تزكيه كند؛ همانا تو عزيز و حكيمى .
نكته در آيه ١٢٩ سوره بقره ملاحظه شد كه ابراهيم و اسماعيل از خداوند خواستند در ميان امتى از ذريه آنان پيامبرى برگزين كه آيات الهى را بر مردم بخواند و كتاب و حكمت به آنان آموزد و آنان را تزكيه كند، اين دعاى ابراهيم و اسماعيل چه زمانى مستجاب شد؟
در حديث آمده است كه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله فرمود:انا دعوة ابى ابراهيم؛ (٢٦)
من به واسطه دعاى پدرم ابراهيم به دنيا آمدم و مبعوث شدم.
بنگر بين زمان دعاى ابراهيم ، و مستجاب شدن آن و به دنيا آمدن و مبعوث شدن حضرت محمد صلى الله عليه و آله چقدر فاصله است !و از تاءخير استجابت دعا ماءيوس مشو.
دعاى حضرت لوط عليه السلام لوط كه در زمان حضرت ابراهيم مى زيست پسر برادر آن حضرت و پيامبران هلى در شهر سدوم بود او مردم شهر خود را به توحيد و پاكى و درستى دعوت مى كرد. ثمره ده ها سال تبليغ و فراخوانى او، گرايش افرادى اندك بود. در ميان مردم آن شهر، فساد اخلاق و آلودگى به اوج رسيد به گونه اى كه پيشتر سابقه نداشت . لوط كه مردم را از گناه باز ميداشت ، تهديدش كردند كه اگر از تبليغ دست برندارد او را از شهر بيرون مى كنند. و گاه به نشانه تمسخر به او مى گفتند: اگر راست مى گويى عذاب الهى را براى ما بياور. لوط دست به دعا برداشت و گفت :
رب انصرنى على القوم المفسدين (٢٧) ؛
بارالها، مرا بر قوم تبه كار و هرزه پيروز فرما؛
لوط به مردم اعلام كرد من با كردار ناشايست شما دشمنم و دست به دعا برداشت و گفت :
رب نجنى و اهلى مما يعلمون (٢٨) ؛
بارالها، من و خاندانم را از كردار ناشايست آنها نجات بخش .
عذاب الهى بر آن مردم در رسيد. لوط و خاندان و پيروان اندكش شبانه از شهر بيرون رفتند و صبحگاهان فرشتگان الهى عذاب آسمانى را بر مردم فاسق و تبه كار شهر سدوم فرود آوردند.
دعاى سربازان طالوت يكى از داستانهاى قرآنى داستان طالوت و جالوت است . بنى اسرائيل پس از دوره حضرت موسى عليه السلام به پيغمبر خود مى گويند:فرماندهى را بر ما بگمار تا به فرمان او در راه خدا پيكار كنيم. از جانب حق تعالى ، طالوت به فرماندهى آنان گماشته مى شود. در آغاز آنان از اين انتصاب رخ برميتابند و نمى پذيرند. سرانجام با تاءكيد پيامبر الهى به آن تن مى دهند و در ركاب او براى نبرد با جالوت كافر تبهكار و لشكر او حركت مى كنند.
دو لشكر مقابل يكديگر صف آرايى مى كنند و آماده نبرد مى شوند. سربازان موحد طالوت در اين هنگام دست به دعا برميدارند و مى گويند:
ربنا افرغ علينا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا على القوم الكافرين (٢٩) ؛
بارالها، صبر و پايدارى بر ما فرو ريز، و گامهاى ما را استوار دار و ما را بر كافران پيروز فرما.
و سپس به كارزار مى پردازند، موحدان پيروز، و كافران فرارى مى شوند.
دعاى سليمان عليه السلام براى حكومتى بى نظير سليمان و پدرش داوود از پيامبران الهى بودند كه خداوند در قرآن كريم از آنان به نيكى ياد مى كند. از آن جا كه سليمان عليه السلام شيفته اسب بود، لشكريان او مسابقه اسب دوانى ترتيب داده بودند تا براى نبرد با دشمن آماده باشند، و سليمان از آن سان مى ديد. مسابقه به درازا كشيد و وقت فضيلت نماز سپرى شد، خداوند كه خواست سليمان را بيازمايد، جنازه اى بر تخت او افكند. سليمان به درگاه الهى رو كرد و دست به دعا برداشت و گفت :
رب اغفرلى و هب لى ملكا لاينبغى لاحد من بعدى انك انت الوهاب (٣٠) ؛
خداوندا مرا بيامرز وحكومتى به من ببخش كه شايسته هيچ كس پس از من نباشد، همانا تو بسيار عطا كننده اى .
خداوند متعال هم خواست او را بر آورد و حكومتى بى نظير به او عطا كرد. پس از گذشت هزاران سال هنوز هم داستان ملك سليمان بر سر زبانهاست و از آن بزرگى و عظمت ياد مى شود.
دعاى سليمان عليه السلام براى توفيق بر شكر نعمت هاى الهى در دعاى پيشين گفتيم كه خداوند حكومتى بى نظير به سليمان داد.
گرچه بسيارى از مردم آنگاه كه به قدرت و ثروت مى رسند خداوندى در كه صاحب نعمت است فراموش مى كنند، اما سليمان هرگاه به نعمت هاى مادى و معنوى كه خداوند به او و پيش تر به پدرش حضرت داود داده بود نظر مى افكند مى گفت : اين را فضل و كرامت خداى من است به من نعمت داده تا ببيند سپاسگزارى يا ناسپاسى اش مى كنم .
روزى سليمان با لشكريانش از سرزمينى مى گذشتند و شنيد كه مهتر مورچگان به مورچگان گفت : به لانه هاى خود برويد مبادا سليمان و لشكريانش شما را لگد مال كنند. سليمان كه زبان همه موجودات را مى دانست تا اين سخن را شنيد به خنده آمد و دست به دعا برداشت و چنين گفت :
رب اورعنى ان اشكر نعمتك التى انعمت على وعلى والدى و ان اعمل صالحا ترضيه و ادخلنى برحمتك فى عبادك الصالحين (٣١) ؛
بارالها، به من الهام كن نعمتهايى را كه به من و به پدر و مادرم داده اى سپاس و شكر بگذارم ، كارهاى نيك كه مورد پسند تو باشد انجام دهم و از سر لطف و رحمت خود، مرا در زمره بندگان نيكوكارت قرار ده .
داود و سليمان عليهما السلام حمد الهى كردند حمد وسپاس كسى كه كمك و يارى كرده است پسنديده و لازم است و چه كسى چون خداوند بذل و بخشش و احسان مى كند!او كه هر چه نعمت و توان و كمال درايم از اوست . خداوند به دو پيامبرش داود و سليمان نعمت هاى فراوانى داد و برخى نعمت ها به آن دو داد كه به ديگران نداد به داوند علم قضاوت داد و آهن را در دست او نرم كرد و به سليمان آشنايى به زبان پرندگان و حيوانات تسخير شياطين و جن ، هوانوردى و حكومت بى مانند داد. ليكن آن دو پيشواى موحدان سپاس حق گزاردند و گفتند:
الحمد الله الذى فضلنا على كثير من عباده المؤ منين (٣٢) ؛
حمد و سپاس از آن خدايى است كه ما را بر بسيارى از بندگان مؤ منش برترى داد.
دعاى بلقيس ملكه سبا خداوند به سليمان حكومتى بى نظير عطا كرد. پرندگان نيز در تسخير سليمان بودند. روزى سليمان در ميان پرندگان ، هدهد را نديد. زمانى نگذشت كه هدهد باز آمد و گفت : از سرزمين سبا براى تو خبرى آورده ام . در آن جا زنى با امكانات بسيار و تختى عظيم حكم مى راند و مردم آن در برابر خورشيد سجده مى كنند.
سليمان نامه اى به ملكه آن سرزمين مى نويسد و هدهد آن را به مقصد مى رساند. ملكه پس از رايزنى و مشورت با سران ، هديه اى براى سليمان مى فرستد كه سليمان آن را نمى پذيرد.
پس از گذشت زمان و مراحلى ملكه به سوى دربار سليمان بار سفر مى بندد و وارد كاخ سليمان مى شود و به نشانه توبه و ايمان مى گويد:
رب انى ظلمت نفسى و اسلمت مع سليمان لله رب العالمين (٣٣) ؛
بارالها، من بر خودم ستم كردم و با سليمان به خداوند عالميان ايمان آوردم .
دعاى حضرت ايوب عليه السلام ايوب يكى از پيامبران الهى است كه به خاطر صبرش زبانزد همگان است خداوند به ايوب نعمت بسيار داده و او هم به طاعت الهى كمر بسته و شكرگزار نعمت هاى الهى بود. شيطان به بندگى ايوب حسد برد و گفت : خداوندا، اگر ايوب فرمانبر است به خاطر نعمتهايى است كه به او داده اى ، وگرنه فرمان نمى برد.
سرانجام ، زمينه و زمان آزمايش ايوب فرا رسيد و گرفتار امتحان الهى شد.
ايوب ثروت و مكنت و فرزندان را يكى پس از ديگرى از دست داد. در تمام مراحل اين آزمايش بزرگ ، صبر ايوب بر حوادث و پيشامدهاى تلخ چيره شد و آن گاه كه نيمه جانى بيش برايش نمانده بود دست به دعا برداشت و چنين گفت :
انى مسنى الضر وانت ارحم الراحمين (٣٤) ؛
بارالها، ضرر و زيان به جان من رسيد و تو ارحم الراحمين هستى .
شيخ طبرسى گويد:اين سخن ايوب ، كنايه اى ظريف براى طلب حاجات است (٣٥) .
در آيه ديگر آمده است كه ايوب چنين گفت :
انى مسنى الشيطان بنصب و عذاب (٣٦) ؛
پروردگارا، شيطان باسختى و رنج و عذاب به سراغ من آمد.
به هر حال دعاى ايوب مستجاب شد و از اين امتحان بزرگ سربلند برآمد و بر شيطان و پيروانش روشن شد كه ايوب در شادى و غم ، دارايى و ندارى ، تندرستى و بيمارى خداپرست و خدا دوست است .
ندا رسيد:با پايت زمين را بخراش ، چشمه اى برمى آيد، كه آبش بيمارى هاى تو را مداوا مى كند و هم نوشيدنى گوارا براى تو است. خداوند سلامتى را به او برگرداند و از فرزندان و خاندان دو چندان به او عنايت كرد. ثروت و مكنت رفته باز آمد و زندگى او بيش از پيش رونق يافت .
درباره تفسيراز فرزندان دو چندان به او عنايت كرداز امام صادق عليه السلام پرسيدند، آن حضرت فرمود:علاوه بر فرزندانى كه در اين امتحان بزرگ از دنيا رفته بودند، فرزندانى كه پيش از آن هم از ايوب وفات يافته بودند، زنده شدند (٣٧) ؛
دعاهاى حضرت يوسف عليه السلام ١. يكى از پيامبران الهى يوسف است . داستان يوسف در قرآن كريم بلند و پرنكته است . حسد برادران را وادار مى كند كه او را به چاه بيندازند. قافله اى
سر مى رسد و دلو را در چاه مى افكنند تا آب بكشند و استفاده كنند. ناباورانه مى نگرند به جاى آب ، نوجوانى زيبا از چاه سر برآورد. او را به بردگى مى گيرند و در مصر به فروش مى رسانند. يوسف به عنوان برده به كاخ عزيز مصر راه مى يابد و زليخا همسر عزيز شيفته يوسف مى شود و مى خواهد از او كام گيرد.
يوسف پاكدامن پيغمبر زاده ، به گناه تن نمى دهد. او را تهديد به زندان مى كنند. يوسف دست به دعا برميدارد و مى گويد:
رب السجن احب الى مما يدعوننى اليه و الاتصرف عنى كيدهن اصب اليهن و اكن من الجاهلين (٣٨) ؛
بارالها، زندان براى من دوست داشتنى تر است از گناهى كه مرا به سوى آن فرا مى خوانند، اگر مكر زنان را از من مگردانى با آنان درآميزم و از جاهلان خواهم بود.
خداوند هم دعاى او را مستجاب فرمود و مكر زنان دربار را از او بگرداند. پس يوسف را زندانى كردند.
٢. يوسف مدتى را در زندان مى گذراند. سالها و حكايت ها مى گذرد تا آن كه براى تعبير خواب پادشاه مصر در زندان به نزد او مى آيند. يوسف از موقعيت استفاده مى كند، از بى گناهى خود مى گويد، و از سبب زندانى شدن خود جويا مى شود.
پيام او را به پادشاه مى رسانند. پادشاه زنان را حضار مى كند. همه زنان ، به ويژه زليخا همسر پادشاه ، برگناهكارى خود و بيگناهى يوسف گواهى ميدهند. يوسف از زندان آزاد، مقرب دربار و وزير دارايى و اقتصاد مى شود. در كنعان مردم دچار قحطى مى شوند و براى تهيه آذوقه به سوى مصر رو مى آورند، مصر كه با تدبير يوسف داراى انبارهاى بزرگ غله شده است پذيرايى فرزندان يعقوب مى شوند.
يوسف ، پدر و مادرش را احترام مى كند و بر تخت مى نشاند، و برادرانش در برابر او به خاك در مى افتند و براى خداوند سجده مى گزارند با پديد آمدن چنين صحنه اى ، خوابى كه يوسف در نوجوانى ديده بود و به پدرش بازگو كرده بود تعبير مى شود. در چنين شرايطى يوسف دست به دعا برميدارد و با خداوند چنين مناجات مى كند:
رب قد آتيتنى من الملك و علمتنى من تاءويل الاحاديث فاطر السموات و الارض انت وليى فى الدنيا و الاخرة توفنى مسلما و الحقنى بالصالحين (٣٩) ؛
بارالها، تو به من رياست دادى ، و تعبير خواب را تو به من آموختى ، اى آفريننده آسمانها، و زمين ، تو ولى و سرپرست منى در دنيا و آخرت ، مرا مسلمان بميران و به نيكوكارانم بپيوند.
دعاى حضرت يونس عليه السلام حضرت يونس يكى از پيامبران الهى بود او زمانى دراز مردم را به توحيد و يكتاپرستى فرا خواند. ليكن اين دعوت و تبليغ طولانى مردم را به راه نياورد و آنان همچنان بر كفر خود لجاجت مى كردند. در اين هنگام كه يونس از جهل و كفر آنان به خشم آمده بود پيش ‍ از آن كه از خداوند اجازه گيرد از شهر خارج شد و سر به بيابان گذاشت . رفت تا به دريا رسيد. به قدرت الهى يك ماهى بزرگ دهان باز كرد و يونس را بلعيد. يونس بدون آن كه در شكم ماهى هضم شود زندانى شد و دانست اين سزاى آن است كه بدون اذن الهى ، ماءموريت خود را رها كرده است .
در چنين شرايطى با دلى شكسته و قطع اميد از همه جا، دعا كرد و گفت :
لااله الا انت سبحانك انى كنت من الظالمين (٤٠) ؛
خدايا، معبودى به جز تو نيست ، منزهى از هر عيب به درستى كه من از كسانى هستم كه بر خود ستم كردم .
خداوندا در قرآن كريم مى فرمايد:ما دعاى او را مستجاب كرديم .
و او را از غم نجات داديم ، و اين چنين همه مؤ منان را نجات ميدهيم.
حضرت يونس كه از شكم ماهى و درياى عميق نجات يافته بود، به محل ماءموريت خود باز آمد و مردم هم كه در غياب او به خود آمده بودند به گرد او جمع شدند و راه پاكى و خداپرستى در پيش گرفتند.
چند نكته ١. خداوند در پايان داستان يونس مى فرمايد:و كذلك ننجى المؤ منين ؛ ما اين چنين مؤ منان را از غم و گرفتارى نجات مى دهيمگويا داستان يونس براى اين در قرآن آمده است كه اين قانون كلى و سنت هميشگى الهى بازگو شود: نجات مؤ منان گرفتار، برنامه دائمى خداست ، كه در همه زمانها و مكانها و در تمام نسل ها جارى است .
پر واضح است كه اين بشارت و مژده اى براى همه ماست .
پيامبر گرامى ما فرمود:آيا شما را راهنمايى كنم به اسم اعظم الهى ، كه هر گاه خداوند با آن اسم خوانده شود جواب دهد، و هر گاه با آن اسم از خداوند درخواست شود پاسخ دهد؟ آن دعاى يونس است كه در تاريكى ها خواند:لااله الاانت سبحانك انى كنت من الظالمين.
مردى پرسيد: اى رسول خدا! آيا اين دعا مخصوص يونس بود يا براى همه مؤ منان است ؟ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:آيا نشنيدى بقيه آيه را:و كذلك ننجى المؤمنين (٤١) ؛
٢. عارفان الهى به دعاى حضرت يونس اهميت فراوان ميدهند، و بدان اهتمام ورزند و آن را ذكر يونسيه نامند.
٣. دعاهاى معصومان عليهم السلام ريشه قرآنى دارد. چرا كه آنان فرزندان قرآنند و از معرفت زلال قرآنى بهره مندند. امام حسين عليه السلام با اقتباس از دعاى حضرت يونس ، در دعاى عرفه گويد:
لا اله الا انت سبحانك انى كنت من الظالمين . لا اله الا انت سبحانك انى كنت من المستغفرين لا اله الا انت سبحانك انى كنت من الموحدين . لا اله الا انت سبحانك انى كنت من الخائفين . لا اله الا انت سبحانك انى كنت من الوجلين . لا اله الا انت سبحانك انى كنت من الراجين . لا اله الا انت سبحانك انى كنت من الراغبين . لا اله الا انت سبحانك انى كنت من المهللين لا اله الا انت سبحانك انى كنت من السائلين . لا اله الا انت سبحانك انى كنت من المسبحين . لا اله الا انت سبحانك انى كنت من المكبرين . لا اله الا انت سبحانك ربى و رب آبائى الاولين؛
به جز تو خدايى نيست ، منزهى از عيب من از ستمكارانم به جز تو خدايى نيست منزهى تو، من از استغفار كنندگانم . به جز تو خدايى نيست ، منزهى تو، من از يكتا پرستانم . به جز تو خدايى نيست ، منزهى ، من از بيمناكان از عذاب توام . به جز تو خدايى نيست ، منزهى تو من از افراد ترسانم . به جز تو خدايى نيست منزهى تو، من از اميدوارانم . به جز تو خدايى نيست ، منزهى تو من از آرزومندم . به جز تو خدايى نيست ، منزهى تو، من از لااله الا الله گويانم . به جز تو خدايى نيست ، منزهى تو من از گدايانم به جز تو خدايى نيست ، منزهى تو، من از تسبيح گويانم . به جز تو خدايى نيست ، منزهى تو، من از الله اكبر گويانم . به جز تو خدايى نيست ، منزهى تو كه پروردگار من و پروردگار پدران پيشين منى .
چند حديث در فضيلت اين دعا ١. پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله :هر بيمار مسلمانى كه اين دعا را بخواند، اگر در آن بيمارى (بهبودى نيافت و) مرد پاداش شهيد به او داده مى شود و اگر بهبودى يافت خوب شده در حالى كه تمام گناهانش آمرزيده شده است (٤٢) .
٢. رسول خدا صلى الله عليه و آله :آيا به شما خبر دهم از دعايى كه هرگاه غم و گرفتارى پيش آمد آن ادعا را بخوانيد گشايش ‍ حاصل شود؟اصحاب گفتند: آرى اى رسول خدا. آن حضرت فرمود:دعاى يونس كه طعمه ماهى شد: لا اله الا انت سبحانك انى كنت من الظالمين (٤٣) .
٣. امام صادق عليه السلام :عجب دارم از كسى كه غم زده است چطور اين دعا را نمى خواند لا اله الا انت سبحانك انى كنت من الظالمينچرا كه خداوند به دنبال آن مى فرمايد:فاستبجنا له و نجيناه من الغم و كذلك ننجى المؤ منين(ما او را پاسخ داديم و از غم نجات داديم و اين چنين مؤ منان را نجات مى دهيم ) (٤٤) .
٤. مرحوم كلينى نقل مى كند: مردى خراسانى بين مكه و مدينه در ربذه به امام صادق عليه السلام برخود و عرضه داشت : فدايت شوم من تا كنون فرزنددار، نشده ام ، چه كنم ؟
حضرت فرمود:هرگاه به وطن برگشتى و خواستى به سوى همسرت روى آيه ،و ذالنون اذ ذهب مغاضبا فظن ان لن نقدر عليه فنادى فى الظلمات ان لا اله الا انت سبحانك انى كنت من الظالمينرا تا سه آيه بخوان ان شاء الله فرزنددار خواهى شد (٤٥) .
دعاى اصحاب كهف داستان اصحاب كهف را خوانده و شنيده ايم . گروهى از جوانان موحد و خداپرست كه از جو كفرآميز جامعه و حكومت پليد زمان نفرت دارند و به خشم آمده اند راهى كوه و بيابان مى شوند تا بتوانند با آزادى خدا را عبادت كنند و با حق تعالى انس گيرند. وقتى كه مسير را پيمودند و به غار پناه بردند، در آن جا دست به دعا برداشتند و چنين گفتند:
ربنا اتنا من لدنك رحمة و هيى ء لنا من امرنا رشدا (٤٦) ؛
بارالها از نزد خودت به ما رحمت ده و رشد و پيشرفت در كار براى ما مهيا كن .
طالبان رحمت الهى و راهيان رشد و ايمان و نيكبختى و هدايت الهى ، شايسته است اين دعا را زمزمه كنند.
دعاى حضرت شعيب عليه السلام شعيب يكى از پيامبران الهى بود كه در راه ابلاغ توحيد و هدايت مردم رنج ها برد و از نامردان و پيروان شرك و شيطان مصيبت ها كشيد. مردمان مدين ، هم در اعتقادات و باورها دچار گمراهى و كج انديشى بودند وهم در رفتارهاى اجتماعى به بيراهه مى رفتند وهم در داد و ستد اهل خيانت بودند. شعيب به فرمان الهى دامن همت به كمر زده به تبليغ توحيد ناب ، مبارزه با مفاسد اجتماعى و اقتصادى آنان مى پرداخت .
امام مردمى كه به باورهاى باطل و عادتهاى نادرست خو گرفته بودند، شعيب را تخطئه و از باورها و سنتهاى خود دفاع مى كردند. شعيب به آنان گفت :ان اريد الا الا صلاح ما استطعت و ما توفيقى الا بالله عليه توكلت و اليه انيب (٤٧) ؛ من قصدى به جز اصلاح تا آن جا كه بتوانم ندارم . موفقيت من به دست خداست ، بر او توكل كردم و به سوى او باز مى كردم.
شعيب مردم را به توحيد و توبه فراخواند و از اين كه عذاب الهى كه بر امت هاى پيشين نازل شده ، بر آنان نيز نازل شود آنان را بيم داد.
اما آن مردم به جاى هشيارى ، شعيب را تهديد كردند كه اگر حرمت خويشانت نبود، تو را سنگسار مى كرديم .
روشنگرى و مبارزه فرهنگى فكرى شعيب ادامه يافت تا آن هنگام كه سران كفر و جهل ، شعيب و مؤ منان را بر سر دو راهى قرار دادند و گفتند:به آيين ما برگرديد، وگرنه شما را از شهر بيرون ميكنيمشعيب در پاسخ گفت :پس از آن كه خداى متعال ما را از آيين شما نجات بخشيد اگر به آن برگرديم بر خداوند افترا بسته ايمو سپس گفت :
وسع ربنا كل شى ء علما على الله توكلنا ربنا افتح بيننا و بين قومنا بالحق و انت خيرالفاتحين (٤٨) ؛
دانش پروردگار ما همه چيز را فرا گرفته است ، بر خداوند توكل كرديم ، بارالها، بين ما و اين مردم به حق داورى كن ، و، تو بهترين داورانى .
نفرين شعيب مستجاب شد و عذاب الهى بر تبهكاران فرود آمد.
دعاهاى حضرت موسى عليه السلام ١. يكى از داستانهاى بلند قرآن كريم ، داستان موسى و فرعون است . خوابگزاران و منجمان به فرعون مى گويند: به زودى فرزندى به دنيا مى آيد كه تاج و تخت تو را نابود مى سازد. با اين خبر وحشتناك فرعون دست به كار مى شود تا موسى به عرصه هستى قدم نگذارد اما به خواسته الهى و علم رغم خواسته فرعون ، موسى به دنيا چشم گشود و به اعجاز الهى در دامن خود فرعون باليد و بزرگ شد و آنگاه كه جوانى نيرومند شد خداوند به او علم و حكمت داد.
موسى ، يك روز خلوت داخل شهر شد ديد دو نفر در حال نزاع و نبرد هستند، و يكى از آنان از پيروان اوست . آن كه پيرو موسى بود موسى را به كمك خواست . موسى به يارى او شتافت و بر اثر ضربه موسى ، خصم از پا در آمد. در اين هنگام موسى منقلب شد و دست به دعا برداشت و گفت :
رب انى ظلمت نفسى فاغفرلى (٤٩) ؛
بارالها، من بر خود ستم كردم مرا بيامرز.
خداوند هم او را آمرزيد.
موسى باز هم دعا كرد و گفت :
رب بما انعمت على فلن اكون ظهيرا للمجرمين (٥٠) ؛
خداوندا، به خاطر نعمتى كه به من دادى هيچگاه پشتيبان گنهكاران نخواهم بود.
صبح روز بعد موسى با بيم و هراس در شهر گردش ميكرد. ديد مرد ديروزى ، امروز هم با كسى درگير است . باز هم موسى را به كمك خواست . طرف مقابل به موسى رو كرد و گفت : آيا مى خواهى مرا بكشى آن چنان كه ديروز ديگرى را كشتى !تو زورگويى نه مصلح !
از آن طرف شهر مردى سر مى رسد و مى گويد: اى موسى !سران گرد آمده اند و براى كشتن تو نقشه مى كشند، هر چه زودتر از شهر خارج شو!
موسى با احتياط و مراقبت از شهر بيرون شد و چنين دعا كرد:
رب نجنى من القوم الظالمين (٥١) ؛
اميدوارم پروردگارم مرا به بهترين راه هدايت كند.
٢. موسى به شهر مدين رسيد. در بيرون شهر مردمى را ديد كه در كنار چاهى جمع شده اند و از آن آب مى كشند و گوسفندان را سيراب مى كنند. موسى ديد دو زن دورتر ايستاده اند و در انتظار به نزد آنان رفت و پرسيد: چرا اين جا ايستاده ايد؟ آن دو جواب گفتند: وقتى كه چوپان ها از چاه آب كشيدند و گله خود را آب دادند و دور شدند ما سر چاه مى آييم ، آب مى كشيم و گوسفندان خود را سيراب مى كنيم .
موسى از سر وظيفه الهى و نوع دوستى به سر چاه آمد، براى آنان آب كشيد و گوسفندان آنان را سيراب كرد آنان به راه افتادند و زودتر از هر روز به خانه رسيدند.
موسى كه در مدين غريب بود و راه به جايى نمى برد، به زير سايه ، درختى رفت تا بياسايد؛ و خستگى راه از تن به در كند و چون امكانات و آذوقه نداشت دست به دعا برداشت اين چنين خدا را خطاب كرد:
رب انى لما انزلت الى من خير فقير (٥٢) ؛
بارخدايا، من به هر آنچه بر من فرو فرستى محتاجم .
دعاى موسى مستجاب شد دختران شعيب كه زودتر از هر روز به خانه برگشته بودند ماجراى يارى جوانى ناشناس را براى پدر بازگفتند.
پدر يكى از آنان را به دنبال موسى فرستاد تا او را بياورد موسى به خانه شعيب آمد از او پذيرايى كردند و چون توانايى و درستى و امانت او را ديدند او را به گرمى پذيرفتند، موسى داماد شعيب و صاحب همسر و زندگى شد.
گرچه در برخى روايات آمده است موسى در آن هنگام كه اين دعا را كرد به نانى محتاج بود، اما اين دعا مخصوص نان و خوراكى نيست ، بلكه براى همه احتياجات به كار مى آيد. دليلش اين است كه موسى پس از اين دعا صاحب همه چيز شد.
٣. موسى مدتى را كه با شعيب عهد بسته بود در مدين بماند و سپس با خانواده و گله و دارايى خود رو به سوى وطن آورد تا به طور سينا رسيد در آنجا، نورى از دور پديدار شد. به سوى آن رفت تا براى گرم شدن همراهان از آن شعله اى برگيرد. آن نور حق تعالى بود كه بر درختى تجلى كرده بود. در آن جا كه بزرگترين حادثه زندگانى موسى كه رسالت اوست رخ مى نمايد. موسى پيامبر شد و معجزه هم كه دليل صدق ادعاى وى بود، به او عطا شد.
سرآغاز ماءموريت او، رفتن به دربار فرعون و هشدار و انذر و دعوت او به سوى خداوند متعال اعلام شد.
در اين هنگام كه موسى ماءموريت را دشوار يافت به درگاه الهى رو كرد و گفت :
رب اشرح لى صدرى # و يسرلى امرى # واحلل عقدة من لسانى # يفقهوا قولى # و اجعل لى وزيرا من اهلى # هرون اخى # اشدد به ازرى # و اشركه فى امرى# كى نسبحك كثيرا# و نذكرك كثيرا# انك كنت بنا بصيرا (٥٣) ؛
بارالها سينه ام را گشاده دار. ماءموريتم را برايم آسان كن گره از زبانم بگشا. تا سخنم را بفهمند. از خاندانم برايم ياورى قرار ده كه هارون برادرم باشد پشتم را به او محكم كن . و او را در ماءموريتم شريك كن . تا تو را تسبيح بسيار گوييم و بسيار تو را ياد كنيم . به درستى كه تو با خبر و بينا بر احوال مايى .
خداى متعال پاسخ داد:اى موسى خواسته ات را برآورده ساختمسپس خداوندشيوه برخورد با فرعون را اينچنين به موسى به هارون آموخت :
به سوى فرعون رويد، چرا كه او را طغيان در پيش گرفته است به نرمى با او سخن گوييد، شايد به خود آيد يا بترسدموسى و هارون گفتند:
ربنا اننا نخاف ان يفرط علينا و ان يطغى (٥٤) ؛
بارالها ما مى ترسيم بر ما ستم كند يا راه طغيان و نافرمانى پيش گيرد.
خداوند پاسخ داد:نترسيد من با شمايم ، آنچه پيش آيد مى شنوم و مى بينم.

۱
دعاهاى قرآن دعاى ساحران مؤ من موسى و هارون به فرمان الهى رهسپار دربار فرعون شدند و به فرمان پروردگار به نرمى با او سخن گفتند از آزادى بنى اسرائيل عذاب قيامت خداشناسى نعمت هاى الهى مرگ معاد و آيات ديگر الهى برايش گفتند و معجزات الهى را به او نشان دادند.
فرعون ، معجزات الهى را سحر و موسى دانست و روز عيد را براى مبارزه با آن تعين كرد.
فرعون داناترين ساحران را گرد آورد و به آنان دلگرمى و وعده داد كه اگر موسى را شكست دادند از مقربان او خواهند شد.
روز عيد فرا رسيد. همه در مكان مقرر گرد آمدند تا مبارزه ساحران نامدار را با موسى و هارون ببينند. در آغاز ساحران به سحر پرداختند به گونه اى كه موسى بترسيد. ناگهان ندا آمد:اى موسى ، نترس ، تو برترى ، عصايت را بينداز تا ساخته هاى ساحران را ببلعد.
موسى به فرمان خدا دست به كار شد عصايش را افكند در دم به اعجاز الهى سحر ساحران را ببلعيد و كارى كرد كه ساحران و فرعون به سجده در افتادند و به حقانيت خداوند و صدق موسى و هارون و پوچى ادعاى خدايى فرعون گواهى دادند.
فرعون رو به آنان كرد و گفت : پيش از آن كه من به شما اجازه دهم به خدا ايمان آوريد؟ اين نقشه را طرح كرديد كه مردم را پراكنده و از شهر بيرون كنيد؛ به زودى خواهيد فهميد!دست و پايتان را برعكس يكديگر مى برم و همه شما را به دار مى آويزم .
ساحران تازه ايمان آورده گفتند: ما به سوى پروردگارمان برميگرديم ، و تو كه ما را مجازات ميكنى براى آن است كه ما وقتى معجزه الهى را ديديم ايمان آورديم . و در اين هنگام دست به دعا برداشتند و گفتند:
ربنا افرغ علينا صبرا و توفنا مسلمين (٥٥) ؛
بار خدايا، صبر و پايدارى بر ما ببار و ما را مسلمان بميران .
دعاى مؤ منان موسى و هارون مدتى در ميان بنى اسرائيل به تبليغ توحيد و ايمان و مبارزه و آزادى دست زدند، اما به جز اندك ايمان نياوردند، چرا كه ترس از فرعون و حكومت ظالمانه اش مانع از گرايش مردم به موسى مى شد.
موسى كه به همين گروه اندك نيز اطمينان خاطر نداشت بارى تقويت ايمان و روحيه آنان گفت :اگر مؤ منيند و از مسلمانانيد بر خداوند توكل كنيد.
آنان گفتند: بر خداوند توكل كرديم و سپس رو به جانب پروردگار بزرگ كرند و چنين دعا كردند:
ربنا لاتجعلنا فتنة للقوم الظالمين # و نجنا برحمتك من القوم الكافرين (٥٦) ؛
بارالها، ما را هدف قوم ستمكار قرار مده و به رحمت خود ما را از شر كافران نجات بخش .
٦. موسى به فرمان الهى به دعوت توحيدى ادامه مى داد، اما كمتر كسى به او ايمان مى آورد و فرعون ستمگر و دستگاه جبارش بر فشار خود به موسى و هارون مى افزود. اما شدت عمل فرعونيان و گمراهى مردم مانع از كار موسى نشد. از اين رو با ايمان كامل و با قاطعيت اعلام كرد:
افوض امرى الى الله ان الله بصير بالعباد (٥٧) ؛
سرنوشتم را به خدا سپردم ، به درستى كه خدا بر بندگانش بيناست .
مكنت و ثروت و قدرت فرعونيان چشم ها را خيره كرده بود. مردم هم كه داراى رشد عقلانى نبودند، بين موسى و مؤ منان از يك سو، و فرعون و دستگاه سلطنتش از سوى ديگر مقايسه مى كردند، و پيداست وقتى كه ملاك در مقايسه ، ظواهر مادى و لباس و كاخ و ملك و پول و زر باشد كفه فرعون برترى دارد و موسى و هارون به او نمى رسند. چرا كه فرعون سلطان دنياپرست و جمع كننده قدرت و ثروت بود، موسى و هارون پيام آور ايمان و اعتقاد و عدالت و آزادى بودند.
موسى كه ثروت و جاه و جلال مادى فرعون و اطرافيانش را مانع گرايش مردم به توحيد و تقوا مى ديد، در مناجات با خداوند چنين گفت :
ربنا انك اتيت فرعون و ملاه زينة و اموالا فى الحياة الدينا ربنا ليضلوا عن سبيلك ربنا اطلس على اموالهم و اشدد على قلوبهم فلا يؤ منوا حتى يروا العذاب الاليم (٥٨) ؛
بارالها، تو به فرعون و اطرافيانش جمال و مال در دنيا داده اى اما - آنان به جاى شكر گزارى - از راه تو گمراه شدند. بارالها، اموالشان را نابود و دلهايشان را سنگ كن - تا ديگر ايمان اجبارى نياورند - تا آن عذاب دردناك را ببينند.
نكته پس از اين مناجات خداوند فرمود:دعاى شما مستجاب شد.
در تفسير اين آيه از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود:بين اين دعا و مستجاب شدن آن نابودى فرعون چهل سال فاصله شد (٥٩) از ين حديث در مى يابيم كه گاهى ممكن است بنابه صالحى كه خدا ميداند اجابت دعاى ما به تاءخير افتد كه نبايد ماءيوس شد بلكه همچنان بايد به فضل و رحمت خداوند اميدوار بود تا زمان استجابت دعا فرا رسد.
امام صادق عليه السلام فرمود:عجب دارم از كسى كه عليه او نقشه مى شكند، و حيله به كار مى برند؛ چرا نمى گويدافوض ‍ امرى الى الله ان الله بصير بالعباددر حالى كه خداوند در پى آن فرمايد (تا موسى اين جمله را گفت و كاريش را به خدا سپرد) خداوند موسى را از شر حيله هاى فرعونيان حفظ كرد.
٧. آنگاه كه موسى مى خواهد چهل روز به ميقات به كوه طور رود، برادرش هارون را به جانشينى خود مى گمارد.
موسى به ميقات مى رود. در آن جا خواستار رؤ يت حق تعالى مى شود. خداوند به او مى فرمايد:هرگز مرا نمى بينى ، به كوه بنگر اگر كوه پس از تجلى خداوند بر آن ، آرام گرفت مرا مى بينى.
و آنگاه كه خداوند بر كوه تجلى كرد، كوه خرد شد و مو سى بى هوش درافتاد وقتى كه به هوش آمد خطاب به خداوند گفت :
سبحانك تبت اليك و انا اول المؤ منين (٦٠) ؛
بارالها، منزهى ، به سوى تو توبه مى كنم و من نخستين ايمان آورندگانم .
٨. ميقات موسى به سر آمد و پس از چهل روز به جمع مردم بازگشت . وقتى از گوساله پرستى مردم با خبر شد اندوه وجودش را فرا گرفت . به خشم آمد و الواح تورات را بر زمين افكند، و با هارون بياويخت .
هارون گفت :برادر اين مردم مرا ضعيف داشتند نزديك بود مرا بكشند و هر چه آنان را به هدايت خواندم بى ثمر مانددر چنين شرايطى موسى دست به دعا برداشت و گفت :
رب اغفرلى ولاخى و ادخلنا فى رحمتك و انت ارحم الراحمين (٦١) ؛
بارالها من و برادرم را بيامرز و ما را به رحمت خود داخل كن ، تو ارحم الراحمين هستى .
٩. هنگام كه موسى نوبت ديگر خواست به ميقات برود از ميان مردم خود هفتاد نفر را انتخاب كرد و همراه خود برد. چون به ميقات رسيدند، چنان لرزشى آنان را فرا گرفت كه يقين به نابودى خود كردند. در چنين شرايطى موسى به دعا برخاست و چنين گفت :
رب لو شئت اهلكتهم من قبل و اياى اتهلكنا بما فعل السفهاء منا ان هى الا فتنتك تضل بها من تشاء و تهدى من تشاء انت ولينا فاغفرلنا و ارحمنا و انت خير الغافرين # و اكتب لنا فى هذه الدنيا حسنة و فى الاخرة انا هدنا اليك (٦٢) ؛
١٠. وقتى كه موسى و بنى اسرائيل از دريا گذشتند و فرعون و لشكرش در دريا غرق شدند، موسى به بنى اسرائيل رو كرد و گفت :نعمت هاى الهى را به ياد داشته باشيد؛ چرا كه در ميان شما پيامبران و پادشاهان قرار داد و نعمت هايى به شما داد كه به هيچ كس ‍ نداد، اكنون به سرزمين قدس داخل شويد.
بنى اسرائيل در پاسخ گفتند:قومى ستمگر در آن سرزمين هستند و تا زمانى كه از آنجا خارج نشوند ما داخل نمى شويم ، اى موسى تو و خدايت برويد و بجنگيد، ما ين جا نشسته ايم.
موسى كه آن همه تلاش و تبليغ را براى هدايت و رهانيدن آن مردم از چنگ فرعون نقش بر آب ديد، دست به دعا برداشت و گفت :
رب انى لا املك الا نفسى و اخى فافرق بيننا و بين القوم الفاسقين (٦٣) ؛
بارالها من اختيار خود و برادرم را دارم ، خودت بين ما و اين قوم فاسق جدايى انداز.
در اين هنگام حق تعالى فرمود: آنها بايد چهل سال سرگردان در بيابان به سربرند و تو بر اين مردم فاسق افسوس مخور.
دعاى بنى اسرائيل موسى در غياب خود هارون را به جانشينى تعيين كرده بود هارون . هم با نهايت دلسوزى به مسئوليت خود قيام كرد و به راهبرى و هدايت مردم پرداخت .
وقتى كه موسى به ميقات رفت مؤ منان دو دل و متزلزل هارون را تنها ديدند، و زمينه را براى شيطنت خود آماده يافتند. سامرى از زيور آلات آنان گوساله اى ساخت كه آن را مى پرستيدند. اما به زودى پشيمان شدند و دريافتند كه بيراهه رفته اند از اين رو، به درگاه الهى روى آوردند و با تضرع و خشوع گفتند:
لئن لم يرحمنا ربنا و يغفرلنا لنكون من الخاسرين (٦٤) ؛
اگر پروردگار ما به رحم نكند و ما را نيامرزد، از زيانكاران خواهيم برد.
دعاى همسر فرعون در سوره تحريم ، به ناسازگارى بعضى از همسران پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله اشاره شده است و در پايان سوره چند نمونه مثبت و منفى از زنان خوش بخت و بدبخت ياد مى شود، دو نمونه منفى و بدعاقبت همسران نوح و لوط هستند، آن دو با اين كه با دو پيامبر الهى در زير يك سقف زندگى مى كردند، از چنين زمينه اى بهره نگرفتند تا به كمال معنوى برسند بلكه به آن دو پيامبر خيانت كردند و اهل آتش شدند. در مقابل از دو نمونه مثبت ياد مى شود. يكى مريم ، و ديگرى آسيه ، همسر فرعون ، آسيه در خانه فرعون بود و با او زندگى مى كرد، اما ادعاى خدايى او را باور نداشت بلكه يك انسان موحد بود كه خداوند در قرآن كريم از او به عنوان نمونه و مثل براى مؤ منان ياد مى كند. گويند وقتى فرعون دانست كه همسرش خداپرست است به دستور او شكنجه اش كردند تا زير شكنجه جان داد.
ملكه موحد فرعون در زير شكنجه اين گونه خدا را مى خواند و دعا مى كرد:
رب ابن لى عندك بيتا فى الجنة و نجنى من فرعون و عمله و نجنى من القوم الظالمين (٦٥) ؛
بارالها، براى من نزد خودت در بهشت خانه اى بساز، و مرا از فرعون و كردارش نجات ده ، و مرا از قوم ستمكار رهايى بخش .
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:سه نفر يك چشم بر هم زدن وحى كافر نشدند، مؤ من آل ياسين ، على بن ابيطالب ، آسيه همسر (٦٦) فرعون.
در حديث ديگرى رسول خدا صلى الله عليه و آله آسيه همسر فرعون را يكى از چهار زن برتر بهشتيان شمرد.
دعاهاى حضرت زكريا عليه السلام براى درخواست فرزند زكريا يكى از پيامبران الهى است . او يك عمر توحيد و خداپرستى و پاكى و درستى را تبليغ كرد و مردم را به راه راست هدايت نمود. آنگاه كه به سن پيرى رسيد فكر مى كرد به زودى مرگ به سراغ او خواهد آمد و در غمى جانكاه فرو رفت .
غم و اندوه زكريا براى آن بود كه فرزندى نداشت واز نزديكان او هم كسى نبود كه راه او را ادامه دهد و از اين نظر بسيار اندوهگين شد كه مشعل هدايتى كه از ديرباز در خاندان او و به دست پدران او بوده است به خاموشى گرايد.
پيرى خود و عقيم بودن همسر، او را از چشم داشتن به الطاف الهى باز نداشت او اين خواسته و آرزوى خود را در موارد گوناگون از خداوند درخواست كرد در سه جاى قرآن كريم از آن ياد شده است :
الف ) حنه همسر عمران در حالى كه حاملگى نذر كرده بود فرزندى كه به دنيا مى آورد خدمتگزار بيت المقدس شود. وقتى كه زايمان كرد دختر زاييد و گفت :خداوندا دختر زاييدم - گرچه آرزو داشتم پسر باشد - و او را مريم ناميدم ، و از شيطان رجيم به تو پناه دادم.
خداوند هم نذر او را قبول كرد. زكريا كه شوهر خاله مريم و بزرگ بيت المقدس بود سرپرستى مريم رابه عهده گرفت و او را بزرگ كرد و در ميان مسجد براى او محرابى ساخت كه مريم در آن به عبادت مى پرداخت . زكريا هرگاه براى سركشى به مريم به محراب او داخل ميشد مشاهده مى كرد طعام گوارا و ميوه هاى غير فصل نزد مريم موجود است ، از مريم مى پرسيد:اينها از كجا براى تو آمده است ؟
جواب مى شنيد:از جانب خداوند متعال آمده و خداوند به هر كس خواهد روزى بى حساب مى دهد.
در اين هنگام عبادت و معنويت و كمالات مريم ، زكريا، را تكان داد و با خود گفت : چه مى شد، من چنين فرزندى داشتم و بلافاصله دست به دعا برداشت و گفت :
رب هب لى من لدنك ذرية طيبة انك سميع الدعاء (٦٧) ؛
سپس در حالى كه در محراب نماز مى گزارد فرشتگان الهى به او بشارت دادند كه خداوند فرزندى به نام يحيى كه بزرگ و پاكدامن و پيامبر خواهد بود به تو عطا مى كند.
زكريا ناباورانه گفت :كجا من پسرى خواهم داشت ، چرا كه خود پيرو و همسرم ناز است ؟
جواب آمد:خداوند انجام ميدهد آنچه را خواهد.
ب ) در آغاز سوره مريم آمده است : ياد كن رحمت پروردگارت را بر حضرت زكريا آن گاه كه آهسته پروردگارش را خواند و گفت :
رب انى و هن العظم منى و اشتعل الراءس شيبا و لم اكن بدعائك رب شقيا# و اين خفت المولى من ورائى و كانت امراءتى عاقرا فهب لى من لدنك وليا # يرثنى و يرث من آل يعقوب و اجعله رب رضيا (٦٨) ؛
بارالها، استخوانم سست شده و موى سپيد سرم را فرا گرفته است ، تا كنون هرگاه تو را خوانده امت بد عاقبت نبوده ام من از اموال پس ‍ از خود مى ترسم ، همسرم نيز عقيم است . فرزندى به من عطا كرد از جانب خود كه وارث من و وارث آل يعقوب باشد، و او را پسنديده بدار.
از جانب خداوند ندا آمد:اى زكريا تو را بشارت مى دهيم به پسرى كه نامش يحيى است و پيش از اين همنامى نداشته است.
زكريا گفت :پروردگارا، كجا من پسرى خواهم داشت در حالى كه همسر نازاست ؟
جواب آمد:خداى تو اينچنين مى خواهد و براى او آسان است پيشتر تو را آفريدم در حالى كه چيزى نبودى.
خداوند يحيى را با كتاب و حكمت به زكريا عطا فرمود.
ج ) در سوره انبياء، در مقام ياد پيامبران اشاره به زندگى و بندگى شان ، آنگاه كه نوبت به زكريا مى رسد، خداوند مى فرمايد: آنگاه كه زكريا پروردگارش را ندا داد و گفت :
رب لاتذرنى فردا و انت خير الوارثين (٦٩) ؛
بارالها، مرا تنها نگذار و تو بهترين وارثانى .
و خداوند فرمايد:ما دعاى او را مستجاب كرديم و يحيى را به او بخشيديم و همسرش را به صلاح آورديم ، آنان در كارهاى خير شتاب داشتند و با اميد و بيم ما را مى خواندند و در برابر ما خاشع بودند.
چند حديث ١. در تاريخ آمده است كه :رسول خدا صلى الله عليه و آله هرگاه حضرت على عليه السلام را در جنگ ها به ميدان مى فرستاد دعا مى كرد و مى گفت :رب لاتذرنى فردا وانت خير الوارثينبارالها مرا تنها مگذار - يعنى على را از من مگير - و تو بهترين وارثانى (٧٠) .
٢. مرحوم كلينى از حارث نصرى حكايت مى كند كه او گويد: بهامام صادق عليه السلام گفتم : خاندان من همه منقرض شده اند و من هم فرزندى ندارم (كنايه از اين كه به من دعايى تعليم كن تا به بركت آن فرزند دار شوم ).
حضرت فرمود: در سجده بگو:رب هب لى من لدنك ذرية طيبة انك سميع الدعاء رب لاتذرنى فردا و انت خيرالوارثين.
حارث گويد: من به دستور حضرت عمل كردم و در سجده ام اين دو آيه را خواندم . خداوند به من دو پسر به نامهاى على و حسين عطا كرد (٧١) ؛
٣. على بن محمد صيمرى كاتب گويد:با دختر جعفر بن محمد كاتب ازدواج كردم و او را بسيار دوست داشتم اما از اين ازدواج فرزندى نصيبم نشد. به سراغ امام هادى عليه السلام رفتم و داستان خود را براى او باز گفتم . او تبسم كرد و فرمود: انگشترى فراهم كن كه نگينش فيروز باشد و بر آن بنويس (رب لاتذرنى فردا و انت خيرالوارثين. صيمرى گويد به دستور حضرت عمل كردم ، يك سال نگذشت كه از آن همسر پسرى روزى ام (٧٢) شد.
روايات ديگرى هم درباره نحوه طلب فرزند از خداوند آمده است (٧٣) .
دعاى مادر مريم حنه همسر عمران بود و هر دو از موحدان و از خاندان بزرگ توحيد و يكتاپرستى بودند. هنگامى كه حنه باردار شد نذر كرد كه فرزندى كه در راه دارد خدمتگزار بيت المقدس شود. او كه انتظار داشت فرزندش پسر باشد، به هنگام زايمان دريافت نوزادش ‍ دختر است . او را مريم ناميد و زكرياى پيامبر بزرگ بيت المقدس و شوهر خاله مريم سرپرستى او را به عهده گرفت .
مريم همراه با رشد جسمى ، جانش نيز در پرتو تعليمات الهى پرورش يافت و بدون همسر با نفخ روح الهى عيسى را بزاد.
خداوند از دعاى حنه مادر مريم و همسر عمران چنين ياد ميكند:
او گفت :
رب انى نذرت لك ما فى بطنى محررا فتقبل منى انك انت السميع العليم (٧٤) .
بارالها، من فرزندى كه در شكم دارم نذر كردم ، براى تو آزاد باشد از من بپذير به درستيكه تو شنوا و دانايى .
در آيه ديگر مى فرمايد: خداوندش به نيكو قبولى از او پذيرفت (٧٥) .
دعاى حواريون عيسى عليه السلام حضرت عيسى عليه السلام در ميان بنى اسرائيل به پيامبرى برانگيخته شد. بنى اسرائيل كه مردمى بهانه گير و لجوج بودند حضرت عيسى را مى آزردند. معجزاتى كه عيسى عليه السلام در معرض ديد آنان قرار مى داد، آنان را بيدار نكرد و همچنان بر كفر خود اصرار مى ورزيدند.
عيسى عليه السلام كه بى خردى آنان را ديد در ميان مردم ندا دادچه كسانى مرا در راه خدا يارى مى كنند؟
حواريون ، گفتند ما ياوران الهى هستيم ، به خداوند ايمان آورده ايم و گواه باش كه ما تسليم اوييم . و سپس دست به دعا برداشتند و چنين دعا كردند:
ربنا ءامنا انزلت و اتبعنا الرسول فاكتبنا مع الشاهدين (٧٦) .
بارالها، به آنچه نازل فرمودى ايمان آورديم ، و پيامبرت را پيروى كرديم ، پس ما را از گواهان قرار ده .
دعاى حضرت عيسى عليه السلام در دعاى پيشين گفتيم وقتى كه عيسى عليه السلام كفر و لجاجت بنى اسرائيل را ديد از ميان ياورانى طلبيد. حواريون اعلام كردند: ما ياوران الهى هستيم و تو را در برابر كافران يارى مى دهيم . اما اينان نيز به راحتى عيسى را همراهى نمى كردند، بلكه سخنان و خواسته هاى ناروايى داشتند. يكى از خواسته هاى آنان مائده آسمانى بود عيسى به آنان گفت تناگر به راستى ايمان آورده ايد از خدا پروا كنيد و بهانه جويى نكنيدآنان گفتند: ما مى خواهيم از مائده آسمانى بخوريم تا قلب ما به پيام و پيامبرى تو اطمينان يابد و بدانيم تو با ما صادقانه سخن مى گويى . در اين هنگام عيسى عليه السلام دست به دعا برداشت و چنين گفت :
اللهم ربنا انزل علينا مائدة من السماء تكون لنا عيدا لاولنا و آخرنا و آية منك و ارزقنا و انت خيرالرازقين (٧٧) ؛
بارالها، پروردگارا!بر ما مائده آسمانى فرو فرست تا براى اول و آخر ما عيد شود، و نشانه اى از تو باشد، و ما را روزى ده كه ، تو بهترين روزى دهندگانى .
خداوند در پاسخ فرمود:من آن را بر شما فرو مى فرستم هر كدام از شما، پس از اين معجزه باز هم كفر ورزد او را به گونه اى عذاب كنم كه هيچ كس از جهانيان را بدان گونه عذاب نكنم.
دعاى مجاهدانى كه در ركاب پيامبران جهاد كردند خداوند متعال وقتى مى خواهد مؤ منان مجاهد را قوت قلب دهد و راه و رسم صحيح جهاد را به آنان آموزد و توكل و تعبد را در آنان زنده كند، و شيوه پايدارى و صبر و ثبات را براى آنان ترسيم كند و طريقه دعا و نيايش مردان جهاد و شهادت را بازگو كند مى فرمايد:چه بسيار پيامبرانى كه توده هاى انبوه همراه آنان با دشمنان پيكار كردند و به خاطر رنج و مصيبتى كه در راه خدا ديدند، سست نشدند و به ضعف نگراييدند، و در برابر دشمن تسليم نشدند، و خداوند صابران را دوست ميداردخواسته و دعايشان تنها اين بود:
ربنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فى امرنا و ثبت اقدامنا و انصرنا على لقوم الكافرين (٧٨)
پروردگارا، گناهان و كوتاهى و تندروى ما را در كار خود بيامرز، و گامهاى ما را ثابت بدار، و ما را بر كفار پيروز فرما.
خداوند در پاسخ ، پاداش دنياى كه پيروزى و سربلندى آنهاست و پاداش نيكوى آخرت را كه بهشت و مقام قرب خداست به ايشان عطا فرمود.
در زمان ما هر گاه جنگى بين مسلمين و كفار در گيرد و نيز، در نبرد دائمى فرهنگى ، عقيدتى سياسى ، ميان اهل ايمان و پيروان شرك و شيطان در هر نقطه جهان ؛ به منظور پيمودن مسير صحيح و صبر و پايدارى و طلب هدايت و پيروزى از خداوند شايسته است اين دعا را زياد بخوانيم .
دعاى صاحبان باغ سوخته در زمانهاى دور، در سرزمين يمن مرد با ايمانى زندگى مى كرد. او باغ و بستان بزرگ و آبادى داشت و به هنگام برداشت محصول ، فقيران و تهى دستان به باغ او مى آمدند، و بهره مى بردند. وقتى كه پدر از جهان رخت بر بست پسران مالك باغ به مستمندان چيزى ندهند. زمان برداشت محصول فرا رسيد آنان با خود گفتند:
فردا صبح بى سر و صدا به باغ مى رويم و به سرعت محصول را جمع مى كنيم و تا تهيدستان از شروع برداشت محصول بيخبر هستند، ما كار را تمام كرده و آن را به خانه و انبار مى آوريم . آنان بدون آن كه توجه كنند كه نعمت ها همه از خداست و خداوند در محصول آنان براى فقرا سهمى قرار داده است ، با اين تصميم ، شب خوابيدند تا پگاه به باغ روند.
همان شب آتش الهى ، باغ را سوزاند، به گونه اى كه صبحگاهان وقتى كه آنان به باغ رسيدند، با خود گفتند: اشتباه آمديم ، اين باغ ما نيست برادر عاقل تر گفت : مگر به شما نگفتم تسبيح الهى گوييد و به ياد خداوند باشيد و جانب حق را پاس داريد!
آنان از غفلت به در آمدند، و هشيار شدند و به اشتباه خود پى بردند، و گفتند:
سبحان ربنا انا كنا ظالمين (٧٩) ؛
منزه است پروردگار ما، همانا ما ستمكارانيم .
آنان يكديگر را ملامت كردند و به گناه خود اقرار و اعتراف كردند، و تصميم گرفتند راه راست و درست ، و روش پدر خردمند خود را در پيش گيرند و گفتند:
عسى ربنا ان يبدلنا خيرا منها انا الى ربنا راغبون (٨٠) ؛
اميدواريم پروردگار ما بهتر از آن باغ به ما دهد، ما به سوى پروردگار خود رو مى كنيم .
دعاهايى كه به حضرت محمد صلى الله عليه و آله آموزش داد ١. در سوره زمر خداوند متعال به پيامبرش حضرت محمد صلى الله عليه و آله آموزش هاى متعددى ميدهد. يكى از آن تعليمات اين دعاست كه اى محمد بگو:
اللهم فاطر السموات و الارض عالم الغيب و الشهادة انت تحكم بين عبادك فيما كانوا فيه يختلفون (٨١) ؛
اى پروردگار آفريننده آسمانها و زمين ، داناى پنهان و پيدا، تو حكم مى كنى بين بندگانت در آن چه كه در آن اختلاف كنند.
٢. دشمنان حضرت محمد صلى الله عليه و آله افراد عنود و لجوجى بودند و هر روز براى گريز از پيام حق و گمراه كردن مردم ، نغمه اى ساز مى كردند، اما در برابر هر سخن و بهانه اى جواب شايسته اى از پيامبر دريافت مى كردند. و چه بسا پيامبر در انتظار مى ماند تا از سوى خداوند جواب مناسبى صادر شود، تا هم به دشمنان پاسخ دهد و هم بر عزم و اراده آن جناب بيفزايد. در پايان سوره انبياء ضمن جواب به منكران توحيد، خداوند به حضرت محمد صلى الله عليه و آله آموزش ميدهد كه اين گونه بگو:
رب احكم بالحق و ربنا الرحمن السمتعان على ما تصفون (٨٢) ؛
پروردگارم به حق داورى كن ، و پروردگار ما بخشنده اى است كه از او يارى جويند بر آنچه شما( از دروغ و باطل ) گوييد.
٣. خداوند متعال به پيامبر گرامى اش حضرت محمد صلى الله عليه و آله اين گونه تعليم و آموزش مى دهد كه بگو:
رب اغفر و ارحم و انت خيرالراحمين (٨٣) ؛
خداوندا!بيامرز، و رحم كن ، تو بهترين رحم كنندگانى .
گرچه در اين آيه نفرمود چه كسى را بيامرز و به چه كسى رحم كن ، اما به كمك آيات و ادله ديگر در مى يابيم كه رسول خدا صلى الله عليه و آله براى خود و براى همه مسلمانان از حق تعالى آمرزش و رحمت طلب مى كند. و چون رسول الله صلى الله عليه و آله الگوى همگان است ، ما هم به آن جناب اقتدا مى كنيم و مى گوييمرب اغفر و ارحم و انت خيرالراحمين.
٤. خداوند بزرگ به پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله دستور مى دهد كه براى قرائت آن بخش از قرآن كه در حال وحى بر آن حضرت است پيش از پايان يافتن وحى ، شتاب نكند. به آن حضرت فرمان مى دهد كه بگو:
رب زدنى علما (٨٤) ؛ پروردگارا، دانش مرا بيشتر فرما.
با توجه به اين نكته كه پيامبر ما داناترين آفريدگان خداست در عين حال حق تعالى به او چنين دستورى مى دهد، بر ما كه از علم و دانش ذره اى بيش نداريم ، ضرورى تر و لازم تر است كه اين دعا را تكرار و از خداوند حكيم دانش فراوان طلب كنيم .
پيامبر ما فرمود:هرگاه روزى بر من بگذرد كه در آن بر دانشم نيفزايم ، طلوع خورشيد، در چنين روزى بر من مبارك مباد (٨٥) .
٥. ما مسلمان و پيرو قرآنيم قرآن كريم بابسم الله الرحمن الرحيمو سپس باالحمدلله رب العالمينآغاز مى شود.
پيامبر اسلام فرموده است : هر كار با نام خدا و حمد الهى آغاز نشود پايان خوشى و كامل ندارد.
در سوره اسراء خداوند دعايى را به حضرت محمد صلى الله عليه و آله تعليم مى دهد كه هر وقت بر كارى تصميم گرفتى براى موفقيت در آن اين طور دعا كن :
رب ادخلنى مدخل صدق و اخرجنى مخرج صدق و اجعل لى من لدنك سلطانا نصيرا (٨٦) ؛
بارالها، مرا با صدق و استوارى داخل كن ، و با صدق و درستى بيرون آر، و برايم از جانب خود تسلطى يارى بخش قرار ده .
اين دعاى قرآنى در آغاز هر كار، شايسته و مناسب است تا شروع و پايان آن به درستى و استوارى باشد و در هنگامه كار يارى الهى همراهى كند در تاريخ آمده است : پيامبر گرمى اسلام صلى الله عليه و آله هنگام فتح مكه اين دعا را خواندند.
و از امام عليه السلام نقل شده كه فرمود:هرگاه در شرايط ترسناك قرار گرفتى اين آيه را بخوان (٨٧) .
٦. حضرت محمد صلى الله عليه و آله فرمود:نه من و نه هيچ پيامبرى پيش از من ، پيامى به عظمت و سنگينى توحيد نياورده اند.
چون پيام توحيد بزرگ و عظيم بود بيشترين فرصتهاى تبليغى پيامبران را به خود اختصاص داد، پيامبر ما هم براى معرفى توحيد گفت و گوهاى بسيار با مردم داشت . آيات و نشانه هاى خداوند را براى مردم باز مى گفت و از آنان مى خواست به تاءمل و دقت نشينند. در آغاز سوره شورا، خداوندا مواد لازم را براى اين گفت و به پيامبرش مى آموزد و در ضمن به او تعليم مى دهد تا بگويد:
الله ربى عليه توكلت و اليه انيب ؛ (٨٨)
الله پروردگار من است ، بر او توكل كردم و به سوى او باز مى گردم .
٧. يكى از آموزش هاى الهى و قرآنى حمد و سپاس الهى است و ديگرى ياد نيك و شايسته از برگزيدگان وادى توحيد، يعنى پيامبران و اولياى الهى كه راهنمايان بشر به سوى تقوا و پاكى و عدالت و توحيد بودند. آنانى كه خداوندشان برگزيد تا مشعل هدايت ديگران به سوى خدا و آخرت باشند. خداوند به حضرت محمد صلى الله عليه و آله فرمان مى دهد كه بگو:
الحمدلله و سلام على عباده الذين اصطفى (٨٩) ؛
تمام حمد و سپاسش براى خداست ، و سلام بر بندگانش آنان كه برگزيد.
٨. مهمترين پيام پيامبران الهى ، توحيد، و خداپرستى بوده است . پيامبر ما هم به سان ديگر پيامبران پايه و شالوده دعوتش يكتاپرستى بود وسعى مى كرد، تصوير درستى از توحيد ذات و صفات و افعال به بشر ارائه دهد، و به دور از خرافات و پندارها توحيد ذات و صفات و افعال به بشر ارائه دهد، و به دور از خرافات و پندارها، توحيد ناب و خالص را تبيين كند. در قرآن كريم آياتى كه مربوط به توحيد است از آيات ديگر بيشتر است . هر بار كه مردم نادان براى كجروى خود بهانه اى مى تراشند و بر پايه انديشه هاى جاهلى ، اعتراض مى كنند پيامبر با صبر و سعد صدر به آنان پاسخ سنجيده ميدهد. يك بار پس از پاسخ به آنان به فرمان الهى چنين مى گويد:
الحمدلله الذى لم يتخذ ولدا ولم يكن لم له شريك فى الملك ولم يكن له ولى من الذل و كبره تكبيرا (٩٠) ؛
حمد و سپاس خدايى راست كه فرزندى نگرفته و در حكومت شريكى براى او نيست و هم پيمانى براى يارى او در مشكلات نيست (چرا كه احتياج ندارد) و بزرگ دار او را برترين بزرگ داشتن .
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:آيه عزت را بسيار بخوانيدپرسيدند: آيه عزت كدام است ؟ فرمود:الحمدلله الذى لم يتخذوا ولدا...
٩. پيامبر ما در راه ابلاغ پيام الهى از ناكسان آزار بسيار ديد. و هر گاه كه فشار روحى و روانى و تبليغاتى دشمن اوج مى گرفت ، خداوند پيامبرش را دلدارى و روحيه ميداد.
در صلح حديبيه به هنگام نوشتن صلحنامه ، يكبار به گاه نوشتن بسم الله الرحمن الرحيم در آغاز صلحنامه ، و بار ديگر به وقت نوشتن كلمهرسول اللهدر پى نام آن حضرت ، قريشيان اعتراض كردند و نتيجه آن شد كه به جاى بسم الله الرحمن الرحيم ، باسمك اللهم بنويسند، همان طور كه در جاهليت مى نوشتند، و لقبرسول اللهرا هم از پى نام آن حضرت حذف كنند. از آن جا كه اين دشمنى و عناد آنان روحيه پيامبر را مى آزرد خداوند براى حمايت و دلدارى به آن حضرت فرمود بگو:
هو ربى لااله اله هو عليه توكلت و اليه متاب (٩١) ؛
او پروردگار من است ، به جز او خدايى نيست ، بر او توكل كردم و به سوى او باز مى گردم .
١٠. يكى از تعليمات خدا به پيامبرش حضرت محمد صلى الله عليه و آله اين است كه بگو:
ان صلاتى و نسكى و محياى و مماتى لله رب العالمين (٩٢) .
به درستى كه نماز من ، عبادات من زندگى من و مرگ من براى خداوند است كه پروردگار جهان هاست .
١١. پيامبر ما از منافقان رنج بسيار ديد؛ آنان كه به زبان تظاهر به اسلام مى كردند و در دل اعتقاد به آن نداشتند بلكه در پى كار شكنى و شيطنت و عيب جويى بودند. خداوند هم از درون و شيوه آنان پيامبرش را آگاه مى كرد. به همين سبب در جاى جاى قرآن كريم از منافقان و كج رفتارى آنان ياد مى شود. آنان كه ميديدند، از گفت و گوها و محفل آنان ، پيامبر خبردار ميشود، به جاى اصلاح كار و برنامه خود و آمدن به راه راست ، شيوه خود را عوض كردند و اين بار با زبان ايما و اشاره پيامهاى خود را به يكديگر مى رساندند اين بار هم خداوند پيامبرش را از روش آنان آگاه ساخت و ضمن تحليل از آن حضرت به وى فرمود: در برخورد با چنين مشكلات بگو:
حسبى الله لا اله الا هو عليه توكلت و هو رب العرش العظيم (٩٣) ؛
خداوند مرا بس است ، به جز او خدايى نيست ، بر او توكل كردم ، او كه صاحب عرش عظيم است .
پيامبر گرامى فرمود:هر كس صبح و شب هفت بار اين دعا را بخواند كارهاى مهمش را كفايت كند (٩٤) .
عبدالله بن عباس گويد:اين دعاى ابراهيم عليه السلام بود هنگامى كه او را در آتش افكندند، و دعاى حضرت محمد صلى الله عليه و آله هنگامى كه دشمنان عليه آن حضرت گرد آمدند (٩٥) ؛
١٢. در قرآن كريم گاهى ملاحظه مى شود دعاهايى را خداوند به پيامبرش ياد مى دهد. گرچه در اين نوع جملات طرف خطاب حضرت محمد صلى الله عليه و آله است ، اما از آنجا كه پيامبر براى همگان اسوه و الگوست ، پيداست كه اينگونه خطاب ها شامل حال ديگران نيز مى شود.
يكى از آموزشهاى خداى متعال به حضرت محمد صلى الله عليه و آله اين دعاست :
قل اللهم مالك الملك تؤ تى الملك من تشاء و تنزع الملك ممن تشاء و تعز من تشاء بيدك الخير انك على كل شى ء قدير # تولج الليل فى النهار و تولج النهار فى الليل وتخرج الحى من الميت و تخرج الميت من الحى و ترزق من تشاء بغير حساب (٩٦) ؛
اى محمد، بگو بارالها، صاحب حقيقى حكومت تويى ، به هر كه خواهى حكومت دهى واز هر كه خواهى بازستانى ، هر كه خواهى عزيز و گرامى دارى ، و هر كه را خواهى ذليل و پست گردانى ، تمام خيرات به دست تو است ، به درستى كه تو بر هر چيز توانايى شب را در روز فرو مى برى ، و روز را در شب فرو مى برى زنده را از مرده برآورى ، و مرده را از زنده ، خارج سازى ، و هر كه را خواهى بى شمارى روزى مى دهى .
دو حديث ١. پيامبر گرامى صلى الله عليه و آلهاسم اعظم كه هرگاه به آن دعا كنند مستجاب شود عبارت است از: قل اللهم مالك الملك ... بغير حساب (٩٧) .
٢. معاذ بن جبل گويد: روز جمعه اى از رسولخدا صلى الله عليه و آله باز ماندم و نتوانستم نماز جمعه را با آن حضرت به جا آورم پس ‍ از آن كه رسول خدا صلى الله عليه و آله مرا ديد پرسيد:
اى معاذ چه چيز تو را از نماز جمعه بازداشت ؟گفتم : اى رسولخدا! يوحناى يهودى چند وقيه طلا از من طلب دارد و در خانه ام ايستاده بود تا از خانه خارج شوم و طلبش را از من درخواست كند و من ندارم تا طلب او را بپردازم به اين سبب از خانه خارج نشدم .
حضرت فرمود:اى معاذ، آيا دوست دارى خدا قرض تو را ادا كند؟ گفتم : آرى يا رسول الله فرمود: (آيه قل اللهم مالك الملك را تا بغير حساب بخوان و سپس بگو:يا رحمان الدنيا و الاخرة و رحيمهما تعطى منهما ما تشاء و تمنع منهما ما تشاء، اقص عنى دينىاگر به اندازه تمام زمين طلا بدهكار باشى ، خداوند ادا مى كند.
١٣. خداوند متعال شيوه احتجاج و گفت و گو با كفار را به رسول خدا صلى الله عليه و آله آموزش ميدهد و آن جناب آن شيوه را به كار مى بندد و پس از آن كه اين گفت و گو به ثمر نمى نشيند، و آنها بر جهل و گمراهى خود اصرار مى ورزند، به آن حضرت تعليم ميدهد كه دعا كند و بگويد:
رب اما ترينى ما يوعدون # رب فلا تجعلنى فى القوم الظالمين (٩٨) .
پروردگارم اگر اراده كرده اى آن عذابى را كه به كفار وعده داده اى به من نشان دهى . پروردگارم پس مرا در ميان ستمگران قرار مده .
استعاذه استعاذه يعنى پناه بردن به خداوند متعال از فتنه انگيزان و شر آنها.
در قرآن كريم بارها خداوند بزرگ حضرت محمد صلى الله عليه و آله را تعليم مى دهد كه از وسوسه هاى شياطين و پليدان به خداوند پناه برد.
در دو سوره فصلت (٩٩) ، و اعراف (١٠٠) خداوند به پيامبرش مى فرمايد:اگر شيطان تو را وسوسه كرد به خدا پناه بر، همانا او شنوا و داناست. در سوره مؤ منون به حضرت محمد صلى الله عليه و آله اين گونه تعليم مى دهد كه دعا كن و بگو:
رب اعوذبك من همزات الشياطين # و اعوذ بك رب ان يحضرون (١٠١) ؛
پروردگارم ، از وسوسه هاى شيطان ها به تو پناه مى برم و پناه مى برم به تو پروردگارم ، از اين كه آنان نزد من حاضر شوند.
دو سوره آخر قرآن كريم معوذتين نام گرفته است كه در آن ها خداوند به پيامبر گرامى ما دستور مى دهد كه بگويد:
بسم الله الرحمن الرحيم
قل اعوذ برب الفلق # من شر ما خلق # ومن شر غاسق اذا وقب # و من شر النفاثات فى العقد # و من شر حاسد اذا حسد؛
بگو پناه مى برم به پروردگار سپيده صبح ، از شر مخلوقات و از شر شب تار هنگامى كه در آيد، و از شر جادوگرانى كه در گره ها دمند. و از شر حسود آن كه حسد ورزد.
بسم الله الرحمن الرحيم
قل اعوذ برب الناس # ملك الناس # اله الناس # من شر الوسواس الخناس # الذى يوسوس فى صدور الناس # من الجنة و الناس ‍
بگو پناه مى جويم ، به پروردگار آدميان ، پادشاه آدميان ، معبود آدميان ، از بدى وسوسه كننده خناس ؛ آن كه در دل مردمان وسوسه كند كه از جن و انسان است .
دعاى مسيحيانى كه مسلمان شدند از آغاز ظهور اسلام ، يهود و نصارا هر كدام به شيوه اى با اسلام برخورد مى كردند، يهود از روى حسد ورزى و كينه و دشمنى با اسلام و پيامبر و مسلمين ، سر ناسازگارى و عناد داشتند و از هيچ زمينه اى براى ضربه به اسلام چشم پوشى نمى كردند.
در مقابل نصارا روشى منطقى و معقول ، و برخوردهاى مهرآميز و دوستانه با اسلام و مسلمين داشتند. قرآن كريم از اين دو برخورد، متفاوت ياد مى كند و بارها به نشانه قدرشناسى ، از حق گرايان مسيحى تمجيد مى كند و از برخوردهاى معقول و سنجيده آنان ستايش ‍ مى كند.
گروهى از آنان كه از زهاد و عباد و دانشمندان مسيحى بودند وقتى كه با قرآن و پيام آن آشنا شدند و آن را حق يافتند، مسلمان شدند و از شادمانى گريستند و چنين گفتند:
ربنا امنا فاكتبنا مع الشاهدين (١٠٢) ؛
بارالها، ايمان آورديم ، ما راهم در زمره گواهان (و مسلمين ) قرار ده .
دعا براى پدر و مادر پدر و مادر حقوق بسيارى بر فرزندان دارند. خداوند كريم در چند جاى قرآن فرزندان را بر اداى حق پدر و مادر سفارش كرده است .
در سوره اسراء مى فرمايد:پروردگارت حكم كرد كه به جز او را نپرستيد و به پدر و مادر نيكى كنيد. اگر يكى از آن دو يا هر دو در نزد تو به سن پيرى رسيدند، به آنان اف نگو و تندى مكن و با آن به ملايمت و نرمى سخن گو، در برابر آنان تواضع و مهربانى پيشه كن و براى آنان دعا كن و بگو:
رب ارحمهما كما ربيانى صغيرا (١٠٣) ؛
بارالها، آن دو را رحمت كن ، چنان كن مرا در كودكى پروراندند.
دعاى آنان كه به سلطه ستمگران گرفتارند يك وظيفه اساسى و هميشگى مؤ منان اين است كه در راه خدا پيكار كنند و براى نجات مستضعفان ، از چنگال حكومت كفر و ظلم تلاش كنند. چرا كه ستمگران و زورگويان براى آنان قدرتى باقى نگذاشته اند تا بتوانند از خود دفاع كنند به همين جهت دست به عامر مى دارند و مى گويند:
ربنا اخرجنا من هذه القرية الظالم اهلها و اجعل لنا من لدنك وليا واجعل لنا من لدنك نصيرا (١٠٤) ؛
بارالها، ما را از اين سرزمين ستمگران بيرون بر، خود براى ما سرپرستى قرار ده ، وبراى ما يارى كننده و پشتيبان بفرست .

۲
دعاهاى قرآن تعليم دعا به مسلمانان در نبرد حنين ، غنيمت بسيارى به چنگ مسلمانان افتاد. حضرت محمد صلى الله عليه و آله به هنگام تقسيم غنايم ، به تازه مسلمانان مكه سهم بيشترى دادند، تا در مسلمانى دلگرم و به اسلام خوشبين شوند. اين كار پيامبر سبب گرديد تا براى بيشتر مهاجر و انصار كه از فلسفه كار حضرت بى خبر بودند سوال ايجاد شود و در اين ميان ، منافقان فرصت يافتند تا زبان اعتراض بگشايند، و به بدگويى از پيامبر پردازند.
پيامبر علت كار خود را شرح دادند و مؤ منان بدان راضى شدند.
خداوند مى فرمايد: شايسته بود به آنچه خدا و پيامبرش به آنان دادند راضى و خشنود باشند و بگويند:
حسبنا الله سيؤ تينا الله من فضله و رسوله انا الى الله راغبون (١٠٥) ؛
خداوند ما را بس است به زودى خداوند از فضلش و پيامبرش به ما مى دهند. ما به سوى پروردگار رغبت و ميل داريم .
دعا هنگام سوار شدن بر مركب و در برابر هر نعمتى يكى از شيوه هاى قرآن براى آشنا كردن مردم با خدا، بر شمردن نعمت هاى الهى است . قرآن مى كوشد، وجدانهاى خفته ار بيدار كند و مردم گريز پاى را با خدايشان انس و آشتى دهد.
در سوره زخرف مى فرمايد:خداوند براى شما كشتى و چارپايان آفريد تا بر آن دشوار شويد و آنگاه كه بر آن قرار يافتيد به ياد نعمت پروردگارتان باشيد و بگوييد:
سبحان الذى سخرلنا هذا وما كنا له مقرنين # و انا الى ربنا لمنقلبون (١٠٦) .
منزه است خدايى كه اين مركب را براى ما مسخر ساختت وگرنه ما توان آن را نداشتيم و ما به سوى پروردگارمان باز مى گرديم.
امام على عليه السلام فرمايد:هرگاه بر مركب سوار شديد ياد خدا كنيد و بگوييد:سبحان الذى سر لنا هذا و ما كنا له مقرنين # و انا الى ربنا لمنقلبون (١٠٧) ؛
امام رضا عليه السلام فرمايد:شكر الهى آن است كه هر گاه خداوند بر بنده اش نعمت داد بگويد:سبحان الذى سخرلنا هذا وما كنا له مقرنين # و انا الى ربنا لمنقلبون و الحمدلله رب العالمين (١٠٨) .
دعاى ملائكه مقرب براى مؤ منان حاملان عرش الهى و كروبيان كه فرشتگان عالى رتبه و مقرب الهى هستند، هميشه تسبيح و حمد و پروردگار كنند و بر ايمانشان افزوده شود و از براى مؤ منان طلب آمرزش كنند و گويند:
ربنا وسعت كل شى ء رحمة و علما فاغفر للذين تابوا و اتبعوا سبيلك وقهم عذاب الجحيم # ربنا و ادخلهم جنات عدن التى وعدتهم و من صلح من آبائهم و ازواجهم و ذرياتهم انك انت العزير الحكيم # وقهم السيئات و من تق السيئات يومئذ فقد رحمته ، و ذلك هو الفوز العظيم (١٠٩) ؛
بارالها، رحمت و دانش تو همه چيز را فرا گرفته است پس بيامرز كسانى را كه توبه كردند، و راه تو را پيمودند، و همسران و فرزندانشان را به بهشت عدن كه به آنان وعده دادى داخل فرما، همانا تو عزيز و حكيمى . و آنان را از بدى ها و عذاب دور دار، چرا كه هر كه تو را از بدى در روز قيامت حفظ فرمايى به او رحم كرده اى ، و همين رستگارى بزرگ است .
شايسته است ما هم با ملائكه مقرب همنوا شويم و اين دعا را بخوانيم چرا كه هم دعا براى جميع مؤ منان است .
تقديس الهى از زبان ملائكه در روز قيامت خداوند نابكاران و مشركان را محشور فرمايد و سپس به فرشتگان گويد: آيا اينها (مشركان ) شما را بندگى مى كردند و شما را مى پرستيدند؟
فرشتگان در پاسخ گويند:
سبحانك انت ولينا من دونهم (١١٠) ؛
اى خدا تو منزهى از هر عيب ، تو ولى و همراه مايى نه آنان ، بلكه آنان جن را پرستش مى كردند و بيشترشان به آن ايمان داشتند.
پند دوست
دو مرد با يكديگر دوست بودند؛ يكى خدا پرست فقير و ديگرى ثروتمند بى ايمان . ثروتمند بى ايمان به ثروت خود مى باليد و به دوستش مى گفت : من ثروت و افرادم بيش از تو است . و هر گاه در دو باغ وسيع و پر محصولش وارد مى شد مى گفت : گمان ندارم اين همه نعمت تمام شود و قيامتى در كار باشد. دوست خداشناس به او پند دادو گفت : آيا به خدايى كه تو را آفريد كفر مى ورزى ؟ اما من معتقدم كه الله خداى من است و شريكى براى او قرار نمى دهم ، چرا نعمت دهنده را نمى شناسى و هرگاه به باغت داخل مى شوى ، ياد خدا نمى كنى و به نشانه شكرگزارى نمى گويى :
ما شاء الله لاقوة الا بالله (١١١) ؛
آنچه خدا خواهد (همان مى شود) قوت و قدرتى نيست مگر از جانب خدا.
پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله فرمود:هرگاه خداوند به بنده اش نعمت مال و زن و فرزند عنايت فرمود و او گفت : ما شاء الله لا قوة الا بالله آفتى به جز مرگ نبيند (١١٢) ؛
امام صادق عليه السلام فرمود:عجب دارم از كسى كه نعمت هاى دنيايى مى خواهد و نمى گويد: ما شاء الله لا قوة الا بالله چرا كه پس ‍ از اين جمله خداوند از زبان آن مرد خداشناس مى گويد: اگر من از تو كمتر ثروت و فرزند دارم اميدوارم خداوند بهتر از باغ تو به من بدهد، و اين اميد حتما محقق مى شود (١١٣) .
دعاى عاقلان خداوند متعال در كتابش بارها ازاولوالالبابمدح و تعريف مى كند. الباب جمع لب يعنى مغز و اولوالالباب يعنى صاحبان مغز.
گويا ديگران پوسته اى از زندگى و مقصود و مغز حيات و آفرينش اولوالالباب هستند. اولوالالباب يعنى كسانى كه اهل فكر و انديشه و عقل و بينش هستند و هدف از آفرينش و هستى را خواب و خوراك نمى دانند. چنين كسانى در هر شرايطى كه باشند به هنگام كار و فراغت و استراحت به ياد خدا هستند و ذكر او را به لب دارند و در آفرينش آسمانها و زمين مى انديشند و چنين با خدا مى گويند:
ربنا ما خلقت هذا با طلا سبحانك فقنا عذاب النار # ربنا انك من تدخل النار فقد اخزيته و ما للظالمين من انصار # ربنا اننا سمعنا مناديا ينادى للايمان ان آمنوا بربكم فآمنا فاغفرلنا ذنوبنا و كفر عنا سيئاتنا و توفنا مع الابرار # ربنا و آتنا و ما وعدتنا على رسلك و لاتخزنا يوم القيامة انك لا تخلف الميعاد (١١٤) .
بارالها، اين جهان را باطل و بيهوده نيافريدى ، منزهى از عيب ما را از آتش جهنم باز دار. بارالها، هر كه را تو داخل جهنم كنى او را رسوا ساخته اى و براى ستمگران در برابر تو ياورى نيست .
بارالها، ما شنيديم ، مناديى را كه نداى ايمان سر مى دهد، به پروردگارتان ايمان آوريد، پس ما ايمان آورديم . پروردگارا پس بيامرز گناهان ما را و بدى هاى ما را پاك فرما، و ما را با نيكان بميران .
بارالها، آنچه را به پيامبرانت وعده دادى به ما مرحمت فرما، و ما را در روز قيامت رسوا مساز، همانا تو خلف وعده نمى كنى .
همان طور كه ملاحظه مى شود اين دعا عمومى است و اختصاص به شخصى خاصى ندارد. وقتى از صميم دل اين دعا خوانده شود، استجابت آن حتمى است ، زيرا خداوند، در آيه بعد مى فرمايد:فاستجب لهم ربهم.
امام على عليه السلام فرمود:رسول خدا صلى الله عليه و آله شبها آنگاه كه از خواب برمى خاست مسواك مى زد، سپس به آسمان نگاه مى كرد و اين آيات را مى خواند: ان فى خلق السموات و الارض ... فقنا عذاب النار (١١٥) .
دعاى بندگان با كمال الهى ما گمان مى كنيم طلب مغفرت و آمرزش از خداوند بزرگ ، مخصوص كسانى است كه كارهاى زشت و ناپسند انجام مى دهند و در پى گناه و فسق و فجور هستند، اما آنان كه سر در فرمان حق دارند، برايشان تقاضاى آمرزش و عفو معنا ندارد. اين پندار نادرست است زيرا استغفار و طلب آمرزش پيامبران را در جاى جاى قرآن كريم مشاهده مى كنيم و تقاضاى عفو و بخشايش ائمه اطهار علهيم السلام در احاديث و دعاها و مناجات ها بيش از موضوعات ديگر مى بينيم .
خداوند متعال در آيه ١٥ و ١٦ سوره آل عمران مى فرمايد: آنها كه اهل صبر و راستى و عبادت و انفاق و استغفار سحرى هستند اين گونه دعا مى كنند:
ربنا اننا آمنا فاغفرلنا ذنوبنا و قنا عذاب النار (١١٦) ؛
بارالها ما ايمان آورديم ، گناهان ما را بيامرز و از عذاب آتش ما را نگه دار.
دعاى هميشگى مؤ منان سوره حمد، خلاصه و چكيده قرآن كريم است در عظمت آن همين بس است كه كتاب خدا با آن سوره آغاز مى شود و روزانه دست كم ده نوبت آن را در نماز قرائت مى كنيم و هيچ نمازى بدون آن صحيح نيست . نيمى از سوره حمد، ثنا و سپاس و ستايش ‍ خداوند متعال است و نيمه ديگر آن خواسته بنده است از مولا و پروردگارش .
ما سوره حمده را در نماز به نيت آن كه قرآن است مى خوانيم نه به عنوان دعا، اما اين منافاتى ندارد با اين كه در بخشى از آن خداوند دعا را به ما تعليم كند. در اين سوره مى خوانيم :
اهدنا الصراط المستقيم # صراط الذين انعمت عليهم غير المغضوب عليهم ولا الضالين (١١٧) ؛
بارالها، ما را به راه راست هدايت فرما راه كسانى كه بر آنها نعمت داده اى راه كسانى كه گرفتار غضب و عذاب تو شدند و نه راه گمراهان .
دعا براى دنيا و آخرت خداوند متعال در قرآن كريم از دو گروه دعا كننده ياد مى كنند: يك گروه آنان كه چشم به دنيا دوختند و به جهان آخرت بى اعتنا هستند. آنها در مقام دعا هم از خداوند فقط دنيا را مى خواهند و مى گويند: خداوندا، آنچه مى خواهى به ما بدهى ، در دنيا بده . چنين كسانى در آخرت بى بهره اند.
گروه دوم كسانى هستند كه هم نظر به دنياى خود دارند و هم اعتقاد به آخرت اينان اين گونه دعا مى كنند:
ربنا اتنا فى الدنيا حسنة وفى الاخرة حسنة و قنا عذاب النار (١١٨) ؛
بارالها، در دنيا به ما حسنه بده ، و در آخرت نيز حسنه بده و ما را از آتش جهنم دور دار.
چند روايت عبدالاعلى گويد: درباره اين آيه از حضرت صادق عليه السلام تفسير و توضيحى خواستم ، حضرت فرمود:مقصود رضوان الهى و بهشت در آخرت ، و وسعت در زندگى و معاش و خوش خلقى در دنياست (١١٩) .
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود:مقصود در اين آيه همسر شايسته در دنيا و بهشت در آخرت است (١٢٠) .
پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله فرمود:كسى كه دلى شكرگزار، و زبانى در كار ذكر خدا، و همسر مؤ منى را كه او را در امور دنيا وآخرتش يارى رساند داشته باشد، خداوند در دنيا و آخرت به او حسنه داده و از عذاب آتش او را نگه داشته است (١٢١) .
در حديث آمده است كه :حضرت رسول صلى الله عليه و آله به عيادت مرد مسلمانى رفتند كه از بيمارى رنج مى برد. حضرت به او فرمود: آيا دعا كردى و چيزى از او خواستى ؟ بيمار گفت : آرى : اين گونه با خدا سخن مى گويم : بارالها، اگر مرا در آخرت مى خواهى عذاب كنى ، آن را در اين دنيا برايم قرار ده .
حضرت فرمود:سبحان الله !تو طاقت چنين عذابى ندارى ، چرا نگفتى :ربنا ءاتنافى الدنيا حسنة و فى الاخرة حسنة و قنا عذاب النار.
آن بيمار اين گونه دعا كرد و خداوند شفايش داد (١٢٢) .
دعاى مؤ منان راستين خداوند متعال گهگاه در قرآن كريم از وضعيت روحى و روانى مسلمانان در آغاز اسلام ياد مى فرمايد و در حقيقت به مسلمانان در تمام زمانها و مكان ها آموزش مى دهد كه اينگونه باشيد. يكى از آن موارد دو آيه سوره بقره است .
مى فرمايد:پيامبر به آنچه بر او نازل شده از جانب خداوند ايمان آورد و نيز مؤ منان همه ايمان آوردند به خدا و فرشتگان او و كتب آسمانى و پيامبران الهى و گويند:
ما بين هيچ يك از پيامبران الهى فرق نمى گذاريم ، و گفتند:
سمعنا و اطعنا غفرانك ربنا و اليك المصير # لايكلف الله نفسا الا وسعها لها ما كسبت و عليها ما اكتسبت ربنا لاتؤ اخذنا ان نسينا او اخطاءنا ربنا ولاتحمل علينا اصراكما حملته على الذين من قبلنا ربنا و لا تحملنا ما لا طاقة لنا به واعف عنا و اغفرلنا و ارحمنا انت مولانا فانصرنا على القوم الكافرين (١٢٣) ؛
بارالها شنيديم ، و اطاعت كرديم و آمرزش تو را، و بازگشت به سوى تو است . خداوند به هر كس به اندازه توانش تكليف مى كند، آنچه از نيكى كسب كند براى اوست ، و هر آن چه از بدى به دست آورد بر ضد اوست . بارالها، اگر فراموش يا خطا كرديم ما را مواخذه مفرما، و بر دوش ما بار گران مگذار آن چنانكه بر امتهاى پيشين نهادى . بارالها، ما را بر كارى كه طاقت آن را نداريم وادار مفرما، و از ما درگذر و ما را بيامرز و به ما رحم كن ، تو مولاى مايى ، پس ما را بر قوم كافر پيروز فرما.
چند روايت ١. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله :پس از اين دعا، خداوند، فرموده است : انجام ميدهم ، و اجابت مى كنم ، به همين جهت مستحب است كه اين دو آيه زياده خوانده شود (١٢٤) .
٢. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله :آيات آخر سوره بقره هم قرآن است و هم دعاست (بخوانيد كه ) موجب رضايت خداوند مى شود (١٢٥) .
٣. ابن عباس گويد: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ناگهانى صدايى شنيد، سربلند كرد ديد درى از آسمان گشوده شده ، سپس ‍ فرشته اى بر آن حضرت نازل شد و گفت :خداوند بشارت به دو نور به تو مى دهد كه به هيچ پيامبرى پيش از تو داده نشده است آن دو، سوره حمد و آيات آخر سوره بقره ، است هيچ كس نخواند مگر آن كه حاجتش را روا كنم (١٢٦) .
در رواياتى آمده است كه اين دو آيه گفت و گوى خدا و رسول در معراج بوده است .
٤. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:اين دو آيه از گنجهاى بهشتى است كه خداوند رحمان آن را به قدرت خود دو هزار سال پيش از آفرينش مخلوقات نگاشت . هر كس آنرا شب (به وقت خواب ) بخواند از عبادت شب او را كفايت كند (١٢٧) .
دعاهاى دانشمندان بلند پايه ميزان سنجش اعمال در نزد خداوند معرفتى است كه بر پايه آن عمل انجام مى شود. اگر چند نفر يك عمل مشابه را انجام دهند مثلا دو ركعت نماز بگزارند يا كارهاى شايسته ديگر انجام دهند، پاداش آنان به ميزان معرفتشان به خداوند بزرگ بستگى دارد كه اساس و پايه هر عبادت است .
كسانى كه در معرفت الهى غور كرده ، و از درياى محبت الهى جرعه ها نوشيده و در دانش الهى به مقام مكين رسيده اند و خداوند از آنان بهراسخون فى العلمتعبير مى كند اين گونه دعا مى كنند:
ربنا لاتزع قلوبنا بعد اذ هديتنا وهب لنا من لدنك رحمة انك انت الوهاب # ربنا انك جامع الناس ليوم لاريب فيه ان الله لايخلف الميعاد (١٢٨) ؛
بارالها، پس از آن كه ما را هدايت كردى دل ما را از حق بر مگردان و از نزد خود به ما رحمت ده ، همانا همانا تو بخشنده اى ، پروردگارا تو مردم را در روز قيامت كه در آن ترديدى نيست گرد مى آورى ، همانا خداوند در وعدهگاهش تخلف نميكند.
چند روايت ١. امام صادق عليه السلام فرمود:زياد بگوييد: ربنا لاتزع قلوبنا بعد اذ هديتنا... و از زير و رور شدن دلها خاطر جمع نباشيد (١٢٩) .
٢. پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله دعا مى كرد:يا مقلب القلوب ثبت قلبى على دينك (اى زير و رو كننده دلها، قلب مرا بر دينت ثابت دار) سپس اين آيه را مى خواند:ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هديتنا و هب لنا من لدنك رحمة انك انت الوهاب (١٣٠) .
٣. پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله فرمود:هر كسى كه آيه ربنا انك جامع الناس ليوم لاريب فيه ان الله لايخلف الميعاد را بخوانيد آنچه را گم كرده ، خداوند، به او برگرداند (١٣١) .
٤. امام كاظم عليه السلام به هشام فرمود:اى هشام ، خداوند از مردمانى نيكوكار حكايت مى كند كه اين چنين گفتند:ربنا لاتزغ قلوبنا بعد اذ هديتنا وهب لنا من لدنك رحمة انك انت الوهاب ؛ چون دانستند كه دل ها و وسوسه شود و گمراهى و پستى برگردد (١٣٢) .
دعاى مؤ منان براى خود و مؤ منان ديگر حق تعالى در آيات آغازين سوره حشر از مهاجران و انصار تمجيد مى كند و در آيه دهم مدح و تعريف مى كند از همه كسانى كه پس ‍ از رسول خدا صلى الله عليه و آله به دنيا مى آيند و به جمع اهل ايمان مى پيوندند و ذكر و دعاى هميشگى آنان اين است :
ربنا اغفرلنا ولاخواننا الذين سبقوا بالايمان ولاتجعل فى قلوبنا غلا للذين امنوا ربنا انك رؤ ف رحيم (١٣٣) .
بارالها ما و برادران و خواهران ما را كه پيش از ما ايمان آوردند، امروز و در دلهاى ما نسبت به افرادى كه ايمان آوردند، كينه و دشمنى قرار نده ؛ بارالها،، مهربان و رحيمى .
چه زيباست كه ما هم خود را جزء اين جمع بدانيم و اين دعا را زمزمه كنيم چرا كه هم طلب آمرزش براى خود و مؤ منان است وهم طلب قلبى سالم از دشمنى و نظر سوء نسبت به مؤ منان است و در پايان هم تمجيد حق تعالى است .
دعاى انسان در چهل سالگى در قرآن كريم بارها خداوند متعال به اداى حق پدر و مادر سفارش مى كند. رنجهايى را كه مادر در دوران باردارى و زايمان و شير دادن و به سامان رساندن فرزند به جان خريده است گوشزد مى فرمايد، و تعلم مى دهد كه آنگاه كه به اوج توان و رشد رسيد و به مرز چهل سالگى كه دوران پختگى و كمال است قدم نهادن زبان حالش چه باشد؛ چرا كه در اين دوره ، نه خامى و بى تجربگى سالهاى جوانى را دارد و نه ضعف و سستى دوران پيرى را در چنين شرايطى شايسته است بگويد:
رب اورعنى اشكر نعمتك التى انعمت على و على والدى و ان اعمل صالحا ترضاه و اصلح لى فى ذريتى و انى تبت اليك و انى من المسلمين (١٣٤) .
بارالها، به من الهام فرما كه شكر نعمت هاى تو را كه به من و به پدر و مادرم عطا فرمودى ادا كنم ، و كارهاى شايسته كه مورد پسند تو باشد، انجام دهم و فرزندان مرا از صالحان قرار ده ، من به درگاه تو توبه مى كنم ، و من از تسيلم شدگان در برابر توام .
عبادالرحمن چگونه دعا مى كنند؟ خداوند متعال در سوره فرقان ، نشانه ها، و اوصاف عبادالرحمن و بندگان شايسته را بيان مى كند و در ضمن بيان اوصاف و حالات آنان از دعاى آن حضرت آنان اين گونه ياد مى فرمايد مى گويند:
ربنا اصرف عنا عذاب جهنم ان عذابها كان غراما (١٣٥) ؛
بارالها، عذاب جهنم را از ما بگردان ، چرا كه عذاب جهنم دائمى است .
و نيز مى گويند:
ربنا هب لنا من ازواجنا و ذرياتنا قرة اعين و اجعلنا للمتقين اماما (١٣٦) .
بارالها، از همسران و فرزندان كسانى كه مايه آرامش خاطر و روشنايى چشم ما باشند به ما ببخش ، و ما را پيشواى متقين و تقوا پيشه گان قرار ده .
اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود:به خدا سوگند من از پروردگارم فرزند زيبا روى و نيكو قامت نخواستم ، بلكه فرزندى اهل اطاعت و خوف الهى خواستم كه هرگاه به او نظر كردم و او را در حال اطاعت خداوند يافتم ، چشمم روشن شود (١٣٧) .
دعاى بندگان مخلص خدا قرآن كريم ، گفت و گوى خداوند بزرگ با اهل جهنم و پاسخ آنان را بازگو مى فرمايد خداوند به جهنميان خطاب مى كند و مى گويد: گروهى از بندگان من دعا مى كردند و مرا مى خواندند، اما شما آنها را مسخره مى كرديد، و به آنان پوزخند مى زديد، دعاى آنان اين بود:
ربنا آمنا فاغفرلنا و ارحمنا و انت خيرالراحمين (١٣٨) ؛
پروردگارا ما ايمان آورديم پس بيامرز ما را و ما را مورد رحمت خود قرار ده ، تو بهترين رحم كنندگانى .
خداوند اين دعا را بهعبادى(بندگان ويژه ) نسبت مى دهد و اين دعا و دعاكنندگان را تاءييد و تصديق مى كند و از آنان حمايت ميكند.
تقديس الهى به وسيله دارندگان علم لدنى آنان كه علم لدنى از خداوند متعال دريافت داشته اند آن گاه كه آيات الهى بر آنان خوانده مى شود به نشانه تواضع و تسليم در برابر حق تعالى به سجده در مى افتند و چنين مى گويند:
سبحان ربنا ان كان وعد ربنا لمفعولا (١٣٩) ؛
منزه است پروردگار ما كه وعده اش محقق مى شود.
دعاى اصحاب اعراف اعراف جايگاهى است رفيع بين بهشت و جهنم ، و بر آن مردانى نشسته اند و همه را از پيشانى شان مى شناسند، كه كدام بهشتى و كدام جهنمى است . آنان بر نيكوكارانى كه در انتظار ورود به بهشت هستند سلام مى كنند و آن گاه كه به سوى اهل جهنم رو مى كنند و وضعيت آنان را مشاهده مى كنند مى گويند:
ربنا لاتجعلنا مع القوم الظالمين (١٤٠) ؛
بارالها، ما را با ستمكاران قرار مده .
دعاى مؤ منان در روز قيامت خداوند متعال در بيان حال پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و مؤ منان در روز قيامت مى فرمايد: در روز قيامت ، خداوند، پيامبر و مؤ منين را رها و رسوا نمى كند و آبرو و موقعت آنان را محفوظ مى دارد. نور آنان كه بر اثر ايمان راسخ و اعمال صالح به دست آورده اند، به سان راهنمايى كامل پيشاپيش و همدوش آنان را به سوى بهشت پيش مى برد و آنان چنين گويند:
ربنا اتمم لنا نورنا و اغفرلنا انك على كل شى ء قدير (١٤١) ؛
بارالها، نور ما را تكميل فرما و بر آن بيفزا، و ما را بيامرز، همانا تو بر هر كارى توانايى .
حمد و سپاس بهشتيان در روز قيامت تقوا پيشگان را به سوى بهشت برند هنگامى كه به بهشت رسند درهاى بهشت گشوده شود، و ماءموران بهشت به آنان سلام و خوش آمد مى گويند. آنان به نشانه سپاس خداوند گويند:
الحمدلله الذى صدقنا وعده و اورثنا الارض نتبوء من الجنة حيث نشاء فنعم اجر العالمين (١٤٢) ؛
سپاس خدايى راست كه وعده اش را بر ما راست گرداند، و زمين را به ما ارث داد، هر جاى بهشت خواهيم ماءوا كنيم ، چه خواب است پاداش نيكو كرداران .
و چون بهشت و نعمتهاى فراوانى را كه خداوند به آنان ارزانى داشته نظاره كنند گويند:
الحمد لله الذى هدينا لهذا و ما كنا لنهتدى لولا ان هدينا الله (١٤٣) ؛
تمام سپاس ويژه خدايى است كه ما را به اين جا هدايت فرمود، و اگر خداوند هدايت نمى كرد ما به آن راه نمى يافتيم .
اهل بهشت كه ايمان راستين ، و عمل شايسته را در اين جهان فراهم آورده اند، و در بهشت از نعمت هاى الهى بهره مندند ورد زبانشان اين است :
سبحانك اللهم (١٤٤) ؛
پروردگارا تو منزهى از هر عيب .
آنان به يكديگر تحيت و سلام گويند. باز هم آخرين سخنشان اين است :
الحمدلله رب العالمين (١٤٥) .
تمام حمد مخصوص خدايى است كه پروردگار جهان ها و عوالم هستى است .
دعاى نيكوكاران در بهشت نيكوكاران در بهشت نيز حمد و ثناى خدا مى كنند و نعمت هاى الهى را برمى شمارند. بنا به گفته قرآن كريم آنان در بهشت چنين گويند
الحمدلله الذى اذهب عنا الحزن ان ربنا لغفور شكور # الذى احلنا دارالمقامة من فضله لايمسنا فيها نصب ولايمسنا فيها لغوب (١٤٦)
حمد براى خدايى است كه اندوه را از ما ببرد به درستى كه پروردگار ما آمرزنده و شكرگزار است او كه از كرمش ما را در سراى جاويد جا داد كه در آن نه رنج به ما رسد و نه خستگى و سختى .
فهرست موضوعى دعاهاى قرآن براى آن كه بدانيم چه موضوعاتى در دعاهاى قرآنى مطرح و هر يك چند نوبت تكرار شده ، اين فهرست فراهم آمده است در مقابل هر آيه ، شماره صفحه همين كتاب كه اين دعا در آن جا آمده ، نوشته شده است تا براى ترجمه و توضيح به آن جا مراجعه شود.
١. آسان شدن كارهاى سخت يسرلى امرىطه (٢٠) آيه ٢٦.... ٥٢
٢. آرزوى بهتر از آنچه از دسته رفته عسى ربنا ان يبدلنا خيرا منها انا الى ربنا راغبونقلم (٦٨) آيه ٣٢..... ٧٦
٣. امنيت مكه رب اجعل هذاالبلد امنا،ابراهيم (١٤) آيه ٣٥..... ٢٥
رب اجعل هذا بلدا آمنابقره (٢) آيه ١٢٦...... ٢٦
٤. استعاذه رب اعوذ بك من همزات الشياطين # و اعوذ بك رب ان يحضرونمؤ منون (٢٣) آيات ٩٧ و ٩٨..... ٨٦
بسم الله الرحمن الرحيم # قل اعوذ برب الفلق # من شر ما خلق # و من شر غاسق اذا وقب # و من شر النفاثات فى العقد # و من شر حاسد اذا حسدفلق (١١٣)...... ٨٦
بسم الله الرحمن الرحيم # قل اعوذ برب الناس # ملك الناس # اله الناس # من شر الوسواس الخناس # الذى يوسوس فى صدور الناس # من الجنة و الناسالناس (١١٤)...... ٨٧
رب انى اعوذ بك ان اسئلك ما ليس لى به علمهود (١١) آيه ٤٧....... ١٩
٥. با نيكوكاران باشيم و با عاقبت خوش بميريم توفنى مسلما و الحقنى بالصاحلينيوسف (١٢) آيه ١٠١.... ٤٠
ربنا افرغ علينا صبرا و توفنا مسلميناعراف (٧) آيه ١٢٦.... ٥٤
توفنا مع الابرارآل عمران (٣) آيه ١٩٣....... ٩٨.
و الحقنى بالصالحينشعراء (٢٦) آيه ٨٣...... ٢٠
و ادخلنى برحمتك فى عبادك الصالحيننمل (٢٧) آيه ١٩.... ٣٣
٦. براى آغاز كارها بسم الله مجريها و مرسيها ان ربى لغفور رحيمهود (١١) آيه ٤١....١٨
رب ادخلنى مدخل صدق و اخرجنى مخرج صدق و اجعل لى من لدنك سلطانا نصيرااسراء (١٧) آيه ٨٠..... ٧٩
٧. پيروزى بر كافران انى مغلوب فانتصرقمر (٥٤) آيه ١٠........ .١٦
رب انصرنى بما كذبونمؤ منون (٢٣) آيه ٢٦....... ١٧
رب انصرنى على القوم المفسدينعنكبوت (٢٩) آيه ٣٠.... ٢٩
و انصرنا على القوم الكافرينبقره (٢) آيه ٢٥٠؛ آل عمران (٣) آيه ١٤٧...... ٣١
انت مولا فانصرنا على القوم الكافرينبقره (٢) آيه ٢٨٦..... ١٠٤
٨. پيشواى متقين شويم واجعلنا للمتقين امامافرقان (٢٥٩) آيه ٧٤...... ١١١
رب اجعلنى مقيم الصلاة و من ذريتىابراهيم (١٤) آيه ٤٠..... ٢٥
٩. تسبيح الهى سبحان الذى سخرلنا هذا و ما كنا له مقرنين # و انا لى ربنا لمنقلبونزخرف (٤٣) آيات ١٣ و ١٤....... ٩٢
سبحان ربنا انا كنا ظالمينقلم (٦٨) آيه ٢٩........ ٧٦
لا اله الا انت سبحانك انى كنت من الظالمينانبياء (٢١) آيه ٨٧.....٤١
سبحانك تبت اليك و انا اول المؤ منيناعراف (٧) آيه ١٤٣.... ٥٨
سبحانك انت ولينا من دونهمسباء (٣٤) آيه ٤١..... ٩٥
سبحانك اللهميونس (١٠) آيه ١٠...... ١١٧
سبحان ربنا ان كان وعد ربنا لمفعولااسراء (١٧) آيه ١٠٨.... ١١٣
كى نسبحك كثيرا# و نذكرك كثيراطه (٢٠) آيات ٣٣ و ٣٤..... ٥٢
١٠. تقاضاى داورى و يارى از خداوند رب احكم بالحق و ربنا الرحمن المستعان على ما تصفونانبياء (٢١) آيه ١١٢........ ٧٨
رب ان قومى كذبون # فافتح بينى و بينهم فتحا و نجنى و من معى من المؤ منينشعراء (٢٦) آيات ١١٧ و ١١٨..... ١٤
ربنا افتح بيننا و بين قومنا بالحق و انت خير الفاتحيناعراف (٧) آيه ٨٩..... ٤٨
رب انى لااملك الا نفسى و اخى فافرق بيننا و بين القوم الفاسقينمائده (٥) آيه ٢٥........ ٦٠
١١. توبه و طلب آمرزش سبحان ربنا انا كنا ظالمينقلم (٦٨) آيه ٢٩.... ٧٦
ربنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفرلنا و ترحمنا لنكون من الخاسريناعراف (٧) آيه ٢٣...... ١٣
رب اغفرلى ولوالدى و لمن دخل بيتى مؤ منا و للمؤ منين و المؤ مناتنوح (٧١) آيه ٢٨... .١٦
و ان لاتغفرلى و ترحمنى اكن من الخاسرينهود (١١) آيه ٤٧...... ١٩
و اغفرلنا ربنا نك انت العزيز الحكيمممتحنه (٦٠) آيه ٥..... ٢٢
و تب علينا انك انت التواب الرحيمبقره (٢) آيه ١٢٨....... ٢٧
رب اغفرلىص (٣٨) آيه ٣٥........... ٣٢
رب انى ظلمت نفسى و اسلمت مع سليمان لله رب العالميننمل (٢٧) آيه ٤٤...... ٣٥
لااله الا انت سبحانك انى كنت من الظالمينانبياء (٢١) آيه ٧٨.....٤١
رب انى ظلمت نفسى فاغفرلىقصص (٢٨) آيه ١٦........ ٤٩
سبحانك تبت اليك و انا اول المؤ منيناعراف (٧) آيه ١٤٣.... ٥٨
رب اغفرلى ولاخى و ادخلنا فى رحمتكاعراف (٧) آيه ١٥١.... ٥٨
رب لوشئت اهلكتهم من قبل و اياى اتهلكنات بما فعل السفهاء منا ان هى الا فتنتك تضل بها من تشاء و تهدى من تشاء انت ولينا فاغفرلنا و ارحمنا و انت خير الغافريناعراف (٧) آيه ١٥٥...... ٥٩
لئن لم يرحمنا ربنا و يغفرلنا لنكون من الخاسريناعراف (٧) آيه ١٤٩...... ٦١
ربنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فى امرناآل عمران (٣) آيه ١٤٧.... ٧٣
ربنا فاغفرلنا ذنوبنا و كفر عنا سيئاتناآل عمران (٣) آيه ١٩٣... ٩٨
ربنا اننا فاغفرلنا ذنوبنا وقنا عذاب النارآل عمران (٣) آيه ١٦.... ١٠٠
ربنا لاتؤ اخذنا ان نسينا او اخطاءنا ربنا و لاتحمل علينا اصراكما حملته على الذين من قبلنا ربنا و لاتحملنا ما لا طاقة لنا به واعف عنا و اغفرلنا و ارحمنا انت مولانا فانصرنا على القوم الكافرينبقره (٢) آيه ٢٨٦.....١٠٤
ربنا اغفرلنا و لاخواننا الذين سبقونا بالايمانحشر (٥٩) آيه ١٠....١٠٩
انى تبت اليك و انى من المسلميناحقاف (٤٦) آيه ١٥...... ١١٠
رب اغفر و ارحم و انت خير الراحمينمؤ منون (٢٣) آيه ١١٨.... ٧٨
ربنا امنا فاغفرلنا و الرحمنا و انت خيرالراحمينتحريم (٦٦) آيه ٨.....١١٥
ربنا اغفرلى و لوالدى و للمؤ منين يوم يقوم الحسابابراهيم (١٤) آيه ٤١..... ٢٥
ربنا وسعت كل شى ء رحمة و علما فاغفر للذين تابوا و اتبعوا سبيلك وقهم عذاب الجحيمغافر (٤٠) آيه ٧......... ٩٤
١٢. توكل الله ربى عليه توكلت واليه انيبشورى (٤٢) آيه ١٠..... ٨٠
ربنا عليك توكلنا و اليك انبنا و اليك المصيرممتحنه (٦٠) آيه ٤...٢٢
وسع ربنا كل شى ء علما على الله توكلنااعراف (٧) آيه ٨٩.... ٤٨
و ما توفيقى الا بالله عليه توكلت و اليه انيبهود (١١) آيه ٨٨.... ٤٧
هو ربى لا اله الا هو عليه توكلت و اليه متابرعد (١٣) آيه ٣٠.... ٨٢
حسبنا الله سيؤ تينا الله من فضله ورسوله انا الى الله راغبونتوبه (٩) آيه ٥٩......... ٩١
حسبى الله لا اله الا هو عليه توكلت و هو رب العرش العظيمتوبه (٩) آيه ١٢٩...... .٨٣
ماشاء الله لاقوة الا باللهكهف (١٨) آيه ٣٩........ ٩٦
١٣. تفويض افوض امرى الله ان الله بصير بالعبادغافر (٤٠) آيه ٤٤..... ٥٧
١٤. حمد الهى الحمدلله الذى اذهب عنا الحزن ان ربنا لغفور شكور # الذى احلنا دار المقامة من فضله لايمسنا فيها نصب ولايمسنا فيها لغوبفاطر (٣٥) آيات ٣٤ و ٣٥........ ١١٨
الحمدلله الذى نجينا من القوم الظالمينمؤ منون (٢٣) آيه ٢٨...... ١٧
الحمدلله الذى وهب لى على الكبر اسماعيل و اسحق ان ربى لسميع الدعاءابراهيم (١٤) آيه ٣٩....... ٢٥
الحمدلله رب العالمينفاتحه (١) آيه ٢، يونس (١٠) آيه ١٠... ١١٧
الحمدلله الذى صدقنا وعده و اورثنا الارض نتبوء من الجنة حيث نشاء فنعم اجر العالمينزمر (٣٩) آيه ٧٤....... ١١٦
الحمدلله الذى هدينا لهذا و ما كنا لنهتدى لولا ان هدينا اللهاعراف (٧) آيه ٤٣........ ١١٦
الحمدلله الذى فضلنا على كثير من عباده المؤ منيننمل (٢٧) آيه ١٥.... ٣٤
الحمدلله و سلا على عباده الذين اصطفىنمل (٢٧) آيه ٥٩.... ٨١
الحمدلله الذى لم يتخذ ولدا و لم يكن له شريك فى الملك و لم يكن له ولى من الذل و كبره تكبيرااسراء (١٧) آيه ١١١..... ٨١
١٥. دعاى براى همسر ربنا هب لنا من ازواجنا و ذريتانا قرة اعين و اجعلنا للمتقين امامافرقان (٢٥) آيه ٧٤..... ١١١
١٦. دعاى براى پدر و مادر رب اغفرلى و لوالدىنوح (٧١) آيه ٢٨..... ١٦
و اغفرلابى انه كان من الضالينشعرا (٢٦) آيه ٨٦....... ٢٠
ربنا اغفرلنا و لوالدى و للمؤ منين يوم يقوم الحسابابراهيم (١٤) آيه ٤١....... ٢٥
رب ارحمهما كما ربيانى صغيرااسراء (١٧) آيه ٢٤...... ٨٩
١٧. دعا براى برادر رب اغفر لى و لاخى و ادخلنا فى رحمتك و انت ارحم الراحميناعراف (٧) آيه ١٥١........ ٥٨
١٨. دعاى براى فرزندان و نوادگان رب هب لى من الصالحينصافات (٣٧) آيه ١٠٠....... ٢٤
رب ان ابنى من اهلى و ان وعدك الحق و انت احكم الحاكمينهود (١١) آيه ٤٥............ ١٩
رب اجعل هذا البلد آمنا و اجنبنى و بنى ان نعبد الاصنامابراهيم (١٤) آيه ٣٥......... ٢٥
ربنا واجعلنا مسلمين لك و من ذريتنا امة مسلمة لكبقره (٢) آيه ١٢٨....... ٢٧
ربنا انى اسكنت من ذريتى بواد غيرذى زرع عند بيتك المحرم ربنا ليقيموا الصلاة فاجعل افئدة من الناس تهوى اليهم و ارزقهم من الثمرات لعلهم يشكرونابراهيم (١٤) آيه ٣٧..... ٢٥
رب اجعلنى مقيم الصلاة و من ذريتى ربنا و تقبل دعاءابراهيم (١٤) آيه ٤٠.... ٢٥
ربنا و ابعث فيهم رسولا منهم يتلوا عليهم آياتك ويعلمهم الكتاب و الحكمة و يزكيهم انك انت العزيز الحكيمبقره (٢) آيه ١٢٩.........٢٧
رب هب لى من لدنك ذرية طيبة انك سميع الدعاءآل عمران (٣) آيه ٣٨...... ٦٧
ربنا هب لنا من ازواجنا و ذرياتنا قرة اعين و اجعلنا للمتقين امامافرقان (٢٥) آيه ٧٤....... ١٠٨
رب انى وهن العظم منى و اشتعل الراءس شيبا و لم اكن بدعائك رب شقيا # و انى خفت الموالى من ورائى و كانت امراءتى عاقرا فهب لى من لدنك وليا # يرثنى و يرث من آل يعقوب و اجعله رب رضيامريم (١٩) آيات ٣ - ٥.......... ٦٦
رب لاتدرنى فردا و انت خير الوارثينانبياء (٢١) آيه ٨٩....... ٦٧
و اصلح لى فى ذريتىاحقاف (٤٦) آيه ١٥....... ١١٠
١٩. دعا براى مؤ منان رب اغفر لى ولوالدى و لمن دخل بيتى مؤ منا و للمؤ منيننوح (٧١) آيه ٢٨١٦
ربنا اغفرلى و لوالدى و للمؤ منين يوم يقوم الحسابابراهيم (١٤) آيه ٤١........ ٢٥
ربنا وسعت كل شى ء رحمة و علما فاغفر للذين تابوا و اتبعوا سبيلك وقهم عذاب الجحيم # ربنا و ادخلنا جنات عدن التى وعدتهم و من صلح من آبائهم و ازواجهم و ذرياتهم انك انت العزيز الحكيم # وقهم السيئات و من تق السيئات يومئذ فد رحمته و ذلك هوالفوز العظيمغافر (٤٠) آيات ٧ -٩....... ٩٤
ربنا اغفرلنا و لاخواننا الذين سبقونا بالايمان و لاتجعل فى قلوبنا غلا للذين آمنوا ربنا انك رؤ وف رحيمحشر (٥٩) آيه ١٠..... ١٠٩
٢٠. در بهشت متنعم بودن رب ابن لى عندك بيتا فى الجنةتحريم (٦٦) آيه ١١...... ٦٢
واجعلنى من ورثة جنة النعيمشعراء (٢٦) آيه ٨٥..... ٢٠
ربنا و ادخلهم جنات عدن التى وعدتهم و من صلح من آبائهم وازواجهم و ذرياتهم انك انت العزيز الحكيمغافر (٤٠) آيه ٨.... ٩٤
٢١. روزى اهل مكه رب اجعل هذا بلدا ءامنا وارزق اهله من الثمرات من ءامن منهم بالله و اليوم الاخربقره (٢) آيه ١٢٦...... ٢٦
و ارزقهم من الثمرات لعلهم يشكرونابراهيم (١٤) آيه ٣٧..... .٢٥
٢٢. زياد شدن ثروت ما شاء الله لاقوة الا باللهكهف (١٨) آيه ٣٩....... ٩٦
٢٣. زياد شدن نورانيت
ربنا اتمم لنا نورناتحريم (٦٦) آيه ٨....... ١١٥
٢٤. زياد شدن علم و دانش رب زدنى علماطه (٢٠) آيه ١١٤......... ٧٨
و ارنا مناسكنابقره (٢) آيه ١٢٨....... ٢٧
٢٥. سربلندى و آبرومندى در روز قيامت ولاتخزنى يوم يبعثونشعرا (٢٦) آيه ٨٧........ ٢١
ربنا و آتنا ما وعدتنا على رسلك و لاتخزنا يوم القيامة انك لاتخلف الميعادآل عمران (٣) آيه ١٩٤....... ٩٨
٢٦. شرح صدر رب اشرح لى صدرىطه (٢٠) آيه ٢٥...... ٥٢
٢٧. صبر و ثبات قدم در مسير حق ربنا افرغ علينا صبرا وثبت اقدامنا و انصرنا على القوم الكافرينبقره (٢) آيه ٢٥٠...... ٣١
ربنا افرغ علينا صبرا و توفنا مسلميناعراف (٧) آيه ١٢٦.... ٥٤
ربنا لاتزغ قلوبنا بعد اذهديتناآل عمران (٣) آيه ٨..... ١٠٧
ربنا و اجعلنا مسلمين لك و من ذريتنا امة مسلمة لكبقره (٢) آيه ١٢٨..... ٢٧
واجنبى و بنى ان نعبد الاصنامابراهيم (١٤) آيه ٣٥..... ٢٥
٢٨. طلب صفاى باطن نسبت به ديگران ولاتجعل فى قلوبنا غلا للذين آمنوا ربنا انك رؤ وف رحيمحشر (٥٩) آيه ١٠..... ١٠٩
٢٩. طلب رحمت الهى و رشد ربنا اتنا من لدنك رحمة و هيى ء لنا من امرنا رشداكهف (١٨) آيه ١٠٤٦.
رب اغفرلى و لاخى و ادخلنا فى رحمتك و انت ارحم الراحميناعراف (٧) آيه ١٥١...... ٥٨
و هب لنا من لدنك رحمة انك انت الوهابآل عمران (٣) آيه ٨..... ١٠٧
رب اغفر و ارحم و انت خيرالراحمينمؤ منون (٢٣) آيه ١١٨.... ٧٨
ربنا امنا فاغفرلنا و ارحمنا و انت خيرالراحمينمؤ منون (٢٣) آيه ١٠٩..... ١١٢
٣٠. طلب ياور و وزير واجعل لى وزيرا من اهلى # هرون اخى # اشدد به ازرى # و اشركه فى امرى # كى نسبحك كثيرا # و نذكرك كثيرا # انك كنت بنا بصيراطه (٢٠) آيات ٢٩ - ٣٥..... ٥٢
٣١. طلب توفيق بر شكر نعمتها و اعمال شايسته
رب اوزعنى ان اشكر نعمتك التى انعمت على و على والدى و ان اعمل صالحا ترضيه،نمل (٢٧) آيه ١٩واحقاف (٤٦) آيه ١٥.... ٣٣
رب بما انعمت على فلن اكون ظهيرا للمجرمينقصص (٢٨) آيه ١٧...... ٥٠
و ما توفيقى الا بالله عليه توكلتف و اليه انيبهود (١١) آيه ٨٨.....٤٧
٣٢.طلب سلطنت بى نظير رب اغفرلى و هب لى ملكا لاينبغى لاحد من بعدى انك انت الوهابص (٣٨) آيه ٣٥....... ٣٢
٣٣. طلب ورزى رب انى لما انزلت الى من خير فقيرقصص (٢٨) آيه ٢٤.... ٥١
اللهم ربنا انزل علينا مائدة من السماء تكون لن عيدا لاولنا و آخرنا و آية منك و ارزقنا و انت خير الرازقينمائده (٥) آيه ١١٤..... ٧١
و ارزقهم من الثمرات لعلهم يكشرونابراهيم (١٤) آيه ٣٧...... ٢٥
و ارزق اهل من المثرات من ءامن منهم بالله واليوم الاخربقره (٢) آيه ١٢٦..... ٢٦
٣٤. طلاقت زبان و سخن آورى و احلل عقدة من لسانى # يفقهوا قولىطه (٢٠) آيه ٢٧ و ٢٨..... ٥٢
٣٥. طلب حكم رب هب لى حكماشعراء (٢٦) آيه ٨٣...... ٢٠
٣٦. طلب هدايت از خداوند و بازنگشتن به گمراهى عسى ربى ان يهدينى سواء السبيلقصص (٢٨) آيه ٢٢...... ٥٠
اهدنا الصراط المستقيم # صراط الذين انعمت علهيم غيرالمغضوب عليهم و لاالضالينحمد (١٩ آيه ٦ و ٧..... ١٠١
ربنا لاتزغ قلوبنا بعد اذ هديتنا وهب لى من لدنك رحمة انك انت الوهابآل عمران (٣) آيه ٨....... ١٠٧
٣٧. طلب نعمت الهى در دنيا و آخرت ربنا اتنا فى الدنيا حسنة و فى الاخرة حسنة و قنا عذاب الناربقره (٢) آيه ٢٠١...... ١٠٢
و اكتب لنا فى هذه الدنيا حسنة و فى الاخرةاعراف (٧) آيه ١٥٦....٥٩
٣٨. فراهم آمدن منزل و مسكن مناسب رب انزلنى منزلا مباركا و انت خيرالمنزلينمؤ منون (٢٣) آيه ٢٩...١٧
٣٩. گردان بلا، و شكوه از گرفتارى و ايوب اذ نادى ربه انى مسنى الضر و انت ارحم الراحمينانبياء (٢١) آيه ٨٢....... ٣٦
و اذكر عبدنا ايوب اذ نادى ربه انى مسنى الشيطان بنصب و عذابص (٣٨) آيه ٤١........ ٣٧
رب السجن احب الى مما يدعوننى اليه و الا تصرف عنى كيدهن اصب اليهن و اكن من الجاهلينيوسف (١٢) آيه ٣٣..... ٣٨
٤٠.قبولى دعا ربنا و تقبل دعاءابراهيم (١٤) آيه ٤٠...... ٢٥
٤١. قبولى اعمال ربنا تقبل منا انك انت السميع العليمبقره (٢) آيه ١٢٧.... ٢٧
رب انى نذرت لك ما فى بطنى محررا فتقبل منى انك انت السميع العليمآل عمران (٣) آيه ٣٥...... ٦٩
٤٢. مدح الهى اللهم فاطر السموات و الارض عالم الغيب و الشهادة تحكم بين عبادك فيما كانوا فيه يختلفونزمر (٣٩) آيه ٤٦...... ٧٧
رب احكم بالحق و ربنا الرحمن السمتعان على ما تصفونانبياء (٢١) آيه ١١٢...... ٧٨
فتقبل منى انك انت السميع العليمآل عمران (٣) آيه ٣٥٦٩
ربنا انك تعلم ما نحفى و ما نعلن و مايخفى على الله من شى ء فى الارض و لافى السماءابراهيم (١٤) آيه ٣٨....... ٢٥
رب قد آتيتنى من الملك و علمتنى من تاءويل الاحاديث فاطر السموات و الارض انت وليى فى الدنيا و الاخرةيوسف (١٢) آيه ١٠١....... ٤٠
وسع ربنا كل شى ء علمااعراف (٧) آيه ٨٩...... ٤٨
و ادخلنا فى رحمتك و انت ارحم الراحميناعراف (٧) آيه ١٥١....٥٨
و هب لنا من لدنك رحمة الله انك انت الوهاب # ربنا انك جامع الناس ليوم لاريب فيه ان الله لايخلف الميعادآل عمران (٣) آيه ٨ و ٩....... ١٠٧
ربنا انك رؤ وف رحيمحشر (٥٩) آيه ١٠...... ١٠٩
ربنا وسعت كل شى ء رحمة و علماغافر٤٠) آيه ٧...... ٩٤
ماشاء الله لاقوة الا باللهكهف (١٨) آيه ٣٩..... ٩٦
٤٣. مناجات با حق تعالى الذين يذكرون الله قياما و قعودا و على جنوبهم و يتفكرون فى خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانك فقا عذاب النار # ربنا انك من تدخل النار فقد اخزيته و ما للظالمين من انصار # ربنا اننا سمعنا مناديا ينادى للايمان ان آمنوا بربكم فامنا ربنا فاغفرلنا ذنوبنا و كفر عنا سيئاتنا و توفنا مع الابرار # ربنا و آتنا ما وعدتنا على رسلك ولاتخزنا يوم القيامة انك لاتخلف الميعادآل عمران (٣) آيه ١٩١ - ١٩٤.... ٩٨.
قل اللهم مالك الملك يؤ تى الملك من تشاء و تنزع الملك ممن تشاء و تعز من تشاء و تذل من تشاء بيدك الخير انك على كل شى ء قدير # تولج الليل فى النهار و تولج النهار فى الليل و تخرج الحى من الميت و تخرج الميت من الحى و ترزق من تشاء بغير حسابآل عمران (٣) آيه ٢٦ و ٢٧.... ٨٤
ربنا انك جامع الناس ليوم لاريب فيه ان الله لايخلف الميعادآل عمران (٣) آيه ٩........ ١٠٧
ان صلاتى و نسكى و محياى و مماتى لله رب العالمينانعام (٦) آيه ١٦٢.... ٨٢
امن الرسول بما انزل اليه من ربه و المؤ منون كل آمن بالله و ملائكته و كتبه و رسله لا نفرق بين احد من رسله و قالوا سمعنا و اطعنا غفرانك ربنا و اليك المصير # لا يكلف الله نفسا الا وسعها لها ما كسبت وعليها ما اكتسبت ربنا لاتواخذنا ان نسينا او اخطاءنا ربنا و لاتحمل علينا اصرا كما حملته على الذين من قبلنا ربنا ولاتحلنا ما لا طاقطد لنا به واعف عنا و اغفرلنا و ارحمنا انت مولانا فانصرنا على القوم الكافرينبقره (٢) آيه ٢٨٥ و ٢٨٦...١٠٤

۳
دعاهاى قرآن ٤٤. مسلمان واقعى باشيم ربنا امنا فاكتبنا مع الشاهدينمائده (٥) آيه ٨٣...... ٨٨
ربنا امنا بما انزلت واتبعنا الرسول فاكتبنا مع الشاهدين (آل عمران (٣) آيه ٥٣....... ٧٠
ربنا و اجعنا مسلمين لك و من ذريتنا امة مسلمة لكبقره (٢) آيه ١٢٨)..... ٢٧
٤٥. نجات از دست ستمگران و نجنى من فرعون و عمله و نجنى من القوم الظالمينتحريم (٦٦) آيه١١..... ٦٢
رب ان قومى كذبون # فافتح بينى و بينهم فتحا و من معى من المؤ منينشعراء (٢٦) آيات ١١٧ و ١١٨... ١٤
ربنا لاتجعلنا فتنة للذين كفرواممتحنه (٦٠) آيه ٥.... ٢٢
رب نجنى و اهلى مما يعملونشعراء (٢٦) آيه ١٦٩..... ٢٩
رب نجنى من القوم الظالمينقصص (٢٨) آيه ٢١....... ٥٠
ربنا اننا نخاف ان يفرط علينا او ان يطغىطه (٢٠) آيه ٤٥... ٥٣
ربنا لاتجعلنا فتنة للقوم الظالمين # و نجنا برحمتك من القوم الكافرينيونس (١٠) آيات ٨٥ و ٨٦....... ٥٥
ربنا اخرجنا من هذه القرية الظالم اهلها و اجعل لنا من لدنك وليا واجعل لنا من لدنك نصيرا(نساء (٤)آيه ٧٥........ ٩٠
٤٦. نجات از غم لا اله الاانت سبحانك انى كنت من الظالمينانبياء (٢١) آيه ٨٧... ٤١
٤٧. نبودن با ستمگران رب فلاتجعلنى فى القوم الظالمينمؤ منون (٢٣) آيه ٩٤..... ٨٥
ربنا لاتجعلنا مع القوم الظالميناعراف (٧) آيه ٤٧....... ١١٤
رب بما انعمت على فلن اكون ظهيرا للمجرمينقصص (٢٨) آيه ١٧....٥٠
رب انى لا املك الا نفسى و اخى فافرق بيننا و بين القوم الفاسقينمائده (٥) آيه ٢٥...... ٦٠
٤٨.نفرين بر بدكاران رب لاتذر على الارض من الكافرين ديارا # انك ان تذرهم يضلوا عبادك ولا يلدوا الا فاجرا كفارانوح (٧١) آيات ٢٦ و ٢٧....١٥
ولاتزد الظالمين الا تبارانوح (٧١) آيه ٢٨...... ١٦
ربنا انك اتيت فرعون و ملاه زينة و اموالا فى الحياة الدنيا ربنا ليضلوا عن سبيلك ربنا اطمس على اموالهم و اشدد على قلوبهم فلايؤ منوا حتى يروا العذاب الاليميونس (١٠) آيه ٨٨... ٥٦
٤٩. نجات از جنهنم سبحانك فقنا عذاب النارآل عمران (٣) آيه ١٩١..... ٩٨
فاغفرلنا ذنوبنا و قنا عذاب النارآل عمران (٣) آيه ١٦.... ١٠٠
وقنا عذاب الناربقره (٢) آيه ٢٠١........ ١٠٢
ربنا اصرف عنا عذاب جهنم ان عذابها كان غرامافرقان (٢٥) آيه ٦٥.... ١١١
٥٠. نام نيك پس از مردن و اجعل لى لسان صدق فى الاخرينالشعراء (٢٦) آيه ٨٤.... ٢٠
٥١. هنگام سوار شدن بر مركب بسم الله مجريها و مرسيها ان ربى لغفور رحيمهود (١١) آيه ٤١.... ١٨
سبحان الذى سخرلنا هذا وما كنا له مقرنين # و انا الى ربنا لمنقلبونزخرف (٤٣) آيات ١٣ و ١٤...... ٩٢

۴
دعاهاي قرآن ١- غافر (٤٠) آيه ٦٠
٢- انبياء، (٢١) ٨٨.
٣- اعراف ، (٧) آيه ٢٣.
٤- شعراء (٢٦) آيات ١١٧ و ١١٨.
٥- نوح (٧١) آيات ٢٦ - ٢٨.
٦- قمر (٥٤) آيه ١٠.
٧- مؤ منون (٢٣) آيه ٢٦ همين جمله در همين سوره در آيه ٣٩ از زبان پيامبر ديگر آمدهاست ونام او به صراحت ذكر نشده است بعضى آن پيامبر را هود پيشواى قوم عادوبعضى ديگر صالح پيامبر قوم ثمود مى دانند.
٨- مؤ منون (٢٣) آيات ٢٨ و ٢٩.
٩- تفسير صافى ، ج ٣، ص ٣٩٩.
١٠- خصال ص ٦٣٤.
١١- هود (١١) آيه ٤١
١٢- هود (١١) آيه ٤٥.
١٣- هود (١١) آيه ٤٧
١٤- شعراء (٢٦) آيات ٨٣ - ٨٧و
١٥- پدران پيامبران مشرك و بت پرست نبوده اند. در عربى به پدر و نيز به عمو(كه سرپرستى فرزند برادرش را به عهده دارد) اب گفته مى شود. آزر بتتراش و بت پرست عموى ابراهيم عليه السلام بود كه سرپرستى او را عهده دار بود.
١٦- احزاب (٣٣) آيه ٢١
١٧- ممتحنه (٦٠) آيه ٤.
١٨- ممتحنه (٦٠) آيه ٦.
١٩- ممتحنه (٦٠) آيات ٤و ٥.
٢٠- صافى ، ج ٥، ص ١٦٣
٢١- صافات (٣٧) آيه ١٠٠.
٢٢- ابراهيم (١٤) ٣٥ - ٤١.
٢٣- بقره (٢) آيه ١٢٦.
٢٤- تفسير البرهان ، ج ١، ص ١٥٤.
٢٥- بقره (٢) آيات ١٢٧ - ١٢٩.
٢٦- تفسيرالبرهان ج ١، ص ١٥٦.
٢٧- عنكبوت (٢٩) آيه ٣٠
٢٨- شعراء (٢٦) آيه ١٦٨
٢٩- بقره (٢) آيه ٢٥٠.
٣٠- ص (٣٨) آيه ٣٥.
٣١- نمل (٢٧) آيه ١٩.
٣٢- نمل (٢٧) آيه ١٥.
٣٣- نمل (٢٧) آيه ٤٤.
٣٤- انبياء (٢١) آيه ٨٣
٣٥- مجمع البيان ج ٧، ص ٥٩.
٣٦- ص (٣٨) آيه ٤١.
٣٧- صافى ، ج ٣، ص ٣٥١.
٣٨- يوسف (١٢) آيه ٣٣.
٣٩- يوسف (١٢) آيه ١٠١
٤٠- انبياء (٢١) ٨٧.
٤١- قوارع القرآن ، ص ٦٧
٤٢- قوارع القرآن ص ٦٧.
٤٣- كشاف ، ج ٣، ص ١٣٢، پاورقى .
٤٤- خصال ، ٢١٨.
٤٥- كافى ، ج ٦، ص ١٠
٤٦- كهف (١٨) آيه ١٠.
٤٧- هود (١١) آيه ٨.
٤٨- اعراف (فتنه ) ٧ آيه ٨٩
٤٩- قصص (٢٨) آيه ١٦.
٥٠- قصص (٢٨) آيه ١٧
٥١- قصص (٢٨) آيه ٢١
٥٢- قصص (٢٨) آيه ٢٤.
٥٣- طه (٢٠) آيات ٢٥ - ٣٥.
٥٤- طه (٢٠) آيه ٤٥.
٥٥- اعراف (٧) آيه ١٢٦.
٥٦- يونس (١٠) آيات ٨٥ - ٨٦.
٥٧- غافر (٤٠) آيه ٤٤.
٥٨- يونس (١٠) آيه ٨٨.
٥٩- تفسير البرهان ، ج ٢، ص ١٩٤.
٦٠- اعراف (٧) آيه ١٤٣.
٦١- اعراف (٧) آيه ١٥١.
٦٢- اعراف (٧) آيات ١٥٥ - ١٥٦.
٦٣- مائده (٥) آيه ٢٥.
٦٤- اعراف (٧) آيه ١٤٩
٦٥- تحريم (٦٦) آيه ١١.
٦٦- نور الثقلين ج ٥، ص ٣٧٧.
٦٧- آل عمران (٣) آيه ٣٨.
٦٨- مريم (١٩) آيات ٣ - ٥.
٦٩- انبياء، (٢١) آيه ٨٩
٧٠- مروج الذهب ، ج ٢، ص ٤٢٢.
٧١- كافى ج ٦، ص ٨ و نيز مجمع البيان ج ٧، ص ٦١.
٧٢- نورالثقلين ج ٣، ص ٤٥٦.
٧٣- كافى ج ٦، ص ٧ - ١٠ نور الثقلين ج ٣، ص ٤٥٦.
٧٤- آل عمران (٣) آيه ٣٥
٧٥- آل عمران (٣) آيه ٣٧.
٧٦- آل عمران (٣) آيه ٥٣
٧٧- مائده (٥) آيه ١١٤.
٧٨-"> آل عمران (٣) آيه ١٤٧.
٧٩- قلم ، (٦٨) آيه ٢٩.
٨٠- قلم (٦٨) آيه ٣٢.
٨١- زمر (٣٩) آيه ٤٦
٨٢- انبياء (٢١) آيه ١١٢.
٨٣- مؤ منون (٢٣) آيه ١١٨.
٨٤- طه (٢٠) ١١٤.
٨٥- تفسير صافى ، ج ٣ تص ٣٢٢.
٨٦- اسراء (١٧) آيه ٨٠.
٨٧- تفسير صافى ج ٣، ص ٢١٢
٨٨- شورى (٤٢) آيه ١٠
٨٩- نمل (٢٧) آيه ٥٩.
٩٠- اسراء (١٧) آيه ١١١.
٩١- رعد (١٣) آيه ٣٠
٩٢- انعام (٦) آيه ١٦٢
٩٣- توبه (٩) آيه ١٢٩
٩٤- لكل دعاء فى القرآن قصة و اجابة ص ٦٩
٩٥- لكل دعاء فى القرآن قصة واجابة ، ص ٦٩.
٩٦- آل عمران (٣) آيات ٢٦ - ٢٧.
٩٧- نورالثقلين ، ج ٣، ص ٣٢٤، الدر المنثور ج ٢، ص ٢٥.
٩٨- مؤ منون (٢٣) آيات ٩٣ و ٩٤.
٩٩- فصلت (٤١) آيه ٣٦
١٠٠- اعراف (٧) آيه ٢٠٠.
١٠١- مؤ منون (٢٣) آيات ٩٧ و ٩٨
١٠٢- مائده (٥) آيه ٨٣.
١٠٣- اسرا (١٧) آيه ٢٤.
١٠٤- نساء (٤) آيه ٧٥.
١٠٥- توبه (٩) آيه ٥٩و
١٠٦- زخرف (٤٣) آيات ١٣ و ١٤.
١٠٧- نور الثقلين ، ج ٤، ص ٥٩٣ - ٥٩٤
١٠٨- نور الثقلين ج ، ٤، ص ٥٩٣ - ٥٩٤
١٠٩- غافر، (٤٠) آيات ٧ -٩
١١٠- سباء (٣٤) آيه ٤١.
١١١- كهف (١٨) آيه ٣٩.
١١٢- الوابل الطيب ص ١١١.
١١٣- خصال ، ٢١٨.
١١٤- آل عمران (٣) آيات ١٩١ - ١٩٤.
١١٥- مجمع البيان ج ٢، ص ٢٩٨.
١١٦- آل عمران (٣) آيه ١٦.
١١٧- حمد (١) آيات ٦ و ٧.
١١٨- بقره (٢) آيه ٢٠١.
١١٩- تفسير البرهان ، ج ١، ص ٢٠٣.
١٢٠- مجمع البيان ج ٢، ص ٢٩٨.
١٢١- مجمع البيان ، ج ٢، ص ٢٩٨.
١٢٢- تفسير ابن كثير ج ١، ص ٤٣٣ تفسير ابوالفتح ، ج ٢، ص ١٣٤.
١٢٣- بقره (٢) آيات ٢٨٥ و ٢٨٦.
١٢٤- مجمع البيان ج ٢، ص ٤٠٤.
١٢٥- مجمع البيان ج ٢، ص ٤٠٤.
١٢٦- مجمع البيان ، ج ٢، ص ٤٠٤.
١٢٧- تفسير صافى ج ١، ص ٢٤١، تفسير ابوالفتح ، ج ٢، ص ٤٢٦.
١٢٨- آل عمران (٣) آيات ٨ -٩
١٢٩- تفسير البرهان ج ١، ص ٢٧٢ صافى ج ١، ٢٤٨.
١٣٠- الدرالمنثور، ج ٢، ص ١٣.
١٣١- الدر المنثور، ج ٢، ص ١٥.
١٣٢- نور الثقلين ، ج ١، ص ٣١٩.
١٣٣- حشر (٥٩) آيه ١٠
١٣٤- احقاف (٤٦)آيه ١٥.
١٣٥- فرقان (٢٥) آيه ٦٥.
١٣٦- فرقان (٢٥) آيه ٧٤.
١٣٧- تفسير صافى ، ج ٤، ص ٢٧.
١٣٨- مؤ منون (٢٣) آيه ١٠٩.
١٣٩- اسراء (١٧) آيه ١٠٨.
١٤٠- اعراف (٧) آيه ٤٧.
١٤١- تحريم (٦٦) آيه ٨.
١٤٢- زمر (٣٩) آيه ٧٤.
١٤٣- اعراف ، (٧) آيه ٤٣.
١٤٤- يونس (١٠) آيه ١٠
١٤٥- فاتحه (١) آيه ٢، يونس (١٠) آيه ١٠
١٤٦- فاطر (٣٥) آيات ٣٤ و ٣٥.

۵