فصل ششم: در ذكر اولاد حضرت جوادعليهاالسلام
است
بدان كه سيد فاضل نسابه سيد ضامن بن شدقم حسينى مدنى در(تحفة الا زهار فى نسب ابنأ الا ئمة الا طهارعليهمالسلام
)فرموده كه حضرت جوادعليهاالسلام
را چهار پسر بود: ابوالحسن امام على نقىعليهاالسلام
و ابواحمد موسى مبرقع و ابواحمد حسين و ابوموسى عمران؛ و دختران آن حضرت: فاطمه و خديجه و ام كلثوم و حيكمه بود و مادر ايشان ام ولدى بود كه سمانه مغربيه مى گفتند و از ام الفضل دختر مأمون حضرت جوادعليهاالسلام
فرزندى نداشت و عقب آن حضرت منحصر است از دو پسر: امام على نقىعليهاالسلام
و ابواحمد موسى. (٩٦)
مؤ لف گويد: كه از(تاريخ قم)ظاهر مى شود كه زينب و ام محمّد و ميمونه نيز دختران حضرت جوادعليهاالسلام
بوده اند، و شيخ مفيد در دختران حضرت جوادعليهاالسلام
دخترى امامه نام ذكر كرده. (٩٧) و بالجمله: موسى مبرقع جد سادات رضويه است و رشته اولادش تا به حال بحمدللّه منقطع نگشته و بسيارى از سادات نسب ايشان به او منتهى مى شود و او اول كسى است كه از سادات رضويه به قم وارد شد در سنه دويست و پنجاه و شش، و پيوسته بر روى خود برقع گذاشته بود و لهذا او را موسى مبرقع گويند و چون وارد شد بزرگان عرب از اهل قم او را از قم بيرون كردند و به كاشان رفت و چون به كاشان رسيد احمد بن عبدالعزيز بن دلف عجلى او را اكرام كرد و خلعتهاى بسيار و مركبها به او بخشيد و مقرر كرد كه هر سال يك هزار مثقال طلا با يك اسب مسرج به او بدهد لكن رؤ ساى عرب از اهل قم پس از آن پشيمان شده به خدمتش شتافتند و از او اعتذار خواسته مكرما به قم واردش ساختند و گرامى داشتند او را و حال موسى در قم نيكو شد تا آنكه از مال خود قريه ها و مزارعى خريد.
پس از آن وارد شدند بر او خواهرانش زينب و ام محمّد و ميمونه دختران حضرت جوادعليهاالسلام
و از پس ايشان بريهه دختر موسى آمد و تمام ايشان در قم وفات يافتند و نزد فاطمهعليهاالسلام
مدفون شدند و زينب همان است كه بر قبر حضرت معصومهعليهاالسلام
قبه اى بنا كرد پس از آن كه سقفى بر قبرش بنا كرده بودند از حصير و بوريا. (٩٨) و موسى شب چهارشنبه روز آخر ماه ارديبهشت دو روز به آخر ماه ربيع الا خر مانده سال دويست و نود و شش از دار دنيا رفت و امير قم عباس بن عمرو غنوى بر وى نماز كرد و مدفو شد در موضعى كه الحال معروف است قبرش چنانچه در(تاريخ قم)ذكر شده، و سيد ضامن بن شدقم فرموده كه موسى مبرقع مدفون شد به قم در خانه معروف به خانه محمّد بن الحسن بن ابى خالد اشعرى ملقب به(شنبوله).
فقير گويد: كه اين محمّد بن الحسن يكى از روات قم و از اصحاب حضرت امام رضاعليهاالسلام
و وصى سعد بن سعد احوص اشعرى قمى بوده و الحال آن موضع معروف است به محله موسويان و در آنجا دو بقعه است يكى كوچك كه در او دو صورت قبر است يكى قبر موسى مبرقع است و ديگر قبر احمد بن محمّد بن احمد بن موسى است و اما بقعه بزرگ كه موسوم به چهل اختران است و در كتيبه آن اسم شاه طهماسب است به تاريخ نهصد و پنجاه و سه. اول كسى كه در آن دفن شد محمّد بن موسى مبرقع بوده بعد از او زوجه او بريهه دختر جعفر بن امام على النقىعليهاالسلام
به جنب شوهرش دفن شد و برادرانش يحيى صوفى و ابراهيم پسران جعفر به قم آمدند ارث بريهه گرفتند، ابراهيم رفت و يحيى صوفى به قم ماند و در ميدان زكريا بن آدم به نزديك مشهد حمزة بن موسى بن جعفرعليهاالسلام
وطن و مقام گرفت و در جنب محمّد بن موسى و نزديكى قبر او قبور جماعتى از علويين و سادات است از جلمه: زينب دختر موسى و ام محمّد بنت موسى و ابوعلى محمّد بن احمد بن موسى با دختران او فاطمه و بريهه و ام سلمه و ام كلثوم و غير ايشان از علويات و فاطميات كه تمامى از اعقاب و ذرارى موسى مبرقع مى باشند و در آن محل دفن اند و محمّد بن احمد بن موسى كه او را ابوعلى و ابوجعفر نيز گويند مردى بود فاضل و به غايت پرهيزكار و خوش محاوره و نيكو منظر و فصيح و دانا و عاقل و در(تحفة الا زهار)است كه او ملقب به اعرج بود و رئيس و نقيب بود در قم و امارت حاج با او بود. (٩٩) و بالجمله؛ قل است كه والى قم او را تشبيه به ائمه كرده در فضل و او را قابل امامت دانسته. و وفات او در سوم ربيع الا ول سنه سيصد و پانزده واقع شد و در مقبره محمّد بن موسى مدفون شد.
و در(تحفة الا زهار)است كه موسى مبرقع را پنج پسر بود: ابوالقاسم حسين و على و احمد و محمّد و جعفر. و احمد بن موسى مبرقع را سه پسر بود: عبيداللّه و ابوجعفر محمد اعرج و ابوحمزه جعفر. (١٠٠) و صاحب(عمدة الطالب)گفته كه اولاد موسى مبرقع از پسرش احمد بن موسى است و اولاد احمد از پسرش محمّد اعرج است (وَ الْبَقِيَّةُ فى وُلُدِهِ لاِبْنِهِ اَبِى عَبْدِاللّهِ اَحْمَد نَقيب قُم.) (١٠١)
مؤ لف گويد: كه ابوعبداللّه احمد بن محمد اعرج مذكور سيد جليل القدر عظيم الشأن، رفيع المنزله و رئيس و نقيب بوده در قم و مردى متنسك و متعبد و به دلهاى مردم نزديك و مردى سخى و كريم و واسع الجاه بوده. ولادتش در قم واقع شده سنه سيصد و يازده، و در ماه صفر سنه سيصد و پنجاه و هشت وفات كرد و به وفات او مردم قم را مصيبتى تمام بوده است، و او است كه با موسى دفن شده نه احمد بن موسى مبرقع زيرا كه آمدن او به قم معلوم نيست، و او را چهار پسر (١٠٢) بوده ابوعلى محمّد و ابوالحسن موسى و ابوالقاسم على و ابومحمّد الحسن و چهار دختر بوده و پسران او بعد از وفات پدر قصد حضرت ركن الدوله كردند به شهر رى، ركن الدوله ايشان را تسلى داد و بفرمود جانب ايشان را رعايت كنند و خراج بر املاك ايشان ننهند، پس از آن باز گرديدند به قم. پس از آن ابوعلى محمّد به خراسان رفت، مردم خراسان او را اكرام و اعزاز نمودند و به خراسان مقيم بود تا آنكه كشته شد يا وفات كرد و ابوالقاسم على نيز به خراسان رفت و در طوس وطن گرفت و ابوالحسن موسى به قم ماند و به كار با برادرش ابى محمد و خواهرانش قيام نمود و املاكى كه از پدرش بازمانده بود به دست آورد و آنچه به رهن بود از رهن بيرون آود و سيرت او نيكو بود و با مردم قم به وجه احسن زندگانى كرد و حقوق ايشان را رعايت نمود، پس اهل قم به صحبت او ميل كردند و او سرور و رئيس ايشان شد و در سنه سيصد و هفتاد به حج رفت و چون به مدينه آمد بر پسر عمان (عموزادگان ) خود شفقت نمود و ايشان را خلعت و عطا بخشيد پس او را شكر بسيار نمودند پس به قم مراجعت نمود مردم قم به قدوم او شادى نمودند و بر سر كوچه ها و محله ها آئينه بستند و صاحب بن عباد نامه اى به او نوشت و او را تهنيت گفت.
و بالجمله: ابوالحسن موسى مذكور سيدى فاضل و متواضع و سهل الجانب بود و نقابت سادات قم و نواحى آن به او مفوض بوده است و قسمات و وظايف و رسوم و مرسومات و مشاهرات سادات آبه و قم و كاشان و خورزن مجموع به دست و اختيار و فرمان او بوده است و عدد ايشان در آن زمان از مردان و طفلان سيصد و سى و يك نفر بوده است و وظيفه هر يك از ايشان در هر ماهى سى من نان و ده درم نقره بوده است و هر كس از ايشان كه وفات يافته است به جاى او نوشته اند و ابوالحسن موسى را چند پسر برده از جمله ابوجعفر است كه داماد ذوالكفايتين ابوالفتح على بن محمّد بن الحسين بن العميد است كه وزير ركن الدوله ديلمى است و من در كتب خود ترجمه او والدش ابوالفضل بن عميد را نگاشته ام. و ديگر از اولاد ابوالحسن موسى است عالم جليل السيد ابوالفتح عبيداللّه بن موسى مذكور كه شيخ منتجب الدّين در(فهرست)اسم او را برده و فرموده كه او ثقه و پرهيزكار و فاضل و راوى اخبار ائمه اطهارعليهمالسلام
است و از تصانيف او است(كتاب انساب سادات)و كتابى در(احكام حلال و حرام)و كتابى در(مذاهب مختلفه)خبر داد مرا به آن كتابها جماعتى از ثقات از شيخ مفيد نيشابورى از او. (١٠٣) و معلوم باشد كه غير از مفيد نيشابورى برادرش عالم جليل ابوسعيد محمّد بن احمد نيشابورى جد شيخ ابوالفتوح رازى نيز از سيد عبيداللّه مذكور روايت مى كند. و بدان كه اولاد و ذريه موسى مبرقع غالبا در رى و قم بودند و از آنجا به قزوين و همدان و خراسان و كشمير و هندوستان و ساير بلاد منتشر شدند، و الان در بلاد شيعه از اعظم و اعز طوائف سادات و اشراف اند.
قاضى نوراللّه در(مجالس)فرموده: رضويه: نسب شريف سادات عظام رضويه مشهد مقدس منور و سادات رضويه قم مجموع به ابى عبداللّه احمد نقيب قم ابن محمّد الا عرج ابن احمد بن موسى المبرقع بن الا مام محمّد تقىعليهاالسلام
منتهى مى شود و سيد نقيب امير شمس الدّين محمّد كه به سيزده واسطه به ابى عبداللّه احمد نقيب قم مى رسد، و در زمان سلطنت ميرزا شاهرخ از مدينه قم به مشهد مقدس منور آمد، و ميرزا ابوطالب مشهور از اولاد امجاد او است و مدتى بنابر تفويض پادشاه مغفور به حكومت ولايت تبريز اشتغال داشت و الحال فرزندى و برادرزادگان او در مشهد مقدس رضوى در كمال حشمت و شوكت ساكن اند. انتهى. (١٠٤)
و بدان كه منتهى مى شود به ابى عبداللّه احمد نقيب قم مذكور سيد اجل السيد محسن بن سيد رضى الدّين محمّد بن سيد مجدالدّين على بن سيد رضى الدّين محمد بن پادشانه بن ابوالقاسم بن ميسرة بن ابوالفضل بن بندار بن مير عيسى بن ابى محمّد جعفر بن على بن ابى محمّد بن احمد بن محمد الا عرج بن احمد بن موسى المبرقع بن الا مام الجوادعليهاالسلام
است كه قاضى نوراللّه در حق او فرموده كه او سيد فاضل عالى مقدار بود والد بزرگوار او در زمان سلطان سحين ميرزا از قم به مشهد مقدس رضوى انتقال فرمود و او در اينجا به افاده علوم دين و ترويج مذهب آبأ طاهرين اشتغال مى فرمود و شيخ محمّد بن ابى جمهور به خدمت او رسيده و با او طريق معاشرت ورزيده و بعضى از تصائيف شريفه خود را به نام آن سيد بزرگوار مزين ساخته و در ايام مجاورت مشهد مقدس به يمن حمايت او با علماى مخالفين بحثهاى متين پيش برده و الحال از اولاد ايشان سيد متقى، عامل معنى، انسان كامل، صاحب ملكى، ثمره حديقه فدكى، امير محمّد جعفر است كه از غايت شرافت ذات و نفاست گوهر مستغنى از مدح اين ذره احقر است:
فَتىَّ لايُحِبُّ الزّادَ اِلاّ مِنَ التُّقى
|
|
وَ لايَبْتَغِى الْخَلاّنِ اِلاّ ذَوِى الْفَضْلِ
|
نكرده بهر رضاى حق و تتبع علم
|
|
نه چشم سوى غزال و نه گوش سوى غزل
|
منَّ اللّه تعالى علَينا بطولِ بقائِهِ وَ رَزَقنى مرَّةً اُخرى شرَفَ لِقائِهِ انتهى. (١٠٥)
و بعضى از متتبعين گفته مير جعفر مذكور پسرى داشته مسمى به مير محمّد زمان و او نيز از علما بوده و(شرحى بر قواعد)نوشته، وفات كرده در سنه هزار و چهل و يك. و مير محمّد زمان را پسرى بوده مسمى به مير محمّد حسن و او نيز از علما بوده و سيد محسن را پسرى ديگر بوده موسوم به مير محمّد مهدى و او نيز از علمأ بوده و او را شيخ على كركى در وقت رفتنش به طرف كاشان در قم اجازه داده در سنه نهصد و سى و شش، و چنين معلوم مى شود كه قبر شريف آن سيد جليل در قم در تكيه اى است نزديك به صحن شريف حضرت معصومهعليهاالسلام
و مشهور است آن تكيه اليوم به(محمديه)و در آنجا بقعه اى است و آن بزرگوار در آن بقعه مدفون مى باشد.
فقير گويد: كه آن بقعه مشهور است به(محمديهى)و آن تكيه معروف است به حسينيه و در كوچه حرم واقع است نزديك صحن جديد و گفته كه منسوب است به اين سيد بزرگوار سيد اجل آقا سيد صدرالدّين بن ميرزا محمّد باقر رضوى قمى شارح(وافيه)و برادرش ميرزا محمّد ابراهيم بن ميرزا محمّد باقر رضوى كه از علمأ بوده و در همدان ساكن بوده الى غير ذلك انتهى.
و بدان نيز كه منتهى مى شود به موسى مبرقع نسب سيد جليل مير محمّد بديع خادم رضوى رحمه اللّه چنانكه سيد ضامن مدنى در(تحفه)گفته: محمد بديع بن ابى طالب بن ابى القاسم بن محمّد بن غياث الدّين عزيز بن شمس الدّين محمّد بن محمود بن محمّد بن ميرهادى حسن بن على بن ابى الفتوح بن عيسى بن محمد بن ابى محمّد بن جعفر بن ابى جعفر على بن ابى على محمّد بن ابى احمد موسى (١٠٦) الا برش بن ابى على محمّد الا عرج بن احمد بن موسى المبرقع سيدى بود صاحب مروت و شهامت و رفعت و رياست و عظمت و جلالت و جمّالمحاسن بود و با ما مودت و صداقت داشت و من هديه كردم به سوى او(كتاب حقوق و مواريث)تأليف عزالدّين عمر بن تاج الدّين محمّد فقيه حسينى و اين محمّد بديع والى امر بود در مشهد مقدس رضوى و بر او بود رجوع اعيان امجاد و زوار و قصاد و او بود مرجع اهل بلاد؛ پس منصب او را دادند به پسرش غياث الدّين و او والى اوقاف حضرت امام رضاعليهاالسلام
گرديد به امر شاه عباس بن شاه صفى پس مشغول گرديد به نفس نفيس خود به تعمير خرابيها تمام كرد آنها را و احداث كرد عماراتى براى غلات و نحو آنها و پدرش ابوطالب سيدى بود جليل القدر، وجيه، رئيس جم المحاسن، صاحب مروت عاليه و خيرات جاريه، مقصد و ملجأ مردم بود، خدمت داشت در حرم حضرت امام رضاعليهاالسلام
از جانب شاه عباس بن شاه خدابنده، شاه عباس خواست دختر او را تزويج كند عذر آورد و تزويج كرد او را به پسر عمش مير حسن. آنگاه سيد ضامن فرموده كه مير حسن بن ولى اللّه بن هدايت اللّه بن مراد بن نعمت اللّه مشهور بود به مير حسن قاينى ديدم او را به مشهد مقدس رضوى در ماه ذى الحجه سنه هزار و پنجاه و دو و او مردى بود عالم فاضل كامل مدرس محقق مدقق و پس عمويش محمّد ابراهيم بن حسين بن نعمت اللّه بن هدايت اللّه سيدى بود جليل القدر، عظيم الشأن، رفيع المنزلة، عالم فاضل كامل، شيخ الا سلام بود در قايين پس توجه فرمود به هند و مدتى در هند بود پس در سنه هزار و شصت و يك به مكه مشرفه رفت و در آنجا وفات كرد. (١٠٧)
در ذكر حكيمه بنت حضرت جوادعليهاالسلام
بدان كه حكيمه با كاف نه حليمه با لام كه در السنه عوام مشهور شده در ميان دختران حضرت جوادعليهاالسلام
به فضائل و مناقب ممتاز است و درك خدمت چهار امام نموده و حضرت هادى، مكرمه نرجس خاتون والده امام عصرعليهاالسلام
را به او سپرد كه معالم دين و احكام شرع را به او بياموزد و به آداب الهيه او را تربيت كند و بعد از وفات حضرت امام حسن عسكرىعليهاالسلام
منصب سفارت داشت از جناب امام عصر صلوات اللّه عليه و عرايض مردم را به آن حضرت و توقيعات شريفه را كه از آن ناحيه مقدسه صادر مى شد به مردم مى رساند و مفتخر شد به قابله گرى حضرت صاحب الا مرعليهاالسلام
و به رسيدگى به امور ولادت آن جناب چنانچه عمه اين معظمه حكيمه خاتون دختر حضرت موسى بن جعفرعليهاالسلام
مشرف شده به منصب قابله گرى فرزند برادرش حضرت امام محمّد تقىعليهاالسلام
چنانچه تصريح فرموده به آنچه گفتيم علامه بحرالعلوم طاب ثراه در كتاب رجال و اين مخدره اول كسى است كه آن جناب را بوسيد و در آغوش گرفت و به نزد پدر بزرگوارش برد و دوباره به نرجس خاتون برگردانيد. وبالجمله: اين معظمه در ميان سادات علويه و بنات هاشميه از جهت فضائل و مناقب و عبادت و تقوى و علم ممتاز و به حمل اسرار امامت سرافراز بود و علما تصريح كرده اند به استحباب زيارت آن معظمه و قبر شريفش در سامرأ در قبه عسكريين پايين پا ملاصق ضريح عسكريينعليهماالسلام
است ضريح عليحده دارد و در كتب مزار زيارت مخصوصى براى او ذكر نشده.
علامه مجلسى رحمه اللّه فرموده: نمى دانم به چه سبب علما متعرض نشدند از براى زيارت آن مخدره با آن مرتبه فضيلت و جلالت كه از براى او است. (١٠٨) و علامه بحرالعلوم فرموده كه ذكر نكردن زيارت آن معظمه با اين جلالت چنانچه حال [ دايى ] مفاضل يعنى مجلسى فرموده عجيب است و عجيب تر از آن متعرض نشدن بيشتر مثل شيخ مفيد در(ارشاد)و غير او در كتب تواريخ و سيّر و نسب آن مخدّره را در اولاد حضرت جوادعليهاالسلام
بلكه حصر نمودن بعضى دختران آن جناب را در غير آن. (١٠٩) مفيد در(ارشاد)فرموده به جا ماند از حضرت جوادعليهاالسلام
از فرزند علىعليهاالسلام
كه امام بود بعد از موسى و فاطمه و امامه، و اولاد ذكورى نگذاشت غير از آنچه ناميديم. انتهى. (١١٠)