۳. قيامت
توصيف آخرت
۴۹۱. حال طالب دنيا و آخرت
«من طلب الدنيا طلبه الموت، حتی يخرجه عنها، و من طلب الاخرة طلبته الدنيا، حتی يستوفی رزقه منها
»
هر كه به دنبال دنيا رود، مرگ به دنبالش باشد تا او را از دنيا بيرون برد و هر كه دنبال آخرت رود، دنيا به دنبالش باشد ته همه روزی او را به وی بپردازد.
۴۹۲. جويايی پاداش آخرت
«عزم لله لنا علی الذب عن حوزته، و الرمی من وراء حرمته. مؤ مننا يبغی بذلك الاجر، و كافرنا يحامی عن الاصل
»
خداوند خواست تا ما پاسدار شريعتش باشيم و نگهدار حرمتش. مؤ من ما از اين كار در پی پاداش بود و كافر ما از تبار خويش حمايت می كرد.
۴۹۳. مشتاق آخرت
«طوبی للزاهدين فی الدنيا، الراغبين فی الاخرة
»
خوشا به حال پرهيزگاران در دنيا و مشتاقان در آخرت.
۴۹۴. عظمت آخرت
«ما المغرور الذی ظفر من الدنيا بأعلی همته كالاخر الذی ظفر من الاخرة بأدنی سهمته
»
فريفته ای كه از دنيا به بالاترين مقصود خود رسيده چونان كسی نيست كه از آخرت به كم ترين نصيب دست بافته باشد.
۴۹۵. هراس از صراط اعملوا!
«إن مجازكم علی الصراط و مزالق دحضه، و أهاويل زلله، و تارات أهواله
»
بدانيد كه گذر شما از صراط است و گام هايتان بر آن لرزان است و دچار ترس و هراس خواهيد شد.
۴۹۶. عظمت دنيای ديگر
«كل شیء من الدنيا سماعه أعظم من عيانه. و كل شیء من الاخره عيانه أعظم من سماعه. فليكفكم من العيان السماع و من الغيب الخبر
»
هر چيز دنيا، شنيدن آن بزرگ تر از ديدن آن است، و هر چيز آخرت، ديدن آن بزرگ تر از شنيدن آن است. پس به جای ديدن آخرت و مشاهده آنچه كه از ديدگان شما پنهان و در پس پرده غيب است، به همان شنيدن و خبر يافتن (توسط پيامبران) اكتفا كنيد.
توشه آخرت
۴۹۷. آه از كمی توشه!
«آه من قلة الزاد، و طول الطريق، و بعد السفر، و عظيم المورد
»
آه و افسوس از كمی توشه و درازی راه و دوری سفر و عظمت محل ورود (يعنی قيامت و حساب).
۴۹۸. وجودش را غنيمت دان!
«اذا وجدت من أهل الفاقُة من يحمل لك زادك إلی يوم القيامة، فيوافيك به غدا حيث تحتاج إليه فاغتنمه و حمله أياه
»
امام علیعليهالسلام
در ضمن وصايايش به امام حسنعليهالسلام
فرمودند: هر گاه از نيازمندان كسی را يافتی كه با خود توشه تو را به روز قيامت برد و فردا كه به آن توشه نيازداری آن را به تو رساند، وجود او را غنيمت شمار و آن بار توشه را بر دوش او نه.
۴۹۹. آخرت و تلاش
قالعليهالسلام
لرجل سأله أن يعظه: «لا تكن ممن يرجو الاخرة بغير العمل
»
امامعليهالسلام
در پاسخ كسی كه تقاضای موعظه كرد فرمود: از آنانی مباش كه بدون كار و تلاش، اميد آخرت نيك دارند.
۵۰۰. مغتنم شمار!
«اغتنم من استقرضك فی حال غناك ليجعل قضأه لك فی يوم عسرتك
»
وجود كسی را كه در روزگار توانگری ات از تو وام خواهد، غنيمت شمار تا در روز سختی و تنگدستی ات روز قيامت آن وام را به تو پس دهد.
۵۰۱. شادمانی و اندوه برای آخرت
«فإن المرء قد يسره درك ما لم يكن ليفوته، و يسؤه فوت ما لم يكن ليدركه، فليكن سرورك بما نلت من آخرتك، و ليكن أسفك علی ما فاتك منها
»
گاه انسان ار دست يافتن به چيزی كه بايد به دستش برسد، شاد می شود و ناراحتش می سازد از دست دادن چيزی كه نبايد به آن دست يابد، و بايد شادمانی تو از چيزی باشد كه در راه آخرتت است كه آن را به دست آورده ای و تاءسف و اندوهت بر چيزی باشد كه مربوط به آخرتت هست و از دست داده ای.
۵۰۲. شادمانی و تأسف برای...
«و ليكن سرورك بما قدمت، و أسف علی ما خلفت، و همك فيما بعد الموت
»
شادمانی تو بايد برای چيزی باشد كه پيش از مرگ فرستاده ای، و تاءسف تو برای چيزی كه به جای می گذاری و همتت برای آنچه كه بعد از مرگت می گذاری.
۵۰۳. بر شما باد توشه بردن
«عليكم بالجد و الاجتهاد، و التأهب و الاستعداد، و التزود فی منزل الزاد
»
ملتزم شويد به كوشش و تلاش و آمادگی و مهيا شدن و توشه گيری در منزل توشه و ذخيره سازی.
۵۰۴. مأموريت انسان در دنيا
«فترودوا فی أيام الفناء لايام البقاء. قد دللتم عی الزاد، و أمرتم بالظعن، و خثثتم علی المسير
»
در اين روزگاران كه رو به زوال می رود، برای روزهای ابديت توشه بگيريد، شما انسان ها به ذخيره سازی توشه و به كوچ از اين ديار فانی مأمور هستيد.
۵۰۵. كشت دنيا و آخرت
«أن المال و البنين حرث الدنيا، و العمل الصالح حرث الاخرة
»
ثروت و فرزندان، كشته های اين جهان اند، و عمل صالح، كشت آخرت است.
۵۰۶. وسيله ای برای آخرت
«بالدنيا تحرز الاخرة
.»
آخرت با دنيا به دست می آيد.
۵۰۷. آخرت سرای باقی
«أيها الناس! إنما الدنيادار مجاز، و الاخرة دار قرار، فخدوا من ممركم لمقركم، و لا تهتكوا أستاركم عند من يعلم أسراركم
»
ای مردم! دنيا سرای گذر است و آخرت خانه قرار و ابدی. پس از گذرگاه خويش برای سر منزل ابدی، توشه بگيرد و پرده خويش را پيش كسی كه به اسرارتان آگاه است، ندريد.
۵۰۸. بهشت و عمل شايسته
«اعملوا للجتة عملها: فأن الدنيا لم تخلق لكم دار مقام، بل خلقت لكم مجازا لتزودوا منها الاعمال إلی دار القرار
»
برای رسيدن به بهشت عمل شايسته آن را انجام دهيد؛ زيرا دنيا برای سكونت دائمی شما خلق نشده، بلكه آن را در گذرگاه شما ساخته اند تا اعمال صالحی را به عنوان زاد و توشه برای سرای دائمی فراهم سازيد.
۵۰۹. اصلاج دنيا و آخرت
«من أصلح ما بينه و بين الله أصلح الله ما بينه و بين الناس، و من أصلح أمر آخرته أصلح الله له أمر دنياه
»
كسی كه ميان خود و خدا را اصلاح كند، خداوند ميان او و مردم را اصلاح خواهد كرد و آن كه كار آخرتش را اصلاح نمايد، خداوند دنيايش را اصلاح خواهد كرد.
۵۱۰. آخرت شيرين
«مرارة الدنيا حلاوة الاخرة، و حلاوة الدنيا مرارة الاخرة
»
سخنی دنيا، شيرينی آخرت است و شيرينی دنيا، تلخی و عذاب آخرت است.
۵۱۱. احوال نادان و دانا در دنيا
«إنما الدنيا منتهی بصر الاعمی، لا يبصر مما ورأها شيئا، و البصير ينفذها بصره، و يعلم أن الدار ورأها. فالبصير منها شاخص... و الاعمی لها متزود
»
بدانيد كه دنيا از نظر كوردلان آخرين مرز آفرينش است كه فراسوی آن چيزی نمی بينند و اما شخص بينا ديدگانش را به درستی در دنيا باز می كند و آن را می بيند و می داند كه در پس اين سرا چه جهان ديگری است.
پس شخص بينا و آگاه از آن دوری می جويد و شخص نابينا به سوی آن می آيد و همه توجهش به سوی آن است شخص بينا از آن توشه بر می دارد و شخص نابينا برای آن توشه فراهم می كند.
۵۱۲. غنيمت شمردن دنيا
«رحم الله مراء... اغتنم المهل، و بادر الاجل، و تزود من العمل
»
خدا رحمت كند كسی را كه مهلتی كه در دنيا بود غنيمت شمارد. بر مرگ پيش دستی كرد و از عمل صالح توشه ای برای آخرت فراهم نمود. (پيش از آن كه از دنيا برود، با انجام اعمال نيك، توشه آخرت را آماده ساخت).
۵۱۳. توشه نجات بخش
«فترودوا فی الدنيا من الدنيا ما تحرزون به أنفسكم غدا
»
از دنيا توشه ای بگيريد كه فردا خود را به وسيله آن (از هلاكت ابدی) نگاه داريد.
۵۱۴. طالب آخرت
«من طلب آلاخرة طلبته الدنيا، حتی يستوفی رزقه منها
»
كسی كه در پی آخرت باشد، دنيا در طلب او می آيد تا بهره خود را از آن برگيرد.
۵۱۵. كفايت امر دنيا
«من عمل لدينه كفاه الله أمر دنياه
»
هر كه برای دين خود كار كند، خداوند امر دنيا او را كفايت فرمايد.
۵۱۶. سرای عبرت
«إن الدنيا دار صدق لمن صدقها، ودار عافية لمن فهم عنها، ودار غنی لمن تزود منها
»
دنيا برای درستكاران و راستای سرای راستی است و برای آن كس كه گفتارش را دريابد، سرای عافيت و سر منزل سعادت است و برای آن كه توشه آن جهان را از دنيا برگيرد، ديار توانگری است.
نشانه های قيامت
۵۱۷. حوادث قيامت
«ينفخ فی الصور، فتزهق كل مهجُة و تبكم كل لهجُة، و تذل الشم الشوامخ، و الصم الرواسخ، فيصير صلدها سرابا رقرقا، و معهدها قاعا سملقا
»
در صور دميده می شود و آن گاه هر جانی از بدن به در می رود و هر زبانی لال می شود و كوه های برافراشته و سنگ های محكم و استوار خرد و درهم ريخته می شوند و سنگ های سخت چون سرابی درخشان در نظر آيد و جای آن ها هموار و صاف گردد.
۵۱۸. روز قيامت
«كأنكم بالساعُة تحدوكم حدو الزاجر بشوله
»
گويا شما در روز قيامت حاضريد و شما را همانند شتران كه شيرشان خشك شد است به سرعت می راند.
۵۱۹. محل مسابقه
القيامة حلبته.
محل اجتماع مسابقه دهندگان اسلام قيامت است.
۵۲۰. بازگشت مخلوقات به سوی خدا
«إذا تصرمت الامور، و تقضت الدهور، و أزف النشور، أخرجهم من ضرائح القبور، و أو كار الطيور، و أوجرة السباع، و مطارح المهالك، سراعا إلی أمره، مهطعين إلی معاده
»
آن گاه كه امور خلايق از هم بگسلد و روزگار سپری گردد و رستاخيز نزديك شود و آن ها را از ميان گورها و آشيانه پرندگان و كنام درندگان و ميدان های جنگ، برانگيزاند و محشورشان كند، در حالی كه به سوی فرمان او به جانب معادش می شتابند.
۵۲۱. دو دستگی خلايق در قيامت
«اذا بلغ الكتاب أجله، و ألامر مقاديره، و الحق آخر الخلق بأوله، و جاء من أمر الله ما يريده من تجديد خلقه أماد السماء و فطها، و أرج الارض و أرجفها، و قلع جبالها و نسفها. و دك بعضها بعضا من هيبة جلالته و مخوف سطوته، و أخرج من فيها فجددهم بعد أخلاقهم. و جمعهم بعد تفرقهم. ثم ميزهم لما يريده من مسألتهم عن خفايا الاعمال و خبايا الافعال، و جعلهم فريقين: إنعم علی هولاء و انتقم من هولاء
»
آن گاه كه زمان نوشته به سرآيد و مقدرات جهان به پايان رسد و آخرين خلايق به اولی آن ها پيونداند و فرمان حق برای تجديد آفرينش خلقش در رسد، آسمان را به حركت در آورد و آن را بشكافد و زمين را به شدت بجنباند و تكانش دهد و كوه ها را از جا بركند و متلاشی سازد و از هيبت جلال حق و ترس از سطوت و شكوه او كوه ها برهم كوفته شوند و هر كس را كه در زير زمين مدفون است بيرون آورد و پيكرهای كهنه و پوسيده آن ها را نو كن و اجزای پراكنده شان را گرد آورد، آن گاه آنان را به دو دسته تقسيم كند؛ به دسته ای نعمت ارزانی دارد و از دسته ديگر انتقام گيرد.
۵۲۲. روز قيامت
«عباد الله! احذروا بوما تفحص فيه الاعمال، و يكثر فيه الزلزال، و تشيب فيه الاطفال
»
ای بندگان خدا! از روزی كه در آن روز به اعمال رسيدگی می شود و نگرانی شدت می گيرد و كودكان پير می شوند، بترسيد!
۵۲۳. سخن علیعليهالسلام
در مورد قيامت
«إن الغاية أمامكم و أن وراء كم الساعةُ تحدوكم؛ تخففوا تلحقوا فإنما ينتظر بأولكم آخركم
»
هدف، فرا پيش شماست و قيامت از پشت سر شما را می راند. سبكبار شويد تا برسيد؛ زيرا كه اولين شما چشم به راه آخرت شماست.
۵۲۴. قيامت نزديك است!
«الله الله عباد! فإن الدنيا ماضية بكم علی سنن، و أنتم والساعُة فی قرن، وكاءنها قد جائت بأشراطها، و أزفت أفراطها
»
از خدا بترسيد، ای بندگان خدا! زيرا كه دنيا همه شما را از يك راه می برد (و با نيز شما همان می كند كه با گذشتگان كرد) و شما و زمان قيامت به يك ريسمان بسته هستيد و گويا قيامت نشانه های خويش را آشكار ساخته و پرچم هايش را نزديك كرده است.
يوم الحساب
۵۲۵. وقت حسابرسی
«إن اليوم عمل و لا حساب، و غدا حساب و لا عمل
»
همانا كه امروز هنگام عمل است نه حساب، و فردا (آخرت) وقت حساب است نه عمل.
۵۲۶. محاسبه از اندام بدن
«إن الله فرض علی جوارحك كلها فرائض يحتج بها عليك يوم القيامة
»
به درستی كه خداوند سبحان برای اعضای تو تكاليفی را مقرر فرموده و در روز قيامت به وسيله آن ها بر تو احتجاج می كند.
۵۲۷. اعمال در برابر چشمان
«أعمال العباد فی عاجلهم، نصب أعينهم فی آجالهم
»
اعمال بندگان خدا در ديگر سرا برابر چشمانشان خواهد بود.
۵۲۸. كار مقدر
«من الفساد أضاعُة الزاد، و مفسدة المعاد. و لكل أمر عاقبة، سوف يأتيك ما قدر لك
»
ضايع نمودن زاد و توشه و تباه كردن معاد از موارد فساد است، هر كاری سرانجامی دارد و به زودی آنچه برايت مقدر شده به تو خواهد رسيد.
۵۲۹. بترسيد از قيامت!
«احذروا يوما تفحص فيه الاعمال و يكثر فيه الزلزال، و تشيب فيه الاطفال
»
بترسيد از روزی كه در آن اعمال وارسی می شود و لرزش آن روز بسيار است و كودكان در آن روز پير می شوند.
۵۳۰. بوته آزمايش
«إلا أن الله تعالی قد كشف الخلق كشفُة، لا إنه جهل ما أخفوه من مصون أسرارهم و مكنون ضمائرهم؛ و لكن
(
لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا
)
فيكون الثواب جزاء، و العقاب بواء
»
بدانيد كه خدای بزرگ خلايق را در بوته آزمايش نهاد، نه اين كه آن چه را در درون و ضماير خود نهفته داشتند، نمی دانست؛ بلكه تا آنان را بيازمايد كه عمل كدام يك بهتر است، تا ثواب پاداش كار نيك آن ها باشد و عقاب و كيفر سزای كار بدشان.
۵۳۱. عرضه اعمال بر خداوند
«الغنی و الفقر بعد العرض علی الله
»
آن گاه كه كارها به پيشگاه خداوند (در قيامت) عرضه گردد، معلوم می شود كه توانگر كيست و تهيدست چه كسی.
۵۳۲. آشكار شدن درون ها
«الاقاويل محفوظُة و السرائر مبلوة، و كل نفس بما كسبت رهينُة، و الناس منقوصون مدخولون الا من عصم الله
»
گفته ها نگهداری می شود و نهفته ها و درون ها آشكار می گردد و هر كس گروگان كاری است كه می كند و خردها مردمان، ناقص و بسيار است، مگر كسی كه خدايش نگاه دارد.
۵۳۳. سختی حساب خداوند
«اعلم! إن حساب الله أعظم من حساب الناس
»
بدان كه حساب خدا بزرگ تر از حساب مردم است.
۵۳۴. تجسم اعمال در آخرت
«أعمال العباد فی عاجلهم، نصب أعينهم فی آجلهم
»
بندگان اعمالی كه در دنيا كنند، در آخرت مقابل ديدگان آنهاست.
۵۳۵. روز حساب بد و نيك همه
«ذلك يوم يجمع الله فيه الاولين و آلاخرين لنقاش الحساب و جزاء الاعمال، خضوعا، و قياما، قد ألجمهم العرق، و رجفت بهم الارض، فأحسنهم حالا من وجد لقدميه موضعا، و لنفسه متسعا
»
روز قيام، روزی است كه خداوند همگان را، از اولين نفر تا آخرين نفر، برای رسيدگی به حسابشان و جزای اعمالشان گرد می آورد، در حالی كه به فروتنی ايستاده اند و عرق از سر و رويشان می ريزد و زمين آن ها را می لرزاند. (در آن روز) نيكو حال ترين مردم كسی است كه جايگاهی بيابد و برای خود جايی پيدا كند!
۵۳۶. بزرگ ترين حسرت ها در قيامت
«إن أعظم الحسرات يوم القيامه حسرة رجل كسب مالا فی غير طاعة الله، فورثه رجل فأنفقه فی طاعة الله سبحانه، فدخل به الجنة، و دخل الاول به النار
»
بزرگ ترين افسوسها در روز قيامت، افسوس كسی است كه ثروتی از غير طاعت خدا به دست آورده و مردی آن را به ارث برده و آن را در راه خدا صرف نموده و به خاطر آن بهشت رفته و آن شخص اولی به جهنم رفته است.
۵۳۷. درماندگی كفار در قيامت
«فلا شفيع يشفع، و لا حميم ينفع، و لا معذرُة تدفع
»
(در قيامت) نه شفاعت كننده ای (برای كافران) است و نه دوستی كه سودی بخشد و نه عذر موجهی كه كيفر را دفع كند.
۵۳۸. يوم تبلی السرائر
«اعملوا ليوم تذخرله الذخائر، و تبلی فيه السرائر
»
برای روزی كار كنيد كه اندوخته ها برای آن ذخيره و باطن ها در آن آشكار می شود.
۵۳۹. تفاوت ميان دو كردار
«شتان ما بين عملين: عمل تذهب لذته و تبقی تبعته، و عمل تذهب مؤ ونته و يبقی أجره
»
چه تفاوت بسياری است ميان دو كردار: كرداری كه لذت و خوشی آن برود و پيامد كيفر آن برجای ماند و كرداری كه رنج آن بگذرد و پاداشش بماند.
۵۴۰. پاداش استقامت
«من استقام فالی الجنة، و من زل فإلی النار
»
هر كس در جاده الهی حركت كرد، مسيرش رو به بهشت است و هر كس از آن جاده بلغزد، مسيرش رو به آتش است.
۵۴۱. فلسفه پاداش و كيفر اهلی
«إن الله سبحانه وضع الثواب علی طاعته، و العقاب علی معصيته، ذيادة لعباده عن نقمته و حياشُة لهم إلی جنته
»
خدای سبحان برای اطاعت از خود پاداش در نظر گرفت و برای نافرمانی خود كيفر، تا بندگانش را از خشم و عذاب خويش باز دارد و به سوی بهشت خو براند.
۵۴۲. عواقبی تلخ و شيرين
«لك امری عاقبة حلوة أو مرُة
»
برای هر كسی سرانجامی است شيرين يا تلخ.
۵۴۳. احكامی كه خداوند به سبب آن پاداش و كيفر می دهد
«إن من عزائم الله فی الذكر الحكيم، التی عليها يثيب و يعاقب، و لها يرضی و يسخط، أنه لاينفع عبدا - و أن اجهد نفسه و أخلص فعله - إن يخرج من الدنيا، لاقيا ربه بخصلة من هذه الخصال لم يتب منها: إن يشرك بالله فيما افترض عليه من عبادته، أو يشفی غيظه بهلاك نفس، اءو يعر باءمر فعله غيره، أو يستنجح حاجة الی الناس باظهار بدعُة فی دينه، أو يلقی الناس بوجهين، أو يمشی فيهم بلسانين اعقل ذلك فاءن المثل دليل علی شبهه
»
از جمله احكام و فرايض خداوند در قرآن حكيم كه بر اساس آن ها پاداش و كيفر می دهد و به سبب آن ها خرسند و ناخرسند می شود، اين است كه بنده - هر چند خودش را خسته كند و عملش را خالص گرداند - چنانچه با اين خصلت ها از دنيا به ملاقات پروردگارش رود و از آن ها توبه نكرده باشد بی فايده است: در عبادت خداوند كه بر او فرض و واجب فرموده است، شريك قرار دهد، يا خشم خود را با كشتن كسی فرو نشانده، يا به واسطه كاری كه خود كرده ديگری را سرزنش كند (گناه خود را به گردن ديگر بياندازد)، يا برای آن كه در ميان مدرم به نوايی برسد، در دين خويش بدعتی پديد آورد، يا با مردم دورو يا دو زبان باشد، در اين باره بيانديش، زيرا هر مثالی دليل و نشانگر مشابه آن است.
۵۴۴. بدتر از بدی، خوب تر از خوبی
«إنه ليس شیء بشر من الشر الا عقابه، و ليس شیء بخير من الخير الا ثوابه
»
چيزی بدتر از بدی نيست، مگر كيفر بدی و چيزی خوب تر از خوبی نيست مگر پاداش خوبی.
بهشت
۵۴۵. شرط اشتياق به بهشت
«من اشتاق اءلی الجنه سلا عن الشهوات
»
كسی كه مشتاق بهشت است، از شهوات و تمايلات نفسانی خارج شود.
۵۴۶. نزديك تر به بهشت
«احذروا عبادالله الموت و قربه، و اءعدوا له عدته، فإنه يأتی بأمر عظيم، و خطب جليل، بخير لا يكون معه شر أبدا. أو شر لا يكون معه خير ابدا. فمن أقرب إلی الجنة من عاملها! و من أقرب إلی النار من عاملها
!»
ای بندگان خدا! از مرگ و نزديك بودن: حذر كنيد و آنچه آماده كردم آن، هنگام مرگ ضرورت دارد، از قبيل اطاعت از اوامر الهی و انجام اعمال نيك و ترك منهيات الهی) تهيه نماييد كه به راستی مرگ امری عظيم و كاری بزرگ با خود برای انسان می آورد، اگر با خير و خوشی فرا رسد، چنان خيری است كه هرگز شری با آن نخواهد بود و اگر با شر و ناخوشی، فراز آيد، شری است كه هيچ گاه خيری با آن همراه نمی گردد.
بنابراين چه كسی نزديك تر است به بهشت، از آن كس كه برای رسيدن به آن به عمل می پردازد؟و چه كسی نزديك تر است به دوزخ از آن كس كه برای رفتن به طرف آن عمل می كند؟
۵۴۷. جايگاه فردوس
«الجنة تحت أطراف العوالی
!»
بهشت در سايه نيزه هاست.
۵۴۸. اعمال شايسته بهشت
«اعملوا للجنة عملها
»
عملی را كه شايسته ورود به بهشت است انجام بدهيد.
۵۴۹. جانبهای انسان
«إلا حر يدع هذه اللماظة لا هلها؟إنه ليس لا نفسكم ثمن إلا الجنُة، فلا تبيعوها الا بها
»
آيا آزاد مردی نيست كه اين خرده غذايی لا به لای دندان ها را برای اهلش واگذارد، بدانيد كه جان بهای شما جز بهشت نيست، پس آن را جز به بهشت مفروشيد.
۵۵۰. صدق نيت و بهشت
«إن الله سبحانه يدخل بصدق النية و السريرة الصالحة من يشاء من عباده الجنة
»
خداوند سبحان هر يك از بندگانش را كه بخواهد به خاطر صدق نيت و باطن پاكش داخل بهشت می كند.
۵۵۱. ديده دلی به سوی بهشت
«فلو رميت ببصر قلبك نحو ما يوصف لك منها لعزفت نفسك عن بدائع ما أخرج إلی الدنيا من شهواتها و لذاتها، و زخارف مناظرها، و لذهلت بالفكر فی اصطفاق اأشجار غيبت عروقها فی كثبان المسك علی سواحل أنهارها... فلو شغلت قلبك أيها المستمع بالوصول إلی ما يهجم عليك من تلك المناظر المونقة، لزهقت نفسك شوقا إليها، و لتحملت من مجلسی هذا إلی مجاروة أهل القبور استعجالا بها
»
اگر ديده دلت را به سويی آنچه از بهشت برای تو وصف می شود بيافكنی، هر آينه نفس تو از خواهش ها و خوشی ها و زيب و زيورهای مناظر دنيا دوری كند و با انديشيدن در جنبش شاخه های درختانی كه بركنار جوی های بهشت ريشه های آن ها در تپه های مشك پنهان است حيران و سرگشته شود... ای شنونده! اگر دل خود را برای رسيدن به اين منظره های دل انگيز مشغول داری، جانت از شوق آن برآيد و برای رسيدن هر چه زودتر به آن ها از همين مجلس من به همسايگی خفتگان در گورها روی.
۵۵۲. كار و ياد برای معاد
«طوبی لمن ذكر المعاد، و عمل للحساب و قنع بالكفاف، و رضی عن الله
»
خوشا به حال كسی كه به ياد معاد است و برای روز حساب قيامت كار كند و به مقدار معيشت قناعت نمايد و از خدا راضی و خشنود باشد.
۵۵۳. وصف بهشت
«درجات متفاضلات، و منازل متفاوتات، لا ينقطع نعيمها، و لا يظعن مقيمها، و لا يهرم خالدها
»
بهشت در درجاتی است، يكی برتر از ديگری و منزل هايی است يكی متفاوت با ديگری، نعمت هايش پايان نمی پذيرد و اقامت كننده در آن كوچ نمی كند و جاويدان در آن پير نمی شود و ساكن در آن بينوا نمی گردد.
۵۵۴. جايگاه حق
«لا و من أكله الحق فالی الجنته و من أكله الباطل فالی النار
»
آگاه باشيد، كسی كه بر حق است جايگاهش بهشت و كسی كه به راه باطل می رود به جانب آتش رهسپار است.
۵۵۵. بدترين خوبی و بهترين بدی
«ما خير بخير بعده النار، و ما شر بشر بعده الجنة
»
آن خوبی كه در پی آن آتش باشد، خوب نيست و آن بدی كه به دنبالش بهشت باشد، بد نيست.
۵۵۶. سرنوشت خيرين و مفرطين
«الجنة غاية السابقين جويان
»
(بر خيرات) است و آتش سرنوشت تفريط گران (در خطا و انحراف).
۵۵۷. حقارت هر نعمتی در برابر نعمات بهشت
«كل نعيم دون الجنة فهو محقور، و كلی بلاء دون النار عافية
»
هر نعمتی در برابر بهشت حقير و ناچيز است و هر بلايی در برابر دوزخ عافيت و آسايش است.
۵۵۸. پيرامون بهشت و دوزخ
»إن الجنته حفت بالمكاره و إن النار حفت بالشهوات
»
پيرامون بهشت را ناگواری ها و پيرامون آتش را شهوات فرا گرفته است.
۵۵۹. جايگاه بهشت
«الجنة تحت أطراف العوالی!
»
بهشت زير سايه نيزه ها است.
۵۶۰. اطاعت از اوامر الهی
«هيهات! لا يخدع الله عن جنته، و لا تنال مرضاته الا بطاعته
»
هيهات! خداوند درباره بهشت جاويدش فريب داده نمی شود و به خشنودی او رسيده نمی شود مگر از طريق اطاعتش.
دوزخ
۵۶۱. كافی ترين پاداش و مناسب ترين كيفر
«كی بالجنة ثوابا و نوالا، و كفی بالنار عقابا و وبالا
!»
بهشت برين برای پاداش نيكوكاران كافی است و دوزخ، مناسب ترين كيفر و سختی بدكاران است.
۵۶۲. بهترين نعمت ها و بدترين بلاها
«ما خير بخير بعده النار، و ما شر بشر بعده الجنة و كل نعيم دون الجنة فهو محقور، و كل بلاء دون النار عافية
»
آن خوبی كه جهنم به دنبال دارد (در واقع) خوبی نيست و آن بدی كه بهشت در پی آن باشد، بدی نيست و هر نعمتی در برابر بهشت كوچك و هر بلايی در برابر جهنم عافيت و آسايش است.
۵۶۳. حذر از عذاب الهی
«(عباد الله)فاحذروا نارا قعرها بعيد، و حرها شديد، و عذابها جديد.دار ليس فيها رحمة و لا تسمع فيها دعوة، و لا تفرج فيها كربة
»
ای بندگان خدا از آتشی كه ژرفايش زياد و حرارتش شديد و عذابش تازه است، بر حذر باشيد! آن جا سرايی است كه رحمت الهی در آن نيست و به درخواست كسی گوش داده نمی شود و هيچ اندوهی در آن بر طرف نمی گردد.
۵۶۴. از عذاب الهی ايمن مباش!
«لا تأمنن علی خير هذه الامة عذاب الله لقولك تعالی:
(
أَفَأَمِنُوا مَكْرَ اللَّهِ فَلَا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ
)
»
بر بهترين فرد اين امت از عذاب خدا ايمن مباش؛ زيرا خدای بزرگ می فرمايد: از مكر و كيفر خدا جز مردم زيانكار خود را ايمن نپندارند.
۵۶۵. جهنم، آتش غضب الهی يا عقيل!
«أتئن من حديدة أحماها أنسانها للعبه، و تجرنی إلی نار سجرها جبارها لغضبه! أتئن من الاذی و لا أئن من لظی؟!
»
ای عقيل! از آهنی كه انسانی آن را به بازيچه سرخ كرده است می نالی و مرا به سوی آتشی كه خدای جبار به خشم خود افروخته است می كشانی!؟تو از اين رنج می نالی و من از عذاب ننالم؟!
۵۶۶. آتش جهنم
«مأخسر المشقة ورأها العقاب، أربح الدعُة معها الامان من النار
»
چه زيانبار است مشقتی كه به دنبال آن عذاب است و چه سودمند آسايشی كه قرين امان از جهنم است.
۵۶۷. عظمت و سختی كيفر
«فو الله لو حننتم حنين الوله العجال، و دعوتم بهديل الحمام، و جأرتم جؤ آر متبتلی الرهبان، و خرجتم إلی الله من الاموال و الاولاد، التماس القربةُ اليه - فی ارتفاع درجة عنده، أو غفران سيئة أحصتها كتبه و حفظتها رسله - لكان قليلا فيما أرجو لكم من ثوابه، و أخاف عليكم من عقابه
»
به خدا سوگند، اگر مانند شترهای بچه مرده فرياد كنيد و مانند كبوتران ناله زنيد و همانند دير نشينان زاری كنيد و مال دنيا و اولادش را بگذاريد و برويد كه به خدا نزديك تر گرديد و درجه شما افزايش يابد و يا گناهی كه در نامه عمل شما ثبت گرديد و نگهبانان خدا آن را حفظ كرده اند، بخشيده شود، نسبت به آنچه من برای شما به آن اميدوارم كم است و از عقاب و كيفر آن برای شما می ترسم.
۵۶۸. طالب و گريزان خواب
«إلا و إنی لم أر كالجنة نام طالبها، و لا كالنار نام هاربها
»
هان! من چيزی مانند بهشت نديده ام كه جوينده اش خواب باشد و نه مانند دوزخ كه گريزان از آن در خواب باشد.
۵۶۹. غافل نبودن از كيفر
«فی صفة الله سبحانه: لا يشغله عضب عن رحمة، و لا تولهه رحمة عن عقاب
»
در وصف خدای سبحان می فرمايد: هيچ خشمی او را از مهری باز نمی دارد و هيچ مهری او را از كيفر غافل نمی سازد.
۵۷۰. خير دوزخی
«ما خير بخير بعده النار
»
خيری كه دوزخ به دنبالش است خير نيست.
۵۷۱. دوری از آتش اخروی
«اعلموا إنه ليس لهذا الجلد الرقيق صبر علی النار، فارحموا نفوسكم فإنكم قد جربتموها فی مصائب الدنيا، أفرأيتم جزع أحدكم من الشوكة تصيبه، و العثرة تدميه، و الرمضاء تحرقه؟ فكيف إذا كان بين طابقين من نار، ضجيع حجر، و قرين شيطان
؟»
بدانيد كه اين پوست نازك را يارای آتش نيست، پس به خود رحم كنيد! شما در مصيبت ها و گرفتاری های دنيا آتش را آزموده ايد. آيا ديده ايد كه وقتی خاری به بدن يكی از شما می خلد، يا به زمين می خورد و خونی می شود و يا شن های داغ پايش را می سوزاند چگونه بی تابی می كند؟! پس چگونه خواهد بود اگر ميان دو لايه از آتش قرار گيرد و همبسترش سنگ و همدمش شيطان باشد؟!
۵۷۲. جايگاه بد معصيتكاران
«أما أهل المعصية فإنزلهم شردار، و غل الايدی إلی الاعناق، و قرن النواصی بالاقدام، و ألبشهم سرابيل القطران، و مقطعات النيران. فی عذاب قد اشتد حر
...»
در خطبه ای كه وصف قيمامت فرمود:
و اما معصيتكاران خداوند آنان را به بدترين جايگاه فرود آورده و دست های آنان را به گردنشان بسته و پيشانی آنان را ته پاهايشان نزديك می نمايد و پيراهن های قطران و لباس هايی از آتشش به آنها بپوشاند، در عذابی كه حرارتش بسيار سخت است.
۵۷۳. دل مردگان جهنمی
«من كثر كلامه كثر خطؤ ه، و من كثر خطوة قل حياؤه، و من قل حياؤه قل ورعه، و من قل ورعه مات قلبه، و من مات قلبه دخل النار
»
كسی كه پر گويد بسيار به خطا رود و كسی كه زياد خطا كرد، شرم و حيايش كم شود و كسی كه حيايش اندك شد، پارسايی اش كم گردد و كسی كه پارسايی اش كم شد، دل مرده شود و كسی كه دل مرده شد داخل جهنم شود.