نهج البلاغه موضوعى

نهج البلاغه موضوعى 0%

نهج البلاغه موضوعى نویسنده:
گروه: امام علی علیه السلام

نهج البلاغه موضوعى

نویسنده: عباس عزيزى
گروه:

مشاهدات: 52062
دانلود: 4930

توضیحات:

نهج البلاغه موضوعى
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 128 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 52062 / دانلود: 4930
اندازه اندازه اندازه
نهج البلاغه موضوعى

نهج البلاغه موضوعى

نویسنده:
فارسی

بخش ششم: امر به معروف و نهی از منكر

۶۷۵. افزايش رزق، دوری اجل

«إن الامر بالمعروف، و النهس عن المنكر، لخلقان من خلق الله سبحانه، و إنهما لا يقربان من أجل، و لا ينقصان من رزق »

امر به معروف و نهی از منكر دو صفت از صفات خداوند سبحان است و اين دو صفت، مرگ را نزديك نگردانند و از روزی آدمی نكاهند.(۶۶۹)

۶۷۶. امر به معروف و نهی از منكر با دست و زبان

«و أمر بالمعروف تكن من أهله، و أنكر المنكر بيدك و لسانك و باين من فعله بجهدك »

امر به معروف كن تا اهل آن شوی! و با دست و زبان نهی از منكر كن و با كوشش بسيار از كسی كه منكرات را انجام می دهد دوری گزين.(۶۷۰)

۶۷۷. فلسفه امر به معروف و نهی از منكر

«فرض اله... إلامر بالمعروف مصلحة للعوام، و النهی عن المنكر ردعا للسفهأ »

خداوند امر به معروف را به خاطر اصلاح توده مردم و نهی از منكر را برای جلوگيری از نابخردان از زشتی ها واجب كرد.(۶۷۱)

۶۷۸. چون قطره در برابر دريا

«ما أعمال البر كلها و الجهاد فی سبيل الله، عند الامر بالمعروف و النهی عن المنكر، إلا كنفثة فی بحر لجی »

تمامی اعمال و كارهای نيك، حتی جهاد در راه خدا، در برابر امر به معروف و نهی از منكر، مانند قطره ای در مقابل يك دريای بزرگ و پهناور است.(۶۷۲)

۶۷۹. خطر رها كردن امر به معروف و نهی از منكر

من وصيةعليه‌السلام للحسنينعليه‌السلام : «بعد إن ضربه ابن ملجم: لا تتركوا الامر بالمعروف و النهی عن المنكر فيولی عليكم شراركم، ثم تدعون فلا يستجاب لكم »

سفارش حضرت علیعليه‌السلام به حسنينعليها‌السلام پس از ضربت خوردن توسط ابن ملجم: امر به معروف و نهی از منكر را رها مكنيد كه در اين صورت بدان شما زمام امورتان را به دست می گيرند و آن گاه هر چه دعا كنيد، مستجاب نخواهد شد.(۶۷۳)

۶۸۰. نفرين خدا بر اين گروه!

«لعن الله الامرين بالمعروف التاركين له، و الناهين عن المنكر العاملين به! »

نفرين خدا بر آن كسانی كه امر به معروف كنند و خود آن را ترك گويند، و نهی از منكر كنند و خود مرتكب آن شوند!(۶۷۴)

۶۸۱. نهی از منكر

«علی عليه‌السلام لما كان جالسا فی اءصحابه فمرت بهم امراة جملية، فرمقها القوم بأبصارهم: إن أبصار هذه الفحول طوامح؛ و اءن ذلك سبب هبابها، فاذا نظر أحد كم إلی إمراة تعجبه فليلا مس أهله، فانما هی امراة كامرآة، فقال رجل من الخوارج (قاتله الله كافرآ ما اءفقهه) فوثب القوم ليقتلوه، فقال عليه‌السلام :رويدا انما هو سب بسب، أو عفو عن ذنب

حضرت علیعليه‌السلام در ميان نشسته بود، زنی زيبا از آن جا می گذشت، ياران به او نگريستند. آن حضرتعليه‌السلام فرمود: چشمان اين مردان نگرش شهوانی است و همين باعث كه اين مردان با دين آن زن به هيجان در آمدند.

پس هنگامی كه يكی از شما به زنی نگاه كرد كه برای او خوشايند بود، پس با زن خود نزديكی كند؛ زيرا جز اين نيست كه او هم زنی است مانند زن او.

مردی از خوارج گفت: خدا اين.. را بكشد! چه فقيه بزرگی است!

ياران حضرت حمله كردند تا او را بكشند. فرمود: صبر كنيد و او را مكشيد! جز اين نيست كه ناسزايی گفته است، پاسخ او يك ناسزا است يا بخشيدن گناه است!(۶۷۵)

۶۸۲. انواع امر به معروف و نهی از منكر

«أول ما تغلبون عليه من الجهاد الجهاد بأيديكم، ثم بألسنتكم، ثم بقلوبكم؛ فمن لم يعرف بقلبه معروفا، و لم ينكر منكرا، قلب فجعل أعلاة أسفله و أسفله أعلاه »

نخستين جهادی كه به زور از شما سلب می شود، جهاد با دستان شماست. سپس جهاد با زبان هايتان و آن گاه با دل هايتان. پس، هرگاه كسی در دل خويش كار نيك را نيك نداند و ستايش نكند و از كار زشت نفرت نورزد، واژگون شود و زير و زبر گردد.(۶۷۶)

۶۸۳. نهی از منكر

«عملی ردوا الحجر من حيث جأ فأن الشر لا يدفعه إلا الشر »

سنگ را با سنگ پاسخ دهيد؛ زيرا بدی را جز بدی دفع نكند.(۶۷۷)

۶۸۴. ماليدن بينی كافر به خاك

«من نهی عن المنكر أرغم أنوف الكافرين »

هر كه نهی از منكر كند، بينی كافران را به خاك مالد.(۶۷۸)

۶۸۵. نيكوترين امر و نهی

«..أفضل من ذلك كلمة عدل عند إمام جائر »

نيكوترين (امر به معروف و نهی از منكر) گفتن سخن حق نزد پيشوای ستمگر است.(۶۷۹)

۶۸۶. از خواب غفلت بيدار شو!

«أفق أيها السامع من سكرتك، و استيقظ من غفلتك، و اختصر من عجلتك! »

ای شنونده! از مستی خود به هوش آی و از خواب غفلت بيدار شو و از شتاب بكاه(۶۸۰)

۶۸۷. از اين كار دور باش!

«احذر كل عمل اذا سئل عنه صاحبه أنكره أو عتذر منه »

از هر كاری كه اگر از كننده آن باز خواست شود آن را زشت شمارد يا از آن پوزش خواهد، دوری كن!(۶۸۱)

۶۸۸. اين گونه مباش!

«لا تكن ممن يرجو الاخرة بغير العمل... ينهی، و لا ينتهی »

چونان كسی مباش كه بی عمل به آخرت آمدی می بندد.. از خلاف كاری و گناه باز می دارد؛ اما خود باز نمی ايستد.(۶۸۲)

۶۸۹. دوری گزين از اين كار!

«احذر كل عمل يعمل به فی السر، و يستحی منه فی العلانية »

از هر كاری كه در نهان انجام می شود و در آشكارا از انجام آن شرم شود، دروی كن.(۶۸۳)

۶۹۰. بدتر از بد و خوب تر از خوب!

«إنه ليس شیء بشر من الشر الا عقابه، وليس شیء بخير من الخير الا ثوابه »

بدتر از بد، كيفر آن است و خوب تر از خوب، پاداش آن.(۶۸۴)

۶۹۱. نهی از كمك به نااهل

«ليس لواضع المعروف فی غير حقه، و عند غير أهله من الحظ فيما أتی إلا محمدة اللئام و ثناء الاشرار، و مقاله الجهال، مادام منعما عليهم ما اءجود يده! و هو عن ذات الله بخيل

برای كسانی كه بی جا و به افراد نامستحق و نا اهل نيكی می كنند، از اين نيكی بهره ای نباشد، مگر ستايش فرومايگان و مدح نابكاران و سخن نادانان كه تا وقتی به آن ها احسان و نيكی كند گويند: چه دست بخشنده ای دارد! حال آن كه در جايی كه به خدا مربوط می شود و در راه او بايد كمك كند، بخل می ورزد.(۶۸۵)

۶۹۲. بالاترين مرتبه نهی از منكر

«أيها المؤ منون! إنه من رای عدوانا يعمل به و منكرا يدعی اليه، فأنكره بقلبه فقد سلم و بری؛ و من أنكر بلسانه فقد أجر، و هو أفضل من صاحبه؛ و من أنكره بالسيف لتكون كلمة الله هی العليا و كلمة الظالمين هی السفلی، فذلك الذی اءصاب سبيل الهدی، و قام علی الطريق و نور فی قلبه اليقين »

ای مؤ منان! هر كس تجاوز را از سوی كسی ديد، يا دعوت به زشتكاری و خلافی را مشاهده كرد و در دل خويش به آن اعتراض نمود، به سلامت رهد و وظيفه اش را انجام داده باش و هر كه با زبانش به آن اعتراض كند، پاداش بيند و از آن اولی برتر است و هر كس با شمشير به مبارزه با آن برخيزد تا كلمه حق رو آيد و كلمه ستمگران و باطل پست گردد، هموست كه به راه راست رسيده و بر طريق حق شتافته و نور يقين را در دل خويش روشن كرده است.(۶۸۶)

۶۹۳. اول خود، سپس ديگری

«و انهوا عن المنكر و تناهوا عنه، فانما اءمرتم بالنهی بعد التناهی! »

از زشتكاری نهی كنيد و خود از انجام آن باز ايستيد؛ زيرا كه شما فرمان داريد ابتدا خود از كار زشت باز ايستيد و سپس ديگران را نهی كنيد.(۶۸۷)

۶۹۴. علت وجوب نهی از منكر

«ظهر الفساد، فلا منكر مغير، و لا زاجر مزد جر »

فساد ظاهر شد، نه كسی باقی مانده كه كار زشت را دگرگون كند و نه كسی كه از نافرمانی و معصيت باز دارد.(۶۸۸)

بخش هفتم: دوستی و دشمنی

۶۹۵. برتر از نماز و روزه همه عمر

«صلاح ذات البين أفضل من عامه الصلاة و الصيام »

ايجاد صلح آشتی ميان دو تن، از نماز و روزه همه عمر برتر است.(۶۸۹)

۶۹۶. سه دستگی دوستان و دشمنان

«أصدقاوك ثلاتة و أعداوك ثلاثة، فأصدقاوك: صديقك، و صديق صديقك، و عدو عدوك. و أعداوك: عدوك، و عدو صديقك، و صديق عدوك »

دوستان تو سه دسته اند و دشمنانت نيز سه دسته اند، اما دوستانت عبارت اند از: دوستت، دوست دوستت، دشمن دشمنت؛ اما دشمنانت؛ دشمن تو، دشمن دوستت و دوست دشمن تو.(۶۹۰)

۶۹۷. رفتار با دشمن در عرصه نبرد

«لا تقاتلو هم حتی يبداء و كم، فانكم بحمدالله علی حجة، وتر ككم اءياهم حتی يبدا و كم حجة اءخری لكم عليهم. فاذا كانت الهزيمة باذن الله فلا تقتلوا مدبرا، و لا تصيبوا معورا، و لا تجهزوا علی جريح. و لا تهيجوا النساء باذی. و فی خبر : (...و لا تكشفوا عورة و لا تمثلوا بقتيل

با دشمن نجنگيد تا او جنگ را آغاز كند؛ زيرا شما بحمدالله حجت داريد و اين كه شما آنان را بگذاريد تا آغازگر جنگ باشند، حجت ديگری است در دست شما در برابر آنان. اگر به اذن خداوند دشمن شكست خورده و فراری شد، پشت كرده را نكشيد و به آن در چنگتان گرفتار آمده است صدمه نزنيد و كار زخمی را نسازيد و زنان را با آزار و اذيت برنيانگيزيد و در خبر آمده است: (... عورتی را كشف مسازيد و كشته را مثله نسازيد!)(۶۹۱)

۶۹۸. علاقه متقابل

«لا ترغبن فيمن زهد عنك »

نسبت به كسی كه به تو بی علاقه است علاقه مند مباش!(۶۹۲)

۶۹۹. اهميت رفيق

«سل عن الرفيق قبل الطريق »

پيش از راه درباره همراه پرس و جو كن.(۶۹۳)

۷۰۰. دوستی با برادر

«احمل نفسك من أخيك عند صرمه علی الصلة.. و عند جموده علی البذل... و أياك إن تضع ذلك فی غير موضعه، أو إن تفعله بغير أهله »

چون برادرت از تو ببرد خود را به پيوند با او وادار... و چون بخل ورزد از بخشش دريغ مدار... مبادا اين نيكی را آن جا كنی كه نبايد يا درباره آن كس كه نشايد.(۶۹۴)

۷۰۱. همه پل های پشت سر را خراب مكن!

«إن اردت قطيعة أخيك فاستبق له من نفسك بقية يرجع إليها إن بدا له ذلك يوما »

هرگاه خواستی از برادرت ببری، مانده ای از دوستی خود برای او بگذار كه اگر روزی آن مقدار برايش آشكار شود به آن باز گردد و همه پل ها را پشت سر او خراب نكن؛ بلكه جايی برای بازگشت او و پيوند مجدد دوستی باقی گذار).(۶۹۵)

۷۰۲. دوستان حضرت محمدصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

«إن ولی محمد صلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم من أطاع الله و أن بعدت لحمته، و أن عدو محمد من عصی الله و أن قربت قرابته

همانا دوست و نزديك حضرت محمدصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كسی است كه خدا را پيروی كند، هر چند پيوند نسبی اش دور باشد، و دشمن آن حضرت كسی است كه خدا را معصيت كند، هر چند خويشاوندی اش نزديك باشد(۶۹۶) .

۷۰۳. پند و اندرز برادر

«و امحض أخاك النصيحة، حسنة كانت أو قبيحة »

در پندی كه به برادرت می دهی، زيبا باشد آن پند يا زشت، صميمی باش.(۶۹۷)

۷۰۴. هدايت دشمنان

(قال فی القتال بصفين) «...و أما قولكم شكا فی أهل الشام! فو الله ما دفعت الحرب يوما الاو انا اطمع ان تلحق بی طائفه فتهتدی بی ت و تعشو اءلی ضوئی، و ذلك أحب إلی من أن أقتلها علی ضلالها، و إن كانت تبوء باثامها »

امامعليه‌السلام در جنگ صفين فرمود... امام اين كه گفتی: در مبارزه با شاميان در ترديدم به خدا سوگند، يك روز جنگ را به تأخير نيانداختم، جز به اميد اين كه عده ای از آنها به جمعيت ما ملحق و به وسيله من هدايت گردند و از نور من بهره مند شوند و اين كار برای من بهتر است از كشتن آنان در حال گمراهی، گرچه در اين صورت نيز به جرم گناهانشان گرفتار شوند.(۶۹۸)

۷۰۵. سپری نگهدارنده!

«أيها الناس! إن الوفأ توأم الصدق، و لا أعلم جنة أوقی منه »

ای مردم! همانا درستی وفاداری تؤأم با صدق و راستگويی است و من سپری نگهدارنده تر از راستی سراغ ندارم.(۶۹۹)

۷۰۶. صلح مايه آرامش

«لا تدفعن صلحا دعالك إليه عدوك و لله فيه رضا، فان فی الصلح دعة لجنودك و راحة من همومك، و اءمنا لبلادك، و لكن الحذر كل الحذر من عدوك بعد صلحد، فان العدو ربما قارب ليتغفل فخد باالحزم، و اتهم فی ذلك حسن الظن »

ای مالك! هرگز آشتی و صلحی كه دشمن به تو پيشنهاد می كند و رضای خدا در آن است را رد مكن زيرا صلح مايه آسايش لشكر و آرامشی برای تو از غم ها و امنيت برای مملكت است؛ ولی زنهار! زنهار! هر چه می توانی پس از پذيرش صلح از دشمنت بر حذر باش، چرا كه دشمن گاهی نزديك می شود كه غافلگير سازد، پس دورانديش را به كار گير و در اين مورد خوش بينی را متهم نما!(۷۰۰)

۷۰۷. بال محبت من

«تلن حاشيته يستدم من قمه المودة »

كسی كه بال محبت بگستراند، محبت خويشانش ادامه خواهد يافت.(۷۰۱)

۷۰۸. دشمن ظالم، يار مظلوم

«قال للحسن و الحسين عليه‌السلام كونا للظالم خصما، و للمظلوم عونا »

امام علیعليه‌السلام به امام حسن و امام حسينعليه‌السلام فرمود: دشمن سرسخت ستمگر و ياور و همكار مظلوم باشيد.(۷۰۲)

۷۰۹. وای بر ايشان!

«بوسا لمن خصمه عند الله الفقراء و المساكين و السائلون و المدفوعون، و الغارمون و ابن السبيل

وای بر كسانی كه دشمنانشان در پيشگاه خداوند فقيران و بيچارگان و محرومان از حق و ورشكستگان و در راه ماندگان باشند!(۷۰۳)

۷۱۰. خشنودی روز قيامت

«من شنی ء الفاسقين و غضب الله، غضب الله له و أرضاه يوم القيامه »

كسی كه با فاسقان دشمنی كند و برای خدا خشمگين شود، خدا به نفع او خشمگين شود و روز قيامت او را خشنود سازد(۷۰۴)

۷۱۱. حذر از دوستی با فاجر نابكار

«يا بنی! أياك و مصادقه الفاجر، فانه يبيعك بالتافه »

كسی كه با فاسقان دشمنی كند و برای خدا خشمگين شود، خدا به نفع او خشمگين شود و روز قيامت او را خشنود سازد(۷۰۵)

۷۱۲. مصونيت از دشمن

«مقاربة الناس فی أخلاقهم أمن من غوائلهم »

هماهنگی با اخلاق مردم در موارد مشروع ايمنی و مصونيت از دشمنی و كينه های آنان می باشد.(۷۰۶)

۷۱۳. پاس داشتن دوستی

«أعجز الناس من عجز عن اكتساب الاخوان و أعجز منه من ضيع من ظفر به منهم »

ناتوان ترين مردم كسی است كه از به دست آوردن برادران عاجز است و ناتوان از او كسی است كه با برادران قبلی دوستی را نتواند پاس دارد و آن را ضايع كند!(۷۰۷)

۷۱۴. خويشاوندی اكتسابی

«المودة قرابة مستفادُة »

دوستی، خويشاوندی اكتسابی است.(۷۰۸)

۷۱۵. گذشت بر دشمن

«إذا قدرت علی عدوك فاجعل العفو عنه شكر للقدارة عليه »

زمانی كه بر دشمنت قدرت يافتی، با گذشت بر او، شكر اين نعمت را ادا(۷۰۹) كن.

۷۱۶. محبت و دوستی پدران

«مودة الابأ قرابة بين الابناء و القرابة إلی المودة احواج من الموده الی »

محبت و دوستی پدران، خويشاوندی فرزندان است، و خويشاوندی به مهر و محبت نيازمندتر است از مهرورزی به خويشاوندی.(۷۱۰)

۷۱۷. ملامت دوستانه عاتب

«أخاك بالاحسان إليه، و اردد شره بالانعام عليه »

دوستت را با احسان به او سرزنش كن و با انعام بر او، شرش را از خود برگردان.(۷۱۱)

۷۱۸. رغبت در دوستی

«زهدك فی راغب فيك نقصان حظ ورغبتك فی زاهد فيك ذل نفس »

بی ميلی نسبت به آن كه به تو علاقه مند است دليل كمی بهره تو در دوستی است و تمايل تو نسبت به كسی كه به تو بی اعتناست، سبب خواری تو است.(۷۱۲)

۷۱۹. نيمی از خردمندی

«التودد نصف العقل »

اظهار محبت و دوستی، نيمی از خردمندی است.(۷۱۳)

۷۲۰. رفاقت با رسولان الهی

«بادروا بأعمالك تكونوا مع جيران الله فی داره، رافق بهم رسله، و أزارهم ملائكته »

با اعمال خود (از يكديگر) پيش بگيريد تا با همسايگان خدا در خانه او باشيد؛ كسانی كه خداوند پيامبران خود را با آنان رفيق و همنشين كرده و فرشتگانش را به ديدار آن ها فرستاده است.(۷۱۴)

۷۲۱. بپرهيز از دوست احمق!

«يا بنی! أياك و مصادقه الاحمق، فانه يريد إن ينفعك فيضرك و أياك و مصادقه البخيل، فانه يبعد عنك أحوج ما تكون اليه، و أياك و مصادقه الفاجز، فانه يبيعك بالتافه، و اياك و مصادقه الكذاب فانه كالسراب يقرب عليك البعيد و يبعد عليك القريب »

فرزندم! از دوستی با احمق بر حذر باش؛ چرا كه می خواهد به تو سود رساند؛ اما در عوض زيان می رساند، و از رفاقت با بخيل بپرهيز، زيرا هنگامی كه به او نيازمندی از تو روی گردان می شود، و از دوستی با فاجر (گناهكار پرده در) دوری كن؛ چرا كه تو را به اندك چيزی می فروشد، و از دوستی با دروغ پرداز خود داری نما؛ چرا كه چون سراب است، دور را به تو نزديك و نزديك را دور نشان می دهد.(۷۱۵)

۷۲۲. فراوانی ياران

«من لان عوده، كثفت أغصانه »

كسی كه ساقه وجودش نرمش دارد، دوستان و يارانش فراوان اند.(۷۱۶)

۷۲۳. دشمنی با پيمان شكنان

«أنا حجيج المارقين، و خصيم الناكثين المرتابين »

من استدلال كننده با منحرفان از دين هستم؛ ولی با پيمان شكنان و شك كنندگان در حقيقت اسلام دشمنی آشتی ناپذيرم.(۷۱۷)

۷۲۴. نيكی و احسان

«لا يزهدنك فی المعروف من لا يشكر لك، فقد يشكرك عليه من لا يستمتع بشی ء منه، و قد تدرك من شكر الشاكر أكثر مما أضاع الكافر، و الله يحب المحسنين »

مبادا ناسپاسی افراد در برابر احسانت تو را بدان بی رغبت كند، بسا كسی كه از احسان تو بهره مند نشده از كارت سپاسگزاری كند و تو از قدردانی او بيش از بی اعتنايی آن ناسپاس استفاده ببری و خداوند نيكوكاران را دوست می دارد.(۷۱۸)

۷۲۵. دام محبت و دوستی

«البشاشة حبالة المودة »

خوشرويی دام محبت و دوستی است.(۷۱۹)

۷۲۶. دو گروه هلاك شدند!

«هلك فی رجلان: محب غال، و مبغض قال »

در راه من دو گروه هلاك شوند: دوست افراطی و دشمن كينه توز(۷۲۰)

۷۲۷. حسد و دوستی

«حسد الصديق من سقم المودةُ »

حسد بردن بر دوست از نادرسی در محبت به اوست.(۷۲۱)

۷۲۸. از منافقان حذر كن!

«فی خطبة يصف فيها المنافقين: أحذر كم اءهل النفاق، فانهم الضالون المضلون، والزالون المزلون، يتلونون ألوانا، و يفتنون افتنانا و يعمدونكم بكل عماد، و يرصدونكم بكل مرصاد، قلوبهم دوية، و صفاحهم نقية. يمشون الخفاء و يدبون الضراء و صفهم دوأ، و قولهم شفاء، و فعلهم الداء العياء حسدة الرخاء و موكدو البلاء و مقنطو الرجاء لهم بكل طريق صريع، و اءلی كل قلب شفيع، و لكل شجو دموع يتقارضون الثناء، و يتراقبون الجزأ: أن سألوا الحفوا، و اءن عذلوا كشفوا و أن حكموا أسرفوا »

«قد عدوا لك حق باطلا، و لك قائم ملائلا، و لك حی قاتلا، و لكل باب مفتاحا، و لك ليل مصباحا، يتوصلون إلی الطمع بالياس ليقيموا به أسواقهم، و ينفقوا به أعلاقهم، يقولون فيشبهون، و يصفون فيمودهون، قد هونوا الطريق، و أضلعوا المضيق، فهم لهة الشيطان، و حمة النيران »؛( أُولَٰئِكَ حِزْبُ الشَّيْطَانِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ ) .

اميرالمومنانعليه‌السلام در اين خطبه منافقين را توصيف می فرمايد: از اهل نفاق بر حذر می دارم؛ زيرا كه آنان هستند كه گمراهان و گمراه كنندگان و لغزندگان و عوامل لغزش. به طور دايم در حال رنگ عوض كردن و غوطه خوردن در آشوب ها می باشند و هدف آنان قرار دادن شما در سختی ها و حوادث سنگين است و برای شما از هر طرف كمين می گيرند.

دل های آنان بيمار است و چهره های آنان پاك نما. كار آنان حركت های مخفيانه است و برای، در پنهانی ها می خزند وصفشان دارو است و سخنشان وعده شفا می دهد و كارشان درد علاج ناپذير است.

حاسدان رفاه و آسايش مردم و تقويت كننده بلا و مصيبت و نوميدكنندگان اميدواران هستند در هر راهی (كه در حيات اجتماعی برای سعادت انسان های كشيده شده است افتاده ای را بر خاك هلاكت افكنده اند و برا منحرف ساختن هر قلبی به سوی خويش وسيله ای آماده دارند و برای هر اندوهی اشك ها در اختيار، تبادل در مدح و تعريف يكديگر دارند و در انتظار پاداش دادن به يكديگرند، اگر سوالی كنند اصرار ورزند و اگر كسی را ملامت كنند اسرار او را فاش سازند و اگر حكم كنند اسراف بورزند.

برای هر حقی باطلی آماده دارند و برای هر واقعيت راست، عاملی برای انحراف، و برای هر زنده ای كشنده ای و برای هر دری كليدی در آستين و برای هر تاريكی چراغی مهيا.

برای وصول به آنچه كه طمع در آن دراند اظهار نوميدی و استغناء از آن نمايند تا بازارهای خود را برپای دارند و كالای خود را به فروش برسانند، سخن می گويند تا مردم را به اشتباه بياندازند و توصيف می كنند و باطل را با آن می آرايند و يا حق را با آن تيره و زشت می سازند. راه برای وصول به ضلالت را كج و پيچيده می نمايند.

آنان هستند گروه شيطان و شديدترين نقطه آتش ها آنان حزب شيطان اند، بدانيد حزب شيطان اند كه زيانكارند.(۷۲۲)

۷۲۹. جايگاه زبان مومن و دل منافق

«إن لسان المؤ من من ورأ قلبه و إن قلب المنافق من ورأ لسانه »

قطعی است كه زبان شخص با ايمان در پشت قلب او، و قلب منافق پشت زبان اوست.(۷۲۳)

۷۳۰. همنشينی با پيامبران

«و اعلموا إنه من يتق الله يجعل له مخرجا له مخرجا من الفتن. و نورا من الظلم، و يخلده فيما اشتهت نفسه، و ينزله منزل الكرامة عنده، فی دار اصطنعها لنفسه، ظلها عرشه، و نروها بهجته، و زوارها ملائكته، و رفقاؤ ها رسله »

بدانيد هر كسی از خدا بترسد، خداوند برای بيرون شدن و رهايی اش از فتنه ها و گمراهی ها راهی قرار دهد و در تاريكی ها نوری و او را در آنچه كه می خواهد بهشت جاويدان سازد و در جايگاهی با كرامت نزد خود جايش دهد، در سرايی كه خداوند آن را برای خويش برگزيده است و سايه آن عرش خداست و روشنايی اش جمال و سرور او و زائرانش فرشتگان او و همنشينانش پيامبران او.(۷۲۴)

۷۳۱. بهترين همنشين

«لا قرين كحسن الخلق »

هيچ همنشينی بهتر از الخلاق خوب نيست.(۷۲۵)

۷۳۲. دوست واقعی

«لا يكون الصديق صديقا حتی يحفظ اءخاه فی ثلاث: فی نكبته: و غيبته و وفاته »

دوست هنگامی به حقيقت دوست است كه دوستی برادر خويش را در سه حال نگاه دارد، در حال نكبت و در حال زمان غيبت، و پس از رحلت.(۷۲۶)

۷۳۳. دشمن خدا

«إن أبغض الخلائق الی الله رجلان: رجل و كله الله إلی نفسه، فهو جائر عن قصد السبيل، مشغوف بكلام بدعة، و دعاء ضلالة، فهو فتنه لمن افتتن به، ضال عن هدی من كان قبله، مضل لمن اقتدی به فی حياته و بعد وفاته، حمال خطايا غيره رهن بخطيئته »

همان خداوند دو كس را بيشتر از هر كس ديگر دشمن می دارد: نخست مردی كه خدا او را به خودش واگذار كرد۰ كه به دنبال هوای نفس رود و گرد دين نگردد پس چنين كسی از راه راست منحرف و دلباخته سخنان بدعت آميز و شيفته دعوت به گمراهی است، پی او برای كسانی كه گول سخنان وی را بخورند موجب فتنه است و خود از راه راست آنان كه قبل از او بوده اند به سوی گمراهی می كشاند، خطاها و گناهان ديگران را به گردن گرفته و خود در گرو خطاهای خويشتن می باشد.(۷۲۷)

۷۳۴. خداوند دوست خود را وا نمی گذارد!

«لا تجعلن أكثر شغلك بأهلك و ولدك فان يكن أهلك و ولدك أليأ الله، فإن الله لا يضيع أوليأه، و إن يكونوا أعداء لله فما همك و شغلك بأعدأ الله !؟»

اكثر اشتغالت را بر خانواده و فرزندت مگذار، زيرا اگر خانوده ات دوستان خدا باشند، خداوند هرگز دوستان خود را ضايع نمی سازد و اگر دشمنان خدا باشند، چرا بايد به دشمنان خدا اهميت بدهی و خود را به آنان مشغول بسازی.(۷۲۸)

۷۳۵. دشمنی مردم با آنچه نمی دانند

«الناس أعدائ ما جهلوا »

مردم، دشمن چيزی هستند كه نمی دانند.(۷۲۹)

۷۳۶. بدترين دوستان

«شر لا خوان من تكلف له »

بدترين برادران و دوستان كسی است كه انسان برای او در رنج و مشقت قرار گيرد.(۷۳۰)

۷۳۷. دعا به رفاقت پيامبران

«نسال الله منازل الشهداء. و معايشة السعداء، و مرافقة الانبياء »

از خدا مقام و منزلت شهيدان و زندگی كردن با نيك بختان و دوستی و همنشينی با پيامبران را درخواست می كنم.(۷۳۱)

۷۳۸. دوستان و دشمنان علیعليه‌السلام

«لو ضربت خيشوم المؤمن بسيقی هذا علی اءن يبغضنی؛ و لو صببت الدنيا بجماتها علی المنافق علی أن يحبنی ما أحبنی؛ و ذلك إنه قضی فانقضی علی لسان النبی الامی صلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ؛إنه قال: يا علی! لا يبغضك مؤمن و لا يحبك منافق »

اگر با اين شمشيرم به بينی شخص با ايمان بزنم كه مرا دشمن بدارد، ندارد و اگر همه دنيا را به كيسه منافق بريزم كه به من محبت بورزد هرگز نورزد، اين برای آن است كه قضا بر زبان پيامبرصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم جاری گشته است كه فرموده: ای علی! هيچ مؤ منی عداوت به تو نورزد و هيچ منافقی به تو محبت نكند.(۷۳۲)

۷۳۹. دوستی افراطی

«سيهلك فی صنفان: محب مفرط يذهب به الحب الی غير الحق، و مبغض مفرط يذهب به البغض إلی غير الحق، و خير الناس فی حالا النمط الاوسط فالزموه »

به زودی درباره من دو گروه هلاك می شوند: دوست افراط گر كه محبت من او را به سوی غير حق باطل می كشاند و دشمن تفريط گر كه عدوت با من، او را هم به سوی غير حق باطل می كشاند و بهترين مردم از نظر تشخيص و وضع روحی درباره من، صنف متوسط و معتدل است كه افراط و تفريط نمی كند.(۷۳۳)

۷۴۰. ناتوان در مقابل دشمن

«والله أن امرا يكمن عدوه من نفسه يعرقی لحمه، و يهشم عظمه، و يفری جلده، لغظيم عجزه، ضعيف ما ضمت عليه جوانح صدره »

به خدا سوگند، كسی كه به دشمن آن فرصت راب دهد كه گوشتش را از استخوان جدا كند، استخوانش را بشكند، پوستش را بيرون آورد، در عاجز بودن به انتها رسيده است و هيكلش ضعيف و بی ارزش است.(۷۳۴)

۷۴۱. سزاوار نام دشمن

«من لم يبالك فهو عدوك »

كسی كه به تو بی اعتنايی می كند، دشمن توست. (چون امر تو را اجرا نكرده است)(۷۳۵)

۷۴۲. نبايد خود را از دشمن ايمن پنداشت

«من نام لم ينم عنه »

اگر كسی بخوابد، دشمنش نمی خوابد.(۷۳۶)

۷۴۳. بخشش بر دشمن

«تجاوز عند المقدرة و احلم عند الغضب »

عصبانيت را فرو نشان و به هنگام غضب بردبار باش و آن موقع كه بر دشمن دست يافتی او را ببخش.(۷۳۷)

۷۴۴. دستيابی به دوستی با ديگران

«من ضيعه الاقرب أتيح له الا بعد »

هر كس كه نزديكانش او را ضايع كنند، دوستی و الفت با ديگران را به دست آورد.(۷۳۸)

فصل سوم: توصيف دنيا

بخش اول: نعمت خداوندی