۴. خرد و تفكر
وصف خرد و عقل
۸۰۰. سودمندترين دارايی
«لا مال اعود من العقل
.»
هيچ دارايی سودمندتر از خرد نيست.
۸۰۱. بهترين دانش
«لا علم كالتفكر
»
هيچ دانشی همانند تفكر (و انديشه برای كسب حقايق) نيست.
۸۰۲. چونان آيينه ای صاف
«الفكر مراة صافية
.»
انديشه، آيينه ای است صاف و شفاف.
۸۰۳. شمشير برنده
«العقل حسام قاطع
.»
خرد، شمشيری برنده است.
۸۰۴. سرشارترين توانگری
«إن اغنی العقل، و أكبر الفقر الحمق
»
سرشارترين توانگری، خردمندی است و بزرگ ترين تهيدستی نابخردی است.
۸۰۵. نيك انديشی
«أفق أيها السامع من سكرتك و استيقظ من غفلتك و اختصر من عجلتك، و أنعم الفكر فيما جأك علی لسان النبی الامی
صلیاللهعليهوآلهوسلم
ما لا بد منه و لا محيص عنه
»
پس بيدار شو ای شنونده! و به خود آی از آن مستی كه تو را از تو ربوده و از غفلتی كه تو را در خود فرو برده است و از شتاب و حرص و آز در امور دنيوی (بيش از نيازهای ضروری) كم كن و خوب بيانديش در آنچه كه به زبان پيامبر امیصلیاللهعليهوآلهوسلم
به تو رسيده است، اموری كه چاره و گريز از آن ها امكان پذير نيست.
۸۰۶. بالاترين دورانديشی
«لا عقل كالتدبير
.»
هيچ عقل و دارتی مانند دورانديشی نيست.
۸۰۷. ميزان خرد
«رسولك ترجمان عقلك، و كتابك أبغل ما ينطق عنك
!»
فرستاده تو بازگو كننده خرد توست و نامه ات رساترين سخنگوی توست.
۸۰۸. نگهداری خرد
«فرض الله... ترك شرب الخمر تحصينا للعقل»
خداوند واجب فرمود... ترك شرابخواری را به منظور نگهداری خرد.
۸۰۹. خفتن عقل
«نعوذ بالله من سبات العقل، و قبح الزلل
»
پناه می بريم به خدا، از خفتن عقل و زشتی لغزش.
۸۱۰. حسود خرد
«عجب المرء بنفسه احد أحد حساد عقله
»
خود پسندی انسان يكی از حسودان خرد اوست.
۸۱۱. كشتارگاه های خرد
«أكثر مصارع العقول تحت بروق المطامع
»
بيش ترين كشتارگاه های خرد، در پرتو درخشندگی طمع هاست.
۸۱۲. علت غفلت از خرد
«اعلموا إن الامل يسهی العقل، و ينسی الذكر
»
بدانيد كه آرزو، خرد را دچار غفلت می سازد و ياد خدا را به فراموشی می سپارد.
۸۱۳. نيمی از خردمندی
«قلة العيال أحد اليسارين، التوادد نصف العقل، الهم نصف الهرم
»
كمی عيال يكی ار دو راحتی است، واظهار مودت و دوستی با همگان نيمی از خردمندی است و اندوهباری نيمی از (شكست) پيری است.
۸۱۴. هر سخن جايی و هر نكته مكانی دارد!
«لا خير فی الصمت عن الحكم، كما إنه لا خير فی القول بالجهل
»
لب فرو بستن از گفتار حكيمانه خوب نيست، چنان كه سخن گفتن از روی نادانی خوبی ندارد.
اوصاف خردمندان
۸۱۵. پندپزيری خردمند
«إن العاقل يتعظ بالاداب، و البهائم لا تتعظ إلا بالضرب
!»
خردمند با آداب پند می پذيرد؛ اما چهار پايان پند نپذيرند جز با كتك!
۸۱۶. نشانه خردمند
«إذا تم العقل نقص الكلام
»
چون خرد كامل شود، سخن كم گردد.
۸۱۷. انسان با بصيرت
«إنما البصير من سمع فتفكر، و نظرش فأبصر، و انتقع بالعبر، ثم سلك جددا واضحا يتجنب فيه الصرعة فی المهاوی
»
جز اين نيست كه انسان بينا كسی است كه بشنوند و در آن بيانديشد و نظر كند و بينا شود و از تجارب دنيا بهره گيرد، سپس در راه راست و روشن حركت كند و از سقوط در سيه چال ها، و از گمراهی در گژراهه ها بپرهيزد.
۸۱۸. سيراب شدن از دريای دانش
«من فهم علم غور العلم؛ و من علم غور العلم صدر عن شرائع الحكم
.»
كسی كه فهم دارد، از عمق حقايق علمی آگاه می شود و كسی كه از عمق حقايق آگاه شود، از دريايی احكام سيراب می گردد.
۸۱۹. خردمندان عبرت پذيرند!
«رحم الله امرا تفكر فاعتبر، و اعتبر فابصر، فكان ما هو كائن من الدنيا عن قليل لم يكن، و كأنما هو كائن من الاخره عما قليل لم يزل
»
خدا رحمت كند مردی را كه انديشيد و عبرت اندوخت و از عبرت اندوخته بينايی يافت، آنچه كه از دنيا وجود دارد پس از اندك زمانی گويی وجود نداشته است و گويی آنچه را كه از آخرت وجود دارد، پس از اندك زمانی، پس از مرگ) ابدی است.
۸۲۰. توصيف خردمند و جاهل
«قد سئل عن العاقل فقالعليهالسلام
:هو الذی يضع الشی ء مواضعه. فقيل: فصف لنا الجاهل، فقال: قد فعلت
.»
علیعليهالسلام
در پاسخ به اين پرسش كه خردمند كيست؟ فرمود: خردمند كسی است كه هر چيزی را در جای خود به كار برد.
عرض شد: نادان را برای ما توصيف فرما!
فرمود: توصيف كردم.
۸۲۱. سفر خردمندان
«ليس للعاقل إن يكون شاخصا الا فی ثلاث: مرمة لمعاش، أو خطوة فی معاد، أو لذة فی غير محرم
»
خردمند را شايسته نيست كه سفر كند مگر برای يكی از سه مقصد: اصلاح امور زندگی، تحصيل توشه آخرت و لذت بردن بر وجه حلال.
۸۲۲. خبرنگاران زياد، خردمندان اندك
«اعقلوا الخبر اذا سمعتموه عقل رعايه لا عقل رواية، فان رواة العلم كثير، و رعاته قليل
»
هرگاه خبری شنيديد با عقل بسنجيد و به روايت آن بسنده نكنيد، زيرا راويان دانش بسيارند؛ اما نظر كنندگان در آن اندك.
۸۲۳. صندوق راز خردمند
«صدر العاقل صندوق سره
.»
سينه خردمند، صندوق راز اوست.
۸۲۴. برابر پيوند با دانايان
«قطيعة الجاهل تعدل صلة العاقل
.»
بريدن از نادان، برابر پيوند با داناست.
توصيف نادان
۸۲۵. صرف نيكی در موردش
«ليس لواضع المعروف فی غير حقه، و عند غير أهله، من الحظ فيما أتی إلا محمدة اللئام، و ثناء الاشرار، و مقالة الجهال، مادام منعما عليهم
.»
برای ان كه نيكی ها را در غير موردش و در اختيار غير اهلش قرار دهد، بهره ای جز ستايش انسان های پست و درود گفتن ناكسان و گفتار نادانان نيست، و اين ها نيز تا وقتی كه به آن ها بخشش می كند، می باشد.
۸۲۶. دل احمق در زبانش است!
«قلب الاحمق فی فيه، و لسان العاقل فی قلبه
»
دل احمق در دهان اوست و زبان خردمند در دل اوست.
۸۲۷. مردم بی خرد
«الناس منقوصون مدخولون إلا من عصم الله:سائلهم متعنت، و مجيبهم متكلف، يكاد أفضلهم رايا يرده عن فضل رأيه الرضا و السخط
.»
مردم كوته انديش و كم خردند مگر آن كس كه خداوند مصونش بدارد، پرسش كننده شان آزار دهنده است و پاسخ دهنده شان از علم بی بهر اگر در ميانشان صاحب راءی و انديشه ای هم باش، خشم و خشنودی (و حب و بغضش) او را از اظهار راءی درست باز می دارد.
۸۲۸. مزاح و كاستی عقل
«ما مزح امرو مزحة الا مج من عقله مجة
»
هيچ كس مزاحی نكرد، مگر اين كه اندكی از عقل او كاسته شد.
۸۲۹. سستی خرد
«فی ذم أهل الصرة بعد وقعة الجمل:أرضكم قريبة من الماء، بعيدة من السماء. خفت عقولكم، و سفهت حلومكم، فانتم غرض لنابل، و اءكلة لاكل، و فريستة لصائل
»
در نكوهش بصريان بعد از جنگ جمل فرمود: سرزمين شما به آب دريا نزديك و، آسمان دور است، مردمانی سبك سر و سست خرديد؛ از اين رو، آماج هر تيرانداز و لقمه هر خورنده و طعمه هر درنده ای قرار بگيريد.
۸۳۰. اسير هوسرانی
«كم من عقل أسير تحت هوی أمير
»
چه بسيار خردی كه اسير هوسرانی اميری است.
۸۳۱. كم خردترين مردم
«أيتها النفوس المختلفة! و القلوب المتشتتة! الشاهدة أبدانهم، و الغائبة عنهم عقولهم، أنتم تنفرون عنه نفور المعزی من و عوعة الاسد
!»
ای جان های گونه گون و دل های پراكنده! همانان كه پيكرهايشان حاضر و پيداست و خردهايشان از آنان غايب است! شما را با مهر و محبت به سوی حق می برم؛ اما شما از آن می رميد؛ همچون رميده بره از نعره شير.
۸۳۲. بدبخت حقيقی
«...فأن الشقی من حرم نفع ما اءوتی: العقل و التجربة
»
همانا بدبخت كسی است، كه از منافع خرد و تجربه محروم باشد.
۸۳۳. نشانه كم عقلی
«من الخرق المعاجلة قبل الامكان، و لاناة بعد الفرصة
»
از كم خردی شخص است، شتاب كردن در چيزی پيش از امكان آن، و از دست دادن چيزی پس از رسيدن فرصت آن.
۸۳۴. آفات بی توجهی به عقل
«من عشق شيئا اعشی بصره و أمرض قلبه، فهو ينظر بعين غير صحيحة و يسمع باذن غير سميعة، قد خرقت الشهوات عقله، و أماتت الدنيا قلبه، و ولهت عليها نفسه، فهو عبد لها
»
هر كس كه به چيزی عشق ورزد، چشمش نابينا و دلش بيمار گردد؛ يعنی با ديده نادرست به آن می نگرد و با گوش ناشنوا (ی حقايق) آن را می شنود. شهوت ها عقلش را از ميان می برند و دنيا دلش را می ميراند و او را شيفته خو می سازد و او بنده دنيا می گردد.
نتايج تفكر و خردورزی
۸۳۵. زيان و سود
«الناظر بالقلب، العامل بالبصر يكون مبتدا عمله إن يعلم: أعمله عليه أم له؟! فإن كان له مضی فيه، و إن كان عليه وقف عنه
»
كسی كه چشم دل را گشوده و از روی بصيريت كاری را انجام می دهد، بايد پيش از انجام آن بداند كه آن كار به زيان اوست يا به سودش كه اگر به سود اوست ان را به جا بياورد و اگر به زيانش باشد ترك نمايد.
۸۳۶. بينايی در پناه تفكر
«من تفكر أبصر
.»
كسی كه فكر كند بيناتر خواهد بود.
۸۳۷. نتيجه انديشيدن
«ثمرة التفريط الندامة و ثمرة الحزم السلامة
»
نتيجه نيانديشيدن و كوتاهی كردن در كار، پشيمانی و ثمره دور انديش و احتياط سلامتی است.
۸۳۸. نجات با عقل
«ما استودع الله امراء عقلا إلا استنقذه به يوما ما
!»
خداوند هيچ كس را عق و خرد نداد جز اين كه روزی با آن، وی را از هلاكت نجات داد.
۸۳۹. خرد و انديشه
«ليست الرويه كالمعاينة مع الابصار، فقد تكذب العيون اهلها، و لا يغش العقل من استنصحه
»
كشف امور، ديدن با چشم نيست، چه بسا چشم ها به صاحب خود دروغ نشان می دهد؛ ولی خرد به كسی كه از وی نصيحت بخواهد غش و خيانت نمی كند.
۸۴۰. فهميدن در گروی تفكر
«أخضروا اذان قلوبكم تفهموا
»
گوش های دل هايتان را آماده كنيد تا بفهميد.
۸۴۱. حصول پيروزی
«الظفر بالحزم، و الحزم باجالة الرای، و الرای بتحصين الاسرار
»
پيروزی با دور انديش به دست می آيد و دور انديش با رايزنی و راءی با راز داری.
۸۴۲. دوست صميمی انسان
«لا يغش العقل من استنصحه
.»
خرد، به كسی كه از او راهنمايی بخواهد خيانت نمی كند.
۸۴۳. انديشيدن در احوال ملت های پيشين
«فی وصيته لابنه الحسنعليهالسلام
:
يا بنی! إنی و إن لم أكن عمرت عمر من كان قبلی، فقد نظرت فی أعمالهم، و فكرت فی أخبارهم، و سرت فی آثارهم؛ حتی عدت كاءحدهم، بل كأنی بما انتهی إلی من أمورهم قد عمرت مع أولهم إلی اخرهم
»
امام علیعليهالسلام
در وصيت اش به امام حسنعليهالسلام
فرمود: فرزندم! من هر چند به مقدار گذشتگان عمر نكرده ام، اما در اعمال آنان دقت كرده ام و در اخبار آنان كنجكاوی نموده ام، در آثار آنان آن قدر گردش كرده ام كه در رديف آنان شمرده شده ام، بلكه تو گويی كه كارهای آن ان به من منتهی شده است، من با همه آنان زندگی كردم.
۸۴۴. نمايان شدن حق و باطل
«كفاك من عقلك ما أوضح لك سبل غيك من رشدك
»
از خردت تو را همين بس، كه راه و بيراه را بر تو روشن سازد.
۵. روزی
۸۴۵. انواع روزی
«الرزق رزقان: رزق تطبه، و رزق يطلبك، فان أنت تاته أتاك
»
روزی بر دو گونه است: يك روزی كه تو در پی آنی و روزی ديگری كه آن در پی تو است و اگر تو سراغش نروی او خود نزد توآيد.
۸۴۶. تضمين روزی
«...عياله الخلائق، ضمن أرزاقهم، و قدر أقواتهم
»
مردم نانخورهای خدايند خداوند روزی آن ها را ضمانت و خوراكشان را مقدر كرده است.
۸۴۷. حكمت كاهش و افزايش روزی
«قدر الارزاق فكثرها و قللها، و قسمها علی الضيق و السعة فعدل فيها ليبتلی من أراد بميسورها و معسورها، و ليختبر بذلك الشكر و الصبر من غنيها و فقيرها
»
روزی ها را مقدر فرموده و آن گاه آن ها را زيا و كم و به تنگی و فراخی عادلانه تقسيم كرد، تا هر كه بخواهد به وسعت روزی و ياتنگی آن بيازمايد و از اين طريق سپاسگزاری و شكيبايی توانگر و تهيدست را به آزايش گذارد.
۸۴۸. ورودی مرگ و روزی
قيل لهعليهالسلام
: «لو سد علی رجل باب بيته و ترك فيه، من أين كان يأيته رزقه؟فقال
عليهالسلام
: من حيث يأتيه أجله
»
به امام علیعليهالسلام
عرض شد: اگر در خانه كسی را به رويش ببندند و تنها رهايش كنند، روزی اش از كجا به او می رسد؟فرمود: از همان جا كه مرگش می رسد.
۸۴۹. ميانه روی در طلب روزی
«خذ من الدنيا ما أتاك، و تول عما تولی عنك، فان أنت لم تفعل فأجمل فی الطب
»
از دنيا آن چه به تو رسد برگير و آن چه را به تو پشت كرده است رها كن، و اگر چنين نمی كنی دست كم در طلب دنيا راه اعتدال بپوی.
۸۵۰. روزی و خداشناسی
«أيها المخلوق اسوی! و المنشاء المرعی فی ظلمات الارحام، و مضاعفات لاستار. بدئت من سلالد من طين تو وضعت فی قرار مكين، الی قدر معلوم، و أجل مقسوم. تمور فی بطن اءمك جنينا لا تحير دعاء و لا تسمع نداء؟! ثم أخرجت من مقرك إلی دار لم تشهدها، و لم تعرف سبل منافعها. فمن هداك لا جترار الغذاء من ثدی أمك؟و عرفك عند الحاجة مواضع طلبك و أرادتك
؟!»
ای انسانی كه در كمال اعتدال و تناسب آفريده شده ای و در تاريكی های زهدان ها و پرده های تو در تو شكل گرفته و پرورده شده ای! آفرينشت از عصاره گل آغاز شد و در جايگاهی آرام و امن (زهدان مادر) تا زمانی مشخص و مهلتی تعيين شده نهاده و نه آوازی را می شنوی. آن گاه از قرارگاه خود به سرای بيرون آورده شدی كه آن را نديده ای و راه های كسب سود و منافع آن را نمی دانی. چه كسی تو را به مكيدن شير از پستان مادرت راهنمايی كرد؟ و چه كسی جايگاه های طلب و خواستن را به تو آموخت!؟
۸۵۱. راضی به روزی خدا
«من رضيی برزق الله لم يحزن علی مافاته
»
كسی كه به آن چه خدا روزی اش قرار داده راضی شود، بر آن چه از دست داده غمناك نشود.
۸۵۲. روزی مقدر است
«من لم يعط قاعدا لم يعط قائما
»
آن روزی كه بی كوشش به كسی عطا نشود، با كوشش هم به او داده
نمی شود.
۸۵۳. بی نيازی از مردم
«من و صيته لا بنه الحسن: إن استطعت إلا يكون بينك و بنی الله ذو نعمة فافعل فانك مدرك قسمك و آخذ سهمك، و إن اليسير من الله سبحانه اءعظم و أكرم من الكثير من خلقه و إن كان كل منه
»
امام علیعليهالسلام
در وصيت خود به فرزند بزرگوارش امام حسنعليهالسلام
فرمود: اگر توانی كاری كنی كه از كسی جز خداوند نعمتی به تو نرسد، چنين كن؛ زيرا تو به قسمت خويش خواهی رسيد و سهم و نصيب خود را خواهی گرفت؛ و البته روزی اندكی كه از سوی پروردگار پاك رسد برتر و ارزشمندتر است ا زنعمت بسياری كه از آفريدگان او به تو رسد؛ گرچه همه چيز از او است.
۸۵۴. ضمانت روزی هر كس و هر چيز
«فهذا غراب و هذا عقاب، و هذا حمام و هذا نعام. دعا كل طائر باسمه، و كفل له برزقه
»
اين كلاغ است و آن عقاب است، اين كبوتر است و آن شتر مرغ، هر مرغی را به نامش خوانده و روزی او را ضمانت كرده است.
۸۵۵. زياد و كم شدن روزی
«قسم أرزاقهم، و أحصی آثارهم و أعمالهم، و عدد أنفسهم
»
خداوند روزی های آنان را تقسيم كرد و آثار و اعمال و تعدادشان را شمار كرد.
۸۵۶. ضمانت روزی مورچه
«أنظروا إلی النملة فی صغر جثتها و لطافة هيئتها، لا تكاد تنال بلحظ البصر... مكفول برزقها، مرزوقه بوفقها، لا يغفلها المنان، و لا يحرمها الديان، ولو فی الصفا اليابست و الحجر الجامس
!»
به اين مورچه بنگريد كه با آن همه كوچكی و ظرافت اندام كه تقريبا به چشم نمی آيد... روزی اش تضمين شده و به فراخور حالش روزی او می رسد؛ خداوند منان و بخشنده از او غافل نيتس و پروردگار جزادهنده او را نيز محروم نساخته است. اگر چه در دل تخته سنگی سياه و خشك و يا در ميان صخره ای سخت باشد.
۸۵۷. غم روزی مخور!
«يابن آدم! لا تحمل هم يومك الذی لم ياءتك علی يومك الذی قد أتاك؛ فانه اءن يك من عمرك يأت الله فيه برزقك»
ای پسرم آدم! غصه رزق آن روزی كه نيامده بر آن روزی كه آمده، اضافه نكن؛ چرا كه اگر عمرت باشد روزی ات را خداوند در آن روز خواهد داد و (و اگر نباشد چرا اندوه خوری؟).
۸۵۸. روزی همانند قطرات باران است!
«إن الامر ينزل من السماء إلی الارض كقطرات المطر الی كل نفس بما قسم لها من زيادة أو نقصان، فان رأی أحد كم لا خيه غفيرة فی أهلا أو مال اءو نفس تكونن له فتنة
»
همانا بهره هر كسی، همچون قطره های باران كه از آسمان به زمين فرود می آيد، به هر كس كم و بيش آن چه سهم او است می رسد. پس، اگر يكی از شما در خانواده يا مال با وجود برادرش اندك فزونی ديد، نبايد مايه فتنه او شود.
۸۵۹. دو گانگی روزی
«الرزق رزقان:طالب و مطلوب. فمن طلب الدنيا طلبه الموت، حتی يخرجه عنها؛ و من طلب الاخرة طلبته الدنيا، حتی يستوفی رزقه منها
.»
روزی بر دو گونه است آن كه بجويد و آن كه بجويندش. پس، كسی كه دنيا را بجويد مرگ در جستجوی او برآيد تا او را از اين جهان بيرون كند و كسی كه آخرت را بجويد دنيا در طلب او برآيد تا او روزی كامل خود را از او باز ستد.
۸۶۰. كاستن روزی در اثر مصرف آن
«...لا تجددله زيادة فی اءكله، اءلا بنفاد ما قبلها من رزقه
»
هر كس هر بار غذايی می خورد از آن روزی كه برايش مقدر شده به همان مقدار كاسته می شود.
۸۶۱. استغنای طبع
«طوبی لمن لزم بيته، و اءكل قوته، و اشتغل بطاعة ربه
»
خوشا به حال كسی كه ملازم خانه خود باشد و قوت خود را بخورد و به اطاعت پروردگارش مشغول باشد.
۸۶۲. روزی به تمام بندگان
«سئلعليهالسلام
:كيف يحاسب الله الخلق علی كثرتهم
؟ فقالعليهالسلام
:كما يرزقهم علی كثرتهم، فقيل: كيف يحاسبهم و لا يرونه
؟ فقالعليهالسلام
:كمال يرزقهم و لا يرونه
»
از امامعليهالسلام
سوال شد: چگونه خداوند از بندگانش با كثرتشان محاسبه می كند؟فرمود: همان گونه كه آنان را با كثرتشان روزی می دهد.
سپس پرسيده شد: چگونه آن ها را محاسبه می كند، در حالی كه آن ها او را نمی بينند؟فرمود: همان طور كه آن ها را روزی می دهد در حالی كه او را نمی بينند.
۸۶۳. شرط شريك
«شاركوا الذی قد أقبل عليه الرزق؛ فانه أخلق للغنی و أجدر باقبال الحظ عليه
»
باكسی شريك شويد كه روزی به او روی آورده؛ زيرا او به توانگری سزاوارتر و روی آوردن بهره به او شايسته تر است.
۸۶۴. روزی مقدر يا بن آدم!
«الرزق رزقان: رزق تطبه. و رزق يطلبك، فان لم تاته اءتاك. فلا تحمل هم سننت علی هو يومك! كفاك كل يوم علی ما فيه؛ فان تكن السنة من عمرك فان الله تعالی سيوتيك فی كل غد جديد ما قسم لك؛ و إن لم تكم السنة من عمرك فما تصنع بالهم فيما ليس لك؛ و لن يسبقك إلی رزقك طالب، و لن يغلبك عليه غالب، و لن يبطی عنك ما قد قدر لك
»
ای فرزند آدم! روزی دو نوع است: يكی روزی كه تو در جستجوی آن هستی و ديگر آن كه او در جستجوی توست كه اگر به دنبال آن نروی او به سراغت خواهد آمد.
بنابراين غصه سال را بر اندوه امروز اضافه مكن؛ زيرا برای تو اندوه همان روزی كه در آن هستی، كافی است. پس اگر سال آينده جزء عمرت باشد، خداوند هر روز تازه، روزی تازه می دهد و اگر جزء عمرت نباشد، پس چرا غم و اندوه چيزی را بخوری كه مربوط به تو نيست. (اگاه باش) كه كسی پيش از تو به روزی تو نخواهد رسيد و آن را از دست تو بيرون نتواند آورد، و آن چه برايت مقدر شده هرگز تاءخير نخواهد افتاد.
۸۶۵. روزی مقرر است.
«أنك لست بسابق أجلك، و لا مرزوق ما ليس لك
»
به راستی مرگ تو ازمدت معلوم و مقرر جلو نخواهد افتاد و آن چه از روزی كه برای تو مقرر نشده به تو نخواهد رسيد.
۸۶۶. راه زياد شدن روزی
«استنزلوا الرزق بالصدقة
.»
روزی را با دادن صدقه فرود آوريد.
۸۶۷. رزاق زندگان
«من عاش فلعيه رزقه
.»
هر كس كه زنده باشد، خدای بزرگ روزی او را عهده دار شده است.
۸۶۸. روزی معنوی
«...قلوب رائدة لارزاقها، فی مجللات نعمه، و موجبات مننه، و حواجز عافيته
»
دلهايی كه روزی معنوی خويش را طالب اند، و از نعمت های بی پايان حق و موجبات منت ها و اسباب سلامت او بهره مندند.
۸۶۹. حكمت كاهش و افزايش روزی
«عنهعليهالسلام
فی قوله تعالی:(
وَاعْلَمُوا أَنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ
)
و معنی ذلك إنه يختبر هم لالاموال و الاولاد ليتبين الساخط لرزقه، و الراضی بقسمه
»
خداوند سبحان می گويد: و بدانيد اين كه اموال و اولاد شما فتنه هستند. معنی اين آيه اين است كه خداوند با مال و فرزند مردم را می آزمايد تا آن كسی كه از روزی خود ناراضی و خشمگين است از كسی كه نصيب خود راضی و خشنود می باشد معلوم و آشكار گردد.