نهج البلاغه موضوعى

نهج البلاغه موضوعى 0%

نهج البلاغه موضوعى نویسنده:
گروه: امام علی علیه السلام

نهج البلاغه موضوعى

نویسنده: عباس عزيزى
گروه:

مشاهدات: 52079
دانلود: 4930

توضیحات:

نهج البلاغه موضوعى
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 128 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 52079 / دانلود: 4930
اندازه اندازه اندازه
نهج البلاغه موضوعى

نهج البلاغه موضوعى

نویسنده:
فارسی

بخش پنجم: وصف دنيا و دنياطلبان

۹۸۷. شگفت از آباد كننده دنيا

«عجبت لمن أنكر النشاء الاخری، و هو يری انشأة الاولی، و عجبت لعامردار الفناء و تارك دار البقاء »

در شگفتم از كسی كه ورود به جهان ديگر را انكار می كند، در حالی كه ورود به جهان نخست را می نگرد و در شگفتم از آباد كننده اين جهان ناپايدار و رها كننده آن سرای جاويدان.(۹۸۱)

۹۸۸. علت هلاكت گذشتگان

«إنما هلك من كان قبلكم بطول آمالهم و تغيب آجالهم »

پيشينيان شما، در حقيقت به سبب درازی آرزوها و از ياد بردن اجل هايشان

به هلاكت افتادند.(۹۸۲)

۹۸۹. از علاقه دنيا بكاهيد!

«و من كلام لهعليه‌السلام كان كثيرا ما ينادی به أصحابه:تجهزوا، رحمكم الله، فقد نودی فيكم بالرحيل، و أقلوا العرجة علی الدنيا، و انقلبوا بصالح ما بحضر تكم من الزاد، فان أمامكم عقبة كوودا، و منازل مخوفة مهولد لا بد من الورود عليها، و الوقوف عندها، و اعلموا إن ملاحظ المنيته نحو كم دانية، و كانكم بمخالبها و قد نشبت فيكم، وقد دهمتكم فيها مفظعات الامور، و معضلات المحذور. فقطعوا علائق الدنيا و استظهروا بزاد التقوی »

كلامی است از اميرالمومنين علیعليه‌السلام كه در بسياری از اوقات به صدای بلند، با آن سخن، به اصحاب خود خطاب می فرمود:

خدا شما را رحمت كند، آماده شويد؟پس به تحقيق، ندای كوچ كردن (از اين دنيا) به شما داده شده است. اعتماد و علاقه خويش را نسبت به ماندن در دنيا كم كنيد و با توشه ای مناسب و پسنديده كه در اختيار داريد، از دنيا به آخرت منتقل شويد! پس بی گمان در برابر شما گردنه ای است كه بالا رفتن از آن دشوار است و در راهتان منزل هايی است ترس آور و هولناك كه انسان از وارد شدن و توقف در آن ها ناگزير است.

پس بدانيد كه ديگانت مرگ (يا نگاه كردن آن از گوشه چشم به شما) به طرف شما نزديك است، گويی شما در چنگال های آن هستيد كه به راستی آن چنگال ها به تنتان فرو رفته است و به تحقيق در مرگ، سختی های طاقت فرسا و دشواری هايی كه از آن بيمناك و در حذر هستيد، شما را فرا گرفته است. پس علاقه و وابستگی های خود را از دنيا قطع كنيد و توشه تقوی را پشتيبان خود قرار دهيد و از آن ياری جوييد.(۹۸۳)

۹۹۰. برای آخرت آفريده شده ای نه دنيا

فی وصيته للحسنعليه‌السلام :و اعلم يا بنی! إنك إنما خلقت للاخرة لا للدنيا و للفناء لا للبقاء و للموت لا للحياة، و إنك فی قلعة ودار بلغة و طريق إلی الاخرة و إنك طريد الموت الذی لا ينجو منه هاربه، ولا يفوته طالبه، و لا بد إنه مدركه »

از سفارش امام علیعليه‌السلام به فرزندش حضرت حسنعليه‌السلام بدان پسرم! تو برای آخرت آفريده شده ای نه برای دنيا، برای فنا نه برای بقا، برای مردن نه برای زيستن، تو در منزل كوچ هستی كه رهگذری است به سوی آخرت. به راستی كه مرگ در پی توست و فرار كننده از مرگ را رهايی نيست و از دست جوينده خود ره در نمی رود و سرانجام او را می گيرد.(۹۸۴)

۹۹۱. اندازه هر چيز

«جعل لك شی ء قدرا، و لكل قدر أجلا، و لك أجل كتابا »

(خداوند متعال) برای هر چيزی اندازه ای و برای اندازه ای پايانی و برای هر پايانی، حساب و كتابی قرار داده است.(۹۸۵)

۹۹۲. دنيا انسان را غافل می كند

«كأنكم من الموت فی غمرة، و من الذهول فی سكرة »

گويی در حال احتضار هستيد و گويی در اثر غفلت، از خود بی خود می باشيد.(۹۸۶)

۹۹۳. شخص آگاه تو را آگاه می كند

«الحذر الحذر أيها المستمع! و الجد الجد أيها الغافل !( وَلَا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ ) »

هشدار هشدار! ای شنونده! بكوش! بكوش! ای بی خبر! (هيچ كس مانند شخص آگاه، تو و خبردار نمی كند.)(۹۸۷)

۹۹۴. يكی بودن خداوند مرگ و زندگی

من وصاياه لا بنه الحسنعليه‌السلام : «و اعلم إن مالك الموت هو مالك الحياة، و إن الخالق هو المميت، و إن المفنی هو المعيد »

اميرمؤ منانعليه‌السلام در سفارش به فرزند بزرگوارش حسنعليه‌السلام می فرمايد: بدان كه خداوند مرگ، همان خداوند زندگی است و آن كه می آفريند، هموست كه می ميراند و آن كه نابود می كند همو كه باز می گرداند.(۹۸۸)

۹۹۵. كارهای بيهوده

«من الغناء إن المرء يجمع ما لا يأكل، و يبنی ما لا يسكن، ثم يخرج الی الله تعالی لا مالا حمل، و لا بنأ نقل »

يكی از رنج ها اين است كه انسان چيزی را فراهم آورد كه نمی خورد و بنايی بسازد كه در آن سكونت نمی كند و سپس به جانب خدای تعالی می رود در حالی كه نه مالی با خود می برد و نه ساختمانی منتقل می كند!(۹۸۹)

۹۹۶. خسر الدنيا و الاخرة

«فانظر يا شريح! لا تكون ابتعت هذه الدار من غير مالك، أو نقدت الثمن من غير حلالك! فاذا اءنت قد خسرت دار الدنيا ودار الاخرة

امام علیعليه‌السلام خطاب به قاضی خود، شريح بن حارث فرمود: توجه كن ای شريح! مبادا اين خانه را جز از مال خودت خريده باشی يا بهای آن را جز از مال حلال داده باشی، در غير اين صورت هم در دنيا و هم در سرای آخرت زيان كرده ای(۹۹۰)

۹۹۷. دنيا فانی است

«إن الدنيا منقطعه عنك، و الاخرة قريبة منك »

همانا دنيا از تو جدا شدنی و آخرت به تو نزديك است.(۹۹۱)

۹۹۸. فريب دنيا را مخوريد!

«اولی الابصار و الاسماع، و العافية، و المتاع، هل من مناص او خلاص، إن معاذ أو ملاذ، أو فرار أو محار، أم لا ؟! (فانی تؤ فكون)أم أين تصرفون ؟!أم بماذا تغترون !؟»

هان! ای صاحبان ديدگان بينا گوش های شنوا و ای برخورداران از تندرستی و مال و متاع! آيا جای گريزی يا راه نجاتی يا پناهگاهی يا تكيه گاهی يا راه فراری و يا طريق بازگشتی هست يا نيست؟ پس، به كجا باز می گرديد؟يا كجا می رويد؟يا فريب چه چيز را می خوريد؟(۹۹۲)

۹۹۹. سرای گذر

«أيها الناس! انما الدنيادار مجاز و الاخرة دار قرار، فخذوا من ممركم لمقركم »

ای مردم! دنيا سرای گذر است و آخرت جای ماندن، پس از گذرگاه خود برای جای باش خود (توشه) برگيريد.(۹۹۳)

۱۰۰۰. ايام عمر خود را درياب!

«فاستدركوا بقية أياكم، و اصبروا لها أنفسكم؛ فانها قليل فی كثير الايام التی تكون منكم فيها الغفلة و التشاغل عن الموعظة »

باقی مانده ايام عمر خود را دريابيد و جان های خود را برای آن ها شكيبا سازيد؛ زيرا اين چند روزه در مقابل روزهای بسياری كه در غفلت و روی گردانی از پند و اندرز گذرانيده ايد است.(۹۹۴)

۱۰۰۱. عزت ناپايدار دنيا

«أوصيكم بالرفض لهذه الدنيا التاركة لكم، و إن لم تحبوا تركها... فلا تنافسوا فی عز الدنيا و فخرها... فاءن عزها و فخرها إلی انقطاع »

شما ره به رها كردن اين دنيا توصيه می كنم، دنيايی كه شما را رها می كند هر چند رها كردن آن را دوست نداشته باشيد... پس، در عزت دنيا و افتخارات ان رقابت نكنيد، زيرا عزت و افتخارات دنيا از بين رفتنی است.(۹۹۵)

۱۰۰۲. مشمولين رحمت حق

«رحم الله امرا سمع حكما فوعی... اغتنم المهمل، و بادر الاجل، و تزود من العمل »

رحمت خدا بر آن كس (بنده ای) كه سخن حكيمانه ای را شنيد و پذيرا شد،... مهلت عمر را غنيمت شمرد و بر مرگ پيشی گرفت و از عمل توشه بر گرفت.(۹۹۶)

۱۰۰۳. دنيا را برنگزين!

«ألستم فی مساكن من كان قبلكم أطول أعمارا، و ابقی آثارا... ثم ظعنوا عنها بغير زاد مبلغ و لا ظهر قاطع. فهل بلغكم إن الدنيا سخت لهم نفسا بفدية... و هل زودتهم الا السغب.. أفهذه توثرون »

آيا شما در جاهای همان كسانی نيستنيد كه پيش از شما بودند و عمرشان درازتر و آثارشان پاينده تر... بود و سپس بی هيچ توشه ای كه آن ها را به مقصد رساند و بی هيچ مركبی كه راه را درنورد كوچ كردند؟ آيا شنيده ايد كه دنيا خود را فدای آنان كند؟... ؤ آيا جز گرسنگی توشه ای به آنان داد؟... آيا چنين دنيايی را بر می گزينيد؟(۹۹۷)

۱۰۰۴. مذمت دنيا

«قال عليه‌السلام فی ذم الدنيا أقرب دار من سخط الله، و أبعدها من رضوان الله

(در مذدمت دنيا فرمود): دنيا نزديك ترين منزل به سخط خداوند و دورترين آن از رضای اوست.(۹۹۸)

۱۰۰۵. تعجب از اين گوش!

«كيف يراعی النباة من اصمته الصيحة »

آن گوشی كه فرياد را نشينده است، چگونه صدای آهسته را می شنود.(۹۹۹)

۱۰۰۶. آسايش آخرت

«إنما مثل من خبر الدنيا كمثل قوم سفر نبا بهم منزل جديت، فاموا منزلا خصيبا و جنابا مريعا، فحتملوا و عثاء الطريق، و فراق الصديق، و خشونة اسفر، و جشوبة المطعم، ليائا سعة دراهم، و منزل قرار هم »

داستان آن كس كه دنيا را آزموده همچون حكايت گروه مسافرانی است كه فرود آمدن در منزلی خشك و بی آب و علف را خوش ندارند و برآنند تا به جايی پر نعمت و سر سبز خرم فرود آيند. بنابراين دشورای راه و فراق يار و سختی سفر و ناگواری خوراك را تحمل می كنند تا به سرای دلباز و منزل آسوده خود درآيند.(۱۰۰۰)

۱۰۰۷. مذمت دنيا

«قال عليه‌السلام و قد سمع رجلا يذم الدنيا: أيها الذام للدنيا، المغتر بغرورها، المخدوع با باطيلها! أتغتر بالدنيا ثم تذمها ؟»

امامعليه‌السلام به كسی كه از دنيا نكوهش می كرد فرمود: ای كه از دنيا مذمت می كنی در حالی كه گرفتار غرور آن شده و فريفته باطل های آن گرديده ای! آيا تو خود مغرور دنيايی و بعد مذمت آن را می كنی!(۱۰۰۱)

۱۰۰۸. روزگار آرزو

«إلا و إنكم فی أيام امل من ورائه اجل، فمن عمل فی أيام أمله قبل حضور أجله فقد نفعمه عمله، و لم يضرره أجله و من قصر فی أيام أمله قبل حضور أجله، فقد خسر عمله، و ضره أجله »

آگاه باشيد! كه در روزگار هستيد كه مرگ در پی آن است، پس هر كه در روزگار آرزو و پيش از سرآمدن مهلت، به كار نيك بپردازد، كارهايش به او سود می بخشد و از فرا رسيدن مرگ زيان نخواهد ديد و هر كس در روزگار آرزو قبل از سر آمدن مهلت در ان جام كار نيك كوتاهی كند، كارهايش زيان بخش و از فرا رسيدن مرگ زيان خواهد ديد.(۱۰۰۲)

۱۰۰۹. آرزو در دنيا

«من جری فی عنان أمله عثر باجله »

هر كه با آرزو هم عنان شود به مرگ و نابودی رسد.(۱۰۰۳)

۱۰۱۰. توصيف دنيا خواهان

«فی صفة أهل الدنيا: نعم معقلة، و أخری مهملة، قد أضلت عقولها، و ركبت مجهولها »

امام علیعليه‌السلام در توصيف دنيا خواهان می فرمايد: چونان حيواناتی هستند برخی بسته و برخی رها، كه خردهايشان را از دست داده اند و بيراهه می روند.(۱۰۰۴)

۱۰۱۱. زاد و توشه اخروی

«إنما الدنيا منتهی بصر الاعمی، لا يبصر مما ورأها شيئا، و البصير ينفذها بصره، و يعلم إن الدار ورأها. فالبصير منها شاخص، والا عمی إليها شاخص، و البصير منها متزود، و الاعمی لها متزود »

دنيا نهايت ديد كوردلان است، آنچه در پشت آن است نمی بيند (و توجه به آخرت ندراد) اما فرد بينا، ديدش در ان نفوذ می كند و می داند كه آخرت در ورای آن است. پس كسی كه چشم دلش باز است، در دنيا آماده كوچ است، اما كور دل، چشمش را به ان دوخته است. با اين بيان افراد بينا از دنيا برای خود زاد و توشه بر می گيرند و كوردلان برای دنيا زاد و توشه می اندوزند.(۱۰۰۵)

۱۰۱۲. لذت سيری ناپذير

«علموا! إنه ليس من شی ء الا و يكاد صاحبه يشبع منه و يمله الا الحياة فانه لا يجد فی الموت راحة. و انما ذلك بمنزلة الحكمة التی هی حياة للقلب الميت، و بصر للعين العمياء. و سمع للاذن الصماء، و ری للظلمان، و فيها الغنی كله و السلامة »

بدانيد كه هيچ چيز نيست مگر اين كه دارنده اش از آن سير و دلزده می شود، به جز زندگی، زيرا او (شخص دنيا پرست) در مرگ آسايشی برای خود نمی يابد و آن به منزله حكمت است، حكمتی كه موجب حيات دل مرده و بينايی چشم كور و شنوايی گوش كر و سيرابی شخص تشنه می باشد و بی نيازی كامل و سلامت در آن است.(۱۰۰۶)

۱۰۱۳. فريبندگی دنيا

«مثل من اغتربها كمثل قوم كانوا بمنزل خصيب فنبا بهم إلی منزل جديب، فليس شی ء أكره اليهم و لا أفظع عندهم من مفارقة ما كانوا فيه إلی ما يهجمون عليه، و يصيرون إليه »

حكايت كسی كه فريفته اين جهان شده، حكايت گروهی است كه در منزلی پر نعمت و سرسبز باشند و نخواهند به منزلی خشك و قحطی زده روند. برای اينان چيزی ناخوش تر و سخت تر از اين نيست كه از جای خرم و پر نعمت خود جدا شوند و ناگهان به جايی آن چنان بی نعمت و خشك فرو آيند.(۱۰۰۷)

۱۰۱۴. زندگی مذموم دنيا

«دار بالبلاء محفوفة، و بالغدر معروفة.. أحوال مختلفة، و تارات متصرقة، العيش فيها مذموم، و الامان منها معدوم »

دنيا سرايی است پيچيده در بلاها و به بی وفايی و خيانت معروف.. احوالش مختلف و حالاتش گذرا، زندگی در آن مذموم و امنيت در آن وجو ندارد.(۱۰۰۸)

۱۰۱۵. تجارت بی سود

«لبئس المتجر اءن تری الدنيا لنفسك ثمنا، و مما لك عند الله عوضا !.»

تجارت بدی است كه انسان دنيا را بهای خويشتن ببيند و به جای نعمت ها و رضايت پروردگار در آخرت، زندگی اين جهان را برگزيند.(۱۰۰۹)

۱۰۱۶. ناپايداری دنيا

«(يا بنی! اعلم)إن الدنيا لم تكن لتستقر الا علی ما جعلها الله عليه من النعماء، و الابتلاء و الجزاء فی المعدد أو ما شاء مما لا تعلم، فان أشكل عليك شی ء من ذلك فاحمله علی جهالتك، فنك اول ما خلقت به جاهلا ثم علمت »

(ای فرزندم! بدان) دنيا پايدار نباشد جز بر پايه نعمت هايی كه خداوند در آن مقرر داشته و يا بر بنياد گرفتاری و پاداش در آخرت، و يا آن چه او بخواهد و تو نمی دانی، بنابراين اگر چيزی بر تو مشكل ايد آن را بر نادانی خودحمل كن؛ زيرا تو در آن آغاز آفريدنت نادان بودی، سپس دانا شدی.(۱۰۱۰)

۱۰۱۷. شادمانی همراه اندوه

«(الدنيا)سرورها مشوب بالحزن

دنيا شادمانی اش، آميخته با اندوه است.(۱۰۱۱)

۱۰۱۸. دگرگونی احوال دنيا

«فی صفة الدنيا: حالها انتقال، و وطاتها زلزال، و عزها ذل، وجدها هزل، و علوها سفل »

در وصف دنيا می فرمايد: دنيا كارش دگرگون شدن و جابه جايی است و جايگاهيش لرزان و عزتش خواری و كارهای حدی اش شوخی و بلندی اش پستی.(۱۰۱۲)

۱۰۱۹. سيری ناپذيری آزمند

«إن الدنيا مشغلة عن غيرها، و لم يصب صاحبها منها شيئا الا فتحت له حرصا عليها، و لهجا بها و لن يستغنی صاحبها بما نال فيها عما لم يبلغه منها

همانا دنيا آدمی را به كلی سرگرم خود می سازد و دنياپرست به چيزی از آن نرسد، مگر آن كه باب حرص و شيفتگی به آن بر رويش گشوده و به آن چه از اين دنيا دست يافته بسنده نمی كند تا در پی چيزی كه به دست نيامده است نرود.(۱۰۱۳)

۱۰۲۰. سرای رنج و فنا

«ما اصف من دار أولها عناء و اخرها فناء! فی حلالها حساب، و فی حرامها عقاب »

چه بگويم در وصف سرايی كه آغازش رنج است و فرجامش نيستی! حلال آن حساب و كتاب دارد و حرامش كيفر.(۱۰۱۴)

۱۰۲۱. بر حذر باشيد از تمايل به دنيا!

«يا أسری الرغبة اقصروا فان المعرج علی الدنيا لا يروعه منها إلا صريف أنياب الحدثان »

ای اسيران تمايل! باز ايستيد، هر كه بر دنيا چرخيد جز طنين صوت نيش گزنده حوادث او را به خود نياورد و به هراس نيفكند.(۱۰۱۵)

۱۰۲۲. سربلندی دنيوی

«لا تنافسوا فی عز الدنيا و فخرها... فان عزها و فخرها إلی انقطاع »

برای سربلندی و افتخار دنيا، به رقابت برنخيزيد؛ زيرا عزت و افتخارات ان در حال انقطاع و از بين رفتن است.(۱۰۱۶)

۱۰۲۳. احوال متغير دنيا

«الدهر يومان: يوم لك عليك؛ فاذا كان لك فلا تبطر و اذا كان عليك فاصبر

روزگار برای تو دو روز است: روزی كه به سود توست و روزی كه به زيان تو، پس آن روز كه به سود توست، خوشگذرانی را از حد مگذران، و زمانی كه به زيان توست و تهيدست گشتی، صابر و شكيبا باش.(۱۰۱۷)

۱۰۲۴. دولت مستضعفان

«لتعطفن الدنيا علينا بعد شما عطف الضروس علی ولدها، و تلا عقيب ذلك: و نريد اءن نمن علی الذين استضعفوا فی الارض و نجعلهم اءئمة و نجعلهم الوارثين »

دنيا پس از تمرد و چموشی به سوی ما برمی گردد، همان گونه كه ماده شتری به سوی فرزندش، و پس از جمله مزبور اين آيه را تلاوت فرمود: و ما می خواهيم به آنان كه در روی زمنی مستضعف شده اند، احسان نماييم....

۱۰۲۵. كليد رنج و بلا(۱۰۱۸)

«الرغبة مفتاح النصب و مطية التعب »

رغبت به دنيا، كليد رنج و بلا، و وسيله خستگی و ناراحتی است.(۱۰۱۹)

۱۰۲۶. خستگی و رنج روزگار

«الدهر يخلق الابدان، و يجدد الامال، و يقرب المنية، و يباعد الامنية؛ من ظفر به نصب، و من فاته تعب »

روزگار، بدن ها را كهنه و آرزوها را نو و مرگ را نزديك و خواسته ها را درو می سازد، كسی كه به آن دست يابد، خسته گردد و آن كه به آن نرسد، رنج برد.(۱۰۲۰)

۱۰۲۷. عمل نادانان

«الركون الی الدنيا مع ما تعاين منها جهل »

تكيه بر دنيا زدن با آن چه كه با چشم خود می نگری ناانی است.(۱۰۲۱)

۱۰۲۸. از پستی دنيا

«من هوان الدنيا علی الله، إنه لا يعصی الافيها، ولا ينال ما عنده الا بتركها »

از پستی دنياست كه خداوند جز در آن نافرمانی نشود و بدانچه در مائده لطف اوست نتوان رسيد مگر بر ترك آن.(۱۰۲۲)

۱۰۲۹. آفت دلبتسگی به دنيا

«من لهج قلبه بحب الدنيا التاط قلبه منها بثلاث: هم لا يغبه، و حرص لا يتركه، و اءمل لا يدركه »

هر كه دل به دنيا بندد به سه چيز دلبسته گردد: اندوهی دائم، حرصی كه او را وا ننهد و آرزويی كه به آن نخواهد رسيد.(۱۰۲۳)

۱۰۳۰.رو آوردن دنيا به انسان

«اذا أقبلت الدنيا علی أحد أعارته محاسن غيره، و اذا ادبرت عنه سلبته محاسن نفسه »

هرگاه دنيا به كسی رو كند، نيكی های ديگران را برايش عاريه آورد و هنگامی كه پشت كند، نيكی های خودش را ههم از او سلب می نمايد.(۱۰۲۴)

۱۰۳۱. جرعه های سختی

«مع كل جرعه شرق، و فی كل أكلة غصص

همراه هر جرعه آبی (از زندگی) گلوگيرشدنی است و با هر لقمه ای استخوانی.(۱۰۲۵)

۱۰۳۲. غفلت اهل دنيا

«أهل الدنيا كر كب يساربهم و هم نيام »

اهل دنيا همچون سوارانی هستند كه آن ها را می برند و آنان در خواب اند.(۱۰۲۶)

۱۰۳۳. دنيای زهر آلود

«مثل الدنيا كمثل الحية لين مسها، و السم الناقع فی جوفها، يهوی اليها الغر الجاهل، و يحذرها دواللب العاقل

دنيا همانند مار است: لمس كردن آن، نرم و ملايم است، اما درونش از زهر آكنده است، لذا فريب خورده نادان به آن ميل می كند و هوشيار عاقل از آن حذر می كند.(۱۰۲۷)

۱۰۳۴. دنيا در نظر دوستان و دشمنان خدا

«لم يصفها الله تعالی لاوليائه، ولم يضن بها علی أعدائه »

خداوند متعال اين دنيا را برای اولياء خود صاف (و بدون مشكلات) مقرر نفرموده و برای دشمنانش امساك از آن ننموده است.(۱۰۲۸)

۱۰۳۵. پاداش برای اولياء عذاب برای دشمنان

«لم يرضها ثوابا الاوليائه، و لا عقابا لاعدائه »

خداوند به اين دنيا به عنوان پاداش برای اولياء خود و عذابی برای دشمنان خود راضی نشده است.(۱۰۲۹)

۱۰۳۶. دنيای نيرنگباز

«فاحذروا الدنيا فانها غدارةُ عرارة خدوع »

از رزق و برق دنيا برحذر باشيد كه غدار و گول زننده و نيز نگباز است.(۱۰۳۰)

۱۰۳۷. سرای خشم خدا

«أقرب دار من سخط الله، و اءبعدها من رضوان الله. فغضوا عنكم - عباد الله - غمومها و اشغالها لما قد أيقنتم به من فراقها و تصرف حالاتها »

دنيا نزديك ترين سرای است به خشم خدا و دورترين سرای از خشنودی خدا. پس ای بندگان خدا! از گرفتاری ها و اندوه های آن چشم فرو پوشيد، پون از جدايی و دگرگونی های آن نيك آگاهيد.(۱۰۳۱)

۱۰۳۸. تصاحب دنيا و آخرت با هم

«الناس فی الدنيا عاملان: عامل عمل فی الدنيا للدنيا؛ قد شغلته دنياه عن آخرته، يخشی علی من يخلفه الفقر و ياءمنه علی نفسه فيفنی عمره فی منفعة غيره، و عامل عمل فی الدنيا لما بعدها، فجاءه الذی به من الدينا بغير عمل، فاءحرز الحظين معا، و ملك الدارين جميعا، فاءصبح وجيها عند الله، لا يسال الله حاجة فيمنعه »

مردم در دنيا دو گروه اند: گروهی تا ان جا برای دنيا عمل می كنند كه دنيا آن ها را از آخرتشان باز می دارد كه می ترسند بازماندگانشان فقير گردند و خود را (از فقر معنوی اخروی) در امان می دانند، لذا عمر خود را برای سود ديگران تباه می كنند و گورهی ديگر در دنيا برای آخرت عمل می كنند، اما سهم آن ها از دنيا، بدون كار به آن ها می رسد، پس آن ها بهره دنيا و آخرت را با هم می برند و هر دو سرا را با هم تصاحب می كنند در درگاه خداوند آبرومند خواهند بود، در نتيجه هر حاجتی را از خدا بخواهند خداوند از آنهادريغ نيم دارد.(۱۰۳۲)

۱۰۳۹. كليد رنج و بلا

«من اقتصر علی بلغة الكفاف فقد انتظم الراحة، و تبوا خفض الدعة و الرغبُ مفتاح النصب، و مطية التعب »

هر كسی كه به اندزاه معاش اكتفا كند، به آسايش و راحتی دست يافته و وسعت و آرامش را به دست اورده است، دنياپرستی كليد رنج و بلا و مركب سختی است.(۱۰۳۳)

۱۰۴۰. توانگری و نيازمندی دنيا

«من استغنی فيها فتن، و من افتقر فيها حزن »

هر كه در دنيا توانگر شد، به فتنه افتاد و هر كس نيازمند شد، به اندوه گرفتار آمد.(۱۰۳۴)

۱۰۴۱. اعراض از دنيا

«أوصيكم بالرفض لهذه الدنيا التاركة لكم، و إن لم تحبوا تركها »

شما را به اعراض از اين دنيا توصيه می كنم كه شما را رها خواهد ساخت، اگر چه شما جدايی از ان را دوست نداريد.(۱۰۳۵)

۱۰۴۲. نفع دنيوی

«لا يترك الناس شيئا من أمر دينهم لاستصلاح دنياهم الافتح الله عليهم ما هو اضر منه »

مردم چيزی از امور دينشان را برای نفع دنيايشان ترك نمی كنند، مگر آن كه خداوند زيانبارتر از آن را به رويشان خواهد گشود.(۱۰۳۶)

۱۰۴۳. جايگاه نزول وحی

«مهبط وحی الله، و متجر اولياء الله اكتسبوا فيها الرحمة و ربحوافيها الجنة »

دنيا جايگاه نزول وحی خداوند و تجارتگاه اولياء الله است. انسان های خردمند و عارف رحمت خداوندی را در اين دنيا اندوختند و بهشت را از آنان سود بردند.(۱۰۳۷)

۱۰۴۴. پرهيز از دلبستگی به دنيا

«كان لی فيما مضی اخ فی الله و كان يعظمه فی عينی صغر الدنيا فی عينه »

در گذشته برادری دينی داشتم كه ناچيزی دنيا در نگاهش، او را در نظرم بزرگ كرده بود.(۱۰۳۸)

۱۰۴۵. مهرورزی با دنيا

«إقبلوا علی جيفة قد افتضحوا بأكلها، و اصطلحوا علی حبها »

به مرداری روی آوردند كه با خوردن آن رسوا شدند و بر سر دوستی و عشق به آن با يكديگر سازش كردند.(۱۰۳۹)

۱۰۴۶. وصف دنيا از ديدگاه امامعليه‌السلام

قال لهعليه‌السلام رجل: صف لنا الدنيا!

فقالعليه‌السلام : «ما أصف من دار أولها عناء، و آخرها فناء! فی حلالها حساب، و فحرامها عقاب. من استغنی فيها فتن، و من افتقر فيها حزن

شخصی به امامعليه‌السلام گفت: دنيا را برايم وصف كن!

فرمود: چگونه برايت توصيف كنم منزلی را كه آغازش سختی و پايانش فنا ونيستی است، در حلال آن حساب و در حرامش عقاب است، سالمش در امان و بيمارش پشيمان است، ثروتمندش فريب خورده و فقير و تهيدستش غمگين گردد.(۱۰۴۰)

۱۰۴۷. لغزشگاه های دنيا

«من وطی دحضك زلق، و من ركب لججك غرق، و من ازور عن حبائلك وفق »

هيهات! هر كس كه به لغزشگاه تو (دنيا) قدم گذاشت لغزيد و هر كس كه به درياهی تو فرو رفت غرق گشت و هر كس كه از تو رها شد، توفيق يافت.(۱۰۴۱)

۱۰۴۸. مهمانی موقت

«إنكم - و ما تأملون من هذه الدنيا - أثوياء موجلون »

همانا شماو آرزوهای شما در اين دنيا، ميهمانانی موقت هستيد.(۱۰۴۲)

۱۰۴۹. مقاسه بهره دنيوی و اخروی

«ما المغرور الذی ظفر من الدنيا باعلی همته كالاخر الذی ظفر من الاخرة بادنی سهمته »

شخص فريب خورده ای كه با عالی ترين همتش بر دنيا پيروز شده است، مانند كسی ديگری نيست كه از آخرت به مقدرا نصيب خود دست يافته است.(۱۰۴۳)

۱۰۵۰. دنيای بی وفا

«ألستم فی مساكن من كان قبلكم أطول أعمارا، و أبقی أثارا... تعبدوا للدنيا أی تعبد، و آثروها أی ايثار. ثم ظعنوا عنها بغير زاد مبلغ و لا ظهر قاطع

آيا شما در جای گذشتگان خود به سر نمی بريد؟كه عمرشان از شما طولانی تر و آثارشان بادوام تر بود؟ دنيا را چگونه پرستيدند و آن را چگونه بر خود گزيدند؟ سپس از آن رخت بر بستند و رفتند، بی توشه ای كه آنان را برای رسيدن به منزلگاه كفايت كند و بی مركبی كه آن ها را به منزلشان(۱۰۴۴) برساند.

۱۰۵۱. دنيا اينگونه نيكوست!

«لنعم دار من لم يرض بها دارا، و محل من لم يوطنها محلا

دنيا چه سرای نيكويی است برای كسی كه ان را خانه (هميشگی) خويش نداند و چه جايگاه خوبی است برای كسی كه آن را وطن خود قرار ندهد.(۱۰۴۵)

۱۰۵۲. شادی و اندوهگينی

«ما بالكم تفرحون باليسير من الدنيا تدركونه، و لا يحزنكم الكثير من الاخزة تحرمونه ؟!»

چه شده به شما كه از اندكی از دنيا كه می يابيد شادمان می شويد، ولی بسياری از آخرت كه از آن محروم می گرديد شما را اندوهگين نمی سازد؟!(۱۰۴۶)

۱۰۵۳. خير در دنيا برای دو كس

«لا خير فی الدنيا الا لرجلين: رجل أذنب ذنوبا فهو يتداركها بالتوبة و رجل يسارع فی الخيرات »

در دنيا خيری نيست مگر برای دو نفر: كسی كه گناه كرده و با تو به جبران می كند و كسی كه با سرعت به سوی كارهای خير می شتابد(۱۰۴۷)

۱۰۵۴. تلاش دنيا برای آخرت

«عليكم بالجد و الاجتهاد و التاهب و الاستعداد، و التزود فی منزل الزاد. و لا تعرنكم الحياة الدنيا كما غرت من كان قبلكم من الامم الماضية، و القرون الخالية »

بر شما باد به تلاش و سخت كوشی و مهيا شدن و آماده گشتن و توشه برداشتن از سرای توشه (دنيا مبادا زندگی دنيا شما را بفريبد، چنان كه ملت های گذشته و اقوام پيشين را فريفت.(۱۰۴۸)

۱۰۵۵. سرای جنگ و هلاكت

«دار حرب و سلب و نهب و عطب اءهلها علی ساق و سياق، ولحاق و فراق. قد تحيرت مذاهبها »

دنيا سريا جنگ و تاراج و خرابی و هلاكت است. مردمش آماده رفتن و يا رفتنی اند و در حال پيوستن (به گذشتگان) و جدا شدن (از ماندگان) راه هايش گيج كننده و حيرت زا است.(۱۰۴۹)

۱۰۵۶. فريبكاری دنيا

«تغر و تضر و تمر، اءن الله تعالی لم يرضها ثوابا لاوليائه، و لا عقابا لا عدائه »

دنيا می فريبد و زيان می رساند و می گذرد. خدای تعالی راضی نشده است كه دنيا را پاداش دوستان خود و كيفر دشمنانش قرار دهد.(۱۰۵۰)

۱۰۵۷. برق گول زننده دنيا

«لا ترفعوا من رفعته الدنيا. و لا تشيموا بارقها و لا تسمعوا ناطقها... فان برقها خالب، و نطقها كاذب »

كسی را كه دنيا او را بالا برده بالا نبريد و برق درخشنده دنيا شما را خيره نكند و سخن ستاينده دنيا را نشنويد؛ زيرا برق دنيای حرام بی فروغ است و سخنش دورغ(۱۰۵۱)

۱۰۵۸. نعمت های دنيا می فريبد!

«لا يغرنكم. أصبح فيه أهل الغرور فانما هو ظل ممدود، الی أجل معدود

مبادا آن چه فريفتگان را می فريبد، شما را بفريبد؛ زيرا نعمت های فريبند۰ (دنيا) چون سايه ای است كه تا زمان معينی پهن است.(۱۰۵۲)

۱۰۵۹. نبايد فريب دنيا را خورد!

«احذر كم الدنيا، فانهادار شخوص و محلة تنغيص، ساكنها ظاعن، و قاطنها بائن»

شما را از دنيا بر حذر می دارم؛ زيرا دينا سرای كوچيدن و جايگاه كدورت و سختی است. ساكن در آن بار سفر بر می بندد و مقيمش از آن جدا می شود.(۱۰۵۳)

۱۰۶۰. چون مهر فرزند به مادر

«الناس أبناء الدنيا، و لا يلام الرجل علی حب أمه »

مردم فرزندان دنيايند و هيچ كس برای دوست داشتن مادرش سرزنش نمی شود.(۱۰۵۴)

۱۰۶۱. هدف خلقت دنيا

«الدنيا خلقت لغيرها، و لم تخلق لنفسها »

دنيا نه برای خودش كه برای جز خود آفريده شده است.(۱۰۵۵)

۱۰۶۲. دنيا مزرعه آخرت

«إلا أن الدنيادار لا يسلم منها الا فيها و لا ينجی بشی ء كان لها: ابتلی الناس بها فتنة. فما اخذوه منها لها اخرجوا منه و حوسبوا عليه. و ما اخذوه منها لغيرها، قدموا عليه و أقاموا فيه »

بدانيد كه دنيا سرايی است كه هيچ كس از ان و هيچ كس به واسطه كاری كه برای دنيا كند نجات نمی يابد. مردم برای آزمايش گرفتار دنيا شده اند.

آن چه را از دنيا به خاطر دنيا برگرفتند، از كفشان برود و بايد حساب پس دهند و آن چه را از دنيا برای غير آن (آخرت) به دست آوردند به آن برسند و هميشه با آن ها است.(۱۰۵۶)

۱۰۶۳. حكايت مردم دنيا

«إنما مثلكم و مثلها كسفر سلكوا سبيلا فكانهم قد قطعوه، و أموا علما فكانهم قد بلغوه »

همانا حكايت شما و دينا همچون حكايت مسافرانی است كه در راهی می روند و گويی راه را به آخر رسانده اند و آهنگ رسيدن به علامت و نشانه ای می كنند و گويی به آن رسيده اند.(۱۰۵۷)

۱۰۶۴. دنيا در پی تو می آيد اگر...

«من ساعاها فاتته، و من قعد عنها واتته »

هر كه در طلب دنيا بكوشد به آن نرسد و هر كه دست بكشد دنيا خود نزد اوآيد.(۱۰۵۸)

۱۰۶۵. نظر بصيرت به دنيا

«إنما الدنيا منتهی بصر الاعمی، لا يبصر مما ورأها شيئا، و البصير ينفذها بصره، و يعلم أن الدار ورأها. فالبصير منها شاخص، و الاعمی اليها شاخص. و البصير منها متزود، و الا عمی لها متزود »

همانا دنيا آخرين ديدرس كور است و فراتر از ان را نمی بيند؛ اما شخص بينا و با بصيرت نگاهش را از دنيا فراتر می برد و می داند كه سرای حقيقی در ورای اين دنياست. پس بينا از آن دل برمی كند و كور به آن روی می كند. شخص با بصيرت ان توشه بر می دارد، كور برای ان توشه فراهم می آورد.(۱۰۵۹)

۱۰۶۶. حقارت دنيا

«فلتكن الدنيا فی اءعينكم اءصغر من حثاله القرظ، و قراضة الجلم »

دنيا بايد در ديده شما حقيرتر از پر كاه خشكيده و خرده های دم قيچی(۱۰۶۰) باشد.

۱۰۶۷. بهای جان آدمی

«إلا حر يدع هذه اللماظة لاهلها؟إنه ليس لا نفسكم ثمن الا الجنة، فلا تبيعوها الا بها »

آيا آزاده ای نيست كه اين خرده ريزه های لای دندان ها (دنيا) را برای اهلش واگذارد؟ بدانيد كه جان های شما را بهايی جز بهشت نيست، پس آن ها را جز به اين بها مفروشيد.(۱۰۶۱)

۱۰۶۸. بی اهميتی دنيا دارها

«هانت علی ربها، فخط حلالها بحرامها، و خيرها بشرها، و حياتها بموتها، و حلوها بمرها. لم يصفها الله تعالی لاوليائه، و لم يضن بها علی أعدائه »

سرای دنيا نزد پروردگارش خوار و بی ارزش است و از اين رو حلال آن را با حرامش آميخت و خوبی اش را با بدی و زندگی اش را با مرگ و شيرينی آن با تلخی. خداوند بزرگ دنيا را برای دوستان خود صاف و گوارا نفرمود و در دادن آن به دشمنانش بخل نورزيد.(۱۰۶۲)

۱۰۶۹. پستی دنيا

«احذروا الدنيا فانها غدارة غرارة خدوع، معطية منوع، ملبسة نزوع

از دنيا حذر كنيد كه دنيا بيوفا و پر مكر و فريب است، عطا كننده ای است خسيس و پوشاننده ای است كه برهنه می سازد (چيزی را كه بدهد پس می گيرد).(۱۰۶۳)

۱۰۷۰. خانه مشكلات

«أعلم! إن الدنيادار بلية يفرغ صاحبها فيها قط ساعة الا كانت فرغته عليه حسرة يوم القيامة »

توجه داشته باش كه دنيا خانه مشكلات است و اگر انسان يك ساعت در مشكلات نباشد، روز قيامت افسوس می خورد كه چرا لحظه ای در آسايش بودم.(۱۰۶۴)

۱۰۷۱. پرهيز از دنيا

«أحذر كم الدنيا فانها منزل قلعة. و ليست بدار نجعة »

شما را از دنيا پرهيز می دهم؛ زيرا دنيا منزلی است كه بايد از آن كوچ كرد و سرای ماندن نيست.(۱۰۶۵)

۱۰۷۲. دنيا جاودانه نيست!

«أوصيكم بالرفص لهذه الدنيا التاركة لكم، و إن لم تحبوا تركها... فلا تنافسوا فی عز الدنيا و فخرها، و لا تعجبوا بزينتها و نعيمها، و لا تجزعوا من ضرائها و بوسها، فان عزها و فخرها ألی انقطاع، و إن زينتها و نعيمها اءلی زوال، و ضراءها و بوسها الی نفاذ »

شما را به دور افكندن اين دنيا سفارش می كنم، دنيايی كه اگر هم نخواهيد تركش كنيد او شما را ترك می كند... پس، در كسب عزت و افتخارات دنيوی با يكديگر رقابت نكنيد و زرق و برق و نعمت های آن شما را پسند نيفتد و از سختی و زنج آن بی تابی مكنيد، زيرا كه عزت ها و افتخارات آن به پايان می رسد و زرق و برق و نعمت های آن به سر می آيد و سختی و رنج آن تمام می شود.(۱۰۶۶)

۱۰۷۳. آن چه جای شگفتی دارد!؟

«عجبت لعامردار الفناء، و تارك دار البقاء »

تعجب می كنم از آباد كنندگان سرای فانی و فروگذارندگان سرای باقی.(۱۰۶۷)

۱۰۷۴. موارد عبرت آموز

«إن الدنيادار فناء و عناء و غير و عبر... و من غيرها إنك تری المرحوم مغبوطا، والمغبوط مرحوما؛ ليس ذلك الا نعيما زل، و بوسا نزل. و من عبرها إن المرء يشرف علی اءمله فيقتطعه حضور أجله »

دنيا سرای نيستی و رنج و دگرگونی ها و عبرت هاست... نمونه دگرگونی هايش اين است كه شخصی را می بينی كه (تا ديروز) قابل ترحم بود و (امروز) بر او رشك برده می شود و ديگری را می بينی كه (تا ديروز) بر او رشك برده می شد و امروز قابل ترحم است و اين نيست مگر بدان سبب كه نعمتی از چنگش بيرون رفته و بينوايی و مسكنتی بدو رسيده است. نمونه عبرت های آن اين است كه آدمی به آرزوی خود نزديك می شود، اما فرا رسيدن مرگ مانع رسيدن او به آرزويش می گردد.(۱۰۶۸)

۱۰۷۵. زايل كننده عقول

«قد خرقت الشهوات عقله، و أماتت الدنيا قلبه »

شهوت ها عقل (دنيا پرست) را از ميان می برند و دنيا دل او را می ميراند.(۱۰۶۹)

۱۰۷۶. حذر از دنيا

«أحذر كم الدنيا، فانها حلوة خصرة، حفت بالشهوات »

شما را از دنيا برحذر می دارم؛ زيرا آن شيرين و با طروات است و پوشيده در خواهش های نفسانی است.(۱۰۷۰)

۱۰۷۷. دنيا فانی است!

«غرارة غرور ما فيها، فانية، فان من عليها لا خير فی شی ء من أزوادها الا التقوی »

دنيا بس فريبنده است و هر آنچه در ان است فريب باشد، نابود شدنی است و هر كه در آن می زيد فانی می شود، در هيچ يك از توشه های آن خير و خوبی نيست مگر در توشه تقوا(۱۰۷۱)

۱۰۷۸. سخن علیعليه‌السلام در وصف دنيا

«حكم عل مكثر منها بالفاقة، و أعين من غنی عنها بالراحة »

فزونخواه دنيا، محكوم به نيازمندی و درويشی است و كسی كه از آن بی نيازی جويد، آسايش يارش باشد.(۱۰۷۲)

۱۰۷۹. زيانكاری در دنيا و آخرت

«معاشر الناس! اتقو الله فكم من مؤ مل ما لا يبلغه، و بان ما لا يسكنه، و جامع ما سوف يتركه، و لعله من باطل جمعه، و من حق منعة: اءصابه حراما، و احتمل به آثاما، فباء بوزره، و قدم علی ربه آسفا لا هفا، قد خسر الدنيا و الاخرة، ذلك هو الخسران المبين »

ای مردم! از خدا بترسيد؛ چه بسيار آرزومندی كه به آرزوی خود نرسد و سازنده عمارتی كه در آن ساكن نشود و مال اندوزی كه همه را واگذارد و شايد كه ان مال را از راه ناروا گرد آورده و يا با نپرداختن حقی، يا از راه رسيدن به حرامی كه به خاطر آن زير بار گناه رفته است؛ پس گناه آن را به دوش كشد و با دريغ و اندوه نزد پروردگارش رود. چنين كسی (در دنيا و آخرت زيانكار باشد و اين همان زيان آشكار است.)(۱۰۷۳)

۱۰۸۰. پرهيز از دنياپرستی

«أو صيكما بتقوی الله، و إلا تبغيا الدنيا وأن بغتكما »

شما را به پرهيزگاری و ترس از خداوند سفارش می كنم، در پی دنياپرستی مباشيد اگر چه او شما را طلب كند.(۱۰۷۴)

۱۰۸۱. سرای گذر

«الدنيادار ممر، لادار مقر، و الناس فيها رجلان: رجل باع فيها نفسه فاوبقها، و رجل ابتاع نفسه فأعتقها »

دنيا سرای گذر است نه خانه قرار؛ و مردم در آن دو گونه اند: قسمتی خود را به آن بفروشند و هلاك شوند؛ و قسمتی ديگر خود را بخرند و آزاد سازند.(۱۰۷۵)

۱۰۸۲. سرای درد دار

«بالبلاء محفوفة، و بالغدر معروفة لا تدوم احوالها، ولا يسلم نزالها

اين جهان سرايی است پر از درد و رنج، به مكر و خيانت و نادرستی معروف كه هميشه بر يك حال باقی نمی ماند و ساكنانش جان سالم به در نمی برند.(۱۰۷۶)