نهج البلاغه موضوعى

نهج البلاغه موضوعى 0%

نهج البلاغه موضوعى نویسنده:
گروه: امام علی علیه السلام

نهج البلاغه موضوعى

نویسنده: عباس عزيزى
گروه:

مشاهدات: 52072
دانلود: 4930

توضیحات:

نهج البلاغه موضوعى
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 128 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 52072 / دانلود: 4930
اندازه اندازه اندازه
نهج البلاغه موضوعى

نهج البلاغه موضوعى

نویسنده:
فارسی

بخش چهارم: توبه

۱۲۲۰. گريه بر گناهان

«طوب ی لمن لزم بيته، و أكل قوته و اشتغل بطاعة ربه، و بك ی عل ی خطيئته، فكان من نفسه ف ی شغل، و الناس منه ف ی راحة !.»

خوشا به حال كسی كه پايبند خانه خود شود و غذای خود را بخورد و به اطاعت پروردگارش مشغول و بر گناهان خويش گريه كند، پس اوست كه به كار خود مشغول، و مردم از او در آسايش اند.(۱۲۱۴)

۱۲۲۱. قبولی توبه در هر زمان

«فتح لك باب المتاب، و باب الاستعتاب، فاذا ناديته سمع نداك

خدای متعال در توبه و بازگشت و خشنودی خويش را برای تو گشوده است، پس هر وقت او را بخوانی ندايت را می شنود.(۱۲۱۵)

۱۲۲۲. آسان تر از توبه

«ترك الذنب اهوان من طلب التوبة

گناه نكردن، آسان تر است از طلب قبول توبه.(۱۲۱۶)

۱۲۲۳. باز بودن در توبه

«من وصاياه لابنه الحسنعليه‌السلام :لم يشدد عليك ف ی قبول الانابة، و لم يناقشك بالجريمة، و لم يؤ يسك من الرحمة. بل جعل نزوعك عن الذنب حسنة، و حسب سئيتك و احدة، و حسب حسنتك عشرا، و فتح لك باب المتاب

از وصيت های حضرت علیعليه‌السلام به فرزندش حسنعليه‌السلام : در پذيرفتن توبه بر تو سخت نگرفته و به علت گناه تو را در تنگنا نيانداخته و از رحمت خويش نوميدت نكرده است، بلكه خودداری تو از گناه را حسنه به شما آورده و گناهت را يك و حسنه ات را ده به شمار آورده و در توبه و بازگشت را برای تو گشوده است.(۱۲۱۷)

۱۲۲۴. سكوت بهتر از سخن نا به جا

«تلافيك ما فرط من صمتك أيسر من ادراك مافات من منطقك، و حفظ ما ف ی الوعاء بشد الوكاء

تدارك خطايی كه از سكوت تو به وجود آمده است، آسان تر است از جبران آنچه كه از سخنت فوت شده است و حفظ آنچه كه در ظرف است با بستن بندهايش.(۱۲۱۸)

۱۲۲۵. شفيع نافع

«لا شفيع أنجح من التوبة

هيچ شفيعی رهاننده تر از توبه نيست.(۱۲۱۹)

۱۲۲۶. حسن توبه

«لا خير ف ی الدنيا لرجلين: رجل أذنب ذنوبا فهو يتداركها بالتوبة، و رجل يسارع ف ی الخيرات

در دنيا جز دو كس را خبری نبود: يكی آن كه گناهی كند و با توبه جبران نمايد و ديگر كسی كه در كارهای خوب شتاب ورزد.(۱۲۲۰)

۱۲۲۷. تأخير در توبه

«كل معاجل يسأل الانظار، و كل مؤ جل يتعلل بالتسويف

هر كس كه مهلتش به سرآيد (برای جبران گذشته) مهلتی می طلبد و به هر كس كه مهلتی داده شود و در انجام كار امروز و فردا می كند.(۱۲۲۱)

۱۲۲۸. اميد توبه

«ما أهمن ی ذنب أمهلت بعده حت ی أصل ی ركعتين و أسأل الله العافية

گناهی كه بعد از آن مهلت دو ركعت نماز و درخواست عافيت از خدا داشته باشم برايم مهم نيست.(۱۲۲۲)

۱۲۲۹. بدون عمل اميد

مدار به سعادت! قالعليه‌السلام لرجل سأله إن يعظه: «لا تكن ممن يرجو الاخرة بغير العمل، و يرج ی التوبة، بطول الامل... ان عرضت له شهوة أسلف المعصية، و سوف التوبه

امامعليه‌السلام در پاسخ كسی كه تقاضای موعظه كرد فرمود: از كسانی مباش كه بدون عمل اميد به سعادت آخرت دارند، و به واسطه آرزوهای بلند اميد قبول توبه را دارند... اگر شهوت به او روی آورد نافرمانی پيش گرفته و توبه و بازگشت را پشت سر اندازد.(۱۲۲۳)

۱۲۳۰. استغفار چيست!؟

قالعليه‌السلام لقائل قال بحضرته: «أستغفرالله: ثكلتك أمك! أتدر ی ما الاستغفار؟ الاستغفار درجه العليين، و هو اسم واقع عل ی ستة معان: أولها الندم عل ی ما مض ی ، والثان ی العزم عل ی ترك العود اليه أبدا، و الثالت إن تؤ د ی ال ی المخلوقين حقوقهم حت ی تلق ی الله أملس ليس عليك تبعه، و الرابع إن تعمد ال ی كل فريضه عليك ضيعتها فتؤ د ی حقها، والخامس إن تعمد ال ی اللحم الذ ی نبت عل ی السحت فتذيبه بالاحزان، حت ی تلصق الجلد بالعظم و ينشاء بينهما لحم جديد، و السادس إن تذيق الجسم ألم الطاعة كما اءذقته حلاوة المعصية، فعند ذلك تقول: أستغفرالله

امامعليه‌السلام به كسی كه در حضورش از خداوند طلب آمرزش می كرد، فرمود: مادرت به عزايت بنشيند! آيا می دانی استغفار چيست؟ استغفار جايگاه والامقامان است و آن نامی است كه بر شش معنی نهاده شده است:

اول پشيمانی از (بدی های) گذشته.

دوم: تصميم بر ترك بازگشت به آن (بدی ها) برای هميشه.

سوم: ادای حقوق آفريدگان خدا.

چهارم: توجه به هر واجبی كه تباه كردی و آن را ادا كنی.

پنجم: آب كردن گوشت هايی كه از خشم پروردگار روييده تا آن جا كه پوست بر استخوان بپيوندد و ميان آن دو، گوشت تازه برويد.

ششم: به تنت رج بندگانی را بچشانی آن گونه كه شيرينی گناه را چشانده ای، پس در اين هنگام بگويی أستغفرالله.(۱۲۲۴)

۱۲۳۱. خير واقعی در دنيا

«ليس الخير إن يكثر مالك و ولدك، و لكن الخير إن يكثر علمك و إن يعظم حلمك، و إن تباه ی الناس بعبادة ربك، فان اءحسنت حمدت الله، و ان أسأت استغفرت الله، و لا خير ف ی الدنيا الا لرجلين: رجل أذنب ذنوبا فهو يتداركها بالتوبة، و رجل يسارع ف ی الخيرات

خوبی آن نيست كه مالت فراوان و اولادت بسيار گردد، بلكه خير آن است كه عملت افزون و حلمت زياد شود، و اين كه به عبادت پروردگارت در ميان مردم مباهات كنی و اگر گناه كردی استغفار نمايی و خبری در دنيا نيست مگر برای دو كس: گناهكاری كه گناهش را با توبه جبران كند و كسی كه در انجام كارهای خير شتاب كند.(۱۲۲۵)

۱۲۳۲. توبه به همراه آمرزش

«ما كان الله ليفتح عل ی عبد باب الشكر و يغلق عنه باب الزيادة... و لا ليفتح لعبد باب التوبة و يغلق عنه باب المغفرة

اين طور نيست كه خداوند در سپاسگزاری و شكر را بر بنده ای بگشايد؛ ولی در فزونی را بر او ببندد... و ممكن نيست كه در توبه را به روی كسی باز كند و در آمرزش را به رويش مسدود نمايد.(۱۲۲۶)

۱۲۳۳. آيا توبه كاری نيست!؟

«أفلا تائب من خطيئته قبل منيته

آيا كسی نيست كه قبل از فرا رسيدن مرگ از گناهش توبه نمايد؟(۱۲۲۷)

۱۲۳۴. رابطه گناه و باران

«قالعليه‌السلام و قد خرج للاستسقاء:ان الله يبتل ی عباده عند الاعمال السيئة بنقص الثمرات، و حبس البركات، و اغلاق خزائن الخيرات، ليتوب تائب، و يقلع مقلع، و يتذكر متذكر، و يزدجر مزدجر

امام علیعليه‌السلام در هنگام بيرون رفتن برای طلب باران: هرگاه بندگان خدا گناه و بدكرداری كنند، خداوند آنان را به كاهش محصولات و بازداشت بركات و بستن در گنجينه های خير مبتلا می سازد تا توبه گر توبه كند و گنهكار دل از گناه بركند و پندگيرنده پند پذيرد و نهی شده (از گناه) باز ايستد.(۱۲۲۸)

۱۲۳۵. گناهان نابخشودنی

«ان من عزائم الله فی الذكر الحكيم... إنه لا ينفع عبدا و ان أجهد نفسه و أخلص فعله إن يخرج من الدنيا، لاقيا ربه بخصلة من هذه الخصال لم يتب منها:إن يشرك بالله فيما افترض عليه من عبادته، أو يشف ی غيظه بهلاك نفس، او يعر بأمر فعله غيره، أو يستنجح حاجة ال ی الناس بإظهار بدعة ف ی دينه، أو يلق ی الناس بوجهين، أو يمش ی فيهم بلسانين

از جمله حكم های قطعی خدا در قرآن حكيم... اين است كه بنده چنانچه با يكی از اين اعمال خدايش را ملاقات كند و از آنها توبه نكرده باشد هر چند (در انجام اعمال نيك) خود را به زحمت انداخته و عملش را خالص كرده باشد سودی نمی برد، در عبارت و پرستش خدا كه بر او واجب كرده است شرك ورزيده باشد، يا آتش خشم خويش را با كشتن كسی فرونشانده باشد، يا كاری را كه خود كرده است به ديگری نسبت دهد (و او را بدان متهم سازد) يا برای رسيدن به نياز و خواسته خود از مردم بدعتی در دين پديد آورد، يا با مردم دورو باشد و يا دو زبان باشد.(۱۲۲۹)

۱۲۳۶. شتاب در توبه

«بادرو المعاد و سابقوا الاجال، فان الناس يوشك أن ينقطع بهم الامل، و برهقهم الاجل، و يسد عنهم باب التوبة

به سوی قيامت (با اعمالتان) بشتابيد و قبل از فرا رسيدن مرگ كار كنيد؛ زيرا زود است كه آرزوی مردم قطع گردد و مرگ آن ها را در كام خود فرو برد و در توبه به رويشان بسته شود.(۱۲۳۰)

۱۲۳۷. بخشش خداوند

«يصف خلقة آدمعليه‌السلام :ثم بسط الله سبحانه له ف ی توبته، و لقاه كلمة رحمته

توصيف آفرينش آدمعليه‌السلام : آن گاه خدای سبحان در توبه خود را به روی او گشود و كلمه رحمت خود را به او آموخت.(۱۲۳۱)

۱۲۳۸. رحمت خدا بر توبه كار

«رحم الله امراء استقبل توبته، و استقال خطيئته، و بادر منيته

رحمت خدا بر آن كس كه به توبه رو كند و از خطاهای خود پوزش طلبد و پيش از مرگ كاری كند.(۱۲۳۲)

۱۲۳۹. امان آمرزش

«كان ف ی الارض أمانان من عذاب الله، و قد رفع اءحدهما، فدونكم الاخر فتمسكوا به: اءما الامان الذ ی رفع فهو رسول الله صلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ،و أما الامان الباق ی فالاستغفار : قال الله تعالی:( وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِيهِمْ وَمَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ ) »

در زمين دو امان از كيفر الهی بود كه يكی برداشته شد و ديگری با شماست پس چنگ زنيد. اما امانی كه برداشته شد پيامبر خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود و آن كه مانده آمرزش است كه خداوند فرمود: و خداوند ايشان را كيفر نكرد در حالی كه تو در ميانشان بودی و ايشان را كيفر نفرمايد در حالی كه آمرزش می خواهند.(۱۲۳۳)

۱۲۴۰. باز بودن در توبه

«من أعط ی التوبة لم يحرم القبول، و من أعط ی الاستغفار لم يحرم المغفرة

هر آن كس كه توبه كند از پذيرفته شدن آن نااميد نشود و آن كس كه از خدای آمرزش طلبد از بخشايش حق نوميد نگردد.

۱۲۴۱. از رحمت خدا نوميد مباش!(۱۲۳۴)

«عجبت لمن يقنط و معه الاستغفار »

در شگفتم از آن كه از (رحمت خدا) نوميد است، در حالی كه استغفار به همراه دارد.(۱۲۳۵)

بخش پنجم: ذكر

۱۲۴۲. كليد ياد خدا

«الحمدلله الذ ی جعل الحمد مفتاحا لذكره، و سببا المزيد من فضله، و ذليلا عل ی آلائه و عظمته

ستايش از آن خداست. ستايش از آن خدايی است كه ستايش را كليد ياد خود و مايه فزونی فضل و نعمتش و رهنمای نعمت ها و عظمت خويش قرار داد.(۱۲۳۶)

۱۲۴۳. ذاكران حق

«ان للذكر لأهلا أخذوه من الدنيا بدلا، فلم تشغلهم تجارة و لا بيع عنه، يقطعون به ايام الحياة »

به ياد خدا بودن اهلی دارد كه آن را به جای اين دنيا گرفته اند و لذا بازرگانی و خريد و فروش آنان را از آن (ذكر خدا) باز نمی دارد.(۱۲۳۷)

۱۲۴۴. ترنم حزب الله به ذكر الهی

«طوب ی لنفس أدت ال ی ربها فرضها، و عركت بجنبها بؤ سها، و هجرت ف ی اليل غمضها، حت ی اذا غلب الكر ی عليها افترشت اءرضها، و توسدت كفها، ف ی معشر أسهر عيونهم خوف معادهم، و تجافت عن مضاجعهم جنوبهم، و همهمت بذكر ربهم شفاههم، و تقشعت بطول استغفارهم ذنوبهم ،( أُولَٰئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ )

خوشا به حال آن كس كه فريضه پروردگارش را به جای آورد و بر سختی ها و ناملايمات صبر كرد و خواب را از ديدگانش دور ساخت و اگر خواب بر او چيره آمد، زمين را بستر خود كرد و دستش را بالش، آنان كه خوف روز رستاخيز چشمانشان را بيدار نگه داشت و پهلويشان را از بسترهای راحتشان دور كردند و لب هايشان به ذكر پروردگارشان زمزمه كرد و از بسياری آمرزش خواهی، گناهانشان زدوده شد.

اينان حزب خدايند و بدانيد كه حزب خدا پيروز است.(۱۲۳۸)

۱۲۴۵. مونس تنهايی ها

«اللهم انك انس الانسين لأوليائك... ان أوحشتهم الغربة انسهم ذكرك، و ان صبت عليهم المصائب لجاء و ال ی الاستجاره بك

خدايا! تو با دوستان خود انيس ترينی... اگر غربت و تنهايی آنان را به وحشت اندازد، ياد تو همدم آنان باشد و اگر مصيبت ها بر آنان فرو ريزد، به زنهارخواهی از تو، پناه می برند.(۱۲۳۹)

۱۲۴۶. آرامش دل ها

«كل لله مطيعا، و بذكره انسا، و تمثل ف ی حال توليك عنه اقباله عليك

فرمانبردار خدا باش و همدم ذكر او باش و در آن وقت كه از او روی می گردانی، روی آوردن او را به خود در تصور آر.(۱۲۴۰)

۱۲۴۷. جلا بخش قلوب

«ان الله سبحانه و تعال ی جعل الذكر جلاء للقلوب، تسمع به بعد الوقرة، و تبصر به بعد العشوة، و تنقاد به بعد المعاندة

خدای سبحان ياد خويش را صيقل دهنده دل ها قرار داده است، گوش های سنگين شده دل ها با ياد خدا شنوا می شوند و چشم های ضعيف شده دل ها به وسيله آن تيز و بينا می گردند و دل های معاند و ستيزه گر با آن رام می شود.(۱۲۴۱)

بخش ششم: دعا

۱۲۴۸. گشايش در دعا

«ما كان الله ليفتح عل ی عبد باب الشكر و يغلق عنه باب الزيادة، و لا ليفتح عل ی عبد باب الدعاء و يغلق عنه باب الاجابة

چنين نيست كه خداوند، باب شكر را بر بنده ای بگشايد و در فراوانی را بر او ببندد و چنين هم نيست كه باب دعا را بر كسی بگشايد، اما در اجابت را به رويش ببندد.(۱۲۴۲)

۱۲۴۹. نيازمندتر به دعا

«ماالمبتلی الذی قد اشتد به البلاء، بأحوج الی الدع من العافی الذی لا يأمن البلاء

كسی كه از بلا رسته است چون از بلا ايمن نيست از بلا رسيده ای كه گرفتار درد و رنج است به دعا نيازمندتر است.

۱۲۵۰. دفع بلا با دعا(۱۲۴۳)

«ادفعوا أمواج البلأ بالدعاء »

امواج بلا را با دعا بازپس رانيد.(۱۲۴۴)

۱۲۵۱. اخلاص در سؤال

(قال لابنه الحسنعليه‌السلام ): «و أخلص فی المسألة لربك: فان بيده العطاء و الحرمان

(به فرزندش امام حسنعليه‌السلام فرمود): در سؤ ال (حاجت) از پروردگارت اخلاص داشته باش؛ زيرا بخشش و محروم ساختن در دست اوست.(۱۲۴۵)

۱۲۵۲. نوميد نشدن از كندی اجابت

«فی وصيته لابنه الحسنعليه‌السلام :اعلم إن الذی بيده خزائن السموات و الارض قد أذن لك فی الدعا، و تكفل لك بالاجابة... فلا يقنطنك ابطاء اجابته فان العطية علی قدر النية

امامعليه‌السلام در وصيت خويش به فرزندش امام حسنعليه‌السلام فرمودند: بدان آن خداوندی كه گنجينه های آسمان ها و زمين به دست او است به تو اجازه دعا داد و اجابت آن را به عهده گرفته است.

پس تأخير اجابت دعايی كه به بارگاه خداوند نموده ای، نا اميدت نسازد؛ زيرا عطای الهی به قدر نيت است.

۱۲۵۳. محروم نبودن از اجابت(۱۲۴۶)

«من أعطی أربعا لم يحرم أربعا، من أعطی الدعا لم يحرم الاجابة »

هر كه را چهار چيز دهند، از چهار چيز محروم نماند، آن را كه دعا دهند از اجابت محروم نكنند.(۱۲۴۷)

۱۲۵۴. همانند تيرانداز بدون كمان

«الداعی بلا عمل كالرامی بلاوتر »

دعاكننده بدون عمل، مانند تيرانداز بدون وتر (زه كمان) است.(۱۲۴۸)

۱۲۵۵. طريقه دعا كردن

«اذا كانت لك الی الله سبحانه حاجة فابداء بمسألة الصلاة علی رسولهصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ثم سل حاجتك: فان الله اكرم من إن يسأل حاجتين فيقضی احداهما و يمنع الاخری

هرگاه به درگاه خدای سبحان حاجتی داری، قبل از اين كه از خدا بخواهی، بر پيامبر اكرمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم صلوات فرست، سپس نيازت را بخواه؛ زيرا خداوند كريم تر از آن است كه در دو حاجت، يكی را قبول و ديگری را رد كند.

بخش هفتم: دعاهای امام علیعليه‌السلام (۱۲۴۹)

۱۲۵۶. پناه بر خدا از انحراف

«اللهم انا نعوذ بك إن نذهب عن قولك، أو إن نفتتن عن دينك »

بارخدايا! به تو پناه می بريم كه از گفتارت روی گردانيم، يا از دينت منحرف شويم.(۱۲۵۰)

۱۲۵۷. نيانيش حضرت علیعليه‌السلام

«اللهم انی اعوذ بك أن أفتقر فی غناك، أو أضل فی هداك، أو أضام فی سلطانك، اءو أضطهد و الامر لك

بارخدايا! به تو پناه می برم از اين كه با وجود توانگری تو، من تهي دست باشم، يا با وجود هدايتگری، در گمراهی به سر برم، يا با آن كه قدرت و پادشاهی از آن توست، به من ستم شود، يا با آن كه زمام اختيار امور در دست توست، من مقهور و خوار گردم.(۱۲۵۱)

۱۲۵۸. پناه به خدا

«اللهم انی اعوذ بك من اءن تحسن فی لامعة العيون علانيتی، و تقبح فيما اءبطن لك سريرتی، محافظا علی رياء الناس من نفسی بجميع ما أنت مطلع عليه منی، فاءبدی للناس حسن ظاهری، و اءفضی اليك بسوء عملی، تقربا الی عبادك و تباعدا من مرضاتك

خداوندا! به تو پناه می برم از اين كه ظاهرم را در چشم های مردم نيكو جلوه دهی و باطنم را در پيشگاهت زشت سازی، و به وسيله اعمالی كه تو از آنها خوب آگاهی داری، خوش بينی و احترامات مردم را برای خود محافظت كنم و ظاهر خوبم را برای مردم آشكار نموده و اعمال بدم را فقط تو بدانی، تا به بندگانت نزديك و از رضای تو دور گردم.(۱۲۵۲)

۱۲۵۹. نهی از ناسزاگويی

«لما سمع قوما من أصحابه يسبون اهل الشام: انی اكره لكم إن تكونوا سبابين، و لكنكم لو وصفتم أعمالهم، و ذكرتم حالهم، كان اءصوب فی القول، و اءبلغ فی العذر، و قلتم مكان سبكم اياهم: اللهم احقن دمأنا و دمأهم

شنيد كه گروهی از يارانش به شاميان ناسزا می گويند، فرمود: من خوش ندارم كه شما ناسزاگو باشيد، بلكه اعمال او رفتار و موقعيت (باطل) آن ها را خاطرنشان كنيد، مؤ ثر و در بيان و جهت رساتر و قانع كننده تر باشد. به جای ناسزاگفتن به آن ها بگوييد: خدايا! خون های ما و آنان را حفظ كن!(۱۲۵۳)

۱۲۶۰. رضا و توفيق خداوندی

«فی ختام كتابه الی قثم بن العباس: وفقنا الله و اياكم لمحابه »

در پايان نامه خود به قثم بن عباس: خداوند ما و شما را به آنچه مورد رضای اوست توفيق دهاد.(۱۲۵۴)

۱۲۶۱. درد دل اميرالمؤ منينعليه‌السلام با خدا

«اللهم انا نشكو اليك غيبة نبينا، و كثرة عدونا، و تشتت أهوائنا »

خداوندا! به تو از غيبت پيامبرمان و فراوانی دشمنان و پراكندگی خواسته هايمان شكايت می كنيم.(۱۲۵۵)

۱۲۶۲. طلب بخشش

«اللهم اغفرلی ما تقربت به اليك بلسانی، ثم خالفه قلبی »

بارالها! بر من ببخشا آن چه را كه به وسيله زبانم بر تو تقرب جستم، سپس قلبم يا كاری كه بر زبانم كرده بود مخالفت نمود.(۱۲۵۶)

۱۲۶۳. راهنمايی خواستن علیعليه‌السلام از خداوند

«اللهم ان فههت عن مسألتی، أو عميت عن طلبتی، فدلنی علی مصالحی، و خذ بقلبی الی مراشدی، فليس ذلك بنكر من هداياتك، و لا ببدع من كفاياتك

خداوندا! اگر از سؤال كردن خود ناتوان باشم يا راه پرسيدن را ندانم، مرا به مصالح خويشتنم راهنمايی و دلم را به سوی موارد رشدم بگردان، اين الطاف از هدايت های تو ناشناخته نيست و از كفايت هايی كه برای مخلوقات می نمايی شگفت انگيز نمی باشد.(۱۲۵۷)

۱۲۶۴. نيايش علیعليه‌السلام

«أصبحت عبدا مملوكا ظالما لنفسی، لك الحجة علی و لا حجة لی. و لا أستطيع إن آخذ الا ما أعطيتنی، و لا إتقی الا ما وقيتنی

آن حضرت به طور فراوان نيايش با خدای می نمود: شب را به بامداد رساندم در حالی كه بنده ای ستمكار به خويشتنم. پروردگارا! من حجتی بر تو ندارم و من نمی توانم چيزی جز آنچه كه تو به من عطا كرده ای بگيرم و نمی توانم خود را نگهداری و صيانت كنم جز آنچه تو مرا صيانت كنی.(۱۲۵۸)

۱۲۶۵. مأنوس ترين انس گيرندگان

«اللهم انك آنس الانسين لأوليائك، و أحضرهم بالكفاية للمتوكلين عليك. تشاهدهم فی سرائرهم، و تطلع عليهم فی ضمائرههم، و تعلم مبلغ بصائرهم. فأسرارهم لك المكشوفة، و قلوبهم اليك ملهوفة. ان أوحشتهم الغربة آنسهم ذكرك، و ان صبت عليهم المصائب لجأوا الی الاستجارة بك، علما بإن أزمة الامور بيدك، و مصادرها عن قضائك

بارالها! تويی مانوس ترين انس گيرندگان بر دوستانت و حاضرترين آنان برای كفايت به كسانی كه توكل بر تو می نمايند، آنان را در درونشان شاهدی و بر آنان در وجدان های باطنيشان مطلعی و تويی كه به مقدار بينايی های آنان دانايی.

پس رازهای نهانی آنان برای تو آشكار و دل هايشان رابه سوی تو شيفته و بی قرار است. اگر غربت آنان را به وحشت بياندازد، ذكر تو انيسشان گردد و اگر مصيبت های روزگار بر سرشان تاختن آورد، پناهندگی به تو جويند؛ زيرا می دانند كه زمام همه امور به دست تو است و صدور آن ها از مقام قضای تو.(۱۲۵۹)

۱۲۶۶. حمد و سپاس خدا را سزاست!

«الحمدلله المعروف من غير رؤ ية، و الخالق من غير منصبة. خلق الخلائق بقدرته، و استعبد الارباب بعزته، و ساد العظماء بجوده

حمد و سپاس خدا را كه بی آن كه ديده شود، شناخته شده و بدون رنج و زحمت آفريننده است، موجودات را به قدرت خويش بيافريد و خداوندگاران را با عزت و اقتدار خويش به بندگی گرفت و با جود و بخشندگی خود بر بزرگان سروری يافت.(۱۲۶۰)

بخش هشتم: شرافت كاركردن

۱۲۶۷. آهسته و پيوسته

«قليل تدوم عليه، أرجی من كثير مملول منه »

كار كمی كه پيوسته باشد، بهتر از كار زيادی است كه خسته كننده باشد.(۱۲۶۱)

۱۲۶۸. دوگونگی كار مردم دنيا

«الناس فی الدنيا عاملان: عامل عمل فی الدنيا، قد شغلته دنياه عن آخرته، يخشی علی من يخلفه الفقر، و يأمنه علی نفسه، فيفنی عمره فی منفعة غيره. و عامل عمل فی الدنيا لما بعدها، فجأه الذی له من الدنيا بغير عمل فأحرز الحظين معا، و ملك الدارين جميعا، فأصبح وجيها عند الله، لا يسأل الله حاجة فيمنعه

مردم در كارهای اين دنيا بر دو نوع اند: يكی آن كه عمل در دنيا برای دنيا انجام می دهد. دنيا او را از آخرت مشغول می سازد و او از فقر كسانی كه پس از وی به جا می مانند (مثل اولاد) می ترسد. در عين حال بيمی از فقر برای خود ندارد. او عمر خود را در راه منفعت ديگری سپری می كند.

ديگری آن كه در اين دنيا عمل برای پس از اين دنيا (ابديت) انجام می دهد، پس آنچه نصيب او از دنيا بود نياز به كوشش به سراغ او می آيد، در نتيجه هم نصيب دنيا را می برد و هم نصيب آخرت را و هر دو سرای (فانی و باقی) را با هم به دست می آورد و در نتيجه در نزد خدا شريف و صاحب امتياز می گردد و حاجتی را از خدا مساءلت نمی كند كه خداوند آن را به وی عطا نفرمايد.(۱۲۶۲)

۱۲۶۹. كار با سرعت

«إلا فاعملوا فی الرعبة كما تعلمون فی الرهبة »

هان! در حال رغبت، همان گونه كار كنيد كه در حال ترس كار می كنيد.(۱۲۶۳)

۱۲۷۰. ارزش كار

«العمل العمل، ثم النهاية النهاية، والاستقامة الاستقامة، ثم الصبر الصبر، والورع والورع! ان لكم نهاية فانتهوا الی نهايتكم

كار كنيد و كار كنيد و آن را به پايانش رسانيد و در آن پايداری كنيد، آن گاه شكيبايی ورزيد و پارسا باشيد. همانا شما را پايانی است، پس خود را به آن پايان (بهشت) رسانيد.(۱۲۶۴)

۱۲۷۱. رابطه بين كار و نسب

«من أبطاء به عمله، لم يسرع به نسبه »

هر كس كارش او را كند برد، نسبش (حسبش) او را شتابان نبرد.(۱۲۶۵)

۱۲۷۲. راهی به سرای آرامش

«اعلموا! رحمكم الله، علی أعلام بينة. فالطريق نهج يدعو الی دار السلام، و اءنتم فی دار مستعتب علی مهل و فراغ؛ والصحف منشورة، و الاءقلام جارية، و الابدان صحيحة و الالسن مطلقة، و التوبة مسموعة، و الاعمال مقبولة »

كار كنيد! رحمت خدا بر شما باد، با توجه به نشانه های آشكار حق كار كنيد؛ زيرا كه اين راه روشن شما را به سرای آرامش (بهشت) می كشاند و شما در سرايی هستيد كه از روی فرصت و فراغت می توانيد خشنودی پروردگار را به دست آوريد، در جايی هستيد كه نامه های اعمال باز است و قلم ها در كار و بدن ها سالم و زبان ها رها و توبه شنيده می شود و كارها پذيرفته می گردد.(۱۲۶۶)

۱۲۷۳. سستی در امور

«من أطاع التوانی ضيع الحقوق، و من أطاع الواشی ضيع الصديق »

هر كه در كارش سستی كند، حقوق ديگران را ضايع خواهد كرد و كسی كه از گفته سخن چين پيروی نمايد، دوست خود را از دست می دهد.(۱۲۶۷)

۱۲۷۴. تفاوت بسيار ميان دو كار

«شتان ما بين عملين: عمل تذهب لذته و تبقی تبعته، و عمل تذهب مؤ ونته و يبقی أجره »

چه بسيار تفاوت است ميان دو كار: كاری كه لذتش از بين می رود و رنجش باقی می ماند و كاری كه رنج و زحمتش می رود و پاداش آن می ماند.(۱۲۶۸)

۱۲۷۵. انجام خير و بزرگ بودن

«آن افعلوا الخير و لا تحقروا منه شيئا؛ فان صغيره كبير، و قليله كثير، و لا يقولن أحدكم: ان أحدا أولی بفعل الخير منی؛ فيكون و الله كذلك. ان للخير و الشر أهلا، فمهما تركتموه منهما كفاكموه أهله »

كار خير انجام دهيد و هيچ مقدار از آن را كوچك نشماريد؛ زيرا كوچك آن بزرگ و كمش زياد است و هيچ كدام از شما نگويد فلان كس در انجام خير از من سزاوارتر است، كه به خدا سوگند، چنين خواهد شد (و او انجام خواهد داد) و خوب و بد را اهلی است كه هرگاه آن را ترك كرديد ديگری آن را به جای شما انجام خواهد داد.(۱۲۶۹)

۱۲۷۶. بشارت به كار سودمند

«من حذرك كمن بشرك »

آن كه تو را (از كار زيان آور) بيم دهد، مانند كسی است كه تو را (به كار سودآور) بشارت دهد.(۱۲۷۰)

۱۲۷۷. ارزش انسان

«قيمة كل امری ما يحسنه »

ارزش هر كس به اندازه كار نيك او است.(۱۲۷۱)

۱۲۷۸. كوتاهی كردن در كار نيك

«التقصير فی حسن العمل اذا وثقت بالثواب عليه غبن »

كوتاهی كردن در كار نيك هرگاه به پاداش آن اطمينان داشته باشی، يك غبن است.(۱۲۷۲)

۱۲۷۹. نيرومند در نيكوكاری باش!

«لا تكونن علی الاسأة أقوی منك علی الاحسان

هيچ گاه نبايد بر زشتكاری نيرومندتر از نيكوكاری باشی.(۱۲۷۳)

۱۲۸۰. گياه كردار

«اعلم إن لكل عمل نباتا، و كل نبات لا غنی بن عن الماء، والمياه مختلفة؛ فما طاب سقيه، طاب غرسه و حلت ثمرته. و ما خبث سقيه، خبث غرسه و أمرت ثمرته »

بدان كه هر كرداری را گياهی است و هيچ گیاهی از آب بی نياز نيست و آب ها گوناگون اند. پس، هر گياهی كه با آب پاك و نيكو آبياری شود، درختش نيكو و ميوه اش شيرين می شود.(۱۲۷۴)