بخش هشتم: شك و يقين
۱۵۱۵. مظلوم شدن عيب نيست مادامی كه...
«ما علی المسلم من غضاضة من اءن يكون مظلما ما لم يكن شاكا فی دينه، و لامرتابا بيقينه
!»
برای يك مسلمان، مظلوم واقع شدن عيب و نقص نيست، مادامی كه در دين خود شك نياورد و به يقين خود ترديد نكند.
۱۵۱۶. بازدارنده شبهات
«من صرحت له العبر عما بين يديه من المثلات، حجزته التقوی عن تقحم الشبهات
.»
هر كس از كيفرهايی كه بر سر پيشينيانش آمده است عبرت گيرد، تقوا و پرهيزگاری او را از فروافتادن در ورطه شبهات باز دارد.
۱۵۱۷. شك در حق بعد قتل
«طلحة و الزبير: اليوم أنطق لكم العجماء ذات البيان. عزب رأی امری تخلف عنی! ما شككت فی الحق مذ أريته
.»
بعد از كشته شدن طلحه و زبير فرمود: امروز آشكار و رسا با شما سخن می گويم: دور باد انديشه كسی كه از من سرپيچيد! از زمانی كه حق به من نمايانده شده در آن شك نكرده ام.
۱۵۱۸. حال اوليای خدا هنگام شك
«انما سميت الشبهة شبهة لانها تشبه الحق، فأما أولياء الله فصياؤ هم فيها اليقين، و دليلهم سمت الهدی، و أما أعدأ الله فدعاؤ هم فيها الضلال، و دليلهم العمی
.»
شبهه به اين دليل شبهه ناميده شده كه شبيه حق است، اما اوليای خدا در هنگام شبهه روشنايی راهشان يقين است و راهنمايشان راه راست، ولی دشمنان خدا به گاه شبهه دعوتشان گمراهی است و راهنمايشان كوری.
۱۵۱۹. خطر بدعت های شبهه ناك
«ان المبتدعات المشتبهات هن المهلكات الا ما حفظ الله منها
.»
همانا بدعت های شبهه ناك نابودكننده اند، مگر اين كه خداوند (انسان را) از آن ها حفظ كند.
۱۵۲۰. نتيجه شك
«والله لقد اعترض الشك و دخل اليقين، حتی كأن الذی ضمن لكم قد فرض عليكم، و كأن الذی قد فرض عليكم قد وضع عنكم
.»
به خدا سوگند، كه شك عارض گشته و يقين تباه شده است، به طوری كه آن چه برای شما تضمين گشته (يعنی روزی) گويا (تلاش در راه كسب آن) بر شما واجب است و آن چه بر شما واجب گشته، گويی از دوش شما برداشته شده است.
۱۵۲۱. آثار مخرب شبهه
«احذر الشبهة و اشتمالها علی لبستها؛ فان الفتنة طالما أغدفت جلابيها، و أغشت الابصار ظلمتها
.»
در نامه خود به معاويه می فرمايد: از شبهه و اشتباه افكنی های آن بپرهيز؛ زيرا ديرزمانی است كه فتنه پرده های سياه خود را گسترده و تاريكی آن ديدگان را فرو پوشانده است.
۱۵۲۲. اقدام به گاه يقين
«لا تجعلوا علمكم جهلا، و يقينكم شكا. اذا عملتم فاعملوا، و اذا تيقنتم فأقدموا
.»
دانش خود را به نادانی و يقين خود را به دودلی تبديل نكنيد، هرگاه دانستيد، به كار بنديد و هرگاه به كاری يقين پيدا كرديد، اقدام كنيد.
۱۵۲۳. عاملين به شبهات
(أهل الضلال) «يعملون فی الشبهات، و يسيرون فی الشهوات
.»
(گمراهان) به شبهه ها عمل می كنند و در گرداب شهوت ها غوطه ورند.
۱۵۲۴. همراه با جماعتی و شبيه به آنان
«ان لم تكن حليما فتحلم؛ فانه قل من تشبه بقوم، الا أوشك إن يكون منهم
.»
اگر خويشتن دار نيستی، پس خود را به صورت آن درآور؛ زيرا كم است كه كسی خود را شبيه جمعيتی بكند و از آنان به شمار نيايد.
۱۵۲۵. شك به خداوند
«عجبت لمن شك فی الله، و هو يری خلق الله
.»
در شگفتم از كسی كه درباره خدا شك كند، در حالی كه آفريده های خدا را می بيند.
۱۵۲۶. تقويت قلب
«أحی قلبك بالموعظة، و أمته بالزهادة، و قوة باليقين
.»
قلبت را با موعظه زنده بدار و نفست را با اعراض از مزخرفات دنيا و با يقين تقويت نما.
۱۵۲۷. يقين و مقصود
«باليقين تدرك الغاية القصوی
.»
با يقين به بالاترين درجه مقصود می توان رسيد.
۱۵۲۸. بخش های شك
«الشك علی أربع شعب: علی التماری و الهول و التردد و الاستسلام: فمن جعل المراء ديدنا لم يصبح ليله؛ و من هاله ما بين يديه نكص علی عقبيه؛ و من تردد فی الريب وطئته سنابك الشياطين، و من استسلم لهلكة الدنيا و الاخرة هلك فيهما
.»
شك بر چهار چيز است: جدال و ستيزگی، ترس، ترديد و خودباختگی، كسی كه جدال را شيوه خود ساخت، هرگز از تاريكی جهل به روشنايی يقين نرسد و هر كس از آينده بترسد به قهقرا برگردد و از پيشروی بازماند و كسی كه در ترديد باشد نتواند تصميم بگيرد، زير سم شيطان ها پايمال خواهد شد و كسی كه در برابر وسائل هلاكت دنيا و آخرت خودباخته شود، در هر دو جهان هلاك خواهد شد.
۱۵۲۹. انتظار خصلت های پسنديده
«اذا كان فی رجل خلة رائقة، فانتظروا أخواتها
.»
اگر در وجود كسی خصلتی پسنديده باشد، انتظار خصلت های پسنديده ديگری را نيز در او داشته باشيد.
۱۵۳۰. شناخت حوادث و پندآموزی از آن
«اليقين منها (من دعائم الايمان) علی اءربع شعب: علی بصره الفطنة، و تاءول الحكمة، و موعظة العبرة؛ و سنة الاولين: فمن تبصر فی القطنة تبينت له الحكمة؛ و من تبينت له الحكمة عرف العبرة؛ و من عرف العبره فكاءنما كان فی الاولين
.»
يقين (كه از پايه های ايمان است) بر چهار شعبه است: بر بينايی هوش، درك حقايق، پندآموزی از حوادث عبرت آور و توجه به روش پيشينيان. كسی كه هوش بينا دارد، دقايق امور برايش روشن می شود كه دقايق امور برايش روشن شد، حوادث پندآور را بشناسد و كسی كه حوادث پندآور را شناخت، گويا تجربه آموخته است.
۱۵۳۱. حق يقين
«هجم بهم العلم علی حقيقة البصيرة، و باشروا روح اليقين، و استلانوا ما استعوره المترفون، و أنسوا بما استوحش منه الجاهلون، و صحبوا الدنيا بأبدان أرواحها معلقة بالمحل الاعلی. أولئك خلفأ الله فی أرضه، و الدعاة الی دينه. آه آه شوقا الی رؤ يتهم
!»
علم با حقيقت بينايی به آنان روی آورد و آنان با روح يقين با آن ارتباط برقرار نمودند و آن چه كه خودكامگان مشكل ديده اند برای آنان آسان بوده و با آن چه نادانان از آن وحشت كرده اند انس و الفت گرفتند و با اين دنيا با بدن هايشان ارتباط برقرار كردند، در حالی كه ارواح آنان از محل اعلا آويزان است. آنان هستند جانشينان خداوندی در روی زمين و دعوت كنندگان به دينش. آه آه چه اشتياقی به ديدار آنان دارم!
۱۵۳۲. راسخ در دين
«انی لعلی يقين من ربی، و غير شبهة من دينی
.»
من به پروردگارم يقين دارم و در دين و آيين خود گرفتار شبهه نيستم.
۱۵۳۳. بالاترين پارسايی
«لا ورع كالوقوف عند الشبهة
.»
هيچ گونه پارسايی همچون پرهيز از شبهات نيست.
۱۵۳۴. گمان خوب
«من ظن بك خيرا فصدق ظنه
.»
هركه به تو به خوش گمان است گمانش را درست درآور.
۱۵۳۵. محبوب ترين بندگان خدا
«عبادالله! ان من اءحب عبادالله اليه عبدا أعانه الله علی نفسه، فاستشعر الحزن، و تجلبب الخوف؛ فرهر مصباح الهدی فی قلبه... قد أبصر طريقه، و سلك سبيله، و عرف مناره، و قطع غماره، و استمسك من العری باءوثقها، و من الحبال باءمتنها، فهو من اليقين علی مثل ضوء الشمس
.»
ای بندگان خدا! از محبوب ترين بندگان خدا در پيشگاه ربوبی بنده ای است كه خداوند (سبحان) او را در شناخت نفس خود و ساختن آن ياری فرمايد. (اين انسان مورد عنايت خداوندی) لباسی از اندوه بر تن نمود و پوشاكی از بيم خود پوشيد بينايی را به براهين روشن شناخت و از فرورفتن در شهوات برجست و از وسايل نجات به استوارترين آن ها و از طناب های نهدارنده به محكم ترين آن ها چنگ زد. درجه يقين او همانند نور خورشيد پرفروغ گشت.