نهج البلاغه موضوعى

نهج البلاغه موضوعى 0%

نهج البلاغه موضوعى نویسنده:
گروه: امام علی علیه السلام

نهج البلاغه موضوعى

نویسنده: عباس عزيزى
گروه:

مشاهدات: 52091
دانلود: 4930

توضیحات:

نهج البلاغه موضوعى
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 128 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 52091 / دانلود: 4930
اندازه اندازه اندازه
نهج البلاغه موضوعى

نهج البلاغه موضوعى

نویسنده:
فارسی

بخش هفدهم: اراده و پايداری

۱۶۰۴. ترس را كنار نه!

«اذا هبت أمرا فقع فيه؛ فان شدة توقيه، أعظم مما تخاف منه

هرگاه از كاری ترسيدی، خود را به كام آن بيانداز، زيرا ترس شديد از آن كار دشوارتر و زيانبارتر از اقدام به آن كار است.

۱۶۰۵. عزم و اراده(۱۵۹۸)

«لا تجتمع عزيمة و وليمة. ما أنقض النوم لعزائم اليوم، و أمحی الظلم لتذاكير الهمم

عزم و اراده برای رسيدن به كمالات و مقالات عاليه با سورچرانی و راحت طلبی سازگار نيست. چه بسيار خواب های شبانگاهی كه تصميمات روز را بر هم زده و چه بسيار تاريكی هايی كه ياد همت های بلند را از خاطره ها زدوده است.

۱۶۰۶. درجه مشمول رحمت خداوند(۱۵۹۹)

«رحم الله امرأ سمع حكما فوعی، ودعی الی رشاد فدنا، و أخذ بحجزة هاد فنجا

خدا رحمت كند مردی (بنده ای) را كه سخن حكيمانه ای شنيد و آن را پذيرفت و به راه خوانده شد و بدان نزديك گشت و دامان راهنما را گرفت و نجات يافت.(۱۶۰۰)

۱۶۰۷. انديشه های مصمم

«يا لها أمثالا صائبة، و مواعظ شافية، لو صادقت قلوبا زاكية، و أسماعا واعية، و آراء عازمة، و ألبابا حازمة

چه مثل های درست و اندرزهای شفا بخشی! البته اگر با دل های پاك و گوش های شنوا و انديشه های مصمم و خردهای استوار و دورانديش برخورد كنند.(۱۶۰۱)

۱۶۰۸. ايستادگی

«العمل العمل، ثم النهاية النهاية و الاستقامة... إلا و ان القدر السابق قد وقع، و القضاء قد تورد. و انی متكلم بعدة الله و حجته، قال الله تعالی :( إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ ...) ، و قد قلتم:ربنا الله فاستقيموا علی كتابه، و علی منهاج أمره، و علی الطريقة الصالحة من عبادته، ثم لا تمرقوا منها، و لا تبتدعوا فيها، و لا تخالفوا عنها

اهتمام بوزيد به كارها، برخيزيد برای كار، سپس كار را ناتمام نگذاريد و به پايان برسانيد و در تصميمی كه گرفتيد استقامت بورزيد استقامت!

آگاه باشيد! قدر پيشين واقع شده و قضای گذشته در جريان تحقق است و تحقيقا من از وعده خداوندی و حجت او سخن می گويم. خداوند متعال فرموده است: كسانی كه گفتند: پروردگار ما الله است و سپس در تحقق بخشيدن به اين اعتقاد (توحيد ناب) استقامت ورزيدند، فرشتگان بر آنان وارد می شود (و به آنان می گويند) كه مترسيد و اندوهگين مباشيد و بشارت باد شما را به بهشتی كه وعده آن به شما داده شد.

شما كه گفتيد بزرگ ترين اعتقاد الهی را پذيرفته ايد، حال بر عمل به كتابش و به راه روشن و طريق شايسته عبادت او استقامت بورزيد، سپس از اين طريق منحرف نشويد و به بدعت در آن مگزاريد و با آن مخالفت نكنيد.(۱۶۰۲)

۱۶۰۹. اراده و پايداری

«الحمدالله الذی شرع الاسلام فسهل شرائعه لمن ورده، و أعز أركانه علی من غالبه، فجعله أمنا لمن علقه... و آية لمن توسم، و تبصرة لمن عزم

ستايش خدايی را كه شريعت اسلام را پديد آورد و دسترسی به آبشخورهای آن را برای واردشوندگان آسان گردانيد و پايه های آن را در برابر چيره جويان بر آن استوار ساخت و آن را برای كسی كه بدان بپيوندد، جايگاهی امن قرار داد... و برای جويای نشان راه حق و رستگاری نشانه و برای افراد مصمم مايه بينش.(۱۶۰۳)

بخش هجدهم: خوف و رجاء

۱۶۱۰. اعتماد به الطاف كارساز

«لا تيأسن لشر هذه الامة من روح الله ؛ لقوله تعالی:( إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ )

مأيوس نشويد از رحمت خداوندی بر تبهكاران اين امت؛ زيرا خدا فرموده است قطعی است كه از رحمت خداوندی نااميد نمی شوند مگر مردم كافر.

۱۶۱۱. از هيچ چيز نا اميد نباشيد!

«ان المدبر عسی إن تزل به احدی قائمتيه، و تثبت الاخری، فترجعا حتی تثبتا جميعا

همانا نا اميد از كسی كه پشت گردانيده است نيز نباشيد؛ زيرا چه بسا كه يكی از دو پای شخصی كه پشت گردانيده است بلغزد و پای ديگرش ثابت بماند.(۱۶۰۴)

۱۶۱۲. هم نوميد باش هم اميدوار!

«لا تأمنن علی خير هذه الامة عذاب الله؛ لقوله تعالی :( أَفَأَمِنُوا مَكْرَ اللَّهِ فَلَا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ ) و لا تيأسن لشر هذه الامة من روح الله ؛ لقوله تعالی:( إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ )

بر بهترين فرد اين امت از عذاب خدا ايمن مباش؛ زيرا خدای بزرگ می فرمايد: از مكر خدا زيانكاران ايمن نشوند.و برای بدترين فرد اين امت از رحمت و مهربانی حق نوميد مباش؛ زيرا خداوند متعال می فرمايد: تنها گروه كافران اند كه رحمت حق نااميد می شوند.(۱۶۰۵)

۱۶۱۳. نوميدی از رحمت خدا

«الحمدالله غير مقنوط من رحمته، و لا مخلو من نعمته، و لا مأيوس من مغفرته

ستايش مخصوص خدايی است كه نه از رحمتش كسی مأيوس می شود و نه از رحمتش كسی محروم و نه از بخشش او كسی مأيوس.(۱۶۰۶)

۱۶۱۴. پرهيز از بدگمانی

«ان البخل و الجبن و الحرص غرائز شتی بجمعها سوء الظن بالله

همانا بخل و ترس و حرص، طبيعت های پراكنده ای هستند كه بدگمانی به خدا آن ها را گرد در می آورد.(۱۶۰۷)

۱۶۱۵. اميدوار به لقای پروردگار

«انی الی لقاء الله لمشتاق، و حسن ثوابه لمنتظر راج

همانا من به ملاقات خدا و پاداش نيكو او، منتظر و به آن اميدوارم.(۱۶۰۸)

۱۶۱۶. نوميدی از رحمت خدا

«اللهم! قد انصاحت جبالنا... ندعوك حين قنط الانام، و منع الغمام، فانك تنزل الغيث من بعد ما قنطوا، و تنشر رحمتك و أنت الولی الحميد

خداوندا! نباتات كوه های ما از خشكسالی افسردند، (آفريدگارا)! تو را می خوانيم در موقعی كه نوميدی مردم را در خود فرو برده و ابرها از باريدن ممنوع گشته؛ زيرا تويی كه باران را پس از آن كه مردم در نوميدی فرو رفته نازل نموده و رحمتت را بر آنان می گسترانی و تويی ولی نعمت ها و ستوده در همه صفات و احوال.(۱۶۰۹)

۱۶۱۷. نوميدی از رحمت خدا

«اعلم إن الذی بيده خزائن السموات و الارض قد أذن لك فی الدعاء، و تكفل لك بالاجابة... فلا يقنطنك ابطاء اجابته، فان العطية علی قدر النية

توجه داشته باش كه آن كس كه گنيجينه های آسمان ها و زمين را در دست دارد به تو سفارش كرد حاجت های خود را از او بخواهی و خودش هم متعهد شده كه حاجت را برآورد. پس اگر خدا حاجتت را به تأخير انداخت مأيوس نباش؛ زيرا اعطای خدا به مقدار نيت است.(۱۶۱۰)

۱۶۱۸. خوش گمانی نسبت به خدا

«ان استطعتم إن يشتد خوفكم من الله، و إن يحسن ظنكم به، فاجمعوا بينهما، فان العبد انما يكون حسن ظنه بربه علی قدر خوفه من ربه، و ان اءحسن الناس ظنا بالله أشدهم خوفا لله

اگر نتوانستيد كه ترس خودتان را از خدا افزايش دهيد و حسن ظن خود را نسبت به خدا حفظ كنيد، بايد ترس از خدا و حسن ظن نسبت به او را با هم نگهداری كنيد؛ زيرا حسن ظن بندگان خدا بايد به اندازه ترس آنان نسبت به خدا باشد، بهترين گمان نسبت به خدا، شديدترين ترس از خدا را همراه دارد.(۱۶۱۱)

۱۶۱۹. فقيه واجد الشرايط

«الفقيه كل فقيه من لم يقنط الناس من رحمة الله، و لم يؤ يسهم من روح الله، و لم يؤ منهم من مكر الله

فقيه واجد شرايط كسی است كه مردم را از رحمت حق نوميد نگرداند و از لطف و مهر خدا و از آسايشی كه برای آن ها قرار داده است مأيوسشان نسازد و نيز آن ها را از عذاب ناگهانی خدا ايمن نكند.(۱۶۱۲)

۱۶۲۰. بزرگ ترين توانگری

«الغنی الاكبر، اليأس عما فی أيدی الناس

بزرگ ترين توانگری، نا اميدی از آن چه در دست مردم است می باشد.(۱۶۱۳)

۱۶۲۱. تلخی نا اميدی

«حفظ ما فی يديك، أحب الی من طلب ما فی يدی غيرك. و مرارة اليأس، خير من الطلب الی الناس

نگه داری آن چه در دست داری بهتر از طلب كردن چيزی است كه در دست ديگری است و تلخی نااميدی، بهتر از مسألت از مردم است.(۱۶۱۴)

۱۶۲۲. اميدواری امام علیعليه‌السلام

«اللهم! و لكل مثن علی من أثنی عليه مثوبة من جزاء، أو عارفة من عطاء؛ و قد رجوتك دليلا علی ذخائر الرحمة و كنوز المغفرة

خدايا! برای هر ستايشگری بر ستايش كننده اش ثوابی از جزا يا عطايی نيكو است، من به تو اميدوارم تا مرا به سوی ذخاير رحمت و گنجينه های آمرزشت آشنا كنی.(۱۶۱۵)

۱۶۲۳. نوميد مشويد تا آمرزش هست!

«عجبت لمن يقنط و معه الاستغفار

درشگفتم از كسی كه نوميد گشته و توان آمرزش خواهی با او است!(۱۶۱۶)

۱۶۲۴. عيب و كاستی

«الجبن منقصة

بزدلی عيب و كاستی است.(۱۶۱۷)

بخش نوزدهم: فضيلت مشورت

۱۶۲۵. مشورت در امور

«لا مظاهرة أوثق من المشاورة

هيچ پشتيبانی مطمئن تر از مشورت نيست.(۱۶۱۸)

۱۶۲۶. پند پير از رأی جوان به رأی الشيخ

«أحب الی من جلد الغلام، و روی من مشهد الغلام

رأی پيران را از دلاوری جوانان (و به روايتی از اجتماع جوانان) بيشتر دوست دارم.(۱۶۱۹)

۱۶۲۷. رابطه رأی و بخت

«صواب الرأی بالدول: يقبل باقبالها، و يذهب بذهابها

درستی به رأی بسته به دولت بخت است: اگر دولت رو كند درستی رأی نيز رو می كند و اگر آن پشت كند اين نيز می رود.(۱۶۲۰)

۱۶۲۸. دور باد رأی كج انديش!

«عزب رأی امری تخلف عنی، ما شككت فی الحق مذ أريته

دور باد رأی كسی كه با من مخالفت كند، من از زمانی كه حق به من نمايانده شد در آن ترديد نكرده ام.(۱۶۲۱)

۱۶۲۹. شريك عقل بزرگان

«من استبد برأيه هلك، و من شاور الرجال شاركها فی عقولها

هر كه استبداد ورزد نابود شود و هر كه با بزرگان مشورت كند، در عقلشان شريك گردد.(۱۶۲۲)

۱۶۳۰. شنيدن آرای گوناگون

«لعبدالله بن العباس و قد أشار عليه فی شی ء لم يوافق رأيه: لك إن تشير علی و أری، فان عصيتك فأطعنی

به عبدالله بن عباس كه آن حضرت را به چيزی راهنمايی كرد كه با نظر ايشان سازگاری نداشت، فرمود: تو حق داری نظرت را به من بگويی و من هم نظر خاص خود را دارم. بنابراين اگر بر خلاف تو عمل كردم از من پيروی كن!(۱۶۲۳)

۱۶۳۱. سودمند نبودن رأی

«لا تستعموا الرأی فيما لا يدرك قعره البصر، و لا تتغلغل اليه الفكر

در مسائل و موضوعاتی كه بينش به ژرفايشان راه نمی برد و انديشه به آن ها دسترسی ندارد، رأی خود را به كار نگيريد.

۱۶۳۲. بخيل را در مشورت داخل مگردان!(۱۶۲۴)

«من كتابه للاشتر لما ولاه مصر: لا تدخلن فی مشورتك بخيلا يعدل بك عن الفضل و يعدك الفقر، و لا جبانا يضعفك عن الامور، و لا حريصا يزين لك الشره بالجور

در فرمان حكومت مصر به مالك اشتر می نويسد: در مشورت خود بخيل را داخل مگردان؛ زيرا او تو را از نيكی و بخشش كردن بازمی دارد و از تنگدستی می ترساند؛ و نه ترسو را، چه او تو را در اقدام به كارها سست می كند و نه آزمند را، چون آزمند ستمگری را در نظرت زيبا جلوه می دهد.(۱۶۲۵)

۱۶۳۳. راه صحيح انديشی

«من استقبل وجوه الارأ، عرف مواقع الخطا

هر كه آرأ مختلف را بررسی كند، جاهای خطا را بشناسد.(۱۶۲۶)

۱۶۳۴. بزرگ ترين پشتيبان

«لا ظهير كالمشاورة

هيچ پشتيبانی، چون مشاوره نيست.(۱۶۲۷)

۱۶۳۵. مشورت و مقصود

«الاستشارة عين الهداية، و قد خاطر من استغنی برأيه

مشورت عين به مقصود راه يافتن است و هر كه خودسرانه كار كند دچار خطر شود.(۱۶۲۸)

بخش بيستم: آداب معاشرت

۱۶۳۶. آداب معاشرت با خانواده

«لا تجعلن أكثر شغلك باءهلك و ولدك؛ فان يكن أهلك و ولدك أولياءالله، فان الله لا يصيع اوليأه، و ان يكونوا أعداءالله، فما همك و شغلك بأعدأ الله ؟!»

بيشترين وقت خود را صرف زن و فرزندت مكن؛ زيرا اگر زن و فرزند تو دوستان خدا باشند، خداوند دوستان خود را وانمی گذارد و اگر دشمنان خدا باشند، چرا بايد هم و غمت متوجه دشمنان خدا باشد.(۱۶۲۹)

۱۶۳۷. برتر از خويشاندی

«الكرم أعطف من الرحم

كرامت و جوانمردی (در جلب عاطفه ها) از خويشاوندی برتر است.(۱۶۳۰)

۱۶۳۸. بهترين همنشينان

«من كتاب له للاشتر لما ولاه مصر: ثم الصدق بذوی المروأت و الاحساب، و أهل البيوتات الصالحة، و السوابق الحسنة؛ ثم أهل النجدة والشجاعة، و السخاء و السماحة، فانهم جماع من الكرم

در فرمان استانداری مصر به مالك اشتر می نويسد: ديگر آن كه با ارباب مروت و آنان كه از خانواده های شريف و شايسته هستند و پيشينه های نيكو دارند و سپس با كسانی كه دلاور و شجاع و بخشنده و گشاده دست اند، همنشين باش كه آنان همه بزرگواری را در خود جمع كرده اند.(۱۶۳۱)

۱۶۳۹. آداب معاشرت با مردم

«زهدك فی راغب فيك، نقصان حظ. و رغبتك فی زاهد فيك، ذل نفس

بی اعتنايی تو به كسی كه به تو راغب است كم سعادتی است و تمايل تو به كسی كه به تو راغب است، خواری نفس است.(۱۶۳۲)

۱۶۴۰. جايگاه نرمی

«من كتاب له الی بعض عماله: اخلط الشدة بضغث من اللين، و ارفق ما كان الرفق أرفق

سختی و شدت را با نرمی و ملايمت بياميز، در جايی كه نرمی مناسب تر و به مصلحت نزديك تر است نرمی كن.

۱۶۴۱. اينگونه معاشرت نما(۱۶۳۳)

«خالطوا الناس مخالصة ان متم معها بكوا عليكم، و ان عشتم حنوا اليكم

با مردم چنان معاشرت كنيد كه اگر بميريد بر شما بگريند و اگر زنده باشيد (غايب شويد) مشتاق ديدن شما باشند.

۱۶۴۲. كفايت ادب(۱۶۳۴)

«كفاك أدبا لنفسك اجتناب ما تكرهه من غيرك

برای ادب خود همين بس كه از آن چه كه بر ديگری نمی پسندی، دوری كنی.(۱۶۳۵)

۱۶۴۳. زيورهای تازه

«الاداب حلل مجددة

آداب، زيورهای هميشه تازه اند.(۱۶۳۶)

۱۶۴۴. موجب فضيلت و برتری

«اذا حييت بتحية فحی بأحسن منها، و اذا أسديت اليك يد فكافئها بما يربی عليها، والفضل مع ذلك للبادی

هنگامی كه درودی به تو گفته شد با درودی بهتر آن را پاداش بده و هنگامی كه دستی به تو عطايی كند تو بيش از آن عطا مقابله بكن و با اين حال برتری از آن كسی است كه آغاز كرده است.(۱۶۳۷)

۱۶۴۵. ميراث بزرگ

«لا ميراث كالادب

هيچ ميراثی همانند ادب نيست.(۱۶۳۸)

۱۶۴۶. پاداش نيكان

«ازجر المسی ء بثواب المحسن

بدكاری را پاداش نيكان ده تا او را از بدی باز داری.(۱۶۳۹)

۱۶۴۷. دوری از سخن چين

«من أطاع التوانی ضيع الحقوق، و من أطاع الواشی ضيع الصديق

هر آن كس كه از سستی اطاعت كند، حقوق افراد را تباه سازد و كسی كه از گفته سخن چين پيروی كند دوست صميمی خويش را از دست بدهد.(۱۶۴۰)

۱۶۴۸. نهی از بلندكردن صدا

«لاصحابه عند الحرب: أميتوا الاصوات، فانه أطرد للفشل

به ياران خود در هنگام جنگ می فرمود: آهسته سخن بگوييد، زيرا ترس و اختلاف را بهتر ريشه كن می سازد.(۱۶۴۱)

بخش بيست و يكم: خوشبختی و سعادت

۱۶۴۹. توشه آخرت خوشبخت

«اتقوا الله عبادالله! تقية ذی لب شغل التفكر قلبه... و قد عبر معبر العاجلة حميدا، و قدم زاد الاجلة سعيدا

از خدا بترسيد ای بندگان خدا! همچون خداترسی خردمندی كه تفكر دل او را به خود مشغول كرده است... از گذرگاه دنيا با سرافرازی گذشته و توشه آخرت را با خوش بختی پيش فرستاده است.(۱۶۴۲)

۱۶۵۰. سعادتمند و بدبخت

«السعيد من وعظ بغيره، و الشقی من انخدع لهواه و غروره

سعادتمند كسی است كه از ديگران پند بياموزد و بدبخت كسی است كه هوای نفسش او را بفريبد و مغرور آن شود.

۱۶۵۱. سرنوشت نهايی(۱۶۴۳)

«ان قادما يقدم بالفوز أو الشقوة، لمستحق لافضل العدة

همانا آن سرنوشت نهايی كه يا رستگاری را با خود خواهد آورد و يا تباهی و شقاوت را، سزاوار آماده كردن بهترين وسايل برای سعادت است.(۱۶۴۴)

۱۶۵۲. گشايش بعد از سختی

«عند تناهی الشدة تكون الفرجة، و عند تضايق حلق البلاء يكون الرخاء

هنگامی كه سختی به نهايت برسد فرج و گشايش خواهد بود و چون حلقه های بلا و رنج تنگ شود آسودگی فرا می رسد.(۱۶۴۵)

۱۶۵۳. موجبات آسايش

«أفلح من نهض بجناح، أواستسلم فأراح

كسی رستگار شد كه با پر و بال (يعنی ياران خود، اگر داشته باشد) به پا خاست و به مقصود رسيد (و اگر پر و بالی نداشت) تسليم شد و مردم را راحت كرد.(۱۶۴۶)

۱۶۵۴. سعادت از آن چه كسی است؟

«طوبی لمن... وسعته السنة، و لم ينسب الی البدعة

خوشا به حال كسی كه... سنت بر او تنگ نيايد و به بدعت (و بدعت گزاری) نسبت داده شود.(۱۶۴۷)

۱۶۵۵. درخواست همنشينی با انسان های خوشبخت

«نسأل الله منازل الشهداء، و معايشة السعداء، و مرافقة الانبياء

از خدا، مقام و منزلت شهيدان و زندگی كردن با نيك بختان و دوستی و همنشينی با پيامبران را درخواست می كنيم.

۱۶۵۶. خوشبختی از ديدگاه امامعليه‌السلام (۱۶۴۸)

«ليس الخير إن يكثر مالك و ولدك، و لكن الخير اءن يكثر علمك و إن يعظم حلمك

خوشبختی آن نيست كه مالت فراوان و فرزندات زياد شود، بلكه خوشبختی آن است كه علمت زياد و حلمت فزون گردد.(۱۶۴۹)

۱۶۵۷. خوشبختی ها و بدبختی ها

«فی تفسير علم الغيب: يعلم الله سبحانه ما فی الارحام من ذكر أو أنثی، و قبيح اءو جميل، و سخی أو بخيل، و شقی أو سعيد، و من يكون فی النار حطبا، أو فی الجنان للنبيين مرافقا

در تفسير علم غيب می فرمايد: خدای سبحان می داند كه جنين داخل زهدان ها نر است يا ماده، زشت است يا زيبا، بخشنده است يا خسيس، بدبخت است يا خوش بخت، كدام يك هيمه آتش دوزخ است و كدام يك همنشين پيامبران در بهشت.(۱۶۵۰)

۱۶۵۸. گستاخ بر خدا

«لا يجتری علی الله الا جاهل شقی

بر خدا گستاخی نكند، مگر نادان بدبخت.(۱۶۵۱)

۱۶۵۹. آفريننده خوشبختی ها

«اللهم! داحی المدحوات، و داعم المسموكات، و جابل القلوب علی فطرتها: شقيها و سعيدها

بارخدايا! ای گستراننده زمين ها و برپای دارنده آسمان ها و آفريننده دل ها بر سرشت بدبختی و خوش بختی.(۱۶۵۲)

۱۶۶۰. آن چه خوشی می آورد

«من كتابه للاشتر لما ولاه مصر: اعلم انه ليس شی ء بأدعی الی حسن ظن راع برعيته من احسانه اليهم، و تخفيفه المؤ ومنات عليهم، و ترك استكراهه اياهم علی ما ليس له قبلهم. فليكن منك فی ذلك اءمر يجتمع لك به حسن الظن برعيتك، فان حسن الظن يقطع عنك نصبا طويلا. و ان اءحق من حسن ظنك به لمن حسن بلاؤ ك عنده، و ان اءحق من ساء ظنك به لمن ساء بلاؤ ك عنده

در فرمان ولايت مصر به مالك اشتر می فرمايد:

توجه داشته باش كه بهترين وسيله ای كه استاندار را نسبت به زيردستان خود علاقه مند می سازد اين كارهاست: نيكی به مردم، از زحمت های آنان كاستن و از كارهايی كه قدرت انجام آن را ندارند به آنان دستورندادن.

بنابراين وظيفه تو اين است كه در راه به دست آوردن حسن ظن به زيردستانت بكوشی؛ زيرا حسن ظن كسی است كه با او خوش رفتاری كرده ای و نتيجه آزمايش وی خوب بوده است و شايسته ترين فرد به سوءظن كسی است كه با او بدرفتاری كرده ای و او را كمتر آزموده ای.(۱۶۵۳)

بخش بيست و دوم: بخشش و سخاوت

۱۶۶۱. شرط سخاوت

«السخاء ما كان ابتداء فأما ما كان عن مسألة فحياء و تذمم

سخاوت آن است كه ابتدا خود ببخشی، پس آن كه در پی خواهش باشد يا از روی شرم يا از روی ترس بدگويی است.(۱۶۵۴)

۱۶۶۲. پايداری دين و دنيا

«يا جابر! قوام الدين و الدنيا بأربعة: عالم مستعمل علمه، و جاهل لا يستنكف أن يتعلم، و جواد لا يبخل بمعروفة، و فقير لا يبيع اخرته بدنياه؛ فاذا ضيع العالم علمه، استنكف الجاهل اءن يتعلم. و اذا بخل الغنی بمعروفه، باع الفقير اخرته بدنياه

ای جابر! پايداری دين و دنيا بر چهارپايه استوار است: دانشمندی كه علم خود را به كار بندد، نادانی كه از آموختن سرباز نزند، بخشنده ای كه از دادن مال خود بخل نورزد و تهيدستی كه آخرتش را به دنيا نفروشد.

پس هرگاه دانشمند علم خود را ضايع كند (و بدان عمل نكرد) و جاهل از آموختن خودداری نمايد و هرگاه توانگر از بخشيدن مال، دريغ كرد و فقير هم آخرت خود را به دنيا بفروشد (اقوام جهان به هم خواهد خورد.)(۱۶۵۵)

۱۶۶۳. ببخش هر چند كم باشد!

«لا تستح من اعطا القليل فان الحرمان أقل منه

از بخشش كم شرم مكن؛ زيرا كه محروم ساختن (و هيچ چيز جز ندادن) از آن هم كمتر است.(۱۶۵۶)

۱۶۶۴. نتيجه يقين

«من أيقن بالخلف، جاد بالعطية

هر كس به نتيجه گيری و پاداش يقين داشته باشد، دست برای بخشش می گشايد (يعنی هيچ گاه بخل نمی كند).

۱۶۶۵. بالارفتن ارزش انسان(۱۶۵۷)

«بالافضال تعظم الاقدار

با بذل و بخشش، ارزش های انسانی بالا می رود.(۱۶۵۸)

۱۶۶۶. انفاق مال

«أنفق الفضل من ماله

خوشا به حال آن كس كه زيادی مال خود را در راه خدا انفاق كند.(۱۶۵۹)

۱۶۶۷. نيكی به ديگران

«أحسن كما تحب إن يحسن اليك

نيكی كن آن چنان كه دوست داری به تو نيكی شود.(۱۶۶۰)

بخش بيست و سوم: تواضع

۱۶۶۸. تواضع بزرگان

«ليتأس صغيركم بكبيركم، و ليرأف كبيركم بصغيركم، و لا تكونوا كجفاة الجاهلية: لا فی الدين يتفقهون، و لا عن الله يعقلون

بايد خردسالتان از بزرگسالتان پيروی كنند و بزرگسالتان به خردسالتان محبت بورزد و مباشيد مانند جفاكاران خشن جاهليت كه نه تفقهی در دين داشتند و نه درباره خدا تعقلی.(۱۶۶۱)

۱۶۶۹. از دست دادن دو سوم دين

«من أتی غنيا فتواضع له لغناه، ذهب ثلثا دينه

هر كس نزد توانگر وارد شود و به جهت توانگری او فروتنی كند، دوسوم دين خود را از دست داده است.(۱۶۶۲)

۱۶۷۰. حسن خواركردن

«نفس طوبی لمن ذل فی نفسه، و طاب كسبه، و صلحت سريرته، و حسنت خليقته، و اءنفق الفضل من ماله، و اءمسك الفضل من لسانه

خوشا به حال كسی كه نفس خويش را خوار داند و آن چه به دست می آورد پاكيزه و بدون آلودگی و نيت او پاك و خالص و خلق و خوی او نيكو بوده باشد، از دارايی خود آن چه را كه كه افزون از احتياجش می باشد در راه خدا انفاق كند، از پرگويی زبانش خودداری نمايد.(۱۶۶۳)

۱۶۷۱. تكيه بر خداوند

«ما أحسن تواضع الاغنيا للفقراء طلبا لما عندالله! و أحسن منه تيه الفقراء علی الاغنياء اتكالا علی الله

چه نيكو است فروتنی توانگران به فقرا برای طلب پاداش الهی، و نيكوتر از آن متانت و بی اعتنايی فقرا برای توانگران است به جهت تكيه بر خدا!(۱۶۶۴)

۱۶۷۲. سنگر فروتنی

«اتخذوا التواضع مسلحة بينكم و بين عدوكم ابليس و جنوده؛ فان له من كل اءمة جنودا و أعوانا

فروتنی را مابين خود و دشمنتان شيطان و لشكريان او سنگری قرار بدهيد؛ زيرا برای او از هر امتی سپاهيان و ياران و پيادگان و سوارانی است.(۱۶۶۵)

۱۶۷۳. نتيجه تواضع

«من لان عوده، كثفت أغصانه »

آن كه چوب درختش نرم باشد شاخه هايش بسيار شود.(۱۶۶۶)

۱۶۷۴. بهترين شرافت

«لا حسب كالتواضع

هيچ شرافتی مانند تواضع و فروتنی نيست.(۱۶۶۷)

۱۶۷۵. فروتنی در برابر خلق

«باحتمال المؤن يجب لاسؤ دد

به دوش كشيدن بار زحمت ها و هزينه ها (ی مردم) موجب سروری می شود.(۱۶۶۸)

۱۶۷۶. تكميل نعمت

«بالتواضع تتم النعمة

با فروتنی است كه نعمت تكميل می شود.(۱۶۶۹)