بخش سوم: نفس و خواهش نفسانی
۱۷۲۱. تربيت قبل از شكل گيری شخصيت
«انما قلب الحدث كالارض الخالية، ما ألقی فيها من شی ء قبلته. فبادرتك بالادب قبل إن يقسو قلبك، و يشتغل لبك
.»
همانا دل نوجوان مانند زمين خالی است كه هرچه در آن افكنده شود، آن را می پذيرد. از اين رو، من پيش از آن كه دلت سخت گردد و خردت مشغول شود، به تأديب و تربيت تو شتافتم.
۱۷۲۲. بازنده و نكوحال
«المغبون من غبن نفسه، و المغبوط من سلم له دينه
.»
بازنده كسی است كه نفس خود را ببازد و نكوحال كسی است كه دينش سالم باشد.
۱۷۲۳. شريك كوری دل
«الهوی شريك العمی
.»
هوا و هوس، شريك كوری دل و بصر است.
۱۷۲۴. زيانكار حقيقی
«من حاسب نفسه ربح، و من غفل عنها خسر
.»
كسی كه از نفس خود حساب بكشد، سود برد و هر كه از آن غافل ماند، زيان كند.
۱۷۲۵. تربيت نفس
«أيها الناس! تولوا من أنفسكم تأديبها، واعدلوا بها عن ضراوة عاداتها
.»
ای مردم! تربيت نفس های خود را به عهده گيريد و آن ها را از آزمندی و ولع عادت هايشان بازداريد.
۱۷۲۶. رياضت نفس
«وايم الله يمينا أستثنی فيها بمشيئة الله لاروضن نفسی رياضة تهش معها الی القرص اذا قدرت عليه مطعوما، و تقنع بالملح مأدوما
.»
سوگند به خدا سوگندی كه در آن مشيت خدا را مستثنی می كنم نفس خود را چنان رياضت دهم كه اگر برای خوراك خود به قرص نانی دست يابد، شاد گردد و از نان خورش به نمك قناعت كند.
۱۷۲۷. بر پروردگارت دلير مشو!
«ما جرأك علی ذنبك؟ و ما غرك بربك؟ و ما أنسك بهلكة نفسك؟ اءما من دائك بلول، أم ليس من نومتك يقظة
.»
هان ای انسان؟ چه چيز و را بر گناهت دلير كرد و چه چيز تو را به پروردگارت دلير ساخت و چه چيز تو را با نابودی خودت مأنوس و دمخور كرد؟ مگر درد تو دوايی ندارد؟ يا خواب تو را بيداری نيست؟
۱۷۲۸. همرهان نفس
«كل نفس معها سائق و شهيد: سائق يسوقها الی محشرها؛ و شاهد يشهد عليها بعملها
.»
با هر نفسی، راننده ای است و گواهی؛ راننده او را به سوی محشرش می راند و گواه به كارهايی كه كرده است، گواهی می دهد.
۱۷۲۹. گماشتگان بر انسان
«اعلموا، عبادالله! إن عليكم رصدا من أنفسكم، و عيونا من جوارحكم، و حفاظ صدق يحفظون أعمالكم، و عدد أنفاسكم
!»
بدانيد ای بندگان خدا! ديده بانانی از خود شما و جاسوسانی از اعضای بدن شما و نگهدارندگان راستگويی كه كردارهای شما و شمار نفس هايتان را حفظ می كنند، بر شما گماشته شده اند.
۱۷۳۰. تبهكاران عمر به هوس
«عبادالله! أين الذين عمروا فنعموا، و علموا ففهموا، و أنظروا فلهو
.»
ای بندگان خدا! كجا هستند كسانی كه به آنان عمر داده شد از نعمت ها برخوردار شدند. به آنان تعليم داده شد و آنان فهميدند و كسانی كه مهلت داده شدند و آن فرصت را در غفلت و لهو و لعب سپری كردند.
۱۷۳۱. خدايا تو ببخش!
«اللهم اغفرلی ما واءيت من نفسی، و لم تجد له وفاء عندی
.»
خداوندا! بر ما ببخشا آن چه را كه از نفس خود وعده كردم و تو درباره آن وعده از من وفا نديدی.
۱۷۳۲. تشويق به محاسبه نفس
«حاسب نفسك لنفسك، فان غيرها من الانفس لها حسيب غيرك
.»
تو به حساب نفس خودت رسيدگی كن؛ زيرا ديگران را حسابرسی جز تو نيست.
۱۷۳۳. سرزنش نفس
«لا يحمد حامد الا ربه، و لا يلم لائم الا نفسه
.»
هيچ ستايشگری جز پروردگار خود را نستايد و هيچ سرزنش كننده ای جز نفس خود را توبيخ ننمايد.
۱۷۳۴. طلب بخشش از هوای نفس
«اللهم اغفرلی رمزات الالحاظ، و سقطات الالفاظ، و شهوات الجنان، و هفوات اللسان
.»
ای خدا من! بر من ببخشا اشاراتی را كه با چشمانم نموده ام و الفاظ بی معنی و باطل را كه گفته ام و اميال و تمنياتی را كه در دلم سرزده اند و لغزش هايی را كه با زبانم مرتكب شده ام.
۱۷۳۵. ضرر هوای نفس
«فی وصيته لشريح بن هانی لما جعله علی مقدمته الی الشام اعلم انك ان لم تردع نفسك عن كثير مما تحب، مخافة مكروه؛ سمت بك الاهواء الی كثير من الضرر. فكن لنفسك مانعا رادعا
.»
در وصيت به شريح بن هانیهنگامی كه او را سالار اعزامی خود به سوی شام كرد، فرمود: بدان كه اگر نفس خود را از مقداری فراوان از چيزهايی كه دوست می داری به جهت ترس از يك ناگواری بازنداری، هوا و هوس های نفسانی تو را به مقداری فراوان از ضررها می كشاند. پس همواره مانع جلوگير نفس خويشتن باش.
۱۷۳۶. اشتياق بهشت
«من اشتاق الی الجنة سلا عن الشهوات
.»
هر كس كه اشتياق به بهشت دارد شهوات را از دل بزدايد.
۱۷۳۷. كرامت نفس
«من كرامت عليه نفسه هانت عليه
شهواته
.»
هر كس كه نفسش برايش دارای كرامت و حيثيت باشد، شهوات و تمايلات برای او پست می شود.
۱۷۳۸. رابطه قدرت و شهوت
«اذا كثرت المقدرة قلت الشهوة
.»
در آن هنگام كه توانايی بيشتر شود، اشتها (شهوت) كم شود.
۱۷۳۹. غلبه بر هوای نفس
«هيهات! إن يغلبنی هوای، و يقودنی جشعی الی تخير الاطعمة
.»
هيهات! اگر هوای نفس، بر من پيروز شود و حرص و آز من به گزينش خوراك ها وادارم سازد.
۱۷۴۰. ناجی از هوای نفس
«بعثه والناس ضلال فی حيرة، و خابطون فی فتنة، قد استهوتهم الاهوأ
.»
خداوند سبحان (پيامبرصلیاللهعليهوآلهوسلم
) را در حالی كه فرستاد كه مردم در وادی حيرت گمراه در آشوب مشوش و منحرف بودند و هوای نفسانی آنان را در خود غوطه ور ساخته بود.
۱۷۴۱. برحذر از نفس باشيد!
«احذروا عبادالله! حذر الغالب لنفسه، المانع لشهوته، الناظر بعقله
.»
ای بندگان خدا! برحذر باشيد، مانند برحذر بودن كسی كه بر نفسش پيروز است و مانع شهوترانی و ناظر به وسيله عقلش.
۱۷۴۲. جنگيدن با هوای نفس
«رحم الله امراء... كابر هواه، و كذب مناه
.»
خدا رحمت كند انسانی را كه... با هوايش به مبارزه برخاست و آرزويش را تكذيب كرد.
۱۷۴۳. آغاز فتنه
«انما بدء وقوع الفتن أهواء تتبع، و أحكام تبتدع
.»
جز اين نيست كه ابتدای بروز آشوب ها و فتنه ها، هواهايی است كه مورد تبعيت قرار می گيرند و احكامی است كه بدعت گذاشته می شوند.
۱۷۴۴. پرهيز از بدگمانی
«لا تكن... تغلبه نفسه علی ما يظن، و لا يغلبها علی ما يستيقن
.»
از كسانی مباش كه نفس او درباره آنچه كه گمان دارد و بر او غالب می شود، ولی او نمی تواند درباره آن چه يقين دارد بر نفس خويشتن پيروز گردد.
۱۷۴۵. مخالفت با هوای نفس
«فی صفة أخ له فی الله:... و كان اذا بدهه أمران ينظر أيهما أقرب الی الهوی فيخالفه
.»
امام در صفت برادر در راه خدايش اين گونه فرمود:... وقتی كه دو كار برای وی پيش می آمد، می ديد كه كدام يكی از آن دو به هوی و هوس نزديك تر بود و با آن مخالفت می كرد.
۱۷۴۶. ريشه كنی هوای نفس
«رحم الله امراء نزع عن شهوته، و قمع هوی نفسه، فان هذه النفس أبعد شی ء منزعا. و انها لا تزال تنزع الی معصية فی هوی
.»
خدا رحمت كند كسی كه شهوت خود را مهار كند و هوای نفس را ريشه كن سازد؛ زيرا هوای اين نفس را كندن، بسيار دشوار است و اين نفس همواره به مقتضای هواطلبی خود ميل به معصيتی دارد.
۱۷۴۷. بهترين حمايتگر در برابر نفس
«أقول ما تسمعون، والله المستعان علی نفسی و أنفسكم، و هو حسبنا و نعم الوكيل
!»
می گويم آن چه را كه می شنويد و خدا است كه از او برای نفس خود و نفوس شما ياری می طلبم و او است كفايت كننده موجوديت من و بهترين تكيه گاه هستی ما.
۱۷۴۸. تربيت قبل از رشد هوای نفس
فی وصيته لابنه الحسنعليهالسلام
: «و أجمعت عليه من أدبك إن يكون ذلك و أنت مقبل العمر و مقتبل الدهر، ذو نية سليمة و نفس صافية
.»
امامعليهالسلام
در وصيت به فرزندش امام حسنعليهالسلام
فرمودند: تصميم به تاءديب تو گرفتم كه ادب را در حالی از من بپذيری كه در بهار زندگی هستی و رو به سپری كردن عمر و آينده روزگار می روی و دارای نيتی سالم و نفسی صاف و پاك هستی.
۱۷۴۹. عاقبت رهايی نفس
«لا ترخصوا لانفسكم؛ فتذهب بكم الرخص مذاهب الظلمة، و لا تداهنوا فيهجم بكم الادهان علی المعصية
.»
نفس خود را (به آن چه می خواهيد) رها نكنيد؛ زيرا رهايی نفس (به آن چه كه می خواهد) شما را به راه های ستمكاران رهنمون می گردد. تملق و چرب زبانی نكنيد كه شما را به ارتكاب معصيت می كشاند.
۱۷۵۰. رحم به نفس خود
«اعلموا! انه ليس بهذا الجلد الرقيق صبر علی النار، فارحموا نفوسكم، فانكم قد جربتموها فی مصائب الدنيا
.»
آگاه باشيد! اين پوست نازك بدن شما طاقت آتش جهنم را ندارد، پس به نفس خويش رحم كنيد، كه اين حقيقت را در مصايب و ناگواری های دنيا آزموده ايد.
۱۷۵۱. فراخوانده شده به هوس و گمراهی
«من كتابه الی معاوية:أما بعد أتتنی منك موعظة موصلة... و كتاب امری ليس له بصر يهديه، ولا قائد يرشده، قد دعاه الهوی فاءجابه و قاده الضلال فاتبعه
.»
در نامه ای به معاويه: پس از حمد و ثنای خداوندی و درود بر پيامبر و دودمان او، پندی از تو به دستم رسيده كه از جملاتی به هم چسبيده، اين نامه از مردی است كه برای او نه بينايی هدايت كننده ای وجود دارد و نه راهنمايی كه او را به رشد و كمالش برساند (نويسنده نامه) مردی است كه هوی او را خوانده و او اجابتش كرده است و گمراهی او را رهبری نموده است، او هم از آن پيروی نموده است.
۱۸۵۲. سفارشات علیعليهالسلام
به مالك اشتر
«من كتاب للاشتر: و شح بنفسك عما لا يحل لك؛ فان الشح بالنفس الانصاف منها فيما أحبت أو كرهت... أنصف الله و أنصف الناس من نفسك و من خاصة أهلك و من لك فيه هوی من رعيتك، فانك الا تفعل تظلم!... و تفقد أمور من لا يصل اليك منهم ممن تفتحمه العيون، و تحقره الرجال. ففرغ لاولئك ثقتك من أهل الخشية و التواضع، فليرفع اليك اءمورهم، ثم اعمل فيهم بالاعذار الی الله يوم تلقاه، فان هؤ لاء من بين الرعية اءحوج الی الانصاف من غيرهم، و كل فاءعذر الی الله فی تأدية حقه اليه
.»
نفست را از اقدام به آن چه برای تو حلال نيست سخت بازدار؛ زيرا انصاف و عدالت درباره نفس جلوگيری جدی از اقدام نفس است در هر چه كه بخواهد يا نخواهد. ما بين خدا و مردم از يك طرف و نفس و دودمان و هر كسی از رعيت كه هوايی از او بر سر داری، از طرف ديگر انصاف برقرار كن، اگر انصاف برقرار نكنی ستم ورزيده ای و امور كسانی از اين طبقه را كه نمی توانند به حضور تو برسند و مردم به آنان با تحقير می نگرند و مردان چشمگير آنان را پست می شمارند، تحت نظر بگير و برای رسيدگی به امور آنان مردمی را معين كن كه در نزد تو مورد اطمينان و اهل ترس از خدا و فروتن می باشند تا نيازها و مسائل آنان را به تو اطلاع دهند.
سپس درباره اين طبقه مستمند چنان رفتار كن كه روز ديدار با خداوند سبحان معذور و سربلند باشی.
۱۷۵۳. هوای نفس خوارج
قد مر بقتلی الخوارج يوم النهروان فقالعليهالسلام
: «بؤ ساكم، لقد ضركم من غركم، فقيل له: من غرهم يا أميرالمؤ منين؟ فقال: الشيطان المضل، و الانفس بالسوء، غرتهم بالامانی، و فسحت لهم بالمعاصی، و وعدتهم الاظهار، فاقتحمت بهم النار
.»
در حالی كه بر كشتگان خوارج در روز نهروان می گذشت فرمود: بدا به حال شما! ضرر بر شما زد آن كه شما را فريب داد.
به آن حضرت گفته شد: چه كسی آنان را فريب داد؟
فرمود: شيطان گمراه كننده و نفس هايی كه فرمان به بدی ها می دهند. اين دو عامل آنان را با ارائه آرزوها فريب داد و راه های گناهان را بر آنان هموار نمود و به ياری و پيروزساختن آنان وعده داد. در نتيجه آنان را به آتش دوزخ انداخت.
۱۷۵۴. محبوب ترين بنده در نزد خدا
«عبادالله! ان من أحب عبادالله اليه، عبدا أعانه الله علی نفسه، فاستشعر الحزن، و تجلبب الخوف؛ فزهر مصباح الهدی فی قلبه
.»
ای بندگان خدا! از محبوب ترين بندگان خدا در پيشگاه ربوبی بنده ای است كه خداوند (سبحان) او را در شناخت نفس خود و ساختن آن ياری فرمايد، (اين انسان مورد عنايت خداوندی) لباسی از اندوه بر تن نمود و پوشاكی از بيم بر خود پوشيد، نيتجه چنين شد كه چراغ هدايت در دلش برافروخت.
۱۷۵۵. معاويه فريب خورده
«هوی من كتابه الی معاوية: ان نفسك قد أولجتك شرا، و أقحمتك غيا، و اءوردتك المهالك، و أوعرت عليك المسالك
.»
نامه ای است از آن حضرت به معاويه: همانا نفس تو، تو را به شر و فساد وارد كرد و به گمراهی كشاند و در مهلكه ها غوطه ور ساخت و همه راه ها را برای تو سنگلاخ نمود.
۱۷۵۶. نفس خوارشده
«مؤ من (المؤ من) اءوسع شی ء صدرا، و أذل شی ء نفسا
.»
(مؤ من) سينه اش از هر چيزی گشاده تر و هوس های نفسانی اش از هر چيزی نزد او خوارتر است.
۱۷۵۷. تحذير مالك از هوای نفس
«من كتابه للاشتر لما ولاه مصر:أمری بتقوی الله، و ايثار طاعته... و اءمره اءن يكسر نفسه من الشهوات و يزعها عند الجمحات، فان النفس أمارة بالسوء، الا ما رحم الله... فاملك هواك، و شح بنفسك عما لا يحل لك، فان الشح بالنفس الانصاف منها فيما اءحبت أو كرهت
.»
فرمان مبارك اميرالمؤ منينعليهالسلام
به مالك اشتر نخعی، وقتی كه او را از والی مصر و اطراف آن ساخت:
دستور می دهد او را به تقوای الهی و تقديم اطاعت خداوندی بر همه چيز و (دستور می دهد) كه نفس خود را از شهوت بكشد و از طغيان ها بازبدارد؛ زيرا نفس آدمی سخت به بدی وادار می كند، مگر آن كه خدا رحم كند.
پس هوايت را مالك باش و نفست را از اقدام به آن چه برای تو حلال نيست سخت بازدارد؛ زيرا انصاف و عدالت درباره نفس، جلوگيری جدی از اقدام نفس است در هر چه كه بخواهد يا نخواهد.
۱۷۵۸. ثمره ديدن با چشم دل
«لو رميت ببصر قلبك نحو ما يوصف لك منها، لعزفت نفسك عن بدائع ما أخرج الی الدنيا من شهواتها و لذاتها، و زخارف مناظرها
.»
اگر با ديده دل به آن چه كه از بهشت توصيف می گردد بنگری، نفس تو از آن چه در اين جهان از زيبايی ها و خوشی ها و زينت های ظاهری آن وجود دارد، دوری می كند.
۱۷۵۹. سفارش های به شريخ بن هانی
من وصيته لشريح بن هانی لما جعله علی مقدمته الی الشام: «اعلم انك ان لم تردع نفسك عن كثير مما تحب، مخافة مكروه؛ سمت بك الاهوأ الی كثير من الضرر. فكن لنفسك مانعا رادعا، و لنزوتك عند الحفيظة واقما قامعا
.»
وصيتی است از آن حضرت به شريح بن هانیموقعی كه او را در مقدمه لشكر خود به سوی شام قرار داده بود:
بدان كه اگر نفس خود را از مقداری فراوان از چيزهايی كه دوست می داری به جهت ترس از يك ناگواری بازنداری، هوی و هوس های نفسانی تو را به مقداری فراوان از ضررها می كشاند، پس همواره مانع و جلوگير نفس خويشتن باش و در هنگام خشم، آن گاه كه هيجان و جهش شديد وجودت را فرا گيرد آن را بكوب و ريشه كن كن!
۱۷۶۰. خيرخواهی برای نفس
«لا تدخروا أنفسكم نصيحة
.»
از خير خواهی نفس خويش خودداری نكنيد!
۱۷۶۱. ثمره ارجمندی نفس
«من كرمت عليه نفسه، هانت عليه شهواته
.»
كسی كه نفس خويش را ارجمند دارد شهواتش را خوار شمارد.
۱۷۶۲. هوای نفس و معصيت خداوند
«ما من طاعة شی ء الا يأتی فی كره. و ما من معصية الله شی ء الا يأتی فی شهوة. فرحم الله امرأ نزع عن شهوته، و قمع هوی نفسه؛ فان هذه النفس أبعد شی ء منزعا. و انها لا تزال تنزع الی معصية فی هوی
.»
در هيچ چيز نمی توان خدا را معصيت كرد مگر با ميل و رغبت. پس خداوند رحمت كند كسی را كه شهوت خود را مهار كند و هوای نفس را ريشه كن سازد؛ زيرا هوای اين نفس را كندن، بسيار دشوار است و اين نفس همواره به مقتضای هواطلبی خود، ميل به معصيتی دارد.
۱۷۶۳. فرار از هر چيز و رسيدن به آن
«أيها الناس! كل امری لاق ما يفر منه فی فراره. (و) الاجل مساق النفس؛ و الهرب منه موافاته
.»
ای مردم! هر فردی از آنچه فرار می كند در حال فرار آن را ملاقات خواهد كرد و اجل سرآمد نفس و فرار از آن رسيدن به آن است.
۱۷۶۴. دعوت به اصلاح نفس
«أيها الناس! تولوا من أنفسكم تأديبها، و اعدلوا بها عن ضراوة عاداتها
.»
ای مردم! به تأديب نفس خويش و اصلاح خود بپردازيد و نفس را از دليری و گستاخی بر خوی ها و عادات زشت بازداريد.
۱۷۶۵. واعظ نفس
«من كان له من نفسه واعظ، كان عليه من الله حافظ
.»
هر كه از درون خود واعظی داشته باشد، از جانب خداوند نگهدارنده ای دارد.
۱۷۶۶. ياری جستن علیعليهالسلام
از خدا
«الحمدلله الواصل الحمد بالنعم بالشكر. نحمده علی آلائه، كما نحمده علی بلائه علی بلائه. و نستعينه علی هذه النفوس البطاء عما أمرت به، السراع الی ما نهيت عنه
.»
حمد خدای راست كه حمد را به نعمت ها و نعمت ها را به سپاس پيوسته است. به نعمت های خداوند همان گونه حمد می نماييم كه به بلايش و كمك از او می خواهيم برای (اصلاح) اين نفس های كندرو در جايی كه دستور به سرعت داده شده است و شتابنده به سوی آن چه كه از آن نهی شده است.
۱۷۶۷. ريشه كنی هوای نفس
«رحم الله رجلا نزع عن شهوته، و قمع هوی نفسه، فان هذه النفس أبعد شی ء منزعا، و انها لا تزال تنزع الی معصية فی هوی
.»
خداوند رحمت كند كسی را كه از شهوت هايش خودداری كند و هوای نفس را ريشه كن سازد؛ زيرا هوای نفس خيلی دير ريشه كن می شود و همواره ميل به گناه و معصيت دارد.
۱۷۶۸. حسابرسی از نفس
«حاسب نفسك لنفسك، فاءن غيرها من الانفس لها حسيب غيرك
.»
به خاطر خود از خويشتن حساب بكش؛ زيرا ديگران، حسابرسی غير از تو دارند.
۱۷۶۹. بقای آثار زشت
«لذت ها اذكروا انقطاع اللذات، و بقاء التبعات
.»
به ياد داشته باشيد كه لذت ها پايان می پذيرد؛ ولی آثار زشت آن بر جای می ماند.
۱۷۷۰. مغبون
المغبون من غبن نفسه المغبون من غبن نفسه.
مغبون كسی است كه به نفس خود ضرر رساند.
۱۷۷۱. هوای نفس و آرزوی طولانی
«أيها الناس! ان أخوف ما أخاف عليكم اثنان: اتباع الهوی، و طول الامل؛ فأما اتباع الهوی فيصد عن الحق، و أما طول الامل فينسی الاخرة
.»
ای مردم! ترسناك ترين چيزی كه بر شما می ترسم دو چيز است: پيروی از هوای نفس و آرزوی طولانی؛ اما پيروی از هوای نفس انسان را از حق باز می دارد و آرزوی طولانی آخرت را به دست فراموشی می سپارد.
۱۷۷۲. تأديب نفس
«طوبی لمن ذل فی نفسه، و طاب كسبه، و صلحت سريرته، و حسنت خليقته، و اءنفق الفضل من ماله، و أمسك الفضل من لسانه، و عزل عن الناس شره، و وسعته السنة، و لم ينسب الی البدعة
.»
خوشا به حال كسی كه نفس خود را خوار كرد و كار و كسبش را پاكيزه نمود و باطنش را آراسته و خوی خود را نيكو ساخت، زيادی مالش را بخشيد و زبان را از زياده گويی فرو بست، و شر خود را به مردم نرساند و سنت برايش كافی بود، و خود را به نوآوری و بدعت منسوب نساخت.
۱۷۷۳. نفس را بكش!
«قاتل هواك بعقلك
.»
با خرد و عقلت هوای نفس را بكش.
۱۷۷۴. هوای نفس و رحمت الهی
أمرهعليهالسلام
: «أن يكسر نفسه من الشهوات و يزعها عند الجمحات، فإنّ النفس أماره بالسوء، إلا ما رحم الله
.»
به او (يعنی مالك اشتر) دستور می دهد كه: هوای نفس را در هم بشكند و به هنگام وسوسه های نفس، خويشتن داری كند؛ زيرا كه نفس، همواره انسان را به بدی وادار می كند مگر آن كه رحمت الهی شامل او می شود.
۱۷۷۵. سرآغاز فتنه ها
«انما بدأ وقوع الفتن أهواء تتبع، و اءحكام تبتدع، يخالف فيها كتاب الله، و يتولی عليها رجال رجالا، علی غير دين الله
.»
همانا سرآغاز فتنه ها پيروی از هوای نفس و حكم های خلاف شرع است كه كتاب خدا با آنها مخالفت می ورزد و گروهی نيز از كسانی كه راهی جز راه دين خدا می روند، (از آن فتنه ها و هوای نفس) پيروی می كنند.
۱۷۷۶. نفس را گرامی دار!
«أكرم نفسك عن كل دنية و ان ساقتك الی الرغائب، فانك لن تعتاض بما تبذل من نفسك عوضا
.»
نفس خود را بزرگ بشمار و از هر پستی، هر چند تو را به مقصود می رساند دوری كن؛ زيرا هرگز نمی توانی در عوض آنچه از آبرو و شخصيت در اين راه می دهی بهايی به دست آوری.
۱۷۷۷. مخالفت با نفس
(الی محمد بن أبی بكر): «فأنت محقوق إن تخالف علی نفسك، و إن تنافح عن دينك، و لو لم يكن لك الا ساعة من الدهر
.»
(به محمد بن ابی بكر): بر تو لازم است كه با خواسته های نفست مخالفت كنی و از دينت دفاع نمايی، گرچه يك ساعت از عمرت باقی باشد.