بخش دوازدهم: گمراهی و گمراه كنندگان
۱۸۷۴. زندگی با نادانی، مرگ با گمراهی
«الی الله اشكو من معشر يعيشون جهالا و يموتون ضلالا
.»
از گروهی كه در جهل و نادانی زندگی می كنند و در گمراهی جان می دهند به خدا شكايت می برم.
۱۸۷۵. نفس گمراه
«لا ترخصوا لا نفسكم؛ فتذهب بكم الرخص مذاهب الظلمه و لا تداهنوا فيهجم بكم الادهان علی المعصيه
.»
به نفس های خود رخصت (و امان) ندهيد كه اين رخصت ها شما را به گمراهی می كشاند و سهل انگاری و مسامحه نكنيد كه مسامحه كردن شما را به سوی معصيت می برد.
۱۸۷۶. پيروان شيطان
قالعليهالسلام
و قد مر بقتلی الخوارج يوم النهروان: «يوسا لكم! لقد ضركم من غركم، فقيل له: من غرهم يا امير المومنين؟ فقال: الشيطان المضل، و الانفس الاماره بالسوء، غرنهم بالامانی، و فسحت لهم بالمعاصی، و وعدتهم الاظهار، فاقتحمت بهم النار
.»
در هنگام گذر بر كشتگان خوارج در روز نهروان فرمود: ای تيره بختان! آن كس كه فريبتان داد به شما زيان رساند.
عرض شد: ای امير المومنين! چه كسی فريبشان داد؟
فرمود: شيطان گمراه كننده و نفس های فرمان دهنده به بدی آنان را به آرزوهای خام فريب داد و ميدان نافرمانی و گناه را برای آنان گسترد و نويد پيروزيشان داد و سپس در آتش فروفكندشان.
۱۸۷۷. موجبات گمراهی
«من لا يستقيم به الهدی، يجربه الضلال الی الردی
.»
كسی كه هدايت او را از انحراف باز ندارد، گمراهی او را به رذالت می اندازد.
۱۸۷۸. زارعين زيانكار
«زرعوا الفجور، و سقوه الغرور، و حصدوا الثبور
.»
تخم گناه كاشتند و با آب غفلت و فريب آبياری اش كردند و هلاكت درويدند.
۱۸۷۹. شور بخت واقعی
«يالها حسره علی كل ذی غفله ان يكون عمره عليه حجه، و ان توديه ايامه الی الشقوه
!»
ای دريغا بر هر غافلی كه عمرش بر ضد او حجت باشد و روزهای عمرش، او را به سوی شوربختی كشاند.
۱۸۸۰. ترس موسیعليهالسلام
«لم يوجس موسی
عليهالسلام
خيفه علی نفسه، بل اشفق من غلبه الجهال و دول الضلال
.»
موسیعليهالسلام
هرگز بر خود نترسيد؛ بلكه از چيره گشتن نادانان و پيروز شدن گمراهان ترسيد.
۱۸۸۱. قوی ترين شاعران
و قالعليهالسلام
لما سئل عن اشعر الشعراء: «ان القوم لم يخرجوا فی حلبه تعرف الغايه عند قصبتها، فان كان و لابد فالملك الضليل
.»
امام علیعليهالسلام
، در پاسخ به اين پرسش كه قوی ترين شاعران كيست، فرمود: اين جماعت در ميدان مسابقه ای كه خط پايانش معلوم باشد نتاخته اند، اما اگر ناچار بخواهيم قوی ترين شاعران را معلوم سازيم، او آن پادشاه بسيار گمراه (امرواالقيس) است.
۱۸۸۲. ياران گمراهان
«هو فی مهله من الله يهوی مع الغافلين، و يغدو مع المذنبين، بلا سبيل قاسد و لا امام قائد، حتی اذا كشف لهم عن جزأ معصيتهم، و استخرجهم من جلابيب غفلتهم، استقبلوا مدبرا، و استدبروا مقبلا، فلم ينتفعوا بما ادركوا من طلبتهم، و لا بما قضوا من وطرهم
.»
(در وصف شخص غافل می فرمايد:) او در اين چند صباحی كه خداوند مهلتش داده است، با غافلان سرگرم و روز خود را با گناهكاران سپری می كند، بی آنكه راه راستی را بپيمايد و پيشوايی راهنما داشته باشد...
تا آن كه خداوند كيفر گناهانشان را به آنان نشان داد و از پس پرده های غفلت بيرونشان آورد، به آن چه بدان پشت كرده بودند (مرگ و آخرت) روی نهادند و به آن چه بدان روی آورده بودند (دنيا) پشت كردند و نه از آن چه طلبيدند و بدان رسيدند سودی بردند و نه از خواسته های خود كه به آن ها دست يافتند بهره ای يافتند.
۱۸۸۳. نشانگر راه راست
«اقمت لكم علی سنن الحق، فی جواد المضله، حيث تلتقون و لا دليل، و تحتفرون و لا تميهون
.»
در آن وقت كه در جاده های گوناگون گمراهی گام برمی داشتيد، من نشانه های راه راست و واضح حق را برای شما به پا داشتم و اين در حالی بود كه همه سرگردان به يكديگر برخورد می كرديد و از اين سوی به آن سوی می رفتيد، اما راهنمايی نمی يافتيد. زمين را می كنديد، اما آبی پيدا نمی كرديد.
۱۸۸۴. معاويه، پيشوای گمراهان
«من كتابه الی معاويه: ارديت جيلا من الناس كثيرا؛ خدعتهم بغيك، و القيتهم فی موج بحرك، تغشاهم الظلمات، و تتلاطم بهم الشبهات، فجازوا عن وجهتهم، و نكصوا علی اعقابهم، و تولوا علی ادبارهم
.»
در نامه خود به معاويه می فرمايد: گروهی از مردم را (مقصود مردم شام است) فراوان هلاك ساختی و با گمراه ساختن ايشان فريبشان دادی و آن ها را در امواج دريای فساد و نفاق خويش افكندی كه تاريكی های فريبكاری تو چشم بصيرت آن ها را فرو می گيرد و موج های شبهه به آنان پهلو می زند. پس (در اثر شبهه هايی كه به ايشان القا كردی) از راه راست و درست حق بركنار گرديدند و به عقب برگشتند.
۱۸۸۵. وظيفه عقل
«كفاك من عقلك ما اوضح لك سبل غيك من رشدك
.»
برای تو از عقلت همين بس است كه راه های گمراهی ات را از راه درست و حق، روشن سازد.
۱۸۸۶. گمراه كنندگان و گمراهان
«احذركم اهل النفاق، فانهم الضالون المضلون، و الزالون المزلون
.»
از اهل نفاق برحذر می دارم؛ زيرا آنان هستند گمراهان و گمراه كنندگان و لغزندگان و عوامل لغزش.
۱۸۸۷. عالم گمراه كننده و آخر
«قد تسمی عالما و ليس به، فاقتبس جهائل من جهال، و اضاليل من ضلال و نصب للناس اشراكا من خبائل غرور، و قول زور
.»
انسانی ديگر نيز وجود دارد كه نام عالم به خود گرفته و عالم نيست، (اين نابخرد) نادانی هايی را از نادانان و گمراهی هايی از گمراهان كسب كرده، دام هايی از طناب های فريب و گفتار بی اساس پيش پای مردم گسترده است.
۱۸۸۸. ويران كننده پايه های گمراهی
«المعلن الحق بالحق، و الدافع جيشات الا باطيل، و الدامع صولات الاضاليل
.»
پيامبر، حق را بر مبنای حق اعلان نمود و جوشش ها و غليان باطل ها را دفع و خاموش و هيبت شديد و حملات گمراهی ها را محو و نابود ساخت.
۱۸۸۹. امام گمراه كننده
«ان شر الناس عند الله امام جائر ضل و ضل به، فامات سنه ماخوذه، و احيا بدعه متروكه
.»
بدترين مردم در نزد خدا، امامی است ستمكار كه گمراه است و مردم به وسيله او گمراه می شوند كه سنت گرفته شده از منبعش را بكشد و زنده كند بدعت كنار گذاشته شده را.
۱۸۹۰. صراط مستقيم
«اليمين و الشمال مضله، و الطريق الوسطی هی الجاده، عليها باقی الكتاب و آثار النبوه، و منها منفذ السنه، و اليها مصير العاقبه
.»
چپ و راست گمراهی است و راه وسط، طريق اصلی قرآن و روايات خاندان رسالت و علامت های آنان موجود است و سرانجام آنان می باشند.
۱۸۹۱. سبقت موجب گمراهی است!
«انظروا اهل بيت نبيكم فالزموا سمتهم... و لا تسبقوهم فتضلوا، و لا تتاخروا عنهم فتهلكوا
.»
بنگريد به دودمان پيامبرتان، و به جهتی كه در حيات انتخاب كرده اند ملتزم باشيد و از اثر آنان پيروی كنيد. از آنان سبقت مگيريد كه گمراه می شويد و از آنان عقب نمانيد كه به هلاكت می افتيد.
۱۸۹۲. وصف گمراهان
«قد خاضوا بحار الفتن، و اخذوا بالبدع دون السنن. و ارز المومنون، و نطق الضالون المكذبون
.»
آنان در درياهای فتنه ها و آشوب ها غوطه ور گشته و به بدعت ها گراييده و اصول و قوانين را رها كردند. مردم با ايمان افسردند و پژمردند و خاموش گشتند و گمراهان و تكذيب كنندگان دهان باز كردند (و به حركت درآمدند).
۱۸۹۳. گمراهی در كجروی است!
«من اخذ بها لحق و غنم، و من وقف عنها ضل و ندم
.»
هر كس راه های دين را پيش بگيرد و در آن مسير گام بردارد به حقيقت و حمايت گران آن ملحق گردد و به غنيمت برسد و هر كس كه توقف كند و از حركت در آن راه ها امتناع بورزد، گمراه گردد و عاقبت كار پشيمان شود.
۱۸۹۴. علل گمراهی
«لكل ضله عله، و لكل ناكث شبهه
.»
برای هر گمراهی علتی است و برای هر پيمان شكنی شبهه ای است.
۱۸۹۵. رنگ گمراهی
«فی صفه اهل الضلال: آثروا عاجلا و اخروا آجلا، و تركوا صافيا و شربوا آجنا؛ كانی انظر الی فاسقهم و قد صحب المنكر فالفه، و بسی به و وافقه، حتی شابت عليه مفارقه، و صبغت به خلائقه
.»
گمراهان دنيای گذران را مقدم داشتند و آخرت باقی را رها كردند. شربت زلال حيات با ايمان را كنار گذاشتند و آب ناگوار و مخلوط با كثافت را نوشيدند. گويی به تبهكاری از آنان می نگرم كه همدم كار زشت گرديده و با آن الفتی پيدا كرده است و با آن كار زشت انس گرفته و با آن هماهنگ گشته است تا موهای سرش با آن ناشايستی ها سفيد شده و اخلاقش رنگ آن منكر را گرفته است.
۱۸۹۶. توصيف گمراهان
«فی صفه اهل الضلال: دعاهم ربهم فنفروا و ولوا، و دعاهم الشيطان فاستجابوا و اقبلوا
!»
در توصيف گمراهان می فرمايد: پروردگارشان دعوت كرد، از آن دعوت رميدند و پشت گرداندند و شيطان آنان را خواند، اجابتش كردند و به آن روی آوردند.
۱۸۹۷. ارتداد و واپس گرايی
«حتی اذا قبض الله رسوله
صلیاللهعليهوآلهوسلم
،رجع قوم علی الاعقاب، و غالتهم السبل، و اتكلوا علی الولائج
.»
پس از آن كه رسول خداصلیاللهعليهوآلهوسلم
رحلت كرد، گروهی به عقب برگشتند و راه های ناهموار، آنان را به هلاكت افكند و بر افكار نادرست خويش تكيه كردند.
۱۸۹۸. گمراهی آراسته
«من كتابه الی معاويه: اما بعد فقد اتتنی منك موعظه موصله، و رساله محبره، نمقتها بضلالت، و امضيتها بسوء رايك، و كتاب امری ليس له بصر يهديه، و لا قائد يرشده، قد دعاه الهوی فاجابه، وقاده الضلال فاتبعه، فهجر لاغطا، و ضل خابطا
.»
در نامه خود به معاويه می فرمايد: بعد از حمد الهی، اندرزی كه از اينجا و آن جا به هم رديف كرده بودی و نامه ای كه آن را با الفاظ زينت داده بودی به دستم رسيد. با گمراهی خود آن را آراسته، و به خاطر بد بودن فكرت آن را فرستاده بودی، نامه را كسی فرستاده كه نه بينايی دارد كه وی را هدايت كند و نه رهبری دارد كه او را به راه راست بكشاند.
هوای نفس او را تحريك كرده، وی هم پذيرفته است. گمراهی جلودارش شده او هم پيروی نموده است و نتيجه اين شده كه هذيان گفته، غلط اندازی كرده گمراه شده و اشتباه نموده است.
۱۸۹۹. دعای دوری از گمراهی
فی ذكر النبیصلیاللهعليهوآلهوسلم
: «اللهم! اعل علی بناء البانين بنأه!... و احشرنا فی زمرته غير خزايا، و لا نادمين، و ال ناكبين، و لا ناكثين، و لا ضالين، و لا مضلين، و لا مفتونين
!»
امام علیعليهالسلام
در يادكرد از پيامبرصلیاللهعليهوآلهوسلم
می فرمايد: خداوندا! بنای او را بالاتر از بنای همه بنا كنندگان قرار بده و ما را در گروه او محشور فرما، بدون ابتلاء به رسوايی و بدون گرفتاری به ندامت و انحراف و عهدشكنی و گمراهی و گمراه كنندگی و غوطه وری در فتنه ها.
۱۹۰۰. درمان بزرگ ترين دردها
«استعينوا به علی لاوائكم، فان فيه شفاء من اكبر الداء: و هو الكفر و النفاق، و الغی و الضلال
.»
در مشقت ها از آن (قرآن) ياری بخواهيد؛ زيرا درمان بزرگ ترين دردها كه كفر و نفاق و انحراف و گمراهی است، در آن است.
۱۹۰۱. مست گمراهی
«من كثر نزاعه بالجهل دام عماه عن الحق؛ و من زاغ ساءت عنده الحسنه؛ و حسنت عنده السيئه، و سكر سكر الضلاله
.»
كسی كه بر اثر نادانی زياد نزاع كند، در بی اطلاعی از حق دوام می آورد و كسی كه دست از حق كشيد، كارهای خوب در نظرش ناپسند آيد و كارهای بد برای او جلوه كند و به مستی گمراهی مست شود.
۱۹۰۲. ويران كننده پايه های گمراهی
«ان هذا الاسلام دين الله الذی اصطفاه لنفسه... و هدم اركان الضلاله بركنه
.»
اين اسلام آن دين خداوندی است كه برای خود برگزيد... و اركان گمراهی را ويران نمود.
۱۹۰۳. گمراهی آشكار
«من كتابه الی معاويه: فقد سلكت مدارج اسلافك بادعائك الا باطيل... فرارا من الحق، و جحودا لما هو الزم لك من لحمك و دمك؛ مما قد وعاه سمعك، و ملی به صدرك، فماذا بعد الحق الا الضلال المبين، و بعد البيان الا اللبس
؟»
امام علیعليهالسلام
در نامه خود به معاويه می فرمايد: به دروغ طالب چيزی (خلافت) هستی كه شايسته آن نيستی.
می خواهی از اين راه از حق فرار كنی و منكر چيزی بشوی (رياست امام علیعليهالسلام
) كه از گوشت و خون تو برای تو ثابت تر است؛ زيرا گوش تو مطالب (خلافت علیعليهالسلام
) را شنيده، مغز تو از آن مطالب پر است. پس از درك حق و ترك آن، چيزی غير از گمراهی نيست و بعد از واضح بودن مطلب و راه كج را پيش گرفتن موضوع غير از انحراف نخواهد بود.
۱۹۰۴. گمراهی از صراط مستقيم
«اخذوا يمينا و شمالا ظعنا طعنا فی مسالك الغی، و تركا لمذاهب الرشد
.»
گمراهان برای حركت در مسيرهای گمراهی و رها كردن طرق رشد و كمال به راست و چپ زدند.
۱۹۰۵. بزرگ ترين خيانت
«ان اعظم الخيانه خيانه الامه، و افظع الغش غش الائمه
.»
به راستی كه بزرگ ترين خيانت، خيانت به ملت و رسواترين غش و فريب، فريب به رهبر و پيشوای مسلمانان است.
۱۹۰۶. پناه از گمراهی در هدايت
«اللهم انی اعوذبك ان افتقر فی غناك، او اضل فی هداك
.»
پروردگارا! به تو پناه می برم از آن كه در بی نيازی مطلق تو، نيازمند گردم يا با هدايت تو گمراه شوم.