نهج البلاغه موضوعى

نهج البلاغه موضوعى 0%

نهج البلاغه موضوعى نویسنده:
گروه: امام علی علیه السلام

نهج البلاغه موضوعى

نویسنده: عباس عزيزى
گروه:

مشاهدات: 52073
دانلود: 4930

توضیحات:

نهج البلاغه موضوعى
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 128 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 52073 / دانلود: 4930
اندازه اندازه اندازه
نهج البلاغه موضوعى

نهج البلاغه موضوعى

نویسنده:
فارسی

۱۸۵۵. آيا غيرت نداريد؟

«ما تنتظرون بنصركم ربكم؟ اما دين يجمعكم، و لا حميه تحمشكم ؟!»

امام علیعليه‌السلام در خطبه ای كه طی آن مردم را به ياری خويش فراخواند، می فرمايد: برای ياری دادن پروردگارتان منتظر چه هستيد؟ آيا دينی نيست كه شما را گرد هم آورد و غيرت و تعصبی نيست كه شما را تكان دهد؟

۱۸۵۶. دافع انديشه صحيح(۱۸۴۸)

«اللجاجه تسل الرای

ستيزه جويی و پافشاری تعصب آميز و بدون دليل انديشه صحيح را از ميان می برد.(۱۸۴۹)

۱۸۵۷. تعصب پسنديده

و قالعليه‌السلام فی الخطبه القاصعه: «و لقد نظرت فما وجدت احدا من العالمين يتعصب لشی ء من الاشياء الا عن عله تحتمل تمويه حجه تليط بعقول السفهاء غيركم. فانكم تتعصبون لامر ما يعرف له سبب و لا عله. اما ابليس فتعصب علی آدم لاصله. و طعن عليه فی خلقته، فقال: انا ناری و انت طيبی. و اما الاغنياء من مترفه الامم فتعصبوا لاثار مواقع النعم.

فقالوا: نحن اكثر اموالا و اولادا و ما نحن بمعذبين فان كان لابد من العصبيه فليكن تعصبكم لمكارم الخصال، و محامد الافعال، و محاسن الامور التی تفاضلت فيها المجداء و النجداء من بيوتات العرب و يعاسيب القبائل؛ بالاخلاق الرغيبه، و الاحلام العظيمه، و الاخطار الجليله، و الاثار المحموده.

فتعصبوا لخلال الحمد من الحفظ للجوار، و الوفاء بالذمام، و الطاعه للبر، و المعصيه للكبر، و الاخذ بالفضل، و الكف عن البغی، و الاعظام للقتل، و الانصاف للخلق، و الكظم للغيظ، و اجتناب الفساد فی الارض.»

امام علیعليه‌السلام در خطبه قاصعه می فرمايد: من نگريستم، اما احدی از جهانيان را نيافتم كه درباره چيزی تعصب ورزد، مگر اين كه تعصب او علتی داشت كه نادانان را به اشتباه می افكند، يا دليلی كه به انديشه نابخردان می چسبد؛ جز شما كه برای چيزی تعصب به خرج می دهيد، كه هيچ سبب و علتی برايش شناخته نمی شود. اما ابليس به خاطر اصل و گوهر خويش در برابر آدم عصبيت نشان داد و بر او به دليل خلقتش از گل خرده گرفت و گفت: من از آتشم و تو از گلی، و اما توانگران و امت های مرفه و عياش، به خاطر فراوانی نعمت (اموال و اولاد) تعصب ورزيدند و گفتند كه: ما دارايی ها و فرزندان بيشتری داريم و هرگز به عذاب گرفتار نخواهيم شد.

پس، اگر چاره ای از داشتن تعصب نيست، بايد تعصبتان به خاطر خصلت های والای انسانی و كردارهای پسنديده و امور نيكويی باشد كه خاندان های شرافتمند و بزرگوار و دلير عرب و بزرگان و مهتران قبايل در آن ها بر يكديگر برتری می جستند؛ يعنی خلق های پسنديده بردباری به هنگام خشم فراوان و كردار و رفتار زيبا و درست و خصلت های نيكو تعصب به خرج دهيد، خصلت هايی چون: نگاهداشت حق و حرمت همسايگی و پايبندی به عهد و پيمان ها و فرمان بردن از نيكی ها و مخالفت با تكبر و گردن فرازی و اقدام به احسان و نيكوكاری و خويشتنداری از زورگويی و تجاوز و بزرگ شمردن قتل نفس و انصاف داشتن با مردم و فرو خوردن خشم و دوری از ايجاد تباهی در جامعه.(۱۸۵۰)

۱۸۵۸. تعصب پسنديده

«اما دين يجمعكم؟! و لا حميه تشحذكم! او ليس عجبا ان معاويه بدعو الجفاه الطغام فيتبعونه علی غير معونه و لا عطاء

آيا دينی نيست كه شما را گردهم آورد و غيرت و تعصبی وجود ندارد كه شما را برانگيزد؟ آيا شگفت نيست كه معاويه آن مردمان خشن فرومايه را فراخواند و بی آنكه به آن ها كمك و بخششی كند، از او پيروی می كنند.(۱۸۵۱)

بخش دهم: خشم

۱۸۵۹. خشم برای خدا

من كتاب لهعليه‌السلام الی اهل مصر لما ولی عليهم الاشتر: «من عبدالله علی امير المومنين الی القوم الذين غضبو الله حين عصی فی ارضه، و ذهب بحقه ..»

در نامه ای به مصريان آن گاه كه مالك اشتر را بر آن ها گماشت، فرمود: از بنده خدا امير مومنان، به مردمی كه چون خداوند در زمينش نافرمانی شد و حقش پايمال گشت، برای او خشم آمدند...(۱۸۵۲)

۱۸۶۰. سيك مغزی شيطان

«اياك و الغصب فانه طيره من الشيطان

از غضب به دور باش؛ زيرا خشم از سبك مغزی های شيطان است.(۱۸۵۳)

۱۸۶۱. بردباری هنگام خشم

«من كتاب له الی الحارث الهمدانی: و اكظم الغيظ، و تجاوز عند المقدره، و احلم عند الغضب، واصفح مع الدوله، تكن لك العاقبه

در نامه ای به حارث همدانی می فرمايد: خشم را فرو خور و به هنگام توانايی، گذشت كن و در هنگام عصبانيت، بردبار باش و در وقت چيرگی، ببخشای تا سرانجامت نيكو باشد.(۱۸۵۴)

۱۸۶۲. دنيا سرای جاودان نيست!

«الا و ان هذه الدنيا التی اصبحتم تتمنونها و ترغبون فيها، و اصبحت تغضبكم و ترضيكم، ليست بداركم

بدانيد اين دنيايی كه آرزومند آن شده ايد و بدان رغبت می ورزيد و او شما را گاه به خشم می آورد و گاه خشنود می سازد، سرای (هميشگی) شما نيست.(۱۸۵۵)

۱۸۶۳. مكان صحيح خشم

و قالعليه‌السلام لاصحابه: «قد ترون عهود الله منقوضه فلا تغضبون، و انتم لنقض ذمم آبائكم تانفون

به ياران خود فرمود: شما پيمان های خدا را شكسته می بينيد، اما به خشم نمی آييد، در حالی كه از شكسته شدن پيمان های پدرانتان به غيرت می آييد و ناراحت می شويد.(۱۸۵۶)

۱۸۶۴. تحذير از خشم

«احذر الغضب فانه جند عظيم من جنود ابليس

از خشم برحذر باش؛ زيرا از لشكريان بزرگ شيطان است.(۱۸۵۷)

۱۸۶۵. نزديكی غضب الهی

«فی الخطبه القاصعه: و ان عندكم الامثال من باس الله و قوارعه، و ايامه و وقائعه، فلا تستبطئوا وعيده جهلا باخذه، و تهاونا ببطشه، و ياسا من باسه

شما درگذشتگان نمونه هايی را از غضب خداوند و كيفرهای كوبنده و حوادث نابود كننده و روزگارها و وقايع شديد و مهلك می دانيد. پس تهديد خداوندی را از روی نادانی به گرفتاری خود در دست قدرت او و ناچيز انگاشتن كيفر او و احتمال ندادن غضب او دير تلقی نكنيد.(۱۸۵۸)

۱۸۶۶. زمان فرو نشاندن خشم

«متی اشقی غيظی اذ غضبت؟ احين اعجز عن الانتقام فيقال لی: لو صبرت؟ ام حين اقدر عليه فيقال لی لو عفوت

به هنگامی كه خشمگين شوم كی خشمم را فرو بنشانم؟ آيا هنگامی كه از انتقام گرفتن ناتوانم و به من گفته می شود: بهتر است صبر كنی؟ يا هنگامی كه توانايی انتقام دارم و به من گفته می شود: بهتر است گذشت كنی؟(۱۸۵۹)

۱۸۶۷. نشانه خشونت

«من الخرق المعالجه قبل الامكان، و الاناه بعد الفرصه

از نشانه های خشونت، شتاب پيش از فراهم آمدن وسايل و بی حالی بعد از آمدن فرصت است.(۱۸۶۰)

۱۸۶۸. از انواع جنون

«الحده ضرب من الجنون، لان صاحبها يندم، فان لم يندم فجنونه مستحكم

غضب (تندخويی) نوعی از جنون است؛ چرا كه گرفتار بدان از كرده خود پشيمان می شود و اگر پشيمان نشود جنونش مسلم است.(۱۸۶۱)

۱۸۶۹. نابخشودنی بودن گناه خشم

«ان من عزائم الله فی الذكر الحكيم، التی عليها يثيب و يعاقب، و لها يرضی و يسخط، انه لا ينفع عبدا و ان اجهد نفسه و اخلص فعله ان يخرج من الدنيا، لاقيا ربه بخصله من هذه الخصال لم يتب منها: ان يشرك بالله فيما افترض عليه من عبادته، او يشفی غيظه بهلاك نفس

همانا از جمله احكام مهم خداوند در قرآن كريم كه به واسطه آن ها پاداش و كيفر می دهد و به سبب آن ها خشنود و ناخشنود می شود، اين است كه چنان چه بنده با يكی از اين خصلت ها از دنبا به ديدار پروردگارش برود و از آن ها توبه نكرده باشد، هرچند در عبادت خود را به زحمت انداخته و عملش را (برای خدا) خالص گردانيده باشد، هيچ سودی نبرد در عبادتی كه خدا بر او واجب كرده است برايش شريك قرار دهد، يا با كشتن كسی، خشم خود را فرو بنشاند.

۱۸۷۰. بر نابكاران خشم گير!(۱۸۶۲)

«من شنی الفاسقين و غضب لله، غضب الله له و ارضاه يوم القيامه

هر كه با نابكاران دشمنی ورزد و برای خدا خشم گيرد، خداوند به خاطر او خشم گيرد و روز قيامت خشنودش گرداند.

بخش يازدهم: بدعت(۱۸۶۳)

۱۸۷۱. دنبال بدعت نباشيد!

«فلا تكونوا انصاب الفتن، و اعلام البدع؛ و الزموا ما عقد عليه حبل الجماعه، و بنيت عليه اركان الطاعه

از نشانه (ياور) فتنه ها و پرچم ها بدعت ها نباشيد و آن چه را كه پيوند اجتماع به آن گره خورده و اركان اطاعت بر آن بنا شده، بر خود لازم شماريد.(۱۸۶۴)

۱۸۷۲. خلاف برهان سنت

«انما الناس رجلان: متبع شرعه شريعه و مبتدع بدعه، ليس معه من الله سبحانه برهان و سنه، و لا ضياء حجه

مردم دو دسته اند: پيرو شريعت و پديد آورنده بدعت كه او را نه برهانی از سنت است و نه چراغی روشن از دليل و حجت.(۱۸۶۵)

۱۸۷۳. بدترين كارها

«ما احدثت بدعه الا ترك بها سنه. فاتقوا البدع و الزموا المهيع. ان عوازم الامور افضلها، و ان محدثاتها شرارها

هيچ بدعتی ايجاد نشود مگر آن كه با سنتی متروك گردد، بنابراين از بدعت گزاری بپرهيزيد. پای بند راه مستقيم باشيد، و كارهای اصيل پيشين (و آيين پاك حق) كه صحت و درستی آن مورد ترديد نيست برترين كارهاست و بدعت ها بدترين كارهاست.(۱۸۶۶)

بخش دوازدهم: گمراهی و گمراه كنندگان

۱۸۷۴. زندگی با نادانی، مرگ با گمراهی

«الی الله اشكو من معشر يعيشون جهالا و يموتون ضلالا

از گروهی كه در جهل و نادانی زندگی می كنند و در گمراهی جان می دهند به خدا شكايت می برم.(۱۸۶۷)

۱۸۷۵. نفس گمراه

«لا ترخصوا لا نفسكم؛ فتذهب بكم الرخص مذاهب الظلمه و لا تداهنوا فيهجم بكم الادهان علی المعصيه

به نفس های خود رخصت (و امان) ندهيد كه اين رخصت ها شما را به گمراهی می كشاند و سهل انگاری و مسامحه نكنيد كه مسامحه كردن شما را به سوی معصيت می برد.(۱۸۶۸)

۱۸۷۶. پيروان شيطان

قالعليه‌السلام و قد مر بقتلی الخوارج يوم النهروان: «يوسا لكم! لقد ضركم من غركم، فقيل له: من غرهم يا امير المومنين؟ فقال: الشيطان المضل، و الانفس الاماره بالسوء، غرنهم بالامانی، و فسحت لهم بالمعاصی، و وعدتهم الاظهار، فاقتحمت بهم النار

در هنگام گذر بر كشتگان خوارج در روز نهروان فرمود: ای تيره بختان! آن كس كه فريبتان داد به شما زيان رساند.

عرض شد: ای امير المومنين! چه كسی فريبشان داد؟

فرمود: شيطان گمراه كننده و نفس های فرمان دهنده به بدی آنان را به آرزوهای خام فريب داد و ميدان نافرمانی و گناه را برای آنان گسترد و نويد پيروزيشان داد و سپس در آتش فروفكندشان.(۱۸۶۹)

۱۸۷۷. موجبات گمراهی

«من لا يستقيم به الهدی، يجربه الضلال الی الردی

كسی كه هدايت او را از انحراف باز ندارد، گمراهی او را به رذالت می اندازد.(۱۸۷۰)

۱۸۷۸. زارعين زيانكار

«زرعوا الفجور، و سقوه الغرور، و حصدوا الثبور

تخم گناه كاشتند و با آب غفلت و فريب آبياری اش كردند و هلاكت درويدند.(۱۸۷۱)

۱۸۷۹. شور بخت واقعی

«يالها حسره علی كل ذی غفله ان يكون عمره عليه حجه، و ان توديه ايامه الی الشقوه

ای دريغا بر هر غافلی كه عمرش بر ضد او حجت باشد و روزهای عمرش، او را به سوی شوربختی كشاند.(۱۸۷۲)

۱۸۸۰. ترس موسیعليه‌السلام

«لم يوجس موسی عليه‌السلام خيفه علی نفسه، بل اشفق من غلبه الجهال و دول الضلال

موسیعليه‌السلام هرگز بر خود نترسيد؛ بلكه از چيره گشتن نادانان و پيروز شدن گمراهان ترسيد.(۱۸۷۳)

۱۸۸۱. قوی ترين شاعران

و قالعليه‌السلام لما سئل عن اشعر الشعراء: «ان القوم لم يخرجوا فی حلبه تعرف الغايه عند قصبتها، فان كان و لابد فالملك الضليل

امام علیعليه‌السلام ، در پاسخ به اين پرسش كه قوی ترين شاعران كيست، فرمود: اين جماعت در ميدان مسابقه ای كه خط پايانش معلوم باشد نتاخته اند، اما اگر ناچار بخواهيم قوی ترين شاعران را معلوم سازيم، او آن پادشاه بسيار گمراه (امرواالقيس) است.(۱۸۷۴)

۱۸۸۲. ياران گمراهان

«هو فی مهله من الله يهوی مع الغافلين، و يغدو مع المذنبين، بلا سبيل قاسد و لا امام قائد، حتی اذا كشف لهم عن جزأ معصيتهم، و استخرجهم من جلابيب غفلتهم، استقبلوا مدبرا، و استدبروا مقبلا، فلم ينتفعوا بما ادركوا من طلبتهم، و لا بما قضوا من وطرهم

(در وصف شخص غافل می فرمايد:) او در اين چند صباحی كه خداوند مهلتش داده است، با غافلان سرگرم و روز خود را با گناهكاران سپری می كند، بی آنكه راه راستی را بپيمايد و پيشوايی راهنما داشته باشد...

تا آن كه خداوند كيفر گناهانشان را به آنان نشان داد و از پس پرده های غفلت بيرونشان آورد، به آن چه بدان پشت كرده بودند (مرگ و آخرت) روی نهادند و به آن چه بدان روی آورده بودند (دنيا) پشت كردند و نه از آن چه طلبيدند و بدان رسيدند سودی بردند و نه از خواسته های خود كه به آن ها دست يافتند بهره ای يافتند.(۱۸۷۵)

۱۸۸۳. نشانگر راه راست

«اقمت لكم علی سنن الحق، فی جواد المضله، حيث تلتقون و لا دليل، و تحتفرون و لا تميهون

در آن وقت كه در جاده های گوناگون گمراهی گام برمی داشتيد، من نشانه های راه راست و واضح حق را برای شما به پا داشتم و اين در حالی بود كه همه سرگردان به يكديگر برخورد می كرديد و از اين سوی به آن سوی می رفتيد، اما راهنمايی نمی يافتيد. زمين را می كنديد، اما آبی پيدا نمی كرديد.(۱۸۷۶)

۱۸۸۴. معاويه، پيشوای گمراهان

«من كتابه الی معاويه: ارديت جيلا من الناس كثيرا؛ خدعتهم بغيك، و القيتهم فی موج بحرك، تغشاهم الظلمات، و تتلاطم بهم الشبهات، فجازوا عن وجهتهم، و نكصوا علی اعقابهم، و تولوا علی ادبارهم

در نامه خود به معاويه می فرمايد: گروهی از مردم را (مقصود مردم شام است) فراوان هلاك ساختی و با گمراه ساختن ايشان فريبشان دادی و آن ها را در امواج دريای فساد و نفاق خويش افكندی كه تاريكی های فريبكاری تو چشم بصيرت آن ها را فرو می گيرد و موج های شبهه به آنان پهلو می زند. پس (در اثر شبهه هايی كه به ايشان القا كردی) از راه راست و درست حق بركنار گرديدند و به عقب برگشتند.(۱۸۷۷)

۱۸۸۵. وظيفه عقل

«كفاك من عقلك ما اوضح لك سبل غيك من رشدك

برای تو از عقلت همين بس است كه راه های گمراهی ات را از راه درست و حق، روشن سازد.(۱۸۷۸)

۱۸۸۶. گمراه كنندگان و گمراهان

«احذركم اهل النفاق، فانهم الضالون المضلون، و الزالون المزلون

از اهل نفاق برحذر می دارم؛ زيرا آنان هستند گمراهان و گمراه كنندگان و لغزندگان و عوامل لغزش.(۱۸۷۹)

۱۸۸۷. عالم گمراه كننده و آخر

«قد تسمی عالما و ليس به، فاقتبس جهائل من جهال، و اضاليل من ضلال و نصب للناس اشراكا من خبائل غرور، و قول زور

انسانی ديگر نيز وجود دارد كه نام عالم به خود گرفته و عالم نيست، (اين نابخرد) نادانی هايی را از نادانان و گمراهی هايی از گمراهان كسب كرده، دام هايی از طناب های فريب و گفتار بی اساس پيش پای مردم گسترده است.(۱۸۸۰)

۱۸۸۸. ويران كننده پايه های گمراهی

«المعلن الحق بالحق، و الدافع جيشات الا باطيل، و الدامع صولات الاضاليل

پيامبر، حق را بر مبنای حق اعلان نمود و جوشش ها و غليان باطل ها را دفع و خاموش و هيبت شديد و حملات گمراهی ها را محو و نابود ساخت.(۱۸۸۱)

۱۸۸۹. امام گمراه كننده

«ان شر الناس عند الله امام جائر ضل و ضل به، فامات سنه ماخوذه، و احيا بدعه متروكه

بدترين مردم در نزد خدا، امامی است ستمكار كه گمراه است و مردم به وسيله او گمراه می شوند كه سنت گرفته شده از منبعش را بكشد و زنده كند بدعت كنار گذاشته شده را.(۱۸۸۲)

۱۸۹۰. صراط مستقيم

«اليمين و الشمال مضله، و الطريق الوسطی هی الجاده، عليها باقی الكتاب و آثار النبوه، و منها منفذ السنه، و اليها مصير العاقبه

چپ و راست گمراهی است و راه وسط، طريق اصلی قرآن و روايات خاندان رسالت و علامت های آنان موجود است و سرانجام آنان می باشند.(۱۸۸۳)

۱۸۹۱. سبقت موجب گمراهی است!

«انظروا اهل بيت نبيكم فالزموا سمتهم... و لا تسبقوهم فتضلوا، و لا تتاخروا عنهم فتهلكوا

بنگريد به دودمان پيامبرتان، و به جهتی كه در حيات انتخاب كرده اند ملتزم باشيد و از اثر آنان پيروی كنيد. از آنان سبقت مگيريد كه گمراه می شويد و از آنان عقب نمانيد كه به هلاكت می افتيد.(۱۸۸۴)

۱۸۹۲. وصف گمراهان

«قد خاضوا بحار الفتن، و اخذوا بالبدع دون السنن. و ارز المومنون، و نطق الضالون المكذبون

آنان در درياهای فتنه ها و آشوب ها غوطه ور گشته و به بدعت ها گراييده و اصول و قوانين را رها كردند. مردم با ايمان افسردند و پژمردند و خاموش گشتند و گمراهان و تكذيب كنندگان دهان باز كردند (و به حركت درآمدند).(۱۸۸۵)

۱۸۹۳. گمراهی در كجروی است!

«من اخذ بها لحق و غنم، و من وقف عنها ضل و ندم

هر كس راه های دين را پيش بگيرد و در آن مسير گام بردارد به حقيقت و حمايت گران آن ملحق گردد و به غنيمت برسد و هر كس كه توقف كند و از حركت در آن راه ها امتناع بورزد، گمراه گردد و عاقبت كار پشيمان شود.(۱۸۸۶)

۱۸۹۴. علل گمراهی

«لكل ضله عله، و لكل ناكث شبهه

برای هر گمراهی علتی است و برای هر پيمان شكنی شبهه ای است.(۱۸۸۷)

۱۸۹۵. رنگ گمراهی

«فی صفه اهل الضلال: آثروا عاجلا و اخروا آجلا، و تركوا صافيا و شربوا آجنا؛ كانی انظر الی فاسقهم و قد صحب المنكر فالفه، و بسی به و وافقه، حتی شابت عليه مفارقه، و صبغت به خلائقه

گمراهان دنيای گذران را مقدم داشتند و آخرت باقی را رها كردند. شربت زلال حيات با ايمان را كنار گذاشتند و آب ناگوار و مخلوط با كثافت را نوشيدند. گويی به تبهكاری از آنان می نگرم كه همدم كار زشت گرديده و با آن الفتی پيدا كرده است و با آن كار زشت انس گرفته و با آن هماهنگ گشته است تا موهای سرش با آن ناشايستی ها سفيد شده و اخلاقش رنگ آن منكر را گرفته است.(۱۸۸۸)

۱۸۹۶. توصيف گمراهان

«فی صفه اهل الضلال: دعاهم ربهم فنفروا و ولوا، و دعاهم الشيطان فاستجابوا و اقبلوا

در توصيف گمراهان می فرمايد: پروردگارشان دعوت كرد، از آن دعوت رميدند و پشت گرداندند و شيطان آنان را خواند، اجابتش كردند و به آن روی آوردند.(۱۸۸۹)

۱۸۹۷. ارتداد و واپس گرايی

«حتی اذا قبض الله رسوله صلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ،رجع قوم علی الاعقاب، و غالتهم السبل، و اتكلوا علی الولائج

پس از آن كه رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رحلت كرد، گروهی به عقب برگشتند و راه های ناهموار، آنان را به هلاكت افكند و بر افكار نادرست خويش تكيه كردند.(۱۸۹۰)

۱۸۹۸. گمراهی آراسته

«من كتابه الی معاويه: اما بعد فقد اتتنی منك موعظه موصله، و رساله محبره، نمقتها بضلالت، و امضيتها بسوء رايك، و كتاب امری ليس له بصر يهديه، و لا قائد يرشده، قد دعاه الهوی فاجابه، وقاده الضلال فاتبعه، فهجر لاغطا، و ضل خابطا

در نامه خود به معاويه می فرمايد: بعد از حمد الهی، اندرزی كه از اينجا و آن جا به هم رديف كرده بودی و نامه ای كه آن را با الفاظ زينت داده بودی به دستم رسيد. با گمراهی خود آن را آراسته، و به خاطر بد بودن فكرت آن را فرستاده بودی، نامه را كسی فرستاده كه نه بينايی دارد كه وی را هدايت كند و نه رهبری دارد كه او را به راه راست بكشاند.

هوای نفس او را تحريك كرده، وی هم پذيرفته است. گمراهی جلودارش شده او هم پيروی نموده است و نتيجه اين شده كه هذيان گفته، غلط اندازی كرده گمراه شده و اشتباه نموده است.(۱۸۹۱)

۱۸۹۹. دعای دوری از گمراهی

فی ذكر النبیصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : «اللهم! اعل علی بناء البانين بنأه!... و احشرنا فی زمرته غير خزايا، و لا نادمين، و ال ناكبين، و لا ناكثين، و لا ضالين، و لا مضلين، و لا مفتونين

امام علیعليه‌السلام در يادكرد از پيامبرصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرمايد: خداوندا! بنای او را بالاتر از بنای همه بنا كنندگان قرار بده و ما را در گروه او محشور فرما، بدون ابتلاء به رسوايی و بدون گرفتاری به ندامت و انحراف و عهدشكنی و گمراهی و گمراه كنندگی و غوطه وری در فتنه ها.(۱۸۹۲)

۱۹۰۰. درمان بزرگ ترين دردها

«استعينوا به علی لاوائكم، فان فيه شفاء من اكبر الداء: و هو الكفر و النفاق، و الغی و الضلال

در مشقت ها از آن (قرآن) ياری بخواهيد؛ زيرا درمان بزرگ ترين دردها كه كفر و نفاق و انحراف و گمراهی است، در آن است.(۱۸۹۳)

۱۹۰۱. مست گمراهی

«من كثر نزاعه بالجهل دام عماه عن الحق؛ و من زاغ ساءت عنده الحسنه؛ و حسنت عنده السيئه، و سكر سكر الضلاله

كسی كه بر اثر نادانی زياد نزاع كند، در بی اطلاعی از حق دوام می آورد و كسی كه دست از حق كشيد، كارهای خوب در نظرش ناپسند آيد و كارهای بد برای او جلوه كند و به مستی گمراهی مست شود.(۱۸۹۴)

۱۹۰۲. ويران كننده پايه های گمراهی

«ان هذا الاسلام دين الله الذی اصطفاه لنفسه... و هدم اركان الضلاله بركنه

اين اسلام آن دين خداوندی است كه برای خود برگزيد... و اركان گمراهی را ويران نمود.(۱۸۹۵)

۱۹۰۳. گمراهی آشكار

«من كتابه الی معاويه: فقد سلكت مدارج اسلافك بادعائك الا باطيل... فرارا من الحق، و جحودا لما هو الزم لك من لحمك و دمك؛ مما قد وعاه سمعك، و ملی به صدرك، فماذا بعد الحق الا الضلال المبين، و بعد البيان الا اللبس ؟»

امام علیعليه‌السلام در نامه خود به معاويه می فرمايد: به دروغ طالب چيزی (خلافت) هستی كه شايسته آن نيستی.

می خواهی از اين راه از حق فرار كنی و منكر چيزی بشوی (رياست امام علیعليه‌السلام ) كه از گوشت و خون تو برای تو ثابت تر است؛ زيرا گوش تو مطالب (خلافت علیعليه‌السلام ) را شنيده، مغز تو از آن مطالب پر است. پس از درك حق و ترك آن، چيزی غير از گمراهی نيست و بعد از واضح بودن مطلب و راه كج را پيش گرفتن موضوع غير از انحراف نخواهد بود.(۱۸۹۶)

۱۹۰۴. گمراهی از صراط مستقيم

«اخذوا يمينا و شمالا ظعنا طعنا فی مسالك الغی، و تركا لمذاهب الرشد

گمراهان برای حركت در مسيرهای گمراهی و رها كردن طرق رشد و كمال به راست و چپ زدند.(۱۸۹۷)

۱۹۰۵. بزرگ ترين خيانت

«ان اعظم الخيانه خيانه الامه، و افظع الغش غش الائمه

به راستی كه بزرگ ترين خيانت، خيانت به ملت و رسواترين غش و فريب، فريب به رهبر و پيشوای مسلمانان است.

۱۹۰۶. پناه از گمراهی در هدايت(۱۸۹۸)

«اللهم انی اعوذبك ان افتقر فی غناك، او اضل فی هداك

پروردگارا! به تو پناه می برم از آن كه در بی نيازی مطلق تو، نيازمند گردم يا با هدايت تو گمراه شوم.(۱۸۹۹)

بخش سيزدهم: غيبت

۱۹۰۷. بزرگ ترين گناهان

«انما ينبغی لاهل العصمه و المصنوع اليهم فی السلامه ان يرحموا اهل الذنوب و المعصيه، و يكون الشكر هو الغالب عليهم، و الحاجز لهم عنهم، فكيف بالعائب الذی عاب اخاه، و عيره ببلواه. اما ذكر موضع ستر الله عليه من ذنوبه مما هو اعظم من الذنب الذی عابه به! و كيف يذمه بذنب قد ركب مثله! فان لم يكن ركب ذلك الذنب بعينه فقد عصی الله فيما سواه، مما هو اعظم منه. و ايم الله لئن لم يكن عصاه فی الكبير، و عصاه فی الصغير، لجرءته لجراته علی عيب الناس اكبر

(در نهی از غيبت كردن از مردم می فرمايد:) افراد پاكدامن و برخوردار از نعمت پرهيزگاری بايد و به جاست كه با گنه ورزان و معصيت كاران مهربان و دلسوز باشند و سپاسگزاری (به خاطر نعمت پاكدامنی و پرهيزگاری) بر ايشان چيره باشد و مانع غيبت آن ها از گنهكاران شود، حال چه رسد به عيب جويی كه از برادر خويش عيب جويی می كند و او را به گناهش سرزنش می نمايد؟

مگر به ياد نمی آورد آن موقعی را كه خدا گناه او را پوشاند، گناهی كه بزرگ تر از گناه آن برادری است كه او را بدان سرزنش می كند! چگونه او را به خاطر گناهی نكوهش می كند كه خودش چونان گناهی را مرتكب شده است؟

و اگر عين آن گناه را نكرده باشد، بی گمان با گناهی بزرگ تر از آن خدا را نافرمانی كرده است. به خدا سوگند كه اگر با گناه بزرگی خدا را نافرمانی نكرده باشد، و در گناه كوچكی او را نافرمانی كرده باشد، بی گمان همين گستاخی او در عيبگويی از مردم بزرگ ترين گناه است.(۱۹۰۰)

۱۹۰۸. كار شخص ناتوان

«الغيبه جهد العاجز

غيبت كردن، كار شخص ناتوان است.(۱۹۰۱)

بخش چهاردهم: شتاب

۱۹۰۹. عدم شتاب در بدی

فی وصيته لابنه الحسنعليه‌السلام : «اخر الشر؛ فانك اذا شئت تعجلته

امام علیعليه‌السلام در سفارش به فرزند خود امام حسنعليه‌السلام می فرمايد: بدی را به تاخير افكن؛ زيرا هر زمان بخواهی می توانی آن را جلو اندازی.(۱۹۰۲)

۱۹۱۰. پرهيز از شتاب

«من كتابه للاشتر لما ولاه مصر: لا تعجلن الی تصديق ساع: فان الساعی غاش، و ان تشبه بالناصحين

امام علیعليه‌السلام در فرمان ولايت مصر به مالك اشتر می فرمايد: در قبول كردن حرف بدگو عجله نكن؛ زيرا سخن چين، حيله گر است، هر چند در قيافه اندرزگويان درآيد!(۱۹۰۳)

۱۹۱۱. نشانه نادانی

«من الخرق المعاجله قبل الامكان، و الاناه بعد الفرصه

از حماقت و خشونت است شتاب كردن پيش از امكان يك چيز و صبر و تحمل بعد از فرصت.(۱۹۰۴)

۱۹۱۲. پرهيز از شتاب

«من خطبه له يومی فيها الی الملاحم:فلا تستعجلوا ما هو كائن مرصد، و لا تستبطئوا ما يجی ء به الغد. فكم من مستعجل بما ان ادركه ود انه لم يدركه

در خطبه ای كه طی آن به حوادث اشاره می كند، می فرمايد: شتاب مكنيد برای رسيدن به چيزی كه آماده و در صدد وصول به شما است و دير تلقی نكنيد آن چه را كه فردا از راه می رسد. پس چه بسا شتابزده برای به دست آوردن چيزی می شتابد كه اگر آن را دريابد آرزو خواهد كرد كه ای كاش آن را در نمی يافت!.(۱۹۰۵)