بخش پنجم: حق و باطل
۲۰۶۷. جايگاه حق و باطل
«من كتابه الی معاويه:الا و من اكله الحق فالی الجنه، و من اكله الباطل فالی النار
.»
امامعليهالسلام
به معاويه نوشت: آگاه باش! آن كس كه بر حق بوده جايگاهش بهشت است و آن كس كه بر باطل باشد در آتش است.
۲۰۶۸. نتيجه ظلم و ستم
«ان البغی و الزور يوتغان المرء فی دينه و دنياه، و يبديان خلله عند من يعيبه
.»
همانا ظلم و ستم و كارهای خلاف حق، انسان را در دين و دنيايش به هلاكت می اندازد، و نقايص و عيوبش را نزد عيب جويان آشكار و نمايان می سازد.
۲۰۶۹. سنگينی مسئوليت زمامدار
«من كتابه للاشتر لما ولاه مصر: ليس يخرج الوالی من حقيقه ما الزمه الله من ذلك الا بالاهتمام و الاستعانه، و توطين نفسه علی لزوم الحق، و الصبر عليه فيما خف عليه او ثقل
.»
در فرمان استانداری مصر به مالك اشتر: زمامدار نمی تواند از حقيقت آن چه كه از حق آنان بر عهده دارد برآيد، مگر با كوشش و استمداد از خداوند متعال و آماده كردن نفس خود برای التزام به حق چه تحمل آن همه موارد سبك باشد يا سنگين.
۲۰۷۰. سستی نكردن در امر حق
«لعمری ما علی من قتال من خالف الحق و خابط الغی من ادهان و لا ايهان
.»
به جان خودم سوگند كه در جنگيدن با كسی كه در برابر حق بايستد و در گمراهی فرو رود هرگز مسامحه و سستی روا نمی دارم.
۲۰۷۱. روشنی راه حق
«ان الله قد اوضح لكم سبيل الحق، و انار طرقه. فشقوه لازمه، او سعاده دائمه
!»
همانا خداوند راه حق را برای شما آشكار كرد و راه های آن را روشن ساخت. پس (از آن به بعد) يا بدبختی هميشگی است و يا سعادت پايدار.
۲۰۷۲. سرنوشت خوارج
«لا تقاتلوا الخوارج بعدی؛ فليس من طلب الحق فاخطاه، كمن طلب الباطل فادركه
.»
امامعليهالسلام
فرمود: پس از من با خوارج نبرد نكنيد؛ زيرا كسی كه در جستجوی حق باشد و خطا كرد، مانند كسی نيست كه دنبال باطل برود و آن را يافته باشد.
۲۰۷۳. حق پذيری
«لا تنفروا من الحق نفار الصحيح من الاجرب، و الباری من ذی السقم
.»
از حق مگريزيد، آن گونه كه انسان سالم از شخص گر و يا تندرست از بيمار می گريزد.
۲۰۷۴. صفات حزب باطل
«من كتاب له الی قثم بن عباس و هو عامله علی مكه: اما بعد، فان عينی بالمغرب كتب الی يعلمنی انه وجه الی الموسم اناس من اهل الشام العمی القلوب، الصم الاسماع، الكمه الابصار، الذين يلبسون الحق بالباطل، و يطيعون المخلوق فی معصيه الخالق
.»
در نامه ای به قثم بن عباس، كارگزار خود در مكه، می نويسد: اما بعد، جاسوس من در مغرب به من نوشته و اطلاع داده است كه عده ای از شاميان كوردل كه گوش هايشان (از ديدن حق) به كلی كور، همانان كه به وسيله باطل حق را می جويند و از مخلوق به بهای نافرمانی از خالق فرمان می برند، به سوی حج گسيل شده اند.
۲۰۷۵. علت نابودی گذشتگان
«انما اهلك من كان قبلكم انهم منعوا الناس الحق فاشتروه، و اخذوهم بالباطل فاقتدوه
.»
گذشتگان شما را در حقيقت كسانی نابود كردند كه مردم را از حق (خودشان) بازداشتند و آنان هم به ناچار آن را (با رشوه) خريدند و مردم را به باطل واداشتند و آنان لاجرم از آن پيروی كردند.
۲۰۷۶. بهترين كارها
«الی عبدالله بن عباس:لا يكن ما نلت فی نفسك من دنياك، بلوغ لذه او شفاء غيظ، و لكن اطفاء باطل او احياء حق
.»
به عبدالله بن عباس: مواظب باش كه برترين چيز نزد تو رسيدن به لذت های دنيا و يا انتقام گرفتن از دشمن نباشد، بلكه بهترين كارها نزد تو خاموش كردن آتش باطل و يا زنده كردن حق باشد.
۲۰۷۷. حقوق خدای
«تعالی سبحانه جعل حقه علی العباد ان يطيعوه، و جعل جزاءهم عليه مضاعفه الثواب تفضلا منه
.»
خدای سبحان حق خود را بر بندگان اين قرار داد كه او را فرمان برند و در مقابل، برای آنان اين حق را قائل شد، كه از روی تفضل خويش چند برابر پاداششان دهد.
۲۰۷۸. به جا آوردن حق و عدالت
«اعظم ما افترض سبحانه من تلك الحقوق حق الوالی علی الرعيه، و حق الرعيه علی الوالی... فاذا ادت الرعيه الوالی حقه، و ادی الوالی اليها حقها عز الحق بينهم، و قامت مناهج الدين، و اعتدلت معالم العدل، و جرت علی اذلالها السنن، فصلح بذلك الزمان، و طمع فی بقاء الدوله، و يئست مطامع الاعداء
.»
مهم ترين حقوق كه خداوند واجب گردانيده، حق زمامدار بر ملت و حق ملت بر زمامدار است... اگر ملت حق زمامدار را گزارد و زمامدار حق ملت را، حق در ميان آنان عزت و قدرت يابد و راه های روشن دين هموار گردد و نشانه های عدالت و دادگری برپا شود و راه و رسم ها در مجرای صحيح خود قرار گيرند، بدين ترتيب، اوضاع زمانه درست می شود و به پايداری دولت اميدواری می رود و دشمنان در رسيدن به مطامع خود مايوس می گردند.
۲۰۷۹. همواره سخن حق گو!
«لا تكفوا عن مقاله بحق، او مشوره بعدل، فانی لست فی نفسی بفوق ان اخطی، و لا امن ذلك من فعلی، الا ان يكفی الله من نفسی ما هو املك به منی
.»
از گفتن سخن حق، يا راهنمايی عادلانه، خودداری نكنيد؛ زيرا من خود را بالاتر از اين كه خطا كنم نمی دانم و از اشتباه كاری ايمن نيستم، مگر اين كه خدای بزرگ مرا حفظ كند كه اختيار دار هموست.
۲۰۸۰. حقوق خدا بر بندگان
«من واجب حقوق الله علی عباده النصيحه بمبلغ جهدهم، و التعاون علی اقامه الحق بينهم
.»
از حقوق واجب خداوند بر بندگانش اين است كه به اندازه توانايی خود در خيرخواهی و نصيحت بندگان خدا كوشش كنند و در راه برقراری حق در ميان خود همكاری و كمك نمايند.
۲۰۸۱. مقررات دين
«الا و ان شرائع الدين واحده، و سبله قاصده. من اخذ بها لحق و غنم، و من وقف عنها ضل و ندم
.»
آگاه باشيد كه مقررات دين يكی است، راه های آن سهل و بی زحمت است. هر كه از راه ها را برگزيند، به حق رسد و غنيمت برد و هر كه از عمل به آن ها باز ايستد گمراه و پشيمان گردد.
۲۰۸۲. گناه كار باطل
«الراضی بفعل قوم كالداخل فيه معهم. و علی كل داخل فی باطل اثمان: اثم العمل به، و اثم الرضا به
.»
كسی كه به كار گروهی راضی باشد، مانند همراه آن ها در آن كار است، و بر كسی كه در كار باطل دخالت كند دو گناه است: گناه انجام كار، گناه رضايت به آن.
۲۰۸۳. علت فساد مردم
«لاصحابه فيما يخبر عن غلبه جيش معاويه: انی والله لاظن ان هولاء القوم سيدالون منكم باجتماعهم علی باطلهم، و تفرقكم عن حقكم، و بمعصيتكم امامكم فی الحق، و طاعتهم امامهم فی الباطل، و بادائهم الامانه الی صاحبهم و خيانتكم، و بصلاحهم فی بلادهم و فسادكم
.»
امام علیعليهالسلام
آن جا كه از چيره شدن سپاه معاويه به ياران خود خبر می دهد، می فرمايد: به خدا سوگند، من گمان می كنم كه پيروان معاويه بر اثر داشتن اين امتيازها بر شما حكومت كنند: آن ها روی باطل و شكاف شما در حق، نافرمانی شما از امام خودتان در طريق حق و اطاعت آنان از زمامدارشان در راه باطل.
تحويل امانت از طرف آن ها به صاحبانش و خيانت شما در امانت و خدمت آن ها به مردم در سرزمين خودشان و فساد شما در ميان مردم.
۲۰۸۴. فاصله بين حق و باطل
«اما انه ليس بين الحق و الباطل الا اربع اصابع
.»
«فسئل
عليهالسلام
عن معنی قوله هذا، فجمع اصابعه و وضعها بين اذنه و عينه ثم قال: الباطل ان تقول: سمعت، و الحق ان تقول: رايت
!»
آگاه باشيد كه ميان حق و باطل چهار انگشت فاصله است!
از امام علیعليهالسلام
معنی اين گفته سوال شد، حضرتعليهالسلام
انگشتانش را كنار هم گذاشت و بين گوش و چشم خود قرار داد، سپس فرمود: باطل آن است كه بگويی شنيدم، و حق آن است كه بگويی ديدم.
۲۰۸۵. حقوق مردم نسبت به يكديگر
«المسلم من سلم المسلمون من لسانه و يده الا بالحق، و لا يحل اذی المسلم الا بما يجب
.»
مسلمان كسی است كه مسلمان ها از دست و زبان او آسوده باشند، مگر كه پای حق در ميان آيد و آزار رساندن مسلمان روا نيست، مگر آن جا كه خداوند واجب فرموده است.
۲۰۸۶. ياران اندك
«حق اعلموا رحمكم الله! انكم فی زمان القائل فيه بالحق قليل، و اللسان عن الصدق كليل، و اللازم للحق ذليل. اهله معتكفون علی العصيان، مصطلحون علی الادهان
.»
رحمت، خدا بر شما، بدانيد كه شما در روزگاری به سر می بريد كه حق گويان اندك اند و زبان از راستگويی كند است و پيرو حق خوار و بی مقدار، مردمان اين زمانه به نافرمانی خو گرفته اند و بر مسامحه (در حق) با يكديگر هم داستان شده اند.
۲۰۸۷. عيب مرد
«لا يعاب المرء بتاخير حقه، انما يعاب من اخذ ما ليس له
.»
بر مرد عيب نيست كه حقش تاخير افتد، عيب آن است كه چيزی را كه حقش نيست بگيرد.
۲۰۸۸. حق خدا بر انسان
«انظر ايها السائل! فما ذلك القران عليه من صفته فائتم به، و استضی بنور هدايته، و ما كلفلك الشيطان علمه مما ليس فی الكتاب عليك فرضه، و لا فی سنه النبی
صلیاللهعليهوآلهوسلم
و ائمه الهدی اثره، فكل علمه الی الله سبحانه، فان ذلك منتهی حق الله عليك
.»
ای پرسشگر! بنگر، هر يك از صفات خدا را كه قرآن به آن راهنمای ات كرده است، پيروی كن و از پرتو هدايت قرآن روشنايی برگير و آن صفاتی را كه شيطان تو را به آموختن آن واداشته و دانستن آن در كتاب (قرآن) بر تو واجب نشده و در سنت پيامبرصلیاللهعليهوآلهوسلم
و پيشوايان هدايت نيز اثری از آن ها نيست، علم به آن صفات را به خدای سبحان واگذار؛ زيرا اين منت های خدا بر تو است.
۲۰۸۹. ادعای دروغ
«هلك من ادعی و خاب من افتری
.»
نابود شده كسی كه (به ناحق) مدعی شد و ناكام شد كسی كه دروغ بست.
۲۰۹۰. كم ترين حق خداوند
«اقل ما يلزمكم لله الا تستعينوا بنعمه علی معاصيه
.»
كم ترين حقی كه لازم است برای خداوند متعال رعايت كنيد اين است كه از نعمت هايش در عصيان و نافرمانی اش كمك و بهره نگيريد.
۲۰۹۱. حذر از مقابله برابر حق
«من ابدی صفحته للحق هلك
.»
هر كه در برابر حق سينه سپر كند نابود شود.
۲۰۹۲. سخن علیعليهالسلام
به ابوذر هنگام تبعيدش
«لابی ذر لما اخرج الی الربذه: ما احوجهم الی ما منعتهم، و ما اغناك عما منعوك! و ستعلم من الرابح غدا
.»
امامعليهالسلام
به ابوذر در هنگام تبعيدش به ربذه فرمود: چه نيازمندند آنان به چيزی كه تو از آن منعشان كردی و چه بی نيازی تو از آن چه تو را از آن منع كردند! و به زودی خواهی دانست كه فردا برنده كيست!
۲۰۹۳. حق دو جانبه است!
«الحق اوسع الاشياء فی التواصف، و اضيقها فی التناصف، لا يجری لاحد الا جری عليه، و لا يجری عليه الا جری له. و لو كان لاحد ان يجری له و لا يجری عليه، لكان ذلك خالصا لله سبحانه
.»
دايره حق در توصيف و گفتار گسترده ترين چيزهاست، اما در عمل تنگ ترين دايره ها است. كسی را حقی نيست جز آن كه بر او نيز حقی است بر او حقی نيست جز آن كه او نيز (بر ديگری) حقی است. اگر بنا بود كسی را حقی باشد، اما بر او حقی نه، آن كس فقط خدای سبحان بود.
۲۰۹۴. معيار شناخت حق و باطل
لما اتاه الحارث بن حوط فقال: «اترانی اظن اصحاب الجمل كانوا علی ضلاله؟! فقال
عليهالسلام
:يا حارث، انك نظرت تحتك و لم تنظر فوقك فجرت! انك لم تعرف الحق فتعرف من اتاه، و لم تعرف الباطل فتعرف من اتاه
.»
حارث بن حوط نزد امام علیعليهالسلام
آمد و عرض كرد: آيا فكر می كنی كه من اصحاب جمل را گمراه می كنم. حضرت فرمود: ای حارث! تو زير پايت را نگريسته ای و بالای پيرامونت را نگاه نكرده ای و از اين رو در حيرت و سرگردانی به سر می بری. تو حق را نشناختی تا اهلش را بشناسی و باطل را نشناختی تا باطل گرايان را بشناسی.
۲۰۹۵. حب عدالت
قال عبدالله بن عباس: رضی الله عنه: دخلت علی امير المومنينعليهالسلام
بدی قار و هو يخصف نعله فقال لی: ما قيمه هذا النعل؟
فقلت: لا قيمه لها!
فقالعليهالسلام
: «و الله لهی احب الی من امرتكم، الا ان اقيم حقا، او ادفع باطلا
.»
عبدالله بن عباس رضی الله می گويد: در ذی قارخدمت امير المومنينعليهالسلام
رسيدم. آن حضرتعليهالسلام
مشغول تعمير كفش خود بود.
به من فرمود: ارزش اين كفش چه قدر است؟
عرض كردم: ارزشی ندارد!
حضرتعليهالسلام
فرمود: به خدا سوگند، اين كفش را بيش از فرمانروايی بر شما دوست دارم. مگر آن كه به وسيله آن حكومت حقی را برپا دارم يا باطلی را براندازم.
۲۰۹۶. لزوم حق گويی
«ان افضل الناس عند الله من كان العمل بالحق احب اليه: و ان نقصه و كرثه من الباطل و ان جر اليه فائده و زاده
.»
برترين مردم نزد خدا كسی است كه عمل به حق را از عمل به باطل بيشتر دوست داشته باشد، اگر چه برای او زيانمند و غمبار باشد و باطل برايش سودمند و فزاينده.
۲۰۹۷. عدالت امام
«اللهم انك تعلم انه لم يكن الذی كان منا منافسه فی سلطان، و لا التماس شی ء من فضول الحطام، ولكن لنرد النرد المعالم من دينك
.»
خداوندا! تو می دانی كه آن چه از ما سرزده است (و زمام تو را به دست گرفته ايم) نه به خاطر تسلط بر مردم بوده است و نه برای به دست آوردن مال و دنيا، بلكه برای بازگرداندن نشانه های حقيقی دين تو بوده است.
۲۰۹۸. انواع مست كننده ها
«من كثر نزاعه بالجهل دام عماه عن الحق؛ و من زاغ ساءت عنده الحسنه، و حسنت عنده السيئه، و سكر سكر الضلاله
.»
آن كس كه به ستيزه جويی و نزاع پرداخت از ديدن حق نابينا شد و آن كس كه از راه حق منحرف گرديد، نيكويی را زشت و زشت را نيكويی پنداشت و سرمست گمراهی ها گشت.
۲۰۹۹. سنگينی حق
«ان الحق ثقيل مری ء و ان الباطل خفيف و بی ء
.»
همانا حق سنگين است، اما گوارا و باطل سبك و آسان است، اما كشنده.
۲۱۰۰. حقوق متقابل پدر و فرزند
«ان للولد علی الوالد حقا، و ان للوالد علی الولد حقا. فحق الوالد علی الولد ان يطيعه فی كل شی ء، الا فی معصيه الله سبحانه؛ و حق الولد علی الوالد ان يحسن اسمه، و يحسن ادبه، و يعلمه القرآن
.»
فرزند را بر پدر حقی است و پدر را نيز بر فرزند حقی است، حق پدر بر فرزند آن است كه در همه چيز جز در معصيت خدا اطاعتش كند و حق فرزند بر پدر آن است كه نام نيك برايش انتخاب كند و تربيتش را خوب نمايد و قرآن به او بياموزد.
۲۱۰۱. توجه به حقوق الهی
«الله الله! ايها الناس! فيما استحفظكم من كتابه، و استودعكم من حقوقه، فان الله سبحانه لم يخلقكم عبثا، و لم يترككم سدی
.»
خدا را خدا در نظر بگيريد (بترسيد از خدا) درباره آن چه كه از شما در حفظ و عمل به قرآن خواسته است و در مراعات عمل به حقوقی كه نزد شما به وديعت نهاده است؛ زيرا خداوند سبحان شما را بيهوده نيافريده و به حال خودتان وانگذاشته است.
۲۱۰۲. پيشگويی بر حق
«اتقوا ظنون المومنين؛ فان الله تعالی جعل الحق علی السنتهم
.»
از پيشگويی مومنان پرهيز كنيد؛ چرا كه خداوند حق را بر زبانشان قرار داده است.
۲۱۰۳. كوران راه حق
«من تعمق لم ينب الی الحق؛ و من كثر نزاعه بالجهل دام عماه عن الحق
.»
آن كه (در كار ديگران) كنجكاوی كند به حق نمی رسد، و آن كه در اثر جهل به نزاع و ستيز زياد برخيزد، همواره از ديدن حق كور خواهد بود.
۲۱۰۴. آفت پاسخ انبوه
«اذا ازدحم الجواب، خفی الصواب.»
هرگاه پاسخ ها درهم و انبوه شود، پاسخ درست پوشيده ماند.
۲۱۰۵. هر كس حق به او سود نرساند
«الا و انه من لا ينفعه الحق يضره الباطل، و من لا يستقيم به الهدی، يجربه الضلال الی الردی
.»
هشيار باشيد! كسی را كه حق سودش نبخشيد، باطل ضررش خواهد زد و كسی را كه هدايت راستش نسازد، گمراهی به هلاكتش خواهد كشيد.
۲۱۰۶. نتيجه معرفت
«من مات منكم علی فراشه و هو علی معرفه حق ربه و حق رسوله و اهل بيته مات شهيدا، و وقع اجره علی الله، و استوجب ثواب ما نوی من صالح عمله، و قامت النبيه مقام اصلانه لسيفه
.»
كسی از شما كه با معرفت حق خدا و حق رسول خداصلیاللهعليهوآلهوسلم
و اهل بيتشعليهمالسلام
در رختخوابش چشم از اين دنيا بپوشد، از اين دنيا شهيد رفته و پاداش او بر خدا است و چنين شخصی مستحق ثواب نيتی است كه برای انجام عمل صالح نموده و همان نيت جانشين كشيدن شمشير (در ميدان جهاد) است.
۲۱۰۷. ياوران حق
«فی الصالحين من اصحابه: انتم الانصار علی الحق، و الاخوان فی الدين... فاعينونی بمناصحه خليه من الغش
.»
درباره ياران صالحش فرمود: شماييد ياران حق و برادران يكديگر در دين. پس مرا در خيرخواهی خالی از خيانت كمك كنيد.
۲۱۰۸. تلاش در راه حق
«خض الغمرات للحق حيث كان، و تفقه فی الدين
.»
برای نيل به حق و حقيقت هرجا كه باشد در حوادث شديد غوطه ور شو و حقايق دين را فراگير!
۲۱۰۹. روشنی راه حق
«نفسك نفسك! فقد بين الله لك سبيلك، و حيث تناهت بك امورك
.»
بر خود بترس، بر خود بترس، كه همانا خدا راه سعادت را برای تو بيان فرموده، همان جا كه كارت به آن منتهی گرديده، برايت كافی است در همان جا درنگ بنما.
۲۱۱۰. حق مردم بر علی و حق علی بر مردم
«ايها الناس! ان لی عليكم حقا، و لكم علی حق: فاما حقكم علی فالنصيحه لكم... و اما حقی عليكم فالوفاء بالبيعه، و النصيحه فی المشهد و المغيب
.»
ای مردم! حقی من بر شما دارم و حقی شما بر من داريد. خيرخواهی درباره شما و تنظيم و فراوان نمودن بيت المال برای تهيه معيشت سالم برای شما و تصدی بر تعليم شما كه از جهل نجات پيدا كنيد. و اما حق من بر شما: وفا به بيعتی است كه با من كرده ايد و خيرخواهی در حضور و غياب.
۲۱۱۱. عبادت غير خدا
«من قضی حق من لا يقضی حقه فقد عبده.»
آن كه حق كسی را كه او حق وی را نمی پردازد ادا نمايد، پس به تحقيق بندگی او را نموده است (زيرا تواضع و تسليم در برابر كسی كه حق انسان را ادا نمی كند، نوعی بردگی است).
۲۱۱۲. نورانيت مسير خداوندی
«عباد الله! الله الله فی اعز الانفس عليكم، و احبها اليكم: فان الله قد اوضح لكم سبيل الحق، و انار طرقه. فشقوه لازمه، او سعاده دائمه
!»
ای بندگان خدا! خدا را در نظر بگيريد، خدا را درباره عزيزترين نفوس و محبوب ترين آن ها برای شما؛ زيرا خداوند متعال راه حق را برای شما آشكار و طرق آن را نورانی فرموده است، (مسير اين راه) يا به شقاوت لازمه اعمال زشت منتهی می گردد و يا به سعادت دائمی.
۲۱۱۳. شادی به ناحق
«ان المرء ليفرح بالشی ء الذی لم يكن ليفوته، و يحزن علی الشی ء الذی لم يكن ليصيبه، فلا يكن افضل ما نلت فی نفسك من دنياك بلوغ لذه او شفاء غيظ، ولكن اطفاء باطل او احياء حق. وليكن سرورك بما قدمت، و اسفك علی ما خلفت، و همك فيما بعد الموت
.»
بنده خدا وقتی به چيزی كه به او خواهد رسيد (رزق) دست می يابد خوشحال می شود و نسبت به چيزی كه مقدر نشده به او برسد ناراحت می گردد، بنابراين (كه مقدرات تغيير نمی كند) نبايد بهترين چيزها كه در دنيا به آن دست می يابی، رسيدن به اوج لذت و يا انتقام گرفتن باشد، بلكه بهترين كارها ريشه كن كردن باطل و زنده نمودن حق است. بايد با اعمال شايسته ای كه پيش از مرگ می فرستی، خوشحال باشی و نسبت به آن چه در دنيا باقی می گذاری، تاسف بخوری و هميشه در غم بعد از مرگ باشی.
۲۱۱۴. طلب ياری در ادای حق
«اجعلوا ما افترض الله عليكم من طلبكم، و اسالوه من اداء حقه ما سالكم
.»
آن چه را كه خداوند بر شما مقرر فرموده است مطلب و مطلوب خود تلقی كنيد و از ادای حق خداوندی آن چه را كه از شما خواسته است ياری طلبيد.
۲۱۱۵. ذلت و عزت حقيقی
«الذليل عندی عزيز حتی اخذ الحق له، و القوی عندی ضعيف حتی اخذ الحق منه
.»
هر ذليلی نزد من عزيز است تا آن جا كه حق او را از ستمگران بستانم و هر نيرومندی نزد من ناتوان است تا آن جا كه از او حق ديگران را بگيرم.
۲۱۱۶. علل قدرت زمامدار نابكار
«و الذی نفسی بيده؛ ليظهرن هولاء القوم عليكم، ليس لانهم اولی بالحق منكم، ولكن لاسراعهم الی باطل صاحبهم، و ابطائكم عن حقی
.»
سوگند به آن خداوندی كه جانم به دست قدرت او است، آن مردم بر شما پيروز خواهند گشت. نه از آن جهت كه آنان به حق شايسته تر از شما هستند، بلكه به جهت سرعتی كه آنان در تاييد و حمايت از باطل اميرشان دارند و بی اعتنايی و كندی كه شما در حق من (كه امير شما هستم) داريد.
۲۱۱۷. بهترين امور
«من كتابه للاشتر لما ولاه مصر: وليكن احب الامور اليك اوسطها فی الحق، و اعمها فی العدل، و اجمعها لرضا الرعيه، فان سخط العامه يجحف برضا الخاصه، و ان سخط الخاصه يغتفر مع رضا العامه
.
و ليس احد من الرعيه اثقل علی الوالی موونه فی الرخاء، و اقل معونه له فی البلاء، و اكره للانصاف، و اسال بالالحاف، و اقل شكرا عند الاعطاء، و ابطا عذرا عند المنع، و اضعف صبرا عند ملمات الدهر من اهل الخاصه. و انما عماد الدين، و جماع المسلمين، و العده للاعداء العامه من الامه؛ فليكن صغوك لهم، و ميلك معهم
.»
نامه آن حضرت به مالك اشتر: بايد بهترين امور در نزد تو، متوسطترين آن ها در حق، و فراگيرترين آن ها در عدالت، و جامع ترين آن ها به رضايت مردم باشد؛ زيرا غضب عموم رضايت خواص را از بين می برد و غضب خواص در صورت وجود رضايت عموم مردم بخشوده می شود.
خواص در دوران آسودگی بيش تر از همه افراد رعيت موجب تكلف و مشقت زمامدار هستند و در موقع آزمايش ياری آنان از همه كمتر می باشد، (و همچنين) هيچ احدی مانند خواص از عدل و انصاف احساس ناراحتی نمی كند، اين خواص بيش از همه در سوال اصرار می ورزند و در موقع عطا كم تر از همه شكر می گزارند و در صورت امتناع زمامدار از عطا، ديرتر عذر می پذيرند و هيچ فرد و گروهی در حوادث بزرگ روزگار، مانند خواص كم صبر و بی تحمل نيستند و جز اين نيست كه ستون برپا دارنده دين، تشكل جمعی مسلمانان و وسيله دفاع دشمنان، عموم مردم و امت اسلامی هستند. پس گوش شنوای سخنان اين مردم و تمايلت به سوی آنان باشد.
۲۱۱۸. گذاشتن وقت برای نيازمندان
«اجعل لذوی الحاجات منك قسما تفرغ لهم فيه شخصك، و تجلس لهم مجلسا عاما فتتواضع فيه لله الذی خلقك، و تقعد عنهم جندك و اعوانك من احراسك و شرطك حتی يكلمك متكلمهم غير متتعتع، فانی سمعت رسول الله
صلیاللهعليهوآلهوسلم
يقول فی غير موطن: لن تقدس امه لا يوخذ للضعيف فيها حقه من القوی غير متتعتع
.»
برای نيازمندان كه مراجعه آنان به تو ضروری است قسمتی از وقت خود را اختصاص بده كه با شخص تو به طور مستقيم ارتباط برقرار كنند و برای آنان مجلس عمومی قرار بده كه در آن جا به خدايی تواضع كنی كه تو را آفريده است و در اين ارتباط لشكريان و معاونانت مانند نگهبانان و پاسبانانت را از آنان دور بساز كه كسی كه از آن نيازمندان با تو سخن می گويد بدون گرفتگی زبان (و بدون نقص) سخنش را بگويد؛ زيرا من در مواردی متعدد از رسول خداصلیاللهعليهوآلهوسلم
شنيدم كه می فرمود: هيچ امتی به پاكی و قداست نخواهد رسيد مگر آنكه حق ضعيف آن امت از قدرتمندش بدون گرفتگی زبان (و بدون نقص) گرفته شود.
۲۱۱۹. محبوب ترين كارها
«وليكن احب الامور اليك اوسطها فی الحق، و اعمها فی العدل، و اجمعها لرضا الرعيه
.»
بايد كه ميانه روی در حق، و گسترش عدالت، و عمل به آن چه كه بيش از هر چيز مايه دلخوشی همه مردم است از نظر تو محبوب ترين كارها باشد.
۲۱۲۰. ياری خدا از حق جويان
«الا و ان الله سبحانه قد جعل للخير اهلا، و للحق دعائم، و للطاعه عصما، و ان لكم عند كل طاعه عونا من الله سبحانه يقول علی الالسنه، و يثبت الافئده فيه كفاء لمكتف، و شفاء لمشتف
.»
آگاه باشيد! خداوند برای خوبی ها مردمی و برای حق ستون های استواری و برای اطاعت نگهدارنده ای قرار داد و هر گامی كه در اطاعت برمی داريد، ياوری از طرف خدای سبحان وجود دارد كه زبان ها به نيروی آن ها سخن می گويند و دل ها با كمك آنها استوارند، و برای ياری طلبان ياور و برای شفا خواهان شفا دهنده اند.
۲۱۲۱. ياور حق
«رحم الله رجلا رای حقا فاعان عليه، او رای جورا فرده، و كان عونا بالحق علی صاحبه
.»
خدای بزرگ رحمت كند بر مردی كه حق را بييند و ياور آن باشد، يا ستمی را مشاهده كند و آن را باز دارد و يار و مددكار صاحب حق باشد.
۲۱۲۲. معرفت به باطل
«لا تعرفون الحق كمعرفتكم الباطل، و لا تبطلون الباطل كابطالكم الحق
!»
آن چنانكه با باطل آشناييد حق را نمی شناسيد و آن سان كه حق را باطل می كنيد در صدد از بين بودن باطل نيستيد.
۲۱۲۳. نتيجه سستی
«من اطاع التوانی ضيع الحقوق
.»
كسی كه پيرو سستی و كاهلی باشد، حقوق افراد را ضايع خواهد كرد.
۲۱۲۴. تفريق حق از باطل
«الباطل ان تقول: سمعت، و الحق ان تقول: رايت
!»
باطل آن است كه بگويی شنيدم و حق آن كه بگويی ديدم.
۲۱۲۵. پيروان حق و باطل
«حق و باطل، و لكل اهل، فلئن امر الباطل لقديما فعل، و لئن قل الحق فلربما و لعل، و لقلما ادبر شی ء فاقبل
!»
در دنيا حق و باطل وجود دارد و هر كدام را پيروانی است. اگر می بينيد كه باطل بيش از حق است شگفت مداريد؛ زيرا از ديرباز چنين بوده است، و اگر می بينيد كه حق اندك است و قليل، بر باطل چيره خواهد شد، وانگهی هر چه از ميان برود ديگر باز نگردد و زنده نشود!
۲۱۲۶. حق گوياست!
«لا خير فی الصمت عن الحكم؛ كما انه لا خير فی القول بالجهل
.»
خاموشی گزيدن از بيان حق خوب نيست و سخن گفتن از روی نادانی روا نباشد.
۲۱۲۷. اثرات خونريزی ناروا
«من كتابه لالشتر حی ولاه مصر: اياك و الدماء و سفكها بغير حلها، فانه ليس شی ء ادنی لنقمه، و لا اعظم لتبعه، و لا احری بزوال نعمه و انقطاع مده، من سفك الدماء بغير حقها
.»
فرمان امير المومنينعليهالسلام
به مالك اشتر نخعیوقتی كه او را والی مصر و اطراف آن ساخت؛ بپرهيز از خون ها و ريختن خون های مردم بدون مجوز قانونی؛ زيرا هيچ چيزی همانند خون ناحق كيفر الهی را نزديك و مجازات را بزرگ نمی كند و نابودی نعمت ها را سرعت نمی بخشند و زوال حكومت را نزديك نمی گرداند.
۲۱۲۸. خونريزی ناحق
«الله سبحانه مبتدی بالحكم بين العباد، فيما تسافكوا من الدماء يوم القيامه
.»
خدای سبحان در روز رستاخيز پيش از هر چيز درباره خونريزی ناحق آغاز داوری می كند.