۶. خلقت و آفرينش خداوند
۱۸۷.عجز انسان
«ما لابن آدم و الفخر، أوله نطفة، و آخره جيفة و لا يرزق نفسه، و لا يدفع حتفه
»
انسان را با فخر چه كار! او كه آغازش نطفه است و فرجامش مردار گنديده، نه می تواند روزی خود دهد و نه می تواند مرگ را دفع كند. (پس چرا فخر می كند؟!)
۱۸۸. آفرينش جهان
«خلق الخلق علی غير تمثيل، و لا مشورة مشير، و لا معونة معين، فتم خلقه بأمره، و أذعن لطاعته، فأجاب
»
خداوند موجودات را بدون در دست داشتن هيچ نمونه ای و بدون مشورت با هيچ مشاوری و بدون كمك گرفتن از هيچ ياوری آفريد و خلقت به فرمان او تمام و كامل شد و همگی به طاعتش اقرار كردند.
۱۸۹. شكوه و عظمت آفرينش
«ما الذی نری من خلقك، و نعجب له من قدرتك، و نصفه من عظيم سلطانك و ما تغيب عنا منه، و قصرت أبصارنا عنه، و انتهت عقولنا دونه، و حالت ستور الغيوب بيننا و بينه أعظم
»
چه بزرگ است انچه ما از آفرينش تو می بينيم و از قدرت تو در پديد آوردن آن به شگفت می آييم و آن به عنوان نشانه بزرگی و قدرت تو وصف می كنيم، و چه بزرگ تر از اين هاست آنچه از ما پنهان است و ديدگان ما از دين آنها قاصر است و خردهای ما را به آن ها دسترسی نيست و پرده های غيب ميان ما و آن ها حايل شده است.
۱۹۰. طبع آدمی
«لقد علق بنياط هذا الانسان بضعُة هی اءعجب ما فيه، و ذلك القلب. و له مواد من الحكمة و أضداد من خلافها، فان سنح له الرجاء أذله الطمع، و أن هاج به الطمع اءهلكه الحرص، و ان ملكه الياس قتله الاسف، و ان عرض له الغضب اشتد به الغيظ و ان اسعده الرضا نسی التحفظ، و اءن ناله الخوف شغله الحذر، و اءن اتسع له الامن استلبثه الغرة، و ان أفاد مالا اطغاه الغنی، و ان اءصابته مصيبة فصحه الجزع، و ان عضته الفاقة شغله البلاء، و ان جهده الجوع قعد به الضغف، و آن افراط به الشبع كظته البطنُة. فك تقصير به مضر، و كل افراط به مفسد
»
بی گمان به بند دل اين انسان قطعه گوشتی آويخته شده كه از شگفت انگيزترين اعضای بدن است و شگفتی اش اين است كه در آن مايه هايی از حكمت و اضدادی كه مخالف حكمت اند وجود دارد.
پس اگر برای او اميدی رخ دهد طمع او را خوار گرداند و اگر طمع وی را از جا برانگيزد دچار حرصی شود كه نابودش سازد، و اگر نوميدی او را فراگيرد اندوه او را بكشد و اگر خشم بر آن عارض شود غليظ و تنگ خلقی بر او سخت بتازد، و اگر به سعادت رضا و خشنودی نايل آيد جانب احتياط كاری او را به خود مشغول گرداند، و اگر امن و آسايش بر او سايه افكند غفلت او را از بن براندازد و اگر مالی به او رسد سركشی ثروت به دامش كشد و اگر دچار مصيبتی شود گرفتاری او را مشغول كند و اگر گرسنگی به او فشار آورد ناتوانی از پايش در آورد، و اگر پرخوری كند نفسش در گلو بگيرد و خلاصه هر كاهش و نقصانی به او زيان آور و هر افزايش تباه كننده است.
۱۹۱. شكوه و عظمت آفرينش
«سبحانك ما أعظم ما نری من خلقك! و ما أصغر كل عظيمة فی جنب قدرتك! و ما أهول ما نری من ملكوتك! و ما أحقر ذلك فيما غاب عنا من سلطانك! و ما أسبغ نعمك فی الدنيا، و ما أصغرها فی نعم الاخرة
!»
ای خدای پاك! چه عظيم و پر شكوه است آن چه از آفرينش تو می بينيم! و چه خرد است هر بزرگی در برابر قدرت تو! و چه هول انگيز است آن چه ما از ملكوت تو می بينيم! و چه حقير است آن چه ما می بينيم در برابر قدرت و سلطنت ناپيدای تو از ديدگان ما! چه بسيار است نعمت های تو در اين دنيا! و چه اندك است اين نعمت ها در برابر نعمت های آخرت!
۱۹۲. آفرينش زمين
«إنشا الارض فأمسكها من غير اشتغال. و اءرساها علی غير قرار، و أقامها بغير قوائم. ورفعها بغير دعائم. و حصنها من الاود و الاعوجاج. و منعها من التهافت و الانفراج
»
زمين را ايجاد كرده آن را نگه داشت بی آن كه وی را مشغول سازد و آن را بر جايی بدون قرار استوار كرد و بی هيچ پايه ای بر پايش داشت و بی هيچ ستونی برافراشتش و آن را از كجی نگاه داشت و از افتادن و شكافتن آن جلوگيری كرد.
۱۹۳. عظمت آفرينش آسمان ها
فمن شواهد خلقه خلق السموات موطدات بلا عمد، قائمات بلا سند.
«دعا هن فأجبن طائعات مذعنات، غير متلكئات و لا مبطئات. و لولا اقرار هن له بالربوبية و اذعانهم له بالطوا عية، لما جعلهن موضعا لعرشه، و لا مسكنا لملائكته، و لا مصعدا للكلم الطيب و العمل الصالح من خلقه. جعل نجومها أعلاما يستدل بها الحيران فی مختلف فجاج الاقطار. لم يمنع ضوع نورها ادلهمام سجف الليل المظلم. و لا استطاعت جلابيب سواد الحنادس اءن ترد ما شاع فی السموات من تلالو نور القمر
»
از نشانه های آفرينش خدا، پديد آوردن آسمان های استوار بدون ستون و ايستای بدون تكيه گاه است. خداوند اراده ايجاد آن ها را فرمود و آن ها با ميل و رغبت و بی هيچ درنگ و كندی اجابتش كردند و اگر اقرار آن ها بر خداوندی او و اعتراف آن ها به طاعت و بندگی اش نبود آنها را جايگاه عرش خويش و مكان فرشتگان و محل فرا بردن گفتار و كردار شايسته بندگانش قرار نمی داد.
ستارگان آسمان را نشانه هايی ساخت تا افراد سرگردان در آمد و شد راه های زمين به وسيله آن ها راه خويش را بيابند، پرده های شب تا پرتو نور آنها را نپوشانده و رداهای سياه شب های تاريك توانايی محو درخشش نور پراكنده ماه در آسمان را ندارد.
۱۹۴. عظمت سلطنت الهی
«كان من اقتار جبروته، و بديع لطائف صنعته، اءن جعل من ماء البحر الزاخر المتراكم المتقاصف، يبسا جامدا، ثم فطر منه اءطباقا، ففتقها سبع سموات
»
از نشانه های توانايی و سلطنت خداوند و شگفتی آفرينش های او اين است كه از آب دريای ژرف بر هم ريخته پر موج خش و جامدی را آفريد، آنگاه از آن طبقاتی خلق كرد و آن طبقات را به آسمان شكافت.
۱۹۵. تعديل حركات زمين
«عدل حركاتها بالراسيان من جلاميدها، و ذوات الشناخيب الشم من صياخيدها
»
حركت زمين را به وسيله صخره های عظيم و قله كوه های بلند و محكم تعديل كرد.
۱۹۶. آفرينش آسمان ها
«نظم بلا تعليق رهوات فرجها، و لا حم صدوع انفراجها و وشج بينها و بنی ازواجها و ذلل للهابطين بأمره، و الصاعدين باءعمال خلقه، خزونة معراجها، و ناداها بعد اذ هی دخان، فالتحمت عری أشراجها، و فتق بعد الارتتاق صوامت أبوابها، و إقام رصدا من الشهب الثواقب علی نقابها، و أمسكها من أن تمور فی خرق الهوأ بأيده، أمرها آن تقف مستسلمة» لامره، و جعل شمسها آية مبصرة لنهارها، و قمرها آية ممحوةمن ليلها، و أجراهما فی مناقل مجراهما، و قدر سير هما فی مدارج درجهما، ليميز بين الليل و النهار بهما، و ليعلم عد السنين و الحساب بمقاديرهما، ثم علق فی حوها فلكها، و ناط بها زينتها، من خفيات دراريها و مصابيح كواكبها، و رمی مسترفی السمع بثواقب شهبها، و أجراها علی اذلال تسخيرها من ثبات ثابتها، و مسير سائرها، و هبوطها و صعودها، و نحوسها و سعودها
»
راه های گشاده آسمان ها را بی آنكه به جايی پيوسته باشد منظم ساخت و شكاف های وسيعش را به هم پيوست و ميان هر آسمانی با آسمان های ديگر ارتباط برقرار كرد و برای فرود آيندگان به فرمان او و بالا روندگانی كه اعمال و كردار بندگان را می برند دشواری آن را آسان نمود و به آسمان ها كه از دود بودند ندا داد كه به هم به پيوندند و گرد آيند و پس از جمع شدن و گرد آمدن درهای بسته آنها را گشود و از ستاره های درخشان بر راه های آسمان نگهبان گماشت و با قدرت خويش از به جنبش در آمدن آن ها در فضای شكافته جلوگيری كرد و فرمود تا در جای خويش بايستند و به امر او تسليم باشند.
خورشيد آسمان را نشانه ای روشنگر برای روز و ماه آن را كه نورش محو می شود آيتی برای شب قرار داد و آنها را در مسيرشان روانه ساخت و حركت آنها را در منازل و راه هايی كه بايد طی كنند تعيين نمود، تا با سير آن ها شب و روز مشخص و شمار سال ها و حساب كارها دانسته شود.
پس فلك را در فضا معلق نگه داشت و زينت هايش را به آن آويخت كه عبارتند از ستارگانی پنهانی همانند در سفيد و ستارگانی همانند چراغ روشن، و با شهاب های تابان شيطان هايی را كه گوش می كشند براند و جای ستارگان سيار و فرورو صعود و سعد و نحس هر يك را تحت تسخير خويش قرار داد.
۱۹۷. نيكوترين آفرينش
«لم يخلق الاشياء من أصول أزليةُ، و لا أوائل أبدية، بل خلق ما خلق فاقام حده، و صور ما صور فاءحسن صورته
»
اشيا را از ماده ای ازلی يا نمونه هايی ابدی نيافريد، بلكه آفريد آن چه آفريد و حدودش را تعيين كرد و صورتی داد به آن چه داد و آن صورت را به نيكوترين شكل نگاشت.
۱۹۸. راز استواری زمين
«و تد بالصخور ميدان أرضه
»
جنبش و لرزش زمين را به وسيله سنگ های بزرگ و كوه ها ميخكوب و استورا گردانيد.
۱۹۹. حركت آسمان ها
«خلق سبحانه لاسكان سمواته، و عمارة الصفيح الاعلی من ملكوته، خلقا بديعا من ملائكته
»
آسمان را با پرجا بودن ستاره های آن و با گردش ستاره های سيار آن و با فرا رفتن و فرود آمدن آن ها و با بودن ستاره های نحس و سعد (بدی آور و نيكی آور) در آن و با تسخير آن به آسانی به جريان انداخت.
۲۰۰. اوج عظمت خدا در آفرينش انسان
«أيها المخلوق السوی، و المنشا المرعی فی ظلمات الارحام، و مضاعفات الاستار. بدئت من سلالة من طين، و وضعت فی قرار مكين، الی قدر معلوم و اجل مقسوم. تموز فی بطن اءمك جنينا لا تحير دعاء و لا تسمع نداء. ثم أخرجت من مقرك الی دار لم تشهدها، و لم تعرف سبل منافعها. فمن هداك لاجترا الغذاء من ثدی أمك! و عرفك عند الحاجُة مواضع طلبك و ارادتك
!»
ای انسانی كه از نظر خلقت بی كم و كاست و متناسبی و در زهدان های تاريك و پرده های تو در، پديد آمده و محافظت می شدی! آفرينش از عصاره گل آغاز شد. و سپس از جايگاه به محيطی كه آن را نديده بودی و راه به دست آوردن منافعش را نمی دانستی بيرون آورد شدی. چه كسی تو را به مكيدن شير از پستان مادرت هدايت كرد؟و چه كسی جايگاه های طلب و خواستن را به تو آموخت؟!
۲۰۱. يكتايی در آفرينش
«خلق الخلائق علی غير مثال خلا من غيره، و لم يستعن علی خلقها بأحد من خلقه
»
موجودات را بدون نمونه ای كه از غير او صادر شده باشد خلق كرده و در آفريدن آن ها از هيچ يك از مخلوقاتش كمك نگرفت.
۲۰۲. آفرينش انسان از خاك
«أم هذا الذی أنشاه فی ظلمات الارحام، و شغف الاستار؛ نطفة دهاقا، و علقة محاقا، و جنينا و راضعا، و وليدا و يافعا، ثم منحه قلبا حافظا، و لسانا لافظا، و بصرا لا حظا، ليفهم معتبرا، و يقصر مزدجرا؛ حتی اذا قام اعتداله، و استوی مثالفه، نفر مستكبرا
»
آيا اين انسان همان كسی نيست كه خداوند او را در تاريكی های زهدان و پرده های غلاف مانند آفريد، از نطفه ای كه ريخته شد..... آن گاه به او دلی حفظ كننده و زبانی گويا و چشمی بينا بخشيد تا بفهمد و عبرت گيرد و از زشتكاری ها باز ايستد اما چون قد راست كرد و به نهايت رشد خود رسيد كرد فرازانه روی برگرداند.
۲۰۳. قدرت خدا در آفرينش
«فطر الاخلائق بقدرته، و نشر الرياح برحمته
»
آفريدگان را با قدرت خود بيافريد و بادها را با رحمت خود به حركت در آورد.
۲۰۴. راز آفرينش
«لو أراد الله أن يخلق آدم من نور يخطف الابصار ضياؤه، و يبهر العقول رواوه، و طيب يأخذ الانفاس عرفه لفعل. و لو فعل لظلت له الاعناق خاضعة، و لخفت البلوی فيه علی الملائكه. و لكن الله سبحانه يبتلی خلقه ببعض ما يجهلون اءصله، تمييزا بالاختبار لهم، و نفيا، للاستكبار عنهم، و ابعادا للخيلاء منهم
»
اگر خداوند می خواست كه آدمعليهالسلام
را از نوری بيافريند كه روشنايی آن ديده ها را بربايد و زيبايی آن عقول آدميان را خيره سازد و او را چنان معطر نمايد كه نفس ها را بوی خوش و عطر آن حضرت را چنين می آفريد گردن ها در مقابل او خم می شدند و آزمايش فرشتگان به وسيله خلقت آن حصرت سبك می گشت، ولی خداوند سبحان مخلوقات خود را با بعضی از امور كه اصل آن را نمی دانند برای تمايز خوب از بد امتحان می نمايد، هم چنين به وسيله دستورات آزمايشی تكبر را از آنان نفی و غرور و خودخواهی را از آنان دور می سازد.
۲۰۵. آفرينش زمين
«أنهد جبالها عن سهولها، و اءساخ قواعدها فی متون أقطارها و مواضع أنصابها، فأشهق قلالها، و أطال أنشازها، و جعلها للارض عمادا، و أرزها فيها أوتادا، فسكنت علی حركتها من أن تميد بأهلها، أو تسيخ بحملها او تزول عن مواضعها
»
كوه های زمين را از دشت ها و پستی هايش برآمده ساخت و ريشه آن ها را در دل زمين های اطرافشان و جاهايی كه برقرار هستند فرو برد.. و آن ها را تكيه گاه زمين و ميخ ها نگهدارنده آن قرار داد. پس، آن گاه زمين در عين متحرك بودن آرام گرفت تا ساكنان خود را در سقوط و اضطراب قرار ندهد، يا آنچه را حمل كرده است فرو نياندازد، يا آن گاه زمين در عين متحرك بودن آرام گرفت تا ساكنان خود را در سقوط و اضطراب قرار ندهد، يا آنچه را حمل كرده است فرو نياندازد، يا آن را از جای خويش جابه جا نكند.
۲۰۶. توصيف خلق آدم
«جمع سبحانه من حزن الارض و سهلها، و عذبها و سبخها ترية سنها بالماء حتی خلصت. و لا طها بالبله حتی لزبت فجبل منها صورة ذات اءحناء و وصول و اءعضاء و فصول: اءجمدها حتی استمسكت و اءصلدها حتی صلصلت لوقت معدود، و اءمد معلوم: ثم نفخ فيها من روحه فمثلت انسانا ذا اذهان يجيلها، و فكر يتصرف بها
...»
خدای بزرگ از زمين های سنگلاخ و هموار و زمين های مستعد كشت و زرع و شوره زاران اندكی خاك فراهم آورد و بر آن آب ريخت تا خالص و پاكيزه شد و آن را با آب آميخت
۲۰۷. آفرينش مخلوقات بی نظير
«الذی ابتدع الخلق علی غير مثال امتثله... و اءرانا من ملكوت قدرته، و عجائب ما نطقت به آثار حكمته، و اعتراف الحاجة من الخلق الی آن يقيمها بمساك قوته، مادلنا باضطرار قيام الحجة له علی معرفته
»
۲۰۸. نابودی دنيا
«الذی ابتدع الخلق علی غير مثال امتثله... و اءرانا من ملكوت قدرتة، و عجائب ما نطقت به آثار حكمته، و اعتراف الحاجة من الخلق الی أن يقيمها بمساك قوته، مادلنا باضطرار قيام الحجة له علی معرفته
»
خداوندی كه مخلوقات را پديدار ساخت بی آن كه مثل و مانندی از هر يك از آن ها قبلا وجود داشته و او آن را مثالی قرار داده باشد، خدايی كه عظمت و شكوه قدرت خود و شگفتی هايی كه نشانه های حكمت او، گويای آن است به ما نشان داد. و نيز اعتراف همه مخلوقات در مورد احتياج خود به اين كه خداوند با قدرت خويش آن ها را نگاه دارد، همه اين ها چيزهايی است كه ما را از پذيرفتن دليل هايی استوار پابرجا بر شناخت خداوند ناگزير می سازد.
۲۰۹. شگفتی های انسان
«ليس فناء الدنيا بعد ابتداعها باءعجب من انشائها و اختراعها... و أن الله، سبحانه، يعود بعد فناء الدنيا وحده لا شی معه
»
نابودی دنيا، پس از آفريدن آن زياد شگفتی آورتر از آفريدن و ايجاد آن نيست. و خداوند سبحان، پس از نابودی جهان تنها باقی می ماند و چيزی با او نيست.
۲۱۰. بخشش خدا
«اعجبوا لهذا الانسان ينظر بشحم، و يتكلم بلحم، و يسمع بعظم، و يتنفس من خزم!!
»
از اين انسان تعجب كنيد و پند بگيريد! با پيه نگاه می كند، با گوشت حرف می زند، با استخوان می شنود و از شكافی (بينی) نفس می كشد!
۲۱۱. عجب از اين آدم!
«جعل لكم اسماعا لتعی ما عناها، و أبصارا لتجلو عن عشاها
»
خداوند به شما دو گوش داد تا آن چه را به آن ها مربوط می شود دريافت كنند و دو چشم داد تا از نابينايی به در آيند.