۴ - مذمت اهل بصره و پيشگويی حوادث
۳۶۶. ارتداد
عنهعليهالسلام
- من كلام لهعليهالسلام
كلم به الخوارج: «فأو بوا شر مآب، و ارجعوا علی أثر الاعقاب
»
خطاب به خوارج فرمودن (با اين ضلالت و ظلم و جوری كه در پيش گرفته ايد از خدا می خواهم كه) به بدترين عاقبت بازگشت نماييد و به عقب برگرديد.
۳۶۷. بپرسيد قبل از فوت وقت
«فاسألونی قبل أن تفقدونی، فوالذی نفسی بيده لا تساءلونی عن شی فيما بينكم و بين الساعُة، و لا عن فئة تهدی مائةُ و تضل مائُة الا اءنباءتكم بناعقها و قائدها، و سائقهما، و مناخ ركابها، و محط رحالها، و من يقتل من أهلها قتلا و من يموت منهم موتا، و لو قد فقد تمونی و نزلت بكم كرائه الامور، و حوازب الخطوب لاطرق كثير من السائلين، و فشل كثير من المسؤولين
»
بپرسيد از من پيش از آن كه از دستم دهيد؛ زيرا سوگند به آن كه جانم در دست اوست، از هم اكنون تا روز رستاخيز درباره هيچ چيز و هيچ گروهی كه صد نفر را گمراه می كند و گروهی كه صد نفر را به راه راست می برد سؤال نكنيد مگر آن كه شما را آگاه كنم كه چه كسی ندای دعوت به آن ها را سر می دهد و چه كسی رهبريشان می كند و چه كسانی آنان را می راند و كجا به استراحت می پردازند و كجا اتراق می كنند و بار می گشايند، كدامين آن ها كشته می شوند و كدامشان (به مرگ طبيعی) می ميرند، اگر مرا از دست دهيد و پيشامده های ناگوار و كارهای دشوار برايتان رخ دهد، هر آينه بسياری از پرسش كنندگان خاموش شوند و بسياری از پاسخ دهندگان در جواب بمانند.
۳۶۸. پشتوانه دين
«من كتابهعليهالسلام
للاشتر: إنما عماد الدين و جماع المسلمين و العدة للا عدأ: العامة من الامة، فليكن صغوك لهم، و ميلك معهم
»
امام علیعليهالسلام
در نامه خود به مالك اشتر فرمودند: همانا توده مدرم پشتوانه دين اند و جماعت مسلمانان و تجهيزات و ساز و برگ در برابر دشمنان، پس، بايد توجه و گرايش تو به آنان باشد.
۳۶۹. علم علیعليهالسلام
علم غيب نيست!
«لما قال له بعض أصحابه و كان كلبيا: لقد أعطيت يا أميرالمومنين عليم الغيب، فضحكعليهالسلام
و قال:يا أخا كلب! ليس هو بعلم غيب، و إنما هو تعلم من ذی علم. و انما علم الغيب علم الساعة، و ما عدده الله سبحانه بقوله
،(
إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ
...)
الايد فيعلم الله سبحانه ما فی الارحام من ذكر أو أنثی، و قبيح آؤ جميل، و سخی او بخيل، و شقی أو سعيد و من يكون فی النار حطبا، اءو فی الجنان للنبيين مرافقا. فهذا علم الغيب الذی لا يعلمه أحد إلا الله،، و ما سوی ذلك فعلم علمه الله نبيه فعلمنيه، و دعا لی باءن يعيه صدری، و تضطلم عليه جوانحی
»
يكی از ياران اميرالمؤ منينعليهالسلام
كه از قبيله كلب بود به آن حضرت عرض كرد: ای اميرالمؤ منين! علم غيب به تو داده شده است؟
حضرت خنديد و فرمود: ای مرد كلبی! اين علم غيب نيست، بلكه بر اثر فراگرفتن از صاحب علمی است. علم غيب. علم داشتن زمان قيامت است و آنچه كه خدای سبحان آنها را بر شمرده و فرموده است: همانا علم قيامت نزد خداست و باران فرو می فرستد و آنچه را كه در زهدان هاست، می داند) پس خداوند سبحان می داند كه جنينی كه در زهدان ها (مادران) است آيا پسر است يا دختر است، زشت است يا زيبا، بخشنده است يا بخيل، بدبخت است يا خوشبخت و می داند كه چه كسی هيزم آتش جهنم است، يا در بهشت يار و همراه پيامبران.
اينهاست علم غيبی كه هيچ كس جز خداوند آنها را نمی داند. سوای اينها دانش است كه خداوند سبحان می داند به پيامبرش آموخت و او هم آن ها را به من ياد داد و برايم دعا كرد كه سينه ام آن را نگه دارد و پهلوهايم آن را در ميان گيرد.
۳۷۰. پيمودن راه حق
«إنی لمن قوم لا تأخذهم فی الله لومة لائم. سيماهم سيما الصديقين، و كلامهم كلام الابرار، عمار الليل و مناز النهار
»
من از جمله مردمانی هستم كه در راه خدا سرزنشگری در آنان كارگر نمی افتد، چهره شان چهرء صديقان است، و گفتارشان گفتار ابرار، آباد كننده شب هايند و روشنی بخش روزها.
۳۷۱. اصلاح با مدارا
عنهعليهالسلام
: من كلام له يوبخ فيه أصحابه: «كم ادار يكم كما تداری البكار العمدة و الثياب المتداعيُة كلما حيصت من جانب تهتكت من آخر،... و إنی لعالم بما يصلحكم، و يقيم أود كم، و لكنی لا اءری اصلا حكم بافساد نفسی
»
از سخنان آن حضرتعليهالسلام
در سرزنش اصحابش: تا چند با شما مانند شتران جوان زخمين پشت و جامه های پوسيده مدارا كنم! جامه هايی
كه چه چيز شما را اصلاح می كند و كجی و انحراف شما را راست می گرداند، اما من اصلاح شما را با تباه كردن خودم روا نمی دانم.
۳۷۲. تحذير از سبك سری
عنهعليهالسلام
فی ذم اهل البصرة بعد وقعة الجمل: «أرضكم قريبة من الماء بعيده من السما، خفت عقولكم، و سفهت حلومكم
»
در نكوهش بصيريان بعد از جنگ جمل: سرزمين شما به آب نزديك و از آسمان دور است، عقل هايتان سبك و بردباری هايتان (يا ادراك و شعورتان) به نادانی و پستی گراييده است.
۳۷۳. گروگان گناه خويش
عنه فی ذم أهل البصرة بعد وقعة الجمل: «كنتم جند المرا....و المقيم بين اظهر كم مرتهن بذنبه، و الشاخص عنكم متدارك برحمة من ربه
»
در نكوهش بصريان پس از جنگ جمل می فرمايد شما سپاه زن (يا سپاه آن زنان) آن كس كه در ميان شما زيست می كند در گرو گناه خود می باشد و كسی كه از ميان شما بيرون رود در عوض مشمول رحمت پروردگار خود می گردد.
۳۷۴. جواب دشنام
روی أنه (عليا)عليهالسلام
كان جالسا فی أصحابه، فمرت بهم أمرأة جميلة، فرمقها القوم بأبصارهم، فقالعليهالسلام
: «أن أبصار هذه الفحول طوامح، و أن ذلك سبب هبابها، فاذا نظر اءحد كم الی امرأة تعجبه فليلامس أهله، فانما هی امراة كامرأة
.»
فقال رجل من الخوارج: «قاتله الله كافرا ما أفقهه! فوثب القوم ليقتلوة فقال
عليهالسلام
:رويدا إنما هو سب بسب، أو عفو عن ذنب
!»
روايت شده كه امامعليهالسلام
با اصحاب خود نشسته بود كه زنی زيبا روی از كنارشان گذشت، چشم های همه به او خيره گشت، حضرت فرمود: چشم های اين نرينگان آزمندانه می نگرد و اين نگريستن مايه تحريك آنان است. هرگاه يكی از شما زنی را ديد و از او خوشش آمد، با زن خود همبستر شود؛ زيرا كه او نيز زنی همانند زن خود اوست.
يكی از خوارج گفت (خدا اين كافر را بكشد! چه قدر می فهمد.)
اصحاب حضرت از جا پريدند كه او را بكشند، امام فرمود: آرام باشيد، سزای دشنام، دشنام است يا چشم پوشی از گناه و خطا.
۳۷۵. ذكر فضايل
يذكر فضائلهعليهالسلام
بعد وقعة النهروان: «فقمت بالامر حين فشلوا، و تطلعت حين تقبعوا و نطقت حين تعتعوا، و مضيت بنور الله حين وقفوا
»
در اين سخن فضايل خود را پس از حادثه نهروان بيان می دارد: من قيام به وظيفه نمودم در آن هنگام كه ديگران ناتوان شدند و شكست خوردند و از افق بالاتری نگريستم در ان هنگام كه ديگران سر در لاك خود فرو برده بودند و سخن با صراحت گفتم، در آن هنگام كه آنان را كد گشته و متوقف بودند.
۳۷۶. تاسف بر نادان مخور!
من كتابه ألی سهل بن حنيف و هو عامله علی المدينه، فی قوم من أهلها لحقوا بمعاوية:
«فكفی لهم غيا و لك منهم شافيا، فرار هم من الهدی و الحق، و ايضاعهم اءلی العمی و الجهل
»
نامه ای است از آن حضرت به (سهل بن حنيف انصاری) و او حاكم مدينه بود: برای از دست دادن كمك و ياری آنان تأسفی به خود راه مده بس است برای اثبات گمراهی آنان و شفای دل تو از آزادی كه به تو می دادند گريختنشان از هدايت و حق و شتافتن آنان به كوری و نادانی.
۳۷۷. ادای فضيلت
«من كتاب له إلی أهلا البصرة: مع أنی عارف... و لذی النصيحة حقه
»
نامه ای از آن حضرت ره اهل بصره: من فضيلت هر كسی از شما را كه خير خوه و خير انديش است ادا می كنم.