۱. مرگ
توصيف مرگ
۴۱۱. زمان عمر معين
«خلق الاجال فأطالها و قصرها، و قدمها و أخرها، و وصل بالموت أسبابها، و جعله خالجا لاشطانها، و قاطعا لمرائر أقرآنها
»
مدت عمر هر كس را بيافريد و مقدر و معين كرد، پس آن را طولانی و كوتاه و مقدم و مؤخر قرار داد. برای مرگ هر موجودی سبب ها و علت های همراه نمود، و مرگ را كشنده ريسمان های طولانی و قطع كننده بندهای بسيار محكم زندگی قرار داد.
۴۱۲. حافظ انسان
«كفی بالاجل حارسا
»
اجل برای حفاظت انسان كافی است.
۴۱۳. از بين برنده خوشی ها
«إن الموت هادم لذاتكم، و مكدر شهواتكم، و مباعد طياتكم، زائر غير محبوب، و قرن غير مغلوب، و واتر غير مطلوب. قد أعلقتكم حبائله و تكنفتكم غوائله، و أقصدتكم معابله و عظمت فيكم سطوته و تتابعت عليكم عدوته، و قلت عنكم نبوته. فيوشك إن تغشا كم دواجی ظلله و احتدام علله
»
مرگ لذت ها و خوشی های شما را از ميان می برد و آرزوهای شما را تيره و تار می سازد و ميان شما و هدف هايتان فاصله می اندازد، ديدار كننده ای است كه هيچ كس او را دوست ندارد و مبارزی است كه هرگز شكست نمی خورد و جنايتكاری است كه هرگز بازخواست نمی شود.
هم اكنون بندهای دام خويش را (به دست و پای) شما انداخته. نزديك است كه تاريكی سايه های مرگ و شدت دردهای آن شما را فرا گيرد.
۴۱۴. مرگ ميعادگاه نهايی
«وأی علی نفسه أن لا يضطربق شبح مما أولج فيه الروح، الا و جعل الحمام موعده، و الفناء غايته
»
و وعده نموده خداوند متعال كه هيچ موجودی را كه روح در آن دميده است (از وضع مقرر خود) دگرگونی نباشد، جز اين كه مرگ را وعده گاه نهايی و فنا را پايان كار او قرار داده است.
۴۱۵. بيچاره فرزند آدم!
«مسكين ابن آدم! مكتوم الاجل، مكنون العلل، محفوظ العمل، تؤ لمه البقة و تقتله الشرقة، و تنتنه العرقة
»
بيچاره فرزند آدم! زمان مرگش نامعلوم، علل بيماری اش ناپيدا، عملش محفوظ، پشه ای او را می آزارد و تابش آفتاب او را می كشد، و عرق بدنش بدبويش می سازد.
۴۱۶. سپری نگاهدارنده
«إن مع كل انسان ملكين يحفظانه، فاذا جاء القدر خليا بينه و بينه، و إن الاجل جنة حصينة»
همراه هر انسانی دو فرشته است كه او را محافظت می كنند، پس هنگامی كه تقدير فرا رسد از او جدا شوند و اجل، سپری است نگاه دارند۰
۴۱۷. بی اعتباری دنيا
«لو أن أحدا يد إلی البقاء سلما او لدفع الموت سبيلا، لكان ذلك سليمان بن داود
عليهالسلام
الذی سخر له ملك الجن و الانس مع النبوة و عظيم الزلفُة. فلما استوفی طعمته، و استكمل مدته، رمته قسی الفناء بنبال الموت، و اءصبحت الديار منه خالية
(و المساكن معطلة
)و ورثها قوم آخرون
»
اگر كسی می توانست نردبانی برای جاودانگی پيدا كند، يا برای دفع مرگ راهی پيش گيرد، قطعا اين شخص سليمان بن داوودعليهالسلام
بود كه ملك جن و انس برای او مسخر بود، با منصب پيامبری و تقرب بزرگ به خدا.
او هنگامی كه روزی خود را تمم كرد و مدت عمرش را به پايان رساند، كمان های فنان تيرهای مرگ را به طرف او نشانه گرفت. شهر از وی خالی گشت و مساكن از وجود او تهی شد و از كار افتاد و گروهی ديگر آن ميراث ها را به ارث بردند.
۴۱۸. فاصله بهشت و جهنم
«ما بين أحدكم و بين الجنة أو النار الا الموت إن ينزل به. و إن غاية تنقصها اللحظُة، و تدمها الساعة، لجديرة بقصر المدُة. و اءن غائبا يحدوه الجديدان: الليل و النهار، لحری بسرعة الاوبة. و اءن قادما يقدم بالفوز اءو اشقوُة لمستحق لافضل العدُة
»
فاصله شما با بهشت يا جهنم بيش از فرا رسيدن مرگ نيست، زندگانی كه گذشت لحظات از آن می كاهد و مرگ آن را نابود می كند، حتما كوتاه خواهد بود، و سزاوار است كه كوتاه باشد.
زندگی كه گذشت شب و روز آن را به پيش می برد و به زودی به پايان خواهد رسيد و مسافری كه سعادت و يا شقاوت را به همراه دارد بايد بهترين زاد و توشه را با خود بردارد.
۴۱۹. سپری در برابر مرگ
«أن علی من الله جنة (حصينة)، فادا جاء يومی انفرجت عنی و أسلمتنی؛ فحينئذا لا يطيش السهم، و لا يبراء الكم
»
خداوند برای من سپری محكم قرار داده است. چون روز مرگ من فرا رسد، آن سپر از من جدا شده و مرا به دست مرگ می سپرد. در آن هنگام، نه تير به خطا رود و نه زخم بهبود يابد.
۴۲۰. روزی و اجل مقدر
«إلی عبدالله بن العباس فانك لست بسابق أجلك، و لامرزوق ما ليس لك
»
خطاب به ابن عباس فرمود: نه بر مرگ پيشی می گيری و نه از آن چه روزی تو نيست خواهی خورد.
۴۲۱. همه چيز فانی است
«ماينجو من الموت من خافه، و لا يعطی البقاء من أحبه
»
هر كس از مرگ بترسد از آن رهايی نيابد و هر آن كس كه زندگانی را دوست داشته باشد هميشه زنده نماند.
۴۲۲. عظمت سختی های مرگ
«أن للموت لغمرات هی أفظع من أن تستغرق بصفة، أو تعتدل علی عقول أهل الدنيا
»
همانا مرگ سختی هايی دارد كه دشوارتر از آن است كه به وصف آيد، يا خرده های مردم جهان بتواند آن را درك كند.
۴۲۳ پايان زندگی دنيوی
«بالعم يرهب الموت، و بالموت تختم الدنيا
»
با دانش و آگاهی، هراس از مرگ حاصل می شود و با مرگ دنيا به پايان می رسد.
۴۲۴. ندای فرشته
«إن لله ملكا ينادی فی كل يوم: لدوا للموت واجمعوا للفناء، و ابنوا للخراب
»
همانا خداوند متعال فرشته ای دارد كه هر روز بانگ می زند: بزاييد برای مردن، گرد آوريد برای نيست شدن، بسازيد برای ويران شدن!
۴۲۵. پنهان زديده ها
«أن أجله (الانسان) مستور عنه، و أمله خادع له
»
همانا مرگ از نظر انسان پنهان و آرزوهايش فريبنده اوست.
۴۲۶. اجل معين
«لك أجل وقتا لا يعدوه، و سببا لا يتجاوزه
»
هر اجلی مدتی، و وقت معينی دارد كه از آن نمی گذرد و سببی كه از آن تجاوز نمی كند.
۴۲۷. كوتاهی در اعمال
«إلا و إنكم فی أيام أمل من ورائه أجل؛ فمن عمل فی أيام أمله قبل حضر أجله فقد نفعه عمله، و لم يضرره أجله. و من قصر فی أيام أمله قبل حضور أجله، فقد خسر عمله، و ضره أجله
»
آگاه باشيد! همه در دوران آرزويی به سر می برند كه اجل در پی آن است، بنابراين هر كس پيش از رسيدن اجلش در همان دوران آرزوها به عمل پردازد، اعمالش به او سود می بخشد و فرارسيدن مرگش به او زيانی نمی رساند و كسی كه در اين ايام آرزو و پيش از رسيدن مرگ در عمل كوتاهی كند، گرفتار خسران شده و فرارسيدن مرگش برای او زيان خواهد داشت.
استقبال از مرگ
۴۲۸. گروگان عمل
«فارعوا عباد الله ما بر عايته يفوز فائزكم و باضاعته يخسر مبطلكم، و بادروا آججالكم بأعمالكم؛ فانكم مرتهنون بما أسلفتم، و مدينون بما قدمتم
»
ای بندگان خدا! رعايت كنيد آنچه را كه به سبب رعايتش رستگار شما سود می برد و با فرو گذاشتنش تبهكار شما زيان می بيند و پيش از فرا رسيدن اجل هايتان كار كنيد، زيرا شما گروگان چيزی هستيد كه پيشاپيش فرستاده ايد و در قبال آنچه كرده ايد، جزا داده می شويد.
۴۲۹. از مرگ پيشی بگيريد!
«بادروا الموت الذی أن هربتم منه أدرككم، و أن أقمتم أخذ كم، و اءن نسيتموه ذكر كم
»
بر مرگ پيشی گيريد، زيرا كه اگر بگريزيد شما را دريابد و اگر برجا بمانيد، شما را می گيرد و اگر فراموشش كنيد شما را به ياد آورد.
۴۳۰. رسيدن به مرگ
«و الله ما فجانی من الموت وارد كرهته، ولا طالع أنكرته، و ما كنت الا كقارب ورد، وطالب وجد
»
قسم به خدا، هيچ چيز از مرگ نيست كه ناگهان به من برسد و من از آن كراهت داشته باشم و چيزی از آن بر من آشكار نمی گردد كه آن را نشناخته و از آن امتناع داشته باشم. من در رسيدن به مرگ، مانند كسی هستم كه هنگام شب تشنگی بر او چيره شده و اكنون به آب رسيده كه در آرزوی چيزی است و اينك مطلوب خود را يافته است.
۴۳۱. مهيای مرگ باشيد!
«بادروا الموت و غمراته، و امهدوا له قبل حلوله، و أعدوا له قبل نزوله
»
برای استقبال مرگ و سختی های آن، پيش از آن كه پيك اجل بر سر شما تاختن بياورد آماده شويد، پيش از فرود آمدن آن، برای پذيرشش مهيا شويد.
۴۳۲. آمادگی برای مرگ
«استعدوا للموت فقد أظلكم، و كونا قوما صيح بهم فانتبهوا، و علموا أن الدنيا ليست لهم بدار فاستبدلوا... و ما بين أحدكم و بين الجنةأو النار الا الموت أن ينزل به... نسأل الله سبحانه أن يجعلنا و أياكم ممن لا تبطره نعمة، و لا تقصر به عن طاعُة ربه غاية، و لا تحل به بعد الموت ندامة و لا كابة
»
برای مرگ آماده باشيد كه سايه اش بر شما گسترده است و همچون گروهی باشيد كه چون بر آنان بانگ زدند زود بيدار شدند و ميان هيچ يك از شما و بهشت و دوزخ جز مرگی كه بر او فرود آيد فاصله ای نيست.
از خدای بزرگ می خواهيم كه ما و شما را از گروهی قرار دهد كه نعمت دنيا آنان را سرمست و مغرور نمی سازد و هيچ هدفی آن ها را از بندگی حق باز نمی دارد و پس از مرگ پشيمان و اندوهگينی نمی شوند.
۴۳۳. امر فراگير
«بادروا أمر العامة و خاصة أحدكم و هو الموت، فان الناس أمامكم، إن اساعُة تحدوكم من خلفكم تخففوا تلحقوا، فانما ينتظر بأولكم آخركم
»
پيشدستی كنيد برای آمادگی به استقبال امری كه فراگير همه و در برگيرنده هر يك از شما با كيفيت مخصوص به شما است، اين امر همان مرگ است، مردم را با سرنوشت حتمی مرگ پيش چشمانتان می بينيد و قيامت شما را از پشت به سوی خوی می راند، سبك شويد! برسيد! جز اين نيست كه گذشتگان در انتظار آيندگان اند.
۴۳۴. فرا رسيدن مرگ
«فبادروا العمل، و خافوا بغتة الاجل فانه لا يرجی من رجعة العمر ما يرجی من رجعة الرزق
»
به سوی عمل بشتابيد و از فرا رسيدن ناگهانی مرگ بترسيد، زيرا آن اميد كه به بازگشت روزی هست به بازگشت عمر نيست.
۴۳۵. برای سفر خويش آماده شو!
«خذ ما يبقی لك مما لا تبقی له، و تيسر لسفرك: و شم برق النجاة و ارحل مطايا التشمير
»
بگير آنچه را كه برای تو جاودانی است از آنچه كه برای آن نخواهی ماند و برای سفر خود آماده باش و بيدار و ببين كه برق نجات از كجا درخشيدن می گيرد و با آماده كردن موكب سفر، آماده كوچ از اين دنيا باش!
۴۳۶. بهترين مرگ ها
«أن أكرم الموت القتل! و الذی نفس ابن اءبی طالب بيده، لالف ضربة بالسيف اءهون علی من ميتة علی الفراش فی غير طاعة الله
!»
همانا بهترين مرگ ها كشته شدن در راه خدا است، به خدايی كه جان فرزند ابوطالب در دست اوست سوگند، كه هزار ضربه شمشير بر من آسان تر است تا مرگ در بستر در غير طاعت پروردگارم.
۴۳۷. زيانكارترين مردم دنيا
«إن اخسر الناس صفقة و أخيبهم سعيا رجل أخلق بدنه فی طلب ماله، و لم تساعده المقادير علی اراده، فخرج من الدنيا بحسرته، و قدم علی الاخرة بتبعته
»
زيانكارترين مردم در داد و ستد و ناكام ترين شان در سعی و تلاش، مردی است كه تن خويش در طلب مال بفرسايد و مقدرات با خواست او مساعدت نكند و آن گاه با دريغ و حسرت از دنيا رود و با وبال آن به آخرت روی نهد.
۴۳۸. وصيت آخر امامعليهالسلام
«فی ختام وصيته لابنه الحسنعليهالسلام
:استودع الله دينك و دنياك. و اسأله خير القضاء لك فی العاجلة و الاجلة، و الدنيا و آلاخرة، و السلام
»
در آخر وصيتش به فرزندش امام حسنعليهالسلام
فرمودند: پسرم! دين و دينانت را به خدا می سپارم و بهترين فرمان و قضای الهی را امروز و فردا و در دنيا و آخرت از او، برای تو مسألت دارم، والسلام
ياد مرگ
۴۳۹. نتايج ياد مرگ
«من أكثر من ذكر الموت رضی من الدنيا باليسير
»
هر كه زياد ياد مرگ كند، به اندكی از دنيا خشنود گردد.
۴۴۰. نتيجه ياد آخرت
«من تذكر بعد السفر استعد
»
كسی كه دوری سفر آخرت را به ياد داشته باشد، خود را آماده خواهد ساخت.
۴۴۱. ياد معاد
«طوبی لمن ذكر المعاد، و عمل للحساب و قنع بالكفاف، و رضی عن الله
»
خوشا به حال كسی كه در ياد معاد است و برای حساب روز قيامت كار كند و به كفاف معيشت قناعت دارد و از خدا راضی و خشنود است.
۴۴۲. عجله به سوی خوبی ها
«من ارتقب الموت سارع الی الخيرات
»
كسی كه مراقب مرگ باشد به سوی خوبی ها شتاب كند.
۴۴۳. به ياد مرگ باش!
«أكثر ذكر الموت و ما بعد الموت، و لا تتمن الموت الا بشرط وقيق
»
بيش از همه از مرگ و دنيای پس از مرگ ياد كن و آن را جز به شرط محكم و استوار آرزو مكن!
۴۴۴. از مرگ بترسيد
«بادروا العمله، و خافوا بغتة الاجل
»
به كارهای شايسته بپردازيد و از فرا رسيدن مرگ بترسيد!
۴۴۵. علت دنيا طلبی
«قد غاب عن قلوبكم ذكر الاجال، و حضرتكم كواذب الامال، فصارت الدنيا اءملك بكم من الاخرة
!»
ياد مرگ ها از دل های شما رخت بربسته است و آرزوهای دروغين شما را فرا گرفته است و اين رود، دنيا بيش از آخرت بر شما تسلط يافته است.
۴۴۶. ارتهان الانسان
«اذكروا تيك التی آباؤ كم و اخوانكم بها مرتهنون، و عيها محاسبون
»
و به ياد آوريد آنچه را كه پدران و برادران شما در گرو آن هستند و برای آن حسابرسی می شوند.
۴۴۷. هدف تيرهای مرگ
«أيها الناس! إنما أنته فی هذه الدنيا غرض تنتضل
»
ای مردم! شما در اين جهان هدف تيرهای مرگيد.
۴۴۸. فراموشی آخرت
فی ذكر عمرو بن العاص: «أما و الله إنی ليمنعنی من اللعب ذكر الموت و إنه ليمنعه من قول الحق نسيان الاخرة
»
درباره عمرو بن عاص فرمود: به خدا سوگند، ياد مرگ مرا از شوخی و بازی باز می دارد و فراموشی آخرت او را از گفتن حق باز می دارد.
۴۴۹. زياد به ياد مرگ باش
«يا بنی! أكثر من ذكر الموت، و ذكر ما تهجم عليه، و تقضی بعد الموت إليه، حتی يأتيك و قد أخذت منه حذرك، و شددت له أزرك، و لا يأتيك بغتُة فيبهرك
»
فرزندم! مرگ را بسيار به ياد آور و هجوم ناگهانی آن را ياد كن تا هنگامی كه فرا می رسيد با همه نيرو آماده باش و بايد كمر بسته و آماده منتظر او باشی، نه اين كه ناگهان فرا رسد و بر تو چيره شود.
۴۵۰. دنيا سرای گذر است!
«إلا و أن هذه الدنيا التی أصبحتم تتمنونها و ترغبون فيها، و أصبحت تغضبكم و ترضيكم ليست بداركم، و لا منزلكم الذی خلقتم له و لا الذی دعيتم إليه... فدعوا غرورها لتحذيرها، و أطماعها لتخويفها. و سابقوا فيها اءلی الدار التی دعيتم إليها
»
بدانيد كه اين دنيا كه پيوسته آرزومند آن هستيد و به آن مشتاقيد، و گاهی شما را خشمگين كرده و زمانی شما را خشنود می سازد، سرای هميشگی شما نيست و جايی نيست كه برای آن آفريده و يا به آن فرا خوانده شده باشيد.
پس فريب هايش را به خاطر برحذر داشتنش، و به طمع آوردنش را به خاطر ترساندنش و به طمع آوردنش را به خاطر ترسانيدنش رها كنيد و در آن برای رسيدن به سرايی كه بدان فرا خوانده شده ايد از يكديگر پيشی بگيريد.
۴۵۱. وصيت به ياد مرگ
«أوصيكم بذكر الموت و اقلال الغفلة عنه و كيف غفلتكم عما ليس يغلكم و طمعكم فيمن ليس يمهلكم
»
شما را به يادآوری مرگ و كمی غفلت از آن سفارش می كنم و چگونه از چيزی غفلت می كنيد كه از شما غافل نيست و چگونه از كسی كه شما را مهلت نمی دهد مهلت می خواهيد.
۴۵۲. ياد آخرت
فی وصيته للحسنعليهالسلام
: «و اعلم يا بنی! إنك إنما خلقت للاخرة للدنيا، و للفناء لا للبقاء، و للموت لا للحياة
»
از وصيت امامعليهالسلام
به فرزندش امام حسنعليهالسلام
: ای پسرم! بدان كه تو برای آخرت آفريده شدی نه برای دنيا، برای فنا نه برای بقا و ماندن، برای مرگ نه برای زندگی در اين جهان آفريده شده ای.
۴۵۳. وابسته نبودن به دنيا
«إن الله سبحانه قد جعل الدنيا لما بعدها، و ابتلی فيها أهلها، ليعلم أيهم أحسن عملا، و لسنا للدنيا خلقنا، و لا بالسعی فيها أمرنا
»
همانا خدای سبحان دنيا را برای پس از آن آفريده و اهل دنيا را در آن می آزمايد تا معلوم شود كه چه كسی نيك كردارتر است، ما برای دنيا آفريده نشده ايم و به كوشش در آن برای به دست آوردن حطام دنيوی ماءمور نگشته ايم.
۴۵۴. موعظه مرگ
«إن الغاية القيامة. و كفی بذلك واعظا لمن
»
عقل پايان كار قيامت است و برای خردمند مرگ پند دهنده ای است كافی.
غفلت از مرگ
۴۵۵. غافلگيران مرگ
«فی صفة الماء خوذين علی الغرةُ عند الموت: ثم از داد الموت فيهم ولوجا فحيل بن أحدهم و بنی منطقه، و إنه لبين أهل ينظر ببصره و يسمع باذنه، علی صحة من عقله و بقاء من لبه، يفكر فيم أفنی عمره، و فيم أذهب دهره
!»
در وصف كسانی كه غافلگير مرگ می شوند، می فرمايد: آن گاه مرگ بيشتر به پير آنان نفوذ می كند و شخص را از سخن گفتن می اندازد، در حالی كه ميان اعضای خانواده خويش است و با چشمانش آنان را می بيند و با گوشش می شنود و خودش سالم و عقلش به جاست. به اين می انديشد كه عمرش را در چه راهی صرف كرده و روزگارش را چگونه به سر برده است!
۴۵۶. فراموش كردن مرگ
«عجبت لمن نسی الموت، و هو يری الموتی
»
در شگفتم از كسی كه مرگ را فراموش كرده با اين كه مردگان را به چشم می بيند.
۴۵۷. مرگ حقيقی است انكارناپذير
«و الله الجد لا اللعب، و الحق لا الكذب، و ما هو إلا الموت أسمع من نفسك
»
سوگند به خدا، كه اين جدی است نه شوخی و راست است نه دروغ. منظورم چيزی جز مرگ نيست كه دعوت كننده اش ندای خود را به گوش همگان رسانيد.
۴۵۸. نتايج ترس از خدا
«فاتقی عبد ربه... فإن أجله مستور عنه، و أمله خادع له، و الشيطان مؤ كل به، يزيرين له المعصية ليركبها، و يمنيه التوبة ليسوفها، اذا هجمت منيته عليه أغفل ما يكون عنها
»
پس بنده ای از پروردگارش ترسيد...؛ زيرا روز مرگش را نمی داند و آرزوهايش او را می فريبد و شيطان موكل اوست، معصيت را برايش می آرايد تا مرتكب آن شود و به تو به اميد وارش می كند تا در كار آن امروز و فردا كند، تا آن كه مرگ بر او هجوم آورد، در حالی كه در غفلت و بی خبری محض از آن به سر می برد.
۴۵۹. دشمن غرور
«لو رأی العبد الاجل و مصيره لا بغض الامل و غروره
»
اگر انسان عاقبت كارش را می ديد، بی گمان با آرزو و غرورش دشمن می شد.
۴۶۰. تحذير از فريب دنيا
«لا يغرنك سواد الناس من نفسك، و قد رأيت من كان قبلك ممن جمع المال و حذر الاقللال، و أمن العواقب - طول أمل و استبعاد أجل - كيف نزل به الموت فاءزعجه عن وطنه... أما رأيتم الذين يأملون بعيدا، و يبنون مشيدا، و يجمعون كثيرا! كيف أصبحت بيوتهم قبورا، و ما جمعوا بورا؛ و صارت أموالهم للوارثين و و أزواجهم لقوم آخرين
»
انبوه مردم كه پيرامون تو را بگيرند فريبت ندهد. در حالی كه پيش از خود ديه ای آن كسی را كه مال و منال دنيا را اندوخت و از كم شدن آن ترسيد و به جهت آرزوی دراز و بعيد شمردن مرگ از عواقب امور خود را در امان ديد، چگونه مرگ بر او فرود آمد و او را از وطنش بر گرفت.
آيا نديديد كسانی را كه آرزو دور و دراز در سر داشتند و كاخ های محكم می ساختند و اموال كثير جمع می كردند، چگونه خانه های آنان مبدل به گورها گشت و اندوخته هايشان نابود شد. اموالشان به وارثانشان منتقل گشت. و زن هايشان را اقوام ديگر گرفتند.
نزديكی مرگ به آدمی
۴۶۱. روزگار رنج و زحمت
«الدهر يخلق الابدان، و يجدد آلامال، و يقرب المنية و يباعد الامنية من ظفر به نصب، و من فاته تعب
»
روزگار بدن ها را كهنه و آرزوها را زنده و مرگ را نزديك و خواسته ها را دور می سازد. كسی كه به روزگار برسد خسته می شود و هر كه آن را از دست بدهد به زحمت و رنج می افتد.
۴۶۲. شكارچی مرگ
من وصاياه لابنه الحسنعليهالسلام
: «و اعلم يا بنی! إنك إنما خلقت للآخره لا للدنيا، و للفناء و للموت لا للحياة، و إنك فی منزل قلعُة ودار بلغة، و طريق إلی الاخره و اءنك طريد الموت الذی لا ينجو منه هاربه، و لا يفوته طالبه، و لا بد إنه مدركه، فكن منه علی حذر إن يدركك و أنت علی حال سيئة قد كنت تحدث نفسك منها بالتوبة فيحول بينك و بين ذلك، فاذا أنت قد أهلكت نفسك
»
پسرم! بدان که تو برای آخرت آفريده شده ای نه برای دنيا، و برای فنا نه برای بقا، و برای مرگ نه برای حيات، در منزلی هستی كه بايد از آن كوچ كنی، و جايی كه از آن به جای ديگر برسی، و خلاصه در راه آخرتی، و صيد مرگی كه گريزنده از آن را نجات نيست، و از دست خواهنده اش بيرون نرود، و ناگزير او را بيابد. از اينكه مرگ تو را به هنگام گناه دريابد - گناهی كه با خود می گفتی از آن توبه می كنم- بر حذر باش، مرگی كه بين تو و توبه ات مانع گردد، و بدين صورت خود را به هلاكت انداخته باشی. (نامه ۳۱ نهج البلاغه)
۴۶۳. پشت به زندگی و رو به مرگ
«اذا كنت فی أدبار، و الموت فی اقبال، فما أسرع الملتقی
»
چون تو پشت به زندگی داری و مرگ رو به تو دارد، چه زود به يكديگر برخورد خواهيد كرد.
۴۶۴. گامی به سوی مرگ
«نفس المرء خطاه الی أجله
»
هر نفس انسان گامی است به سوی مرگ!
۴۶۵. لغزيدن توسط مرگ
«من جری فی عنان أمله عثر بأجله
»
هر كس به دنبال آرزوی خويش بشتابد و زمام آن را رها كند، مرگ او را بلغزاند.
۴۶۶. جوينده ای شتابناك
«إن الموت طالب حثيث لا يفوته المقيم، و لا يعجزه الهارب
»
همانا مرگ جوينده ای است شتابناك، نه كسی كه در محل خود اقامت دارد از نظر آن محو می شود و نه از يافتن آن كس كه گريزان است ناتوان می گردد.
۴۶۷۷. نزديكی كوچ
«الرحيل و شيك
»
كوچ به دنيای ديگر نزديك است.
۴۶۸. چه نزديك است مرگ!
«بادروا المعاد و سابقوا الاجال. فاءن الناس يوشك اءن ينقطع بهم الامل، و يرهقهم الاجل و يسد عنهم باب التوبة
»
به سوی قيامت روز معاد مبادرت ورزيد و قبل از فرا رسيدن مرگ كار كنيد، چرا كه نزديك است رشته آرزوی مردم قطع گردد و مرگشان فرا رسد و در توبه به رويشان بسته شود.
۴۶۹. نزديك تر از سايه
«احذروا عبادلله الموت و قربه! و اءعدواله عدته...و اءنتم طرداء الموت، اءن اءقمم له اءخذ كم، و اءن فرزتم منه اءدر ككم، و هو اءلزم لكم من ظلكم. الموت معقود بنواصيكم؛ و الدنيا تطوی من خلفكم
»
ای بندگان خدا! از مرگ و زود فرارسيدنش بترسيد و زاد و توشه راه را فراهم سازيد.. و شما رانده شدگان مرگيد، اگر بايستيد شما را می گيرد و اگر بگريزيد به شما می رسد، مرگ از سايه شما به شما وابسته تر است و در پيشانی شما مهر مرگ زده شده و دنيا طومار عمرتان را در می نوردد.
۴۷۰. حقانيت مرگ
«إنه و الله الجد لا اللعب، و الحق لا الكذب، و ما هو الا الموت أسمع داعيه، و أعجل حاديه. فلا يغرنك سواد الناس من نفسك
»
به خدا سوگند آن جدی است نه شوخی، حقيقت است نه دروغ. مرگ را می گويم كه صدای ود را به گوش همه زندگان رسانده و همگان را به سرعت می راند، پس انبوه مردمان (زنده) تو را نفريبد.
۴۷۱. امری حتمی و قريب
«الامر قريب و الاصطحاب قليل
»
امر يعنی مرگ نزديك و مدت همراه بودن با دنيا اندك است.
۴۷۲. از مرگ نگريز!
«إن الفار لغير مزيد فی عمره، و لا محجوز (محجوب) بينه و بين يومه
»
كسی كه از مرگ بگريزد نه بر عمرش افزوده می شود و نه گريختن مانع فرا رسيدن روز مرگش می شود.
۴۷۳. فاصله دوزخ و بهشت
«ما بين أحدكم و بين الجنة أو النار إلا الموت أن ينزل به
»
ميان هيچ يك از شما با بهشتت و يا جهنم فاصله ای نيست مگر مرگی كه بر شما وارد می شود.
۴۷۴. مردگان چه ها می بينند؟!
«إنكم لو قد عاينتم ما قد عاين من مات منكم لجز عتم و وهلتم و سمعتم و أطعتم و لكن محجوب عنكم ما قد عاينوا، و قريب ما يطرح الحجاب
!»
پس به راستی اگر شما آنچه را كه مردگان شما آشكارا ديده اند به همان نحو می ديديد هر آينه بی تابيی می كرديد و می ترسيديد. و در نتيجه آن سخن حق را شنيده و فرمان برده بوديد؛ ليكن چيزهايی كه آن ها ديده اند از شما پوشيده گرديده، طولی نخواهيد كشيد كه اين پرده برداشته می شود.
۴۷۵. آداب تشييع
«تبع جنازة فسمع رجلا يضحك، فقال: كاءن الموت فيها علی غيرنا كتب، و كان الحق فيها علی غيرنا وجب، و كأن الذی نری من الاموت سفر عما قليل الينا راجعون! نبودئهم أجداثهم، و نأكل تراثهم، كإنا مخلدون بعدهم، ثم قد نسينا كل واعظ و اعظة، و رمينا بكل جائحة
!!»
امام علیعليهالسلام
در تشييع جنازه ای شركت فرموده بود شنيد كه مردی می خندد، پس فرمود: گويا مرگ برای ديگران نه برای ما مقرر شده است و گويا حق در آن نه برای ما بلكه برای جز ما ثابت شده است و گويا اين مردگان كه رو به خاك نهاده اند مسافرانی هستند كه به زودی به سوی ما برمی گردند، بدن های آنان را زير خاك می پوشانيم و آنچه را كه ارث گذاشته اند می خوريم، گويی ما بعد از رفتن آنان جاويدان خواهيم ماند، سپس هر گونه پند دهنده را فراموش می كنيم و نشانه هر بلا و مصيبتی می شويم.
۴۷۶. گروگان های كوی مردگان
«قد غودر فی محلة الاموات رهينا، و فی ضيق المضجع وحيدا... و صارت الاجساد شحبة بعد بضتها، و العظام نخزة بعد بضتها، و العظام نخزة بعد قوتها، و الارواح مرتهنة بثقل أعبائها، موقنة بغيب أنبائها
»
در كوی مردگان گروگان است و در تنگنای گور تنها... بدن های تازه و لطيف دگرگون گشته و استخوان های محكم و نيرومند پوسيده اند و جان ها در گرود بارهای سنگين (گناهان) خود هستند و به خبرهای عالم غيب يقين يافته اند.
۴۷۷. گفتگو با مردگان
«لما أشرفعليهالسلام
علی القبور و هو يرجع من صفين:يا أهل الديار الموحشة، و المجال المقفرة، و القبور المظلمة، يا أهل التربة! يا اءهل الغربة! يا اهل الواحدُة! يا أهل الوحشُة! اءنتم لنا فرط سابق، و نحن لكم تبع لا حق. أما الدور فقد سكنت، و أما الازواج فقد نكحت، و أما الاموال فقد قسمت. هذا خبر ما عندنا، فما خبر ما عندكم؟ثم التفت إلی أصحابه فقال -: أما لو أذن لهم فی الكلام لاخبروكم أن خير الزاد التقوی
»
اميرالمؤ منينعليهالسلام
در حالی كه از جنگ صفين برگشته، و بر گورهای بيرون كوفه مشرف و متوجه شده بود، فرمود: ای ساكنان سراهايی وحشتناك و محل های بی آب و گياه و (خفتگان در) گورهای تاريك! ای در خاك رفتگان! ای دور از وطنان! ای تنها ماندگان! ای وحشت زدگان! شما برای ما پيش افتادگانيد و ما به دنبال شما آيندگانيم و به شما ملحق شوندگانيم؛ اما بدانيد كه در سراهای شما، ديگران ساكن شدند.
زنانتان با مردان ديگری ازدواج كردند و اما اموالتان پس به تحقيق قسمت شد، اين خبری بود كه ما از آن آگاه بوديم و شما برای ما چه خبری داريد؟ (آن گاه حضرت رو به اصحاب خود كرد و فرمود:) اما اگر به آنان اجازه سخن گفتن داده می شد، هر آينه به شما خبر می دادند كه بهترين توشه برای سفر آخرت، تقوا است.
۴۷۸. ديدن مرگ
«عجبت لمن نسب الموت، و هو يری الموتی
»
در شگفتم از كسی كه مرگ را ديده و مردگان را فراموش می كند!
۴۷۹. قبر را آماده ورود كن!
«و اعلم أن إمامك عقبة كوودا، المخف فيها أحسن حالا من المثقل، و المبطبی عليها أقبح حالا من المسر
عليهالسلام
. فارتد لنفسك قبل نزولك و وطی المنزل قبل حلولك
»
و بدان كه در جلو روی تو گردنه ای است كه بالا رفتن از آن دشوار است و در آن راه، حالت آن كه سبك بار می باشد از كسی كه بار سنگين بر دوش دارد بهتر است و حال آن كس كه به كندی راه می پيمايد از آن كه شتابان ره می سپرده بدتر است.
بنابراين پيش از فرود آمدن قاصدی بفرست تا محلی مناسب برايت آماده سازد و باز پيش از آن كه فرود آيی محل فرود را، نرم و هموار كن تا با آسودگی در آن زيست نمايی.
۴۸۰. تنهايی آدمی با عملش
«فی صفة الماخوذ علی الغرة عند الموت: ثم حملوه إلی مخط فی الارض، فأسلموه فيه إلی عمله
»
امام علیعليهالسلام
در وصف غافلگير شدگان در هنگام مرگ می فرمايد: سپس او را تا منزلی در دل زمين می برند و در آن جا او را به عملش می سپارند.
۴۸۱. به كار گرفتن همت
«وليكن همك فيما بعد الموت
»
بايد همت خود را در راه چيزی صرف كنی كه پس از مرگ تو را به كار آيد.
۴۸۲. آمادگی برا جايگاه قبر
«فليقبل امرء كرامة بقبولها، وليحذر قارعة قبل حلولها، ولينظر امرو فی قصير اءيامه، و قليل مقامه، فی منزل حتی يستبدل به منزلا، فليصنع لمتحوله، و معارف منتقله
»
هر انسانی بايد كرامت و خير را با پذيرش آن استقبال كند و از هر حادثه كوبنده پيش از آن كه وارد شود بر حذر باشد و هر كسی بايد بنگرد در كوتاهی روزها و اقامت اندك در منزلگاهی كه (با سرعت) آن را به منزلگاه ديگر تبديل خواهد كدر، پس عمل كند به منظور آمادگی برای جايگاهی كه رو به آن دارد و حقايق روشنی كه به سرنوشت نهايی اش در آن جا خواهد رسيد.
۴۸۳. ورود به گور
«يسلمك إلی قبرك خالصا
»
به زودی ملك الموت تو را از همه چيز جدا كرده و به دامن گور می سپارد.
۴۸۴. ياد آخرين منزل
«ضع فخرك، و احطط كبرك، و اذكر قبرك فأن عليه ممرك
»
فخر و مباهات را بگذار و كبرت را ساقط نما! گوری را (كه آخرين منزلگه حيات طبيعی تو است) به ياد بياور؛ زيرا كه بالاخره گذارت به همان خاك تيره خواهد افتاد.
۴۸۵. تنهايی در گور
«حتی اذا انصرف المشيع، و رجع المتفجع، و أقعد فی حفرته نجيا البهتة السؤال، و عثرة الامتحان
»
آن گاه كه تشييع كنندگانش برگشتند و آنان كه در فراقش اندوه و ناله سر داده بودند دنبال كار خود را گرفتند (در همان شب كه زير خاك تيره دفن گشته است) برای پاسخ از سوال بحث انگيز و گويای راز و آشكار ساختن لغزش های او.
۴۸۶. نهی از شيون
«لحرب بن شر حبيل الشبامی لما سمع بكاء النساء علی قتلی صفين: أتغلبكم نساؤ كم علی ما أسمع؟إلا تنهونهن عن هذا الرنين
»
هنگامی كه امام علیعليهالسلام
شيون زنان بر كشتگان صفين را شنيد، به حرب بن شرحبيل شبامی فرمود: آيا زنان شما آن طور كه می شنوم بر شما غلبه می كنند! آيا آنان را از اين ناله ها نهی نمی كنيد.
۴۸۷. امانتگاه گور
«كأن قد صرتم إلی ما صاروا إليه، و ارتهنكم ذلك المضجع، و ضمكم ذلك المستودع
»
گويی شما نيز رهسپار همان جا شده ايد كه آنان شده اند و آن آرامگاه، شما را گروگان گرفته و آن امانتگاه شما را در آغوش كشيده است.
۴۸۸. خيمه بر گوز زدن
«كونوا كالسابقين قبلكم، و الماضين اءمامكم. قوضوا من الدنيا تقويض الراحل و طووها طی المنازل
»
همچون كسانی باشيد كه پيش از شما رفتند و كسانی كه پيش روی شما مردند، همچون مسافرانی كه خيمه خويش بر می كنند خيمه خود را از دنيا بركندند و همچنان كه منزل ها (ی سفر) پيموده می شود آن را پيمودند و رفتند.
۴۸۹. قبرها را آباد كنيد!
«سابقوا - رحمكم الله - إلی منازكم التی أمرتم أن تعمروها، و التی رغبتم فيها، و دعيتم إليها
»
رحمت خدا بر شما! پيشی گيريد به سوی منازلی كه دستور داريد آن ها را آباد كنيد و به آن ها ترغيب گشته ايد و به سويشان فرا خوانده شده ايد.
۴۹۰. زيارت كنندگان غافل
من كلام لهعليهالسلام
بعد تلاوته(
أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ
*
حَتَّیٰ زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ
)
: «يا له مراما ما أبعده! و زورا ما أغفله! و خطرا ما أفظعه!
»
امام علیعليهالسلام
بعد از تلاوت آيه (فخر فروشی بر يكديگر شما را به خود مشغول ساخت. چندان كه به زيارت گورها رفتيد). فرمود: چه مقصد بسيار دوری! و چه زيارت كنندگان غافلی! و چه افتخار كردن زشت و وحشتناكی!