معاد در نهج البلاغه

معاد در نهج البلاغه0%

معاد در نهج البلاغه نویسنده:
گروه: اصول دین

معاد در نهج البلاغه

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: احمد باقريان ساروى
گروه: مشاهدات: 5157
دانلود: 3747

توضیحات:

معاد در نهج البلاغه
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 44 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 5157 / دانلود: 3747
اندازه اندازه اندازه
معاد در نهج البلاغه

معاد در نهج البلاغه

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

فصل سوم : نابودى جهان و زنده شدن مردگان

خرم آن روز كزين منزل ويران بروم

راحت جان طلبم وز پى جانان بروم

گر چه دانم كه به جايى نبرد راه غريب

من به بوى سر آن زلف پريشان بروم

دلم از وحشت زندان سكندر بگرفت

رخت بر بندم و تا ملك سليمان بروم

حافظ

مرگ چيزى نيست كه ويژه پديده هاى جاندار باشد، بلكه همچنان كه انسان ها و جانداران ديگر پس از گذراندن چند صباحى از عمر خود از اين جهان رخت بر مى بندند، جمادات را نيز مرگى در پى است .جرج گاموف نوشته است :

خورشيد حتى هنگامى كه آخرين كيلومتر را طى مى كند، يك بار ديگر قدرت نمايى خواهد كرد و با انفجارى كه حاصل مى كند، آتش بازى درخشانى به راه خواهد انداخت در حقيقت با تحليل روش هاى فيزيكى مى توان نشان داد كه چنين جريانى در مورد هر ستاره ثابتى كه در حين گرايش به سوى مرگ ، انقباض حاصل مى كند، وقوع پيدا مى كند، و انقباض ‍ پيوسته در مرحله اى از مراحل خود بايستى به يك فاجعه از هم پاشيدگى تبادل گردد. چنين از هم پاشيدگى كه به امحا منجر مى شود، الزاما با آزاد شدن آنى آخرين منبع انرژى داخلى همراه خواهد بود و ستاره با چنان درخشندگى منفجر خواهد شد كه صدها يا هزارها و حتى در مورد ستاره هاى خيلى سنگين ميلياردها برابر درخشندگى معمولى خواهد بود، ولى اين كوشش آخرين ، فقط چند روزى بيش طول نمى كشد و ستاره پس از انفجار، با سرعت كمترى به سوى حالت خاموشى غايى رهسپار خواهد شد و به صورت جرم سماوى بى جانى در خواهد آمد اينگونه انفجار كه به نام پديده نووا و سوپر نووا شناخته شده است ، غالبا در بسيارى از ستارگان آسمان ديده شده است طبيعى است چنين سرنوشتى نيز در انتظار خورشيد ما مى باشد ولى از آنجا كه خورشيد در بحبوحه فعاليت است ...هنوز مدت زيادى به زندگى ادامه خواهد داد. وقتى سرانجام ...از هم پاشيدگى آن صورت بگيرد احتمال دارد انفجار تشعشع آن نه فقط زمين ، بلكه ساير سيارات دورتر از نيز ذوب كند...(٣٠)

از سخنان امام علىعليه‌السلام نيز به دست مى آيد كه كره زمين بلكه كرات ديگر آسمان را نيز مرگى در پى است ، كه از پس آن ، انسان ها و ديگر جانداران نيز به طور كلى نابود و ريشه كن مى گردند، و اثرى از آنها باقى نخواهد ماند، ولى آنچه را كه دانشمندان علوم طبيعى در نيافته و توانايى درك آن را ندارند فراسوى ويرانى جهان است ، اينجا است كه علىعليه‌السلام در سخنان خود فراسوى آن را نيز براى ما بيان مى نمايد، كه اينك قسمت هايى از سخنان آن حضرت را مطالعه مى نماييد.

١... حتى اذا بلغ الكتاب اءجله و الاءمر مقاديره ، و الحق اخر الخلق باءوله ، و جاء من اءمر الله ما يريده : من تجديد خلقه ، اءماد اءمار السماء و فطرها، و اءرج الاءرض و اءرجفها، و قلع جبالها و نسفها، و دك بعضها و بعضا من هيبة جلالته و مخوف سطوته ، و اءخرج من فيها فجددهم بعد اخلاقهم ، و جمعهم بعد تفرقهم(٣١)

...تا اينكه هنگام پايان كتاب عمر انسان ها و تقديرهاى خداوند فرا مى رسد، و آخرين مخلوق به نخستين بپيوندد آخرين انسان نيز بميرد و از فرمان خداوند آنچه را كه اراده نموده است بيايد و زنده كردن دوباره انجام پذيرد، رشته نظم آسمان را نيز پاره نموده و آن را به حركتى نامنظم درآورده و بشكافد، و زمينى را به لرزش درآورده و به زلزله دچار گرداند، و كوههاى آن را از جاى بركند و پراكنده گرداند، و از هيبت و ترس از جلالت و عظمت خداوند برخى از آن كوهها برخى ديگر را بكوبد، و خداوند كسانى را كه در دل زمين جاى گرفته اند از گورهايشان بيرون آورد، و آنان را پس از كهنه شدن ، نو نموده و پس از پراكنده شدن گرد هم آورد.

٢...( يَوْمَ نَطْوِي السَّمَاءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ كَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُّعِيدُهُ وَعْدًا عَلَيْنَا إِنَّا كُنَّا فَاعِلِينَ ). (٣٢) انبياء / ١٠٤

...همانا آنان انسان ها از اين دنيا همراه با كارهاى خود به سوى زندگى جاويد، و سراى ماندنى كوچ نمودند، آنگونه كه خداوند فرمود:به همانگونه كه آفرينش نخستين را آغاز نموديم دوباره او را پس از مرگ بر مى گردانيم زنده مى نماييم در حالى كه اين وعده يى است از سوى ما، و به راستى كه ما انجام دهنده وعده خود مى باشيم

قسمتى از آيه شريفه كه مورد استشهاد علىعليه‌السلام قرار گرفته است بيانگر يك استدلال عقلى است ، و آن اين است كه خداوندى كه دانا به آفرينش و تواناى بر آن است و بر اساس دانايى و توانايى خود، مخلوقات به ويژه انسان ها را آفريده است ، او بر آفرينش مجدد و احياء دوباره جهان و انسان نيز توانا و دانا خواهد بود. علامه طباطبايىرحمه‌الله ، درباره تفسير اين آيه شريفه نوشته است :

ظاهر سياق آيات اين است كه مراد از اين قسمت از آيه شريفه برانگيختن و زنده كردن دوباره مخلوقات است به همانگونه كه آفرينش آنان را آغاز نموده بود.(٣٣)

٣...اءلا و ان الدنيا قد ولت حذاء جذا، فلم يبق منها الا صبابة كصبابة الاناء اصطبها صابها. اءلا و ان الاخرة قد اءقبلت و لكل منهما بنون ، فكونوا من اءبناء الاخرة و لا تكونوا من اءبناء الدنيا، فان كل ولد سيلحق باءبيه يوم القيامة.(٣٤)

...آگاه باشيد كه دنيا شتابان شما را پشت نموده ، و سپرى شده است و از آن جز ته مانده اى همانند ته مانده شير و آب داخل ظرفى كه به جا گذرانده اى آن را پس از آشاميدن به جا بگذارد، باقى نمانده است ، آگاه باشيد كه آخرت به شما رو نموده است و براى هر يك از دنيا و آخرت فرزندانى است ، بنابراين ، از فرزندان آخرت باشيد و از فرزندان گرايندگان به دنيا نباشيد، كه هر فرزندى در روز قيامت به مادرش خواهد پيوست

نه عمر خضر بماند نه ملك اسكندر

نزاع بر سر دنياى دون مكن درويش

حافظ

٤...فى يوم تشخص فيه الاءبصار، و تظلم له الاءفطار و تعطل فيه صروم العشار، و ينفخ فى الصور فترهق كل مهجة ، و تبكم كل لهجة ، و تذل الشم الشوامخ ، والصم الرواسخ ، فيصير صلدها سرابا رقرقا و معهدها قاعا سملقا، فلا سفيع يشفع ، و لا حميم ينفع يدفع و لا معذرة تدفع تنفع.(٣٥)

...در روزى كه ديدگان از ترس و هراس از گردش باز مانده و جهان براى آن روز تاريك گرديده ، و گله هاى شتران بار دار ده ماهه با مردن صاحبانشان بى صاحب مانده و در صور دميده شود، و در پى آن دميدن صور هر جانى از كالبد خود بيرون كشيده شده و هر با زبانى لال مى گردد و كوههاى بسيار بلند، و سنگ هاى محكم استوار در هم كوبيده شده و متلاشى گردند، به گونه اى كه سنگ هاى بسيار محكم و صاف آن كوهها همانند سراب و اجزاء آنها پراكنده و جاى آنها در روى زمين همواره و بى فراز و نشيب گردد، پس در آن روز شفيعى نيست تا در برابر آن عذاب شفاعت نمايد، و خويشاوندى نيست تا انسان را بهره برساند، و هيچگونه عذر و بهانه اى پذيرفته نخواهد شد.

اين سخنان ، گوشه اى از حالت نفخ صور نخستين را بازگو مى كند كه به ويرانى جهان ، و نابودى همه انسان ها و ديگر جانداران مى انجامد، در آن روز انسان ها چه بد و چه خوب در آن عذاب حاصل از ويرانى زمين مشترك خواهند بود، زيرا تقدير الهى چنين است كه همگان نابود گردند، و هيچ انسانى بلكه هيچ موجود جاندارى در روى زمين باقى نماند، از اين رو امامعليه‌السلام فرمود: در آن روز شفاعت پذيرفته نمى شود و دوست ، انسان را بهره نمى رساند و عذر خواستن در برابر گناهان ، انسان را از عذاب رهايى نمى بخشد.

٥...حتى اذا تصرمت الاءمور، و تقضت الدهور، و اءرف النشور، اءخرجهم من ضرائح القبور، و اءو كار الطيور، و اءوجرة السباع و مطارح المهالك ، سراعا الى اءمره ، مهطعين الى معاده(٣٦)

...تا آن هنگام كه رشته كارها از هم گسيخت ، و روزگاران سپرى شد، و برانگيختن زنده نمودن مردگان نزديك گرديد خداوند آنان را كه با مرگ طبيعى مرده و يا خوراك پرندگان و درندگان شده باشند از گورها و آشيانه هاى پرندگان و بيشه هاى درندگان ، و آنان را كه در جنگ كشته شده ، و جسد آنان در ميدان رزم به جا مانده باشد را از ميدان ها رزم بيرون مى آورد، در حالى كه با سرعت آماده فرمان خداوند گرديده ، و با شتاب به سوى وعده گاه خداوند در حركت آيند...

٦...عجبت لمن اءنكره النشاة الاخرى و هو يرى النشاة الا ولى و عجبت لعامر دار الفناء و تارك دار البقاء.(٣٧)

...در شگفتم از كسى كه زنده شدن مردگان در روز رستاخيز را باور ندارد در حالى كه زنده شدن نخستين آن پديده ها را مى بيند، و در شگفتم از كسى كه خانه ويرانى دنيا را آباد نموده و سراى جاويد آخرت را رها مى سازد.

سخن مزبور نوعى استدلال براى اثبات معاد جسمانى است ، از آنجا كه زنده شدن دوباره در روز قيامت را به صورت قياس اولويت به زنده شدن نخستين ، قياس نموده است ، در حالى كه زنده نمودن نخستين از نيستى محض به هستى آوردن ، و دشوارتر از زنده نمودن دوباره آن پديده است و آنگاه كه ما مى بينيم خداوند پديده هاى جاندار را از نيستى به هستى آورده و اين همه نعمت ، از قدرت و عقل و اراده تا خوراك و پوشاك و مانند آن را به او عنايت فرموده است ، او به يقين و به طريق اولى خواهد توانست به وعده خود در مورد زنده نمودن دوباره آن پديده ها عمل نموده و نيكان را پاداشى خوب داده ، و بدان را به كيفر برساند. و چه زيبا سروده است سعدى شيراز:

بوى احباب كه بر خاك احبا گذرد

نه عجب باشد اگر زنده شودعظم رميم

٧...و ان الله سبحانه يعود بعد فناء الدنيا وحده لا شى ء معه ، كمال كان قبل ابتدائها، كذلك يكون بعد فنائها بلا وقت و لا مكان و لا حسين و لا زمان ، عدمت عند ذلك الاءجال و الاءوقات ، و زالت السنون و الساعات ، فلا شى ء الا الله الواحد القهار...ثم يعيدها بعد الفناء فنائها من غير حاجة منه اليها، و لا استعانة بشى ء منها عليها، و لا لانصراف من حال وحشة الى حال استئناس(٣٨)

...پس از نابودى دنيا تنها خداى سبحان مى ماند. تنهاى تنها، در حالى كه چيزى با او نيست ، آنگونه كه قبل از آفرينش جهان چيزى با او نبود، نه زمانى و نه مكان بى وقت و بى زمان ، در آن هنگام مدت ها و وقت ها نيست و نابود گرديده و سال ها و ساعت ها از ميان مى رود. پس در آن هنگام چيزى جز خداوند يگانه قهار وجود نخواهد داشت

...از پس آن ، و پس از نابودى دنيا، خداوند دوباره آن را بر مى گرداند بدون اينكه به آن نياز پيدا كند، و بدون اينكه به چيزى از دنيا براى دوباره سازى دنيا كمك و يارى بگيرد، و بدون اينكه وحشت تنهايى او را فرا گرفته و براى اءنس پيدا كردن به ديگران از نابودى جهان و اهل جهان ، براى او انصراف حاصل گردد...

از اين سخنان به دست مى آيد كه قيامت پس از نابودى همه جهان وجود پيدا مى كند تا آنجا كه هيچگونه پديده مادى باقى نمى ماند. زيرا امامعليه‌السلام تصريح مى كند كه وقت و زمان و مكان و سال و روز از ميان مى رود، و اين ها همه از آثار و نشانه هاى پديده هاى مادى و طبيعت دنيا مى باشند، و اگر اين آثار از ميان برود، لازمه اش نابودى اساس طبيعت و ماده است ، بنابراين ، از سخنان مزبور به دست مى آيد كه پيش از فرا رسيدن قيامت ، جهان مى ميرد، يعنى نه تنها موجودات جاندار و يا كره زمين ، و حتى نه تنها منظومه شمسى ، بلكه همه افلاك و همه كرات و همه كهكشان ها و گويا هر چه ماده وجود دارد تبديل به انرژى مى شود بلكه مهمتر از همه انرژى نابود و نيست مى گردد. و از پس آن دوباره آفريده شده ، و جهانى نو برپا مى گردد، آن جهانى كه خيام نيشابورىدر آرزوى آن اينگونه سروده است :

گر به فلكم دست بدى چون يزدان

برداشتمى من اين فلك را زميان

وز نو فلكى دگر چنان ساختمى

كازاده به كام دل رسيدى آسان

٨...و اءنتم و الساعة فى قرن و كانها قد جاءت باءشراطها، و اءزفت باءفراطها، و وقفت بكم على صراطها، و كانها قد اءشرفت بز لازلها و اءناخت بكلاكلها، و انصرمت انصرفت الدنيا باءهلها، و اءخرجتهم من حضنها فكانت كيوم مضى ، اءوشهر انقضى(٣٩)

...و شما انسان ها و قيامت مانند دو شترى كه با ريسمانى به هم بسته شده باشند به يك ريسمان به هم بسته شده ايد يعنى : به يقين رستاخيزى براى شما پديد خواهد آمد و آنچنان قيامت به شما نزديك است كه گويا نشانه هايش پديدار گشته ، و با پرچم برافراشته خود نزديك گرديده و شما را بر سر پل صراط براى حسابرسى اعمال متوقف نموده است و گويا قيامت با زلزله هايش آغاز گرديده و همانند شترى براى پياده كردن بارهاى سنگينش سينه خود را بر روى زمين پهن كرده است ، و دنيا با اهل خود سپرى گرديده ، و آنان اهل خود را از شير خود جدا نموده است پس در آن روز دنيا به گونه اى مى نماياند كه گويا مانند روزى بود كه پايان پذيرفته و يا مانند يك ماه بود كه سپرى شده است

٩ - در وصيت خود به امام حسن مجتبىعليه‌السلام نوشته است :

...و اعلم اءن مالك الموت هو مالك الحياة و اءن الخالق هو المميت و اءن المفنى هو المعيد...و اعلم انك انما خلقت للاخرة لا للدنيا...

...و اى پسرم ! بدان كه صاحب اختيار مرگ ، اختيار دار زندگى انسان است ، و آفريننده همان ميراننده است و نيست و نابود كننده همان بازگرداننده زنده كننده دوباره است

...و بدان كه تو براى زندگى در سراى آخرت آفريده شده اى نه براى زندگى در دنيا...(٤٠)

اينها نمونه هاى از سخنان امامعليه‌السلام در نهج البلاغه درباره مرگ جهان و انسان ، و زنده شدن دوباره انسان در جهانى نوين به نام سراى آخرت است اين سخنان به گونه اى روشن بيانگر اين نكته هستند كه جهان طبيعت به طور كلى نابود مى گردد، تا آنجا كه آثار طبيعت نيز از ميان رود، و تنها خداوند بى همتا باقى مى ماند، و پس از آن جهانى نو تشكيل گرديده و انسان ها دوباره به صحنه زندگى گام مى نهند، و ارواح در كالبدها دميده مى شوند، و براى بررسى اعمال و سرنوشت نهايى خويش در دادگاه عدل الهى حاضر مى گردند، در اينجا است كه بابا طاهر همدانى اينگونه پند مى دهد:

مكن كارى كه بر پا سنگت آيد

جهان با اين فراخى تنگت آيد

چو فردا نامه خواهان نامه خواهند

تو را از نامه خواندن ننگت آيد

شبهه آكل و ماءكول

در ميان برخى از قبايل سياه پوست آفريقا و سرخ پوست آمريكا در گذشته رسم چنين بوده است كه از گوشت بدن انسان هاى ديگر به ويژه مخالفان و دشمنان خود براى تغذيه استفاده مى نمودند.

از سوى ديگر اجساد انسان هاى مرده پس از گذشته ساليان دراز تبديل به خال شده و به مرور زمان در اثر كند و كاوهاى انسان هاى ديگر به روى زمين آمده ، و از آن سبزه ها و درختان روييده شده و انسان هاى زنده از آن سبزه ها به طور مستقيم و يا غير مستقيم و از آن ميوه ها به طور مستقيم براى خاك خود بهره مى گيرند و به تدريج ذرات آن خاك به صورت اجزايى براى اندام هاى انسان هاى زنده در مى آيند، در اين تحول و دگرگونى انسان هايى آكلمى شوند و آنان كسانى هستند كه ذرات خاك شده اندام هاى مردگان را بى واسطه يا با واسطه در تغذيه استفاده نموده و در نتيجه اندام هاى انسان هاى مرده جزئى از اندام هاى انسان هاى زنده در آمده است و يك ماءكول وجود دارد و آن انسان هاى مرده اى هستند كه ذرات خاك شده آنها به تدريج به وسيله انسان هاى زنده خورده شده اند. خيام نيشابورى اين تحول و دگرگونى را توانسته است تا اندازه اى در برخى از ابيات خود به تصوير بكشد:

در هر دشتى كه لاله زارى بوده است

از سرخى خون شهريارى بوده است

هر شاخ بنفشه كز زمين مى رويد

خالى است كه بر رخ نگارى بوده است

هان كوزه گرا بپاى اگر هشيارى

تا چند كنى بر گل مردم خوارى

انگشت فريدون و كف كيخسرو

بر چرخ نهاده اى چه مى پندارى ؟

اكنون اين پرسش پديد مى آيد كه به هنگام دميده شدن ارواح انسان ها به كالبد هايشان آيا اجزاء انسان هاى ماءكول در اندام خود آنان قرار مى گيرد و يا در اندام انسان هاى آكل ؟ و در هر صورت ، كيفر و پاداش چگونه خواهد بود؟ اگر انسان ماءكول ، مجرم و كافر، و انسان آكل ، مؤ من باشد و آن اجزاء در اندام انسان مؤ من ظاهر شود، چگونه پاداش مى بيند در حالى كه به هنگام جزء بودن براى انسان آكل ، دچار گناه شده بود؟ و بر عكس اگر انسان ماءكول ، مؤ من و انسان آكل ، كافر و فاسق باشد و آن اجزاء در اندام انسان آكل قرار بگيرد، چگونه كيفر مى بيند در حالى كه به هنگام جزء بودن براى انسان مؤ من (ماءكول ) دچار گناه نشده بود؟! اين اشكال از گذشته اى دور در ميان علماى علم كلام مطرح شده و نام آن راشبهه آكل و ماءكولنهاده اند.

آنان در صدد پاسخگويى به اين شبهه برآمده و پاسخ ‌هايى داده اند كه زمينه آن پاسخ ‌ها پذيرش اين نكته بوده است كه با مردن انسان ها و نابودى جانداران ، طبيعت از ميان نرفته ، بلكه تنها دچار تحول و دگرگونى مى شود.

ولى آنچه به ذهن نگارنده مى رسد و پاسخ اساسى به شبهه مذكور است ، چيزى است كه از سخنان امام علىعليه‌السلام برداشت مى شود. كه گوشه هايى از آن سخنان تحت عنوان نابودى جهان و زنده شدن مردگان تقديم خوانندگان گرامى شده است و حاصل آنها اين است كه طبيعت به طور كلى نيست و نابود مى شود، و اثرى از آن باقى نمى ماند و با نيست شدن آن و آثار آن ، اجساد انسان ها نيز نيست و نابود و معدوم مى گردد و پس از پيدايش دوباره جهان ، انسان ها نيز دوباره سازى شده و ارواح آنان در آن كالبدها دميده مى شود. بنابراين آن اندام ها هر چند همانند اندام هاى نخستين خود مى باشند، و چهره ها همانند چهره هاى دنيا هستند. ولى مواد و عناصر آنها عناصرى از نو پديد آمده هستند. با اين بيان نه آكلى وجود خواهد داشت و نه ماءكولى ، آنچه آكل و ماءكول نام گرفته ، معدوم شده ، و آنچه پديد آمده آكل و ماءكول نيست بنابراين شبهه آكل و ماءكول به طور كلى زمينه اى نخواهد داشت

فصل چهارم : رستاخيز بزرگ

مو از قالوا بلى تشويش ديرم

گنه از برگ و باران بيش ديرم

اگرلا تفنوطوادستم نگيره

مو ازيا ويلناانديش ديرم

بابا طاهر همدانى

گر از اين منزل ويران به سوى خانه روم

و گر آنجا كه روم عاقل و فرزانه روم

زين سفر گر به سلامت به وطن باز رسم

نذر كردم كه هم از راه به ميخانه روم

حافظ

خداوند پس از پديد آوردن دوباره جهان ، انسان ها را دوباره زنده مى نمايد، بدينگونه كه كالبدهاى آنان را از نو و همانند كالبدهاى نخستين ساخته و ارواح را در آنها مى دمد، و سپس آن زنده شدگان را دسته دسته به سوى دادگاه بزرگ فرا مى خواند، از اين صحنه بزرگ و نمايش هراس انگيز و تكان دهنده در نهج البلاغه به گونه هاى مختلف به تصوير كشيده شده است :

١ در وصيت خود به فرزندش امام حسن مجتبىعليه‌السلام از جمله نوشته است :

...و اعلم اءن اءمامك طريقا ذامسافة بعيدة و مشقة شديدة و انه لا غنى بك فيه عن حسن الارتياد، و قدر بلاغك من الزاد مع خفة الظهر، فلا تحملن على ظهرك فوق طاقتك ، فيكون ثقل ذلك و بالا عليك

...و اعلم اءن اءمامك عقبة كوودا، المخف فيها اءحسن حالا من المثقل ، و المبطى ء عليها اءقبح حالا من المسرع ، و اءن مهبطك بها لا محالة اما على جنة اءو على نار، فارتد لنفسك قبل نزولك و وطى ء المنزل قبل حلولك ،فليس ‍ بعد الموت مستعتبو لا الى الدنيا منصرف.(٤١)

...و بدان اى پسرم ! كه در برابر تو راهى بس طولانى ، و بسيار سخت و دشوار قرار گرفته است و تو در اين راه دراز از خواهان شدن نيكى و جستجوى آن و ميزان بسنده از توشه راه همراه با سبك بودن بار گناه بى نياز نيستى ، بنابراين ، بر پشت خود بار گناه بيش از توان خود برمدار، كه در آن صورت سنگينى آن بار، تو را آزار مى رساند...

...و بدان اى پسرم ! گردنه اى بسيار دشوار و صعب العبور در پيش روى تو قرار گرفته است كه در آن ، انسان سبكبار از انسان سنگين بار، نيك حال تر است ، و در آن گردنه انسان كند رو از انسان تندرو بد حال تر است ، و بدان كه جايگاه فرود آمدنت يا بهشت است و يا آتش دوزخ ، پس پيش از آنكه در آن جايگاه فرود آيى در پيشاپيش خود عمل صالح را قرار بده و آن جايگاه را پيش از آنكه هنگام فرود آمدنت فرا رسد آماده گردان ، كه پس از مرگ ، ابزار رضاى الهى وجود نخواهد داشت ، و بازگشتنى به سوى دنيا نيست

٢...و بالقيامة تزلف الجنة للمتقين ، و تبرز الجحيم للغاوين و ان الخلق لا مقصر لهم عن القيامة ، مرقلين فى مضمارها الى الغاية القصوى.(٤٢)

...و به وسيله قيامت ، بهشت براى پارسايان نزديك و دوزخ براى گمراهان آشكار مى گردد، و انسان هاى را جايگاه ثابتى جز قيامت نيست ، كه در ميدان قيامت شتابان به سوى سراى پايانى پيش مى روند.

پرسش و حسابرسى اعمال :

در موارد متعددى از نهج البلاغه سخن از پرسش و حسابرسى اعمال انسان ها در روز قيامت است ، از اينكه از انسان ها در آن روز پرسيده مى شود: در دنيا چه كرده ايد، و از آن چه بهره اى براى سراى جاويدتان برده ايد و چه اندوخته ايد؟ كه اينك قسمت هايى از سخنان علىعليه‌السلام در اين باره تقديم خوانندگان گرامى مى گردد:

١...اتقوا الله فى عباده و بلاده ، فانكم مسؤ ولون حتى البقاع و البهائم(٤٣)

...در مورد بندگان خدا و شهرهاى او از خداوند بترسيد، تقوا پيشه كنيد زيرا شما در روز قيامت حتى از امكان هاى زمين و چهار پايان پرسيده مى شويد كه از آنها چگونه بهره گرفتيد

٢...و اءن اليوم عمل و لا حساب ، و غدا حساب و لا عمل.(٤٤)

...و امروز در دنيا روزگار و تلاش است و از شما حساب نمى شود، و فردا روز قيامت روز حساب و پرسش از كارهاى شما است ، و روز تلاش و كار نيست

٣ مهطعين الى معاده رعيلا صموتا، قياما صفوفا، ينفذهم البصر، و يسمعهم الداعى ، عليهم لبوس الاستكانة ، و ضرع الاستسلام و الذلة ، قد ضلت الحيل و انقطع الاءمل و هوت الاءفئدة كاظمة و خشعت الاءصوات مهينمة و الجم العرق ، و عظم الشفق و اءرعدت الاءسماع لزبرة الداعى الى فصل الخطاب ، و مقايضة الجزاء و نكال العقاب و نوال الثواب.(٤٥)

...شتابان به سوى رستاخيز خود پيش مى روند در حالى كه گروه گروه و خاموش ، و ايستاده در صف ، نگاه تيز خداوند بر آنان افكنده شده ، و منادى صداى خويش را به گوش همگان مى رساند، پوششى از فروتنى ، و سستى و ناتوانى خضوع و خوارى بر آنان افكنده مى شود، حيله و راه فرار سودى نبخشد، و آرزو از ميان برداشته شود، دلها از شادى و آرزو تهى گرديده و در حالتى قرار بگيرند كه خشم و نااميدى خود را فرو خوابانيده و خاموشى گزينند و صداها با فروتنى پايين آمده و آهسته گردد و عرق آنچنان از گونه ها سرازير شود كه دهان را پر نموده ، و همانند افسارى دهن را ببندد، و ترس بى اندازه گردد، و از هيبت و ترس ، صداى رعد آساى منادى براى حسابرسى اعمال ، و جدا نمودن حق از باطل ، و مبادله پاداش خير و شر در برابر كارهاى نيك و بد، و كيفر رساندن و پاداش دادن و...گوش ها سخت به لرزه در آيد.

٤ و ذلك يوم يجمع الله فيه الاءولين و الاخرين لنقاش الحساب و جزاء الاءعمال ، خضوعا قياما، قد اءلجمهم العرق ، و رجفت بهم الاءرض ، فاءحسنهم حالا من وجد لقدميه موضعا، و لنفسه متسعا.(٤٦)

و آن قيامت روزى است كه خداوند نخستين افراد انسان تا آخرين افراد آن را براى بررسى و حسابرسى كامل ، و پاداش دادن كارها گرد هم مى آورد، در حالى كه از بس عرق از سر و روى آنان مى ريزد به گونه اى كه گويا بر دهان آنان افسار زده شده و زمين در زير پاى آنان در حركت است ، پس ‍ بهترين آنان كسى است كه براى دو پاى خود، مكانى را براى ايستادن و براى جان خود جايگاه فراخى براى آسودن بيابد.

٥ خطاب به يكى از كارگزارانش چنين نوشته است :

...و اعلم اءن حساب الله اءعظم من حساب الناس.(٤٧)

...و بدان كه حساب خداوند در روز قيامت بزرگتر از حساب مردم در دنيا است

٦ عبادالله ! زنوا انفسكم من قبل اءن توزنوا و حاسبوها من قبل اءن تحاسبوا...(٤٨)

اى بندگان خدا! پيش از آنكه اعمال شما مورد ارزيابى قرار بگيرد خود اعمال خويشتن را به پاى ترازو بكشيد و پيش از آنكه از اعمال شما در روز قيامت حساب شود به حساب اعمال خود برسيد...

به سكندر نه ملك ماند و نه مال

به فريدون نه تاج ماند و نه تخت

پيش از آن كن حساب خود كه تو را

ديگرى در حساب گيرد سخت

سعدى

پل صراط يا گذرگاه خطرناك دوزخ :

يكى از نكاتى كه درباره قيامت مطرح است و دانستن آن داراى ارزش به سزايى است ، موضوع پل صراط است كه نتيجه برداشت از آيات قرآن و روايات ائمه طاهرينعليه‌السلام است

امام صادقعليه‌السلام درباره صراط فرموده است :

الناس يمرون على الصراط، والصراط اءدق من الشعر و من حد السيف.(٤٩)

و بدانيد كه مردم از پل صراط عبور داده مى شوند، و صراط پلى باريكتر از مو و لبه تيز شمشير است

علىعليه‌السلام درباره صراط فرموده است :

...و اعلموا اءن مجازكم على الصراط و مزالق دحضه ، و اءهاويل زلله ، و تارات اءهواله.(٥٠)

...و بدانيد كه گذرگاه شما صراط پل ويژه دوزخ و مكان هاى لغزش و فرو افتادن ، و ترس از لغزش ها و نوبت هاى ترس ها است

شيخ طبرسىرحمه‌الله در تفسير آيهان ربك لبالمرصاد(سوره فجر / ١٥) نوشته است :

يعنى راه بندگان خدا در روز قيامت از مرصاد كمينگاه ويژه مى گذرد و كسى نيست كه از آن عبور نكند...و معناى آيه اين است كه هيچ عملى از بندگان خدا از ديدگان خداوند پنهان نمى ماند زيرا او همه سخنان آنان را شنيده و همه كارهاى آنان را مى بيند، مانند كسى كه در كمينگاه قرار گرفته باشد.(٥١)

آنچه به ذهن انسان مى رسد اين است كه اين صراط يك نوع پل ظاهرى طبيعى نيست و تعبير به آن در روايات و يا اشاره به آن در آيه قرآن دليل نمى شود كه چنين باشد، بلكه يك تعبير مجازى است و به همانگونه كه شيخ طبرسىرحمه‌الله در معنى آيه سوره فجر بيان نموده است ، بيانگر اين است كه هيچگونه عمل و سخنى از بندگان خدا از او پنهان نيست ، و او از همه سخنان و كارهاى انسان ها آگاه است ، و آن سخنان و كارها در سرنوشت آن انسان ها دخالت داده مى شوند از اين رو عارفان نيز به ياد آن روز هراسان گرديده و از ترس و وحشت آن ، اشك مى بارند، چنانكه بابا طاهر همدانى سروده است :

از آن روزى كه ما را آفريدى

به غير از معصيت چيزى نديدى

خداوندا به حق هشت و چارت

زما بگذر شتر ديدى نه ديدى