با نور فاطمه هدایت شدم

با نور فاطمه هدایت شدم0%

با نور فاطمه هدایت شدم نویسنده:
مترجم: سید حسین محفوظی موسوی
گروه: مناظره ها و رديه ها

با نور فاطمه هدایت شدم

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: عبدالمنعم حسن سودانى
مترجم: سید حسین محفوظی موسوی
گروه: مشاهدات: 21863
دانلود: 3598

توضیحات:

با نور فاطمه هدایت شدم
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 46 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 21863 / دانلود: 3598
اندازه اندازه اندازه
با نور فاطمه هدایت شدم

با نور فاطمه هدایت شدم

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

حضرت فاطمهعليها‌السلام در قرآن

آياتى كه درباره قدسيت حضرت زهراعليها‌السلام و جايگاه والايش سخن گفته اند، بسيارند و در اينجا بعضى از آنها را انتخاب خواهيم كرد:

آيه اول:

خداى تعالى فرموده است:( وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَىٰ وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّـهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا ) ٣ . يعنى «خداوند اراده فرموده است كه پليدى را از شما اهل بيت دور سازد و به حقيقت پاك گرداند».

ضمن كسانى كه اين آيه مباركه شاملشان مى شود، حضرد فاطمه زهراعليها‌السلام را شامل مى شود، بلكه آن حضرت محور آيه و اساس آن است... زيرا كه در مورد اهل بيت نبوت، نازل شده و ما را سخنى است با كسانى كه كوشيده اند تا بعضى از غير اهل بيت را ضمن اين آيه وارد كنند، و آنچه در اينجا برايمان مهم است اينكه حضرت زهرا در اين خطاب الهى، مورد نظر بوده... كه سنت، سبب نزول آيه را و اينكه در مورد چه كسى آمده، بيان كرده است.

مسلم در صحيح٤ . خود آورده است كه اين آيه مورد بحث در مورد پنج تن نازل شده است: پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و على و فاطمه و حسن و حسينعليهم‌السلام . در كتاب فضائل الصحابه باب فضائل اهل البيت. و اين حديث، معروف به حديث كساء مى باشد همچنان كه نزد اهل بيت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به آل عباء يا كساء مشهور شده و اين مطلب

مورد قبول همه ى مسلمين خصوصا در جامعه سودانى ما مى باشد و ما منابع بيشترى را كه تأكيد مى كنند حضرت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و على و فاطمه و حسن و حسين مقصود اين آيه هستند، ان شاءاللَّه در بحث هاى آينده براى شما بيان خواهيم كرد، ولى اينك اجازه دهيد كه در مورد آيه، تدبر نماييم و از خلال آن بر شخصيت حضرت فاطمهعليها‌السلام آگاهى يابيم.

تأمل كننده در كلمات آيه... به اين نتيجه مى رسد كه افراد مورد خطاب در اين آيه، كه حضرت فاطمه يكى از آنان مى باشد، مطهر و معصوم از هر پليدى هستند، كه صدر آيه اين مطلب را با قوى ترين ادات حصر بطور كلى يعنى «انما» آورده يعنى اين امر خاص گروه معين مشخصى است كه به غير از آنها متعدى نمى شود، سپس بحث از اراده الهى مى آيد كه در آيه:( أَنَّمَا يُرِيدُ اللَّـهُ... ) ذكر شده است. كه اين، اراده خداى عزوجل است:( إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَن يَقُولَ لَهُ كُن فَيَكُونُ ) ٥ . يعنى: «همانا كه امر او هر گاه چيزى را ارده كند، اين است كه به آن بگويد به وجود آى، و به وجود مى آيد». پس به هيچ روى خلاف اراده خداى تعالى ممكن نيست. اما رجس (يعنى پليدى) در لغت معنايش هر چيزى است كه انسان را آلوده سازد، خواه آلودگى ظاهرى باشد يا باطنى كه با گناه از آن تعبير مى شود... و رجس در اين آيه آلودگى و نجاست باطنى است به جهت شمول تكليف بر همگان و خصوصيتى نسبت به اهل بيت نيست تا اين آيه در حصر آن وارد شود و نفى رجس از اهل بيت را مؤكد سازد. بلكه براى بيان فضيلتى براى آنان آمده كه خداوند سبحانه و تعالى، آنان را به آن مخصوص گردانيده و در كتاب ارجمندش، از آن خبر داده است.

سپس تأكيد:( وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا ) مى آيد كه نگاه عميق به آيه ما را باز

مى دارد از اينكه يك لحظه در عصمت اهل بيت، كه در آن ذكر شده اند، شك كنيم، كه حضرت فاطمه دخت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از جمله آنان است و وى معصومه مطهره از هر پليدى ظاهر و باطن است، بشرحى كه تأكيد آن براى تو بيان خواهد شد.

آيه دوم:

گفتار خداى تعالى است:( ذَٰلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّـهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ وَمَن يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّـهَ غَفُورٌ شَكُور ٌ) ٦ . يعنى: «بگو از شما بر آن دستمزدى نمى خواهم جز مودت نسبت به خويشانم» خداوند سبحانه و تعالى دستمزد رسالت را مودت حضرت فاطمه زهرا قرار داده است زيرا كه آيه در مورد خويشان نزديك پيامبر نازل شده است كه عبارتند از على و فاطمه و حسن و حسين، آنگونه كه بزرگان حديث و تفسير آن را نقل نموده اند، مانند حاكم حسكانى حنفى در شواهد التنزيل ج ٢ ص ١٣٠ و حاكم نيسابورى در المستدرك٧ . اين، عظمت و رفعت است... خداى تعالى رسالت برتر از همه رسالت ها را با مودت قربى، هموزن قرار داده است. حضرت فاطمه، به حق، شايسته اين نشانه الهى است و براى ما در تأكيد آن، قرار گرفتن آن حضرت ضمن آيات قرآن كريم، كفايت مى كند... اين پشتوانه اى است كه به مناقب و فضايل حضرت زهرا افزوده مى شود. و اينك به موارد ديگرى مى پردازيم.

آيه سوم:

گفتار خداى تعالى است:( فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللَّـهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ ) ٨ . يعنى: «بگو كه بياييد تا فراخوانيم فرزندانمان را و فرزندانتان و زنانمان را و زنانتان و خودمان را و خودتان، سپس دست به دعا برداريم و لعنت خداى را بر دورغگويان قرار دهيم».

ميان مسلمانان درباره ى اينكه آيه ى مزبور در حق اهل بيت است اختلافى نيست. زيرا كه آن، در روز مباهله با نصاراى نجران نازل شد و خداى تعالى حضرت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را مأمور ساخت كه همراه خود، حضرت على و فاطمه و حسن و حسينعليهم‌السلام را ببرد. پس اين آيه آمد، بنابر آنچه مسلم در صحيح خود، كتاب فضايل على بن ابيطالب٩ . بيان كرده و بدينگونه نيز حضرت فاطمه نماينده همه زنان امت و مباهله بمثابه تثبيت رسالت بوده است كه نظر به اهميت مسأله و عظمت آن در حركت اسلامى، حضرت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حضرت على و فاطمه و دو فرزندشان را براى مباهله در نظر گرفت و با اينكه آيه، نسائنا را به صيغه جمع آورده، ولى نمايندگى مقدس تنها بر عهده حضرت فاطمه بوده است و نه ديگر زنان و نه حتى همسران پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پس اى خواننده عزيز، تأملى بفرما و با عقل خود حركت كن تا جايگاه حضرت زهرا و عظمت او را دريابى و گمان نكنم كه تو را ممكن باشد.

آيات ديگر:

خداى تعالى مى فرمايد:( إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِن كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا ، عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّـهِ يُفَجِّرُونَهَا تَفْجِيرًا ، يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيَخَافُونَ يَوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا ) يعنى: «نيكان از جامى كه مزاج آن كافور باشد، مى نوشند چشمه اى كه بندگان خدا از آن مى نوشند و آن را به حقيقت جارى ساخته اند. آنان ندر را وفا كرده از روزى بيمناكند كه سرش گسترده باشد»، تا آنجا كه خداى تعالى مى فرمايد:( إِنَّ هَـٰذَا كَانَ لَكُمْ جَزَاءً وَكَانَ سَعْيُكُم مَّشْكُورًا ) ١٠ . يعنى: «اين پاداشى براى شما باشد و تلاش شما مورد سپاس است». اين آيه ها درباره حضرت على و فاطمه و حسن و حسين، نازل شد بمناسبت داستان سه روز روزه دارى و صدقه دادن آنان در آن سه روز طعامشان را به مسكين و يتيم و اسير، در حالى كه خود شديدا بدان طعام براى افطارشان نياز داشتند. كه جمع زيادى از محدثان و مفسران گفته اند كه اين آيات در مورد اين چهار تن نازل شده اند كه زمخشرى در كشاف خود و فخر رازى در تفسير، از آن جمله اند.١١ . نازل شدن اين آيات در حق حضرت على و فاطمه و حسن و حسين، سرچشمه ديگرى براى كرامت ها و جايگاه آنان نزد خداوند است... زيرا كه آفريدگار جل و علا از بلنداى عظمت خود آنان را مورد خطاب قرار داده است با صيغه امرى كه آن را قطعى ساخته و صادر فرموده است:( فَوَقَاهُمُ اللَّـهُ شَرَّ ذَٰلِكَ الْيَوْمِ وَلَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَسُرُورًا ، وَجَزَاهُم بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَحَرِيرًا ) يعنى: خداوند، شر آن روز را از آنان بازداشته و به آنان شادابى و شادمانى عنايت فرموده و بسزاى صبرشان، بهشت و حرير پاداششان داده است. تا آخر آيات كه حقيقت حضرت

فاطمه زهراست و اين، منزلت آن حضرت نزد خداوند مى باشد.

در بيان همه آنچه درباره حضرت زهرا در قرآن آمده است سخن به درازا مى كشد كه يكى از علماء آياتى را كه در فضيلت حضرت فاطمه و اهل بيت نازل شده اند، جمع نموده كه بالغ بر «٢٥٨» آيه از قرآن كريم است، با وجود اين، اگر غير از آيه تطهير و آيه مباهله، نازل نمى شد، همان ها به عنوان موعظه براى كسانى كه ايمان دارند، كفايت مى كرد، كه اين، قرآن عظيم است كه در كتابى حفاظت شده از جانب خداى بلند مرتبه و ستايش شده نازل شده است.

حضرت فاطمه از زبان پدرش پيش از پرداختن به احاديث حضرت رسول در مورد حضرت فاطمه به دو مطلب اشاره مى نماييم:

ملاحظه اول:

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هنگامى كه درباره حضرت فاطمه سخن مى گويد، از جايگاه عطوفت پدرى سخن نمى راند، كه خداوند عزوجل درباره او فرموده است:( وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ ﴿ ٣ ﴾ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى ٰ) ١٢ . يعنى: «از روى هوا و هوس سخن نمى گويد، بلكه اين وحى است كه به او مى رسد». و وىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، در همه سخنانش درباره اشخاص، چيزى را به خاطر عافطه اش، بيش از استحقاق نمى دهد حتى اگر آن انسان، دخترش باشد. زيرا اگر ما چنين مطلبى را بگوييم، در اين صورت نبوت و كلمات مقدس آن حضرت را مورد ايراد قرار داده باشيم كه همگى معتقديم كه آنها حجتى بدون انحراف و دور از هوا و هوس هستند... عبداللَّه بن عمروعاص گفت: «من هر چه را از پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى شنيدم، مى نوشتم، پس قريش مرا نهى كرده گفتند: هر چيزى را كه از رسول خدا مى شنوى مى نويسى، در حالى كه وى بشرى است كه حال خشم و خرسندى سخن مى گويد؟

من دست از نوشتن بازداشتم و اين مطلب را به پيامبر گفتم. حضرت با انگشت به دهان خود اشاره فرمود و گفت: «بنويس كه سوگند به آنكه جانم در

دست اوست، جز حق چيزى از آن خارج نشده است».پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم جز به راستى و دادگرى سخن نمى گويد: پس، سخنان آن حضرت درباره ى حضرت زهرا را در برابر چشمان خود قرار دهيم آنگاه كه موضع گيرى هايش را پس از وفات آن حضرت مى خوانيم و براى شيطان راهى را باقى نگذاريم كه از آن نفوذ كند زيرا كه اگر اين نكته را متوجه شويم، راه فهميدن موضع گيرى حضرت فاطمهعليها‌السلام براى ما باز مى شود.

ملاحظه دوم:

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در شخصيت حضرت فاطمه، قدسيت و خلوص وى براى خداى تعالى و نزديك بودن نسبت به آن حضرتصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را مركزيت داد بطورى كه تو را در وضعى قرار داده است كه احساس مى كنى اينكه وى جزئى از آن حضرت است كه هر چه به وى رسد، گويى كه به آن حضرت رسيده و وى نمايانگر بدن و موضع گيرى آن حضرت است،... از آن حضرت تعبير مى كند و حضرتش بيان كننده اراده خداى تعالى مى باشد و اين در بيشتر سخنانش در مورد حضرت فاطمه است كه «هر كس فاطمه را ناخشنود سازد، مرا ناخشنود ساخته است»، «هر كس فاطمه را به خشم آورد مرا به خشم آورده و هر كس مرا به خشم آورد، خداى را به خشم آورده است» و بر همين منوال.

محور كلام حضرت رسول درباره دخترش بارها مرا به تأمل واداشت، كه پيرامون خشم و ناخشنودى و رضايت وى دور مى زند و گويى آن حضرت (كه پدر و مادرم به فدايش باد) اشاره اى به امت دارد درباره مصيبت و مورد آزمايش قرار گرفتنش نسبت به موضع گيرى در برابر حضرت زهرا... و اين امر بر خردمندانى كه عقلى باز و دل هايى مالامال از دوستى پيامبر و آل او دارند،

هيچ گاه پنهان نبوده است، پس به نظر شما، مركزيت داده به اين محور براى چيست؟ آيا معقول است كه بدون علت باشد؟ آيا اين امر در درون خويش دلالت هاى عميق و اشارات واضحى را به همراه ندارد.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هنگام سخن گفتن، بليغ ترين فرد عرب بوده و هنگامى كه امرى را بيان مى فرمود حكيمانه ترين كلام را داشت همچنان كه منصف ترين فرد براى مردم بود.

حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مردم را آماده ساخت تا حضرت زهرا را هنگام سخن گفتن، تصديق نمايند و آنان را مهيا كرد تا از خشم آن حضرت، هنگام به خشم آمدنش، پرهيز كنند و به آنان خبر داد كه رنجانيدن وى، اذيتى براى آن حضرت است و چنين است وظيفه پيامبران در تربيت امت ها بطور مستقيم هنگام حياتشان، و مهيا ساختن آنان براى استقبال از حوادث آينده پس از رحلتشان... و پيامبر كه عظيم ترين آنان بوده است، حضرت زهرا را با هاله اى از قدسيت كه هتك آن بر ديگران حرام است، مخصوص گردانيد و او صادق امين است، كه اين، امر بخاطر خويشاوندى نزديك وى با آن حضرت نبوده بلكه براى اين است كه وى نسبت به حق اخلاص داشته و در بوته ى آن ذوب گرديده و مقياس و معيارى براى كسانى بوده است كه بعد از پدرشصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى آمدند. حكمت پيامبر در احاديث مختلفش براى امت متجلى شد كه ناظر بر واقعيت آينده بوده و در لابلاى خود بصيرتهايى را به همراه داشت كه از خلال آنها، نگاهش به آينده روشن باشد و بر همه حوادث پيش آمده در هر زمان و مكانى حكم صادر نمايد.

مثال ها در اين مورد فراوان است، پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درباره على بن ابيطالبعليه‌السلام سخن گفته آنگاه كه فرمود: «على همراه قرآن است و قرآن همراه على». زيرا كه معاويه روزى خواهد آمد و قرآن ها را بر نيزه ها برخواهد داشت و خواهان

داورى به قرآن خواهد شد، آنگونه كه در صفين پيش آمد.

در آن وقت امت خواهد دانست كه جهت حق و راستى كجاست زيرا كه حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم معيار را باقى گذاشته بود زيرا على و قرآن از هم جدا نمى شوند... همچنين است وقتى كه آن حضرتصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خطاب به عمار فرمود: «گروه ستم گر تو را مى كشند» زيرا كه آن حضرتصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مجالى براى عذرخواهى كسانى كه در كنار معاويه بر ضد على كه عمار بن ياسر همراه او بود، مى جنگيدند، باقى نگذاشت و بدين ترتيب احاديث پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از حال صادر مى شدند تا بيمارى امت را در آينده، مشخص سازند.

همه اين موارد ما را بر آن مى دارد كه با قدسيت به خشم زهرا و با تعقل به موضع گيريش بنگريم، زيرا كه آن خشمى به خاطر حق و موضع گيرى راستينى بر ضد انحراف بوده است.

ما حضرت زهرا را منزه مى دانيم از اينكه براى چيزى غير از حق به خشم آيد. اين خشمى مقدس و فرياد حق سهمگين است كه اندكى بعد، پرده ها به كنارى مى روند و تو خواهى ديد كه اين خشم، براى چه بوده است.

اينك بخشى از گفتار حضرت مصطفىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در مورد دخترش

دست پرورده وحى، حضرت فاطمه زهراعليها‌السلام تقديمتان مى شود:

١ - گفتار رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : «فاطمه پاره تن من است، هر كس او را به خشم آورد، مرا به خشم آورده باشد».

اين مطلب در صحيح بخارى در باب مناقب اقرباى رسول ج ٥ ص ٢٦، چاپ دارالحديث قاهره، آمده است.١٣ . ٢- همانا كه فاطمه پاره اى از من است، مرا مى آزارد هر چه وى را بيازارد.

مسلم در صحيح خود، كتاب فضائل الصحابه، باب فضائل فاطمه ج ٤ ص ١٩٠٢، آن را روايت نموده است. و در روايتى «فاطمه پاره اى از من است، مرا آزرده خاطر مى سازد هر چه او را آزرده خاطر نمايد، و مرا شاد مى كند هر چه وى را شاد كند»١٤ . ٣ - رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به حضرت فاطمهعليها‌السلام فرموده است:

«خداوند براى خشم تو، خشمگين و براى خشنوديت خشنود مى شود» و حاكم در المستدرك على الصحيحين كتاب مناقب الصحابه ج ٣ ص ١٥٤ آورده و درباره آن گفته است حديثى است با اسناد صحيح ولى آن را نياورده اند ١٥. ٤- در صحيح بخارى كتاب آغاز آفرينش، باب علامت هاى نبوت ج ٤ ص ٢٤٨ به سند از عايشه آورده است كه گفت: فاطمه پيش مى آمد و راه رفتنش كم از راه رفتن پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نداشت، پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گفت: خوش آمدى دخترم، پس او را در سمت راست يا در سمت چپ خود نشاند، سپس مطلبى را محرمانه به او گفت و وى به گريه افتاد. به او گتفم چرا گريه مى كنى؟ پس از آن مطلبى را محرمانه به او گفت و او خنديد. گفتم مانند امروز نديده ام كه شادى به اندوه نزديكتر باشد. از او پرسيدم درباره آنچه گفته بود، پس گفت: من راز پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را فاش نمى كنم. تا اينكه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وفات يافت، از او پرسيدم، گفت: به من محرمانه گفت كه جبرئيل سالى يكبار قرآن را بر من عرضه مى داشت و امسال دوبار آن را بر من عرضه نمود و من نمى بينم جز اينكه اجلم فرارسيده باشد و تو

نخستين كسى از اهل بيت من باشى كه به من ملحق مى شوى پس من به گريه افتادم پس گفت: آيا نمى پسندى كه سيده زنان اهل بهشت باشى و من از اين جهت بود كه خنديدم. ١٦. و ترمذى در سنن خود كتاب مناقب، از حذيفه روايت نموده كه گفت: «نزد پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رفتم و نماز مغرب را با وى به جاى آوردم، پس نماز خواند تا اينكه نماز عشا را به جاى آورد، پس خارج شد و من به دنبال او رفتم. صدايم را شنيد و فرمود: اين كيست، حذيفه است؟ گفتم: آرى. گفت خواسته تو چيست، خداوند تو را بيامرزد و مادرت را؟ سپس گفت: اين فرشته اى است كه قبل از امشب هرگز به زمين فرود نيامده، از پروردگارش اجازه گرفت كه بر من سلام كند و مرا مژده دهد كه فاطمه سيده زنان اهل بهشت است و حسن و حسين سروران جوانان اهل بهشت هستند» ١٧. و در مستدرك ج ٢ ص ٥٩٤ به سند خود از عايشه روايت كرده كه به فاطمه گفت: آيا تو را بشارت دهم كه از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنيدم كه مى گفت: « سروران زنان اهل بهشت چهار تن هستند: مريم دختر عمران، فاطمه دختر محمد، خديجه دختر خويلد و آسيه دختر مزاحم» و حاكم نيسابورى درباره آن گفته است: حديثى است با اسناد صحيح ولى آن را نياورده اند (كه مقصود وى بخارى و مسلم است) و در كنزالعمال ج ١١ ص ٦٠٥ حديث ٣٢٩٢٥، آمده است كه فاطمه سيده زنان بهشت است.

حديث چهار زن برتر را كه خداوند آنان را برترى داده است، در ذخائر العقبى ص ٤٤، آورده و اضافه نموده است كه برتر از آنان فاطمه است.

٥- از عايشه است كه هر گاه از فاطمه دخت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ياد مى كرد، مى گفت: كسى را راستگوتر از او نديده ام مگر آنكه او را زاده است ١٨. ٦- سيوطى در الدرالمنثور در ذيل تفسير فرموده خداى تعالى: (سبحان الذى اسرى بعبده ليلا من المسجد الحرام) ١٩. يعنى: «پاك است آنكه شبانه، بنده اش را از مسجد الحرام حركت داد»، گفته است: و طبرانى از عايشه روايت كرده كه گفته است: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «هنگامى كه در معراج به آسمان برده شدم، مرا به بهشت بردند و در كنار درختى از درختان بهشت ايستادم كه در بهشت از آن بهتر و برگ هايى از برگ هاى آن سفيدتر و ميوه اى از ميوه اش خوشبوتر نيافتم، پس ميوه اى از ميوه آن گرفتم و آن را خوردم و آن، نطفه اى در صلب من شد و هنگامى كه به زمين فرود آمدم با خديجه مواقعه نمودم و او به فاطمه، باردار شد، پس هر گاه به بوى بهشت مشتاق شوم، بوى فاطمه را مى بويم» و حاكم در مستدرك ج ٣ ص ١٥٦، به سند خود از سعد بن مالك، روايت كرده كه گفت: پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: جبرئيل براى من يك دانه به از بهشت آورد و آن را در شبى كه به معراج رفتم، خوردم پس خديجه به فاطمه باردار شد و من هر گاه به بوى بهشت مشتاق مى شدم گردن فاطمه را مى بوييدم»٢٠ .٧ - از ابن عباس است كه گفت: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: دخترم فاطمه،

حورى است آدمى كه حيض و طمث ندارد و اينكه فاطمه ناميده شده، از آن جهت است كه خداوند او و دوستدارانش را از آتش دور ساخته است، ابن حجر آن را در صواعق خود ص ١٦٠ آورده و نيز نسائى آن را روايت كرده و در تاريخ بغداد نيز در جلد ١٢ ص ٣٣١ آمده است.

٨- در صحيح ترمذى ج ٥ ص ٦٥٧ حديث ٣٨٧٢ از عايشه ام المؤمنين، كه گفت: كسى را نديدم كه به صورت و دليل و هدايت، «از فاطمه» به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شبيه تر باشد... گفت: وى هر گاه بر پيامبر وارد مى شد، به سوى او برمى خاست و او را مى بوسيد و در جاى نشستن خود مى نشاند و پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هر گاه بر وى وارد مى شد، از جاى نشستن خود برمى خاست و آن حضرت را مى بوسيد و در جاى نشستن خود مى نشاند، كه حديث (معروفى) است.

ابوداود نيز در صحيح خود ج ٤ ص ٣٥٥ حديث ٥٢١٧ در باب آنچه در مورد برخاستن آمده، آن را روايت كرده و حاكم نيز در مستدرك صحيحين ج ٣ ص ١٥٤، آن را روايت كرده است.

٩- در مسند احمد بن حنبل ج ٥ ص ٢٧٥ آمده است كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هر گاه به مسافرت مى رفت، آخرين ديدارش را با فاطمه قرار مى داد و هر گاه مراجعت مى كرد، اولين كسى كه به ديدارش مى رفت، فاطمه بود... و حاكم در مستدرك ج ١ ص ٤٨٩ آن را بيان نموده و بيهقى در سنن خود آن را روايت كرده است.

١٠- رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به على و فاطمه و حسنين فرمود: «من در صلح هستم با كسى كه با شما در جنگ هستم با كسى كه با شما در جنگ باشد». احمد بن حنبل اين حديث را در مسند خود ج ٢ ص ٤٤٢ و حاكم در مستدرك ج ٣ ص ١٤٩ و ابن اثير در اسد الغابه ج ٣ ص ١١ و ج ٥ ص ٥٢٣، روايت كرده اند.

١١- در صواعق محرقه ابن حجر ص ١٩٠ مى خوانيم، كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: هنگامى كه روز قيامت فرارسد، منادى از درون عرش ندا سر مى دهد: «اى حاضران جمع شويد، سر به زير انداخته، چشمان خويش را فروبنديد تا فاطمه دختر محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بر صراط بگذرد. پس او همراه با هفتاد هزار كنيز از حورالعين، همچون برق مى گذرد». اين حديث را حاكم در مستدرك ج ٣ ص ١٥٣ آورده است.

سير ما در احاديثى كه در حق فاطمهعليها‌السلام وارد گرديده كوتاه و مختصر بود، گرچه همين ميزان براى يك شخص عاقل در شناخت حضرت زهراعليها‌السلام كفايت مى نمايد، تا بداند كه او فردى است كه پيش از تولدش مورد عنايت الهى بوده است، و جايگاه او در بهشت جاويدان مى باشد... سرآغاز آن چنان بود كه در روايت معراج آمده، و بهشت نيز سرانجام آنست. و ميان اين دو نقطه زندگى زهراى بزرگوار سرشار از همه ارزش هاى والا بود... بنابراين آيا چگونه ممكن است كه در ميانه راه تغييرى در شخصيت چنين بزرگوارى بوجود آيد؟! يقينا چنين تغييرى صورت نخواهد گرفت...

به همين جهت بود كه حضرت رسول فراوان درباره ى فاطمه سفارش مى كرد، و به مردم هشدار مى داد كه خشم فاطمه را خشم او بدانند، و خشم او را نيز خشم خداوند عزوجل به شمار آورند. (مدارك اين مطلب را پيش از اين جهت اطلاع خوانندگان يادآورى نمودم).

عايشه نيز درباره ى فاطمهعليها‌السلام گواهى داده او كه لقبش صديقه بود، راستگوترين مردم است و عنايت خداوند نيز در پيدايش شخصيت حضرت زهرا تأثير مستقيمى داشت. بنابراين آزار رساندن به او آزار رساندن به امر

رسالت به شمار آمد. و وحى نيز پيام تطهير را آورد (چنانكه در آيه ى تطهير ملاحظه گرديد) و بر قدسيت راه و با بركت بودن عمل فاطمه و اهل بيت او در سوره ى انسان تأكيد شد... براى اثبات و تأكيد بيشتر بر ارتباط زهرا با جريان وحى و درستى او، موضوع مباهله پيش آمد. و ازدواج او كه پيش از زمين در آسمان به امر خداوند سبحان و متعال صورت پذيرفت. و توجهات ويژه و خاص حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به وى، تا آنجا كه هر گاه او را مى ديد مى بوسيد و در جاى خويش مى نشاند. و همچنين آن حضرت هرگز به سفر نمى رفت مگر آخرين وداع كننده فاطمه باشد، و نيز نخستين كسى كه در بازگشت به او سلام و خوش آمد مى گفت دخترش بود... او سيده زنان جهان و سرور زنان اهل بهشت است. پس اعمال و كردارش، اعمال و كردار يك انسان بهشتى بود، و مواضعش نيز داراى اين جهت و سمت و سو بود. و در آن بهشتى كه نعمت ها و ملك عظيمى وجود دارد نداى آن منادى را خواهد شنيد: كه چشم هايتان را فرونهيد تا فاطمه بگذرد و در جايگاه شايسته اش قرار گيرد، جايى كه آغاز حركت او بود و اكنون به سوى آن بازگشته است.

آيا اين جهت و مسير مقدس و اين همه عظمت، ما را وانخواهد داشت كه به جهت احترام و بزرگداشت شخصيتى كه آسمان او را مقدس شمرده و پدرش كه صاحب رسالت است حركت او را مبارك دانسته، به پاى ايستاده، اندكى مواضع او را مورد تأمل و ارزيابى قرار دهيم؟

به نظر من، براى اينكه همه ى اين حقايق را مورد توجه قرار داده، درك نماييم، نيازمند به عقلى سليم و قلبى تهى گشته از غرور و خود بزرگ بينى و عارى از هوا و هوس هستيم.

زهراعليها‌السلام تعليمات وحى را مجسم مى ساخت، و بر پايه ى سير از بهشت به

سوى بهشت حركت مى نمود، و خشم او، خشم خداوند بوده است. بنابراين ضرورى است كه در اين موارد تأمل و تفكر و تدبر بنماييد.

بايد دانست كه مواضع زهراعليها‌السلام حد فاصل حق و باطل و فصل الخطاب مى باشند. و بايد دانست كه در حوادث تاريخى، عقل نقش بزرگى در نتيجه گيرى ها و عبرت آموزى و استفاده از آن دارد. بنابراين حركت هاى ما بايد جهت تعيين موضع گيرى مشخص در برابر آن حوادث بوجود آيند. در اين باره تاريخ اسلام را مى توان كتابى دانست كه ميراث فرهنگى عظميى را براى بشر حفظ كرده است. و اين امت است كه همچنان از زلال آن سيراب مى گردد...

در طول تاريخ امت اسلامى، حوداث عظميى بوجود آمده كه نمايانگر جهت و سمت و سوى تمدنى است كه پايه هاى آن بر دو بخش تعاليم وحى، يعنى قرآن و سنت، استوار گرديده اند. و با توجه به اينكه تاريخ براى ما مجموعه اى از حوادث را به ثبت رسانده، لذا در زمان حاضر بر ما واجب است كه با ديده انصاف و خردورزى آنان را مورد بررسى قرار دهيم. تا بدين وسيله عبرت هايى برگيريم كه ما را در تشخيص حركت صحيح از ناصحيح يارى دهند.

اين ضرورت بويژه با توجه به اختلاف بزرگى كه پس از رحلت پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، تاكنون در ميان امت تداوم و استمرار داشته دو چندان مى نمايد.

با توجه به اين مطالب بايد دانست كه قضاياى زهراعليها‌السلام و فجايع و حوادثى كه براى آن حضرت رخ داد، از امر رسالت اسلامى، قابل تفكيك نيست. در واقع از شخص عاقل و محقق در مسائل و موضوعات اسلامى بعيد است كه مواضع حضرت زهراعليها‌السلام را ببيند و به سادگى چون بى خبران از آن عبور نمايد. لاجرم چنين شخصى در برابر اين مواضع توقف نموده و مى پرسد: آيا مواضع

فاطمهعليها‌السلام نقشى تعيين كننده در مسير و جهت و هويت حركت هاى ما دارد يا خير؟

پاسخ به اين پرسش را در اين كتاب به عهده خواهم گرفت اما پيش از آن، لازم است كه مقدمه اى را بيان نمايم. در اين ارتباط، در تعيين مواضع متعدد، پيش از هر چيز ضرورت دارد كه صاحب آن مواضع را بشناسيم، زيرا با اين شناخت به توفيق در تشخيص و تجزيه و تحليل كامل مواضع مزبور دست خواهيم يافت. اين ضرورت، يعنى شناخت صاحب مواضع، امرى است كه توسط عقل و فطرت مورد تأييد قرار مى گيرد.

براى مثال، هنگاميكه پيامبر نسبت به فردى موضع خصمانه اى اتخاذ نمايد، با توجه به يقين ما به اين كه شخص پيامبر خود ملاك تعيين و تشخيص حق از باطل است. در اين صورت براى ما روشن است كه آن فرد راه خطا را مى رود. اين امر از طريق عصمت پيامبر و حجت بودن قول و فعل و تقدير آن حضرت ثابت و بى نياز از دليل است. اين عقيده هرگز مورد ابطال واقع نخواهد گرديد.

زيرا لازمه ى اعتقاد به خطاى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پذيرش اين ايراد بر قرآن است كه به چه علت فرمان اطاعت بى قيد و شرط از پيامبر را صادر نموده است؟!

بلكه علاوه بر اطاعت و عدم مخالفت، خواستار اين گرديده كه در برابر قضاوت آن حضرت- كه گاه عليه ما است- در خويش احساس سختى و ناراحتى نكنيم. چنانكه مى فرمايد:( فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا ) يعنى: «نه، به خدا سوگند، آنان ايمان نمى آورند مگر اينكه تو را در آنچه كه ميان آنان اختلاف است داور قرار دهند، سپس در دل نسبت به آنچه قضاوت نموده اى احساس تنگى

نكنند»... با چنين سابقه و ذهنيتى ما نسبت به آنچه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در برابر آن به اتخاذ مواضع مى پردازد، احساس اطمينان داريم. و در درستى آن مواضع ترديدى به خود راه نمى دهيم. بنابراين شناختى كه نسبت به «شخصيت» هر فرد كسب نماييم، به ما اين امكان را مى دهد كه حوادث را به گونه ى سالم و به بهترين وجه، مورد ارزيابى و تحليل قرار دهيم.

فاطمه زهراعليها‌السلام زير بار بيعت با خليفه وقت نرفت، و به شدت در برابر وى به مقابله و مخالفت پرداخت. آثار اين مخالفت نيز تا به امروز امتداد دارد.

چنانكه آن حضرت فرمود تا شبانه و مخفيانه به خاك سپرده شود، (كه تا حال حاضر محل دفن آن حضرت معلوم نشده است). و اين مخفى كارى ريشه در شدت مخالفت هاى فاطمه زهراعليها‌السلام با خليفه ى وقت داشت. اكنون اين پرسش در پيش روى ما وجود دارد كه مواضع آن حضرت، كه با انواع خشونت ها با آن مقابله شد، چه تأثيرى در جهت و مسير رسالت و نبوت دارد؟ و تا چه ميزان اين مواضع براى مسلمانان جهان حجت است؟ بى ترديد پاسخ به اين پرسش رابطه ى مستقيمى با شناخت ما نسبت به «شخصيت» فاطمه زهراعليها‌السلام آن هم به گونه مفصل و مشروح دارد. بويژه در ارتباط با اين مفهوم از «حجت» مرتبط است كه «آيا عمل آن حضرت حجتى براى اوست يا عليه او به كار مى آيد». اهميت اين جنبه از لحاظ تشريعى قابل توجه است و گرنه درباره ى فضايل و مناقب فاطمه ى زهرا پيش از اين براى شما بياناتى ارائه نموده ايم.