داستانهای شگفت

داستانهای شگفت0%

داستانهای شگفت نویسنده:
گروه: اخلاق اسلامی

داستانهای شگفت

نویسنده: عبد الحسین دستغیب
گروه:

مشاهدات: 52437
دانلود: 3657

توضیحات:

داستانهای شگفت
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 41 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 52437 / دانلود: 3657
اندازه اندازه اندازه
داستانهای شگفت

داستانهای شگفت

نویسنده:
فارسی

91 - بیدارعلی باش

و نیز جناب مولوی مزبور نقل کردند در قندهار شخصی از نیکان به نام ( ( محب علی ) ) مشهور بود و محبت حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام تمام دل او را احاطه کرده و به درجه عشق به آن بزرگوار رسیده بود به طوری که هرگاه به او می گفتند محب علی ( ( بیدارعلی باش ) ) از حال طبیعی خارج می شد و بی اختیار اشکش جاری می گردید و چون از دنیا رفت ، در غسالخانه غسلش می دادند رفقایش گریه می کردند ، رفیقی در آن حال او را صدا زد و گفت محب علی ( ( بیدارعلی باش ) ) ناگاه دست راستش بلند شد و آرام ، آرام بر سینه خود گذاشت چون این موضوع فاش شد شیعیان قندهار دسته ، دسته برای تماشا آمدند و چون آن منظره را می دیدند همه از روی شوق گریان می شدند و تا آخر غسل دادن همینطور دستش روی سینه اش بود :

شعر :

گر نام تو بر سر بگویند

فریاد برآید از روانم

دوستی حضرت امیرالمؤ منین علی بن ابی طالب و سایر اهلبیت علیهم السّلام فریضه مهم الهی بر تمام مسلمانان است و در قرآن مجید اجر رسالت بیان شده و در اخبار متواتره لازمه ایمان به خدا و رسول بلکه نفس ایمان شمرده شده و از برای آن آثار عظیمه در دنیا و آخرت وعده داده شده است و برای دانستن این حقایق به کتاب بحارالانوار ، جلد 7 مراجعه ودر این مقام تنها حدیثی را که محقق و مفسر بزرگ عامه در تفسیر کشاف ذیل آیه : ( قُلْ لااَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ اَجْراً اِلا الْمَوَدّةَ فِی الْقُرْبی ) نقل کرده وامام فخر رازی در تفسیر کبیرش از او نقل نموده یادآوری می شود :

رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود : هرکس با دوستی آل محمد صلّی اللّه علیه و آله بمیرد شهید و آمرزیده شده و با توبه و با ایمان کامل مرده است و ملک الموت و نکیر و منکر او را بشارت به بهشت می دهند و او را با اکرام و احترام به بهشت می برند مانند بردن عروس به حجله زفاف و در قبرش دو در به سوی بهشت باز می شود و خداوند قبرش را محل زیارت ملائکه رحمت قرار می دهد و بر سنت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و جماعت مسلمین مرده است آگاه باشید هرکس بادشمنی آل محمد صلّی اللّه علیه و آله بمیرد کافر مرده است و روز قیامت بر پیشانی اونوشته شده از رحمت خدا بی بهره است و بوی بهشت به مشام او نخواهد رسید ( 46 ) .

و بالجمله وجوب محبت خدا و رسول و آل محمد علیهم السّلام و برکات آن بدیهی است چیزی که یادآوری آن لازم است دانستن مراتب محبت است و اینکه مرتبه اول آن واجب است لکن بهره مندی از آثار عظیمه آن به اعتبار قوت و شدت این محبت است تا برسد به مرتبه عشق و به عبارت دیگر : اگر کسی یک ذرّه محبت حقیقی در دل داشته باشد و با آن بمیرد در هلاکت ابدی و دوری از رحمت الهی نخواهد ماند و عاقبت اهل نجات خواهد بود و با محبوبان خود یعنی آل محمد صلّی اللّه علیه و آله جمع می شود هرچند پس از سیصد هزار سال در عذاب یا دوری از رحمت باشد چنانچه در حدیث به این مطلب تصریح شده و اگر کسی مرتبه کامله محبت نصیبش شود به اینکه دوستی خدا و هرچه راجع به او است ( دوستی رسول و آل او و دوستی اهل ایمان و سرای آخرت ) تمام دل او را احاطه کند و ذرّه ای دوستی و علاقه قلبیه به غیر خدا در دلش نباشد و اگر باشد برای خدا و به جهت الهی باشد مثل اینکه زن و فرزند را از جهت اینکه امانت و نعمت و عطای خداست دوست دارد مال را از حیث اینکه وسیله تقرب به خداست به سبب انفاق آن در راه خدا دوست دارد و البته چنین شخصی از ساعت مرگ با محبوب حقیقی خود متصل و برایش هیچ حجابی نیست و می توان گفت روایاتی که در آنها مقامات و درجات و سعادات دوستان و شیعیان اهل بیت علیهم السّلام ذکر شده راجع به کسانی است که به این مرتبه از محبت رسیده باشند .

مجلسی اول علیه الرحمه در شرح زیارت جامعه نزد جمله : ( ( وبِمُوالاتِکُمْ تُقْبَلُ الطّاعَةُ الْمُفْتَرَضَةُ ) ) فرموده : ( ( وَاْلاَخْبارُ بِوُجُوبِ الْمَوَدَّةِ مُتَواتِرَةٌ وَاَقَلُّ مَراتِبِها اَنْ یَکُونُوا اَحَبَّ اِلَیْنا مِنْ اَنْفُسِنا وَاَقْصاهَا اْلعِشْقُ ) ) .

یعنی : ( ( روایات داله بر وجوب دوستی آل محمد صلّی اللّه علیه و آله متواتر است ؛ یعنی قطعی است و کمترین مراتب دوستی آن است که آل محمد صلّی اللّه علیه و آله نزد ما محبوبتر از جان ما باشد ( 47 ) و آخرین مرتبه آن عشق است :

شعر :

سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی

عشق محمد ( ص ) بس است و آل محمد ( ص )

و محدث جزائری در کتاب انوار نعمانیه در نور حب گوید محبت را مراتب بی شمار است ولی در پنج مرتبه می توان آن را شمرد :

اول : ( ( استحسان ) ) است و آن حاصل می شود از نظر کردن و شنیدن محاسن و کمالات و صفات جمیله محبوب .

دوم : ( ( مودت ) ) و آن میل دل است به سوی محبوب و الفت وانس روحانی با او .

سوم : ( ( خلت ) ) یعنی جای گرفتن محبت در دل به طوری که محبت محبوب همه دل را بگیرد .

چهارم : ( ( عشق ) ) که زیادی در محبت است به طوری که یک لحظه ازیاد محبوب غافل نشود و دائما محبوب در خاطرش باشد .

پنجم : ( ( وله ) ) است وآن یافت نشدن غیر محبوب در دل محب و راضی نشدن او به غیر محبوب است ، پس هریک ازاین مراتب را شرح داده وبا محبت حقیقی تطبیق نموده و عجایبی از اهل محبت نقل کرده است و همچنین در کتاب گلزار اکبری ، در گلشن 66 داستانهای شگفت آوری ذکر شده از کسانی که آثار حیاتیه پس از مرگشان از جسد و قبر آنها دیده شده و نقل آنها منافی با وضع این کتاب و موجب طول کلام است و غرض از اشاره به این مطالب دو چیز است یکی آنکه خواننده عزیز در هر حدی از محبت حقیقی است بدان قانع نشود و سعی کند محبتهای مجازی یعنی دوستی دنیا و شهوات را از دل خارج کند وبر حب حقیقی یعنی دوستی خدا و هرچه به او برمی گردد در دل خود بیفزاید تا از برکات و درجات مقام محبت بهره بیشتری نصیبش بشود .

شعر :

ای یکدله صد دله دل یکدله کن

مهر دگران را زدل خود یله کن

یک لحظه به اخلاص بیا بر در ما

گر کام تو برنیاید از ما گله کن

غرض دیگر آنکه : خواننده عزیز از حرکت دست محب علی پس از مرگش تعجب نکند و آن را منکر نشود و بداند اگر محبت شدید شد روح محب با محبوب متصل می شود و چون محبوب یعنی علی علیه السّلام معدن حیات و قدرت است ، پس اگر چنین آثار حیاتی از محب ظهور کند ، جای شگفتی نیست .

92 - داستانی از عظمت شاءن سادات

و نیز جناب مولوی مزبور نقل کردند که روزی نظام ( 48 ) حیدرآباد دکن در عماری می نشیند و عده ای هنود بت پرست آن عماری را به دوش حمل می کنند ( طبق مرسوم تشریفات سلطنتی آن زمان ) پس در آن حالت چرت و بی خودی عارضش می شود و حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام را می بیند به او می فرماید : نظام ! حیا نمی کنی که به دوش سادات عماری خود را قرار دادی ؟ چشم باز می کند و منقلب می شود می گوید عماری را بر زمین گذارید می پرسند مگر از ما تقصیری واقع شده ؟ می گوید نه لکن باید عده دیگری بیایند و عماری را بلند کنند ، پس جمعی دیگر را می آورند و عماری را به دوش می کشند تا نظام به مقصد خود رفته و برمی گردد به منزلش .

پس آن عده را که در مرتبه اول ، عماری بر دوش آنهابود ، در خلوت می طلبد و دست به گردن آنها کرده و با ایشان معانقه نموده و رویشان را می بوسد و می گوید شما از کجایید ؟ جواب می دهند اهل فلان قریه می پرسد آیا از سابق اینجا بودید ؟ می گویند همین قدر می دانیم اجداد ما از عربستان اینجا آمده اند و توطن نموده اند می گوید باید فحص کنید ، نوشته جاتی که از اجدادتان دارید جمع کنید و نزد من آورید پس اطاعت کردند و هرچه داشتند آوردند سلطان در بین آن نوشته شجرنامه و نسب نامه اجدادشان را می بیند که نسب آنها به حضرت علی بن موسی الرضا علیه السّلام می رسد و از سادات رضوی هستند ، نظام به گریه می افتد و می گوید شما چطور هنود شده اید در حالی که مسلمان زاده بلکه آقای مسلمانانید ؟ ! همه آنها منقلب شده و مسلمان و شیعه اثنی عشری می شوند ، نظام هم املاک زیادی به آنها عطا می کند .

لزوم اکرام و احترام از سلسله جلیله سادات و ذریّه های رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله از مسلمیات مذهب ماست و در جلد اول گناهان کبیره در بحث صله رحم به آن اشاره شده است و تفصیل مطلب با ذکر ادله آن در کتاب فضائل السادات است و در کتاب ( ( کلمه طیبه ) ) مرحوم نوری چهل روایت و داستان اشخاصی که به برکت اکرام به ذرّیه طاهره آثار عظیمه مشاهده نمودند نقل کرده است و از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله روایت کرده اند که فرمود : ( ( اَکْرمُوا اَوْلادِیَ الصّالِحُونَ للّهِ وَالطّالِحُونَ لی ) ) ( 49 )

یعنی : ( ( ساداتی که اهل صلاح و تقوا هستند برای خدا آنها را گرامی دارید و ساداتی که چنین نیستند برای خاطر من و انتسابشان به من گرامی دارید ) ) .

93 - کرامت ابوالفضل و شفای مسلول

و نیز جناب مولوی مزبور نقل کرد که برادرم محمد اسحاق در بچه گی مسلول شد و از درمان ناامید گردیدیم پدرم او را به کربلا برد و در حرم حضرت اباالفضل علیه السّلام او را به ضریح مقدس بست و از آن بزرگوار خواست که از خداوند شفاء یا مرگ او را بخواهد بچه را بست و خود در رواق مشغول نماز شد ، هنگامی که برگشت نزد بچه ، گفت بابا گرسنه ام به صورتش نگاه کرد دید رخسارش تغییر کرده و شفا یافته است ، او را بیرون آورد و فردای آن روز انار خواست و هشت دانه انار ویک قرص نان بزرگ خورد و اصلاً از آن مرض خبری نشد و اکنون ساکن نجف و در حضرت حمزه مشغول خبازی است .

بنده در سفری که برای زیارت حضرت حمزه مشرف شدم به اتفاق جناب مولوی ، محمد اسحاق مزبور را ملاقات کردم و آثار ورع و صلاح و سداد از او آشکار بود .

94 - روشنایی شمع دوام می یابد

ونیز نقل فرمود ، مادرم به تلاوت قرآن مجید علاقه زیادی داشت و غالبا در شبانه روز هفت جزو تلاوت می نمود وشبهای ماه رمضان را نمی خوابید و مشغول تلاوت قرآن و دعا و نماز بود شبی در شمعدان به مقدار یک بند انگشت شمع باقیمانده بود و ما می توانستیم در خارج از منزل شمع تدارک کنیم ، لکن چون از طرف حکومت قدغن شده بود که کسی نباید از خانه اش خارج شود و اگر کسی را در کوچه و بازار می دیدند او را به زندان می بردند و جریمه می کردند ، مادرم به روشنائی همان مقدار از شمع مشغول تلاوت قرآن مجید شد .

به خدا سوگند ! که تا آخر شب که مادرم قرآن و دعا می خواند شمع تمام نشد و از نماز ش که فارغ شد مشغول سحری خوردن شدیم باز تمام نشد ، همینکه صدای اذان صبح بلند گردید رو به خاموشی رفت و تمام شد و خلاصه یک بند انگشت شمع به مقدار نه ساعت برای ما به برکت مادرم روشنایی داد .