داستانهای شگفت

داستانهای شگفت0%

داستانهای شگفت نویسنده:
گروه: اخلاق اسلامی

داستانهای شگفت

نویسنده: عبد الحسین دستغیب
گروه:

مشاهدات: 53616
دانلود: 4098

توضیحات:

داستانهای شگفت
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 41 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 53616 / دانلود: 4098
اندازه اندازه اندازه
داستانهای شگفت

داستانهای شگفت

نویسنده:
فارسی

امام ناقه را نمی زند

حضرت سجاد علیه السّلام را ناقه ای بود که بیست مرتبه با او حج رفته بود و در راه او را نزد ، وقتی در اثنای راه از حرکت ایستاد و سرگرم چرا شد ، امام علیه السّلام تازیانه را بلند کرد ، ولی او را نزد و فرمود : ( ( لَوْلا خَوْفُ الْقِصاصِ ؛ یعنی اگر ترسی از قصاص و تلافی الهی نبود ، او را می زدم ) ) .

در جلد معاد بحارالانوار ازصدوق روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله دید ناقه ای را که بار بر او گذارده بودند و پایش را هم بسته بودند ، فرمود : ( ( صاحب ناقه کجاست ؟ به او بگویید آماده مخاصمه روز قیامت باش ! ) ) .

خیرات زنده ها به مرده ها می رسد

جهت دیگر فضل الهی که در ارتباط زندگان به مردگان است فایده دادن خیرات زنده هاست که برای مرده ها انجام می دهند و در این مقام روایات و داستانهای افزون از شمار است .

. . به سند صحیح از حضرت صادق علیه السّلام مروی است که : ( ( بسا باشد مرده در تنگی و شدت است وخداوند به او وسعت می دهد و از تنگی بیرون می آورد ، پس به او می گویند این راحتی که برایت پیش آمد به سبب نمازی است که فلان برادر مؤ من تو برایت بجای آورد ) ) .

و فرمود : ( ( میت شاد می شود و به دعا و استغفاری که برایش می کنند فرج می یابد چنانچه زنده شاد می شود به هدیه ای که برایش ببرند ) ) .

و فرمود : ( ( بر میت داخل می شود در قبرش نماز و روزه و حج و صدقه و سایر کارهای نیک و دعا و ثواب آن کارها برای کسی که بجا آورده و برای مرده هر دو نوشته می شود ) ) .

و در حدیث دیگر فرمود : ( ( بسا فرزندی که در حال حیات ، پدر و مادر ، از او ناراضی بودند و پس ازمرگشان به واسطه کارهای نیکی که فرزند برای پدر و مادر انجام داد به آنها نیکویی کرده پدر و مادر از او راضی شوند و بسا فرزندی که در حال حیات ، پدر و مادر از او راضی بودند و بعد از فوت ایشان عاق آنها شود به سبب اینکه فرزند اعمال خیری را که باید برای آنها انجام دهد ترک کرده است ) ) .

ناگفته نماند عمده خیرات برای پدر و مادر و خویشان و سایر مؤ منین آن است که پیش از هر کاری بدهیهای آنها را بپردازد و حقوق خدا وخلق که بر ذمه آنهاست ادا نماید و حج و سایر عباداتی که از ایشان فوت شده قضا کند یا دیگری را اجیر نماید و در انفاقهای مستحبی ، ارحام میت را مقدم دارد در این داستان دقت کنید :

مرحوم استاد احمد امین در همان کتاب التکامل فی الاسلام می نویسد : زنی شوهرش مُرد ، برای اینکه خدمتی به شوهرش کرده باشد ، شبهای جمعه غذایی تدارک می کرد و به وسیله فرزند یتیم خود به خانه فقرا می فرستاد ، طفل بیچاره با اینکه گرسنه بود غذا را از مادر می گرفت و به فقرا می رسانید و خود با شکم گرسنه به خانه برمی گشت ومی خوابید تا اینکه شبی کاسه صبرش لبریز شد و در راه غذا را خودش خورد وبا شکم سیر به خانه برگشت و آسوده خوابید .

آن شب زن شوهر خود را در خواب دید که به او می گفت : ( ( تنها غذای امشب به من رسید ) ) زن از خواب بیدار شد و با کمال شگفتی از فرزندش پرسید شبهای جمعه گذشته و دیشب غذا را کجا می بردی و به کی می دادی ؟ من دیشب پدرت را در خواب دیدم که می گفت تنها غذای دیشب به او رسیده است .

طفل راستش را گفت که شبهای جمعه غذا را به خانه فقرا می بردم ولی دیشب چون زیاد گرسنه بودم خودم خوردم و آسوده خوابیدم زن دانست بهترین خدمت به شوهر این است که یتیم او را سیر نگهدارد و از اینجا است که در حدیث است صدقه صحیح نیست در حالی که خویشاوندان انسان محتاج باشند .

121 - سگی بر روی جنازه

سگی بر روی جنازه

صاحب فضیلت تقوا و ایمان ، مرحوم دکتر احمد احسان که سالها مقیم کربلا بود و چند سال آخر عمرش مجاور قم بود و در همانجا مرحوم و مدفون گردید تقریبا در 25 سال قبل در کربلا نقل فرمود که روزی جنازه ای را دیدم که جمعی اورا به حرم مطهر حضرت سیدالشهداء علیه السّلام به قصد تبرک و زیارت می برند ، من هم همراه مشیعین رفتم ، ناگاه دیدم روی تابوت ، سگی سیاه وحشت انگیز نشسته است ، حیران شدم برای اینکه بدانم آیا دیگری هم می بیند یا تنها من این امر غریب را مشاهده می کنم ، از شخصی که سمت راست من حرکت می کرد پرسیدم پارچه ای که روی جنازه است چیست ؟ گفت شال کشمیری است گفتم به روی پارچه چیز دیگری می بینی ؟ گفت نه .

همین سؤ ال را از آنکه سمت چپ من بود کردم و همین پاسخ را شنیدم ، دانستم که جز من کسی نمی بیند ، تا درب صحن رسیدیم ناگاه آن سگ از جنازه جدا شد تا وقتی که جنازه را از حرم مطهر و صحن شریف برگرداندند ، باز در خارج صحن آن سگ را با جنازه دیدم همراهش به قبرستان رفتم ببینم چه می شود ، در غسالخانه وتمام حالات ، سگ را دیدم که به جنازه متصل است تا وقتی که میت را دفن کردند آن سگ هم در همان قبر از نظرم محو گردید .

نظیر این واقعه را قاضی سعید قمی در کتاب اربعینات خود از استاد کل شیخ بهائی اعلی اللّه مقامه نقل کرده و خلاصه اش آن است که یک نفر از اهل معرفت و بصیرت مجاور مقبره ای از مقابر اصفهان بوده روزی جناب شیخ بهائی به ملاقاتش می رود ، شیخ می گوید روز گذشته در این قبرستان امر غریبی مشاهده کردم دیدم جماعتی جنازه ای را آوردند در فلان موضع دفن کردند و رفتند چون ساعتی گذشت بوی خوشی به مشامم رسید که از بوهای دنیوی نبود متحیر شدم به اطراف نظر کردم تابدانم این بوی خوش از کجاست ناگاه صورت بسیار زیبایی در زی ملوک دیدم که نزد آن قبر رفت واز دیده ام پنهان شد ، طولی نکشید ناگاه بوی گندی که از هر بوی گندی پلیدتر بود به مشامم رسید ، چون نظر کردم سگی را دیدم که رو به آن قبر می رود و نزد آن قبر از نظرم محو شد و در حال حیرت و تعجب بودم که ناگاه دیدم آن جوان را بدحال ، بدهیئت ، مجروح و از همان راهی که آمده بود برمی گشت ، دنبال او رفتم و از او خواهش کردم که حقیقت حال را برای من بگو .

گفت من عمل صالح این میت بودم و ماءمور بودم با او باشم ناگاه آن سگی را که دیدی آمد و او عمل ناشایسته او بود و چون کردارهای ناروایش بیشتر بود بر من چیره شد ونگذاشت با او باشم و مرا بیرون کرد و فعلاً انیس آن میت همان سگ است .

شیخ فرمود : این مکاشفه صحیح است ؛ زیرا عقیده ما آن است که کردارهای آدمی در برزخ به صورتهای مناسب با آن اعمالش با شخص خواهد بود و مسئله تجسم اعمال و مصور شدنشان به صورتهای مناسب با احوال ، مسلم است .

مردم آزاری به صورت درنده

خواننده عزیز باید بدانی آنچه در این دو مکاشفه نقل شد و همچنین فرمایش شیخ بهائی علیه الرحمه مطلبی راست و درست و عین واقع است و نزد اهل بصیرت مسلم است که هر آدمی که در دنیا راه و روش درندگان و سگان را داشته باشد ؛ یعنی به وسیله زبان و اجزای بدنش اذیت کن و آزاررسان باشد ، بیرحم ، بی انصاف ، متکبر ، یعنی زیر بار حق نرفته کبریایی کند و خلاصه بی بندوباری و جنایت و خیانتکاری پیشه اش باشد ، پس از مرگ ، حشرش با صورت سگی است یا گرگی یا پلنگی یا خنزیری ، البته نه مانند سگها و گرگهای دنیوی بلکه صدها درجه زشت تر ، موذی تر ، وحشتناکتر ، حتی صورت ملکوتی خودش نیز چنین خواهد بود .

در برابر هر انسانی که در مدت عمرش خیرخواه خود و خلق و خیررسان و مهربان و متواضع وبنده وار زندگی کند و از هر شری پرهیز داشته باشد و سرتاسر هستی او را نور ایمان و تقوا و اعمال صالحه گرفته باشد پس از مرگش با زیباترین صورتهاست که فرشتگانند بلکه خودش فرشته ای خواهد بود بالاتر از فرشتگان .

اما آنهایی که هم طاعات و اعمال صالحه دارند و هم گناهان و کردارهای ناشایسته و بدون توبه وتدارک بمیرند ، در برزخ گاهی از صورتهای لذتبخش نیکیهای خود بهره مندند و گاهی از صورتهای رنجاننده گناهان خود در شکنجه اند .

بلی گاه می شود در اثر کمی گناهان در همان برزخ یک طرفی می شود و حسابش تصفیه می گردد یعنی مدت رنج و عذابش از آثار گناهانش تمام می شود به طوری که وارد محشر که می شود هیچ آثار آن گناهان با او نیست و شواهد این مطلب در ضمن بعضی از داستانهای گذشته نقل گردید و در اینجا برای تاءیید و تاءکید به نقل یک روایت قناعت می شود :

در بحارالانوار از کافی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که امام علیه السّلام فرمود در زمان رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله یک نفر در حال جان دادن بود به رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله گزارش دادند آن حضرت با جمعی از اصحاب بالین او حاضر شدند ، آن محتضر بیهوش بود ، رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود ای ملک الموت ! او را بازدار تا از او پرسشی کنم محتضر بهوش آمد ، رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله به او فرمود چه می بینی ؟ عرض کرد سفیدیهای بسیاری و سیاهیهای فراوانی می بینم ( یعنی صورتهای نوری لذتبخش و صورتهای تاریک وحشت انگیز ) فرمود کدام یک به تو نزدیکتر است ؟

عرض کرد : سیاهیها فرمود بگو : ( ( اَللّهُمَّ اغْفِرْلِیَ الْکَثیر مِنْ مَعاصیکَ وَاْقبَلْ مِنّیِ الْیَسیَر من طاعتک ) ) گفت و سپس بیهوش شد باز رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود : ای ملک الموت ! ساعتی او را بازدار تا از او پرسشی نمایم ، باز بهوش آمد ، رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود : حال چه دیدی ؟ عرض کرد باز همان سفیدیها و سیاهیها است ، فرمود : کدامیک به تو نزدیکتر است ؟ گفت سفیدیها .

رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود : خداوند او را آمرزید ، سپس حضرت صادق علیه السّلام فرمود هرگاه بالین محتضری بودید این دعا را به او تلقین کنید تا بخواند .

122 - توسلات مؤثرند

توسلات مؤثرند

تقریبا چهل سال قبل در مدرسه دارالشفای قم ، شب 25 رجب ، مجلسی از علما و فضلا برای توسل به حضرت موسی بن جعفر علیه السّلام بود بنده هم حاضر بودم ، یک نفر از آقایان فرمود وقتی که مختار محله مشراق نجف اشرف ( نامش را فراموش نموده ام ) مرحوم شد ، شب در عالم رؤ یا خود را در صحن مطهر امیرالمؤ منین علیه السّلام دیدم در حالی که آن حضرت با کمال جلال روی منبری بودند ، ناگاه دیدم مختار محله را که تازه مرحوم شده بود آوردند در حالی که دو نفر ماءمور او بودند و آثار عذاب از او آشکار بود ، چون محاذی حضرت رسید استغاثه به آن حضرت نمود و طلب شفاعت کرد حضرت فرمود خطاها و گناهانت را فراموش کردی ؟

عرض کرد : صحیح می فرمایید لیکن من به شما حق دارم ؛ زیرا در تمام ایام سرور شما اهل بیت اهل محله را جمع می کردم و مجلس جشن و سرور می گرفتم و در ایام عزاداری مجالس روضه خوانی و سینه زنی برپا می کردم ، خلاصه چنین و چنان می کردم حضرت فرمود : تمام آنچه می کردی برای خودت بود می خواستی ریاست کنی و به این وسیله ها طلب جاه و شهرت نمایی .

سر به زیر انداخت سپس گفت صحیح است لیکن خودت می دانی که به جان و دل شما را دوستدار بودم و بلندی نام شما را خواستار بودم و هروقت در مجالس نام شما به عظمت یاد می شد ، دلشاد می گردیدم .

حضرت اورا تصدیق فرمود آنگاه به ماءمورین فرمود : ( ( خَلُّوهُ ) ) او را رها کنید و چون ماءمورین رفتند شاد و خرم گردید .

عمل ریایی باطل است

یکی از نشانه های راستی و درستی خواب ، مطابق بودن آن است با قواعد فقهی و مطالب مسلم شرع مقدس اسلام ، از این خواب دو مطلب دانسته می شود که هر دو از مطالب قطعی است .

مطلب اول ، بطلان عملهای ریایی آن میت است و از مسلمیات مذهب ماست هر عبادتی که انجام داده می شود واجب باشد یا مستحب ، بدنی یا مالی مانند نماز و روزه ، حج ، امر به معروف و نهی از منکر ، اذکار و اوراد قرائت قرآن ، زیارت مشاهد ، ذکر فضایل یا مصایب اهل بیت علیهم السّلام و گریه بر حضرت سیدالشهداء و انواع انفاقهای مالی واجب مانند زکات و خمس و انفاقهای مستحبی چون دستگیری از فقرا و بنای مسجد و بیمارستان ، هرگاه منظور و خواسته درونیش ، نمایش دادن به خلق و کسب منزلت و آبرو نزدمردم باشد آن عمل باطل است و نه تنها در صفحه نیکیهایش ثبت نمی شود بلکه مستفاد از آیات و روایات آن است که عمل ریایی ، حرام و جزء گناهان به شمار می رود و شرح آن در کتاب گناهان کبیره داده شده است تنها اینجا در این آیه شریفه دقت شود : ( ( وای ( یا چاهی دردوزخ ) بر نماز گزارانی که از نمازشان سهل انگاری می کنند و ریا می نمایند . ) ) ( 79 )

پس اهل ایمان باید سعی کنند عملشان خالص گردد نه اینکه عمل را به احتمال ریا ، ترک نمایند چنانچه در داستان بعدی تذکر داده می شود .

فواید بی شمار در دوستی اهل بیت ( ع )

مطلب دوم ، موضوع دوستی حضرت علی بن ابیطالب علیه السّلام است از ضروریات اسلام ، وجوب مودت و محبت اهل بیت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله که در راءس آنها حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام می باشد و دلیلهای آن در کتب مربوطه ذکر شده و در اینجا به آیه مودت اشاره می شود که می فرماید : ( ( بگو بر رسالت ، پاداش از شما نمی خواهم مگر دوستی بستگانم را ) ) ( 80 )

ضمنا باید دانست فایده این حکم نه چیزی است که عاید اهل بیت علیهم السّلام گردد بلکه نتیجه آن فایده هایی است که به خود مسلمانان می رسد چنانچه در جای دیگر قرآن مجید بیان می فرماید : ( ( و آنچه از پاداش از شما خواستم برای خود شماست ) ) ( 81 )

از جمله آن فایده ها ، بهره مندی از شفاعت ایشان است که در این باره روایات فراوانی رسیده است در جلد 4 بحارالانوار بیشتر آنها مذکور است و در جلد 15 بحار نیز روایاتی در این زمینه نقل نموده است و خلاصه ، بهره مندی دوستان اهل بیت علیهم السّلام از شفاعت ایشان است و آنان را رحمت وآمرزش خداوندی در برمی گیرد و این مطلب قطعی است لکن دوستان باید بدانند هرچند به شفاعت از آثار گناهان پاک شوند لیکن از ثواب و اجرهای نیکوکاران و مخلصین محروم خواهند بود .

مثلاً این مختار مرحوم هرچند از آثار سوء ریاکاریهایش خلاص شد ، لکن اگر اعمال را از روی اخلاص انجام داده بود ، چه ثوابهای بزرگی که داشت ولی خود را از آنها محروم ساخت و این مطلب در بحث اخلاص کتاب ( ( قلب سلیم ) ) به تفصیل نوشته شده و در اینجا به نقل یک داستان شگفت انگیزی اکتفا می شود .

فریادرسی عمل خالص

یک نفر از اهل معرفت و بصیرت و مکاشفه ( یعنی دیدن امور برزخی ) بالین محتضری که در سکرات مرگ بود حاضر شد پس بدن برزخی او را دید که از سر تا پا غرق کثافت و آلودگی است و آثار کثافتکاری و گناهکاری او آشکار است ، سخت ناراحت شد و به خود گفت : وای اگر این بیچاره در این حالت بمیرد ، در برزخ چه بر او خواهد گذشت ، در همان حال صدایی از غیب شنید که این بنده را نزد ما حقی است و در این ساعت او را یاری خواهیم کرد ناگاه می بیند چیزی مانند آب از سر تا پای او را احاطه کرد و تمام کثافتها شسته شد و بدن برزخی بمانند یک قطعه بلوری صاف و پاک و درخشان گردید سپس ملک الموت او را می رانید و از دنیا رفت .

از پروردگار خود خواست به او بفهماند این میت چه حقی بر خداوندش داشت که این طور به فریادش رسید ، شب در عالم خواب روح میت را می بیند و از او می پرسد ، در پاسخ می گوید من در دنیا در دستگاه حکومتی آبرومند و صاحب نفوذ بودم ، روزی مظلومی را محکوم به اعدام کردند و من یقین به مظلومیت و بی گناهی او داشتم ، چون خواستند اورا اعدام کنند نگذاشتم و سپس بی گناهی او را ثابت نمودم تا آزادش کردند و چون این کار را تنها برای خدا انجام دادم و هیچ منظوری جز او نداشتم ، ساعت مرگم همانطور که مشاهده کردی مرا پاک فرموده و میرانید : ( اِنَّ اللّهَ لا یُضیعُ اَجْرَ مَنْ اَحْسَنَ عَمَلاً ) .

همه را به حساب خدا بگذارد

به این مناسبت شما را به فرمایش حضرت سیدالشهداء علیه السّلام متذکر می نمایم در شهادت حبیب بن مظاهر و بعضی دیگر از شهدا وقتی که خبر شد فرمود : ( ( اَحْتَسِبُهُ عِنْداللّهِ ) ) یعنی این مصیبت را در حساب خداوند گذاردم در مصیبت طفل شیرخوارش فرمود : ( ( بر من آسان می کند که در نظر خداوند است ) ) .

خلاصه ، مؤ من باید عبادتها ، انفاقها ، گذشتها ، مصیبتهایش را در حساب خداوند بگذارد و نشانه در حساب خدا بودن آن است که آنچه به جای آورده فراموش نماید و از آنها بازگو ننماید ؛ زیرا در یاد و ذکر آنها خطر سمعه و بیرون رفتن از حساب خداست و تفصیل این مطلب در کتابهای ( ( گناهان کبیره و قلب سلیم ) ) گفته شده است .

چنانچه نشانه در حساب خدا بودن صبر بر مصیبت و بی تابی نکردن و به قضای الهی ایراد ننمودن است ، خداوند ما را موفق بدارد که با او سرکار داشته باشیم .

123 - سقوط از مقام رفیع

مخلص متقی و صفی زکی ، مرحوم حاج غلامحسین ( معروف به تنباکو فروش به مناسبت شغلش ) رحمة اللّه علیه تقریبا چهل سال قبل نقل فرمود که من به مرحوم آیت اللّه سید ابوطالب ارادتمند بودم و شبها در مسجد معرکه خانه ( مسجد نور فعلی ) به جماعت ایشان حاضر می شدم ، مدتی طرف عصر تا موقع نماز مغرب در مسجد مزبور با حضور جمعی از مؤ منین چند مسئله می گفتم و قدری ازمعجزات ائمه علیهم السّلام را از روی کتاب می خواندم به تدریج جمعیت زیادی حاضر می شدند تا اینکه حالت وسوسه در نیت من پدید آمد و از ریاکاری و نمایش به خلق و طلب منزلت نزد مردم سخت ترسناک بودم و چون در اخلاص عمل خود در شک بودم آن مجلس را ترک کردم .

شبی در عالم واقعه دیدم مرکبی از نور برایم حاضر شد و من بر آن سوار شدم پس به سمت آسمانها به سرعت نور حرکت می کرد و بهجت و سرور و لذتی که در آن طیران و مشاهده عجایب خلقت پیدا کردم قابل وصف نبود تا به آسمان هفتم رسیدم ناگاه مرکب از من جدا شد و از همانجا سقوط کردم تا وسط مسجد معرکه خانه افتادم در نهایت سختی و زحمت و غصه و در همان حال صدایی شنیدم که صعود تو از اینجا بود و سقوط تو هم از اینجاست و اگر باز صعود می خواهی باید از همین جا باشد .

چون از خواب بیدار شدم پی به اشتباه خود بردم و خودم را بر ترک آن مجلس ملامت کردم پس تصمیم گرفتم دوباره آن مجلس را برپا نمایم و همه روز در همان موقع عصر می رفتم لکن جمعیت نمی شد و مردم حاضر نمی شدند ، خلاصه دیگر موفق به تجدید آن خیر بزرگ نشدم و از آن فیض عظیم بی بهره گشتم .

توفیق را غنیمت شمارید

غرض از نقل این داستان آن است که مؤ من عاقل هرگاه توفیق کار خیری نصیبش شد ، باید نعمت مزبور را بزرگ داند و از آن قدردانی کند و در ادامه آن کوشا باشد و از زوال توفیق ترسناک و به خداوند پناهنده باشد مثلاً اگر توفیق سحرخیزی پیدا کرد آن را از دست ندهد و اگر شبی خوابش برد تا اذان صبح ، پس از ادای نماز واجب ، آن را قضا نماید یا مثلاً توفیق قرائت قرآن مجید یا دعایی روزانه دارد آن را از دست ندهد یا توفیق انفاق روزانه یا هفتگی یا ماهانه دارد مواظب باشد ترک نگردد .

همچنین است توفیق اقامه و حضور در مجالس دینی از اینجاست که در روایات امر شده کار خیر را ادامه دهند تا جایی که حضرت صادق علیه السّلام می فرماید : ( ( کمی که با دوام است بهتر از زیادی است که دوام ندارد ) ) ( 82 ) .

شواهد این مطلب زیاد و تنها به نقل یک روایت اکتفا می شود :

در کتاب کافی به سند صحیح از یعقوب الاحمر روایت کرده که به امام صادق علیه السّلام گفت فدایت شوم ! به من هجوم و گرفتاریهایی رسیده ( و در نسخه دیگر از روایت : بدهکاری بسیار پریشانم کرده ) که هر خیر و نیکی را از دستم ربوده تا برسد به قرآن که قسمتی ازآن یادم رفته است گوید آنحضرت در هنگام این گزارش چون به نام قرآن رسید در هراس شد سپس فرمود : ( ( راستی شخص سوره ای از قرآن را فراموش می کند و آن سوره روز قیامت نزد او می آید تا اینکه یکی از درجات بهشت بر او مشرف شود ، پس بر او سلام کند و او جواب گوید و می پرسد تو کیستی ؟ گوید من فلان سوره ام که مرا ضایع گذاشتی و ترک کردی و اگر مرا ترک نمی کردی تو را به این درجه می رسانیدم سپس فرمود : بچسبید به قرآن و آن را بیاموزید ، به راستی برخی از مردم قرآن را یاد می گیرند برای شهرت تا بگویند فلانی قرآن دانست و برخی آن را برای آوازه خوانی یاد گیرند تا گویند فلانی خوش آواز است ودر این آموزش خیری نیست و برخی آن را یاد گیرند و در شب و روز آن را به کار بندند و توجه ندارند کسی این مطلب را بداند یا نداند ) ) .

ترس از بی اخلاصی نشانه اخلاص است

ناگفته نماند هر عمل خیری که شخص می خواهد انجام دهد باید پیش از آن در اخلاص و تصحیح نیت خود بکوشد ، آنگاه آن عمل را انجام دهد نه اینکه به مجرد وسوسه در اخلاص ، عمل را ترک نماید و شیطان را از خود خوشنود سازد .

بلکه همین ترس از نبودن اخلاص دلیل بر مرتبه ای از اخلاص است و اگر با همین حالت ترسناکی از خداوند استمداد در اخلاص نماید و شروع به عمل نماید البته صحیح است .

در حالات بعضی از اکابر علما نوشته اند که همیشه پیش از وقت نماز مقدار زیادی تنها می نشست و فکر مرگ خود و عقبه ها و گردنه های برزخی و مواقف قیامت می نمود و مقداری به حال خود می گریست آنگاه به مسجد می آمد و نماز جماعت می خواند و غرضش از این کار این بود که نماز جماعت خواندنش برای خدا و به یاد او باشد و نظری به مؤ منین و جمعیت آنها ابدا نداشته باشد .

124 - سلطنت حسین ( ع ) در عالم دیگر

مرحوم آقای سید محمد تقی گلستان ( مدیر روزنامه گلستان ) نقل کرد که در اوایل سن جوانی چند نفر همسال و با هم یکدل و یک جهت بودیم ( نامهای آنها را ذکر نمود و بنده فراموش کرده ام ) دوره ای داشتیم هرشبی در منزل یکی از دوستان می رفتیم و با هم بودیم .

یکی از آنان پدرش حسینی بود یعنی به حضرت سیدالشهداء علیه السّلام سخت علاقه مند بود و در تعزیه و زاری و گریه بر آن حضرت بی اختیار بود تا جایی که شبی که نوبت میهمانی پسرش بود می گفت من راضی نیستم در منزل من بیایید مگر اینکه روضه خوانی هم بیاید و ذکری از حضرت سیدالشهداء علیه السّلام کند و لذا هرشبی که نوبت آن رفیق بود مجلس ما به روضه و تعزیه داری تمام می شد .

پس از چندی آن پیرمرد محترم مرحوم شد و مرگش همه ما را سخت ناراحت کرد تا اینکه شبی در عالم رؤ یا او را دیدم و متذکر شدم که مرده است و هرکس انگشت ابهام ( شست ) مرده را بگیرد هرچه از او بپرسد جواب می گوید ، لذا ابهام او را گرفتم و گفتم تو را رها نمی کنم تا برایم حالات خود از ساعت مرگ تا کنون را نقل کنی .

حالات ترس و لرز شدیدی به او دست داد و گفت نپرس که گفتنی نیست چون از گفتن حالاتش ماءیوس شدم ، گفتم پس چیزی را که در این عالم فهمیدی برایم بگو تا من هم بدانم .

گفت برایت بگویم امام حسین علیه السّلام را که در دنیا یادش می کردیم نشناختیماینجاکه آمدم مقام و سلطنت و عزت اورامشاهده کردم و طوری است که آن راهم نمی توانم بهتوبفهمانم جز اینکه خودت بیایی در این عالم و ببینی مراتب بالاتر را نمی تواندبفهمد

در این مقام دو مطلب باید دانسته شود ، یکی چرا ارواح در شرح گزارشات عالم برزخ برای زنده ها که در عالم خواب به آنها ربط پیدا می کنندلرزان می شوند و خودداری می نمایند دیگر بیان مقام حضرت سیدالشهداء علیه السّلام را در برزخ و قیامت .

اما نسبت به مطلب اول پس گوییم هر صاحب ادراکی ، ادراکهای او منحصر است به آنچه در مرتبه اوست و محال است مرتبه بالاتر را که نسبت به او عالم دیگری است ادراک نماید .

دانشمندی در این مورد مثال زده است برای ادراکات بشری نسبت به موجودات غیبی ، گوید مانند اینکه مورچه ای در بیابانی در حرکت است تا می رسد به چوب سیم تلفن ، مورچه از آن چوب جز جسمی ادراک نمی کند حتی تمیز اینکه چوب است نه سنگ و نه آهن نمی دهد تا چه رسد به اینکه بفهمد روی این چوب سیمی است که دو شهر را به یکدیگر متصل می کند و هزاران بشر به وسیله این سیم کارهای بزرگی را انجام می دهند همچنین بشر تا در قید حیات مادی است محال است آن طوری که سزاوار است سر در عالم ماورای طبیعت و عالم ملکوت درآورد و کیفیت ارواح و عالم جزا و ثواب و عقاب را درک نماید .

خواب ، تجرد مختصری است

اگر گفته شود که در حالت خواب تا اندازه ای روح از بدن فاصله دارد نباید مانعی از ادراک امور برزخی او باشد ، پس چرا اموات از گزارشات خود مضایقه دارند .

در پاسخ گوییم اولاً روح در حالت خواب قطع علاقه کلی از بدن نکرده است و ثانیا : آنچه در خواب درک کند قوه متخیله او آن معنا را مطابق مدرکات مادی و دنیوی که مرتبه فعلی اوست درک نموده و چون بیدار می شود همان مدرک تخیلی اش در حافظه اش می ماند و از اینجاست که بسیاری از رؤ یاها مرموز و نیاز به تعبیر دارد .

شرح عروسی برای بچه

برای روشن شدن مطلب مثالی گفته می شود : هرگاه مادری برای بچه سه چهارساله اش شرح عروسی ومجلس مفصل و جمال عروس و تشریفات و انواع میوه ها وشیرینی ها و غیره را بدهد ، بچه فورا همان عروسکی که مادرش برایش خریده در نظرش می آید و شیرینی مختصری که خودش درک کرده ، منتها قدری بیشتر و بزرگتر و بهتر .

آیا ممکن است بچه لذت شب زفاف را درک کند ؟ تنها همان لذت خودش از گرفتن عروسک در بغل را درک می نماید ، همچنین است وصف حورالعین و سایر لذتهایی که در برزخ و بهشت است برای کسی که مقید و محصور در عالم طبیعت است و همچنین وصف رنجها و شکنجه ها و سختیهای برزخ و قیامت برای کسی که در دنیاست از آنها چیزی درک نمی کند جز رنجها و سختیهای عالم دنیا ، در حالی که آنها طوری دیگر و هزاران مرتبه بالاتر است از اینجاست که در قرآن مجید می فرماید : ( ( هیچکس نمی داند چه برای آنان پنهان ( ذخیره ) شده از چیزهایی که اسباب روشنایی چشمشان باشد ) ) ( 83 )

درک مقام حسین ( ع ) بسته به علم است

و اما مطلب دوم یعنی مقام حضرت سیدالشهداء علیه السّلام در برزخ چنانچه گذشت انسان تا در دنیا و با بدن مادی و اسیر طبیعت است جز اوضاع و گزارشات دنیوی را ادراک نمی تواند نماید تا جایی که اگر در دوستی دنیا فرو رود عوالم بالا و ماورای طبیعت یعنی برزخ و قیامت را منکر می شود بلکه گزارشات آن عوالم را مسخره می نماید

در برابرش کسی که ازعلاقه مندی به دنیا خلاص گردد و از عوالم معرفت و محبت الهی بهره مند شود زندگی دنیوی را ناچیز و لهو و لعب می بیند و چون کمال سعادت خود را در شهود آن عوالم می بیند مشتاق مرگ می شود و خلاصی از این عالم را خواهان می گردد .

از جمله گزارشات برزخ و قیامت ، ظهور مقام حضرت سیدالشهداء علیه السّلام است یعنی سعه وجودی و احاطه علمی و نفوذ مشیت و سلطنت الهی آن حضرت را تا کسی به آن عالم وارد نگردد حقیقتش را نمی تواند درک نماید و فعلاً جز تصدیق اجمالی و دانستن عجز خود از ادراک آن راهی نیست .

به این مناسبت جمله ای از فرمایشات حضرت صادق علیه السّلام در محل و مقام برزخی حضرت سیدالشهداء علیه السّلام نقل می گردد .

در نفس المهموم به سند صحیح از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که فرمود : ( ( حسین علیه السّلام با پدر و مادر و برادرش در منزل رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله است و با آن حضرت روزی ( مناسب آن عالم و آن مقام ) به ایشان می رسد و مورد نعمت و کرامت خداوندند و به درستی که حسین علیه السّلام در سمت راست عرش است و می گوید : پروردگارا ! عطا فرما به من آنچه وعده دادی ( شفاعت ) و نظر می کند به سوی زیارت کنندگان قبرش پس به آنها و به نامهایشان و نامهای پدرانشان و آنچه با آنهاست شناساتر است از شناسایی یکی از آنان به فرزندش و نظر می فرماید به سوی کسی که بر او گریان است پس برایش طلب آمرزش می فرماید و از پدرش می خواهد که برای او آمرزش جوید و می فرماید ای گریه کننده بر من ! اگر پاداشی را که خداوند برایت آماده فرموده بدانی شادیت بیش از اندوه و غصه ات می شد و برایش آمرزش می جوید از هر خطا و گناهی ) ) ( 84 ) .

125 - رؤ یای صادقه و دیدن آثار اعمال

پیش از سی سال قبل روضه خوانی بود به نام ( ( شیخ حسن ) ) که چند سال آخر عمرش به شغل حرامی سرگرم بود ، پس از مردنش یکی از خوبان او را در خواب می بیند که برهنه است و چهره اش سیاه و شعله های آتش از دهان و زبان آویزانش بالا می رود به طوری وحشتناک بود که آن شخص فرار می کند .

پس از گذشتن ساعاتی و طی عوالمی باز او را می بیند لکن در فضای فرحبخش در حالی که آن شیخ ، چهره سفید و با لباس و روی منبر و خوشحال است نزدیکش می رود و می پرسد شما ( ( شیخ حسن ) ) هستید ، گوید بلی ؟ می پرسد شما همان هستید که در آن حالت عذاب و شکنجه بودید ؟ گوید بلی

آنگاه سبب دگرگون شدن حالش را می پرسد ، می گوید آن حالت اولی در برابر ساعاتی است که در دنیا به کار حرام سرگرم بودم و این حالت خوب در برابر ساعاتی است که از روی اخلاص یاد حضرت سیدالشهداء علیه السّلام می نمودم و مردم را می گریاندم وتا اینجا هستم در کمال خوشی و راحتی می باشم و چون آنجا می روم همان است که دیدی به او گفت : حال که چنین است از منبر پایین نیا و آنجا نرو ، گفت نمی توانم و مرا می برند .

شاهد صدق این رؤ یا آیه شریفه : ( فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ وَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ ) می باشد ؛ یعنی هرکس هموزن ذره کار نیکی بجای آورد آن را می بیند و هرکه هموزن ذره شری انجام دهد آن را خواهد دید .

ناگفته نماند که این حالت برزخی اوست تا وقتی که استحقاق عذاب ساعات گنهکاریش تمام شود یا اینکه به شفاعت اهل بیت علیهم السّلام نجات یابد و چون ایمان داشته و دلش از محبت خالی نبوده سرانجام اهل نجات و خوشی پیوسته خواهد بود .

126 - کوری چشم به واسطه کور کردن چشمه

یکی از بزرگان اهل علم و تقوا نقل فرمود یکی از بستگانشان در اواخر عمرش ملکی خریده بود و از استفاده سرشار آن زندگی را می گذارند پس از مرگش او را دیدند در حالی که کور بود از او سببش را پرسیدند که چرا در برزخ نابینا هستی ؟

گفت : ملکی را که خریده بودم وسط زمین مزروعی آن چشمه آب گوارایی بود که اهالی ده مجاور می آمدند و از آن برمی داشتند و حیوانات خود را آب می دادند به واسطه رفت وآمدشان مقداری از زراعت من خراب می شد و برای اینکه سودم از آن مزرعه کم نشود و راه آمد و شد را بگیرم به وسیله خاک و سنگ و گچ آن چشمه را کور نمودم و خشکانیدم وبیچاره مجاورین به ناچار به راه دوری مراجعه می کردند ، این کوری من به واسطه کور کردن چشمه آب است

به او گفتم آیا چاره ای دارد ؟ گفت اگر وارثها بر من رحم کنند و آن چشمه را جاری سازند تا مورد استفاده مجاورین گردد حال من خوب می گردد .

ایشان فرمود به ورثه اش مراجعه کردم آنها هم پذیرفتند و چشمه را گشودند پس از چندی آن مرحوم را با حالت بینایی و سپاسگزاری دیدم .

آدمی باید بداند که هرچه می کند به خود کرده است : ( لَها ما کَسَبَتْ وَعَلَیْها مَااکْتَسَبَتْ ) اگر به کسی ستم نموده به خودش ستم کرده ، اگر به کسی نیکی کرده به خودش نیکی کرده است اگرسر کسی رابریده درمواقف برزخی خودش بی سر است و در جهنم سرو پایش به هم پیچیده است چنانچه می فرماید : ( فَیُؤْخَذُ بِالنَّواصی وَاْلاَقْدام ) از اینجاست که حضرت زینب کبری علیهاالسّلام در مجلس یزید به آن ملعون فرمود : ( ( وَما فَرَیْتَ اِلاّ جِلْدُکَ وَما قَطَعْتَ اِلاّ رَاءْسُکَ ؛ نبریدی مگرپوست خودت راوجدانساختی مگرسرخود را ) ) .