خالقيت و احياى خداوند
صفت «خالق» و «مُحيى» نيز بدان گونه است كه گذشت. زيرا خداوند متعال خود را«خالق كلّ شى ء»
: «آفريننده همه چيز» معرفى كرده و فرموده:(
يَا أَيُّهَا النَّاسُ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّـهِ عَلَيْكُمْ هَلْ مِنْ خَالِقٍ غَيْرُ اللَّـهِ يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّىٰ تُؤْفَكُونَ
)
: «آيا آفريننده اى جز خدا هست؟» و فرموده:(
أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ
)
: «آگاه باشيد كه آفرينش و تدبير از آنِ اوست» و فرموده:(
هُوَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ
)
: «و اوست كه زنده مى كند و مى ميراند» و فرموده:(
أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاءَ فَاللَّـهُ هُوَ الْوَلِيُّ وَهُوَ يُحْيِي الْمَوْتَىٰ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
)
: «ولى و صاحب اختيار، خداست و اوست كه مردگان را زنده مى كند.».
در اينجا نيز انحصار خالقيت و احياء به خداوند متعال به هيچ روى با اذن و اجازه اى كه به عيسى بن مريمعليهالسلام
براى خلق و احياء مى دهد، منافاتى ندارد. همانگونه كه او را مورد خطاب قرار داده و مى فرمايد:
(
وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنكَ إِذْ جِئْتَهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَـٰذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِينٌ
)
«و هنگامى كه به اذن من، از گل چيزى همانند پرنده مى ساختى و در آن مى دميدى و به اذن من پرنده اى مى شد، و كور مادرزاد و مبتلاى به پيسى را به اذن من شفا مى دادى، و مردگان را به اذن من زنده مى كردى...»
و نيز از زبان عيسىعليهالسلام
مى فرمايد:
(
وَرَسُولًا إِلَىٰ بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُم بِآيَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُم مِّنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّـهِ وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِ اللَّـهِ وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ
)
«من از گل چيزى همانند پرنده مى سازم. سپس در آن مى دمم و به اذن خدا پرنده اى مى گردد و كور مادرزاد و مبتلاى به پيسى را درمان و مردگان را به اذن خدا زنده مى كنم...»
خداوند متعال به گاهِ آفريدن نعوذ باللّه نه همانند ابزار بى اراده و فاقد تصميم است و نه همچون بشر فاقد قدرت بخشش عمل به ديگران است. بلكه او قادر مطلق است و انسان و حيوان و ساير موجودات را از مسير طبيعى با لقاح و بارورى و از مسير غير طبيعى بدون پدر و مادر همچون آدمعليهالسلام،
حيات
مى بخشد و توان آن را دارد كه به عيسىعليهالسلام
اجازه دهد تا او هم به اذن خدا شكل پرنده بسازد و بيافريند، و در عين حال در همه اين موارد، خالق اصلى همان خداوند متعال است.
همچنين است حال احياء و زنده كردن كه خداوند هم قادر است تا مردگان را بدون واسطه در روز قيامت زنده كند و هم قادر است تا قدرت زنده كردن را به عيسى بن مريمعليهالسلام
ببخشد و او به اذن خدا مردگان را زنده كند، و هم قادر است زنده كردن را در ضربتى قرار دهد كه با بخشى از گاو زرد رنگ بنى اسرائيل بر جنازه مقتول زده شود و آن كشته زنده گردد و آنها را از قاتل خود باخبر سازد.
عيسى بن مريمعليهالسلام
نيز كه پرنده مى آفريد و مرده زنده مى كرد، اين خلق و احياء را با اذن خدا انجام مى داد. بنابراين عيسىعليهالسلام
به گاهِ آفريدن و احياء شريك و انباز و هم رديف و هم طراز خدا نبود. او تنها با اذن خدا بود كه مى آفريد و زنده مى كرد.
ولىّ و شفيع خداوند متعال در قرآن كريم مى فرمايد:
١(
أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ هَـٰذَا ذِكْرُ مَن مَّعِيَ وَذِكْرُ مَن قَبْلِي بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ الْحَقَّ فَهُم مُّعْرِضُونَ
)
«آيا غير از خدا شفيعانى گرفته اند؟ بگو: آيا اگر چه مالك چيزى نباشند و درك و شعورى نداشته باشند.(باز هم از آنها شفاعت مى خواهيد)؟! بگو: شفاعت همه اش از آنِ خداست كه حاكميت آسمانها و زمين از آنِ اوست و همه شما به سوى او بازگردانده مى شويد!»
٢(
مِّن دُونِهِ مِن وَلِيٍّ وَلَا شَفِيعٍ أَفَلَا تَتَذَكَّرُونَ
)
«هيچ ولى و شفيعى جز او براى شما نيست. آيا متذكر نمى شويد؟»
٣(
وَأَنذِرْ بِهِ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَن يُحْشَرُوا إِلَىٰ رَبِّهِمْ لَيْسَ لَهُم مِّن دُونِهِ وَلِيٌّ وَلَا شَفِيعٌ لَّعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ
)
«براى آنها جز او ولى و شفيعى نيست.»
٤(
وَذَكِّرْ بِهِ أَن تُبْسَلَ نَفْسٌ بِمَا كَسَبَتْ لَيْسَ لَهَا مِن دُونِ اللَّـهِ وَلِيٌّ وَلَا شَفِيعٌ
)
«و به آنها تذكر بده تا كسى گرفتار دست آورد خود نشود، كه جز خدا نه وليىّ است و نه شفيعى»
آيات مذكور نيز با آياتى كه در زير مى آيد هيچ گونه منافاتى ندارد. چنانكه مى فرمايد:
١(
مَا مِن شَفِيعٍ إِلَّا مِن بَعْدِ إِذْنِهِ
)
«هيچ شفيعى نيست مگر به اذن او».
٢(
مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِندَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ
)
«كيست كه نزد او جز به اذن او شفاعت كند؟»
٣(
يَوْمَئِذٍ لَّا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَـٰنُ وَرَضِيَ لَهُ قَوْلً
)
«در آن روز، شفاعت سودى نبخشد مگر كسى كه خداوند رحمان به او اجازه داده و گفتارش را بپذيرد».
٤(
وَلَا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ عِندَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ
)
«و شفاعت سودى نبخشد مگر از كسى كه خدا به او اجازه داده است».
٥(
لَّا يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَـٰنِ عَهْدًا
)
«مالك شفاعت نيستند، مگر كسانى كه نزد خداى رحمان عهد و پيمانى دارند».
٦(
يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَىٰ وَهُم مِّنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ
)
«و شفاعت نمى كنند مگر براى آن كس كه خدا راضى باشد».
زيرا، خداوند متعال هنگامى كه به بندگان صالح خود اجازه شفاعت مى دهد، اصل شفاعت از آنِ اوست و تنها به آنها اجازه داده تا شفاعت كنند. پس شفيع حقيقى در اين هنگام جز خدا نباشد.
همچنين است حال «ولىّ» كه خداوند متعال مى فرمايد:
١(
إِنَّ اللَّـهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللَّـهِ مِن وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ
)
«حكومت آسمانها و زمين تنها از آنِ خداست. زنده مى كند و مى ميراند. و شما را جز خدا ولىّ و ياورى نباشد.»
٢(
أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّـهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللَّـهِ مِن وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ
)
«آيا نمى دانستى كه حكومت آسمانها و زمين از آنِ خداست؟ و شما را جز خدا ولىّ و ياورى نباشد.»
٣(
أَفَحَسِبَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَن يَتَّخِذُوا عِبَادِي مِن دُونِي أَوْلِيَاءَ إِنَّا أَعْتَدْنَا جَهَنَّمَ لِلْكَافِرِينَ نُزُلًا
)
«آيا كافران پنداشتند كه بندگان مرا به جاى من اولياى خود مى گيرند؟ ما جهنم را براى ورود كافران آماده كرده ايم!»
اين گونه آيات نيز هيچگونه منافاتى با آياتى كه مى آيد ندارد:
(
إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّـهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ
)
«ولىّ و سرپرست شما، تنها خداست و پيامبر او و كسانى كه ايمان آورده اند؛ آنها كه نماز را برپا مى دارند و در حال ركوع زكات مى دهند».
آرى، بين اين آيات هيچ منافاتى وجود ندارد، و اگر بگوئيم خدا ولىّ ماست و رسول او و مؤمنانى كه نماز را برپا مى دارند و در ركوع زكات مى دهند نيز ولىّ ما هستند مرتكب شرك نشده ايم. زيرا ولايت حقيقى از آنِ خداست و او خود اين ولايت را به آنها بخشيده است. همانگونه كه پدر را بر فرزند ولايت داده است.
پس، در همه اين صفات مذكور، هم صحيح است كه گفته شود: حاكم و مالك و شفيع و ولىّ و... تنها خداست و بس، و هم صحيح است كسانى را كه خدا اين صفات را بدانان بخشيده، مالك و حاكم و شفيع و ولى ناميد. روشن ترين مثال براى سخن ما نمونه اى است كه مى آيد:
خداوند متعال در آيات زير مى فرمايد:
١(
الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ مَا كُنَّا نَعْمَلُ مِن سُوءٍ بَلَىٰ إِنَّ اللَّـهَ عَلِيمٌ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ
)
«آنها كه فرشتگان روحشان را مى گيرند و به خود ستم كرده اند...»
٢(
الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلَامٌ عَلَيْكُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ
)
«آنها كه فرشتگان روحشان را مى گيرند و پاكيزگانند، به آنها مى گويند: سلام بر شما...»
٣(
وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَيُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً حَتَّىٰ إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لَا يُفَرِّطُونَ
)
«فرستادگان ما روح او را مى گيرند، و كوتاهى نمى كنند».
٤(
قُلْ يَتَوَفَّاكُم مَّلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ
)
«بگو: فرشته مرگ كه مأمورتان شده، روح شما را مى گيرد. سپس به سوى پروردگارتان بازگردانده مى شويد».
و در اين آيه مى فرمايد:
(
اللَّـهُ يَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضَىٰ عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَيُرْسِلُ الْأُخْرَىٰ إِلَىٰ أَجَلٍ مُّسَمًّى إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ
)
«خداوند است كه همه ارواح را به گاه مرگشان مى گيرد».
بنابراين، هركه بگويد فرشتگان با اذن خدا ارواح را به هنگام مرگ مى گيرند، نه دروغ گفته و نه مشرك شده، و هركه بگويد: فرشته مرگ عزرائيل با اذن خدا ارواح را به گاه مرگ مى گيرد، نه دروغ گفته و نه مشرك شده، و ميان اين دو قول و قول به اين كه، خداوند است كه همه ارواح را به گاه مرگ مى گيرد، هيچگونه منافاتى نيست. زيرا در همه اين حالات كسى غير خدا و يا همراه با خدا ارواح را نگرفته، بلكه اين خود خداست كه جانها را گرفته است.
شأن و حال ديگر صفاتى كه در پيش گذشت نيز بدينگونه است.
____________________