ترجمه معالم المدرستین جلد ۲

ترجمه معالم المدرستین0%

ترجمه معالم المدرستین نویسنده:
گروه: اصول دین

ترجمه معالم المدرستین

نویسنده: علامه عسکری
گروه:

مشاهدات: 23572
دانلود: 3415


توضیحات:

جلد 1 جلد 2
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 93 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 23572 / دانلود: 3415
اندازه اندازه اندازه
ترجمه معالم المدرستین

ترجمه معالم المدرستین جلد 2

نویسنده:
فارسی

فراخوان عام برای نصب امام علی عليه‌السلام به ولايت عهدی و وصايت رسول خدا صلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

حاكم حسكانی از «ابن عباس و جابر» روايت كند كه گفته اند:

«خداوند محمدصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را فرمان داد تا علی را برای ولايت بر مردم بدانها معرفی نمايد و رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بيم آن داشت كه بگويند: «پسر عمويش را برگزيد» و آن را مايه سرزنش او قرار دهند، كه خداوند متعال به او وحی فرمود:( يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ ) «ای پيامبر! آنچه كه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ كن؛ و اگر ابلاغ نكنی رسالت او را ابلاغ نكرده ای! (و بدان كه) خداوند از مردم نگاهت می دارد»(۳۳۱) و رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ولايت او را در غدير خم ابلاغ كرد».(۳۳۲)

و از «زيادبن منذر» روايت كند كه گفت:

«نزد ابوجعفر محمدبن علیعليه‌السلام بودم و او برای مردم سخن می گفت. مردی بصری كه از حسن بصری روايت می كرد برخاست و گفت: «ای زاده رسول! خدايم فدات كند، حسن به ما خبر داد كه اين آيه:( يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ... ) به خاطر مردی نازل شده، ولی آن مرد را به ما معرفی نكرد؛ امامعليه‌السلام فرمود: «اگر می خواست معرفی كند، كرده بود؛ ولی می ترسيد! جبرئيل نزد پيامبر آمد... و گفت: «خداوند فرمانت می دهد كه امّتت را با «ولیّ» آنها «علی» آشنا سازی، همانگونه كه با نماز و زكات و روزه و حج شان آشنا ساختی؛ تا در همه اين موارد، حجت بر آنان تمام گردد» و رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گفت: «پروردگارا! قوم من هنوز از جاهليت فاصله نگرفته اند، و مايه های فخر و مباهات در آنان باقی است، و هر يك از آنها به نوعی از ولیّ خود (= علی) ضربه ديده اند، و من از تكذيب آنان می ترسم، كه خدای متعال اين آيه را نازل فرمود:( يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ ...وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ ) و چون خدا تضمين فرمود و از عدم ابلاغ بيمش داد، دست علی را گرفت و...»(۳۳۳)

و از «ابن عباس» در حديث معراج روايت كند كه گفت:

«از جمله اموری كه خدای متعالی به پيامبرش فرموداين بود كه: «من هيچ پيامبری را نفرستادم مگر آنكه برای او «وزير»ی را قرار دادم، و تو رسول اللّه هستی و «علی» وزير توست».ابن عباس گويد: «رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از معراج بازگشت و خوش نداشت كه مردم درباره آن سخنی بگويند چون هنوز از جاهليت فاصله نگرفته بودند... تا روز هجدهم ذی الحجه فرا رسيد و خداوند چنين نازل فرمود:

( يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ... ) و پيامبر فرمود: «ای مردم! خداوند مرا با رسالتی به سوی شما فرستاد كه سينه ام از آن به تنگ آمد و بيم آن داشتم كه مرا متّهم كنيد و تكذيبم نماييد، تا اكنون كه پروردگارم با عتابی اينچنين بيمم داده است...»(۳۳۴)

و نيز، حسكانی و ابن عساكر از «ابوهريره» روايت كنند كه گفت: «خداوند عزّوجلّ آيه( يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ... ) را درباره علی بن ابی طالب فرستاد و فرمود:«و ان لم تفعل فما بلغت رسالته...»

و نيز، از «عبداللّه بن اوفی» روايت كند كه گفت:

«رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در «غدير خم» سخنرانی فرمود و آيه( يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ... ) را تلاوت كرد و سپس دستانش را بالا برد تا سپيدی زير بغل او هويدا شد و فرمود: «آگاه باشيد! هر كه من مولای اويم...»(۳۳۵)

واحدی در اسباب النزول و سيوطی در درّالمنثور از «ابو سعيد خدری» روايت كنند كه گفت: «آيه( يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ... ) درباره علی بن ابی طالب نازل شد».(۳۳۶)

و در تفسير سيوطی از «ابن مسعود» گويد: «در زمان رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اين آيه را اينچنين تلاوت (و تفسير) می كرديم( يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ... انّ عليّا مولی المؤمنين و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته...) يعنی: «ای پيامبر! آنچه كه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ كن كه علی مولای مؤمنان است و اگر ابلاغ نكنی رسالت او را ابلاغ نكرده ای...».(۳۳۷)

مراد ابن مسعود اين است كه آنها در زمان رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در تفسير اين آيه اينچنين می خوانده اند.

خبر مراسم روز غدير

رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در روز «هجدهم ذی الحجه» از «حجة الوداع»(۳۳۸) بازمی گشت كه آيه( يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ... ) بر او نازل گرديد و آن حضرت در «غدير خم» از منطقه «جحفه» و محل انشعاب راههای مدينه و مصر و شام، فرود آمد و ايستاد تا عقب ماندگان رسيده و پيش رفتگان بازگردند؛ و اصحابش را از فرود آمدن و نشستن در زير درختان پراكنده خار مغيلان آن بيابان برحذر داشت تا آنگاه كه زير آن درختان را از خارها پاكسازی كردند و ندای: «الصلاة جامعه» سر داد و به سوی آنها رفت و نماز ظهر را در گرمايی شديد برگزار كرد و سپس برای خطبه برخاست و حمد و ثنای خدا به جای آورد و پند و اندرز داد و بعد فرمود: «نزديك است مرا بخوانند و اجابت نمايم! من مسئولم و شما نيز مسئوليد، كنون نظر شما چيست؟» گفتند: «گواهی می دهيم كه تو ابلاغ كردی و خيرخواهی نمودی. خدايت پاداش خير عطا فرمايد» فرمود: «آيا گواهی نمی دهيد كه خدايی جز اللّه نيست و محمد بنده و رسول اوست و بهشت و دوزخ حق است؟» گفتند: «چرا اينها را گواهی می دهيم» فرمود: «خدايا گواه باش!» سپس فرمود: «آيا نمی شنويد؟» گفتند: «چرا می شنويم» فرمود: «ای مردم! من از پيش شما می روم و شما به نزد من می آييد، بر سر حوضی كه عرض آن از بصرای شام تا صنعای يمن است و به تعداد ستارگان جام نقره در خود دارد، و من از شما درباره

«ثقلين» سؤال می كنم. پس، بنگريد كه بعد از من با آنها چه می كنيد» كه ناگهان يك نفر ندا داد: «يا رسول اللّه! ثقلين چيست؟» فرمود: «كتاب خدا، كه يك طرف به دست خدا و يك طرف به دست شماست، بدان چنگ زنيد تا گمراه و وارونه نگرديد؛ و عترت من، اهل بيتم، خدای لطيف خبير به من خبر داده كه اين دو، از هم جدا نگردند تا بر سر آن حوض نزد من آيند؛ اين را از پروردگارم خواسته ام! پس، از آن دو پيشی نگيريد كه هلاك شويد، و در حق آن دو كوتاه نياييد كه نابود گرديد، و آنها (= اهل البيت) را آموزش ندهيد كه آنان از شما داناترند».(۳۳۹)

سپس فرمود: «آيا نمی دانيد كه من نسبت به همه مؤمنان از خود آنها برتر و سزاوارترم؟» گفتند: «چرا يا رسول اللّه می دانيم!» فرمود: «آيا نمی دانيد يا گواهی نمی دهيد كه من نسبت به هر مؤمنی از خود او برتر و سزاوارترم؟» گفتند: «چرا يا رسول اللّه می دانيم!»(۳۴۰) سپس دست «علی بن ابی طالب» را گرفت و بالا برد تا مردم سپيدی زير بغل هر دو را ديدند و فرمود:

«ای مردم! خدا مولای من است و من مولای شمايم. پس، هر كه من مولای اويم، اين علی نيز مولای اوست. خداوندا! دوستدارش را دوست بدار، و دشمنش را دشمن شمار. ياورش را ياوری و واگذارنده اش را وابگذار. محبّش را مجبوب و مبغضش را مبغوض دار».(۳۴۱)

سپس فرمود: «خدايا گواه باش!» و هنوز از هم جدا نشده بودند كه اين آيه نازل گرديد( الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ) (۳۴۲) يعنی: «امروز دين شما را كامل ساختم و نعمتم را بر شما تمام كردم و خشنود شدم كه اسلام دين شما باشد». و رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «اللّه اكبر كه دين كامل و نعمت تمام و رسالت من و ولايت علی پروردگار را خشنود ساخت»(۳۴۳)

و در تاريخ يعقوبی، باب: «نزول قرآن در مدينه» گويد: «آخرين آيه ای كه بر رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نازل گرديد، آيه( الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ ) بود. و اين روايتی صحيح و ثابت است. و نزول آن در روز نصّ بر اميرالمؤمنين علی بن ابی طالب صلوات اللّه عليه در «غدير خم» بود».(۳۴۴)

و در مسند احمد و تاريخ ابن كثير گويند: «پس از آن «عمربن خطاب» به ديدار او رفت و گفت: «پسر ابی طالب گوارايت باد كه مولای هر مؤمن و مؤمنه ای گرديدی!»(۳۴۵)

و در روايتی ديگر است كه گفت: «بَه بَه به تو ای پسر ابی طالب!»(۳۴۶)

عمامه گذاری امامعليه‌السلام

رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را عمامه ای «سحاب» نام و سياه فام بود كه در ايام ويژه مانند «فتح مكه» بر سر می نهاد(۳۴۷) ، و در اين روز آن را بر سر علی نهاد. در كيفيت«عمامه گذاری» امام علیعليه‌السلام در روز غدير چنين روايت كرده اند:از «عبدالاعلی بهرانی» گويد: «رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در روز عيد غدير خم علی را فراخواند و عمامه بر سرش نهاد و دنباله آن را به پشتش رهاند»(۳۴۸)

و از «امام علیعليه‌السلام » گويد: «رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در روز عيد غدير خم عمامه ای سياه بر سرم نهاد كه دنباله آن بر دوشم بود»(۳۴۹)

و در مسند طيالسی و سنن بيهقی گويد: «رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در روز غدير خم عمامه ای بر سرم نهاد و دنباله آن را به پشتم رهاند و سپس فرمود: «خدای عزوجل در روز بدر و حنين با فرشتگانی كه چنين عمامه ای داشتند ياريم نمود...» و فرمود: «اين عمامه وجه تمايز ميان مسلمانان و مشركان است...»(۳۵۰)

و نيز از «علیعليه‌السلام » روايت كنند كه فرمود: «رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با دست خود عمامه اش را پيچيد و دو سوی عمامه را از پشت سر و فراروی او رها كرد و سپس به او فرمود: «برگرد» و او برگشت. سپس فرمود: «رو كن» و او رو كرد، و پيامبرصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پس از آن رو به اصحاب خود كرد و فرمود: «تاجهای فرشتگان اينچنين است»(۳۵۱)

و از «ابن عباس» گويد: «هنگامی كه رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عمامه خويش، سحاب را به علی بخشيد به او فرمود: «ای علی! اين عمامه ها تاج های عرب است...»(۳۵۲) و از «عبداللّه بن بشر» گويد: «رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در غدير خم علی را فراخواند و عمامه اش بخشيد و بخشی از آن را ميان دو كتف او رها كرد و فرمود: «پروردگار من در «جنگ حنين» با فرشتگانی كه چنين عمامه هائی داشتند ياريم فرمود، و اين وجه تمايز ميان مسلمانان و مشركان است»(۳۵۳)

مناشده و سوگند دادن

امام علیعليه‌السلام مردم را در صحن مسجد كوفه گرد آورد و به آنها فرمود: «شما را به خدا سوگند می دهم: هر مسلمانی كه از رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنيد كه در روز «غدير خم» چه فرمود، از جای برخيزد، و هيچكس جز كسی كه آن را شاهد بوده برنخيزد» كه در اين هنگام، سی نفر از مردم برخاستند و در روايتی گويد: بسياری از مردم برخاستند.».(۳۵۴)

و عبدالرحمن گويد: «دوازده نفر از اهل بدر برخاستند به گونه ای كه گويی اكنون يكی از آنها را مشاهده می كنم و گواهی دادند كه رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دست او را گرفت و به مردم فرمود: «آيا نمی دانيد كه من نسبت به مؤمنان از خود آنها برتر و سزاورترم؟» گفتند: «آری يا رسول اللّه!» فرمود: «هر كس من مولای او هستم، اين (علی) نيز مولای اوست. خدايا دوستدارش را دوست بدار و دشمنش را دشمن شمار، ياورش را ياوری كن و واگذارنده اش را خوار گردان».

عبدالرحمن گويد: «همه برخاستند جز سه نفر كه امامعليه‌السلام آنها را نفرين كرد و به نفرين او دچار شدند»(۳۵۵)

و ابوطفيل گويد: «بيرون رفتم و در حالی كه مردد بودم «زيدبن ارقم» را ديدم و به او گفتم: «شنيدم كه علی چنين و چنان می گفت» زيد گفت: «چه چيزش را انكار می كنی؟ من خود شنيدم كه رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آن را به او گفت»(۳۵۶) و در روايتی ديگر گويد: «گروهی در رحبه نزد علی آمدند و گفتند: «سلام بر تو ای مولای ما» امامعليه‌السلام فرمود: «من چگونه مولای شمايم حال آن كه شما گروهی از عرب هستيد؟» گفتند: «شنيديم كه رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در روز غدير خم می فرمود: «هر كس من مولای اويم، اين (علی) نيز مولای اوست» راوی گويد: هنگامی كه رفتند دنبالشان كردم و پرسيدم: «اينها كيستند؟» گفتند: «گروهی از انصار كه «ابوايوب» نيز جزء آنان بود».و در روايت ديگری است كه امامعليه‌السلام به آنها فرمود: «شما كيستيد؟» گفتند: «دوستداران تو يا اميرالمؤمنين!»(۳۵۷) يكسانی تعيين وصی در اين امت با تعيين وصی در امت موسیعليه‌السلام در مباحث پيشين ديديم كه در تورات آمده بود: «خداوند به موسی فرمود: «يوشع بن نون را برگزين و او را پيشاپيش همه گروهها قرار بده و دست خود را بر او بگذار و فراروی همه آنها به او «وصيت» كن و بخشی از مقام و هيبت و شكوه خود را بدو ببخش تا همه گروههای بنی اسرائيل از او بشنوند و ورود و خروج خود را به فرمان او انجام دهند» و موسی فرمان خدا را به جای آورد و يوشع را پيشاپيش همه گروهها قرار داد و دست خود را بر او گذارد و همانگونه كه خدا فرموده بود به او «وصيت» كرد.

و ديديم كه خداوند در قرآن كريم به خاتم انبيای خود فرمود:( يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ ) (يعنی: «ای پيامبر آنچه را كه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده

ابلاغ كن كه اگر ابلاغ نكنی رسالت او را ابلاغ نكرده ای، و (بدان كه) خداوند از مردم نگاهت می دارد»

و ديديم كه پيامبرصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حاجيان را فرمان داد تا در «غدير خم» گرد هم آيند و پيش رفتگان و پس ماندگان به او بپيوندند و سپس امام علیعليه‌السلام را فراروی آن جماعت، كه حدود هفتاد هزار نفر بودند، بلند كرد و بدانها فرمود: «آيا گواهی نمی دهيد كه من نسبت به مؤمنان از خود آنها برتر و سزاوارترم؟» و چون همگی گفتند: «خدايا! چرا گواهی می دهيم» رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بخشی از مقام و هيبت و شكوه خود را به علی بخشيد و فرمود: «هر كس من مولای اويم، اين علی نيز مولای اوست. خدايا دوستدارش را دوست بدار و دشمنش را دشمن شمار...»

آنچه آورديم بخشی از نصوص سنت نبوی در تعيين امام امت و ولیّ امر پس از آن حضرت بود. در بخش بعد، برخی از آنچه را كه در كتاب خدا در اين باره آمده يادآور می شويم.

ولايت و اولوالأمر در قرآن كريم

الف ولايت «علی» در قرآن كريم

در احاديث پيشين با صراحت آمده بود كه «امام علیعليه‌السلام » پس از رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم «ولیّ مؤمنان» است، و اين همان است كه آيه كريمه زير بدان ناطق است( إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ ) يعنی: «جز اين نيست كه «ولیّ شما» تنها خداست و پيامبرخدا و كسانی كه ايمان آورده اند؛ آنانی كه نماز را برپا می دارند و «در حال ركوع» زكات می دهند». اين معنی را روايات زير تاييد می كنند:

در تفسير طبری، اسباب النزول واحدی، شواهد التنزيل حاكم حسكانی، انساب الاشراف بلاذری و جز آنها، از ابن عباس و أنس بن مالك و امام علیعليه‌السلام و ديگران رواياتی است كه فشرده آنها چنين است:

«فقيری از فقرای مسلمان وارد مسجد رسول اللّهصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شد و درخواست كمك كرد. سخن او جان علیعليه‌السلام را كه در حال ركوع بود به درد آورد. او دست راست خود را به پشت سر برد و به آن فقير اشاره كرد تا انگشتر عقيق يمانی سرخ فامش را كه در نماز به دست می كرد، از دستش بيرون آورد. فقير چنان كرد و دعايش نمود و برفت و هنوز كسی از مسجد بيرون نرفته بود كه جبرئيل با اين آيه نازل گرديد( إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ... ) و حسّان بن ثابت درباره آن اشعاری سرود كه بخشی از آن چنين است:

أبا حسن تفديك نفسی و مهجتی

و كلّ بطی ء فی الهدی و مسارع

فانت الذی اعطيت اذ انت راكع

فدتك نفوس القوم يا خير راكع

فانزل فيك اللّه خير ولاية

فأثبتها فی محكمات الشرايع

«اباحسن! جسم و جانم فدای جانت باد،

و جسم و جان هر كندرو و تندرويی به فدايت باد!

تو آن كسی هستی كه در حال ركوع بخشيدی؛

جان اين قوم به فدايت باد ای بهترين ركوع كننده

كه خداوند بهترين ولايت را درباره ات نازل كرد،

و آن را در محكمات شرايع ثبت و ضبط فرمود!»(۳۵۸)

اشكالی بر دلالت اين آيه

برخی از دانشمندان مكتب خلفا بر مفاد روايات پيشين اشكال كرده و گفته اند

كه الفاظ آيه( الّذين آمنوا الّذين يقيمون و هم راكعون ) به صيغه جمع است و اراده واحد، كه امام علیعليه‌السلام باشد، از صيغه جمع جايز نباشد!

مؤلف گويد: اين توهمی بيش نيست؛ چون آنچه كه جايز نيست استعمال مفرد و اراده جمع است، اما عكس آن در محاورات و گفتگوها جايز و فراوان است و نظير آن در موارد متعددی از قرآن كريم آمده است، مانند تعبيرهای سوره منافقين كه می فرمايد:( بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ.... وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا... لَوَّوْا رُءُوسَهُمْ وَرَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَهُم مُّسْتَكْبِرُونَ... هُمُ الَّذِينَ يَقُولُونَ لَا تُنفِقُوا... يَنفَضُّوا... وَلَٰكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَفْقَهُونَ ﴿ ۷ ﴾ يَقُولُونَ لَئِن رَّجَعْنَا إِلَی الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ... وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَٰكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ )

طبری در تفسير اين سوره گويد: «مراد از اين آيات، همگی، «عبداللّه بن اُبیّ سلول» است... و خداوند اين سوره را از ابتدا تا انتها، درباره او نازل فرموده است، و بدين گونه كه ما گفتيم، اهل تأويل نيز گفته اند و اخبار و روايات هم آن را تأييد می كنند»(۳۵۹)

و سيوطی در تفسير همين آيات از «ابن عباس» روايت كند كه گفت:

«هر چه را كه خداوند در اين سوره درباره منافقان نازل كرده، تنها «عبداللّه بن اُبیّ» را اراده فرموده است»(۳۶۰)

و فشرده داستان آن بنا بر نقل سيره نويسان و مفسران چنين است:

«جهجاه غفاری خادم عمربن خطاب پس از غزوه بنی المصطلق با سنان جهنی حليف خزرجيان بر سر چاه درگير شدند و به زد و خورد پرداختند و «سنان» فريادِ: «يا معشر الانصار» برداشت و «جهجاه» فرياد: «يا معشر المهاجرين» و «عبداللّه بن اُبیّ» در جمع همراهانش از جمله «زيدبن ارقم» به خشم آمد و گفت: «آيا به راستی چنين كردند؟ اكنون در سرزمين ما بر ما مباهات و زياده خواهی می كنند! به خدا سوگند مثال ما و اين خانه بر دوشان قريش مثال همان كسی است كه گفت: «سگت را فربه كن تا تو را بخورد!» آگاه باشيد! به خدا سوگند اگر به مدينه بازگرديم، عزيزان ذليلان را بيرون می كنند!» سپس روی به حاضران قوم خود كرد و گفت: «اين چيزی است كه خود با خود كرديد! آنها را در سرزمينتان جای داديد و اموالتان را با آنهاتقسيم نموديد. به خدا سوگند اگر آنچه داشتيد از آنها دريغ می كرديد، از سرزمين شما می رفتند!» زيدبن ارقم اين سخنان را شنيد و آنها را مستقيما به رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كه عمر نيز نزد او بود گزارش كرد و عمر گفت: «يا رسول اللّه! بگذار تا من گردنش را بزنم» پيامبر فرمود: «آنگاه صداهای بسياری در يثرب به نفع او برخيزد!» عمر گفت: «يا رسول اللّه! اگر خوش نداريد كه مردی از مهاجران او را بكشد، دستور دهيد سعدبن معاذ و محمدبن مسلمه او را بكشند!» پيامبر فرمود: «من خوش ندارم كه مردم بگويند محمد اصحابش را می كشد».

پس از آن «عبداللّه بن ابی» نزد رسول خدا رفت و سوگند خورد كه چنين چيزی نبوده، و انصار «زيد» را به خاطر گفتارش سرزنش كردند و به عبداللّه گفتند: «كاش از رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می خواستی تا برايت استغفار كند» كه او سر خود را گردانيد و گفت: «دستورم داديد ايمان بياور، ايمان آوردم. دستورم داديد زكات مالم را بپردازم، پرداختم. ديگر چيزی برايم نمانده جز آنكه به محمد سجده كنم!» كه اين سوره درباره او نازل شد و اين آيه او را مورد نظر دارد كه فرموده( هُمُ الَّذِينَ يَقُولُونَ لَا تُنفِقُوا عَلَیٰ مَنْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّیٰ يَنفَضُّوا وَلِلَّهِ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَٰكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَفْقَهُونَ ) «آنها كسانی هستند كه می گويند: «به افرادی كه نزد رسول خدا هستند انفاق نكنيد تا پراكنده شوند...».

و نيز اين آيه كه می فرمايد( وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُءُوسَهُمْ وَرَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَهُم مُّسْتَكْبِرُونَ ) يعنی: «و چون به آنها گفته شود: بيائيد تا رسول خدا برای شما استغفار كند سرهای خود را می گردانند...»(۳۶۱)

خداوند در اين سوره از «عبداللّه بن ابی» كه يك نفر بود با لفظ:( الَّذِينَ، يَقُولُونَ، هُمْ، تَعَالَوْا ) و امثال آن ياد كرده است، يعنی: گوينده و كننده واحد را با لفظ جمع آورده است. همان گونه كه همه مفسران بر آن اتفاق نظر دارند و روايات بر محور آن می چرخند، و ما آن را برای نمونه يادآور شديم و گرنه همانند آن در قرآن كريم فراوان است، مانند آيه ۶۱ سوره توبه كه می فرمايد:«و منهم الذين يؤذون النّبی و يقولون هو اذن...»: «و برخی از آنها پيامبر را می آزارند و می گويند: «او گوش و خوش باور است...»

و آيه ۱۷۳ آل عمران كه می فرمايد( الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ :) «كسانی هستند كه مردم به آنها گفتند: «مردم بر عليه شما جمع شده اند...»

و آيه ۱۵۴ اين سوره كه می فرمايد:( يَقُولُونَ لَوْ كَانَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ مَّا قُتِلْنَا هَاهُنَا قُل لَّوْ كُنتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَیٰ مَضَاجِعِهِمْ ...) : می گويند: «آيا چيزی از پيروزی برای ما خواهد بود؟...)

اينها و امثال اينها كه با لفظ جمع آمده و اراده واحد شده، در قرآن كريم بسيار است.

ب اولوالامر علی و امامان بعد از او

روايات متواتر و متظافر گذشته اثبات كرد كه علیعليه‌السلام پس از رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

مولا و ولیّ امر مؤمنان است. روايات آينده مراد و مصداق «اولی الأمر»را كه در اين آيه آمده روشن می سازد. خداوند متعال (نساء / ۵۹) می فرمايد:

( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنكُمْ )

«اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد پيامبرخدا را و اولی الامر خود را»

در شواهد التنزيل از علیعليه‌السلام روايت كند كه او از رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پرسيد: «يا نبیّ اللّه! كيانند؟» فرمود: «تو نخستين آنهائی».

و از مجاهد روايت كند كه گفت: «اولی الامر شما علی بن ابی طالب است كه خداوند در حيات محمدصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم برای پس از او ولايتش بخشيد، و آن زمانی بود كه آن حضرت او را در مدينه بر جای خود نهاد و خداوند بندگان خود را فرمان داد تا اطاعتش كنند و مخالفتش ننمايند».

و از ابوبصير روايت كند كه گفت از امام باقرعليه‌السلام درباره اين آيه( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنكُمْ ) پرسيدم، فرمود: «درباره علی بن ابی طالب نازل شده است». گويد گفتم: «مردم می گويند: «چه مانع شده كه خداوند نام علی و اهل بيت او را در كتاب خود نياورده است؟» ابوجعفرعليه‌السلام فرمود: «به آنهابگو: «خداوند نماز را هم (در قرآن) بر پيامبرش نازل فرمود، ولی سه ركعت و چهار ركعتش را نام نبرد تا رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آن را تفسير و بيان نمايد؛ و حج را نازل فرمود و حكم هفت دور طواف را نازل نفرمود تا رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آن را برای آنها تفسير نمايد؛ و آيه( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنكُمْ ) را درباره «علی و حسن و حسين» نازل نمود و رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «شما را به رعايت كتاب خدا و اهل بيتم سفارش می كنم كه من از خدا خواسته ام كه ميان آنها جدايی نيندازد تا بر سر آن حوض نزد من آيند، و خداوند اين خواسته ام را به من عطا فرموده است»(۳۶۲)