پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام

پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام0%

پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام نویسنده:
گروه: امام علی علیه السلام

پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام

نویسنده: سيد محمد نجفى يزدى
گروه:

مشاهدات: 20142
دانلود: 3141

توضیحات:

پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 98 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 20142 / دانلود: 3141
اندازه اندازه اندازه
پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام

پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام

نویسنده:
فارسی

نام کتاب:پيشگوئيهاى امير المؤمنين

پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام

نویسنده:سيد محمد نجفى يزدى

پيشگفتار

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

الحمد الله رب العالمين و صلى الله على محمد و آله و سلم الطيبين المعصومين و لعنة الله على اعدائهم من الآن الى قيام يوم الدين .

يكى از دلائل آشكار نبوت و يا امامت ، خبرهاى است غيبى كه از جانب خداوند متعال در اختيار ايشان قرار مى گيرد.

اينگونه اخبار در قرآن مجيد و سخنان پيامبر بزرگوار اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) و پيشوايان معصومين عليه السلام بطور گسترده ذكر شده است .

يادآورى و مطالعه اينگونه روايات علاوه بر اينكه سبب شناخت بهتر پيشوايان دين مى گردد و اين خود در مكتب اهل البيت عليه السلام و هر مكتبى يك اصل مهم به شمار مى آيد، زيرا طبيعت هر انسانى با شناخت كمالات رهبران خود به طرف آنها جذب مى شود، علاقه او بيشتر شده و اين علاقه معنايش اطاعت و هماهنگى با رهبران دينى است كه پايه هر موفقيتى به شمار مى رود.

گذشته از اين امر، پيشگوئيهاى رهبران دينى در حد يك معجزه سبب تقويت ايمان و باور قلبى مردم به حقانيت دين و رهبرى آن مى گردد.

از اين نظر بر آن شديم تا پاره اى از اين اخبار را از پيشتاز اين ميدان و خداوند علم و تدبير يعنى اميرالمؤمنين عليه السلام ذكر كنيم تا هر چه بيشتر در ترويج دين و مكتب اهل البيت و شناختن معصومين ، به ويژه اميرالمؤمنين عليه السلام توفيق يابيم .

سيد محمد نجفى يزدى

علم غيب نزد ائمه عليهم السلام علم غيب مخصوص خداست و هر كسى را كه خداوند بخواهد بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

بحث در مورد علم غيب و اينكه آيا اين علم منحصر به خداوند متعال است و ديگران از آن بهره اى ندارند و يا اينكه ديگران نيز مى توانند داراى اين علم باشند بحثى گسترده است شما پس از مطالعه انبوه رواياتى كه در اين كتاب فقط از يك امام يعنى اميرالمؤمنين عليه السلام آورده شده است ، به اين باور عميق خواهيد رسيد كه خداوند متعال اين علم را بطور يقين در اختيار اميرالمؤمنين عليه السلام قرار داده است و هيچ دغدغه و ترديدى در آن نيست .

گذشته از اينها هيچكس نبايد در اين امر ترديد داشته باشد كه خداوند متعال قادر است بخشى از علوم خود را هر قدر كه صلاح بداند در اختيار اولياء خود قرار دهد، همچنانكه در قرآن مجيد به پاره اى از آنها اشاره نموده است .

مثلا در مورد پيامبر اكرم ( صلى الله عليه و آله و سلم ) مى فرمايد:((عالم الغيب فلا يظهر على غيبه احدا الا من ارتضى من رسول (١) ؛

خداوند داناى غيب است و هيچكس را بر غيب

خويش آگاه نمى كند مگر آنكه را كه مورد رضاى او باشد.)).

در مورد حضرت عيسى عليه السلام در قرآن كريم مى خوانيم كه عيسى مى گفت:((انبؤ كم بما تاءكلون و ما تدخرون فى بيوتكم .)) (٢)

و آيات ديگرى كه بطور عموم و يا خصوص ، اين حقيقت را اعلام مى دارد كه خداوند متعال هرگاه صلاح بداند برخى از بندگان خود را از غيب آگاه مى سازد.

بنابراين آياتى كه علم غيب را منحصر در خداوند متعال مى داند مثل آيه مباركه((قل لا يعلم فى السماوات و الارض الغيب الا الله و ما يشعرون (٣) بگو در ميان آسمانها و زمين كسى جز خداوند غيب را نمى داند.))

اين آيه و آياتى نظير آن معنايش اين است كه منبع غيب خداوند است و كسى جز از طريق او نمى تواند بر آن آگاهى يابد، بنابراين هيچ منافاتى ندارد كه غيبها در نزد حضرت حق باشد و او برخى از اولياء خود را از آن مطلع گرداند.

آرى عالم به غيب در حقيقت خداوند متعال است كه علم او ذاتى و از ديگرى گرفته نشده است و اما علوم ساير انبياء و اولياء اكتسابى و برگرفته از آن كانون غيب است .

بعد از جنگ جمل وقتى حضرت امير عليه السلام در ضمن خطبه اى به برخى از حوادث آينده خبر داد يكى از ياران آن حضرت با تعجب گفت:((لقد اعطيت يا اميرالمؤمنين علم الغيب ؛يا اميرالمؤمنين به شما علم غيب داده شده است !))شايد او منظورش اين بود كه علم غيب مختص خداوند است ، على عليه السلام در حاليكه تبسم مى كرد فرمود:((ليس هو بعلم الغيب و انما هو تعلم من ذى علم (٤) ؛ اين علم غيب نيست ، بلكه آموختن و فراگيرى است از صاحب علم (يعنى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم ).))

و از آنجا كه دانستن علم غيب در نظر بسيارى معنايش اين بود كه او شريك خداوند است در دانستن غيب ، و دانستن علم غيب را از صفات الهى مى شمرند، به اين جهت در برخى روايات ، اين موضوع را انكار مى كردند و مى فرمودند: اين علم غيب نيست ، بلكه علمى است كه از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرا گرفته ايم .

در روايت ديگرى مردى بنام يحيى بن عبدالله به امام هفتم عليه السلام گفت : فدايت شوم اينان مى پندارند كه شما علم غيب ميدانى ! حضرت فرمود: سبحان الله دستت را بر سرم بگذار، بخدا قسم تمامى موهاى سرم (از تعجب ) سيخ شد. سپس فرمود: نه بخدا قسم ، چيزى نيست مگر آنچه از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) ارث برده ايم(٥) يعنى آنچه ما مى دانيم علم ذاتى نيست بلكه برگرفته از خداوند است .

بنابراين شيعه كه خاندان پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) را عالم به برخى از غيبها مى داند، فقط به عنوان برگزيدگان و بزرگانى كه مورد رضاى خداوند بوده اند و از حضرت حق جل و علا كسب فيض كرده اند، مى باشد نه بعنوان علم ذاتى كه مختص به ذات اوست و در آن شريكى ندارد.

ابوالجارود گويد از امام باقر عليه السلام پرسيدم : امام چگونه شناخته مى شود؟ حضرت فرمود: امام با صفاتى شناخته مى شود. كه اولين آنها تصريح خداوند تبارك و تعالى است بر او و امانت او تا اينكه حجت بر مردم باشد... و فرمود: او مردم را به حوادث فردا خبر مى دهد و با مردم به هر زبان و هر لغت سخن مى گويد.(٦)

دانش گسترده اميرالمؤمنين عليه السلام بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

در قرآن كريم مى خوانيم :((و كل شى ء احصيناه فى امام مبين(٧) ؛ همه چيز را در پيشواى آشكار جمع آورى كرده ايم .))

از امام باقر عليه السلام روايت است كه فرمود: چون اين آيه بر پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) نازل شد و ابوبكر و عمر از جا برخاسته گفتند:

اى رسول خدا آيا منظور تورات است ؟

فرمود: خير

گفتند: انجيل است ؟

فرمود: خير

گفتند: قرآن است ؟

فرمود: خير

در اين ميان اميرالمؤمنين على بن ابيطالب عليه السلام وارد شد، پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: اين همان است ، اوست آن امام كه خداوند تبارك وتعالى علم هر چيزى را در او جمع كرده است((انه الامام الذى احصى الله تبارك و تعالى فيه علم كل شى ء)). (٨)

منم آن امام مبين بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

عمار بن ياسر گويد: در يكى از جنگها با اميرالمؤمنين عليه السلام بودم كه به سرزمين مورچگان رسيديم ، آن زمين پر از مورچه بود، گفتم : يا اميرالمؤمنين فكر مى كنى از خلق خداوند كسى هست كه تعداد اين مورچه ها را بداند؟

حضرت فرمود: آرى اى عمار، من مردى را مى شناسم كه تعداد آنها را مى داند، و مى داند چند عدد از آنها نر و چند عدد از آنها ماده است !

گفتم : كيست ؟ فرمود: اى عمار آيا در سوره يس نخوانده اى :((و كل شى ء احصيناه فى امام مبين ؛ما همه چيز را در امام مبين جمع كرده ايم .))

عرض كردم : آرى اى مولاى من ، خوانده ام .فرمود: منم آن امام مبين(٩)

علم كتاب تماما نزد اميرالمؤمنين است بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

خداوند متعال در قرآن مجيد مى فرمايد:

((و يقول الذين كفروا لست مرسلا قل كفى بالله شهيدا بينى و بينكم و من عنده علم الكتاب (١٠) ؛ كافران مى گويند شما فرستاده خداوند نيستى ، بگو كافيست كه خداوند و كسى كه علم كتاب در نزد اوست ميان من و شما گواه باشد.))

و پوشيده نيست كه قرآن مجيد، علم الكتاب را اقيانوسى از دانش مى داند كه اسرار هستى در آن نهان است ، مثلا در يك جا مى فرمايد:

((و ما من غائبة فى السماء والارض الا فى كتاب مبين (١١) ؛ هيچ غيبى در آسمان و زمين نيست مگر اينكه در كتاب آشكار قرار دارد.))

و در جاى ديگر مى فرمايد: هيچ ذره اى در آسمان و زمين و يا كمتر و يا بيشتر نيست مگر اينكه خداوند آنرا مى داند و در كتاب مبين قرار دارد.(١٢)

و در جاى ديگر بطور واضح مى فرمايد: كليدهاى غيب نزد خداوند است ، به جز او كسى از آن آگاه نيست ، او مى داند آنچه در خشكى و درياست ، هيچ برگى بر زمين نمى افتد مگر اينكه مى داند، هيچ دانه اى در تاريكى زمين و هيچ تر و خشكى نيست مگر اينكه در كتابى واضح قرار دارد.((و لا رطب و لا يابس الا فى كتاب مبين)) (١٣)

و بالاخره براى اينكه به عظمت اين علم الكتاب بيشتر آگاه شويم نگاهى مى اندازيم به داستان حضرت سليمان و بلقيس كه در قرآن مجيد آمده است .

در اين جريان ، حضرت سليمان از اطرافيان خود پرسيد: كداميك از شما تخت بلقيس را قبل از اينكه او و افرادش بيايند نزد من حاضر مى كند؟ يكى از جنيان گفت : من آن تخت را قبل از اينكه شما از جاى خود برخيزى حاضر مى كنم !

در اين ميان قرآن مى گويد: كسى كه در نزد او دانشى بود((قال الذى عنده علم من الكتاب)) گفت : من آنرا زودتر از بهم خوردن پلك چشم تو حاضر مى كنم(١٤) و اين كار را كرد.

توجه داريد كه قرآن مجيد دارنده اين قدرت رابه عنوان كسى كه اندكى از علم كتاب را دارد ياد مى كند، و از اين نكته معلوم مى شود كه دانش اين كتاب بايد بسيار گسترده باشد كه اندكى از آن ، اينگونه انسان را قدرتمند مى كند و لذا در احاديث متعدد از اهل البيت عليهم السلام ذكر شده است كه فرمودند: دانش آنكه بخشى از علم الكتاب را داشت در مقابل دانش ‍ كسى كه تمامى علم كتاب را دارد همانند ترى بال مگسى است از آب دريا!!(١٥)

آرى و با تكيه بر همين علم و منبع بود كه عده اى از اصحاب امام صادق عليه السلام مثل عبدالاعلى و عبيدة بن عبدالله بن بشير همگى از امام صادق عليه السلام شنيدند كه مى فرمود: من مى دانم آنچه در زمينها و آنچه در بهشت و آنچه در جهنم و آنچه بوده و آنچه خواهد بود، آنگاه حضرت اندكى درنگ نمود و چون ديد كه اين سخن بر شنوندگان سنگين آمد فرمود: من اينها را از كتاب خدا مى دانم ، خداوند مى فرمايد: در قرآن است بيان همه چيز.(١٦)

روايات اهل البيت عليهم السلام قاطعانه اعلام مى دارد كه صاحب اين علم ، اميرالمؤمنين عليه السلام و پس از او ائمه اطهار عليه السلام از اولاد معصومين او مى باشند.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به ابو سعيد خدرى كه از آن آيه مباركه پرسيده بود فرمود: او برادرم على بن ابيطالب است(١٧)

و امام صادق عليه السلام در حديث صحيح فرمود:((الذى عنده علم الكتاب هو الميرالمؤمنين عليه السلام ؛آنكه در نزد او دانش كتاب است همان اميرالمؤمنين عليه السلام است .))(١٨)

يكى از اصحاب امام باقر عليهم السلام از حضرت در مورد آيه مذكور سؤ ال كرد، حضرت فرمود: ما (اهل البيت عليه السلام ) هستيم و على اول ما و برترين ما و نيكوترين ما بعد از پيامبر اكرم عليه السلام مى باشد.(١٩)

امام صادق عليه السلام به عبدالله بن وليد فرمود: مردم در مورد پيامبر اولوالعزم و اميرالمؤمنين چه مى گويند؟ عرض كردم : هيچكس را بر پيامبران اولوالعزم مقدم نمى كنند.

امام عليه السلام فرمود: خداوند تبارك و تعالى در مورد موسى عليه السلام فرمود:((و كتبنا له فى الالواح من كل شى ء موعظة (٢٠) ؛ براى او در آن لوحها برخى از مواعظ را نوشتيم .))و نفرمود تمامى موعظه ها را، و در مورد عيسى عليه السلام فرمود:((و ليبين لكم بعض الذى تختلفون فيه ؛(٢١) تا عيسى براى شما برخى از موارد اختلاف را بيان كند.))و نفرمود همه آن را، اما در مورد اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:((قل كفى بالله شهيدا بينى و بينكم و من عنده علم الكتاب (٢٢) ؛بگو خدا و كسى كه تمامى علم كتاب نزد اوست ميان من و شما براى گواهى كافيست .))

و سپس حضرت براى اينكه عظمت اين دانش ، معلوم گردد به آيه ديگر استناد جسته فرمود: خداوند عزوجل فرموده است:((و لا رطب و لا يابس الا فى كتاب مبين)) (٢٣) آنگاه حضرت صادق عليه السلام فرمود: علم اين كتاب (با اين عظمت ) نزد على عليه السلام است(٢٤)

بزرگترين فضيلت قرآنى اميرالمؤمنين عليه السلام

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

سليم بن قيس گويد: مردى از على بن ابيطالب عليه السلام پرسيد: بزرگترين فضيلت خود را برايم بگو؟ حضرت فرمود: آنچه خداوند در قرآن نازل نموده است ، پرسيد: خداوند در مورد شما چه نازل نموده است ؟ فرمود: سخن خدا كه فرمود:((و يقول الذين كفرو الست مرسلا قل كفى بالله شهيدا بينى و بينكم و من عنده علم الكتاب))منظور خداوند از كسى كه داراى علم و كتاب است من هستم(٢٥)

از اهل سنت صاحب كتاب ينابيع المودة ، شيخ حافظ قندوزى حنفى در باب ٣٠ از كتاب خود احاديث متعددى در همين مورد روايت كرده است .

اسم اعظم خداوند نزد اهل بيت عليه السلام است

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

امام باقر عليه السلام فرمود: همانا اسم اعظم خداوند هفتاد و سه حرف است كه نزد آصف (وصى سليمان و همان كسى كه تخت بلقيس را در كمتر از يك چشم بر هم زدن حاضر كرد) تنها يك حرف بود...، و در نزد ما (اهل البيت عليه السلام ) هفتاد و دو حرف است كه يك حرف منحصرا نزد خداوند است((و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم)). (٢٦) و طبق روايات از اين اسم اعظم نزد عيسى بن مريم دو حرف و نزد موسى چهار حرف و نزد ابراهيم هشت حرف و نزد نوح پانزده حرف و نزد آدم بيست و پنج حرف بوده است. (٢٧)

توضيحات حضرت صادق عليه السلام در مورد علم غيب بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

سدير گويد: من و ابوبصير و يحيى بزاز و داود بن كثير در منزل امام صادق عليه السلام بوديم كه ديديم حضرت با حالت خشم آمد وقتى نشست فرمود:

شگفتا از كسانى كه مى پندارند ما علم غيب داريم ، جز خدا كسى غيب نمى داند، من مى خواستم خدمتكار را تنبيه كنم ، گريخت و من نمى دانم در كدام اتاق رفته است !

سدير گويد: وقتى حضرت از مجلس برخاست و به داخل منزل رفت ، من و ابوبصير و ميسر به دنبال حضرت رفتيم و گفتيم : فدايت گرديم از شما چنين سخنانى شنيديم در مورد آن خدمتكار، ما مى دانيم كه شما دانشى فراوان دارى و علم و غيب را هم به شما نسبت نمى دهيم(٢٨)

حضرت (براى اينكه حقيقت امر روشن گردد) فرمود: اى سدير آيا قرآن نخوانده اى ؟ عرض كردم : آرى فرمود: در قرآن يافته اى اين آيه را((قال الذين عنده علم من الكتاب انا آتيك به قبل ان يرتد اليك طرفك ؛كسى كه از علم كتاب بهره اى داشت گفت من آن تخت را قبل از بهم خوردن چشم تو نزد تو حاضر مى كنم .))

سدير گويد: عرض كردم : فدايت شوم خوانده ام فرمود: آيا آن مرد را مى شناسى و مى دانى چه مقدار از علم كتاب نزد او بود؟ عرض كردم : شما مرا آگاه كنيد. فرمود: به مقدار يك قطره در مقابل درياى سبز! اين مقدار در مقابل علم كتاب چقدر خواهد بود؟ عرض كردم : فدايت شوم اين خيلى كم است حضرت فرمود: اى سدير چقدر زياد است ؟ (اگر بدون مقايسه در نظر گرفته شود) وقتى خداوند صاحب آن را به علم نسبت مى دهد. اى سدير آيا در كتاب خداى عزوجل خوانده اى :((قل كفى بالله شهيدا بينى و بينكم و من عنده علم الكتاب ؛بگو خداوند و كسى كه علم كتاب نزد اوست ، ميان من و شما به عنوان گواه كافيست .))

عرض كردم : فدايت شوم خوانده ام فرمود: كسى كه تمامى علم كتاب نزد اوست فهمش بيشتر است يا كسى كه برخى از دانش كتاب را دارد؟

عرض كردم : نه ، كسى كه تمامى علم كتاب را دارد (برتر است ) آنگاه حضرت در حالى كه با دست خود به سينه اش اشاره مى كرد دو بار فرمود:((علم الكتاب و الله كله عندنا ؛به خدا سوگند همه علم كتاب نزد ماست .))(٢٩)

علوم بيكران اميرالمؤمنين از زبان حضرت بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: به خدا سوگند، اگر بخواهم هر كدام از شما را به تمامى كارهايتان و رفت و آمدتان خبر دهم ، خواهم داد ولى مى ترسم كه به پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله درباره من كافر شويد.

بدانيد كه من اين اخبار را به عده اى كه از اين نظر مصون هستند خواهم داد.

و سوگند به آن خدائى كه پيامبر صلى الله عليه وآله را به حق به پيامبرى برگزيد و از ميان مردم انتخاب كرد، من جز سخن راست نمى گويم ، تمامى اينها را او (پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله ) به من سپرده است ، جايگاه هلاكت هر هلاك شونده و نجات هر نجات يابنده و به سرانجام اين امر و (خلاصه ) هيچ مساءله اى نماند كه بر سرم بگذرد مگر اينكه در گوش من نهاد و به من تعليم نمود.

اى مردم : به خدا سوگند من شما را به هيچ طاعتى تشويق نمى كنم مگر اينكه خودم به آن سبقت مى گيرم و از هيچ معصيتى شما را دور نمى كنم مگر اينكه خودم زودتر از شما از آن دورى مى كنم(٣٠)

و در روايت ديگرى مى فرمود:((سلونى عن اسرار الغيوب فاءنى وارث علوم الانبياء و المرسلين ؛از من در مورد اسرار پنهانى بپرسيد كه من وارث علوم همه انبياء و مرسلين هستم .))(٣١)

عباية بن ربعى گويد: حضرت على عليه السلام بسيار مى فرمود:((سلونى قبل ان تفقدونى ؛از من بپرسيد قبل از اينكه مرا نيابيد))، به خدا سوگند كه هيچ زمين سبز و يا خشكى نيست و نه گروهى كه صد نفر را گمراه كند و يا صد نفر را هدايت كند مگر اينكه من مى شناسم جلودار آن و محرك آن و سخنگوى آن را تا قيامت(٣٢)

علامه امينى رضوان الله عليه اين جمله را از حضرت امير عليه السلام نقل مى كند كه فرمود:

((سلونى و الله لا تسساءلونى عن شى ء يكون الى يوم القيامة الا اخبرتكم ؛ از من بپرسيد كه به خدا سوگند از هيچ حادثه اى تا قيامت نمى پرسيد مگر آنكه به شما خبر خواهم داد.))

مدارك از اهل سنت به نقل الغدير ج ٦ ص ١٩٣: ابو عمر در جامع بيان العلم ج ١، ص ١١٤، محب الطبرى فى الرياض ج ٢، ص ١٩٨، تاريخ الخلفاء للسيوطى ، ص ١٢٤، الاتقان ، ج ٢، ص ٣١٩، تهذيب التهذيب ، ج ٧، ص ٣٣٨، فتح البارى ، ج ٨، ص ٤٨٥، عمدة القارى ، ج ٩، ص ١٦٧، مفتاح السعادة ، ج ١، ص ٤٠٠.