پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام

پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام0%

پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام نویسنده:
گروه: امام علی علیه السلام

پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام

نویسنده: سيد محمد نجفى يزدى
گروه:

مشاهدات: 20145
دانلود: 3141

توضیحات:

پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 98 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 20145 / دانلود: 3141
اندازه اندازه اندازه
پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام

پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام

نویسنده:
فارسی

برخى از صفات ناهنجار مردم آخرالزمان بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

اميرالمؤمنين عليه السّلام در خطبه اى پس از حمد و ثناى الهى سه بار فرمود:((سلونى ايها الناس قبل ان تفقدونى ؛ بپرسيد از من قبل از آنكه مرا نيابيد.))

صعصعة بن صوحان (از ياران حضرت ) برخاست و گفت : اى اميرالمؤمنين دجال چه وقت خروج مى كند؟ حضرت فرمود: خداوند كلام تو را شنيد و فهميد آنچه اراده كرده اى ، به خدا قسم مسئول (يعنى حضرت على عليه السّلام ) در اين مساءله از سؤ ال كننده عالمتر نيست (زمان ظهور حضرت مهدى يا قيامت از نادر اسرارى است كه در اختيار كسى نيست ) ولى براى آن علاماتى و شكلهايى است كه يكى پس از ديگرى مو به مو اجرا خواهد شد، اگر مى خواهى به تو خبر دهم ؟

صعصعة گفت : آرى اميرالمؤمنين ، حضرت فرمود:

حفظ كن (آنچه مى گويم ) علامت خروج دجال اين است : زمانى كه مردم نماز را از بين ببرند و امانت را ضايع گردانند، دروغ را حلال شمرند و ربا بخورند و رشوه بگيرند، ساختمانهاى محكم بسازند! دين را به دنيا بفروشند، نادانان را رئيس گردانند و با زنها مشورت نمايند، از فاميل و بستگان خود بريده به دنبال هوى و هوس مى روند، خونريزى را آسان شمرند، حلم و بردبارى را علامت ناتوانى دانند، ظلم و ستم افتخار شود، اميران فاجر باشند و وزيران ظالم و رؤ سا خيانتكار، قاريان قرآن فاسق گردند، شهادتهاى دروغ ظاهر گردد و فجور و تهمت و گناه و سركشى آشكار شود. قرآنها زينت شود و مساجد طلا كارى گردد و منبرها (يا مناره ها) طولانى و بلند گردد، آنگاه كه اشرار احترام شوند و صفها شلوغ شود و خواسته هاى افراد، گوناگون شود و اختلاف پديد آيد، عهدها شكسته گردد و موعود نزديك شود.

زنها با شوهرهايشان در تجارت و كسب براى حرص دنيا شريك شوند، صداهاى فاسقان بلند شود و شونده پيدا كنند، رئيس گروه پست ترين آنها باشد، از فاجر به خاطر ترس از شر او اجتناب كنند، دروغگو را تصديق كرده خائن را امين شمرند.

ساز و آواز وسائل آوازه خوانى را بكار برند، آخر اين امت اول آن را لعنت كند، زنها سوار بر زينها شوند و زنان به مردان و مردان به زنان شبيه گردند. شاهد بدون اينكه از او بخواهند شهادت دهد، آن ديگرى براى تلافى و خالى كردن عقده خود به ناحق شهادت دهد، براى چيزى غير از دين يادگيرى كنند، كار دنيا را بر آخرت ترجيح دهند، پوستهاى ميش را بر دلهاى گرگ بپوشانند (گرگهائى هستند به لباس ميش ، به ظاهر خيرخواه و مظلوم و در باطن دشمن خونخوار هستند).

قلبهاى آنها از مردار گنديده تر و از (گياه تلخ ) صبر تلختر است الحديث(٤٣١)

معاشرتهاى بيهوده در آخرالزمان خطرناك است بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

اميرالمؤمنين عليه السّلام فرمود: زمانى بر مردم مى آيد كه سلامتى و عافيت ده قسمت شود و نه جزء آن در دورى از مردم و يك قسمت آن در سكوت است .

و در حديث ديگرى فرمود: زمانى بر مردم مى آيد كه بهترين مردم از نظر آسايش كسى است كه در خانه خود بنشيند.(٤٣٢)

مؤ لف گويد: مسلما منظور حضرت از اين بيانات ارزنده اين نيست كه افراد جامعه وظايف اجتماعى خود را كه از نظر اسلامى و عقل به عهده آنها گذارده شده است كنار گذارند و همانند راهبان و مرتاضان يا برخى از صوفى منش ها از جامعه و مصالح آن دورى گزينند.

چگونه چنين باشد با اينكه در روايات وارد شده است كه رهبانيت در اسلام نيست ، حج و جهاد و امر به معروف و نهى از منكر و يادگيرى احكام و دفاع از اسلام و مسلمين و حضور در نماز جماعت و جمعه و دهها امور ديگر همگى دستورات حياتى اسلام هستند.

بلكه منظور از اينگونه روايات به حداقل رساندن حضور در اجتماعاتى است كه يا صد در صد انسان را به گناهانى مثل تهمت و غيبت و دروغ و فحش و كدورت و مانند اينها مى كشاند و يا حداقل احتمال اين گونه فسادها در آن هست و لااقل اينكه ذهن انسان را مشوش و از خداوند غافل مى كند.

و مى دانيم بيشتر محافل امروز جامعه ما از نوع محافل غير ضرورى است ، و صرفا براى تفريح يا وقت گذرانى يا هوسرانى انجام مى گردد، مخاطب اين روايات كسانى هستند كه صرفا براى اينكه حوصله آنها سر نرود يا اهداف سبك و ناچيزى دارند به معاشرت مى پردازند.

آرى اگر دوستانى و محافلى پيدا شد كه انسان را به خدا و معنويت و صلاح دين و دنيا نزديك مى كند، اين حضور نه تنها مذموم نيست بلكه ممدوح نيز هست و چه اندك است اينگونه محافل و افراد.

و امروز با گسترش وسائل ارتباط جمعى كسى كه بخواهد از اين آفت در امان بماند كار براى او آسان تر است .

پس در ضمن اينكه به وظايف و فعاليتهاى اجتماعى دينى خود مى پردازيد، سعى كنيد تا از خطرات آن آگاه باشيد و روايات ما همين را تذكر مى دهد، متاءسفانه جو جوامع امروز به گونه اى نيست كه اميد استفاده بيشتر از حضور بيشتر در محافل برده شود.

و اين راهنمائى عميق اسلامى اگر بطور صحيح مورد استفاده قرار گيرد بهترين وسيله براى مصون ماندن از مضار و مفاسد اجتماعى است ، در عين حالى كه انسان همواره آماده براى دفاع از دين و كشور اسلامى و ارزشهاى دينى و امر به معروف و نهى از منكر خواهد بود.

اميرالمؤمنين عليه السّلام در مورد علائم ظهور مهدى (عج ) فرمود:

مهدى خارج نمى شود تا اينكه يك سوم مردم كشته شوند (در اثر جنگها و

خداوند به واسطه ما اهل بيت تمامى بلاها را برمى دارد بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

اميرالمؤمنين عليه السّلام در ضمن مباحثى طولانى كه با جاثليق (عالم يهودى ) مطرح نموده فرمود:

بعد از من و اين قوم (بنى اميه ) و گذشت مدتى از روزگار، كسانى بر مردم حكومت خواهند كرد كه دين خدا را تغيير داده و سخنان او را دگرگون كنند و دوستان خدا را بكشند، به واسطه ايشان بدعتها زياد شود و سنتهاى (اسلامى ) از بين برود تا اينكه زمين از ظالم و ستم و بدعت پر شود.

پس از آن خداوند به واسطه ما اهل بيت (خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله ) تمام بلاها را از آنها كه به دين خدا دعوت مى كنند برمى دارد پس از آنكه به بلاهاى سخت مبتلا شده باشند، تا اينكه سرانجام زمين را از عدل و داد پر كند همچنانكه از ظلم و ستم پر شده باشد.

اميرالمؤمنين عليه السّلام فرمود: همانا اين امت به هفتاد و سه گروه متفرق شوند، سوگند به آنكه جانم به دست اوست تمامى آن گروهها همگى گمراهند مگر آنكه از من پيروى كند و از شيعيان من باشد.(٤٣٣)

مرگ قرمز و مرگ سفيد

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

اميرالمؤمنين عليه السّلام فرمود: نزديك ظهور قائم عليه السّلام مرگ قرمز و مرگ سفيد و ملخ ‌هائى در وقت و بى وقت كه به رنگ خون هستند خواهد بود.

اما مرگ قرمز، مرگ با شمشير است ، اما مرگ سفيد همان طاعون است .

و در حديث ديگرى فرمود: نزديك ظهور قائم (عج ) سال هاى خدعه و حيله است كه شخص راستگو دروغ گويد و دروغگو راست گويد و شخص حيله گر نزديك شود.(٤٣٤)

نابودى يك سوم مردم

 بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

امير المؤمنين عليه السلام در مورد علائم ظهور مهدى (عج ) فرمود:

مهدى خارج نمى شود تا اينكه يك سوم مردم كشته شوند (در اثر جنگها و بلاهاى خانمان سوز كه انجام اين مساءله با انبوه بمبهاى اتمى و غيره كه براى نابودى چندين برابر كره زمين كافيست بعيد به نظر نمى آيد) و يك سوم مردم مى ميرند (در اثر بيماريها و قحطى ها) و (تنها) يك سوم مردم باقى مى مانند.(٤٣٥)

اميرالمؤمنين عليه السّلام فرمود: چون منادى از آسمان ندا كند: همانا حق با آل محمد صلى الله عليه و آله است ، در آن هنگام (نام ) مهدى بر زبانها افتد و محبت او را به دل گرفته و ذكرى جز (ياد) او ندارند.(٤٣٦ )

زمين هرگز از حجت خدا خالى نمى ماند بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

امام صادق عليه السّلام فرمود: يك خبر كه بفهمى بهتر از ده خبر است كه نقل كنى ، همانا براى هر حقى حقيقتى است و براى هر ثوابى نورى .

به خدا قسم ما از شيعيان خود كسى را فقيه (دانشمند) نمى شماريم مگر اينكه از كيفيت سخن و بيان ، منظور ما را متوجه شود (سخندان و كنايه فهم باشد).

همانا اميرالمؤمنين عليه السّلام بر منبر كوفه فرمود:

در پشت سر شما فتنه هاى تاريك و ظلمتى كور است كه از آن نجات پيدا نكند مگر گمنام عرض شد يا اميرالمؤمنين گمنام چيست ؟ فرمود: كسى كه مردم را بشناسد ولى آنها او را نشاسند، بدانيد كه زمين هيچگاه از حجت خداى عزوجل خالى نمى شود ولى خداوند گروهى از مردم را بخاطر ستمى كه بر خودشان كرده اند، آنها را به خودشان واگذار كرده كور گرداند، اگر زمين ساعتى از حجت خدا خالى ماند، اهلش را فرو برد، حجت خدا مردم را مى شناسد ولى آنها او را نمى شناسند. همچنانكه يوسف مردم را مى شناخت ولى مردم او را نمى شناختند سپس حضرت آيه اى را تلاوت نمود كه مضمون آن اين است : اى حسرت بر بندگان كه هيچ فرستاده اى نيامد مگر اينكه او را مسخره نمودند.(٤٣٧)

خوشا به حال مؤمنين آخرالزمان

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

اميرالمؤمنين عليه السّلام فرمود: پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: يا على بدان كه عجيب ترين مردم در ايمان و بزرگترين آنها در يقين ، گروهى هستند كه در آخرالزمان مى آيند، پيامبر صلى الله عليه و آله را نديده اند و حجت (خدا يعنى امام ) از ايشان پنهان است ، آنها به واسطه سياهى بر روى سفيدى ايمان آورده اند(٤٣٨) (يعنى با مطالعه كتابها)

اللهم ارنى الطلعة الرشيدة و الغرة الحميدة واكحل ناظرى بنظرة منى اليه و عجل فرجه و سهل مخرجه و اوسع منهجه و اسلك بى محجته و انفذ امره و اشدد ازره و اعمر اللهم به بلادك واحى به عبادك. (٤٣٩)

اللّهم كن لوليك حجة بن الحسن صلواتك عليه و على آبائه فى هذه الساعة و فى كل ساعة وليا و حافظا و قائدا و ناصرا و دليلا و عينا حتى تسكنه ارضك طوعا و تمتعه فيها طويلا.

على عليه السّلام و حوادث آينده جهان بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

خطبه اى است كه به اميرالمؤمنين عليه السّلام منسوب مى باشد و در آن خطبه حضرت به حوادث آينده ، اخبار فرموده است ، و حقايق آينده را روشن نموده است البته خطبه بسيار طولانى است كه تا حد امكان جملاتى از آن را كه مقتضى درج در اين كتاب مى باشد ذكر مى نمائيم .

عبداللّه بن مسعود گويد: چون خلافت بعد از آن سه خليفه ، به اميرالمؤمنين عليه السّلام رسيد، حضرت به بصره (يا كوفه ) آمده و بر منبر مسجد جامع آن صعود كرده و خطبه اى ايراد نمود كه عقلها را متحير نموده و بدنها از آن به لرزه در آمد، چون اين خطبه را مردم از حضرت شنيدند بسيار گريستند و ناله ها و فرياد و ضجه از آنها برخاست (ابن مسعود گويد) پيامبر اكرم اسرار نهانى كه ميان خود و خداوند عزوجل داشت به على عليه السّلام تعليم مى داد و به همين سبب نورى كه در صورت پيامبر صلى الله عليه و آله بود، به صورت على عليه السّلام منتقل شد. پيامبر صلى الله عليه و آله به على عليه السّلام وصيت نمود تا اين خطبه كه نامش خطبه خطبه البيان است براى مردم بخواند كه در آن است علم آنچه هست و تا روز قيامت خواهد شد.

على عليه السّلام بعد از رحلت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و بعد از صبر بر ستمهاى امت چون هنگام اجراى وصيت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله رسيد برخاست و آن را ايراد نموده فرمود:

اى مردم ، من و حبيبم محمد صلى الله عليه و آله ، همچو ايندو (و اشاره به انگشت سبابه و وسطى نمود) مى باشيم ، اگر نبود آيه اى از كتاب خدا شما را خبر مى دادم به آنچه در آسمانها و زمين و آنچه در قعر اين (زمين ) است ! هيچ چيز از آن بر من پوشيده نيست ، من اين علوم را وحى نمى دانم (پيامبر نيستم ) بلكه اينها علومى است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله به من تعليم داده است ، همانا آن حضرت هزار مساءله به من آموخت كه در هر مسئله اى هزار باب و از هر بابى هزار نوع گشوده مى شود. پس بپرسيد از من قبل از اينكه مرا نيابيد، بپرسيد از من از آنچه زير عرش است تا شما را خبر دهم ، اگر نبود خوف اينكه گوينده اى از شما بگويد على بن ابيطالب جادوگر است همچنانكه درباره پسر عموى من گفته شد (يعنى به پيامبر نسبت سحر دادند) هر آينه شما را خبر به تفكرات (و نيات ) شما و آنچه در زمين مى باشد مى دادم پس از آن حضرت گوشه اى از صفات خود را بيان نموده تا آنجا كه فرمود:((انا ابولمهدى القائم فى آخرالزمان؛ يعنى : منم پدر مهدى آنكس كه در آخرالزمان قيام كند.))

در اين هنگام مالك اشتر برخاست و عرضه داشت :

يا اميرالمؤمنين اين قائم از فرزند شما چه وقت قيام مى كند؟

آن حضرت فرمود: زمانى كه باطل پيشى گيرد و حقائق خوار شوند، بينى صاحب مال به خاك ماليده شود و بكوبد پاى خود را كوبنده و قناتها خشك گردد و قبيله ها طغيان كنند، سختيها بسيار شود و عمرها كوتاه گردد و اختلاف در ميان عربها افتد، و روان شود اشكها از چشمها و فريب خورد مرد سست عمل و شادمانان هلاك شوند، و شورش كنند شورشيان و عاجز شود رئيس و تاريك گردد نور آفتاب و كر شود گوشها، عفت و پاكدامنيها از بين برود، انصاف خوار شود و شيطان غالب گردد. زمانى كه گناه بسيار گشته و زنان حكومت كنند و حادثه ها سخت شود، زمين را زلزله گرفته و احكام الهى معطل مانده ، امانت سرنگون گردد و خيانت ظاهر شود و محافظه كار ترسانيده شده و خشم و كينه توزى شدت يابد، مرگ ، مردم را ترسانيده و مدعيان به پا خاستند و اولياء نشستند، و ثروتمندان پليد گرديدند.

گفت و گفت تا آنجا كه در آخر فرمود: در آن وقت منتظر خروج صاحب الزمان باشيد، در اين هنگام حضرت بر بالاترين پله منبر قرار گرفته و فرموده : آه آه از كنابه لبها و پژمرده شدن دهانها (آرى مستمعين آن حضرت را تاب فهم آن مطلب نبود).

آنگاه حضرت نگاهى به چپ و راست نموده ، بزرگان و اشراف قبائل را ديد كه در مقابل وى نشسته و آنچنان سكوت و جمود آنها را فراگرفته كه گوئى بر سرهاى آنها پرنده است (اين جمله اخير ضرب المثلى است براى اينكه شدت سكوت را بفهماند) پس آه سردى از دل كشيد و ناله اى اندوهگين نمود و لحظه اى (آن شير بيشه فصاحت ) ساكت شد.

سويد بن نوفل على عليه السّلام را استهزاء نمود بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

ناگاه يكى از بزرگان خوارج (خوارج گروهى هستند كه با على عليه السّلام جنگيدند) به نام سويد بن نوفل برخاسته و از روى استهزاء و مسخره گفت : يا اميرالمؤمنين مى فهمى چه مى گوئى ؟ آيا از روى علم سخن مى گوئى (يا لاف بيهوده مى زنى )؟

راوى گويد: ناگاه حضرت توجهى به او كرده و نگاهى تند و خشم آلود به او نمود (كه از شدت ترس ) سويد ناله اى عظيم سر داد.

در همان وقت مرد و او را در حالى كه قطعه قطعه بود از مسجد خارج كردند.

((على عليه السّلام فرود:((ابمثلى يستهزء المستهزئون ام على يتعرض المتعرضون اويليق لمثلى ان يتكلم بمالا يعلم و يدعى ما ليس له ، بحق هلك و الله المبطلون وايم الله لو شئت ما تركت عليها من كافر بالله و لا منافق برسوله و لا مكذب بوصيه و انما اشكوبثى و حزنى الى الله و اعلم من الله ما لاتعلمون؛ يعنى : آيا مانند مرا استهزا كنندگان استهزا مى كنند و بر همچو منى اعتراض كننده ها اعتراض مى كنند؟ آيا به مثل منى سزاوار است كه سخن گويد به آنچه نمى داند و ادعا كند آنچه را كه براى او نيست ؟ حقا كه به خدا قسم هلاك شدند باطل كنندگان (حقائق )، به خدا قسم اگر بخواهم بر روى زمين يك كافر به خدا و منافق به پيامبر و منكر وصى او باقى نمى گذارم ، به سوى خدا حزن و اندوه خود را شكوه مى كنم و از جانب خدا آگاهم آنچه را كه شما نمى دانيد.))