پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام

پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام0%

پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام نویسنده:
گروه: امام علی علیه السلام

پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام

نویسنده: سيد محمد نجفى يزدى
گروه:

مشاهدات: 20148
دانلود: 3141

توضیحات:

پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 98 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 20148 / دانلود: 3141
اندازه اندازه اندازه
پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام

پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام

نویسنده:
فارسی

من شما را به وقايع بعد از مرگ خود خبر مى دهم

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

در اين هنگام صعصة بن صوحان و ميثم و ابراهيم بن مالك اشتر و عمروبن صالح برخاسته ، عرض كردند: يا اميرالمؤمنين تو را قسم مى دهيم به حق پسر عمويت رسول الله عليه السّلام ، آنچه را كه براى ما در طول زمان واقع مى شود با كلامى واضح كه عاقل و جاهل بفهمند بيان فرمائى .

حضرت پس از حمد و ثناى خدا و ياد پيامبراكرم صلى الله عليه و آله وسلم فرمود: شما را خبر مى دهم به آنچه بعد از موت من و آنچه در آخر زمان تا خروج صاحب الزمان آن قائم به امر از فرزندان فرزند حسين واقع مى شود، از برادرم پيامبر خدا شنيدم كه مى فرمود: صد خصلت در اين امت جمع گردد كه بر غير آن جمع نشود، عرض كردند: كدام است آنها؟ فرمود: گروهى از (آن مردم سابق الذكر) صورتهايشان زيبا و سيرت هاى ايشان پست است ، عرض كردند چه وقت واقع مى شود اينها؟ فرمود:

زمانى كه مرگ در فقها واقع شود (دانشمندان بميرند) امت محمد صلى الله عليه و آله وسلم نماز را ضايع نمايند و پيرو شهوات گردند و امانتها كم گردد و خيانتها بسيار شود و مسكرات را بنوشند، بدگوئى و ناسزاى به پدران و مادران را اشعار خود كنند (و ظاهر گردانند، پدر و مادر خود را به كم عقلى و كهنه پرستى و بيسوادى نسبت دهند) صداها در مساجد به واسطه خصومتها بلند شود، مساجد را مجالس طعام قرار دهند، گناهان را بسيار انجام دهند و از نيكى ها بكاهند، آسمان فشرده شود (بخيل گردد و ديگر نبارد) سال چون ماه و چون هفته و هفته چون روز و روز چون ساعت شود (كنايه از اينكه بركت از زمان آنها برداشته مى شود و سالهاى آنها در بى ثمرى چون ساعتى مى گذرد و در آن براى آخرت خود هيچ كسب نمى كنند و از آن بهره نمى برند).

در فصل بارش باران ، باران نبارد، فرزندان كينه پدر و مادر را در دل گيرند، مردم آن زمان را صورتهاى زيبا و سيرتهاى پست مى باشد، هر كس ايشان را ببيند او را به شگفت درآورند (از اعمال زشت خود) هر كس با آنها معامله كند به او ظلم كنند، صورتهاى آنها صورت انسانهاست ولى قلبهاى آنها دلهاى شياطين است ، پس (سخنان و يا همنشينى و يا قلبهاى آنها) تلخ ‌تر است از صبر (گياهى است زرد يا قرمز رنگ كه در بلاد گرم مى رويد و بسيار تلخ مى باشد و در طب براى اسهال به كار مى رود) ايشان از مردار گنديده تر و از سگ (قلبهايشان ) نجس تر (و پليدتر است ) از روباه مكارتر و از اشعب - شخصى پر طمع است كه ضرب المثل مى باشد - حريص و پرطمعتر مى باشند. از جرب چسبنده ترند (به دنيا) از كارهاى زشتى كه انجام مى دهند بواسطه نهى از منكر دست نمى كشند.

مرد از زن خود فرمان برد ولى پدر و مادرش را نافرمانى كند بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

(در آن زمان ) اگر با آنها سخن گوئى و براى آنها خبرى را نقل كنى تو را تكذيب كنند، اگر آنها را امين شمارى با تو خيانت كنند، اگر به آنها پشت كنى تو را غيبت كنند، اگر ثروتى داشته باشى حسد ورزند، اگر از آنها بخيل باشى (و به آنها عطا نكنى ) دشمنت گردند. اگر آنها را موعظه كنى ناسزايت گويند، به سخنان دروغ بسيار گوش مى دهند، محرمات الهى را بسيار مى خورند زنا را حلال مى دانند (اگر پسر و دخترى ارتباط نامشروع داشته باشند عيب نمى دانند بلكه تمدن مى شمارند) شراب و سخنها(ى فتنه انگيز) و طرب و آوازه خوانى و ساز و نوازها را جايز مى شمارند. فقير در ميان ايشان خوار و ذليل است و مؤمن ضعيف است و كوچك ، عالم و دانشمند نزد آنها بى ارزش است فاسق و گنه كار نزد آنها گرامى است ، ستمكار بزرگ شمرده مى شود (و مظلوم ) نزد آنها هلاك شونده است (منطق آنها اين است كه زندگى براى قوى است ) نيرومند نزد آنها مالك دنياست (و حق حيات دارد)،امر به معروف نمى كنند و نهى از منكر نمى نمايند، ثروتمندى را دولت (و باعث عزت ) مى دانند، امانت را غنيمت دانسته (تصرف مى كنند) پيش آنها زكوة غرامت است (دادن خمس و زكوة و حقوق واجبه را غرامت و ضرر مى پندارند و نمى دهند) مرد از زن خود اطاعت مى كند (و از خود اراده اى ندارد) ولى به فرمان پدر و مادرش گوش نمى دهد و به آنها ظلم مى كند، براى از بين بردن برادر خود مى كوشد، (در آن زمان ) صداهاى اهل فجور بلند شود (كه مردم از هر طرف به سوى ضلالت مى خوانند) فساد و تبهكارى و غناء و زنا را دوست مى دارند، با يكديگر معاملات حرام و ربوى انجام مى دهند، علماء مورد سرزنش قرار گيرند (زيرا آنها مردم را از اين اعمال نهى مى كنند و مردم به خاطر هوى به آنها بدگوئى مى كنند) در ميان ايشان خونريزى بسيار شده قاضى هاى آنها رشوه مى گيرند، زنها با زنها جفت شوند و خودشان را مى سازند و آرايش مى كنند آنچنانكه براى شوهر خود انجام مى دهند، و آشكار گردد دولت بچه ها در هرجا و جايز شمرده شود خوانندگى زنهاى خواننده ، و رقاصه ، و غناهاى حرام و آشاميدن مسكرات .

در آخر زمان حج كنندگان بر سه دسته اند بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

مردها به مردها اكتفا كنند (و لواط انجام دهند) و زنها به زنها اكتفا كنند (و شوهر نگيرند)، زنها بر زينها(ى اسب يا مطلق زين اسب و ماشين و غيره ) سوار شوند، زن بر شوهر خود بر تمام امور غلبه داشته باشد، (در آن زمان ) حج كنندگان بر سه دسته اند: ثروتمندان براى تفريح و خوشگذرانى حج مى كنند، مردمان متوسط براى تجارت و فقيران براى پول در آوردن ، احكام الهى باطل شود، اسلام باطل و ناچيز شمرده شود، دولت اشرار ظاهر گرديده ، ظلم و ستم در تمام شهرها جائز (و رايج ) شود.

پس در آن زمان تاجر در تجارتش دروغ گويد (مقصود از تاجر فقط اهل بازار و كسبه نمى باشند، ريخته گر در صياغت خود و هر صاحب شغلى در شغل خويش ) پس كم شود كسبها و تنگ شود راه زندگى و معيشت (هر كس براى امرار معاش خود پريشان است ) و مختلف شود مذهبها (هر كس به دنبال كسى رفته ) بسيار گردد فساد و كم گردد راه هدايت ، پس ‍ در اين هنگام دلها سياه شود و بر ايشان سلطان ستمگر حكومت كند، سخنان ايشان (چون با عمل همراه نيست و از طرفى راجع به گناه و معصيت و نفاق است ) از صبر (آن گياه تلخ ) تلختر است قلبهاى آنها از مردار گنديده تر و بدبوتر مى باشد.

چون اين امور واقع شد (خداوند نعمتهاى خود را بردارد) دانشمندان از دنيا بروند و قلبها فاسد گرديده گناه زياد شود، قرآن به دور افكنده شده مساجد آنها خراب گردد (بواسطه نبودن نمازگزار) و آرزوها طولانى شود ولى عملها تقليل يابد، در شهرها حصارهائى ساخته مى شود كه مخصوص انجام دادن يا برداشتن چيزهاى عظيم است كه فرود آيد، در آن هنگام اگر يكى از آنها روز و شب نماز خواند ثوابى براى وى ننويسند و نمازش را قبول نكنند زيرا نيت او در هنگام نماز اين است كه چگونه به مردم ظلم كند و از چه راهى مسلمانها را فريب دهد.

سخن مردم آن زمان فحش و دشنام است

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

(در آن زمان ) به دنبال رياست براى فخرفروشى و ظلم و ستم بر يكديگر مى روند، اماكن آنها (منازل و دكانها و ساير ساختمانها) مسجدهاى آنها را تنگ مى كند (مسجدها را خراب كرده مغازه و خيابان و غيره مى نمايند) در حق ايشان كافر حكم كند، بعضى بر بعضى ستم مى كنند و دسته اى دسته اى را مى كشند از روى عداوت و دشمنى ، به آشاميدن شرابها مباهات مى كنند، در ميان مساجد سازها مى نوازند و كسى بر ايشان انكار نمى كند، در آن زمان زنازادگان و اشخاص پست بزرگانند، سرپرست آنها سفيهان ايشان هستند، مالك اموال شود آنكه مالك نيست و اهل آن نمى باشد، پست فطرتى هستند از فرزندان پست فطرتها، رؤ سا رياست را به كسى دهند كه مستحق آن نيست و تنگ شود خلق و خويها، و فاسد شود زراعتها و آشكار گردد بدعتها و ظاهر شود فتنه ها، كلام و سخن (متداول مردم آن زمان ) فحش و ناسزا است ، كار آنها وحشيگرى است و افعالشان پليد است ، ايشانند ستمكاران بى باكى كه در ستمگرى فروگذار نكنند (تا آخرين درجه ستم كنند) بزرگان (ثروتمندان و اشراف ) آنها بخيلها و گدايانند (زيرا با ربا و عنوانهاى ديگر از ديگران پول مى گيرند) فقهاى ايشان فتوى مى دهند آنطور كه بخواهند (نه آنطور كه خداوند فرموده است ) قضاوت آنها حكم كنند به آنچه نمى دانند و اكثر آنها به دروغ شهادت مى دهند، هر كس نزد او درهم (پولى هست و ثروتى دارد) نزد آنها بلند است و هر كس كه او را فقير يابند نزد ايشان خوار است ، فقير و محتاج نزد ايشان مطرود و مبغوض است ولى ثروتمند (اگر چه بى دين باشد) محبوب و مخصوص است ، آنكه شايسته و صالح است گلويش ‍ گرفته و راهها بر او بسته است .

هر سخن چين دروغگوئى را بزرگ مى شمارند، خداوند سرهاى آنها را به زير افكند (آنها را ذليل مى گرداند) و قلبهايشان را كور مى گرداند، غذاهاى آنها پرنده ها و تيهوهاست ، پوشاكشان خز يمانى و ابريشم است ، ربا و شبهات را حلال مى دانند، شهادت را به يكديگر قرض مى دهند (يكى در حكمى به دروغ به نفع ديگرى شهادت مى دهد تا او هم در حكم ديگرى به نفع وى شهادت دهد).

در علماى خود ريا مى كنند، عمرهايشان كوتاه است ، سخنى از كسى مقبول نيست نزد آنها مگر از فرد سخن چين (دروغگو و جاسوس )، حلال را حرام مى گردانند.

كار آنها زشتيها است ، باطل را در ميان خود تدريس مى كنند و از كارهاى زشت باز نمى ايستند، نيكان آنها از اشرار خوفناك هستند، همديگر را در غير ذكر خداى تعالى پشتيبانى مى كنند (در اعمال زشت به هم كمك مى دهند).

محارم را هتك كرده پاره مى نمايند، با هم مهربان نيستند و از همديگر روى گردانند، نيكوكار را رد مى كند و از گنه كار استقبال مى نمايند، هر كس به آنها بدى كند او را احترام مى كنند (از ترس ، ولى به نيكان خود چون از آنها نمى ترسند، احترام نمى گذارند و ناصح را از خائن نمى شناسند، (هنرپيشگان فاسد و خائنين را احترام مى كنند) اولاد زنا زياد گردد.

مردان آخر زمان را غيرت نيست

 بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

(در آن زمان ) پدران از اعمال زشت فرزندان خود شادمانند، پس آنها را نهى نمى كنند و از آن اعمال ، باز نمى دارند، مرد از زن خود زشتى مى بيند ولى او را نهى نمى كند (بلكه ) از آن پولى كه زن از سرمايه بى عفتى خود به دست آورده مى گيرد تا آنجا كه اگر زن او را تماما بى عفت سازند اهميت نمى دهد، اگر درباره آن زن كلام قبيح بشنود گوش نمى دهد (زيرا براى او قابل اهميت نيست ) پس اوست همان بى غيرتى كه خدا براى او سخن نپذيرد (دعاى ديگران در حق وى مستجاب نشود) و نه كار درستى و نه عذرى ، خوردن آن پول بر او حرام است و نكاح او حرام و در شرع اسلام قتل او (آن زن ) واجب و همچنين واجب است كه در ميان مردمان رسوا كنند او را، و در روز قيامت به جهنم واصل خواهد شد. در آن زمان پدر و مادرها را دشنام دهند، بزرگان ذليل شوند، فرومايگان بلند شوند، پريشانى و ديوانگى بسيار شود، (كارهاى مردم از روى عقل نيست ، اگر از آنها بپرسى كه چرا چنين مى كنيد جواب عقلائى ندارند)، چقدر نادر است برادرى در راه خداوند تعالى و چقدر ناياب است درهم حلال ، حال مردم به بدترين حالات برمى گردد، پس در آن وقت دوران مى كند دولتهاى شياطين و بر ناتوانان حمله مى كنند همانند حمله يوزپلنگ به شكار و طعمه خود، ثروتمند از ثروت خود بخل ورزد، فقير دين را به دنيا فروشد، پس اى واى بر فقير و آنچه بر او مى آيد از زيانكارى (در دو دنيا) و ذلت و خوارى در آن زمان ، زمانى كه اهلش را بيچاره كند، زود است كه طلب كنند (فقراء) آنچه را كه براى آنها حلال نيست ، پس چون چنين شد فتنه هائى بر آنها روى آورد كه تاب مقابله با آن نداشته باشند و همانا اول آن فتنه از شخص حجرى (قصبه اى است از بحرين ) و رقطى (به شخصى گويند مرض پيس دارد) شروع مى شود و آخر آن به سفيانى و شامى ختم مى گردد.

مردم دنيا از ديدگاه على عليه السّلام بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

در آن هنگام شما بر هفت دسته ايد: طبقه اول : در آن بسيارى تقوى و نيكوكارى است تا سال هفتاد هجرت (و در نسخه ديگر اهل سخت و دشوار زندگى كردن و اهل قضاوت هستند تا سال هفتادم هجرى ). طبقه دوم : اهل بذل و بخشش و مهربانى هستند تا سال دويست و سى هجرى ، طبقه سوم : اهل پشت نمودن و قطع رابطه با يكديگرند تا سال پانصد و پنجاه هجرى ، و طبقه چهارم : اهل سگ صفتى و حسد هستند تا سال هفتصد هجرى ، طبقه پنجم : اهل تكبر و تهمت هستند تا سال هشتصد و بيست هجرى ، طبقه ششم : اهل هرج و مرج و خونريزى و سگ صفتى دشمنان و ظهور اهل فسق و خيانت هستند تا سال نهصد و چهل هجرى و طبقه هفتم : پس ايشان اهل مكر و فريب و غدر و جنگ و فسق و تفرقه و دشمنى و لهو و بازى هاى بزرگ شهوترانيها و ساز و نوازهاى حرام و كارهاى مشكل (يا از نظر دينى كه گناهان بزرگ و يا از نظر دنيوى صنايع بسيار مهم ) و مرتكب شدن شهوات و خرابى شهرها و ديوارها و انهدام عمارات و قصرها مى باشند و در اين طبقه ظاهر مى شود آن ملعون (سفيانى ) از بيابان شوم و در اين طبقه است آشكار شدن پرده حيا و فرجها (زنها پرده عفت خود را عقب مى زنند) و در اين طبقه بر همين حال هستند تا آنكه قائم مهدى صلوات الله على ظهور كند.

پس از آن حضرت به درخواست بزرگان كوفه احوالات شهرها و اشخاص ‍ جانى و فرمانروايان را بيان نمود و از خرابى شهرها و پادشاهان ممالك خبر داد.

واى بر فلسطين و آنچه از بلا بر وى وارد شود

 بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

از جمله راجع به رى فرمود: اى واى بر رى و آنچه بر اين شهر آيد از قتل عظيم و اسيرى زنان و ذبح اطفال و نابودى مردان اى واى بر شهرهاى فرنگ و آنچه بر آنها از اعراب رسد، اى واى بر شهرهاى سند و هند و آنچه از قتل و ذبح و خرابى در آن زمان واقع مى شود تا آنجا كه راجع به فلسطين فرمود: آگاه باش واى بر فلسطين و آنچه بر آن شهر از فتنه هاى كمر شكن وارد خواهد شد، آگاه باشيد اى واى بر اهل دنيا و آنچه بر آن از فتنه ها وارد خواهد شد در آن زمان ، و (اى واى ) بر تمام شهرهاى غرب و شرق و جنوب و شمال ، آگاه باشيد كه مردم بعضى بر بعضى سوار شوند و جنگهاى دائمى بر آنها حمله كنند، اين (ستمها) بواسطه آن اعمالى است كه خودشان انجام داده اند و پروردگار تو هيچ بر بندگان ظلم نمى كند.

آنگاه بعد از كلامى فرمود: اى گروه مردم در اين سخنان من شك مى كنيد كه من تكلم نكرده و ادعائى ننمودم كه بر دروغ باشد و شما را خبر نمى دهم مگر به آنچه رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم مرا تعليم داده است ، همانا مرا هزار مساءله آموخت كه از هر مسئله اى هزار باب از علم و از هر بابى ، صد هزار باب گشوده مى شود، شما را به اين خبرها خبر دادم با كمى صبر شما، پس چقدر شگفت آور است ، بسيارى فتنه هاى شما و پليدى زمان شما و خيانت حكام شما و ظلم قضاوت شما و سگ صفتى تجار شما و بخل فرمانروايان شما و آشكار شدن اسرار شما و لاغر شدن جسمهاى شما و بسيارى آرزوها و زيادى شكايتهاى شما، چقدر شگفت آور است كمى معرفت شما و ذلت فقير و تكبر اغنياء و كمى وفاى شما.

انالله و انااليه راجعون از اهل آن زمان ، در ميان ايشان مصيبتها وارد شود ولى آنها را بزرگ ندانند، شيطان با بدنهاى آنها آميخته و در اجسامشان و خونهايشان جاى گرفته و آنها را به تهمت وسوسه مى كند تا مرتكب فتنه هاى شهرها بشوند. (در آن زمان ) مؤمن مسكين و دوستدار ما گويد: من از ناتوانانم ، بهترين مردم در آن هنگام كسى است كه ملازم نفس خود باشد و در خانه خود مخفى شود و با مردم آميزش نكند و ديگر آن كسى كه نزديك بيت المقدس ساكن شود و آثار انبياء را طلب كند.

اگر شما را به دشنام ما وادار كردند بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

اى گروه مردم : ظالم و مظلوم ، جاهل و عالم ، حق و باطل ، عدل و ستم ، با هم يكسان نيستند، آگاه باشيد كه براى خدا راههاى معلوم و واضحى است ، هيچ پيامبرى نيست مگر اينكه ضد و دشمنانى دارد كه مى خواهند نور آنها را خاموش كنند، ما خاندان پيامبر شما هستيم ، آگاه باشيد كه اگر شما را به ناسزاگوئى به ما وادار كنند، پس ما را ناسزا گوئيد و اگر شما را به دشنام به ما وادار كردند، پس ما را دشنام دهيد و اگر شما را به لعنت ما وادار كردند، ما را لعنت كنيد.

(اما) اگر شما را به بيزارى (قلبى ) از ما دعوت كردند پس از ما بيزارى نجوئيد و گردنهاى خود را در معرض شمشيرها قرار دهيد، ولى يقين خود را حفظ نمائيد، هر كس كه از ما به قلبش بيزارى جويد، خدا و رسول او از او بيزارى جويند، آگاه باشيد كه ناسزا و دشنام و لعن به ما نمى رسد. سپس فرمود: اى واى بر مسكينهاى اين امت ، آن مسكينها همان شيعيان و دوستان ما هستند، ايشان نزد مردم كافرند (ايشان را كافر حساب مى كنند) ولى نزد خدا نيكانند، در نزد مردم دروغگويانند ولى نزد خدا راستگويانند، در نزد مردم ستمگرانند ولى نزد خدا مظلومين هستند، در نزد مردم جائر ولى نزد خدا عادلند، در نزد مردم زيانكار ولى نزد خدا سود برندگانند، به خدا قسم با ايمان خود رستگار شدند و منافقين هلاك گرديدند.اى گروه مردم:انما وليكم الله و رسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلواة و يؤ تون الزكاة و هم راكعون (٤٤٠) .

يعنى همانا ولى و سرپرست شما فقط خدا و پيامبر و آنهائى هستند كه ايمان آورده و نماز را برپا داشته ، در حال ركوع صدقه (مستحبى ) مى دهند (كه منظور على عليه السّلام است ) اى گروه مردم گويا گروهى از ايشان را مى بينم (كه به من تهمت زنند) و گويند على بن ابيطالب علم غيب دارد و اوست پروردگارى كه مى ميراند و زنده مى گرداند و او بر هر كارى تواناست ، قسم به پروردگار كعبه دروغ مى گويند، اى مردم درباره ما آنچه خواهيد بگوئيد ولى ما را مخلوق خدا بدانيد.

آنگاه بعد از ذكر اعمال سفيانى و ديگران فرمود: در اين هنگام ملائكه در آسمانها مضطرب شوند و خداوند به قائم از ذريه من كه صاحب الزمان است اجازه خروج مى دهد آنگاه خبر او در هر مكانى شيوع يافته و جبرئيل بر صخره بيت المقدس فرود آمده براى اهل دنيا فرياد مى زند:

(قد) جاء الحق و زهق الباطل كان زهوقا. (٤٤١)

سپس حضرت آهى كشيد و ناله اى زد و فرمود:بنى اذا ما جاشت الترك فانتظر الخ(كه در فصل حضرت مهدى عليه السّلام ذكر شد) آنگاه فرمود: جبرئيل در صيحه خود صدا مى زند اى بندگان خدا بشنويد آنچه را كه مى گويم ، همانا اين مهدى آل محمد است كه از مكه خروج كرده ، او را اجابت كنيد.

پيشگوئيهاى امير المؤمنين على عليه السّلام صفات حضرت مهدى (عج ) را بيان مى نمايد

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

بزرگان اصحاب عرض كردند يا اميرالمؤمنين اين مهدى را براى ما توصيف كن كه دلهاى ما به ياد او مشتاق است ، پس حضرت شروع نمود به توصيف حضرت مهدى عليه السّلام و فرمود:

اوست آن ماهروى پيشانى سفيد و صاحب علامت و خال ، عالمى كه (از بشر) تعليم نديده است او به آنچه مى شود قبل از شدن خبر مى دهد. اى گروه مردم به درستى كه حدود دين در ميان ما برپا شد و عهد آن از ما گرفته شد. آگاه باشيد همانا مهدى طلب قصاص مى كند از كسى كه حق ما را نشناسد و اوست فرزند حسين بن على (يعنى فرزند امام حسن عسكرى عليه السّلام ) از فرزندان فاطمه از ذريه حسين فرزندم ، پس ‍ مائيم ريشه علم و عمل ، دوستان ما همان نيكوكارانند و ولايت ما فصل خطاب است ، آگاه باشيد همانا مهدى بهترين مردم است در صورت و سيرت ، سپس اصحاب او كه بر عده اهل بدر وعده اصحاب طالوت كه سيصد و سيزده نفرند و تمام آنها شيرهائى هستند كه از بيشه خود بيرون آمده اند، همانند پاره آهن كه اگر قصد نابودى كوههاى پابرجا بكنند آن را از ميان بردارند، نزد او جمع مى شوند كه پس ايشانند آنان كه خدا را بر حقيقت موحدند، ايشان را شبانگاه ناله هائى است چون ناله مادران جوانمرده ، از خوف خداى تعالى ، بيدارهاى شبانه و روزه داران در روزند تو گوئى كه آنان را يك پدر تربيت كرده است (كه قلبهايشان بر محبت و نصيحت جمع است )، آگاه باشيد كه من آنها را به اسمهايشان و شهرهايشان مى شناسم - آنگاه حضرت به درخواست گروهى از اصحاب نام هر يك از سيصد و سيزده نفر را با شهرهايشان بيان نمود كه براى اختصار از ذكر آن خوددارى مى شود، و طبق اين خطبه از طالقان ٢٤ نفر ياور مهدى عليه السّلام مى باشند كه در ميان شهرها رتبه اول را دارد، سپس صفات و روش حضرت مهدى عليه السّلام را حضرت شرح مبسوطى فرمود و وقايع همزمان با ظهور حضرت و كيفيت خروجش را شرح نمود:

تا آنكه راوى گويد: پس از نقل وقايع ، اميرالمؤمنين عليه السّلام گريه شديدى نمود تا محاسن مباركش از اشك چشمش تر شد، آنگاه از منبر فرود آمد در حالى كه نزديك بود مردم از وحشت آنچه شنيده بودند هلاك شوند و متفرق شدند به طرف خانه ها و شهرهاى خود در حالى كه از كثرت فهم و جوشش علم حضرت متعجب بودند، و اختلاف كردند در معنى كلام حضرت ، اختلافى عظيم .

مؤ لف گويد: اين خطبه را از كتاب نوائب الدهور فى علائم الظهور نقل نموده ايم و مؤ لف محترم آن كتاب در مقدمه اين خطبه مدارك آن را يادآور شده است و فرموده كه سيد مبشر اين خطبه را در علائم الظهور و صاحب ينابيع در ينابيع و برسى در مشارق و حاج ملا عبدالصمد در بحر المعارف و صاحب عجائب الاخبار كه الفاظ از روى كتاب اخير مى باشد نقل كرده اند.

پيشگوئيهاى حضرت امير عليه السّلام در