انحراف از حق !
نمى دانيم حضرت زين العابدينعليهالسلام
در راه مبارزه با تفرق و اختلاف مردم پراكنده ، چقدر سخن گفته و چه اندازه عملا در اين معنا كوشش نموده است البته در آن زمان با كمبود وسايل ثبت و كتابت حتما مقدار كمى از فرمايشات و كارهاى آن حضرت به ما رسيده است ، با اين حال آن چه به ما رسيده و در كتب احاديث و اخبار آمده ، شايسته كمال توجه و دقت است و در اين جا به ذكر يك نامه از آن حضرت اكتفا مى شود.
محمد بن مسلم زهرى مردى تحصيل كرده و عالم بود. او قسمت زيادى از قرآن شريف و احاديث رسول گرامىصلىاللهعليهوآلهوسلم
را حفظ بود. از فقه اسلام نيز آگاهى داشت
بدبختانه حب رياست و دنياطلبى ، وى را به دربار بنى مروان و طاغوت هاى زمان كشاند و ((هشام بن عبدالملك )) كه يكى از مروانيان بود، او را معلم فرزندان خود قرار داد. كتب رجال در حال وى مطالب متفاوت نوشته اند. بعضى گفته اند او از راه علىعليهالسلام
و فرزندان معصوم منحرف گرديد و به باطل گرايش يافت تمايلش به آل مروان موجب شد كه حتى عده زيادى از افراد درس خوانده گمراه شدند و بر اثر تمايل او به آل مروان ، به راه خلفاى جور كشيده شدند و در نتيجه بين آنان و دوستداران اهل بيتعليهمالسلام
شكاف و اختلاف به وجود آمد.
امام سجادعليهالسلام
كه از انحراف منحرفين و اختلافى كه بين آنان با رهروان صراط مستقيم پديد آمده بود، رنج برد. نامه اى به محمد بن مسلم زهرى نوشت و خطاهاى او را تذكر داد و مسئوليتش را در پيشگاه باريتعالى خاطرنشان نمود و از او خواست كه در وضع خود انديشه كند و از راه باطلى كه در پيش گرفته باز گردد و به پاكان و صلحا بپيوندد.
اگر نامه امامعليهالسلام
در وى اثر بگذارد و او را به خود آورد و از راهى كه در پيش گرفته باز گردد، نه تنها خودش از عذاب الهى رهايى مى يابد بلكه گمراه شدگان و كسانى كه به پيروى از او از پاكان و نيكان جدا شده اند، به خود مى آيند و از گمراهان فاصله مى گيرند و به اهل حق مى پيوندند و جدايى كه از اين راه بين عده اى از مسلمانان پديد آمده است برطرف مى گردد. در اين جا چند قطعه از نامه امام سجادعليهالسلام
و ترجمه آن به عرض شنوندگان محترم مى رسد.
حضرت على بن الحسينعليهالسلام
در اول نامه خود نوشته است :
كفانا الله و اياك من الفتن و رحمك من النار فقد اءصبحت بحال ينبغى لمن عرفك بها اءن يرحمك فقد اءثقلتك نعم الله بما اءصح من بدنك و اءطال من عمرك و قامت عليك حجج الله بما حملك من كتابه و فقهك فيه من دينه و عرفك من سنة نبيه محمد صلىاللهعليهوآلهوسلم
((خداوند ما را و تو را از فتنه ها و آزمايش ها كفايت فرمايد و از آتش خود مورد رحمت قرار دهد. در حالتى صبح نموده اى كه شايسته است آن كس كه تو را به آن حال مى شناسد، به تو ترحم نمايد. نعمت هاى خداوند بر دوش تو بار سنگينى گزارده است ؛ از اين كه بدنت را سالم داشته ، عمرت را طولانى نموده و حجت هاى خداوند را بر تو اقامه كرده ، قسمتى از كتاب خود را به حافظه ات سپرده و تو را در دين فقيه ساخته و تو را از سنت حضرت محمدصلىاللهعليهوآلهوسلم
آگاه نموده است .))
در قطعه ديگر نامه نوشته است : واعلم اءن اءدنى ما كتمت و اءخف ما احتملت اءن آنست وحشة الظالم و سهلت له طريق الغى بدنوك منه حين دنوت و اجابتك له حين دعيت فما اءخوفنى اءن تكون تبوء باثمك غدا مع الخونة و اءن تساءل عما اءخذت باعانتك على ظلم الظلمة ؛
((بدان ! كمترين امرى كه نهان داشته اى و خفيف ترين مسئوليتى كه به عهده گرفته اى اين است كه وحشت ظالم را از ستمكارى به انس مبدل ساخته اى و راه تعدى و تجاوز را بر وى هموار نموده اى و منشاء اين ناروايى ها آن بود كه تو به خلفاء جور نزديك شدى و اجابتش نمودى موقعى كه خوانده شدى آنچه مايه نگرانى گرديده ، اين است كه در قيامت علاوه بر گناهان خودت ، گرفتار گناهان خيانتكاران باشى ، از اين كه به ظلم ظالم كمك نمودى ، مورد مؤ اخذه و سوال قرار گيرى .))
در قطعه ديگر نامه امام سجادعليهالسلام
آمده است :
اءو ليس بدعائه اياك حين دعاك جعلوك قطبا اءداروا بك رحى مظالمهم و جسرا يعبرون عليك الى بلاياهم و سلما الى ضلالتهم داعيا الى غيهم سالكا سبيلهم يدخلون بك الشك على العلماء و يقتادون بك قلوب الجهال اليهم ؛
((آيا نه اين است كه با خواندنت تو را قطبى قرار دادند تا آسياب ظلم خويش را به گردش در آورند؟ تو را چون پلى ساختند تا با عبور از تو به بلاياى مورد نظرشان برسند و تو را چون نردبان به پا داشتند تا به ظلم هايى كه مى خواهند دست يابند. تو را دعوت كننده به گمراهى خود و طى كننده راه خويش قرار دادند.
به وسيله تو در قلوب درس خوانده ها شك و ترديد وارد نمودند و به وسيله تو دلهاى جهال ، به آنان اقتدا كردند.))
در قطعه ديگر نامه امام سجادعليهالسلام
آمده است :
و لا تحسب اءنى اءردت توبيخك و تعنيفك و تعييرك لكنى اءردت اءن ينعش الله ما قد فات من راءيك و يرد اليك ما عزب من دينك و ذكرت قول الله تعالى فى كتابه و ذكّر فانّ الذكرى تنفع المومنين ؛
((گمان مبر كه من از گفته هايم قصد توبيخ و سرزنش و ملامت تو را داشته ام ، بلكه ميخواستم موجباتى فراهم آيد كه خداوند فوت شده هاى راءيت را جبران نمايد و آنچه از دينت دور افتاده به تو برگرداند. به ياد فرموده خدا در كتاب مجيد افتادم كه به پيامبر دستور داده : به ياد مردم بياور كه يادآورى و تذكر، براى اهل ايمان مفيد و ثمربخش است .))
حضرت على بن الحسينعليهالسلام
در اواخر نامه نوشته است :
اءما بعد فاءعرض عن كل ما اءنت فيه حتى تلحق بالصالحين الذين دفنوا فى اءسمالهم لاصقة بطونهم بظهورهم ليس بينهم و بين الله حجاب و لا تفتنهم الدنيا و لا يفتنون بها؛
((از آنچه در آن هستى اعراض كن و روى گردان تا به افراد صالح و نيكوكار ملحق شوى آنان كه در لباس كهنه خود به خاك سپرده شده اند، شكمشان به پشتشان چسبيده بود؛ بين آنان و خداوند پرده اى وجود نداشت ، نه دنيا توانست آنان را گمراه نمايد و نه خودشان بر اثر جاذبه دنيا گرايش يافتند