تكريم پيران سالخورده
براى آن كه پيران سالخورده بر اثر عقده حقارت به كارهاى ناروا دست نزنند وموجبات بدبختى خود و ديگران را فراهم نياورند، اولياى گرامى اسلام پيروان خود راموظف ساخته اند كه در خانواده و اجتماع آنان را مورد كمال تكريم قرار دهند وشخصيتشان را گرامى و محترم شمارند تا بدين وسيله حقارت آنها جبران گردد. فرزندان و فرزندزادگان موظفند در محيط خانواده نسبت به پدر و بزرگ ترها حداكثرتكريم و احترام را مراعات نمايند و به فرموده قرآن شريف حق ندارند با گفتن حتى كلمه ((اف )) آنان را رنجيده خاطر كنند و
كوچك ترين آزردگى و ملامت در خاطرشان به وجود آورند.
درباره تجليل و توقير كهنسالان جامعه نيز روايات بسيارى از رسول اكرم و ائمه طاهرينعليهمالسلام
رسيده كه علماى حديث آنها را در باب مخصوصى جمع آورى نموده اند. مجموعآن احاديث ، روشنگر اين حقيقت است كه تكريم و توقير كهنسالان در مكتب تربيتى اسلاممورد كمال توجه است به طور نمونه به بعضى از آن روايات اشاره مى شود:
قال رسول اللهصلىاللهعليهوآلهوسلم
: من وقّر شيبة فى الاسلام آمنه الله عز و جل من فزع يوم القيامة
رسول اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرموده :
((كسى كه پير مسلمانى را توقير و تجليل نمايد، خداوند او را
از ترس روز قيامت ايمن مى دارد.))
جاء شيخ الى رسول اللهصلىاللهعليهوآلهوسلم
فى حاجةفابطئوا عن الشيخ اءن يوسعوا له فقالعليهالسلام
: ليس منا من لم يرحم صغيرنا و لم
يوقّر كبيرنا
پيرمردى حضور رسول اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
شرفياب شد. كسانى كه در محضر آن
حضرت نشسته بودند، مراعات احترامش را ننمودند و در جا دادن به او كندى و تسامح كردند.
پيامبر اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
از اين رفتار بر خلاف ادب ، ناراحت شد. به
آنان فرمود: ((كسى كه به خردسالان ما تفضل و ترحم نكند و پيران ما را
مورد تكريم و احترام قرار ندهد، از ما نيست و با ما نسبت و بستگى و پيوستگى ندارد.))
تذكرات بجا
يكى از خدمات بزرگ آزادمردان و مربيان بشر، تذكرات به جايى است كه در موقع
خود، به خودپرستان و ستمگران متكبر داده اند و با نصايح و اندرزهاى حكيمانه خويش
آنان را ولو به قدر چند ساعت از مركب خودپرستى و غرور پياده نموده اند.اين مطلب در
تاريخ اسلام سوابق بسيار دارد. ((منصور)) از خلفاى جبار و ستمگر
سلسله عباسى است روزى يك مگس ناتوانى صفحه صورت آن زمامدار مقتدر را ميدان فعاليت
خود قرار داد. آنقدر به لب و چشم و بينى او نشست و برخاست كه عرصه را بر وى تنگ كرد
و منصور را سخت ناراحت نمود. به خدمتگزاران گفت : ((ببينيد
در اطاق انتظار كيست ؟))گفتند: ((مقاتل بن سليمان .))
مقاتل از محدثين و مفسرين بزرگ آن زمان بود. دستور داد به حضور بيايد. به محض اينكه مقاتل وارد تالار مخصوص شده ، منصور به او گفت :((آيا مى
دانى خداوند براى چه مگس را آفريده است ؟))٠
جواب داد: ((بلى ! براى اين كه جباران و ستمگران متكبر راذليل و خوار نمايد
منصور از شنيدن اين جواب سكوت كرد و نسبت به مقاتل اظهار خشم و جباريت نمود. گويی سخن مقاتل در او حسن اثر داشت
((مهلب بن ابى صفره )) از طرف عبدالملك مروان والى خراسان بود. روزى جامه خزى در بر كرده و در كمال تكبر و تبختر
از رهگذر عبور مى كرد. آزادمردى او را ديد، نزديك رفت و گفت : اى بنده خدا اين طورراه رفتن متكبرانه مورد بدبينى و بغض خدا و رسولصلىاللهعليهوآلهوسلم
است
و راءى بعضهم المهلل و هو يتبختر فى جبة خز فقال : يا
عبدالله هذه مشية يبغضها الله و رسوله
فقال له المهلب : اءما تعرفنى
قال : بلى اءعرفك اولك نطفة قذرة و آخرك جيفة و انت بين ذلك تحمل عذرة مفضى المهلب
و ترك مشيته تلك
والى گفت : آيا مرا نمى شناسى ؟
آزادمرد فورا در جواب گفت : آرى مى شناسم اولت نطفه نجسى بوده و آخرت ، مردار
خبيثى خواهد شد و بين اين دو زمان ، حامل مقدارى كثافت هستى ؟
مهلب رفت و اين گفتار صريح و نافذ، او را از رفتار متكبرانه اش بازداشت
در اسلام تكبر يكى از بزرگترين صفات ذميمه و ملكات ناپسند است و در مذمت آن آيات واخبار بسيارى رسيده است كه نقل همه آن ها وقت وسيعى لازم دارد. تنها يك حديث را به عرض مى رسانم :
عن حكيم قال : ساءلت اباعبداللهعليهالسلام
عن اءدنى
الالحاد فقال : ان الكبر اءدناه
راوى حديث مى گويد: از حضرت امام صادقعليهالسلام
كمترين مرتبه الحاد و كفر راپرسيديم امام در جواب فرمود:
((كبر نازلترين درجات كفر است .))
ملاحظه مى كند كه امام صادقعليهالسلام
كبر را فقط به عنوان يك خلق ناپسند به حساب
نياورده است ، بلكه آن را يكى از مراتب كفر شناخته و در واقع ، خاطرنشان كرده است
كه متكبر با خوى ناپسند، به اولين درجه الحاد قدم گذارده است
لازم است پدران و مادران در تربيت فرزندان ، كمال دقت را مبذول دارند و در تشويق
فرزندان و اعمال مهر و محبت ، اندازه گيرى صحيح نمايند و از زياده روى پرهيز كنند و
آنان را خودخواه بار نياورند كه بر اثر شكست هاى زندگى و عقده هاى تحقير، دچاربيمارى تكبر شوند و مردم را با ديده پستى و حقارت نگاه كنند.
لازم است پدران و مادران مردم را احترام نمايند و بدينوسيله درس ادب و فروتنى را به فرزندان خويش بياموزند و آنان را از تكبر و تبختر كه بزرگترين سقوط اخلاقى است ،محافظت نمايند. لقمان حكيم به فرزند خود نصيحت كرد:
و لا تصعّر خدّك للناس و لا تمش فى الارض مرحا ان الله لا
يحب كل مختال فخور
((فرزند عزيز! هرگز به تكبر و خودپسندى از مردم روى مگردان وبر روى زمين با غرور و نخوت قدم برندار كه خداوند خودستايان متكبر را دوست ندارد.)) چه قدر خوب است پدران و مادران علاوه بر اعمال روشهاى صحيح تربيتى به فرزندان خويش
نصيحت كنند و مانند لقمان حكيم قبح تكبر و تحقير مردم را گوشزد آنان نمايند. از اينراه دين خود را در تربيت فرزندان به خوبى و به طور كامل ادا كنند.
و لله العزة و لرسوله و اللمومنين
شكسته نفسى و فروتنى ، چاپلوسى و تملق يكى ديگر از عكس العمل هايى است كه مبتلايان به احساس حقارت از خود نشان مى دهند.
بعضى از كسانى كه در باطن ، گرفتار ضعف نارسايى و شرمسارى ، پستى ، ترس و خلاصه به نوعى حقارت هستند، براى جبران نقايص و پنهان نگه داشتن حقارت خويش به تواضع ذلت آميز و چاپلوسى متوسل مى شوند.
اين اظهار زبونى و ذلت ، از نظر دينى و علمى يكى از صفات ناپسنديده است و متاسفانه مردم بسيارى به اين بيمارى اخلاقى و انحطاط روحى گرفتارند. يكى از صفات حميده و سجاياى پسنديده در علم اخلاق ، ((تواضع
)) است هر مسلمانى در طرز معاشرت با ديگران نه تنها مكلف
است ، كه از نخوت و تكبر اجتناب نمايد و دامن خويش را از آن پليدى محفوظ دارد، بلكه
علاوه بر آن موظف است نسبت به عموم مردم فروتنى نمايد و به شخصيت آنان از هر طبقه ودر هر مقامى كه هستند، احترام كند.
درباره تواضع و ارزش اخلاقى و اجتماعى آن روايات بسيارى رسيده و علماى حديث در كتب اخبار آورده اند.
اولياى گرامى اسلام ، خودشان داراى اين خوى پسنديده بودند و عملا با تمام طبقات مردم از فقير و غنى ، سياه و سفيد، با فروتنى و احترام برخورد مى كردند. روى عن موسى بن جعفرعليهالسلام
انه مرّ برجل من اهل السواد
دميم المنظر فسلم عليه و نزل عنده و حادثه طويلا ثم عرضعليهالسلام
عليه نفسه فى القيام بحاجة ان عرضت له فقيل له : يابن رسول الله ! اء تنزل الى هذا ثم تساءله عن
حوائجك و هو اليك اءحوج فقالعليهالسلام
: عبد من عبيد الله و اءخ فى كتاب الله و
جار فى بلاد الله يجمعنا و اياه خير الآباء و افضل الاديان الاسلام
حضرت موسى بن جعفرعليهالسلام
بر مرد سياه چهره و بدمنظرى گذر كرد، بر وى سلام نمود و كنارش نشست مدتى با او سخن گفت و سپس آمادگى خود را در قضاى حوايجش اعلام فرمود. بعضى كه ناظر جريان بودند، عرض كردند: يابن رسول الله ! آيا با چنين شخصى مى نشينى
و از حوايج او سوال مى كنى ؟حضرت در جواب فرمود: ((اين مرد سياه چهره ، بنده اى ازبندگان خدا است و برادرى است به حكم كتاب خدا، همسايه اى است با ما در بلاد خدا،حضرت آدم بهترين پدران و آيين اسلام بهترين اديان ما و او را به به هم ربط داده است.))
عن رجل من اءهل بلخ قال : كنت مع الرضاعليهالسلام
فى سفره
الى خراسان فدعا يوما بمائدة له فجمع عليها مواليه من السودان و غيرهم فقلت : جعلت فداك لو عزلت لهؤ لاء مائدة ؟
قال : مه ! ان الرب تبارك و تعالى واحد و الاءمّ واحدة و الاءب واحد و الجزاء
بالاعمال
((مردى از اهل بلخ مى گويد: در سفرى كه على بن موسى الرضا
عليهالسلام
به خراسان مى رفت ، من با آن حضرت بودم روزى در كنار سفره خود، تمام نوكرها و غلامان سياه و سفيد را براى صرف غذا جمع كرد.
عرض كردم : بهتر بود براى غلامان و نوكرها سفره جداگانه اى مى گستردند.
فرمود: ساكت باش ! خداى همه يكى است مادر و پدر همه يكى ، پاداش و كيفر هر كس بسته به طور عمل اوست .))
روايات بسيارى نظير اين دو حديث به اخبار مذهبى رسيده و عموما حاكى از كمال تواضع رسول اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
و ائمه طاهرينعليهمالسلام
نسبت به تمام
طبقات مردم است پيشوايان اسلامعليهمالسلام
علاوه بر آن چه درباره فروتنى به پيروان خود گفته اند،
عملا نيز اين درس اخلاق را به مردم آموخته اند
امتحان با وسعت مال
در دعاى مكارم الاخلاق ، حضرت سجادعليهالسلام
مى فرمايد:
و لا تفتنّى بالسّعة ؛
((بار الها! با گشايش و سعه مالى ، مرا مورد آزمايش قرار مده.)) امتحان خداوند هنگام وسعت مالى ، حتمى و اجتناب ناپذير است
امامعليهالسلام
براى آن كه در معرض امتحانات سنگين قرار نگيرد، از خداوند مى خواهد كه به او سعه مالى و ثروت زياد ندهند تا با آزمايش هاى سخت بارى تعالى مواجه نگردد.
اين جمله دعا براى عموم مردم بسيار آموزنده است آن حضرت با آن كه معصوم است و از
خطايا منزه است ، براى آن كه در مضيقه امتحان واقع نشود، از خداوند مى خواهد كه به او سعه مالى ندهد. اما بعضى از افراد عادى در حال تهيدستى مى گويند: اگر خداوند به ما ثروت عنايت كند، چنين و چنان مى نماييم و به خوبى انجام وظيفه مى كنيم ممكن است در آن موقع از روى خلوص و پاكى سخن بگويند، اما نمى دانند كه ثروت ،افكارشان را عوض مى كند و آنان را دگرگون مى سازد و ممكن است بر اثر امتحان مالى سقوط كنند و هميشه دچار بدبختى و سيه روزى گردند. به شرحى كه توضيح داده مى شود، ثعلبة بن خاطب كه از انصار بود، به اين آزمايش سخت مبتلا گرديد و از عهده امتحان برنيامد، زيرا بر اثر حب مالى از پرداخت زكات واجب ،سر باز زد و خداوند درباره تخلف وى آيه نازل فرمود. او در ايام تهيدستى شرفياب محضر
رسول اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
شد. به حضرت عرض كرد: از خداوند بخواهيد كه به من ثروت بدهد.
حضرت فرمود: اى ثعلبه ! مال قليلى كه بتوانى شكرش را ادا كنى ، بهتر از مال زياداست كه طاقت و تحملش را نداشته باشى
دفعه ديگر باز شرفياب محضر آن حضرت شد و درخواست خويش را تكرار نمود و عرض كرد:
((به خدايى كه شما را به رسالت مبعوث نموده است ، من قسم ياد مى كنم كه اگر خداوند به من مالى بدهد، حق هر صاحب حقى را عطا خواهم نمود.))
در آن موقع پيامبر گرامى اسلامصلىاللهعليهوآلهوسلم
در پيشگاه الهى او را دعا
كرد و براى او درخواست مال نمود. خداوند دعاى حضرت را مستجاب كرد. ثعلبه گوسفنددارى را آغاز نمود. خداوند به مالش
بركت بسيار داد و با سرعت گوسفندان افزايش يافتند. تا جايى كه ديگر نمى توانست درشهر بماند. از مدينه دور شد و در يكى از وادى هاى اطراف مدينه مسكن گزيد و گوسفندانرا نگهدارى مى كرد. طولى نكشيد كه در آنجا نيز دچار مضيقه شد. ناچار به نقطه دوردستى رفت تا در آن جابتواند گوسفندان را نگهدارى كند. از طرف خداوند، امر به گرفتن زكات ، صادر شد. پيامبر اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
ماءمورينى را به اطراف فرستاد. از جمله ماءمور پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
نزد ثعلبه آمد، اما او از دادن زكات ابا كرد و بخل نمود.
گفت : ((زكات چيزى جز جزيه نيست و من جزيه نمى دهم .))
وقتى خبر اين كلام به پيامبر اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
رسيد، فرمود:
((واى بر ثعلبه !))
سپس وحى آسمانى آمد: ((كسانى از مسلمانان با خداوند عهد و
پيمان مى بندند كه اگر باريتعالى از فضل خود به ما عطا نمود، صدقه مى دهيم و ازبندگان صالح خواهيم بود و چون فضل الهى به آنان رسيد، بخل نمودند و از اداى وظيفهروى گردان شدند.)) پس از نزول آيه ، بعضى از دوستان ثعلبه نزد وى رفتند و او را مورد ملامت و سرزنش
قرار دادند كه چرا زكات واجب را كه امر الهى بود، پرداخت ننمودى ؟ درباره تو و عملناروايت آيه نازل گرديد ثعلبه سخت مضطرب شد، مقدارى از گوسفندان را با خود برداشت و به مدينه آمد و حضوررسول اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
رسيد. حضرت تا او را ديد فرمود:
يا ويل ثعلبة ؛ ((واى بر تو!))
ثعلبه با شرمسارى گفت : ((يا رسول الله ! زكات آورده ام ،بفرماييد از من تحويل بگيريد.)) حضرت فرمود: درباره ات آيه آمده است آيه را كه نمى توان از قرآن شريف حذف نمود. به اين جهت زكات تو پذيرفته نمى شود و او را رد كرد. بعد از آن كه رسول اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
از دنيارفت ، زكات را نزد ابى بكر برد و بعد نزد عمر و هيچ يك از آن دو، صدقه را قبول نكردند. و سرانجام با همان وزر و وبال و آلودگى به گناه از دار دنيا رفت