احکام خانواده و آداب ازدواج

احکام خانواده و آداب ازدواج0%

احکام خانواده و آداب ازدواج نویسنده:
گروه: جوانان و ازدواج

احکام خانواده و آداب ازدواج

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محمد تقی مدرسی
گروه: مشاهدات: 14036
دانلود: 3222

توضیحات:

احکام خانواده و آداب ازدواج
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 166 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 14036 / دانلود: 3222
اندازه اندازه اندازه
احکام خانواده و آداب ازدواج

احکام خانواده و آداب ازدواج

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

ج - رفتار پسنديده

قرآن كريم:١ - )وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاَثَةَ قُرُوءٍ وَلَا يَحِلُّ لَهُنَّ أَن يَكْتُمْنَ مَاخَلَقَ اللَّهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ إِن كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي‏ذلِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلاَحاً وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌوَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (٣٢٣)).

"بايد كه زنان مطلقه تا سه بار پاك شدن از شوهر كردن باز ايستند،واگر به خدا وروز قيامت ايمان دارند روانيست كه آنچه را كه خدا دررحم آنان آفريده است پنهان دارند، ودر ايام عده اگر شوهرانشان قصداصلاح داشته باشند به بازگرداندنشان سزاوارترند وزنان را نيز حقوقى است‏بر شوهران چنانچه شوهران را بر آنها حقوقى مشروع است. ولى مردان را برزنان‏افزونى وبرترى‏است، وخدا بر هرچيز توانا، وبه‏همه‏امور عالم داناست."

الف - حق زن است كه با خيالى آسوده در پناه همسر وفادارش‏زندگى كند، تا به امور حاملگى وشيردهى فرزند اهتمام ورزد. زن‏ظرفى است مبارك براى نسلى شايسته، وبدين‏سان زن پس از طلاق‏سه حيض منتظر مى‏ماند، واگر در بار سوم خون ديد از مرد جدامى‏شود واگر مرد بازهم او را بخواهد بايد از وى همچون ديگر زنان‏خواستگارى كند.

در كتاب كافى زراره حديثى از امام باقرعليه‌السلام نقل مى‏كند كه ايشان‏نيز از امام على‏عليه‌السلام نقل كرده‏اند: "هرگاه زن از حيض سوم خود،خون ديد عده او به سر آمده است ومرد بر او راهى ندارد و)قرء(پاكى ميان دو حيض را گويند وزن نمى‏تواند ازدواج كند تا آن كه ازحيض سوم غسل كند."(٣٢٤)

ب - مرد مى‏تواند پيش از به سر آمدن عده زن بدو رجوع كند، واوبراى آن زن شايسته‏تر است، به شرط آن كه خواهان اصلاح باشد.

ج - حقوق وتكاليف زن، وضعى متعادل دارند پس اگر او بايد تاسه بار پاك شدن صبر كند، در مقابل همسرش هم بايد در اين مدت‏نفقه او را بپردازد، واگر زن مطلقه از مرد آبستن شده بود، مرد بايدپرداخت هزينه‏هاى زندگى او را طى مدت حاملگى به عهده گيرد،بدين سان اسلام ميان حقوق وتكاليف زن تعادلى حكيمانه بر قراركرده است، و شرع مقدس تكليفى بر زن نكرده مگر اينكه به همان‏اندازه براى او حق قائل شده است، واين بينشى است مهم كه در همه‏حقوق جريان مى‏يابد.

د - مردان بر زنان رتبه‏اى دارند كه همان رتبه قيموميتى است كه به‏خواست خدا در آينده پيرامون آن بحث خواهيم كرد.

٢ - )وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِن بَعْلِهَا نُشُوزاً أَوْ إِعْرَاضاً فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَن‏يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحاً وَالصُّلْحُ خَيْرٌ وَأُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَإِن تُحْسِنُوا وَتَتَّقُوافَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيراً (٣٢٥)).

"واگر زنى از شوهرش بيم آن داشت كه با وى راه مخالفت وبد رفتارى‏پيش گيرد يا از او دورى گزيند، باكى نيست كه هر دو طريق مصالحت‏وسازگارى به پيمايند )صلحى به رضاى طرفين( كه صلح به هرحال بهتر)از نزاع( است، ونفوس را بخل وحرص فرا گرفته، واگر درباره يكديگرنيكويى كرده وپرهيزگار باشند )به اجر نيكى خود برسند كه( خدا به هرچه‏كنند آگاه است."

بينشهاى زير از اين آيه كريمه به دست مى‏آيد:

الف - هنگام بروز اختلاف ميان زن وشوهر شايسته است براى‏حل نزاع، سازش، مبدئى اساسى تلقى شود )اين سازش عبارت‏است از تفاهم بر يك راه حل ميانه، وتبادل منافع بر حسب شرايطواقعى(.

ب - توصيه وسفارش خداوند به طرفين اينست كه پيشدستى كننددر نيكى به منظور بهبود پيوند بين دو طرف، واين نقطه مقابل تنگ‏نظرى وحرص وبخل است كه در چنين حالاتى بر نفس چيره‏مى‏شود.

ج - تقوا ومراعات حدود واحكام شرعى در رفتار همان قاعده‏طبيعى است كه بايد بر روابط زناشويى حاكم باشد. واين همان‏ضمانت عدم تكرار اين گونه كشمكشهاست.

د - زن بايد بداند: بر او است كه منزلت خود را نزد شوهرنگه‏دارد، اگرچه با عقب نشينى از برخى حقوق ويا پرداختن به‏بعضى كارهاى مثبت.

٣ - )الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى‏ النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى‏ بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوامِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ وَاللَّاتِيْ تَخَافُونَ‏نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلاَ تَبْغُواعَلَيْهِنَّ سَبِيلاً إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيّاً كَبِيراً (٣٢٦)).

"مردان از آن جهت كه خدا بعضى را بر بعضى برترى داده است وازآن جهت كه از مال خود نفقه مى‏دهند بر زنان تسلط دارند، پس زنان‏شايسته، مطيع ودر غيبت مردان حافظ حقوق شوهران باشند، وآنچه راكه خدا به حفظ آن امر فرموده نگهدارند، وآن زنان را كه از نافرمانيشان‏بيم داريد )بايد نخست( آنها را موعظه كنيد، )اگر مطيع نشدند( ازخوابگاه آنها دورى گزينيد، )اگر باز مطيع نشدند( آنها را به زدن تنبيه‏كنيد. اگر فرمانبردارى كردند از آن پس ديگر راه بيداد پيش نگيريد وخدابزرگوار وعظيم الشأن است."

اين آيه به بهترين شكل ممكن وبر پايه بينشهاى زير روابط زناشويى را سامان مى‏دهد:

الف - جامعه بايد نظم داشته باشد، وبراى اين نظم بايد ارزشهايى‏حاكميت يابند كه از تجاوز وسركشى جامعه جلوگيرى كند، اين نظم‏وساماندهى با خانواده وپيوند ميان زن وشوهر آغاز مى‏شود، اما دراين ميان چه كسى رهبرى مى‏كند؟

اسلام بى‏نظمى را برنمى تابد چنان كه طبيعت، آن را باز مى‏زند،ولى از آن جا كه خداوند مرد را به گونه‏اى آفريده كه رهبرى درسرشت او قرار گرفته، لذا در تشكيلات خانواده او رهبر است درحالى كه زن فطرتاً با همراهى واطاعت آفريده شده است.

ب - اگر اسلام حق رهبرى را در خانواده به مرد مى‏دهد، هدفى‏جز آن ندارد كه حالت رهبرى را در وجود او سامان بخشد وچارچوب‏مناسبى براى اين حالت مشخص كند كه مرد را از تجاوز آن بازمى‏دارد.

وقرآن براى بيان اين مطلب واژه "قوّام" را به كار برده است، واين‏لفظ مسؤوليت ساماندهى مستمر امور همسران توسط مردان را معنامى‏دهد، كما اين كه در بردارنده مفهوم مسؤوليت كامل در امورآنهاست.

ج - نخستين ملاك راهبرى، خرد وتلاش است كه برخى از مردم رابر برخى ديگر برترى مى‏دهد.

د - ملاك دوم دهش است، ومردان بايد به زنان نفقه دهند،ومى‏توان گفت طبيعت وفطرت پاك مردان، آنها را وامى دارد به زنهانفقه بپردازند، وشريعت آسمانى اين طبيعت را تبيين كرده وپرداخت‏نفقه به زنان را براى مردان واجب شمرده است.

در يك سخن:

مسؤول وراهبر وسامانبخش بايد مردانى باشندكه تلاش بيشترى به كار برند ونفقه بيشترى بپردازند وبه همين سبب‏آنها مسؤولان طبيعى خانواده هستند، وبه ميزان سستى در كارودهش از اين مسؤوليت كاسته مى‏شود.

ه - اينك كه راهبرى از آن مردان شد پس زنان بايد فرمان برند. زنِ‏شايسته، زنى است كه از خدا وهمسرش فرمانبرى بيشترى داشته‏باشد، وناموسش را كه خداوند تنها براى شوى او قرار داده حفظ كندخداوند زن را به شرم فطرى واحساسات رقيق در روابط با همسر،مجهز كرده وبه او فرمان داده است خود را از تعلق به غير همسرش بازدارد.

از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله روايت شده است كه فرمود: "مرد مسلمان پس ازاسلام بهره‏اى بهتر از همسرى ندارد كه هرگاه بدو مى‏نگرد شادمى‏شود، زنى كه هرگاه از او چيزى خواهد مردش را فرمان مى‏برد،ودر غياب او ناموس خود، واموال شوهرش را حفظ مى‏كند."(٣٢٧)

و - اما اگر زنى از مرز خود تجاوز كند، ودر حقوق همسرش از اوفرمان نبرد، در اين جا اسلام به مرد حق مى‏دهد در مملكت خود)يعنى خانه( با زور تدريجى نظم را حاكم گرداند، اين كار را بانصيحت آغاز مى‏كند، واگر سودى نبخشيد بسترش را از او جدامى‏كند، تا طعم تنهايى را به او بچشاند، واگر اين هم سودى نداشت‏به گونه‏اى سبك او را كتك مى‏زند "در حديث آمده است كه ابزاركتك مسواك است."(٣٢٨) ومرد اين همه را به كار مى‏بندد تا عدم‏خشنودى وخشم خود را نسبت به عملكرد زن بيان دارد.

به نظر مى‏رسد زن طبيعى در برابر اين كيفرها پاسخ مثبت‏مى‏دهد، كه مرد هم بايد به همين مقدار بسنده كند وكيفر را نه براى‏اشاعه ستم در خانه كه تنها براى حاكم كردن حقوق در خانه به كاربندد. وشوهر بايد بداند كه خدا از او بزرگتر است واگر نسبت به‏همسرش ستمى روا دارد، خداوند خيلى زود به همسر او يارى‏خواهد رساند.

٤ - )وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَن يُتِمَّ الرَّضَاعَةَوَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لَا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا لَا تُضَارَّوَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَلَا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَعَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذلِكَ فَإِنْ أَرَادَا فِصَالاً عَن‏تَرَاضٍ مِنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِمَا وَإِنْ أَرَدْتُّمْ أَن تَسْتَرْضِعُوا أَوْلَادَكُمْ فَلاَجُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِذَا سَلَّمْتُمْ مَا آتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِمَاتَعْمَلُونَ بَصِيرٌ (٣٢٩)).

"ومادران بايد دو سال تمام فرزندان خود را شير دهند، آن كس كه‏خواهد فرزند را شير تمام دهد. وبه عهده صاحب فرزند )يعنى پدر(است كه خوراك وپوشاك مادر را به طور شايسته بپردازد. هيچ كسى راتكليف جز به اندازه طاقت نكنند، نبايد مادر )در نگهبانى فرزند( به‏زيان وزحمت افتد، ونه پدر )بيش از حد متعارف براى كودك( متضررشود. )واگر كودك را پدر نبود( وارث بايد در نگهدارى او به حدمتعارف قيام كند )كه به طفل ضرر نرسانند(. اگر آن دو با رضايت‏ومشورت يكديگر بخواهند كودك را )زودتر از دو سال يا بيست ويك‏ماه( از شير بازگيرند، گناهى برآنها نيست، واگر )باعدم توانايى يا عدم‏موافقت مادر( خواستيد دايه‏اى براى فرزندان خود بگيريد، گناهى برشمانيست، هرگاه حق گذشته مادر را به طور شايسته بپردازيد، وتقواى الهى‏پيشه كنيد وبدانيد خدا به آنچه انجام مى‏دهيد بيناست."

معاشرت به معروف كدام است؟

شايد اين آيه، كه در سياق آياتى آمده كه پيوند سالم زن وشوهر راسامان مى‏دهد، از اين رو باشد كه نمونه‏هايى را براى اين پيوند عالى‏بيان كند كه در آيه‏هاى پيش آن را مشخص كرده، خداوند مى‏فرمايد:)...فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ ...(٣٣٠)) "يا آنان را به‏وجهى نيكو نگه داريد يا به وجهى نيكو رها سازيد." واين سخن‏پروردگار كه: )إِذَا تَرَاضَوْا بَيْنَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ ...(٣٣١)) "هرگاه كه ميانشان‏رضايتى به نيكى ومعروف حاصل شده باشد."و إِلَّا أَن تَقُولُوا قَوْلاًمَعْرُوفاً (٣٣٢)) "مگر آن كه سخنى نيكو ومعروف بگوئيد."

وبينشهاى زير را از سخن قرآن كريم پيرامون شير دادن به دست‏مى‏آوريم، زيرا اين مقوله در خانواده اهميت وجلب توجه بيشترى‏دارد، چرا كه به ثمره زندگى دو طرف وتغذيه او مربوط است. ما ازاين مثالها بهره‏هايى مى‏بريم كه در ساير ابعاد زندگى نيز به ما سودمى‏رساند:

الف - در طول دو سال كامل، شير دادن فطرى وطبيعى، كه كودك- به ويژه در روزهاى نخست - در اثناى آن به شير مادر به عنوان بهترين‏غذا نيازمند است، انجام مى‏گيرد، ونبايد مادر، به عنوان يك مادر،از تكليف خود بگريزد واو را شير ندهد وسرنوشت فرزندش را به‏دلايل تجملاتى به مخاطره افكند، زيرا آينده فرزندش به اين شيربستگى دارد، واز نظر علمى ثابت شده است كه بسيارى از ضعفهاوبيماريها در كودكان در نتيجه عدم تغذيه از شير مادر پيش مى‏آيد.

ب - پدرى كه همسرش فرزندى را براى او به دنيا آورده است،نبايد در نفقه دادن بر پايه نيكو كارى ومتناسب با سطح زندگى‏اجتماعيشان بخل ورزد.

ج - شايسته نيست پيوند زناشويى به دليل فرزند به سستى گرايدوزيانى به آن دو وارد آيد، چنان كه مرد براى مراعات حق فرزند،لذت كاميابى جنسى را به زنش نچشاند يا بر عكس زنى با شوهرش‏چنين كند.

در حديثى منقول از امام صادق‏عليه‌السلام در تفسير آيه )لَا تُضَارَّ وَالِدَةٌ (آمده است كه فرمود: "اين چنان است كه زن دست خود را جلوبياورد ونگذارد شوهرش با او همبستر شود وبه او بگويد: به تو اجازه‏نمى‏دهم اين كار را بكنى. هراس دارم كه مبادا )بربچه شير خوارم(بچه دار شوم، يا مردى به زن بگويد: با تو نزديكى نمى‏كنم، زيرامى‏ترسم حامله شوى وكار به آن جا رسد كه مجبور شوم فرزندم رابكشم، پس خداوند نهى كرده است كه مردى به زن يا زنى به مردزيان رساند."(٣٣٣)

د - جايز نيست به هنگام مرگ پدر وانتقال كفالت فرزند به وارث،مادرى را از ديدار فرزندش بازدارد چنان كه اگر فرزندى در كفالت مادرباشد نبايد بر او تنگ گرفت.

در حديثى از امام صادق رسيده است كه فرمود: "وارث نيز نبايدبه زن زيان رساند وبگويد: نمى‏گذارم فرزندش به ديدار او برود،ونبايد به فرزندش زيان رسانند، اگر فرزند نزد آنان چيزى داشته‏باشد، وشايسته نيست به اين فرزند تنگ گرفته شود."(٣٣٤)

اگر زن وشوهر بخواهند فرزندشان را از شير بگيرند اين كار بايدپس از رايزنى وخشنودى طرفين صورت بپذيرد، واين كار هم‏همچون ديگر امور خانه است كه بايد با مشورت وتوافق دو طرف‏صورت پذيرد. ولى به شرط آن كه حقوق مادرى كه به فرزندش شيرداد ضايع نشود، وپدر بايد به قدرى كه او به فرزندش شير داد بدونفقه دهد وسپس - اگر خواست - فرزند را به مرضعه ديگر بدهد.

ودرباره حقوق زن وشوهر نسبت به يكديگر در امر شيردهى به‏فرزند احاديثى پيرامون آيه كريمه رسيده است كه ذيلاً برخى از آن‏احاديث را ذكر مى‏كنيم:

١ - امام صادق‏عليه‌السلام درباره اين آيه كريمه:وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ‏أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ ( مى‏فرمايد: "مادامى كه فرزند، شير مى‏خوردنسبت مساوى به پدر ومادر دارد، پس هرگاه از شير گرفته شد حق‏پدر نسبت به او پيشى خواهد گرفت، وهرگاه پدر بميرد مادر نسبت‏به او از خويشاوندان ديگر حق بيشترى خواهد داشت."(٣٣٥)

٢ - ونيز حضرت ‏عليه‌السلام مى‏فرمايد: "هرگاه مردى زنى را طلاق داد درحالى كه حامله است، بايد همچنان نفقه او را بپردازد تا وضع حمل‏كند وهرگاه فرزند را شير داد مزد او را به وى مى‏پردازد بى آن كه زيانى‏بدو رساند، مگر آن كه دايه ديگرى را بيابد با مزد كمتر، واگر مادر به‏اين مزد تن داد نسبت به فرزند خود شايسته‏تر است تا زمانى كه او رااز شير بگيرند."(٣٣٦)

د - رفتار جنسى

قرآن كريم:١ - وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ المَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذىً فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ وَلَاتَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى‏ يَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُ‏التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ (٣٣٧)).

"تو را از حيض زنان مى‏پرسند بگو حيض رنجى است. پس در ايام‏حيض از زنان دورى گزينيد وبا آنها آميزش جنسى نكنيد تا پاك گردند،وچون پاك شدند از آن طريقى كه خداوند فرمان داده است با ايشان‏آميزش كنيد هر آينه خدا توبه كنندگان وپاكيزگان را دوست دارد."

رفتار جنسى احكام وآدابى دارد كه تقوا وپاكى آنها را گرد مى‏آوردوهمين خود، انسان ورفتار جنسى وپاسخ به اين نياز ضروريش را، ازديگر موجودات در پاسخ به اين نيازشان جدا مى‏سازد. بينشهاى زيررا از اين آيه كريمه به دست مى‏آوريم:

الف - هرگاه زن حيض مى‏بيند، مرد بايد جلوى شهوتش را بگيرد،وتا زمانى كه زن از اين آلودگى وچركى ظاهرى پاك نشده با او نزديكى‏نكند. نشانه پاك شدن ظاهرى قطع شدن خون است، وحتى مردبايد منتظر بماند تا زن با غسل وطهارت از نجاست باطنى نيز پاك‏شود.

ب - محل خروج حيض همان مكان لذت فطرى وجايگاه توليدنسل است، ونيز محلى است كه خدا به آن امر فرموده، پس مرد نبايداز آن به جايگاههاى انحرافى تجاوز كند.

ج - نزديكى با همسر با احكامى مشخص مى‏شود كه تقوا آنها راموجب مى‏شود، همچون كناره‏گيرى از زن در ايام عادت ماهانه )ياهنگام روزه يا اعتكاف يا احرام ونظاير آن( وبا آدابى مشخص‏مى‏گردد كه مقتضاى طهارت وپاكى است، مثل دورى از زن پس ازقطع شدن خون وپيش از غسل. وخداوند توبه كنندگانى را دوست‏دارد كه هرگاه به گونه‏اى خطا، به امور جنسى مى‏پردازند از خداآمرزش بخواهند، چنان كه خداوند پاكانى را دوست دارد كه درآميزش جنسى خواهان همه گونه پاكى‏اند، وشايد يكى از نشانه‏هاپاكى همين باشد كه پس از نزديكى، زن وشوهر هر يك دستمالى‏جداگانه به كار زنند وبا شتاب محل آميزش را بشويند وغسل كنند وبه‏امورى از اين دست بپردازند.

٢ -ِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتوْا حَرْثَكُمْ أَنَّى‏ شِئْتُمْ وَقَدِّمُوا لْأَنْفُسِكُمْ وَاتَّقُوااللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ مُلاَقُوهُ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ (٣٣٨)).

"همسران شما محل بذر افشانى شما هستند، بنابراين هر زمان‏بخواهيد مى‏توانيد با آنها آميزش نمائيد، وبا اعمال صالح وپرورش‏فرزندان صالح، آثار نيكى براى خود از پيش بفرستيد، وتقواى الهى پيشه‏كنيد، وبدانيد او را ملاقات خواهيد كرد، وبه مؤمنان بشارت دهيد."

اين آيه در آگاه كردن مؤمن نسبت به آداب معاشرت جنسى‏واحكام آن با آيه پيش پيوند دارد، مهمترين اين احكام آن است كه‏مرد در امر كاميابى از همسرش هر گونه كه خواهد اقدام مى‏كند؛ شب‏باشد يا روز ودر هر حالتى كه بخواهد، وبه هر كيفيتى كه اراده كند،مادامى كه اين كاميابى از رَحِم باشد كه آوردن فرزند اميد مى‏رود،ولى همبستر شدن بايد در محدوده تقوا باشد ودر طلب فرزندشايسته‏اى صورت گيرد كه زمين را با) لااله الا اللَّه( به پا كند وخلف‏صالحى باشد براى پدرش كه پيوسته پس از مرگ وى براى او طلب‏آمرزش كند.

٣ - لِلَّذِينَ يُؤْلُونَ مِن نِسَائِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ فَإِن فَاءُو فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌرَحِيمٌ * وَإِنْ عَزَمُوا الطَّلاقَ فَإِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ (٣٣٩)).

"كسانى كه از زنان خود ايلاء مى‏كنند سوگند براى ترك آميزش‏جنسى مى‏خورند( حق دارند چهار ماه انتظار كشند، اگر )در اين‏فرصت( تصميم به بازگشت گرفتند، خداوند آمرزنده ومهربان است *واگر تصميم به جدايى وطلاق گرفتند )آن هم با شرايطش، مانعى ندارد(خداوند شنوا وداناست."

هنگامى كه شوهر سوگند مى‏خورد با زنش همبستر نشود به اين‏سوگند ايلاء گفته مى‏شود، اگر اين سخن را از روى آگاهى بر زبان‏آورد، نبايد حق همسرش را در همخوابى ضايع گرداند، وبدين‏ترتيب به او چهار ماه فرصت داده مى‏شود وسپس بايد برگزيند: ياكفاره سوگند وهمبستر شدن با همسر يا طلاق او.

وما از اين آيه ضرورت اداى حق همسر را در همخوابى ولو هرچهار ماه يك بار در مى يابيم.

٤ - الَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنكُم مِن نِسَائِهِم مَا هُنَّ أُمَّهَاتِهِمْ إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ إِلَّا اللّائِي‏وَلَدْنَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَيَقُولُونَ مُنكَراً مِنَ الْقَوْلِ وَزُوراً وَإِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ * وَالَّذِينَ‏يُظَاهِرُونَ مِن نِسَائِهِمْ ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا قَالُوا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مِن قَبْلِ أَن يَتَمَاسَّاذلِكُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ (٣٤٠)).

"كسانى از شما كه نسبت به همسرانشان ظهار مى‏كنند )ومی گويند تونسبت به من به منزله مادرم هستى( آنان هرگز مادرانشان نيستند،مادرانشان تنها كسانى هستند كه آنها را به دنيا آورده‏اند، آنها سخنى‏زشت وباطل مى‏گويند، وخداوند بخشنده وآمرزنده است * وكسانى كه‏همسران خود را ظهار مى‏كنند، سپس از گفته خود باز مى‏گردند، بايد پيش‏از آميزش جنسى آنها باهم، برده‏اى را آزاد كنند اين دستورى است كه به‏آن اندرز داده مى‏شويد وخداوند به آنچه انجام مى‏دهيد آگاه است."

همچنان كه در ايلاء )سوگند به خوددارى از همخوابى( در ظهار)تعهد مرد به دورى از همبستر شدن با زن، با اين سخن كه: تو براى‏من همچون پشت مادرم هستى، كه كنايه از تحريم همخوابى است برخويش( حق زن در پيوند جنسى از ميان مى‏رود، واز همين رو شرع‏به مرد دستور داده است كه پس از مدت معلومى بازنش همبسترشود، وروشن ساخته است كه مادر انسان زنى است كه او را زاده، نه‏كسى كه خود او را مادر قرار دهد، وكسى كه )ظهار( كند بايد پيش ازنزديكى كردن با همسرش كفاره ظهار را )كه به ترتيب عبارت است ازآزاد كردن يك برده يا دو ماه روزه يا اطعام شصت فقير( بدهدوتفصيل آن در باب ظهار آمده است.

بدينسان شرع مقدس، حق زن را در رابطه جنسى تضمين مى‏كند.

ه - حقوق مالى

قرآن كريم:١ - وَلَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَى‏ بَعْضٍ لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّااكْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ وَسْأَلُوا اللَّهَ مِن فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍعَلِيماً (٣٤١)).

"برتريهايى را كه خداوند براى بعضى از شما نسبت به بعضى ديگرقائل شده است هرگز آرزو نكنيد، مردان وزنان هر كدام بهره‏اى از كوششهاوتلاشها وموقعيت خود دارند، و)به جاى آرزو كردن اين گونه تفاوتها(از فضل خدا ولطف وكرم او تمنا كنيد، چون خداوند به همه چيزداناست."

از اين آيه چنين به دست مى‏آيد كه زنان نيز همچون مردان مالك‏تلاش خويش هستند در حدود مالكيت مشروط ونسبى كه دين‏حنيف مشخص كرده است، ومردم در آن نسبت به يكديگر برترى‏مى‏يابند وبه رقابت در انجام امور خير مى‏پردازند.

٢ - ِلْرِجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ وَلِلْنِسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ‏الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثُرَ نَصِيباً مَفْرُوضاً (٣٤٢)).

"مردان از اموالى كه پدر ومادر ونزديكان به جاى مى‏گذارند سهمى‏دارند، وزنان نيز از آنچه پدر ومادر وخويشاوندان به جاى مى‏گذارندسهمى، خواه آن مال كم باشد يازياد، اين سهمى است تعيين شده ولازم‏الاداء."

بدين ترتيب زن نيز همچون مرد در حدود احكام شرعى كه درمسأله ارث مقرر داشته است ارث مى‏برد واين چنين است كه زن‏شخصيت مالى مستقلى مى‏بايد.

٣ - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَحِلُّ لَكُمْ أَن تَرِثُوا النِّسَاءَ كَرْهاً وَلَا تَعْضُلُوهُنَ‏لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ مَا آتَيْتُمُوهُنَّ إِلَّا أَن يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ‏فَإِن كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَى‏ أَن تَكْرَهُوا شَيْئاً وَيَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْراً كَثِيراً (٣٤٣)).

"اى افراد با ايمان! بر شما حلال نيست، كه از زنان از روى اكراه)وايجاد ناراحتى براى آنها( ارث ببريد، وآنها را تحت فشار قرار ندهيدبه خاطر اينكه قسمتى از آنچه را به آنها داده‏ايد )از مهر( تملك كنيدمگر اين كه عمل زشت آشكارى انجام دهند، وبا آنها به طور شايسته‏معاشرت كنيد واگر )به جهاتى( همسرانتان در نظر شما ناخوشايند باشند،اى بسا آنچه را نمى‏پسنديد خداوند در آن خير وبركت فراوانى قرار داده‏باشد."

از بينشهاى اين آيه اين است كه:

الف - مالكيت زن با احكام شرع، حمايت مى‏شود، زيرا خداوندمؤمنان را باز مى دارد از اين كه در راه تلاش در به دست آوردن ارث‏زن، او را تحت فشار قرار دهند، ونبايد زن را وادارند تا همه ارث خودرا براى شوهر بگذارد وحال آن كه شوهر از ارث زن بهره‏اى مشخص‏دارد )شروع آيه با عبارت: اى كسانيكه ايمان آورده‏ايد، اين رامى‏رساند كه ما بعد از آن از شرايط ايمان است(.

اين آيه به گونه ديگرى نيز تفسير شده است، چه زن در جاهليت‏همچون كالا به ارث برده مى‏شد، وفرزند بزرگتر جامه خود را برهمسر پدرش مى‏افكند واين زن بهره آن فرزند مى‏شد، در حالى كه‏خداوند سبحان باز مى‏دارد از اين كه زنى به نكاح آدمى در آيد كه قبلاًبه نكاح پدر درآمده است.

ب - وارد كردن فشار بر زن با بدرفتارى براى بخشيدن مهر خود دربرابر گرفتن طلاق وحتى اگر طلاقى هم در كار نباشد، جايز نيست.

ج - به يك شرط مى‏توان بر زن، تنگ گرفت وآن در صورتى است‏كه آشكارا او گناه بزرگى را )مانند زنا( انجام دهد، ودر غير اين‏صورت مرد بايد با او خوش‏رفتارى نمايد، واين خوش‏رفتارى هم‏روزى او را، دربر مى‏گيرد هم پوشاك او را وهم خوراك او را متناسب‏با امكانات مرد وهماهنگ با شرايط زندگى در عرف جامعه.

در حديث شريفى از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله روايت شده است كه فرموده:

"درباره زنان تقوا پيشه كنيد، زيرا شما بر اساس امانت الهى آنها راستانده‏ايد، وبا كلمه الهى رابطه جنسى را با آنها حلال كرده‏ايد، وشمابر آنها حقى داريد واز حقوق شماست بر آنها كه كسى را جز شما دربسترتان راه ندهند، ودر كار نيك از شما سركشى نكنند، وهرگاه‏چنين كردند براى آنها خواهد بود نفقه و پوشاك با خوش‏رفتارى‏ومعروف."(٣٤٤)

د - هرگاه مردى به هر دليلى زنش را ناپسند بدارد )به دليل بداخلاقى زن يا مسن بودن او يا از ميان رفتن رنگ وروى وزيبايى او(بايد بر اين زن شكيبايى ورزد، چه بسا خداوند در اين زن براى او خيروبركت قرار مى‏دهد، بدين ترتيب شايسته نيست كه مرد در روابط خود با زن احساساتش را ملاك قرار دهد، بلكه زن شريك زندگى اوويار وى در فراخى وسختيهاست.

٤ - وَإِنْ أَرَدتُّمُ اسْتِبْدَالَ زَوْجٍ مَكَانَ زَوْجٍ وَآتَيْتُمْ إِحْدَاهُنَّ قِنطَاراً فَلاَتَأْخُذُوا مِنْهُ شَيْئاً أَتَأْخُذُونَهُ بُهْتَاناً وَإِثْماً مُبِيناً * وَكَيْفَ تَأْخُذُونَهُ وَقَدْ أَفْضَى‏بَعْضُكُمْ إِلَى‏ بَعْضٍ وَأَخَذْنَ مِنكُم مِيثَاقاً غَلِيظاً (٣٤٥)).

"واگر تصميم گرفتيد كه همسر ديگرى به جاى همسر خود انتخاب كنيدومال فراوانى )به عنوان مهر( به او پرداخته‏ايد، چيزى از آن را نگيريد،آيا براى باز پس گرفتن )مهر زنان( متوسل به تهمت وگناه مى‏شويد *وچگونه آن )مهر( را باز پس مى‏گيريد در حالى كه با يكديگر تماس‏وآميزش كامل داشته‏ايد، وهمسران شما پيمان محكمى به هنگام عقدازدواج از شما گرفته‏اند."

حقايق زير را از اين آيه برمى گيريم:

الف - طلاق آخرين راه حلى است كه مرد مى‏تواند پس از اميدبخش نبودن همه راههاى ديگر بدان توسل جويد، ولى روا نيست به‏هنگام طلاق، مرد، مهرى را كه به زن پرداخته باز ستاند كه اين كاربهتان وگناهى است آشكار.

ب - دو دليل موجب مالكيت مهر از سوى زن است: دليل اول -عقد كه پيمانى است استوار وبايد بدان وفا كرد وبه موجب آن زن،مالك مهر مى‏شود. دليل دوم - دخول است كه موجب منجَّز شدن‏مالكيت مهر مى‏گردد، كه در آن بازگشتى نيست حتى در صورت‏طلاق.

بدينسان دريافتيم كه زن خواه با ارث، يا كاسبى ودر آمد، يا مهر،مالك مى‏شود، چنان كه مالك حق نفقه وپوشاكى مى‏شود كه بايدشوهر براى او قائل شود، واينها برخى از حقوق مالى زن است.