احکام خانواده و آداب ازدواج

احکام خانواده و آداب ازدواج0%

احکام خانواده و آداب ازدواج نویسنده:
گروه: جوانان و ازدواج

احکام خانواده و آداب ازدواج

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محمد تقی مدرسی
گروه: مشاهدات: 14034
دانلود: 3222

توضیحات:

احکام خانواده و آداب ازدواج
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 166 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 14034 / دانلود: 3222
اندازه اندازه اندازه
احکام خانواده و آداب ازدواج

احکام خانواده و آداب ازدواج

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

و - آداب وسنن اسلام در تربيت كودكان‏

١ - اسلام ،خير وخوبى نسبت به فرزندان را توصيه مى‏كندودستور مى‏دهد آنها را دوست بدارند وبه وعده‏هايى كه به آنهامى‏دهند وفا كنند. در حديثى از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله رسيده است: "كودكان رادوست بداريد وبر آنها رحم گيريد، وهرگاه چيزى به آنها وعده كرديدبه وعده خود وفا كنيد، كه آنها گمان مى‏كنند شما روزى آنها رامى‏دهيد."(٤٢٤)

ودر حديثى از امام صادق‏عليه‌السلام پيرامون پاداش كسى كه فرزندان‏خود را دوست دارد آمده است: "خداوند بر بنده خود به سبب‏محبت فراوان او نسبت به فرزندش رحم مى‏گيرد."(٤٢٥)

٢ - از رحمت نسبت به كودكان است بوسيدن آنها كه پيامبر آن راتشويق كرده است واين هنگامى بود كه مردى نزد حضرت آمدوعرض كرد: من هرگز فرزندم را نبوسيده‏ام ،وچون رفت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: "اين مرد نزد من از اهالى دوزخ است."(٤٢٦) ودر حديث ديگرى‏از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله نقل شده است: "هر كه فرزند خود را ببوسد خداوندحسنه‏اى براى او بنويسد."(٤٢٧)

چنين است برابرى ميان كودكان وعدم تمايز ميان آنها، پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله ‏مردى را ديد كه يكى از دو پسرش را مى‏بوسد وديگرى را رهامى‏كند، پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله به او فرمود: "آيا ميان آن دو برابرى بر قرارنمى‏كنى."(٤٢٨)

٣ - از دوستى به كودكان است اداى حقوق آنها كه شرع آنها را به‏تفصيل بيان كرده است. مردى خدمت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله رسيد وعرض كرد:يا رسول اللَّه حق فرزند من بر من چيست؟ پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: "نام‏نيك بر او نهى، وخوب تربيتش كنى، واو را در جايگاه )اجتماعى(پسنديده‏اى قرار دهى."(٤٢٩)

پيامبر در اين باره الگوى مسلمانان است، در روايت آمده است كه‏حضرت‏صلى‌الله‌عليه‌وآله نماز ظهر را با مردم گزارد ودو ركعت پايانى را سبك‏برگزار كرد، چون پيامبر فارغ شد مردم گفتند: آيا در نماز چيزى پيش‏آمد؟ فرمود: )چه چيزى؟( گفتند دو ركعت پايانى نماز را سبك‏برگزار كردى، پيامبر فرمود: "آيا گريه كودك را نشنيديد؟"(٤٣٠)

٤ - نيكى پدر به پسر در آينده به صورت نيكى پسر به پدر بازتاب‏مى‏يابد. پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: "خداوند بر كسى رحم كند كه فرزندش رادر نيكى رساندن به او يارى رساند، گفتند: چگونه فرزند را در نيكى‏رساندن به خودش يارى رساند؟ فرمود: آنچه را براى او مقدور است‏از او مى‏پذيرد، واز آنچه براى او مقدور نيست در مى‏گذرد، واو راخسته نمى‏كند، واو را در شرمندگى نيافكند".(٤٣١)

٥ - اسلام براى تربيت، سه مرحله مقرر كرده است وهر مرحله‏هفت سال است. امام صادق‏عليه‌السلام مى‏فرمايد: "بچه هفت سال بازى‏مى‏كند، وهفت سال سواد وقرآن مى‏آموزد، وهفت سال حلال‏وحرام را مى‏آموزد."(٤٣٢)

ونيز مى‏فرمايد: "بگذار فرزندت به شش سالگى برسد وسپس‏هفت سال او را نزد خود نگهدار وچنان كه مى‏خواهى او را ادب كن،اگر پذيرفت وشايستگى يافت چه بهتر، والا او را رها كن."(٤٣٣)

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله مى‏فرمايد: "هر كه فرزندش را ببوسد خداوند براى اويك حسنه مى‏نويسد، وهر كه او را شاد كند خداوند در قيامت شادش‏كند، وهركه به فرزند خود قرآن آموزد پدر ومادرش فرا خوانده‏مى‏شوند ودو حلّه بر آن دو پوشانده مى‏شود كه نور آن دو، چهره‏بهشتيان را روشن مى‏گرداند."(٤٣٤)

ونيز پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله مى‏فرمايد: "كودك، هفت سال ارباب است‏وهفت سال بنده وهفت سال وزير، اگر در بيست ويك سالگى دراخلاق و رفتار رضايت بخش بود چه بهتر، والاّ رها مى‏شود وتو نزدخداوند معذورى."(٤٣٥)

٦ - اسلام بر والدين ضرورى‏دانسته تا علم‏دين )فرهنگ وشريعت(را به كودكان خود بياموزند. امير المؤمنين در وصيتى براى امام حسن- كه بهترين الگوى تربيت شايسته است - مى‏فرمايد: "من به عللى دروصيت به تو پيشدستى كردم، اگر اجل به من مهلت نداد )تا اين كه‏مى‏گويد( و ترسم هوى وهوس وفتنه‏هاى دنيا پيش از من به تو رسد،و تو سخت و سركش شوى، قلب نوجوان همچون زمين خالى است،آنچه در آن افكنده شود مى‏پذيرد، ولذا پيش از آن كه قلبت سخت‏گردد وانديشه‏ات مشغول شود، به ادب كردن تو اقدام كردم."(٤٣٦)

پاورقي ها

٣١١) سوره آل عمران، آيه ١٤.

٣١٢) سوره نساء، آيه ١.

٣١٣) سوره حجرات، آيه ١١.

٣١٤) سوره آل عمران، آيه ١٩٥.

٣١٥) سوره نساء، آيه ٧٥.

٣١٦) سوره نساء، آيه ٣.

٣١٧) سوره نساء، آيه ٤.

٣١٨) سوره نور، آيه ٣٢.

٣١٩) سوره بقره، آيه ٢٢٩.

٣٢٠) سوره بقره، آيه ٢٣١.

٣٢١) نور الثقلين، ج‏١، ص‏٢٢٦، حديث ٨٧٨

٣٢٢) سوره بقره، آيه ٢٣٢.

٣٢٣) سوره بقره، آيه ٢٢٨.

٣٢٤) نور الثقلين، ج‏١، ص‏٢٢٠، حديث ٨٤٥

٣٢٥) سوره نساء، آيه ١٢٨.

٣٢٦) سوره نساء، آيه ٣٤.

٣٢٧) نور الثقلين، ج‏١، ص‏٤٧٨

٣٢٨) نور الثقلين، ج‏١، ص‏٤٧٨، در روايتى از امام باقرعليه‌السلام

٣٢٩) سوره بقره، آيه ٢٣٣.

٣٣٠) سوره بقره، آيه ٢٣١.

٣٣١) سوره بقره، آيه ٢٣٢.

٣٣٢) سوره بقره، آيه ٢٣٥.

٣٣٣) الميزان، ج‏٢، ص‏٢٥٦.

٣٣٤) نور الثقلين، ج‏١، ص‏٢٢٦.

٣٣٥) نور الثقلين، ج‏١، ص‏٢٢٧

٣٣٦) همان

٣٣٧) سوره بقره، آيه ٢٢٢.

٣٣٨) سوره بقره، آيه ٢٢٣.

٣٣٩) سوره بقره، آيات ٢٢٧ - ٢٢٦.

٣٤٠) سوره مجادله، آيات ٣ - ٢.

٣٤١) سوره نساء، آيه ٣٢.

٣٤٢) سوره نساء، آيه ٧.

٣٤٣) سوره نساء، آيه ١٩.

٣٤٤) تفسير الميزان )به زبان عربى(، جلد چهارم، ص‏٢٥٩ از كتاب الدرر المنثور.

٣٤٥) سوره نساء، آيات ٢١ - ٢٠.

٣٤٦) وسائل الشيعه، ج‏١٤، ص‏١٢٧، باب ٩٣، حديث ١.

٣٤٧) وسائل الشيعه، ج‏١٤، ص‏١٣٠، باب‏٩٥، حديث ١، به نظر مى‏رسد منظورجايگاههايى است كه احتمال اختلاط زن ومرد مى‏رود يا احتمال فتنه وفساد درآن هست يا جاهايى كه لهو وفجور در آنها يافت مى‏شود.

٣٤٨) همان، ص‏١٣٢، باب ٩٧، حديث ١

٣٤٩) همان، ص‏١٣٣، باب ٩٨، حديث ١

٣٥٠) همان، ص‏١٣٣، باب ٩٩، حديث ٢.

٣٥١) وسائل الشيعه، ج‏١٤، ص‏١٤٢، باب ١٠٥، حديث ١.

٣٥٢) همان، ص‏١٤٣، باب ١٠٦، حديث ٤

٣٥٣) همان، ص‏١٤٥، باب ١٠٨، حديث ٤

٣٥٤) همان، ج‏١٤، ص‏١٤٦، باب ١٠٩، حديث ٢.

٣٥٥) همان، ص‏١٥١، باب ١١٥، حديث ٢

٣٥٦) همان، ص‏١٥٧، باب ١١٨، حديث ١

٣٥٧) همان، ص‏١٧٠، باب ١٢٧، حديث ٢

٣٥٨) همان، ج‏١٤، ص‏١٧١، باب ١٢٨، حديث ١

٣٥٩) همان، ص‏١٧٣، باب ١٣١، حديث ١

٣٦٠) همان، ص‏١٧٤، باب ١٣٢، حديث ١

٣٦١) همان، ص‏١٧٦، باب ١٣٦، حديث ١.

٣٦٢) همان، ج‏١٤، ص‏١٨٥، باب ١٤٥، حديث ١

٣٦٣) وسائل الشيعه، ج‏١٤، ص‏١٦٢، باب ١٢٣، حديث ١، اين حديث مفصل‏است وما تنها به قدر نياز به آوردن عباراتى بسنده كرديم.

٣٦٤) همان، ج‏١٥، )ابواب احكام الاولاد( ص‏٩٥، باب ١، حديث ٦

٣٦٥) همان، ص‏٩٦، باب ١، حديث ١٠.

٣٦٦) همان، ص‏٩٧، باب ٢، حديث ٢

٣٦٧) همان، ص‏٩٨، باب ٢، حديث ٧

٣٦٨) همان، ج‏١٥، ص‏٩٩، باب ٣، حديث ١

٣٦٩) همان، ص‏١٠٠، باب ٤، حديث ٤

٣٧٠) همان، ص‏١٠٣، باب ٥، حديث ٧

٣٧١) همان، ص‏١٠٤، باب ٧، حديث ١

٣٧٢) همان، ج‏١٥، ص‏١٠٦، باب ٨، حديث ٢

٣٧٣) همان، ص‏١٠٨، باب ١٠، حديث ٣

٣٧٤) همان، ص‏١٠٩، باب ١١، حديث ١.

٣٧٥) همان، ج‏١٥، ص‏١٣٣، باب ٣٢، حديث ٢

٣٧٦) سوره مريم، آيه ٢٥.

٣٧٧) همان، ص‏١٣٤، باب ٣٣، حديث ١.

٣٧٨) همان، ص‏١٣٦، باب ٣٤، حديث ١

٣٧٩) همان، ص‏١١٣، باب ١٤، حديث ٧

٣٨٠) همان، ج‏١٥، ص‏١٢٠، باب ٢٠، حديث ١.

٣٨١) همان، ص‏١٢١، باب ٢١، حديث ١.

٣٨٢) همان، ص‏١٢٢، باب ٢٢، حديث ١.

٣٨٣) همان، ج‏١٥، ص‏١٢٣، باب ٢٢، حديث ٥.

٣٨٤) همان، ص‏١٢٤، باب ٢٢، حديث ٦.

٣٨٥) همان، ص‏١٢٤، باب ٢٣، حديث ١

٣٨٦) همان، ص‏١٢٥، باب ٢٣، حديث ٣

٣٨٧) همان، ج‏١٥، ص‏١٢٥، باب ٢٤، حديث ١

٣٨٨) همان، ص‏١٢٧، باب ٢٤، حديث ٥.

٣٨٩) همان، ص‏١٢٨، باب ٢٦، حديث ١.

٣٩٠) همان، ص‏١٢٩، باب ٢٧، حديث ١.

٣٩١) همان، ص‏١٢٩، باب ٢٧، حديث ٢.

٣٩٢) همان، ج‏١٥، ص‏١٣٠، باب ٢٨، حديث ١.

٣٩٣) همان، ص‏١٣٦، باب ٣٥، حديث ١.

٣٩٤) همان، ص‏١٣٧، باب ٣٦، حديث ١.

٣٩٥) همان، ص‏١٣٨، باب ٣٦، حديث ٢.

٣٩٦) وسائل الشيعه، ج‏١٥، ص‏١٤٢، باب ٣٦، حديث ١٥

٣٩٧) همان، ص‏١٤٣، باب ٣٨، حديث ١

٣٩٨) همان، ص‏١٤٥، باب ٣٩، حديث ٣.

٣٩٩) همان، ص‏١٤٦، باب ٤١، حديث ٢.

٤٠٠) همان، ص‏١٤٦، باب ٤٠، حديث ٢.

٤٠١) همان، ص‏١٤٨، باب ٤٣، حديث ١.

٤٠٢) همان، ص‏١٥٢، باب ٤٤، حديث ١٧.

٤٠٣) همان، ص‏١٥٣، باب ٤٥، حديث ١

٤٠٤) همان، ص‏١٥٤، باب ٤٦، حديث ١

٤٠٥) همان، ص‏١٥٦، باب ٤٧، حديث ١.

٤٠٦) همان، ص‏١٥٧، باب ٤٨، حديث ١.

٤٠٧) همان، ص‏١٦١، باب ٥٢، حديث ٤.

٤٠٨) وسائل الشيعه، ج‏١٥، ص‏١٦٤، باب ٥٣، حديث ١.

٤٠٩) همان، ص‏١٦٧، باب ٥٦، حديث ٢

٤١٠) همان، ص‏١٦٧، باب ٥٦، حديث ٣.

٤١١) همان، ص‏١٦٩، باب ٥٩، حديث ١.

٤١٢) وسائل الشيعه، ج‏١٥، ص‏١٧١، باب ٦٣، حديث ١.

٤١٣) همان، ص‏١٧٤، باب ٦٧، حديث ١.

٤١٤) همان، ص‏١٧٥، باب ٦٨، حديث ٢.

٤١٥) همان، ص‏١٧٦، باب ٦٩، حديث ١

٤١٦) همان، ج‏١٥، ص‏١٧٦، باب ٧٠، حديث ١.

٤١٧) همان، ص‏١٨٠، باب ٧٢، حديث ١.

٤١٨) همان، ص‏١٨٤، باب ٧٥، حديث ١.

٤١٩) وسائل الشيعه، ج‏١٥، ص‏١٨٥، باب ٧٦، حديث ١.

٤٢٠) همان، ص‏١٨٧، باب ٧٧، حديث ١.

٤٢١) همان، ص‏١٨٧، باب ٧٨، حديث ١.

٤٢٢) همان، ص‏١٨٨، باب ٧٨، حديث ٢.

٤٢٣) همان، ص‏١٨٩، باب ٧٩، حديث ٢.

٤٢٤) وسائل الشيعه، ج‏١٥، ص‏٢٠١، باب ٨٨، حديث ٣

٤٢٥) همان، ص‏٢٠١، باب ٨٨، حديث ٤

٤٢٦) همان، ص‏٢٠٢، باب ٨٩، حديث ١

٤٢٧) همان، ص‏٢٠٢، باب ٨٩، حديث ٢.

٤٢٨) همان، ص‏٢٠٤، باب ٩١، حديث ٣.

٤٢٩) وسائل الشيعه، ج‏١٥، ص‏١٩٨، باب ٨٦، حديث ١.

٤٣٠) همان، ص‏١٩٨، باب ٨٦، حديث ٣

٤٣١) همان، ص‏١٩٩، باب ٨٦، حديث ٨.

٤٣٢) همان، ص‏١٩٤، باب ٨٣، حديث ١

٤٣٣) وسائل الشيعه، ج‏١٥، ص‏١٩٣، باب ٨٢، حديث ٢

٤٣٤) همان، ص‏١٩٤، باب ٨٣، حديث ٣

٤٣٥) همان، ص‏١٩٥، باب ٨٣، حديث ٧.

٤٣٦) همان، ص‏١٩٧، باب ٨٤، حديث ٦.

بخش پنجم : سنن وآداب ازدواج‏

فقه اسلامي

١ - آغاز زندگى زناشويى‏

در حديثى منقول از زرارة بن اعين به نقل از امام صادق‏عليه‌السلام آمده‏است كه حضرت‏عليه‌السلام آغاز آفرينش وچگونگى خلق حواء را براى‏آدم‏

وايجاد مودت ورحمت ميان آن دو را تشريح مى‏كند، درضمن اين حديث آمده است:

آدم گفت: پروردگارا اين‏آفريده نيكو چيست‏كه نزديكى ونگريستن‏به او موجب آرامش وانس من است؟ خداوند فرمود: اين كنيز من‏حوّاست، آيا دوست دارى با تو باشد وتو را مأنوس گرداند، وباتو هم‏سخن شود، وپيرو امر تو باشد؟ آدم عرض كرد: آرى بار خدايا،وبدين سان - تا من زنده هستم - تو را حمد وسپاس مى‏گذرام. خداوندفرمود: او را از من خواستگارى كن كه كنيز من است، واو نيزشايستگى همسرى تو را دارد، وخداوند در دل حضرت آدم شهوت‏افكند وپيش از آن آگاهيهاى لازم را نسبت به همه چيز به آدم داد. پس‏آدم گفت: بار خدايا من او را از تو خواستگارى مى‏كنم، خشنودى تودر چيست؟ خداوند عز وجل فرمود: خشنودى من در اين است كه‏نشانه‏ها واحكام دينم را به او بياموزى."(٤٣٧)

٢ - ازدواج، ضرورت گريز ناپذير

١ - گروهى را مى‏بينيم كه هنگام برخورد با فاجعه‏اى همچون ازدست دادن عزيزى، يا زيانى مالى، يا از دست دادن وطن، از ازدواج‏سرباز مى‏زنند. هرگز چنين نيست، بلكه ازدواج پيش از آنكه شهوت‏باشد يك مسؤوليت است، وآدمى بايد در هر حال مسؤوليت خويش‏را ادا كند. در اين زمينه، حديث ظريفى از امام صادق‏عليه‌السلام نقل شده‏است كه فرموده:

"هنگامى كه يوسف صديق‏عليه‌السلام برادرش بنيامين را ديدار كردگفت: اى برادر چگونه توانستى پس از من با زنى ازدواج كنى؟بنيامين گفت: پدرم به من دستور داد وگفت: اگر مى‏توانى نسلى‏داشته باشى كه زمين را با تسبيح الهى زنده كند چنين كن."(٤٣٨)

همين مفهوم در روايتى از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله رسيده است: "چه چيزمؤمن را باز مى‏دارد از اين كه خانواده‏اى بر گيرد تا مگر خداوند نسلى‏را روزى او كند كه زمين را با)لا اله الا اللَّه( سنگين كند."(٤٣٩)

از همين رو عزب بودن مكروه است. در حديثى از پيامبر آمده:"پست‏ترين مردگان شما عزبها هستند."(٤٤٠)

در حديثى از امام صادق‏عليه‌السلام رسيده است كه فرمود پدرم فرموده‏است: "من دوست ندارم كه دنيا وما فيها را داشته باشم، ولى درشبى‏بدون همسر بخوابم."(٤٤١)

٢ - انسان نبايد از ترس فقر، ازدواج را رها كند كه اين خود، سوءظنى است به خدا. در آيه كريمه مى‏خوانيم:وَأَنكِحُوا الْأَيَامَى‏ مِنكُمْ‏وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِن يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ‏عَلِيمٌ (٤٤٢)).

"ومردان وزنان بى همسر را همسر دهيد، وهمچنين غلامان وكنيزان‏صالح ودرستكاران را، اگر فقير وتنگدست باشند خداوند آنها را از فضل‏خود بى نياز مى‏سازد، وخداوند گشايش دهنده و آگاه است."

از امام صادق‏عليه‌السلام روايت است كه فرموده: "كسى كه از ترس فقرازدواج نكند به مقام خداوند بدگمانى ورزيده است."(٤٤٣)

٣ - دوست داشتن همسران‏

- بدين ترتيب دين اسلام، دوست داشتن زن را به هدف تشكيل‏خانواده وبه بار آوردن فرزندانى شايسته تشويق مى‏كند. در روايتى ازامام صادق‏عليه‌السلام آمده است كه: "گمان نمى‏كنم خيرى در ايمان فردى‏افزايش يابد، مگر آن كه دوستى او نسبت به زنان افزايش يابد."(٤٤٤) نيزمى‏فرمايد: "دوست داشتن زنان از اخلاق پيامبران است."(٤٤٥)

٢ - اسلام تشويق مى‏كند كه اين محبت نسبت به زن اظهار شود كه‏بر دوستى ومحبت زن وشوهر مى‏افزايد.

در حديثى از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله رسيده است: "اين كه مردى به زنش‏بگويد تو را دوست دارم هرگز از قلب زنش زدوده نخواهد شد."(٤٤٦)

٣ - ولى دوستى شوهر نسبت به زن نبايد فتنه‏اى گردد براى مرد كه‏او را از پرداختن به وظايفش باز دارد. خداوند سبحان مى‏فرمايد: )يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَأَوْلَادِكُمْ عَدُوّاً لَّكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَإِن تَعْفُواوَتَصْفَحُوا وَتَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (٤٤٧)).

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، بعضى از زنان وفرزندانتان دشمنان‏شما هستند از آنها برحذر باشيد، واگر عفو كنيد وچشم بپوشيدوببخشيد )خداوند شما را مشمول عفو ورحمتش قرار مى‏دهد( چراكه خدا آمرزنده ومهربان است.

در حديثى از امام صادق ‏عليه‌السلام رسيده است كه: "چيره‏ترين دشمن‏براى مؤمن، همسر بد است."(٤٤٨)

نيز از حضرتش رسيده است كه فرموده: "نخستين عامل عصيان‏خداوند داشتن يكى از شش خصلت است: دنيا دوستى، حب‏رياست، دوست داشتن خواب، حب زنان، غذا دوستى وراحت‏طلبى."(٤٤٩)

اما در صورتى كه مؤمن مسؤوليتهاى شرعى خود را ادا كند،وزندگيش او را از پرداختن به واجبات شرعى باز ندارد، بر دوستى زن‏مؤاخذه نخواهد شد واز همين رو در حديثى از امام صادق ‏‏عليه‌السلام ‏مى‏خوانيم كه: "سه چيز است كه مؤمن براى آنها مؤاخذه نمى‏شود:خوراكى كه مى‏خورد، جامه‏اى كه مى‏پوشد وزن شايسته‏اى كه به اويارى مى‏رساند وبه وسيله او عفّت خويش را حفظ مى‏كند."(٤٥٠)

بلكه زن شايسته، ياور مرد است در دين واداى واجبات، چنان كه‏در حديث امام صادق‏عليه‌السلام مى‏خوانيم: "به هيچ‏كس چيزى بهتر از زن‏شايسته ندادند كه هر وقت او را مى‏بيند شاد مى‏شود، وهرگاه براى اوسوگند مى‏خورد آن را بر مى‏آورد، ودر غياب مرد، مال وناموس او رانگه مى‏دارد."(٤٥١)

٤ -تزويج جوان عزب‏

بدين سان اسلام به ازدواج تشويق مى‏كند، و جوانان را به‏ازدواج دعوت مى‏كند. خداوند مى‏فرمايد: )وَأَنكِحُوا الْأَيَامَى‏ مِنكُمْ‏وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِن يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ‏عَلِيمٌ (٤٥٢)).

"ومردان وزنان بى همسر را همسر دهيد، وهمچنين غلامان وكنيزان‏صالح ودرستكاران را، اگر فقير وتنگدست باشند خداوند آنها را از فضل‏خود بى نياز مى‏سازد، وخداوند گشايش دهنده و آگاه است."

در حديثى از امام صادق‏عليه‌السلام آمده است: "كسى كه عزبى را به‏ازدواج در آورد از كسانى خواهد بود كه در روز رستاخيز خداوند به اونظر مى‏كند."(٤٥٣)

چگونگى گزينش همسر

١ - در فصلهاى گذشته اين كتاب احاديثى را پيرامون ويژگيهاى‏زنى خوانديم كه شايسته است به عنوان شريك زندگى بر گزيده‏شود، ولى مهمترين اين ويژگيها گزينش زن است به سبب ديندارى اوونه براى مال وجمالش بدون در نظر گرفتن دين او.

در حديثى از امام صادق‏عليه‌السلام آمده است: "هرگاه مردى به سبب‏جمال يا مالِ زنى با او ازدواج كرد به همان واگذار مى‏شود، وهرگاه به‏خاطر دينش با او ازدواج كرد خداوند مال وجمال را نيز بدو ارمغان‏كند."(٤٥٤)

٢ - اسلام، ازدواج با خويشاوندان را تشويق مى‏نمايد، امام زين‏العابدين مى‏فرمايد: "كسى كه براى خدا وصله رحم ازدواج كندخداوند تاج فرشتگان بر سر او نهد."(٤٥٥)

٣ - اسلام تشويق مى‏كند زنى زايا گرفته شود، نه زن نازا ولو زيباوخوش سيما هم باشد. امام باقرعليه‌السلام مى‏فرمايد: "بدانيد كه زن سياه‏اگر زايا باشد نزد من محبوبتر است از زن زيباى نازا."(٤٥٦)

٤ - ونيز ايشان از جدش پيامبر اكرم روايت مى‏كند كه فرمود: "بادختر باكره زايا ازدواج كنيد، وبا زن نازاى زيبا ونيكو چهره ازدواج‏نكنيد كه من در روز رستاخيز به شما امت خود خواهم باليد."(٤٥٧)

البته اسلام از جنبه زيبايى نيز غافل نمانده، ودستور داده زن‏زيبايى انتخاب شود كه دين دارد وفرزند بسيار مى‏آورد. امام رضاعليه‌السلام از جدش محمد مصطفى‏صلى‌الله‌عليه‌وآله روايت مى‏كند كه: "پيامبر فرمود: خيررا نزد زنان زيبا روى بجوئيد كه كردار آنها شايسته‏تر است كه نيكوباشد."(٤٥٨)

٥ - شتاب در شوهر دادن دختر

١ - اسلام توصيه مى‏كند همين كه دختر به حد زنانگى رسيدشوهرش دهند، ونشانه آن قاعدگى ماهانه است. امام صادق‏عليه‌السلام ‏فرمود: "از سعادت شخص آن است كه دخترش در خانه‏اش حيض‏نشود."(٤٥٩)

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله حكمت اين كار را مصونيت در برابر تباهى وفساددختران مى‏داند. حضرت‏صلى‌الله‌عليه‌وآله در خطبه شريفى مى‏فرمايد: "اى‏مردم! جبرئيل از خداوند لطيف وخبير براى من خبر آورد كه:دختران باكره همچون ميوه هستند بر روى درخت كه هرگاه اين ميوه‏برسد وچيده نشود آفتاب او را فاسد مى‏كند وباد او را مى‏پراكند.دختران باكره نيز هرگاه به حد زنان برسند دارويى ندارند مگر شوهر،ودر غير اين صورت از تباهى مصون نخواهند بود، زيرا آنها نيزانسانند."

مردى برخاست وگفت: يا رسول‏اللَّه دختران خود را به كه بدهيم؟ فرمود: )به همتاهايشان( مرد عرض كرد: همتاهاى ايشان‏كيانند؟

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: "مؤمنان، كفو وهمتاى يكديگر هستند،مؤمنان كفو وهمتاى يكديگر هستند."(٤٦٠)

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله در همين معنا مى‏فرمايد: "خداوند با اسلام، كسى راكه در جاهليت ارجمند بود پست كرد، وكسى را كه در جاهليت پست‏بود، با اسلام ارجمند گرداند، وكسى را كه در جاهليت ذليل بود، بااسلام گرامى داشت، وبا اسلام همه تكبرهاى جاهلى وباليدن به‏عشيره وقبيله ونسب والا را از بين برد، پس همه مردم امروز خواه‏سفيد باشند يا سياه، قريشى باشند يا عرب يا عجم همگى از آدمندوآدم را هم خداوند از گل بسرشت، ومحبوبترين مردم نزد خداوندفرمانبرترين ومتقى‏ترين آنهاست."(٤٦١)

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله عملاً به همين كار پرداخت تا پس از خود سنتى بر جاى‏نهاده باشد. او دختر زبير عمويش را به ازدواج مقداد بن اسود درآورد همانطور كه در حديث امام صادق‏عليه‌السلام آمده است:

"پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله ، ضباعه دختر زبير بن عبد المطلب را به ازدواج‏مقداد بن اسود در آورد. حضرت رسول اين كار را كرد تا ازدواج راآسان كند، وتا آن كه مردم از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله پيروى كنند، وبدانند كه‏گرامى‏ترين آنها نزد خداوند پرهيزگارترين آنهاست."(٤٦٢)

براساس همين روايت وروايات ديگر، فقها ازدواج دختر هاشمى‏با پسر غير هاشمى را روا دانسته‏اند.

وملاك در مرد آن است كه اخلاق ودينى پسنديده داشته باشد.

٢ – پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله مى‏فرمايد: "اگر كسى به خواستگارى دختر شماآمد كه اخلاق ودين پسنديده‏اى داشت دختر خويش را به او بدهيد،واگر چنين نكنيد در زمين فتنه وتباهى بسيار پديد آيد."(٤٦٣) امام‏صادق‏عليه‌السلام در روايتى شرط توانگرى مالى را نيز بدان مى‏افزايدومى‏فرمايد: "كفو وهمتا آن است كه پاكدامن باشد و )از نظر مالى(توانگر".(٤٦٤)

ترديدى نيست كه مرد توانگر بهتر از مرد نادار است، ولى اصل،ديانت واخلاق است، پس اگر كسى ثروتمند بود ولى ايمانى سست‏داشت واخلاقى ناپسند، بايد فقير مؤمن خوش اخلاق را به او برترى‏داد.

٣ - از نشانه‏هاى ديندارى است ترك اعمال و رفتارهاى تباه كننده ومهلك، بويژه ميگسارى، وشرع نهى نموده از آن كه دخترى را به باده‏گسارى داد. در حديثى از امام صادق‏عليه‌السلام رسيده است كه: "كسى كه‏دختر خود را به باده گسارى دهد قطع رحم او كرده است."(٤٦٥)

٤ - ونيز اسلام مانع از آن شده كه به منحرف جنسى و)مخنَّث(دختر داد. در حديثى كه على بن جعفر از امام صادق روايت مى‏كندآمده است كه از حضرت درباره اين پرسيدم كه آيا دخترم با جوانى‏ازدواج بكند كه انسان نرمى است وپدرش هم اشكالى ندارد؟حضرت ‏عليه‌السلام فرمود: )اگر بد كردار )مخنث( نيست به ازدواج او درآور."(٤٦٦)

٥ - در بُعد اخلاق، شرع نهى مى‏كند از اين كه دختر را به ازدواج‏اقوامى در آورد كه از وفادارى دورند. در حديثى از امام صادق‏عليه‌السلام ‏آمده است كه فرمود: "دختران خود را به اقوام زنجى وخزرى ندهيدكه بى وفا هستند."(٤٦٧)

ظاهر حديث دلالت بر آن دارد كه حكمت اين نهى، كاستى دروفادارى است واين حكمت همه موارد مشابه را در بر مى‏گيرد چنان‏كه با از ميان رفتن سبب، حكم نيز از ميان مى‏رود، پس اگر اهالى خزربه وفادارى شناخته شدند مى‏توان با آنان خويشاوندى بر قرار كرد.

٦ - از ديانت است خردمندى، پس شرعاً مكروه است زن نادان‏واحمقى را به همسرى گرفت. امير المؤمنين مى‏فرمايد: "بپرهيزيد ازازدواج با زن احمق كه همراهى با او بلا وفرزندش موجب تباهى‏است."(٤٦٨)

بيشتر از زن احمق، ازدواج با زن ديوانه كراهت دارد، زيرا جنون‏او در كودكان اثر مى‏نهد.