احکام خانواده و آداب ازدواج

احکام خانواده و آداب ازدواج0%

احکام خانواده و آداب ازدواج نویسنده:
گروه: جوانان و ازدواج

احکام خانواده و آداب ازدواج

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محمد تقی مدرسی
گروه: مشاهدات: 14064
دانلود: 3226

توضیحات:

احکام خانواده و آداب ازدواج
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 166 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 14064 / دانلود: 3226
اندازه اندازه اندازه
احکام خانواده و آداب ازدواج

احکام خانواده و آداب ازدواج

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

تفصيل احكام:

١ - مرد در صورتى مى‏تواند به سبب معايب فوق الذكر ازدواج رافسخ كند كه قبل از عقد وجود داشته باشد، اما اگر بعد از دخول،يا پس از عقد، حتى اگر پيش از دخول عيبى پديد آيد ديگر حق فسخ‏ندارد، زيرا از حق طلاق بر خوردار است.

٢ - اگر كسى كه حق فسخ دارد مبادرت به استفاده از اين حق نكندديگر حق خيار از او سلب مى‏شود، ومعيار مبادرت براى استفاده ازاين حق، همان عرف است. وگرنه سكوت او نشان دهنده رضايت به‏عقد است.

٣ - فسخ ازدواج به سبب عيب، طلاق شمرده نمى‏شود ومردنبايد نصف مهر را به زن بپردازد مگر در عنين بودن مرد )ناتوانى‏جنسى( كه در اين صورت نيمى از مهر را به زن مى‏پردازد، كما اينكه‏فسخ يكى از طلاقهاى سه گانه تلقى نمى‏شود.

٤ - اگر فسخ، پيش از دخول، صورت پذيرد هيچ يك به ديگرى‏بدهكار نيست، واگر پس از آن باشد مهر به زن تعلق مى‏گيرد ومردمى‏تواند به سرپرست يا فرد ديگرى كه او را فريب داده رجوع كند.

٥ - اگر ناتوانى جنسى مرد به اثبات رسيد زن مى‏تواند به حاكم‏شرع اقامه دعوا كند، كه به او يك سال مهلت مى‏دهد، پس اگر درطول اين يك سال درمان شد كه هيچ، والا حق فسخ به زن داده‏مى‏شود، البته اين در صورتى است كه به بهبودى او در ناتوانى جنسى‏اميد رود.

ودر بسيارى از اسباب فسخ چنين است كه بنا به احوط بايد به‏حاكم شرع مراجعه كرد، همچون تنگ دستى وجنون ادوارى كه مورداشتباه واقع مى‏شود، واينها همه براى جلوگيرى از بروز اختلاف‏وازميان بردن شبهه در زندگى زناشويى است.

پاورقي ها ١٣٥) سوره نور، آيه ٣.

١٣٦) وسائل الشيعه، ج‏١٤، ص‏٣٣٥، ابواب آنچه با مصاهره حرام گردد، باب ١٣،حديث ٢.

١٣٧) همان، ص‏٣٣٤، باب ١٢، حديث ٦.

١٣٨) همان، ج‏١٤، ص‏٣٣٣، باب ١٢، حديث ٢.

١٣٩) همان، ص‏٣٣١، ابواب ١١، حديث ٤.

١٤٠) وسائل الشيعه، ج‏١٤، ص‏٣٣٩، باب ١٥، حديث ١.

١٤١) همان، ص‏٣٤٠، باب ١٥، حديث ٧.

١٤٢) همان، ص‏٣٣٩، باب ١٥، حديث ٢.

١٤٣) سنن بيهقى، ج‏٧، ص‏١٧٠، به نقل از مستمسك العروة الوثقى

١٤٤) وسائل الشيعه، ج‏١٤، ص‏٣٥٣، ابواب آنچه با مصاهره ونظاير آن حرام‏گردد، باب ١٩، حديث ١.

١٤٥) همان، حديث ٢

١٤٦) وسائل الشيعه، ج‏١٤، ص‏١٩٤، ابواب عقد النكاح واولياء العقد باب ١،حديث ٢.

١٤٧) وسائل الشيعه، ج‏١٤، ص‏١٩٤، ابواب عقد النكاح واولياء العقد، باب ١،حديث ٣

١٤٨) همان، ص‏١٩٥، حديث ٦

١٤٩) سوره نساء، آيه ٢١.

١٥٠) عاقد فضولى؛ عاقدى است كه صيغه عقد را بدون اذن ولى براى خود ياديگرى جارى كند وتفصيل بيشتر آن به زودى خواهد آمد.

١٥١) اين اصطلاح به انسانى اطلاق مى‏شود كه به سبب عدم خردورزى درتصرفات مالى وعدم درك مصلحت خويش حتى پس از رسيدن به سن بلوغ،توانايى تصميم‏گيرى براى خود را ندارد. خداوند مى‏فرمايد )وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَأَمْوالَكُم( واموالتان را در اختيار سفيهان قرار ندهيد.

١٥٢) خيار فسخ" يعنى اينكه عاقد، صحيح بودن خود عقد را معلق به تحقيق‏يافتن شرطى بكند، بطوريكه اگر آن شرط تحقق نيافت، عقد فسخ شود.

١٥٣) مهر المثل، همان مهريه عادى است كه معمولاً براى نظاير وهمتاهاى اين زن‏تعيين مى‏شود كه مهر او پيش از انقضاى مدت مهريه فسخ شده است.

١٥٤) سوره بقره، آيه‏٢٣٢.

١٥٥) سوره بقره، آيه ٢٣٧.

١٥٦) وسائل الشيعه، ج‏١٤، ص‏٢٠١، من ابواب عقد النكاح واولياء العقد، باب ٣،حديث ١.

١٥٧) همان، ص‏٢٠٥، باب ٤، حديث ٢.

١٥٨) همان، ص‏٢٠٦، باب ٥، حديث ١

١٥٩) همان، ج‏١٤، ص‏٢٠٧، باب ٦، حديث ٣.

١٦٠) همان، ص‏٢١١، باب ٧، حديث ١.

١٦١) زن بيوه اصطلاحاً به زنى گفته مى‏شود كه به سبب طلاق يا مرگ شوهر، از اوجدا شده باشد.

١٦٢) وسائل الشيعه، ج‏١٤، ص‏٢١١، ابواب عقد النكاح، باب ٧، حديث ٣

١٦٣) همان، ص‏٥٢٣، ابواب نكاح العبيد، باب ٢٤، حديث ١.

١٦٤) وسائل الشيعه، ج‏١٤، ص‏٢٢٦، ابواب عقد النكاح، باب ٢٣، حديث ٣.

١٦٥) همان، باب ٢٣، حديث ١.

١٦٦) وسائل الشيعه، ج‏١٤، ص‏٢٢٨، باب ٢٥، حديث ٢.

١٦٧) سوره نساء، آيه ٤.

١٦٨) سوره نساء، آيات ٢١ - ٢٠.

١٦٩) سوره بقره، آيه ٢٣٧ - ٢٣٦.

١٧٠) سوره نساء، آيه ١٩.

١٧١) سوره نساء، آيه ٤.

١٧٢) سوره نساء، آيه ٢٠.

١٧٣) سوره نساء، آيه ٢١.

١٧٤) سوره بقره، آيات ٢٣٧ - ٢٣٦.

١٧٥) سوره نساء، آيه ١٩.

١٧٦) وسائل الشيعه، ج‏١٥، ص‏٢٣، ابواب المهور، باب ١١، حديث ١٠.

١٧٧) همان، ج‏١٥، ص‏١، ابواب المهور، باب ١، حديث ٢.

١٧٨) همان، حديث ٣.

١٧٩) همان، ص‏١٩، باب ٩، حديث ١

١٨٠) همان، ص‏٣، باب ٢، حديث ١.

١٨١) همان، ج‏١٥، ص‏١٢، باب ٧، حديث ٢

١٨٢) همان، ص‏١٤، باب ٨، حديث ٢.

١٨٣) همان، ص‏٤، باب ٣، حديث ٢

١٨٤) همان، ص‏٣٦، باب ٢٥، حديث ٢.

١٨٥) سوره نساء، آيه ٣٤.

١٨٦) وسائل الشيعه، ج‏١٥، ص‏٢٦، باب ١٦، حديث ١.

١٨٧) همان، ص‏٢١، باب ١١، حديث ١.

١٨٨) همان، ج‏١٥، ص‏٢٠، باب ١٠، حديث ١.

١٨٩) همان، ص‏٥٠، باب ٤٠، حديث ٤.

١٩٠) همان، ص‏٢٩، باب ٢٠، حديث ١.

١٩١) همان، ص‏٢٤، باب ١٢، حديث ١

١٩٢) همان، ج‏١٥، ص‏٣٢، باب ٢١، حديث ٤

١٩٣) همان، ص‏٣١، باب ٢١، حديث ١

١٩٤) همان، ص‏٣٦، باب ٢٥، حديث ٢.

١٩٥) همان، ج‏١٥، ص‏٤٣، باب ٣٤، حديث ١

١٩٦) همان، ص‏٣٦، باب ٢٦، حديث ١

١٩٧) همان، ص‏٥٥، باب ٤٨، حديث ٧.

١٩٨) همان، ج‏١٥، ص‏٥٨، باب ٤٩، حديث ٧.

١٩٩) همان، ص‏٢٦، باب ١٥، حديث ١.

٢٠٠) سوره حجّ، آيه ٧٨.

٢٠١) قَرَن( يا )عفل( به گوشت، استخوان يا غده‏اى گفته مى‏شود كه در دهانه رحم‏زن باشد ومانع نزديكى ويا موجب تنفر وناتوانى جنسى در مرد گردد.

٢٠٢) وسائل الشيعه، ج‏١٤، ص‏٥٩٢، ابواب العيوب، باب ١، حديث ١

٢٠٣) همان، ص‏٥٩٣، باب ١، حديث ٣.

٢٠٤) همان، ص‏٥٩٤، باب ١، حديث ٧.

٢٠٥) همان، ج‏١٤، ص‏٦٠٧، باب ١٢، حديث ١.

٢٠٦) همان، باب ١٢، حديث ٢.

٢٠٧) همان، ص‏٦١٠، باب ١٤، حديث ١.

٢٠٨) همان، ص‏٦١٤، باب ١٦، حديث ١.

٢٠٩) وسائل الشيعه، ج‏١٤، ص‏٥٩٣، ابواب العيوب والتدليس، باب ١، حديث ٢.

٢١٠) همان، باب ١، حديث ٣

٢١١) همان، ج‏١٤، ص‏٥٩٣، باب ١، حديث ٥

٢١٢) همان، ص‏٥٩٤، باب ١، حديث ٧

٢١٣) همان، ص‏٦٠٣، باب ٨، حديث ٢.

٢١٤) وسائل الشيعه، ج‏١٤، ص‏٦١٢، باب ١٤، حديث ٩.

٢١٥) همان، ص‏٦١٣، باب ١٥، حديث ١.

٢١٦) همان، ص‏٦٠١، باب ٦، حديث ١

فقه اسلامي

احكام نفقه

قرآن كريم: ١ - )وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ (٢١٧)).

"... وبه عهده صاحب فرزند )يعنى پدر( است كه خوراك ولباس‏مادر را در حد متعارف بدهد."

٢ - )لِيُنفِقْ ذُو سَعَةٍ مِن سَعَتِهِ وَمَن قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ (٢١٨)).

"تا مرد دارا به وسعت وفراوانى به زن نفقه دهد وكسى كه تنگدست‏باشد از هر چه خدا به او داده نفقه دهد.."

٣ - )الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى‏ النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى‏ بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوامِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ (٢١٩)).

"مردان از آن جهت كه خدا بعضى را بر بعضى برترى داده است وازآن جهت كه از مال خود نفقه مى‏دهند بر زنان تسلط دارند. پس زنان‏شايسته، فرمانبردارند ودر غيبت مردان حافظ حقوق شوهران مى‏باشندوآنچه را خدا به حفظ آن امر فرموده نگه مى‏دارند..."

٤ - )فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ (٢٢٠)).

"يا با معروف نگاهش دار يا با نيكى رهايش كن."

از اين آيات چنين به دست مى‏آيد كه دادن نفقه براى خانواده)همسر وفرزندان( بر حسب نياز وشايستگى ايشان ودر حدى كه‏انفاق نيكى باشد وعرف آن را امرى پذيرفته ومطلوب بداند، واجب‏است. از اين رو شايسته است در انفاق به سطح خانواده نگريسته‏شود(٢٢١) ولى بايد وضع مرد را هم در نظر داشت واو را بيش از تواناييش‏مكلّف نكرد(٢٢٢) پس اگر مردى توانگر است بايد خانواده خود را درتوانگريش شريك گرداند و با گشاده دستى به آنها نفقه دهد، در حالى‏كه اگر در آمدى محدود داشته باشد بايد از آنچه كه خدا به او داده‏انفاق كند.

وحق اداره خانه وقيمومت زن به مرد داده شده است، زيرا - غالباً -حكمت بيشترى دارد واز مال خود نفقه مى‏دهد، وبدين ترتيب مردمناسب همان مردى است كه بهتر بتواند خانواده را ادراه كند وبهتربديشان نفقه دهد، وزن مناسب نيز، زنى است كه فرمانبردار مردباشد وحافظ حقوق همسرش وحافظ اموال وفرزندان او باشد. ابزارسلطه بر خانواده به مرد داده شده است ودر آغاز با پند دادن وسپس‏ترك خوابگاه وبستر وسپس زدن )بامسواك(.(٢٢٣)

واز آخرين آيه(٢٢٤) چنين به دست مى‏آيد كه عدم اداره نيكوى خانه،يعنى عدم نگهدارى از زن به شيوه معروف ونيكو، شوهر را درمعرض مجازات به از دست دادن همسر خود قرار مى‏دهد، چه درصورت امتناع مرد از انفاق كردن بر همسرش وضرر رساندن به او،حاكم شرع مبادرت به جدا نمودن اين دو از يكديگر مى‏ورزد.

حديث شريف:

١ - از ابو بصير به نقل از امام باقرعليه‌السلام نقل است كه فرمود: "اگرمرد، زنى داشته باشد وجامه‏اى به او ندهد كه بدن خويش بدان‏بپوشاند وبه او چندان خوراك ندهد كه به طور طبيعى زندگى كند،امام مى‏تواند آن دو را از هم جدا كند."(٢٢٥)

٢ - عياشى از ابو القاسم فارسى روايت كرده كه گفته به حضرت‏رضاعليه‌السلام عرض نمودم قربانت گردم خداوند در كتابش مى‏فرمايد:)فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ (. مفهوم اين آيه چيست؟

حضرت‏عليه‌السلام فرمود: )فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ ( يعنى آزار ندادن، وانفاق‏كردن و )تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ ( يعنى طلاق بر اساس آنچه قرآن مقرركرده‏است.(٢٢٦)

٣ - سعيد بن جبير به نقل از ابن عباس مى‏گويد: پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرموده‏است: "هر كه به بازار در آيد وهديه‏اى براى خانواده‏اش بخردهمچون كسى است كه صدقه‏اى به قومى نيازمند رسانده است،وهديه را نخست به دختران بدهد وسپس به پسران، پس هر كه‏دخترش را شاد كند گويى كه اسيرى از فرزندان اسماعيل آزاد كرده‏است."(٢٢٧)

٤ - سكونى از امام صادق‏عليه‌السلام نقل مى‏كند كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرموده‏است: "هر زنى كه بدون اجازه شوهرش از خانه بيرون رود، تا زمانى‏كه باز گردد نفقه‏اى براى او تعلق نمى‏گيرد."(٢٢٨)

٥ - ابن اسنان به نقل از امام صادق‏عليه‌السلام درباره مردى روايت مى‏كندكه زن حامله خود را طلاق داده‏است؟

حضرت‏عليه‌السلام فرموده: "مهلت آن زن )عِدّه طلاق ( تا هنگامى‏است كه وضع حمل كند، و تا آن زمان، مرد بايد نفقه زن رابپردازد."(٢٢٩)

٦ - زراره از امام باقرعليه‌السلام نقل مى‏كند كه فرموده: "زن سه طلاقه،نفقه‏اى بر مرد خود ندارد ونفقه به زنى تعلق مى‏گيرد كه مردش‏مى‏تواند )در عدّه طلاق( به او رجوع كند."(٢٣٠)

تفصيل احكام:

نفقه همسر غير ناشزه، و مُطَلَّقه رجعى، و مُطَلَّقه حامله بدين‏شرح واجب است:

١ - در مقدار نفقه به سطح اجتماعى زن وشوهر نگريسته مى‏شودپس توانگر با تهيدست، وعزيز زاده با جز او متفاوت است ودر هريك از اينها عرف، ملاك است.

٢ - مرد، سرپرست خانه است واوست كه چگونگى نفقه را برحسب مصلحت خانواده مشخص مى‏كند؛ امورى همچون موقعيت‏خانه، چگونگى خانه، نوع خوراك وچگونگى جامه، اوقات‏مسافرت ونظاير آن. بهتر آن است كه در اين موارد با همسر وفرزندان‏رايزنى ومشورت كند وجايز نيست در رفتار خانوادگى از مرز معروف‏ورفتار پسنديده تجاوز نمايد.

٣ - در وجوب نفقه، تمكين شرط است، پس اگر همسر، ناشزه‏وسركش باشد نفقه‏اى براى او تعلق نمى‏گيرد، چنان كه بدون اجازه‏شوهر به مسافرتى غير واجب وغير ضرورى رود.

٤ - زن متعه، نفقه‏اى ندارد ونيز زنى كه طلاق بائن گرفته وحامله‏نيست نفقه‏اى نخواهد داشت، اما زن مطلقه رجعى تا پايان مدت‏عده، نفقه دريافت مى‏كند.

آداب انفاق در احاديث‏ آداب انفاق در سنت واحاديث معصومين، حكمت وآگاهى‏انسان را در اداره اقتصادى خانه مضاعف مى‏سازد، وبراى مزيداستفاده بخشى از اين آداب را يادآور مى‏شويم

١ - قناعت به اندك وبسنده كردن به آن مستحب است. امام‏صادق‏عليه‌السلام مى‏فرمايد: "هر كه بامقدار اندكى از معاش از خدا خشنودگردد، خدا هم با مقدار كمى عمل از او خشنود مى‏گردد."(٢٣١)

٢ - مستحب است زندگى انسان به قدر كفاف باشد. از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله ‏رسيده است كه فرمود: "خوشا به حال كسى كه اسلام آورده‏وزندگيش به قدر كفاف است."(٢٣٢)

٣ - ميانه روى در مخارج ودورى از تنگ گرفتن واسراف، مستحب‏است. داوود رقى از امام صادق‏عليه‌السلام نقل مى‏كند كه فرموده است:"ميانه روى را خدا دوست دارد واسراف را خدا ناپسند مى‏شمارد،اگر چه هسته‏اى را بيرون فكنى كه به كار آيد، يا باقيمانده نوشاك خودرا بيرون بريزى."(٢٣٣)

٤ - در حديثى از ابو الحسن‏عليه‌السلام آمده است كه: "هر كس ميانه روى‏در پيش گرفت نيازمند نشد."(٢٣٤)

٥ - آنچه براى بدن خوب ومفيد باشد اسراف نيست، در حديثى‏از امام صادق‏عليه‌السلام آمده است: "اسراف در امورى است كه مال را به‏تباهى كشد وبه جسم زيان وارد آورد."(٢٣٥)

٦ - مستحب است انسان حد وسط، بين اسراف و بخل، را برگزيند. در تفسير اين حد از امام جعفر صادق‏عليه‌السلام رسيده است كه‏حضرت‏عليه‌السلام اين آيه را تلاوت فرمود: )وَالَّذِينَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ‏يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذلِكَ قَوَاماً (٢٣٦)).

وآنان هستند كه هنگام انفاق اسراف نكرده، وبخل هم نورزند،بلكه )در احسان( ميانه‏رو ومعتدل باشند.

راوى مى‏گويد: حضرت‏عليه‌السلام مشتى سنگريزه برداشت ودر دست‏خود محكم گرفت وفرمود: "اين همان تنگ گرفتنى است كه در قرآن‏خداوند يادآور شده" وسپس مشتى ديگر سنگريزه در مشت گرفت‏ولى همه آنها را از كف رهانيد وفرمود: "اين همان اسراف است".

وسپس مشتى ديگر سنگريزه در دست گرفت ومقدارى‏از آن را رهاكرد ومقدارى نگه‏داشت وفرمود: "اين‏همان قوام وميانه روى است."(٢٣٧)

٧ - مستحب‏است براى خانواده با گشاده دستى عمل شود.ابوحمزه از امام زين‏العابدين روايت مى‏كند كه فرمود: "پسنديده‏ترين‏شما نزد خدا كسى است كه بر خانواده‏اش تنگ نگيرد."(٢٣٨)

امام رضاعليه‌السلام مى‏فرمايد: "مرد بايد با گشاده دستى با خانواده‏اش‏رفتار كند، تا آرزوى مرگ او را نكنند."(٢٣٩)

٨ - بر انسان واجب است تا حد كفايت به خانواده‏اش انفاق كندوبدين ترتيب انفاق بر صدقه مقدم است تا كفايت خانواده‏اش انجام‏پذيرد، در حديثى از امام باقرعليه‌السلام آمده است كه مردى به ايشان‏عرض كرد: در كوهستان ملكى دارم كه سالانه سه هزار درهم از آن‏سود مى‏برم، دو هزار از آن را نفقه خانواده مى‏كنم، وسالانه هزاردرهم را صدقه مى‏دهم، امام‏عليه‌السلام فرمود: "اگر دو هزار درهم براى‏آنچه در طول سال بدان نياز دارند كافى است، تو با اين كار به خويش‏نگريسته‏اى وبه خود آمده‏اى ودر زمان حيات به كارى پرداخته‏اى كه‏زنده به هنگام مرگش وصيت مى‏كند."(٢٤٠)

٩ - پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله بر كسى كه حق خانواده را ضايع مى‏كند نفرين‏فرستاده است. از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله نقل است كه فرمود: "ملعون است‏ملعون، كسى كه زحمتش را بر مردم افكند، ملعون است ملعون،كسى كه حق نانخورهايش را تباه سازد."(٢٤١)

١٠ - پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله دستور به سخاوت وگشاده دستى داده است. ازايشان نقل‏است كه كسى نزد ايشان آمد وعرض كرد يا رسول‏اللَّه! ايمان‏كدام يك‏از مردم بهتر است؟ حضرت گفت: "گشاده دست‏ترين آنها."(٢٤٢)

واز امام صادق‏عليه‌السلام روايت شده كه فرمود: "يك نوجوان گنهكارگشاده دست نزد خدا محبوبتر است از پير مرد عابد بخيل."(٢٤٣)

١١ - آدمى نبايد از فقر در هراس باشد، چون به بخل گرفتارمى‏شود از امام‏عليه‌السلام نقل شده كه فرمود: "خداوند براى بنده به قدرمخارج او، از آسمان كمك مى‏فرستد، وهر كه به عوض دادن‏خداوند يقين كند با جان ودل انفاق مى‏كند."(٢٤٤)

١٢ - مستحب است آدمى هر روزه ولو به مقدار يك درهم هزينه‏كند، از امام رضاعليه‌السلام نقل است كه يكى از غلامان بر ايشان وارد شدواو فرمود: "آيا امروز چيزى هزينه كرده‏اى؟" اوگفت: خير،امام‏عليه‌السلام فرمود: "پس خدا از كجا به ما عوض دهد، برو هزينه كن ولوبه اندازه يك درهم."(٢٤٥)

ودر حديثى از امام صادق‏عليه‌السلام نقل شده است كه فرمود: "هر كه‏چهار چيز را به جاى آورد چهار خانه در بهشت خواهد داشت: انفاق‏كند واز فقر نهراسد. با مردم با انصاف رفتار كند. در جهان سلام‏وصلح را گسترش دهد. لجاجت را ترك كند اگر چه حق با او باشد."(٢٤٦)

١٣ - مستحب است شخص مسلمان با انفاق، صله رحم كند. ازامام صادق يا باقرعليه‌السلام نقل است كه به ميسر فرمودند: "اى ميسر!گمان مى‏كنم با كسانت صله رحم مى‏كنى" عرض كرد: فدايت گردم‏آرى، من در بازار، نوجوان بودم ودو درهم مزدم بود، يك درهم را به‏عمه‏ام ودرهم ديگر را به خاله‏ام مى‏دادم. امام‏عليه‌السلام فرمود: "به خداسوگند دو بار اجل تو رسيده است وهر بار )به خاطر اين صله رحم(به تأخير افتاده است."(٢٤٧)

٤ - احكام عقد موقت‏

قرآن كريم: )وَالُمحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَأُحِلَ‏لَكُم مَا وَرَاءَ ذلِكُمْ أَن تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُم مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ‏مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيَما تَرَاضَيْتُم بِهِ مِن بَعْدِالْفَرِيضَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيماً حَكِيماً (٢٤٨))

"ونكاح زنان محصنه )شوهردار( نيز براى شما حرام شد، مگر آن‏زنان كه )در جنگهاى با كفار به حكم خدا( متصرف ومالك شده‏ايد. برشماست كه پيرو كتاب خدا باشيد، وهر زنى غير آنكه ذكر شد شما راحلال است كه به مال خود به طريق زناشويى بگيريد، نه آنكه زنا كنيد،پس چنانكه شما از آنها بهرمند شديد، آن مهر معين كه مزد آنهاست به‏آنان بپردازيد، وباكى نيست بر شما كه بعد از تعيين مهر هم به چيزى باهم‏تراضى كنيد )وبدانيد كه( البته خدا دانا و )به حقايق امور( آگاه‏است."

دين خدا، دين فطرت است واز فطرت بشرى، حب شهوات‏است، وكام‏گيرى جنسى غريزه‏اى است بشرى همچون نيازهاى‏ديگر ودين مبين اسلام، براى اشباع آن راههاى مشخصى را پيش‏نهاده است كه از آن جمله است نكاح دائم، وملك يمين ومتعه. ودربرابر، عمل زشت زنا ولواط، ودوست پسر ودوست دختر بازى،وهر ابزار نامشروع ديگر را براى فرو نشاندن شهوت، حرام شمرده‏است. خداوند مى‏فرمايد:)فَمَنِ ابْتَغَى‏ وَرَاءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْعَادُونَ (٢٤٩)).

"وآنان كه جز اين را بطلبند به حقيقت متجاوزان هستند."

عقد متعه سامان دادنى است در جهت اشباع غريزه جنسى درچهار چوب شريعت درخشان اسلامى وبا نظارت جامعه وقانون ودرچهار چوب پيمانى استوار )عقد( كه دو طرف را به پذيرش شرايط واجب قانونى ونيز شرايط فردى مورد نظر، ملزم مى‏كند.

بدين ترتيب متعه با فحشا تفاوت مى‏يابد كه تنها كار فحشاء برآوردن نياز جنسى است بدون هيچ گونه التزامى نسبت به وظايف‏مترتب بر آن )كه مهمترين آن، سرنوشت نسل است(.

كما اينكه گرفتن رفيق يا رفيقه )دوستى ميان دخترها وپسرهاى‏جوان كه معمولاً در حاشيه زندگى، آن هم به صورت پنهان صورت‏مى‏پذيرد( با ازدواج متعه، تفاوت ريشه‏اى دارد، زيرا رفيق بازى به‏هيچ روى تابع قانونى نيست كه زير نظر نظام اجتماعى باشد و دوطرف بدان متعهّد باشند، همچون دوستيهاى ديگر، وبه همين‏سبب، به دليل در پى داشتن مفاسد بزرگ اجتماعى، دوستى درزمينه امور جنسى مردود است.

اين از آن روست كه غريزه جنسى از نيرومندترين غريزه‏هاست‏وخداوند سبحان آن را چنين قرار داده است تا پيوندهاى ميان زن‏ومرد محكم واستوار گردد، واستمرار هميارى آنها در ساختن خانواده‏ورويارويى بادشواريهاى زندگى، ضمانت يابد وزير ساز كوشك‏جامعه به سامان رسد. پس اگر اجازه داده شود اين غريزه از اختيارقانون ونظارت جامعه خارج گردد، نه تنها در استوار كردن پيوندهاسودى نخواهد داشت، بلكه موجب گسستن ساختار متين خانواده‏نيز مى‏گردد.

رفيقه بازى همچون عمل زشت فحشا، پيوندى است از ديدگاه‏قانون نابسامان، در حالى كه ازدواج دائم يا موقت پيمانى است ميان‏دو شخص كه قانون آن را زير نظر دارد، وجامعه بر روى آن محاسبه‏ونظارت دارد.

از آيه كريمه كه گذشت چند حقيقت را الهام مى‏گيريم:

١ - كسى كه مالى در اختيار دارد مى‏تواند از مالش برخوردار گرددونيازهاى گوناگونش را برآورده سازد به شرط آن كه براى جامعه ياخود هيچ گونه فساد وتباهى به بار نياورد.

٢ - حرام آن است كه مرد، آب خود را جايى ريزد كه خانواده‏اى بنانگردد ونسلى به بار نيايد، وبدين ترتيب فلسفه متعه نيز همچون‏فلسفه نكاح دائم ساختن دژ استوار خانواده است.

٣ - اين كامگيرى )كه در عقد متعه صورت مى‏گيرد( بايد بر پايه‏توافق طرفين برابر مزدى صورت پذيرد وهر چه مدت آن بيشتر باشدمزد فزونى مى‏يابد وبر عكس

بدين ترتيب وجود دو شرط در متعه را دانستيم: اجرت )مهر(ومدت.

٤ - اين بر پايه توافق اوليّه ميان دو طرف است، ولى مى‏توان اين‏توافق را بر حسب رضايت طرفين تغيير داد، پس زن مى‏تواند قدرى‏از اجرت خود را ببخشد چنان كه مرد مى‏تواند مقدارى از مدت راناديده بگيرد.

حديث شريف:

١ - در تفسير عياشى به نقل از محمد بن مسلم آمده است كه ازابوجعفرعليه‌السلام روايت مى‏كند كه فرموده است: "جابر بن عبد اللَّه ازپيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله روايت كرده كه آنان به همراه پيامبر جنگيدند ومتعه را براى‏آنان حلال كرد وحرام نشمرد، وعلى‏عليه‌السلام مى‏فرمود: اگر عمر بر من‏پيشى نمى‏گرفت )در تحريم متعه( كسى زنا نمى‏كرد مگر نگون‏بخت، وابن عباس مى‏گفت )واين آيه را مى‏خواند(: هر آنچه از زنهارا متعه كرديد مدتش مشخص باشد وحتماً مزد آنها را بدهيد، واينان‏بدان آيه كفر ورزيدند وپيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله آن را حلال كرد وحرام نشمرد."(٢٥٠)

٢ - از در المنثور به نقل از ابن ابى حاتم روايت شده كه ابن عباس‏گفته است: "متعه زنان در آغاز اسلام بوده است، بدين ترتيب كه‏مردى به شهرى مى‏آمد وكسى را همراه نداشته كه زمين زراعى‏اش رااصلاح، دارايى وكالايش را حفظ كند وبه همين سبب با زنى تا زمانى‏كه به نظر مى‏رسد كارهايش انجام مى‏گردد ازدواج مى‏كرده وآن زن هم‏كالا ودارايى او را پاس مى‏داشته وبه زمينش رسيدگى مى‏كرده‏است."(٢٥١)

٣ - در تفسير فخر رازى آمده است: روايت شده كه عمر بر منبرگفت: دو متعه در زمان پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله مشروع بوده است كه من از هر دوى‏آنها بازمى دارم؛ متعه حج ومتعه زنان.

فخر رازى مى‏افزايد: اين از سوى او تصريحى است بر آن كه متعه‏نكاح در زمان پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله موجود بوده است واين سخن عمر: )من ازآن دو باز مى‏دارم( دلالت بر آن دارد كه پيامبر آن را نسخ نكرده است‏واين عمر بوده كه به نسخ آن پرداخته است. حال كه اين ثابت شدمى‏گوييم چنين كلامى دلالت بر آن دارد كه متعه در زمان پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله ‏ثابت بوده ونسخ نشد مگر به وسيله عمر، وهرگاه اين ثابت تلقى شودبايد كه منسوخ به شمار نيايد، زيرا آنچه در زمان پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله ثابت بوده‏وشخص پيامبر آن را نسخ نكرده نمى‏تواند با نسخ عمر منسوخ‏دانسته شود، واين همان برهانى است كه عمران بن حصين به آن‏استشهاد كرد وگفت: خداوند درباره متعه آيه‏اى فرو فرستاد وآن را باآيه ديگرى نسخ نكرد، وپيامبر ما را بدان خواند واز آن باز نداشت،سپس مردى هرچه خواست، طبق نظر خودش گفت: )يعنى عمر ازآن نهى كرد.("(٢٥٢)

٤ - از امام باقرعليه‌السلام نقل شده كه على‏عليه‌السلام مى‏فرمود: "اگر پسرخطاب بر من پيشى نمى‏گرفت )در تحريم متعه( كسى زنا نمى‏كردمگر انسان نگون بخت وشقى."(٢٥٣)

٥ - از امام‏عليه‌السلام رسيده است كه فرمود: "خداوند براى شما رأفت‏به ارمغان آورد وبه جاى شراب، متعه را برايتان قرار داد."(٢٥٤)

٦ - ابن بابويه به سندش روايت مى‏كند كه على‏عليه‌السلام در كوفه زنى ازبنى نهشل را متعه كرد.(٢٥٥)

از اين احاديث چنين به دست مى‏آيد كه متعه باقى است بنا به‏اصل تشريعى كه وحى آن را نازل كرده وسنت پيامبر بر آن تأكيدورزيده ومسلمانان نخستين بدان عمل مى‏كرده‏اند، وحكمت آن هم‏جلوگيرى از انتشار زنا وامكان بهره ورى بيشتر مسلمانان از طيبات وبرآوردن نيازهاى مبرم به ويژه هنگام سفر ودورى از اهل وعيال است.

استحباب متعه‏

٧ - بكر بن محمد مى‏گويد: از امام جعفر صادق‏عليه‌السلام درباره متعه‏پرسيدم وحضرت‏عليه‌السلام فرمود: "من كراهت دارم مسلمانى از دنيا بروددر حالى كه خويى از خويهاى پيامبر خدا را نگرفته باشد."(٢٥٦)

٨ - روايتى از امام باقرعليه‌السلام رسيده است كه فرموده: "آدمى به سه‏چيز مؤمن است: متعه زنان، خوشگويى با برادران ونماز در شب."(٢٥٧)

٩ - از امام صادق‏عليه‌السلام روايت است كه فرموده: "مستحب است كه‏مرد متعه كند، ودوست ندارم مردى از شما از دنيا برود ومتعه نكرده‏باشد اگر چه يك بار."(٢٥٨)

چه هنگام، متعه ترك مى‏شود؟

١٠ - از امام صادق‏عليه‌السلام روايت شده است كه يكى از اصحاب به‏حضرت‏عليه‌السلام عرض كرد كه مرا از متعه حالتى دست مى‏دهد كه ديگرسوگند خورده‏ام كه هرگز متعه نكنم. امام‏عليه‌السلام فرمود: "تو اگر خدا رافرمان نبرى عصيانش كرده‏اى."(٢٥٩)

١١ - فتح بن يزيد مى‏گويد از ابو الحسن‏عليه‌السلام پيرامون متعه پرسيدم‏وحضرت‏عليه‌السلام فرمود: "آن حلال ومباح مطلق است براى كسى كه‏خداوند او را با ازدواج بى نياز نكرده باشد، پس هركس چنين باشدخود را با متعه از لغزش حفظ كند، پس كسى كه با ازدواج بى نياز شده‏باشد متعه براى او مباح است هرگاه از همسرش دور باشد."(٢٦٠)

١٢ - محمد بن حسن بن شمون مى‏گويد: ابو الحسن‏عليه‌السلام به يكى ازاصحاب خود نوشت: "بر متعه اصرار نورزيد، وبر شماست‏برپاداشتن سنت )نكاح دائم(، پس به جاى بستر وزنهاى خودتان به‏متعه نپردازيد كه زنهايتان كفر مى‏ورزند وتبرى مى‏جويند ودستوردهنده به اين كار را نفرين مى‏كنند وبر ما لعن مى‏فرستند."(٢٦١)

١٣ - كسى از امام باقرعليه‌السلام درباره متعه سؤال كرد وحضرت‏عليه‌السلام ‏فرمود: "متعه امروز همچون ديروز نيست. آنها )يعنى زنانى كه متعه‏مى‏شوند( در آن روز مورد اطمينان بودند )از اينكه باعمل زشت‏خود را آلوده نمى‏ساختند( ولى امروز به آنها اطمينان نمى‏رود، پس‏درباره آنها پرس وجو كنيد."(٢٦٢)

از اين احاديث به دست مى‏آيد كه سوگند بر ترك متعه صحيح‏نيست زيرا سوگند است در ترك اطاعت خدا، وبراى كسى كه خدا باازدواج او را بى نياز كرده بهتر آن است كه به همسر خود بسنده كندمگر هنگامى كه به متعه، نياز احساس كند، اما در صورتى كه وجودمتعه غيرت زن را بر بيانگيزد ودر دين او تغييرى پديد آورد بهتر است‏متعه را ترك كند، ونيز چنين است هنگامى كه از عفت وپاكدامنى زن‏مورد متعه اطمينان نداشته باشد )به ويژه در اين روزگار(.

عقد متعه‏

١٤ - ابان بن تغلب مى‏گويد: "به امام صادق‏عليه‌السلام عرض كردم:هرگاه با زنى كه مى‏خواهم او را متعه كنم، خلوت كردم چه بگويم؟

حضرت‏عليه‌السلام فرمود: "مى‏گويى با تو ازدواج متعه مى‏كنم بر اساس‏كتاب خدا وسنت پيامبر در حالى كه نه من از تو ارثى مى‏برم ونه تو ازمن، براى )فلان مقدار( روز، واگر خواستى مى‏گويى براى )فلان‏مقدار( سال، با مهر )فلان مقدار( درهم، ومزدى را كه بر آن‏توافق كرديد خواه كم باشد يا زياد بر زبان مى‏آورى، پس هرگاه زن‏گفت: آرى، او راضى شده وزن تو خواهد بود وتو از همه مردم به اواولى هستى."(٢٦٣)

١٥ - از احول نقل شده است كه گفت از ابو عبد اللَّه پرسيدم:كمترين مالى كه آدمى مى‏تواند با آن متعه كند چقدر است؟حضرت‏عليه‌السلام فرمود: "يك مشت گندم، وبه زن مى‏گويد: تو را به عقدمتعه خود در مى‏آورم بر اساس كتاب خدا وسنّت پيامبر، نكاح است‏نه سفاح، به شرط اينكه نه من از تو ارث مى‏برم، ونه تو از من، واز توفرزندت را مطالبه نكنم، تا مدّت مشخصى، واگر )پس از اتمام‏مدت( به نظرم آمد )كه تمديد كنم( تو بر من مى‏افزايى، ومن بر تومى‏افزايم."(٢٦٤)