احکام خانواده و آداب ازدواج

احکام خانواده و آداب ازدواج0%

احکام خانواده و آداب ازدواج نویسنده:
گروه: جوانان و ازدواج

احکام خانواده و آداب ازدواج

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محمد تقی مدرسی
گروه: مشاهدات: 14063
دانلود: 3226

توضیحات:

احکام خانواده و آداب ازدواج
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 166 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 14063 / دانلود: 3226
اندازه اندازه اندازه
احکام خانواده و آداب ازدواج

احکام خانواده و آداب ازدواج

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

تفصيل احكام:

١ - حقيقت نكاح متعه عبارت است از: پيمان طرفينى مرد وزن برازدواجى موقت بر پايه مدت مشخص ومهر معلوم.

فقها مى‏گويند بايد اين پيمان وعقد با الفاظ واضحى مثل)زَوَّجْتُكَ( يا )مَتَّعْتُكَ( يا )أَنْكَحْتُكَ( از سوى زن به زبان آورده‏شود، اما تعابيرى مثل: )ملكتك( و) وهبتك( و )آجرتك نفسى( به‏نظر فقها جايز نيست.

وقبول از طرف مرد با الفاظ روشنى صورت مى‏پذيرد كه بيانگررضايت اوست در برابر آنچه زن در عقد ومهر ومدت مقرر مى‏دارد.

وصحيح‏تر آن است كه اظهار عقد، كفايت مى‏كند )وآن درحقيقت عبارت است از پيمانى محكم واستوار ميان دو طرف( به هركلمه واضحى باشد خواه به صيغه ماضى باشد )كه بهتر است( يامستقبل، به زبان عربى باشد يا غير عربى، وخواه به صورت صحيح‏آن را تلفظ كنند يا نه، ولى به هر حال بايد بيان كننده عقد باشد،وحتى اگر نوشتار يا امضا بر صيغه عقد يا نظاير آن باشد كافى خواهدبود، گرچه احوط آن است كه در بيان مقصود از گفتار بهره برده شود.

٢ - اگر كلام بدون قصد و نيّت باشد )وچيزى نباشد جز لقلقه‏زبان( يا گوينده بى توجه يا از روى سهو يا مجبور به سخن باشد،سخنش سودى نخواهد داشت زيرا اصل نكاح عقد قلبى وخواستن‏تعهّد است.

پس اگر يكى از دو طرف بداند كه ديگرى در عقد صادق نيست،بلكه بى هيچ توجهى يا تعهّدى نسبت به حقيقت عقد، صرفاً در پى‏لذت جويى وبه دست آوردن مال است، ديگر عقد متعه نخواهدبود.

پس اگر جوان مؤمنى با فاحشه‏اى ملاقات كرد واز او خواست به‏ازدواج موقتش در آيد وآن زن - بدون آن كه به عقد نكاح ايمان داشته‏باشد، بلكه صرفاً براى راه اندازى كارش - قبول كند، و آن جوان هم‏اين را از زن دانست، ديگر اين رابطه عقد به شمار نمى‏آيد، زيراجوهر وحقيقت عقد، همان نيت و قصد پايبندى و تعهّد طرفين‏است.

ونيز چنين است اگر زنى بفهمد كه مرد نسبت به شرايط عقدوپيامدهاى آن پايبند نيست وتنها در پى فرونشاندن نيازهاى جنسى‏خويش است، در صحت چنين عقدى اشكال است.

٣ - اگر عقد، مفهوم عرفى خود را از دست بدهد در صحت آن‏اشكال خواهد بود، چنان كه اگر دختر كوچكى را براى يك ساعت به‏عقد خويش در آورد تا بتواند به مادر او نگاه كند. آرى اين در صورتى‏ممكن وبلا اشكال است كه بتواند از آن دختر بهره برد.

٤ - وچنين است اگر زنى مفهوم عقد متعه را نداند، وبه سبب‏اختلاف در مذهب بدان ايمان نداشته باشد، و بدون قصد تعهّد به‏عقد متعه صرفاً به سبب به دست آوردن مال وكامجويى تن به اين كارداده باشد، پس متعه كردن با چنين زنى مشكل است. و در حديث‏مرسلى از امام‏رضاعليه‌السلام رسيده‏است كه: "متعه، حلال نيست مگر براى‏كسى كه آن را بشناسد وحرام است براى كسى كه آن را نشناسد."(٢٦٥)

چه كسى متعه مى‏شود؟

حديث شريف:

١ - در حديثى از امام رضاعليه‌السلام رسيده كه از ايشان درباره متعه سؤال‏كردند وامام‏عليه‌السلام فرمود: "شايسته نيست ازدواج كنى مگر با زن مؤمن‏يا مسلمان."(٢٦٦)

٢ - على بن فضال به نقل از برخى اصحاب روايت مى‏كند كه امام‏صادق‏عليه‌السلام فرموده‏است: "اشكالى ندارد اگر مردى با داشتن همسرآزاده، زنى يهودى يا مسيحى را متعه كند."(٢٦٧)

٣ - نيز از حضرت‏عليه‌السلام روايت شده كه فرموده است: "اشكالى‏ندارد مردى زنى مجوسى را متعه كند."(٢٦٨)

تفصيل احكام:

١ - عقد نكاح متعه بين يك زن ومرد مؤمن جايز است، ومردمؤمن مى‏تواند با زن مسلمان كه مذهبى مخالف دارد به شرط آن كه‏متعه را عقدى شرعى بداند نكاح متعه كند.

٢ - متعه كردن زن مشرك جايز نيست، ولى متعه كردن زن يهودى‏ومسيحى ومجوسى جايز است به شرط آن كه از ميگسارى وارتكاب‏محرمات بازداشته شوند.

٣ - متعه كردن زنى ناصبى كه اظهار دشمنى با اهل بيت پيامبرمى‏كند جايز نيست.

٤ - جايز نيست كسى را متعه كرد كه نكاح دائم با او حرام است،زنانى همچون محرمات نسبى يا رضاعى يا سببى، ونيز جايز نيست‏دو خواهر را با هم متعه كرد، چنان كه نمى‏توان دختر خواهر زن يادختر برادر او را به متعه در آورد مگر با رضايتش.

ويژگيهاى والاى متعه كننده‏

حديث شريف:

١ - حسن تفليسى مى‏گويد: از امام رضاعليه‌السلام پرسيدم: آيا مى‏توان‏زن يهودى يا مسيحى را متعه كرد؟

حضرت‏عليه‌السلام فرمود: "اگر زن مؤمن را متعه كند نزد من محبوبتراست واو احترام بيشترى از زن يهودى يا مسيحى دارد."(٢٦٩)

٢ - عبد اللَّه بن ابى يعفور به نقل از امام صادق‏عليه‌السلام مى‏گويد: ازحضرت‏عليه‌السلام درباره زنى پرسيدم كه وضع معلومى ندارد، آيا مى‏توان‏او را عقد متعه كرد يا خير؟

حضرت‏عليه‌السلام فرمود: "در آغاز از او درخواست عمل زشت فحشاءكند، پس اگر به فسق وفجور پاسخ مثبت داد او را متعه نكند."(٢٧٠)

٣ - در حديثى از امام صادق‏عليه‌السلام آمده است كه نبايد برخى زنان رامتعه كرد وفرمود:

"بر حذر باشيد از زنان كاشفه وداعيه وروسپيان وزنان شوهردار."

راوى گويد: به حضرت‏عليه‌السلام عرض كردم: زن كاشفه كيست؟

فرمود: "كاشفه زن هرزه‏ايست كه خانه فساد او معروف وآشكاراست وبا آسانى با او روابط نامشروع برقرار مى‏گردد."

عرض كردم: داعيه كدام زن است؟

فرمود: "زنى كه ديگران را به سوى خود مى‏خواند وبه فساد شناخته شده است."

عرض كردم: روسپى كيست؟

فرمود: "زنى كه به زناكارى مشهور است."

گفتم: زنان شوهردار چه كسانى هستند؟

فرمود: "زنانى كه به غير از احكام شرع و سُنَّت پيامبر طلاق‏گرفته‏اند."(٢٧١)

٤ - در حديثى از امام باقر وامام صادقعليه‌السلام رسيده است كه‏فرموده‏اند: "زن روسپى را متعه كن كه با اين كار او را از حرام به حلال‏آورده‏اى."(٢٧٢)

٥ - زراره از امام باقرعليه‌السلام روايت مى‏كند كه از حضرت‏عليه‌السلام درباره‏مردى سؤال نمودند كه از زنى خوشش آمده است وهنگامى كه‏پيرامون او تحقيق مى‏كند او را چنين مى‏يابد كه در زمينه فحشاء موردستايش است.

حضرت‏عليه‌السلام فرمود: "باكى نيست اگر با او ازدواج كند وعفيفش‏بدارد."(٢٧٣)

٦ - در حديثى به نقل از امام صادق‏عليه‌السلام آمده است كه مبشر ازحضرت‏عليه‌السلام پرسيد: در بيابانى كه در آن كسى نيست زنى را مى‏بينم،ودر برابر پرسش من اظهار مى‏دارد كه همسرى ندارد، ومن با اوازدواج مى‏كنم؟

حضرت‏عليه‌السلام فرمود: "آرى، او در مورد مسائل شخصى خودتصديق مى‏شود."(٢٧٤)

٧ - از امام صادق‏عليه‌السلام درباره دختر باكره‏اى سؤال كردند كه آيامى‏توان او را متعه كرد؟

حضرت‏عليه‌السلام فرمود: "باكى نيست اگر بكارت او را ندرد."(٢٧٥)

٨ - بزنطى به نقل از امام رضاعليه‌السلام نقل مى‏كند كه فرمود: "دخترباكره جز با اجازه پدرش متعه نمى‏شود."(٢٧٦)

تفصيل احكام:

١ - در شرايط عادى بر گزيدن همسر موقت همچون بر گزيدن‏همسر دائم، مستحب است، وملاك بر گزيدن آن هم همان ملاكهاى‏شرعى است كه عبارت است از پاكدامنى وتقوا واخلاق نيكووملاكهاى ظاهرى همچون زيبايى، بكارت ونظاير آن.

٢ - جايز است مرد زنى را متعه كند كه از پاكدامنى او اطلاعى‏ندارد، پس از آنكه او را آزمايش مى‏كند، به اين طريق كه او را به‏فحشاء دعوت كند، پس اگر آن زن از پذيرش فحشاء سرباز زد مورداعتماد است. همچنين از طريق ساير راههاى گزينش وتحقيق.

٣ - مكروه است زن غير متعهد را متعه كرد، واگر زنى عقد متعه رابه رسميت نشناسد متعه كردن او حرام خواهد بود، واگر مردى‏فاحشه‏اى را با هدف اصلاح او به متعه خود در آورد پاداش الهى‏خواهد داشت.

٤ - اگر دختر باكره‏اى اختيار دار خود بود، ظاهر، جواز متعه‏اوست چنان كه ميتوان او را به عقد دائم نيز در آورد، گرچه احوط ترك اين كار است.

٥ - اگر پدر اين دختر رضايت داد بدون اشكال مى‏توان او را متعه‏كرد ولى با عدم رضايت پدرش بنا به احوط جايز نيست به او دخول‏كرد كه مبادا به خانواده‏اش عيبى رسد.

٦ - متعه كردن دختر باكره جايز نيست، اگر ترسيده شود از اينكه‏اين كار سبب به فساد كشيده شدن دختر شود، يا ضرر وزيانى به‏دختر يا خانواده او برساند.

احكام مهر در متعه‏

حديث شريف:

١ - از امام صادق‏عليه‌السلام روايت شده است كه فرمود: "متعه صورت‏نمى‏گيرد مگر با دو امر: مدت مشخص ومزد معين."(٢٧٧)

٢ - در حديث ديگرى امام‏عليه‌السلام در برابر پرسش پيرامون متعه‏مى‏فرمايد: "مهر معلوم تا مدتى معلوم."(٢٧٨)

٣ - از ابو بصير روايت است كه گفت از ابو عبد اللَّه درباره كمترين‏مقدار مهر در عقد متعه پرسيدم وحضرت‏عليه‌السلام فرمود: "يك مشت ازطعام: آرد گندم يا سويق يا خرما."(٢٧٩)

٤ - وهم ايشان مى‏فرمايد:

"زنى نزد عمر آمده وگفت: من زنا دادم مرا پاك كن."

عمر دستور سنگسار نمودن او را داد، خبر به گوش اميرالمؤمنين‏عليه‌السلام رسيد وبه آن زن فرمود: "چگونه زنا دادى؟" گفت: ازصحرايى مى‏گذشتم كه به شدت تشنه شدم، از يك باديه نشين آب‏خواستم و او در دادن آب دريغ ورزيد وشرط كرد تنها در صورتى به‏من آب خواهد داد كه من خود را در اختيار او قرار دهم، پس هنگامى‏كه تشنگى مرا از پا در آورد، واز مرگ ترسيدم، او به من آب داد، ومن‏خود را در اختيار او قرار دادم.

امير المؤمنين فرمود: "به خداى كعبه اين همان ازدواج است."(٢٨٠)

٥ - عمر بن حنظله مى‏گويد: به امام صادق‏عليه‌السلام عرض كردم:"بازنى به مدت يك ماه ازدواج مى‏كنم، پس او مهر خود را به طوركامل از من مى‏خواهد ومن مى‏ترسم خلف وعده كند. حضرت‏عليه‌السلام ‏فرمود: "جايز است آن قدر كه مى‏توانى از مهر نزد خود نگهدارى واگرخلف وعده كرد به قدر خلف وعده از آن بستان."(٢٨١)

تفصيل احكام:

١ - مهر در عقد متعه همچون مدت، ركن است وعقد متعه بدون‏مهر صورت نمى‏پذيرد.

٢ - مهر بايد مشخص باشد، خواه با عدد يا به پيمانه يا وزن،ومانند يك‏مشت طعام هم كفايت مى‏كند، زيرا اجمالاً مشخص است.

٣ - مرد بايد همه مهر را هنگام عقد به زن بدهد مگر آن كه بترسدزن به شرط مدت عمل نكند كه در اين صورت ظاهراً مى‏تواند همه ياقسمتى از مهر را پيش خود نگاه دارد، وزن به قدر مدتى كه به آن‏وفا مى‏كند استحقاق مهر را مى‏يابد ومرد نمى‏تواند از پرداخت آن‏دريغ ورزد.

اما اگر مرد شرط كند كه مهر را بعداً خواهد پرداخت، يا اين كار درعقد متعه امرى شايع ومرسوم باشد اشكالى ندارد.

٤ - زن مى‏تواند پس از عقد همه مهر يا بخشى از آن را به مردببخشد.

٥ - اگر زن مقدارى از روزهاى متعه را به نحوى ضايع كند، مردمى‏تواند به همان مقدار از مهر از او باز ستاند.

٦ - فقها مى‏گويند اگر مردى پيش از دخول، مدت را براى زن‏ببخشد نيمى از مهر ساقط مى‏شود چنان كه در طلاق ساقط مى‏گردد،ولى احوط پرداخت كامل آن است.

احكام مدت در متعه

حديث شريف:

١ - امام صادق‏عليه‌السلام مى‏فرمايد: "متعه صورت نمى‏پذيرد مگر بامدت مشخص ومزد معلوم."(٢٨٢)

٢ - ونيز امام صادق‏عليه‌السلام مى‏فرمايد: "اگر به مدت تصريح شودمتعه خواهد بود واگر تصريح نشود نكاح دائم است."(٢٨٣)

٣ - هم ايشان مى‏فرمايند: "مرد هر چند روز را كه بخواهد با زن‏شرط مى‏كند."(٢٨٤)

تفصيل احكام:

١ - مدت در عقد متعه شرط است وبايد به گونه‏اى مشخص باشدكه نه كاستى‏پذير باشد ونه افزونى‏پذير، واگر چند روز معين يا چندهفته يا چند سال را مشخص كند صحيح است.

٢ - عقد موقت با شرط كردن يك روز، يا بخشى از يك روز، يا يك‏بار يا دو بار صحيح خواهد بود، ودر اين صورت مرد پس از پايان‏مدت يا پايان يافتن مباشرت جنسى وپيامدهاى عرفى آن زن را ترك‏مى‏كند مشروط بر اين كه زمان مباشرت جنسى عرفاً مشخّص باشد،پس اگر مرد شرط كند كه دو بار به زن مباشرت كند وفاصله ميان اين‏دو بار غير مشخص باشد اشكال خواهد داشت مگر اين كه مدت رامشخص سازد يا عرفاً مشخص باشد.

٣ - آيا جايز است مدتى را در آينده مشخص كند وبراى مثال‏بگويد: ماه رمضان سال آينده؟ فقها پاسخ مثبت مى‏دهند.

٤ - نمى‏توان وقتى را مشخص كرد كه براى كام گرفتن ومباشرت‏كافى نباشد، چنان كه نمى‏تواند مدت را - مثلاً - دويست سال تعيين‏كند، زيرا اين امر بنا به اقوى مخالف با مقتضيات تعيين وقت ومدت‏است.

٥ - اگر مدت را در عقد ذكر نكند، وقصد مرد از عدم تصريح به‏مدت در عقد، مطلق نكاح است، به عقد دائم بدل مى‏شود، واگرقصد او تنها نكاح موقت باشد ظاهراً عقد او فاسد وباطل است.

احكام شرط در متعه‏

حديث شريف:

١ - ابن بكير به نقل از امام جعفر صادق‏عليه‌السلام مى‏گويد:

"اگر شرايط متعه را بر زن عرضه كردى و او بدان تن داد وتزويج راايجاب كرد، شرط اول خود را پس از نكاح به او عرضه كن، اگر آن راپذيرفت كه شرط جايز است واگر آن را نپذيرفت، پس شرطى كه قبل‏از نكاح بوده بر او روا نيست."(٢٨٥)

٢ - احمد بن محمد بن ابو نصر از امام صادق‏عليه‌السلام روايت مى‏كند كه‏فرمود: "در نكاح متعه، هم ارث هست وهم نيست، اگر شرط كردى‏هست والاّ خير."(٢٨٦)

تفصيل احكام:

١ - هر شرطى كه در عقد متعه بدان تصريح شود، يا باشناخت دوطرف، عقد بر آن استوار گردد الزامى خواهد بود، اما سخنانى كه‏پيش از عقد ميان آن دو جريان مى‏يابد، وگاهى وعده هاى فريب‏دهنده در آن است اگر در عقد مورد توافق طرفين قرار نگيرد الزامى‏نخواهد بود.

٢ - جايز است دو طرف وقت ملاقات را مشخص كنند، كه شب‏باشد يا روز ويا حتى ساعت مشخصى، واگر عدم مباشرت جنسى راشرط كنند يا تعداد دفعات را به طور هفتگى مشخص سازند ياشرايطى از اين دست را پيش نهند كه مورد پذيرش دو طرف است‏جايز ووفاى به آن واجب است.

٣ - در عقد متعه دو طرف از همديگر ارث نمى‏برند، ولى آيا شرط كردن آن جايز است؟ برخى از فقها مى‏گويند آرى، وبرخى نيزگفته‏اند كه ارث با حكم الهى محقق مى‏شود نه با شرط بشرى وبر اين‏اساس ارث بردن از يكديگر حتى در صورت شرط كردن جايز نيست.

احكام فرزندان و جدايى در متعه‏

حديث شريف:

١ - هشام بن سالم مى‏گويد به امام صادق‏عليه‌السلام عرض كردم: به‏چنين زنى )كه مى‏خواهم با او متعه كنم( چه بگويم؟ فرمود: "به اوبگو: تو را به ازدواج در مى‏آورم بر پايه كتاب خدا وسنت پيامبر او،وخداوند ولىَّ من وتوست، براى فلان مدت و)فلان مقدار( درهم به‏اين شرط كه خدا ضامن من بر تو باشد كه به من وفادار بمانى، ومن‏براى تو شبها را تقسيم نمى‏كنم، وفرزندى از تو نخواهم طلب كرد،وتو هم براى من عده‏اى نگاه نخواهى داشت، پس هرگاه عقد تو تمام‏شد تا چهل وپنج روز ازدواج نمى‏كنى واگر باردار شدى مرا آگاه كن."(٢٨٧)

٢ - محمد بن مسلم مى‏گويد به امام صادق‏عليه‌السلام عرض كردم: اگر)زن متعه( حامله شد؟ فرمود: "او فرزند شوهر خواهد بود."(٢٨٨)

٣ - ابن ابى يعفور از امام جعفر صادق‏عليه‌السلام نقل مى‏كند كه فرمود:"مرد، زن متعه را لعان نمى‏كند."(٢٨٩)

٤ - زراره از امام باقرعليه‌السلام نقل مى‏كند كه: "هرگاه )در ازدواج متعه(مدت سپرى شد بدون طلاق، جدايى حاصل مى‏شود."(٢٩٠)

تفصيل احكام:

١ - مرد مى‏تواند در رابطه با زنى كه متعه كرده است عزل كند،وهرگاه از آن بهراسد كه فرزندش در اين ميان لوث شود عزل مستحب‏خواهد بود، وشايسته است كه آن را هنگام عقد شرط كند.

٢ - اگر زن متعه حامله شد فرزند به پدر ملحق مى‏شود، وجايزنيست فرزند را از خود نفى كند مگر با علم به اين كه فرزند از او نيست‏حتى اگر از زن عزل كرده باشد چون گاهى آب بدون آگاهى مرد به‏رحم زن مى‏رسد.

٣ - اگر مرد، فرزند را نفى كند بدون‏نياز به‏لعان، ظاهراً نفى مى‏شود.

٤ - در متعه، طلاق نيست واگر مردى بخواهد از او جدا شود كافى‏است بقيه مدت را به زن ببخشد تا جدايى حاصل شود، واگر منتظرشد تا مدت عقد به پايان رسيد، زن از مرد جدا مى‏شود بى اينكه نيازبه صيغه معينى داشته باشد.

٥ - در متعه ايلاء ولعان نيست.

٦ - اما درباره ظهار، بين فقهاء، اختلاف است واشبه عدم وقوع‏ظهار است واحتياط در آن بهتر است.

احكام عده در متعه‏

حديث شريف:

١ - عبد اللَّه بن عمر در حديثى از امام صادق‏عليه‌السلام )درباره متعه(روايت مى‏كند كه عرض كردم عدّه آن چقدر است؟ فرمود: "چهل‏وپنج روز يا يك حيض كامل."(٢٩١)

٢ - حميرى از امام زمان عجل اللَّه تعالى فرجه روايت مى‏كند كه‏نامه‏اى به حضرت‏عليه‌السلام نوشت درباره مردى كه با زنى در برابر چيزى‏معلوم تا مهلتى معلوم ازدواج كرد، وهنوز بر آن زن مهلت داشت كه‏بقيه مدت را به آن زن بخشيد وزن سه روز پيش از آن كه مرد او را رهاكند حيض شده بود، آيا مرد ديگرى مى‏تواند او را به هنگام پاك شدن‏از اين حيض تا وقت معلوم وبا مهر معلوم متعه كند، يا بايد تا حيض‏ديگر منتظر بماند؟ امام عجل اللَّه تعالى فرجه پاسخ داد: "تا حيض‏ديگر منتظر مى‏ماند، زيرا كمترين عده يك حيض كامل ويك طهركامل است."(٢٩٢)

٣ - زراره به امام باقرعليه‌السلام عرض كرد: عده متعه چقدر است اگر مردمتعه كننده بميرد؟ حضرت‏عليه‌السلام فرمود: "چهار ماه وده روز." سپس‏فرمود: "اى زراره! در هر ازدواجى كه مرد بميرد زن، خواه آزاد باشديا كنيز وازدواج به هر شكلى كه باشد نكاح دائم باشد يا متعه يا ملك‏يمين، عده او چهار ماه وده روز است."(٢٩٣)

تفصيل احكام:

١ - زن بايد پس از پايان يافتن مهلت متعه چهل وپنج روز يا يك‏حيض كامل ويك طهر كامل، عده نگه دارد، واگر در عادت باشدمنتظر مى‏ماند تا پاك شود وهرگاه بار دوم حيض شد از عده خارج‏مى‏گردد.

٢ - اگر مدتش به پايان رسد در حالى كه پاك است منتظر مى‏ماند تاحيض شود وسپس پاك گردد وباز حيض شود وسپس به محض ديدن‏خون از عده خارج شود.

٣ - اگر انتهاى مدت زن همزمان باشد با انتهاى عادت او بايد منتظربماند تا از حيض بعدى پاك گردد به گونه‏اى كه در آن هنگام يك طهركامل ويك حيض كامل صورت پذيرفته باشد واحوط آن است كه تاحيض بعدى منتظر بماند.

٤ - اگر مرد متعه كننده پيش از پايان يافتن مدت بميرد، زن متعه نيزبايد همچون همسر دائم چهار ماه وده روز عده نگه دارد.

٥ - مرد مى‏تواند يك زن را بارها متعه كند وآن همچون زن دائم‏نيست كه پس از نه بار طلاق دادن براى هميشه حرام گردد، وهرگاه‏مهلتش به پايان رسيد مى‏تواند از نو او را عقد كند ومنتظر عده اونمى‏ماند، ومى‏تواند پيش از پايان يافتن مهلت بر مهر زن بيفزايدومدت او را اضافه كند، ولى بنا به احوط نمى‏تواند پيش از بخشيدن‏بقيه مدت زن را از نو عقد كند.

بخش چهارم : رفتار پسنديده‏

١ - احكام آميزش‏

الف - احكام عزل(٢٩٤)

حديث شريف:

١ - يعقوب جعفى مى‏گويد از ابو الحسن‏عليه‌السلام شنيدم كه مى‏فرمود:"عزل در شش حالت اشكالى ندارد: زنى كه يقين دارد نازاست، زن‏سالمند، زن زبان دراز فحاش، زن بدزبان، زنى كه فرزند خود را شيرنمى‏دهد وكنيز."(٢٩٥)

٢ - عبد الرحمان حذاء به نقل از ابو عبد اللَّه‏عليه‌السلام مى‏گويد: "على‏بن الحسين‏عليه‌السلام در عزل، اشكالى نمى‏ديد."(٢٩٦)

٣ - از پيامبر روايت شده است كه ايشان عزل را از زن آزاد نهى‏مى‏فرمود مگر با اجازه خود زن.(٢٩٧)

تفصيل احكام:

الف - عزل مرد:

١ - عزل از سوى مرد نسبت به كنيز جايز است حتى اگر زن دائمش‏باشد.

٢ - مرد در صورتى مى‏تواند نسبت به همسر آزاد خود، خواه متعه‏باشد يا نكاح دائم، عزل كند كه در ضمن نكاح شرط كرده باشد.

٣ - نسبت به زن سالمند يا نازا يا سليطه وبدزبان وزنى كه فرزندش‏را شير نمى‏دهد نيز مى‏توان عزل كرد،چنان كه در روايت قبل بيان‏شد.

٤ - در شرايط عادى عزل جايز است ولى كراهت دارد به ويژه اگرزن راضى نباشد، مگر آن كه مصلحتى دينى يا دنيوى مهمترى در كارباشد همچون ضعف زن، ترسيدن از وفا نكردن به حق زن يا به حق‏كودك در جوانب مادى ومعنوى كه در اينگونه موارد كراهت ندارد.

٥ - اگر در عزل زيانى به زن رسد يا مغايرتى با نيك رفتارى داشته‏باشد اين كار حرام است مگر با راضى كردن زن.

ب - عزل زن:

ظاهراً درباره عزل زن - ممانعت او از اين كه مرد آبش را در رحم‏وى بريزد - بدون رضايت مرد، وهنگامى كه اين عزل با تمكين واجب‏زن نسبت به مرد، يا قيموميت مرد به زن، مغايرت داشته باشد حرام‏است ولى اگر هيچ يك از اينها نباشد دليلى بر حرمت وجود ندارد.

به طور كلى حقوق زن ومرد طرفينى است، زيرا خداوند مى‏فرمايد:)...وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ ...(٢٩٨)).

"... وزنان را نيز حقوقى است بر شوهران، چنانچه شوهران را بر آنهاحقوقى مشروع است..."

ب - احكام ترك آميزش‏

حديث شريف:

صفوان بن يحيى به نقل از ابو الحسن الرضاعليه‌السلام نقل مى‏كند كه ازحضرت‏عليه‌السلام درباره مردى پرسيدم كه زنى جوان نزد اوست ومرد چندماه يا يك سال با او نزديكى نمى‏كند، البته نه براى اين كه به زن زيانى‏برساند، بلكه چون مصيبت دار بوده‏اند، آيا چنين كارى گناه به شمارمى‏آيد؟ حضرت‏عليه‌السلام فرمود: "اگر بيش از چهار ماه با او نزديكى نكندگناه خواهد بود."(٢٩٩)

تفصيل احكام:

شريعت اسلام بر مرد حرام كرده مدتى بيش از چهار ماه به آميزش‏جنسى با همسرش نپردازد كه احكام، آن چنين است:

١ - ترك آميزش جنسى با همسر براى بيش از چهار ماه جايز نيست‏ودر اين ميان تفاوتى ندارد كه زن همسر دائم باشد يا همسر موقت

٢ - بنا به وجه اقوى ترك همبستر شدن با همسر دائم جوان ونيزغير جوان اگر اين ترك زيانى به زن رساند، يا به نيكو رفتارى نسبت به‏او خلل وارد كند، جايز نيست.

٣ - ترك آميزش جنسى در حالتهاى زير جايز است:

أ - با رضايت زن.

ب - با شرط كردن هنگام عقد.

ج - عدم امكان آميزش به هر دليلى.

د - ترس از رسيدن زيان به مرد يا زن.

ه - غيبت زن به اختيار خود.

و - نشوز زن )يعنى ترك وظايف همسرى نسبت به شوهر(.

٤ - در جماع واجب، بيشتر از ادخال، واجب نيست وترك سايركامجوييهاى مقدماتى مشروط بر آن كه خلاف رفتار نيك نباشداشكالى ندارد.

٥ - اگر مرد، پس از پايان يافتن چهار ماه، آميزش جنسى را به‏سبب مانعى همچون حيض يا نافرمانى يا نظاير آن ترك كند، بايد با ازميان رفتن مانع به آميزش جنسى بپردازد.

ج - احكام مربوط به كامجويى از پشت زن

قرآن كريم:١ - )نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتوْا حَرْثَكُمْ أَنَّى‏ شِئْتُمْ ...(٣٠٠)).

"همسران شما محل بذر افشانى شما هستند، بنا بر اين هر زمان‏بخواهيد مى‏توانيد با آنها آميزش نماييد..."

٢ - )...فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ...(٣٠١)).

"... چون پاك شدند از آن جا كه خدا فرمان داده است با ايشان‏نزديكى كنيد..." )قائلان به حرمت به اين آيه استشهاد مى‏كنند.(

٣ - خداوند از زبان پيامبرش لوط كه قومش را مورد خطاب قرارداده بود، مى‏فرمايد:

)...يَاقَوْمِ هَؤُلاءِ بَنَاتي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ ...(٣٠٢)).

"... گفت: اى قوم من! اينها دختران منند )ومن حتى حاضرم‏دختران خودم را به عقد شما در آورم اينها( براى شما پاكيزه‏ترند..."

)قَالَ هؤُلآءِ بَنَاتِي إِن كُنتُمْ فَاعِلِينَ (٣٠٣)).

"لوط به قوم خود گفت: من اين دخترانم را به نكاح شما مى‏دهم تااگر خيال عملى داريد انجام دهيد." معتقدان به جواز اين كار به اين آيه‏وآيه ٧٨ سورة هود و٢٢٣ سوره بقره استشهاد مى‏كنند

حديث شريف:

١ - عبد اللَّه بن ابى يعفور مى‏گويد: از ابو عبد اللَّه‏عليه‌السلام درباره مردى‏پرسيدم كه از پشت با زنش نزديكى مى‏كند. فرمود: "اگر زن راضى‏باشد اشكالى ندارد."(٣٠٤)

٢ - همو مى‏گويد: از ابو عبد اللَّه‏عليه‌السلام درباره نزديكى با زنان از عقب‏پرسيدم وحضرت‏عليه‌السلام فرمود: "اشكالى ندارد، ولى من دوست ندارم‏تو اين كار را بكنى."(٣٠٥)

٣ - على بن حكم مى‏گويد: از صفوان شنيدم كه مى‏گفت: به امام‏رضاعليه‌السلام عرض كردم مردى از دوستان شما از من خواسته پرسشى رامطرح كنم كه او مى‏ترسد آن را مطرح كند واز شما شرم دارد.حضرت‏عليه‌السلام فرمود: "پرسش او چيست؟" او مى‏گويد: عرض كردم:آيا مرد مى‏تواند با زنش از عقب نزديكى كند؟ حضرت‏عليه‌السلام فرمود:"آرى، اين به دست خود اوست." عرض كردم: شما نيز اين كار رامى‏كنيد؟ فرمود: "نه ما اين كار را نمى‏كنيم."(٣٠٦)

تفصيل احكام:

١ - بنا به نظر اقوى - كه نظر مشهور است - نزديكى كردن با زن ياكنيز از عقب جايز مى‏باشد، ولى شديداً كراهت دارد، واحوط، ترك‏اين كار است، به ويژه هنگام عدم رضايت زن يا زيان رساندن بدو،چنان كه خبر ابن ابى يعفور - كه پيشتر گفته شد - بر آن دلالت دارد.

٢ - بنابر جواز اين عمل، آيا مى‏توان در ايام حيض از عقب با زن‏نزديكى كرد؟ اقوى چنين است.

٣ - نزديكى از عقب همچون جماع طبيعى است در وجوب‏غسل، عده گرفتن، تعلق گرفتن مهر، باطل كردن روزه، ثابت شدن‏حد زنا اگر زن بيگانه باشد، واينكه ملاك تحقق جماع، دخول حشفه)قسمت جلويى آلت تناسلى مرد( يا به مقدار آن، و در حرمت دخترومادر زن، وديگر احكام مصاهره كه بر دخول مترتب است.

٤ - اين نوع جماع در حصول حلال شدن زن سه طلاقه كافى‏نيست، زيرا در اخبار آمده است كه بايد زن ومرد )عسيله( همديگررا بچشند )كنايه از انزال در رحم زن است( پس در اين حالت آميزش‏جنسى بايد از طريق طبيعى صورت پذيرد.

٥ - بعيد به نظر مى‏رسد كه اين كار از آميزش جنسى واجب چهارماه يكبار، كفايت كند

د - احكام همسر نابالغ‏

حديث شريف:

١ - ابو عبد اللَّه‏عليه‌السلام مى‏فرمايد: "هرگاه مردى با دختر نابالغى‏ازدواج كرد نبايد به او دخول كند تا وقتى كه دختر به نه سالگى‏برسد."(٣٠٧)

٢ - على‏عليه‌السلام مى‏فرمايد: "با همسرى كه دختر كمتر از ده ساله باشدنبايد آميزش كرد، اگر مرد با او آميزش كرد واو عيبناك شد مرد ضامن‏است."(٣٠٨)

تفصيل احكام:

١ - آميزش جنسى باهمسرى كه هنوز نه سالش تمام نشده، جايزنيست خواه آزاد باشد يا كنيز، همسر دائم باشد يا موقت، اماكامجوييهاى ديگر جز دخول، اعم از نظر يا نوازش با شهوت ياملاعبه ونظاير آن جايز است.

٢ - اگر مردى با دختر خردسالى ازدواج كند )خواه دائم يا موقت(وپيش از كامل شدن نه سال به او دخول كند واو را )افضاء((٣٠٩) كند،ديه‏اش به آن مرد تعلق مى‏گيرد - كه نصف ديه مرد است - يا بايد مادام‏العمر به او نفقه دهد، مگر آن كه او را در ازدواج خود نگهداردوطلاقش ندهد، وگفته شده مطلقاً بايد تا پايان عمر به آن دخترنفقه‏اش را بپردازد واين سخن موافق احتياط است.

٣ - احوط آن است كه نبايد پيش از كامل شدن ساختمان جسمى‏دختر ورسيدن او به حد زنان كامل باوى همبستر شد، وهنگام‏احتمال ضرر همچون )افضاء( ونظاير آن همبستر شدن با او حرام‏است.