الگوهاى رفتارى حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها

الگوهاى رفتارى حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها0%

الگوهاى رفتارى حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها نویسنده:
گروه: حضرت فاطمه علیها السلام

الگوهاى رفتارى حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: حليمه صفرى
گروه: مشاهدات: 24523
دانلود: 4055

توضیحات:

الگوهاى رفتارى حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 355 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 24523 / دانلود: 4055
اندازه اندازه اندازه
الگوهاى رفتارى حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها

الگوهاى رفتارى حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

دعاهاى حضرت زهراء در روزهاى هفته

از دعاهاى وارده منسوب به حضرت فاطمه كه بسيار تاءكيد شده است :

١- دعاى روز شنبه اللهم افتح لنا خزائن رحمتك و هب لنا اللهم رحمة لا تعذبنا بعدها فى الدنيا و الاخرة و ارزقنا من فضلك الواسع رزقا حلالا طيبا و لا تحوجنا و لا تفقرنا الى احد سواك و زدنا لك شكرا و اليك فقرا و فاقة و بك عمن سواك غنا و تعففا اللهم وسع علينا فى الدنيا اللهم انا نعوذ بك اءن تزوى و جهك عنا فى حال و نحن نرغب اليك فيه اللهم صل على محمد آل محمد و اءعطنا ما تحب واجعله لنا قوة فيما تحب يا اءرحم الراحمين

خدايا! گنجينه هاى رحمت را به روى ما بگشا و خدايا! به ما رحمتى ببخش ‍ كه بعد از آن در دنيا و آخرت عذابمان نفرمايى ، و از فضل وسيع خود رزقى حلال و پاك نصيب ما گردان ، و ما را به غير خود محتاج و نيازمند مفرما، و شكر از تو حاجت و نيازمند به تو و بى نيازى از غير خود را براى ما زياد كن ، خدايا؟ در دنيا بر ما وسعت عطا فرما، خداى ؟ ما به تو پناه مى بريم از اينكه روزى خويش را از ما پنهان دارى در حالى كه ما به سوى تو مشتاقيم ، خدايا ! بر محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درود فرست و آنچه دوست دارى به ما عطا كن و در آنچه علاقه توست به ما نيرو ده ، اى مهربان ترين مهربانان

٢- دعاى روز يكشنبه اللهم اجعل اول يومى هذا فلاحا و آخره نجاحا و اءوسطه صلاحا اللهم صل على محمد و آل محمد و اجعلنا ممن اءناب اليك فقبلته و توكل عليك فكفيته و تضرع اليك فرحمته

خدايا! ابتداى اين روز را رستگارى و انتهاى آن را پيروزى و وسط آن را صلاح قرار ده ، خدايا! بر محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درود فرست و ما را از آنكه به سوى تو بازگشتند و تو قبولشان فرمودى و آنانكه بر تو توكل نمودند و كفايتشان نمودى و آنانكه به سويت زارى نمودند و تو رحمتشان نمودى قرار ده

٣- دعاى روز دوشنبه اللهم انى اسئلك قوة فى عبادتك و تبصرا فى كتابك و فهما فى حكمت اللهم صل على محمد و آل محمد و لاتجعل القرآن بنا ماحلا و الصراط زائلا و محمداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عنا موليا

خدايا! از تو در انجام عبادتت توانايى ، و انديشه در كتاب تو و فهم در حكمتت در خواست مى كنيم ، خدايا! بر محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درود فرست و قرآن را دشمن ما و صراط را بى ثبات و محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را از ما روى گردان قرار مده

٤- دعاى روز سه شنبه اللهم اجعل غفلة الناس ذكرا و اجعل صالح ما نقول باءلسنتنا نية فى قلوبنا اللهم ان مغفرتك اءوسع من ذنوبنا و رحمتك اءرجى عندنا من اءعمالنا اللهم صل على محمد و آل محمد و وفقنا لصالح الاعمال و الصواب من الفعال

خدايا! غفلت مردم را براى ما ياد آورى و يا آنان را براى ما شكر، و آنچه از سخنهاى شايسته و به زبانهايمان مى گوييم و به عنوان نيتى (پاك ) در دلهاى ما قرار ده ، خدایا ! همانا كه آمرزشت وسيع تر از گناهان ما، و رحمتت در نزد ما اميدوار كننده تر از كردار ما است ، خدايا! بر محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درود فرست و در اعمال صالح و انجام كارهاى درست ما را موفق گردان

٥- دعاى روز چهارشنبه اللهم احرسنا بعينك التى لا تنام و ركنك الذى لايرام و ياءسمائك العظام و صل على محمد و آل محمد و احفظ علينا ما لو حفظه غيرك ضاع و استر علينا ما لو ستره غيرك شاع و اجعل كل ذلك مطواعا انك سميع الدعاء قريب مجيب

خدايا! به چشمان تو كه هرگز نخوابد،بر محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درود فرست و از ما حفاظت كن كه اگر غير تو از ما حفاظت كند ضايعمان كند، و عيبهاى ما را بپوشان كه اگر غير تو بپوشاند آشكارش نمايد، و همه آن را براى ما فرمانبردارى قرار ده ، همانا تو شنونده دعا و نزديك و اجابت كننده اى

٦- دعاى روز پنج شنبه اللهم انى اسئلك الهدى و التقى و العفاف و الغنى و العمل بما تحب و ترضى اللهم انى اءسئلك من قوتك لضعفنا و من غناك لفقرنا و فاقتنا و من حلمك و علمك لجهلنا اللهم صل على محمد و آل محمد و اءعنا على شكرت و ذكرك و طاعتك و عبادتك برحمتك يا اءرحم الراحمين

خدايا! من از تو هدايت ، تقوا، پاكدامنى ، بى نيازى از خلق ، و عمل به آنچه موجب خشنودى تو شود در خواست مى كنم ، خدايا! من از تو به راستى سستى ما نيروى تو، نيازمندى ما بى نياز تو و نادانى ما بردبارى و دانائيت را درخواست مى كنم ، خدايا! بر محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درود فرست ، و به رحمت خويش ما را در شكر و ذكر و فرمانبردارى و عبادتت يارى فرما، اى مهربان ترين مهربانان

٧- دعاى روز جمعه اللهم اجعلنا من اءقرب من تقرب اليك و اءوجه من توجه اليك و اءنجح من ساءلك و تضرع اليك اللهم اجعلنا ممن كانه يراك الى يوم القيامة الذى فيه يلقاك و لا تمتنا الا على رضاك اللهم و اجعلنا ممن اءخلص لك بعمله و اءحبك فى جميع خلقك اللهم صل على محمد و آل محمد و اغفر لنا مغفرة جزما حتما لا نقترف بعدها ذنبا و لا نكتسب خطيئة و لا اثما اللهم صل على محمد و آل محمد صلاة نامية دائمة زاكية متتابعة متواصلة مترادفة برحمتك يا اءرحم الراحمين(٤٣٩)

خدايا ما را از نزديكترين كسانى كه به تو نزديك شوند، و آبرومندترين كسانى كه رو به سوى تو نمودند، و كامياب ترين كسانى كه از تو درخواست و به سوى تو زارى كردند قرار ده ، خدايا! ما را تا روز قيامت كه تو را ملاقات كنند از آنان قرار ده كه گويا تو را مى بينند و ما را نميران جز به خشنوديت ، خدايا! ما را از آنان كه كردار خويش را براى تو خالص كرده و تو را در همه آفريدگانت دوست دارد قرار ده ، خدايا! بر محمد و آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درود فرست و ما را بيامرز، آمرزيدنى حتمى كه پس از آن در گناه نيفتيم و خطاء و گناهى كسب ننماييم ، خدايا! به رحمت خويش بر محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و آل محمد درود فرست درودى هميشگى و پاكی پى در پى و متصل ، اى مهربان ترين مهربانان

فصل يازدهم : سوگنامه فاطمه عليها‌السلام

شكايت امام زمان (عج )

حضرت مهدى (عج ) فرمودند:

اگر نبود كه دوستدار شايستگى و مهر بر شما بوده و اگر نسبت به شما محبت و علاقه نداشتيم ، از گفتگوى با شما روى گردانده و كارى به كار شما نداشته و به آزمايش خود كه درگيرى با يك ستمگر سركش و گمراه است كه عده اى را نيز در گمراهى به دنبال مى كشد مى پرداختيم ، هم او كه با پروردگار خود به نزاع و ضديت برخاسته و مدعى چيزى شده كه مربوط به او نبوده و حق كسى را كه خداوند اطاعت او را واجب نموده منكر شده است ، همان ستمگر غاصب من از دختر رسول خدا سرمشق نيكويى دارم : انسان نادان به پستى كار خودش گرفتار خواهد شد و به زودى شخصى كافر خواهد دانست كه فرجام كار از آن كيست.(٤٤٠)

يا علىعليه‌السلام در هيچ امرى مخالفت تو را نكردم در يكى از روزهاى آخر حيات فاطمهعليها‌السلام كه در بستر بيمارى بود به علىعليه‌السلام گفت : على جان ! هنگام فراق نزديك شده است ، سخنانى دارم كه مى خواهم با تو بگويم

علىعليه‌السلام فرمود: آنچه دلت مى خواهد بگو، پس بر بالين فاطمهعليها‌السلام نشست و دستور داد كسى داخل اطاق نباشد. آنگاه دختر پيامبر اين چنين گفت :

((اى پسرم عم ! از شروع زندگى ام با تو در هيچ امرى مخالفت تو را نكردم و هرگز از من دروغ و خيانت سر نزد.

علىعليه‌السلام در حالى كه او را تصديق مى كرد، گفت :

تو باتقواتر و متواضع تر از آن هستى كه من تو را بر چنين امرى سرزنش كنم ، آه چقدر جدايى و دورى از تو بر من دشوار خواهد بود! مصيبت پيامبر برايم زنده مى شود، از دست دادن تو براى من بسيار سخت و ناگوار است از اين ماتم به خداى خود پناه مى برم و دل به او مى سپارم مصيبت فراق تو آن قدر تلخ و سنگين است كه تحمل آن براى على مشكل و طاقت فرساست ، مصيبتى كه هيچ چيز نمى تواند آن را جبران كند، اين دردى است كه درمانى براى او نمى بينم

سپس علىعليه‌السلام سر فاطمهعليها‌السلام را به سينه چسباند و با هم گريستند. گريه فاطمهعليها‌السلام براى تنهايى علىعليه‌السلام و گريه علىعليه‌السلام در فراق زهراءعليها‌السلام (٤٤١)

اشك مظلوم ، موجب رحمت است روزى حضرت فاطمهعليها‌السلام رو به حضرت علىعليه‌السلام نمود و گفت : اى اباالحسن ! من از پدرم شنيدم كه مى فرمود: اشك ، خشم خداوند را خاموش مى كند و قبر باغى از باغهاى بهشت نخواهد بود مگر هنگامى كه بنده از ترس خدا گريه كند و خداوند عزيز و جبار مى داند كه من با اين اشكها از خوف خدا مى گريم

حضرت علىعليه‌السلام گريست ، فاطمهعليها‌السلام از اشكهاى آن حضرت گرفته و بر چهره خود كشيده و گفت : اى اباالحسن ! اگرغمگينى در بين امت گريه كند خداوند آن امت را مورد بخشايش خود قرار مى دهد. پسر عمو! تو غمگين و محزونى و من اشك چشم تو را به صورت مى كشم تا مشمول رحمت خدا شوم(٤٤٢) بيت االاحزان فاطمهعليها‌السلام بعد از وفات رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و پيش آمدن مشكلات و مصيبتها بر اهل بيت پيامبر فاطمه زهراءعليها‌السلام همواره شال عزابر سربسته بود. از نظر جسمى روز به روز به تحليل مى رفت و از فراق پدر گريان و قلبش سوزان بود. ساعتى بيهوش مى شد و ساعتى به هوش مى آمد گريه هاى آن حضرت بر پدرش قطع نمى شد.

منزل زهراءعليها‌السلام از دو طرف در داشت يكى داخل مسجد باز مى شد و ديگرى در كوچه مجاور باب جبرئيل ، مردى كه در مواقع نماز به مسجد مى آمدند از جلوى درب خانه فاطمهعليها‌السلام عبور مى كردند و صداى ناله آن حضرت را مى شنيدند و با خود مى گفتند: مگر چه شده كه يگانه دختر پيامبر اين قدر نالان است ؟ مگر چه ظلمى بر او روا داشتند؟! اين موضوع بر سران حكومت گران آمد. لذا افرادى خدمت اميرالمؤ منين علىعليه‌السلام رسيدند و از آن حضرت خواستند تا گريه و عزادارى فاطمهعليها‌السلام را كنترل نمايد يا شب گريه كند و يا روز، تا ما آرامش ‍ داشته باشيم

حضرت امير پس از سخنان آنان ، نزد فاطمهعليها‌السلام آمد و فرمود: فاطمه جان ! گروهى آمده اند و مى گويد: به فاطمه بگو يا شب گريه كند يا روز!

فاطمهعليها‌السلام جواب داد: اى اباالحسن ! چقدر اندك است ماندن من در ميان مردم و چقدر نزديك است زمان ، پنهان شدن من از جمعشان سوگند به خدا هرگز سكوت نمى كنم ، نه در شب و نه در روز، تا اينكه به پدرم رسول الله ملحق گردم على عليه‌السلام فرمود: هر طور دوست مى دارى عمل كن ، لذا آن حضرت جايگاهى را در بقيع بنام((بيت الاحزان))براى فاطمه درست كرد و حضرت فاطمه هر روز دست حسن و حسينعليه‌السلام را مى گرفت و به آنجا مى رفت و به عزادارى مشغول مى شد و غروب آنها را به منزل باز مى گرداند.(٤٤٣)

تقاضاى عيادت از فاطمه عليها‌السلام شيخ طوسى روايت كرده است :

هنگامى كه بيمارى فاطمهعليها‌السلام شدت يافت ، عباس (عمومى پيامبر) به عنوان عيادت ، به خانه فاطمه آمد. به او گفته شد كه حال فاطمه بسيار ناگوار است و هيچكس را به خانه اى كه در آن بسترى است راه نمى دهند. عباس به خانه خود مراجعت كرد و براى اميرمؤ منان عليه‌السلام پيام فرستاد، و به قاصد خود گفت : از قول من به على بگويد:((اى بردار زاده ، عمويت سلام مى رساند و مى گويد سوگند به خدا از بيمارى و دردمندى حبيبه رسول خدا و نور چشم پيامبر و من ، يعنى فاطمهعليها‌السلام آن چنان اندوهگين و غم زده شده ام كه وجودم در هم شكسته شده است ، گمان مى برم از نخستين كسى از ما باشد كه به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ملحق مى شود و آن حضرت او را براى بهترين مقامات بهشت برگزيده و به پيشگاه خداى بزرگ مى برد.

اگر مى دانى كه فاطمه عليها‌السلام به رحمت خدا خواهد رفت ، اجازه بده فردا جماعتى از مهاجران و انصار را جمع كنم ، تا در تشييع جنازه و نماز او شركت كنند و به پاداش ثواب آن نائل شوند كه اين كار براى عظمت اسلام ، كار نيكى است)).

حضرت علىعليه‌السلام به قاصد عباس كه به گفته راوى ،((عمارياسر))بود، فرمود:((سلام مرا به عمويم عباس برسان ، و بگو: خداوند محبت شما را از ما كم نكند، پيشنهاد شما را دريافتم ، و راءى شما نيكو است ولى مى دانى كه آنها همواره به فاطمهعليها‌السلام ظلم كردند و او را از حقش باز داشتند و از ميراث پدرش محروم نمودند و سفارش ‍ پيامبر در حق او را رعايت نكردند و رعايت حق الهى را ننمودند و خداوند براى داورى كافى است و از ستمگران انتقام خواهد گرفت من اى عمو از تو مى خواهم كه مرا ببخشى و مرا در ترك پيشنهاد تو معذور بدارى ، زيرا فاطمه عليها‌السلام وصيت كرده كه امر او را پنهان سازم(٤٤٤)

وداع فرزندان با مادر وقتى حضرت فاطمهعليها‌السلام از دنيا رحلت فرمود اسماء خود را روى آن حضرت انداخت و او را مى بوسيد و مى گفت : يا فاطمه وقتى كه بر پدرت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وارد شدى سلام اسماء بنت عميس را به او برسان در اين هنگام حسن و حسينعليهما‌السلام وارد شدند و ديدند كه مادرشان رو به قبله دراز كشيده فرمودند: اى اسماء! مادرمان هيچ وقت در اين ساعت نمى خوابيد؟ اسماء عرض كرد: اى فرزندان رسول خدا! مادر شما نخوابيده بلكه به جوار حق شتافته است

با شنيدن اين سخن حضرت امام حسنعليها‌السلام خود را بر روى مادر افكنده در حالى كه پاهايش را مى بوسيد مى فرمود: مادرجان ! قبل از آنكه جان از بدنم بيرون رود با من سخن بگو.

و همين گونه حضرت امام حسينعليه‌السلام پاى مادر را مى بوسيد و مى فرمود: مادرجان ! من حسينم ، مادر جان پيش از آنكه قلبم از حركت باز ايستد و بميرم با من حرف بزن

صاحب كتاب((ناسخ التواريخ))مى نويسد:

به هنگام رحلت حضرت زهراءعليها‌السلام زينبعليها‌السلام در حالى كه چادرش بر زمين كشيده مى شد، جلو آمده فرياد زد: اى پدر، اى رسول خدا! هم اكنون محروميت ديدار تو برايمان معلوم گرديد و شناخته شد.

علامه مجلسى نقل مى كند: كه ام كلثوم بيرون آمد در حالى كه چادرى بر سرافكنده بود كه قسمت پايين آن بر زمين كشيده مى شد و پيراهنى بر تن كرده كه اندامش را پوشيده بود صداى مى زد: اى بابا، اى رسول خدا! هم اكنون به راستى تو را از دست داديم ، به طورى كه ديدار ديگرى نخواهد بود.

پاورقي

٤١٧- مهج الدعوات ، ج ١ ص ٧

٤١٨- مفايتيح الجنان : ص ٨٣، / نماز حضرت فاطمه عليها‌السلام

٤١٩- مفاتيح الجنان : ص ٨٤

٤٢٠- مفاتيح الجناح ، دعا توسل

٤٢١- شفيعه محشر يا مظلوم پيامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

٤٢٢- مفايتح الجنان ، اعمال روز سوم از جمادى الاولى

٤٢٣- چون قرائت سوره توحيد به منزله يك سوم قرآن است و سه بار به منزله ختم قرآن مى باشد.

٤٢٤- مفاتيح الجنان

٤٢٥- كرامات مرعشيه : ص ٨٦.

٤٢٦- رنجها و فريادهاى فاطمه : ترجمه بيت الاحزان ، ص ٢٢٨.

٤٢٧- محبوبه جاويدان : ص ١١٢

٤٢٨- منتهى الامال : ص ٢٥٧.

٤٢٩- فرهنگ سخنان فاطمه زهراء ص ٣٧ - ٣٨ / به نقل از: كتاب عوالم : ج ١١، ص ٦٢٩.

٤٣٠- علل الشرايع : ج ١، ص ١٧٣.

٤٣١- بحارالانوار: ٤٣، ص ١٧٢.

٤٣٢- مناقب ابن شهر آشوب : ج ٣، ص ٣٣٧.

٤٣٣- امالى شيخ طوسى : ص ٥١٣.

٤٣٤- بحار: ج ٨٤، ص ٢٥٧، بحار: ج ٧٠، ص ٣٩٩.

٤٣٥- فاطمه زهراء شادمانى دل پيامبر: ص ٩٠٢ / به نقل از اللعمة البيضاء: ص ١٣١.

٤٣٦- فاطمه زهراء شادمانى دل پيامبر: ص ٩٠٢ / به نقل از المعة البيضاء: ص ١٣١

٤٣٧- فاطمه زهراء شادمانى دل پيامبر ص ٤٥٤.

٤٣٨- فاطمه زهراءشادمانى دل پيامبر: ص ١٥٥ / سفينة البحار: ج ٢، ص ٣٧٢.

٤٣٩- ادعيه فاطميه / به نقل از: بحارالانوار: ج ٨٧، ص ٣٣٩ - ٣٣٨.

٤٤٠- فاطمه زهراء شادمانى دل پيامبر ص ٤٢،/ به نقل از بحارالانوار: ج ٥٣، ص ١٨٠ - ١٧٩.

٤٤١- كشف الغمه : ج ١، ص ١٩١،

٤٤٢- فاطمه زهراء شادمانى دل پيامبر: ص ٤٤٤ / به نقل از: الكوكب الدرى

٤٤٣- فرهنگ سخنان فاطمه زهرا: ص ٣١٩ / به نقل از بحارالانوار: ج ٤٣، ص ١٧٤، الكوكب الدرى : ج ١ ص ٢٤٢.

٤٤٤- رنجها و فريادهاى فاطمه : ترجمه بيت الاحزان ، ص ٢٤٣.

هنوز بازوى مادرم سياه و كبود است ((حضرت آية الله مرتضى فيروز آبادى))يكى از استوانه هاى علم در حوزه علميه نجف اشرف و حوزه علميه قم بود)).

نقل كرده اند كه ايشان مى فرمود: زمانى كه در نجف اشرف بودم ، يك شب در عالم رؤ يا ديدم كه در منزل شخصى خود، مجلسى اقامه شده و در آن مجلس حضرت فاطمهعليها‌السلام با چادر نشسته است افرادى از مؤ منين به صف ايستاده ، يكى يكى آمده عرض ادب مى كنند و مى روند. چون همه رفتند، حضرت چادر را كنار زد، از اين عمل خانم متوجه شدم كه چون من به آن حضرت محرم هستم ، لذا اين عمل را انجام داد. چه جمالى ! در عالم رؤ يا گفتم : صورتش شبيه به صورت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است

سپس جلوتر رفته و عرض كردم : مادر! آيا اين كه قريب به هزار و چهارصد سال است خطباء مى گويند، شوهرت علىعليه‌السلام را با سر بى عمامه و دوش بى رداء و ريسمان به گردن به مسجد بردند، صحت دارد؟ حضرت فرمود:

استحقروا ابا الحسن بعد رسول الله

على را بعد از رسول خدا تحقير كردند!

من به فارسى مى گفتم و حضرت عربى جواب مى داد.

عرض كردم : مادر! قريب هزار و چهارصد سال است كه مورخين نوشته اند و خطباء گفته اند كه آن نانجيب به بازوى شما تازيانه زد و سياه شده((و فى عضدها كمثل الدملج)). فرمود: بلى آنگاه دست راست را از آستين بيرون آورد، ديدم هنوز بازوى مادرم سياه و كمبود است(٤٤٥)

اندوه امام زمان عليه‌السلام

مرحوم علامه سيد باقر پسر آية الله حجت سيد محمد هندى نقل شده كه حضرت ولى عصر را در شب عيد غدير در خواب به حالت افسردگى و غمگين ديد و پرسيد: آقاى من ! چه شده كه شما را امروز غمگين و افسرده مى بينم با اينكه مردم از عيد غدير خوشحال و مسرورند؟

حضرت فرمود: در ياد و غم اندوه مادرم مى باشم ، سپس فرمود:

لا ترانى اتخذت لا و علاها بعد بيت الاحزان بيت سرور سوگند به شرف مقام آن حضرت مرا نخواهى ديد كه پس از بيت الاحزان خانه خوشى بگيرم.(٤٤٦)

ذخيره فاطمه عليها‌السلام

براى قبر حضرت فاطمهعليها‌السلام در ضمن وصاياى خود به علىعليه‌السلام گفت : يا على ! اين شيشه را بگير و هنگامى كه از كار من فارغ شده و مرا در قبرم نهادى ، آنان را در لحد من بگذار. علىعليه‌السلام فرمودند: اى بانوى زنان ! در اين شيشه چيست ؟

فاطمهعليها‌السلام پاسخ داد: يا اباالحسن ! من از پدرم شنيدم كه مى فرمود: راستى كه قطرات اشك ، غضب و خشم خداى را خاموش ‍ مى سازد و قبر، باغى از باغات بهشت نمى شود مگر اينكه بنده از خوف خدا گريه كرده باشد و خداى عزيز جبار مى داند كه گريه كرده ام و اين قطرات اشك من در سحرهاست كه در اين شيشه جمع كرده ام و آن را ذخيره اى براى درون قبر خود نموده ام تا در روز حشر، آن را بيابم حضرت علىعليه‌السلام از سخن حضرت زهراءعليها‌السلام گريان شد و در اين موقع فاطمهعليها‌السلام دستش را دراز كرد و اشكهاى چشم علىعليه‌السلام را گرفت و به صورت خود كشيد.(٤٤٧)

سفارش به خواندن قرآن

در كتاب((مصابح الانوار))از امام صادقعليه‌السلام و او از پدرانش نقل كرده است كه :

فاطمهعليها‌السلام هنگامعليه‌السلام هنگام احتضار، به امير مؤ منان علىعليه‌السلام وصيت كرد: وقتى از دنيا رفتم ، خودت مرا غسل بده و كفن كن و نماز بر جنازه ام بخوان و در قبر بگذار، و لحد مرا بچين و خاك بر قبرم بريز، و سپس بالاى سر، مقابل صورتم بنشين و بسيار قرآن بخوان و دعاكن ، زيرا آن هنگام ساعتى است كه ميت به انس بازنده ها نياز دارد، و من تو را به خدا مى سپارم و وصيت مى كنم كه با فرزندانم به نيكى رفتار كنى(٤٤٨)

مولا بيا شبهاى جمعه بر مزارم روحم شود شاد اگر آيى كنارم اى روح و جانم يا على ورد زبانم يا على سوى پدر با صد محن امشب روانم جان تو و جان حسين و كودكانم بنشين كنارم يا على اى افتخارم يا على تابوت فاطمهعليها‌السلام اسماء بنت عميس ، نقل مى كند:

روزهاى آخر زندگانى حضرت زهراءعليها‌السلام با او بودم ، روزى مرا به ياد كيفيت حمل جنازه توسط مردم انداخت ، و ابراز نگرانى فرمود كه : چرا جنازه را روى تخته اى مى گذارند و بالاى دست مردان حمل مى كنند؟!

سپس فرمود: من بسيار زشت مى دانم كه جنازه زنان را پس از مرگ بر روى تابوت سرباز گذاشته و بر روى آن پارچه اى مى اندازند كه حجم بدن را براى بينندگان نمايش مى دهد. مرا به روى تابوت آن چنانى نگذار و بدن مرا بپوشان كه خدا تو را از آتش جهنم باز دارد.

به علىعليه‌السلام وصيت كرد: اى پس عمو! براى من تابوتى درست كنيد، همانگونه كه ملائكه شكل آن را به من نشان داده اند.

اسماء بنت عميس مى گويد: خدمت آن حضرت توضيح دادم : در سرزمين حبشه ، تابوتى براى حمل جنازه ها درست مى كنند كه بدن ميت را مى پوشاند و سپس به وسيله چوبهاى تر و شاخه هاى نازك درخت ، شكل و قيافه آن را ترسيم كردم

حضرت زهراءعليها‌السلام خوشحال شده و فرمود: براى من تابوتى مثل آن درست كن و مرا با آن بپوشان ، خدا تو را از آتش دوزخ حفظ نمايد.(٤٤٩)

ماجراى ضربت فاطمه عليها‌السلام از زبان امام صادق عليه‌السلام

در كتاب((الاختصاص))از عبداله بن سنان از امام صادقعليه‌السلام روايت مى كند كه آن حضرت فرمود:

ابوبكر نوشته اى در رد فدك براى زهراءعليها‌السلام نوشت زهراء در حالى كه نوشته را در درست داشت از نزد ابى بكر بيرون آمد، عمر در راه به او رسيد و گفت : دختر محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اين نوشته چيست كه در دست توست ؟ فرمود: نوشته اى است كه ابوبكر در رد فدك برايم نوشته است گفت : نوشته را به من بده زهراءعليها‌السلام حاضر نشد نوشته را به او بدهد. عمر لگدى به زهراء زد كه در اثر اين ضربه زهراء (عه ) كه فرزند پسرى به نام محسن در شكم داست سقط كرد، سپس عمر، او را سيلى زد. گويى هم اكنون به گوشواره هاى گوشش مى نگرم كه در اثر سيلى شكست سپس عمر نوشته را برداشت و پاره كرد. زهراءعليها‌السلام به خانه رفت و هفتاد و پنج روز در اثر ضربتى كه عمر به او زد، مريض بود تا اينكه از دنيا رفت(٤٥٠)

آتش زدن در خانه ! از زبان فاطمه عليها‌السلام

قال فاطمة الزهراءعليها‌السلام :

فجمعوا الحطب الجزل على بابى و آتوا بالنار ليحرقوه و يحرقونا فوقعت بعضادة الباب و ناشدتهم باالله و باءبى ان يكفوا و ينصرونا فاخذ عمر السوط من يد قنفذ مولى ابوبكر فضرب به على عضدى حتى صار كالد ملج و ركل الباب برجله فرده على و انا حامل فسقطت بوجهى و النار تسعر و يسفح فى وجهى فيضربى بيده حتى انتثر قرطى من اذنى فجائنى المخاض فاسقطت محسنا بغير جرم ،

فاطمه زهراء فرمود:

بر در خانه ام هيزم و خاشاك آوردند و آتش آوردند كه آن را شعله ور سازند و ما را بسوزانند. من در آستانه در قرار داشتم و آنها را قسم دادم به خدا و به پدرم كه دست از ما برداريد و به دادمان برسيد.

عمر تازيانه را از دست قنفذ غلام ابوبكر گرفت آن را بر بازويم زد، چنان كه كبود شد لگد محكمى بر در زد و آن را بر رويم انداخت در حالى كه حامله بودم به رو در خاك افتاده ، آتش زبانه مى كشيد و چهره ام را داغ مى كرد. مرا چنان سيلى زد كه گوشواره از گوشم فرو افتاد درد زايمان مرا گرفت و محسنم را بدون جرم سقط كردم)).(٤٥١)

گريه بر امام حسين عليه‌السلام

مفصل به امام صادقعليه‌السلام عرض كرد: اى مولاى من ! اشك ريختن را چه ثوابى است ؟

فرمود: در صورتى كه به خاطر فردى بر حق اشك ريخته شود، ثوابى بى شمار دارد.

عرض كرد: اى پسر رسول خدا! روز انتقام گيرى شما از روز سختى و اندوهتان بزرگتر است

حضرت فرمود: ولى هيچ روز همچون روز محنت و اندوه ما در كربلا نيست ، هر چند روز سقيفه و سوزاندن در خانه اميرالمؤ منين و حسنين و فاطمه و زينب و ام كلثوم و فضه و كشتن محسن با ضرب لگد، بزرگتر و وحشتاكتر و تلخ ‌تر است ، زيرا آن روز اصل و ريشه عذاب است(٤٥٢)

فاطمه بين فشار در و ديوار بر حاشيه برگ شقايق بنويسيد گل طاقت بين در و ديوار ندارد علامه مجلسى از((سليم بن قيس كوفى))نقل مى كند كه :

بعد از رحلت خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، عمر به ابوبكر گفت : همه مردم با تو بيعت كرده اند جز على و اهل بيت او، شخصى را نزد او بفرست كه بيايد و بيعت كند، ابوبكر پسر عموى عمر را كه((قنفذ))نام داست نزد علىعليه‌السلام فرستاد. قنفذ چند بار از طرف ابوبكر نزد على رفت و پيامبر ابوبكر را ابلاغ كرد، ولى علىعليه‌السلام از آمدن نزد ابوبكر امتناع ورزيد.

عمر خشمگين شد و با خالد بن وليد و قنفذ به در خانه علىعليه‌السلام فرستاد. قنفذ چند بار از طرف ابوبكر نزد على رفت و پيام ابوبكر را ابلاغ كرد، ولى علىعليه‌السلام از آمدن نزد ابوبكر امتناع ورزيد.

عمر خشمگين شد و با خالد بن وليد و قنفذ به در خانه علىعليه‌السلام هجوم آوردند. فاطمهعليها‌السلام پشت در بود، هنوز شال عزا از رحلت پيامبر بر سرش بود، و از فراق پدر سخت نحيف و ناتوان شده بود، عمر فرياد زد: اى پسر ابوطالب ! در را باز كن !

فاطمهعليها‌السلام فرمود: اى عمر! ما را با تو چكار، چرا دست از ما بر نمى دارى ؟ با اينكه ما عزادار هستيم ؟

عمر گفت : در را باز كن ، وگرنه آن را به روى شما مى سوزانم

فاطمهعليها‌السلام فرمود: اى عمر! آيا از خدا نمى ترسى ؟ بدون اجازه وارد خانه من مى شود و به خانه ام هجوم مى كنى ؟

پس آتش طلبيد و در خانه را به آتش كشيد، آنگاه در نيم سوخته را فشار داد، در اين هنگام فاطمه با عمر رو برو شد و فرياد زد:

((يا ابتاه يا رسول الله))؛ اى پدرجان اى رسول خدا!

عمر شمشيرش را كه در نيام بود بلند كرد و به پهلوى زهراء زد، فاطمهعليها‌السلام ناله اى زد، عمر دوباره تازيانه اش را بلند كرد و بر بازوى زهراء زد، فاطمهعليها‌السلام فرياد زد((يا ابتاه !؛ اى پدرجان !...))در اين هنگام علىعليه‌السلام با شتاب بيرون آمد و گريبان عمر را گرفت و كشيد و او را بر زمين افكند به طورى كه بينى و گردن عمر مجروح گرديد و تصميم به قتل او گرفت ، اما به ياد وصيت و سفارش رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم افتاد كه آن حضرت را به صبر و تحمل سفارش كرده بود.

فرمود: اى پسر ضحاك ! به خداوندى كه محمد را به مقام نبوت ، گرامى داشت ، اگر وصيت پيامبر نبود البته مى دانستى كه بدون اجازه قدرت وارد شدن به خانه مرا نداشتى

عمر فرياد مى زد و كمك مى خواست جمعى به يارى او شتافتند، و وارد خانه شدند و حضرت را به طرف مسجد براى بيعت بردند، در اين هنگام فاطمهعليها‌السلام كنار در خانه بود. قنفذ با تازيانه ، ضربتى بر بازوى آن بزرگ بانوى جهان زد و هنگامى كه آن حضرت از دنيا رفت آثار آن تازيانه مانند بازوبند در بندنش نمايان بود و سپس در را فشار داد و به پهلوى فاطمه زد كه يك دنده از دنده هاى پهلويش شكست و جنين را كه در رحم داشت سقط شد، از آن پس همچنان بسترى بود تا اينكه به شهادت رسيد.(٤٥٣)

عذاب آنان كه فاطمهعليها‌السلام را آزردند روايت شده است : نخستين فردى كه در روز قيامت براى او داد خواهى مى كنند و دوباره او داورى مى نمايند، در مورد محسن فرزند علىعليه‌السلام است كه درباره قاتل او، قنفذ حكم مى شود، آنها را مى آورند و با تازيانه هاى آتشين مى زنند كه اگر يك تازيانه از آن تازيانه ها به تمام دريا بيفتد، همه آب آنها از مشرق تا مغرب ، به جوشش در مى آيد و اگر آن را بر كوههاى دنيا بگذارند، همه آنها ذوب شده و به خاكستر مبدل مى گردند، قاتل محسن ، قنفذ را با آنان تازيانه ها مى زنند.

همچنين در روايتى از امام صادقعليه‌السلام نقل مى كنند كه فرمود: در روز قيامت ، حضرت خديجه و فاطمه بنت اسد (مادر علىعليه‌السلام محسن را حمل مى كنند، آنها گريه و ناله مى كنند، مادرش فاطمهعليها‌السلام اين آيات قرآن را مى خواند:

((هذا يومكم الذى توعدون ؛ اين همان روزى است كه به آن وعده داده شده ايم) ).(٤٥٤)

يوم تجد كل نفس ما عملت من خير محضرا و ما عملت من سوء تود لو ان بينها و بينه امدا بعيدا ؛امروز همان روز است كه هر كس آنچه را از كار نيك انجام داده ، حاضر مى بيند، و دوست مى دارد ميان او و آنچه از اعمال بد انجام داده ، فاطمه زمانى زياد مى بود)).(٤٥٥)

آنگاه امام صادقعليه‌السلام آن چنان گريه كرد كه محاسن شريفش از اشك ترشد سپس فرمود:

لا قرت عين لا تبكى عند هذا الذكر؛روشن مباد آن چشمى كه هنگام ذكر اين مصيبت ، گريه نكند.(٤٥٦)

لحظه غم انگيز شهادت فاطمهعليها‌السلام راويان سنى و شيعه از((سلمى))همسر ابو رافع نقل كرده اند كه گفت : من در ساعات آخر عمر فاطمهعليها‌السلام از او پرستارى مى كردم ، يك روز حال او خوب شد و بيماريش آرام گرفت علىعليه‌السلام براى بعضى از كارها از خانه بيرون رفته بود. فاطمهعليها‌السلام به من فرمود: مقدارى آب بياور تا غسل كنم ، و بدنم را شستشو دهم آب آوردم و كمك كردم ، تا فاطمه برخاست و غسل نيكويى انجام داد، لباسش را عوض كرد، سپس به من فرمود: من امروز از دنيا مى روم ، من خودم را شسته ام

هيچكس روى مرا باز نكند، سپس دستش را زير دستش گذاشت و از دنيا رفت

روايت شده : آن هنگام كه فاطمه عليها‌السلام جان سپرد، ساعت بين مغرب و عشاء بود و وقت احتضار بر جبرئيل و عزرائيل سلام كرد.(٤٥٧)