الگوهاى رفتارى حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها

الگوهاى رفتارى حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها0%

الگوهاى رفتارى حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها نویسنده:
گروه: حضرت فاطمه علیها السلام

الگوهاى رفتارى حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: حليمه صفرى
گروه: مشاهدات: 24527
دانلود: 4055

توضیحات:

الگوهاى رفتارى حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 355 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 24527 / دانلود: 4055
اندازه اندازه اندازه
الگوهاى رفتارى حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها

الگوهاى رفتارى حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

مهدى (عج ) منتقم فاطمه عليها‌السلام از امام باقر عليه‌السلام

سؤ ال شد:((قائم))شما قيام خواهد كرد؟

حضرت فرمود: شما حضرت را درك نخواهيد كرد، پرسيدند: آيا مردم زمان او حضرت را درك خواهند كرد؟

فرمود: اهل زمانش نيز او را درك نخواهند كرد، قائم ما به راستى و حقيقت قيام خواهد كرد، پس از آنكه شيعيان نااميد شده باشند. سه روز مردم را دعوت مى كند و كسى جواب او را نمى دهد، روز چهارم دست بر پرده كعبه آويخته و مى گويد: پروردگارا! مرا يارى كن ! و مرتب دعا مى كند.

خداوند متعال به فرشتگانى كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را در جنگ بدر يارى كرده بودند و هنوز زين اسبهايشان را پايين نياورده و اسلحه شان را بر زمين نگذارده اند دستور مى دهد به يارى او بروند. آنان با حضرت بيعت كرده بعد سيصد و سيزده نفر با او بيعت مى كنند و حضرت به مدينه مى رود...

و بعد آن دو نفر را به حالت تر و تازه از قبر بيرون مى آورد با آنان صحبت كرده آنها جواب مى دهند، پس آنان را با همان هيزمى كه براى سوزاندن خانه على و فاطمه و حسن و حسين عليه‌السلام جمع كرده بودند مى سوزاند. آن هيزمها هنوز نزد ما وجود دارد و به ارث به يكديگر مى رسد.(٤٨٢)

مدت عمر حضرت فاطمهعليها‌السلام بعد از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در مورد تاريخ شهادت آن حضرت اختلاف است ، برخى مدت عمر آن حضرت بعد از پيامبر را ٧٥ روز و برخى ٩٥ روز و برخى سه ماه و... گفته اند.

از حضرت صادقعليه‌السلام روايت شده است كه فرمود: همانا فاطمهعليها‌السلام پس از رحلت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هفتاد و پنج روز زنده بود و در اين مدت از در گذشت و فقدان پدر بزرگوارش ‍ بسيار اندوهگين بود. جبرائيل نزد آن حضرت مى آمد و او را تسليت و دلدارى مى داد و از پدرش و جايگاه وى برايش مى گفت ، و از حال آن حضرت و رويدادهاى آينده كه بر فرزندان آن حضرت وارد مى شود، به او خبر مى داد و حضرت علىعليه‌السلام آنها را مى نوشت

پس آن حضرت در سال پنجم بعثت حضرت رسول متولد شد و در هنگام شهادت هيجده سال و هفتاد و پنج روز داشت(٤٨٣)

نبش قبر فاطمهعليها‌السلام صبح روز شهادت حضرت فاطمه زهراءعليها‌السلام وقتى كه اين خبر در مدينه منتشر شد، ابوبكر و عمر و گروهى از مهاجر و انصار اطراف خانه حضرت على عليه‌السلام جمع شدند و گفتند: آمده ايم فاطمه نماز بگذاريم مقداد بيرون آمد و گفت : فاطمهعليها‌السلام وصيت كرد كه او را شب به خاك بسپارند و جز شوهر و فرنزدانش كسى به او نماز نخواند.

عمر رو به ابوبكر كرد و گفت : نگفتم چنين خواهند كرد؟! عباس بن عبدالمطلب گفت : فاطمه وصيت كرده بود كه شما بر وى نماز نگذاريد آن دو بر آشفتند. عمر گفت : قسم به خدا اگر بخواهم او را از قبر بيرون مى آورم و بر او نماز مى گذارم

علىعليه‌السلام بيرون آمد و فرمود: يابن ضحاك ! سوگند به خداى بزرگ اگر چنين قصدى كنى دست راست تو را خواهم انداخت و اگر شمشير بردارم تا خون تو را نزيزم در غلاف نبرم عمر فهميد چون علىعليه‌السلام قسم خورده و ممكن است چنين كند برگشته و با گروهى از مردم به طرف بقيع رفتند و ديدند چهل قبر است كه مثل هم بودند، مردم به يكديگر مى گفتند: واى بر ما، پيغمبر جز يك دختر نداشت و او هم از دنيا رفت و حاضر نشد كسى بر او نماز بگذارد.

خبر به حضرت علىعليه‌السلام رسيد كه مردم در بقيع اجتماع كردند. اميرالمؤ منين شمشير به دست گرفت مانند شير خشمناك به طرف بقيع حركت كرد و روى يك از قبرها ايستاد در حالى كه رگهاى گردنش از فشار غضب پر خون شده بود و چشمهاى مباركش سرخ شده بود، فرياد زد: اى مردم مدينه ! به پروردگار عالميان قسم ، اگر سنگى از روى يكى از اين قبرها برداريد با شمشير تمام اين جمعيت را خواهم كشت

عمر پيش آمد و گفت : يا ابوالحسنعليه‌السلام قسم به خدا قبر فاطمه را نبش مى كنم تا بر او نماز بگذارم علىعليه‌السلام دست پيش برد و دامن عمر را گرفت و با تكانى او را به زمين انداخت و فرمود:

اى پسر ضحاك ! خلافت را كه حق من بود گرفتى و من به امر پيغمبر ساكت ماندم تا مردم مرتد نشوند، اما بحق آن خدايى كه جان علىعليه‌السلام در دست قدرت اوست اگر تو و اصحابت قصد قبر فاطمهعليها‌السلام را كنيد، زمين را از خون شماها سراب مى كنم در اين حال ابوبكر پيش آمد و علىعليه‌السلام را قسم داد كه دست از عمر بردارد، و گفت كه ما كارى نمى كنيم كه خاطر تو آزرده شود.(٤٨٤)

بشارت عزرائيل و ميكائيل به فاطمه عليها‌السلام

حضرت علىعليه‌السلام نقل فرمود:

در لحظه هاى شهادت ، حضرت زهراءعليها‌السلام نگاهى به اطراف خود كرد و فرمود:

سلام بر شما اى فرشتگان و جبرئيل امين

اى پسر عمو! جبرئيل در حالى كه بر من سلام مى كرد، نزد من آمد و فرمود:

خداوند بر تو سلام مى كند، اى محبوبه حبيب خدا و ميوه دل رسول الله ! امروز تو در ملكوت الهى و بهشت موعود ملحق خواهى شد.

بعد روى از ما گردانيد و باز به گروهى ديگر از ملائكه سلام داد و فرمود: اى پس عمو! سوگند به خدا اين حضرت ميكائيل است و همانند جبرئيل بر من سلام كرد و بشارتهاى او را داد.

بار ديگر به گروه ديگرى سلام كرد و فرمود:

اى پس عمو، سوگند به خدا كه اين حق است ، اين حضرت عزرائيل است كه بال و پرش مشرق و مغرب عالم را فرا گرفته پدرم چنين اوصافى درباره او را به من اطلاع داده بود و حال اين همان است

سلام بر تو اى گيرنده روح آدمى ! در قبض روح من عجله كن و مرا آزار نده

در پايان من مى شنيدم كه مى فرمود: خدايا به سوى تو مى آيم ، نه به سوى آتش(٤٨٥)

گريه فرشتگان بر مظلوميت فاطمهعليها‌السلام علىعليه‌السلام خود به تنايى فاطمه زهراء را غسل داد و كفن كرد. و به فرموده خود (علىعليه‌السلام )، فاطمه را در پيراهن او غسل دادم ، او طاهر و مطهر بود، او را عريان نساختم ، حنوط كردم او را، از حنوط باقيمانده پيغمبر كه از بهشت آمده بود.

و در آخرين مرحله صدا زد اى فضه ، حسن و حسين و زينب و ام كلثوم را خبر كن تا بار ديگر توشه از جمال مادر بگيرند. يتيمان ، خود را روى جنازه مادر انداختند. در اين هنگام واقعه اى رخ داد كه قلم از شرح و تحليل آن عاجز و ناتوان است قضيه اى كه در حد خود عجيب است و از قوانين ماوراى طبيعى نشاءت مى گيرد.

علىعليه‌السلام مى فرمايد: خداى را شاهد مى گريم ! همان طور كه حسنين و زينبينعليهم‌السلام روى مادر افتاده بودند و گريه مى كردند، ناگهان بندهاى كفن باز شد و فاطمهعليها‌السلام ناله كرد و دستهايش را كشيده از كفن بيرون آورد و حسن و حسين عليهما‌السلام را به آرامى در آغوش كشيد. در اين موقع هاتفى از آسمان ندا داد: يا على ! فرزندان فاطمه را از جنازه مادر جدا كن ، فرشتگان آسمان به گريه در آمدند. دوست مشتاق دوست است على پيش آمد و بچه ها را از روى سينه مادر بلند كرد در حالى كه به شدت اشك مى ريخت(٤٨٦)

داغ دل مولا

داغ دل مولا دوباره گشت تازه

ريحانه ها را زد صدا پاى جنازه

كه اى گوشه گيرانه شب غربت بيائيد

آخر وداع خويش با مادر نمائيد

آن پر شكسته طايران از جا پريدند

افتان و خيزان جانب مادر دويدند

چو جان شيرين جسم او در بر گرفتند

گل بوسه از آن لاله پرپر گرفتند

يكباره از عمق كفن آهى بر آمد

با ناله بيرون دستهاى مادر آمد

در قلب شب خورشيد خاموش مدينه

بگذاشت روى هر دو ماهش را به سينه

مى خواست بى تابى ز طفلان جان بگيرد

مى رفت تا جان على پايان بگيرد

ناگه ناله آمد على ! بشتاب ، بشتاب

دو گوشواره عرش را درياب درياب

مگذار زهراء را چنين در بر بگيرند

مگذار روى سينه مادر بميرند

خيل ملك را رحمى از بهر خدا كن

از پيكر مادر يتيمان را جدا كن

حنوط بهشت

حضرت زهراء در آخرين لحظات عمر شريفش به اسماء فرمود:

اى اسماء! بقيه حنوط پدرم را از فلان محل بياور و آن را در كنار سر من قرار بده

از علىعليه‌السلام در مورد حنوط نقل شده است كه فرمودند: مدت زمان كمى به وفات پيامبر اكرم مانده بود كه مرا صدا زد و فرمود: اى على و اى فاطمه ! اين حنوطى كه جبرئيل براى من از بهشت آورده و او به شما سلام مى رساند و به شما عرض مى كند آن را دو قسمت كرده ، قسمتى را براى من و قسمتى را براى خودتان برداريد.

حضرت فاطمهعليها‌السلام عرض كرد: پدرجان ! ثلث اين حنوط براى شما است ولى ناظر در باقيمانده آن على بن ابيطالب باشد. رسول خدا از شنيدن اين سخن گريست و فاطمه را به خود چسباند و فرمود: اى دختر مؤ فقه ، رشيده و مهديه آنگاه فرمود: يا على عليها‌السلام در مورد باقيمانده حنوط چه مى گويى على عرض كرد: نصف از باقيمانده براى فاطمه و نصف ديگر براى كسى كه اكنون شما او را مى بينى ، يا رسول الله پيامبر فرمودند: آرى نصف آخر هم مال تو.(٤٨٧)

و در خاتمه دنياست چو قطره اى و دريا، زهراء كى فرصت جلوه دارد اينجا، زهرا قدرش بود امروز نهان ، چون ديروز هنگامه كنيد، وليك فردا، زهرا خالق چو كتاب خلقت انشاء فرمود عالم ، چون الفبا شد و معنا، زهراء احمد كه خدا گفت به مدحش (لولاك ) كى مى شدى آفريده ، لولا، زهراء طاها و على ، دو بيركان دريايند و آن برزخ ما بين دو دريا، زهرا بر تخت جلال ، از همه والاتر بر مسند افتخار، يكتا، زهرا در آل كساء، محور شخصيتهاست ما بين((آب))و((بعل))و((بنوها))زهرا او سر خدا و ليلة القدر نبى است خير دو سرا، درخت طوبى ، زهرا سر سلسله نسل پيمبر، كوثر سر چشمه نور چشم طاها، زهرا تنها نه همين مادر سبطين است او فرمود نبى : ام ابينها، زهرا آن پايه كه ديروز پيمبر بنهاد امروز، نگهداشته بر پا، زهرا از احمد و مرتضى ، چه باقى ماند از مجمعشان ، شود چو منها، زهرا حرمت بنگر كه در صفوف محشر يك زن نبود سواره ، الا زهرا هنگام شفاعت چو رسد، روز جزا كافى است براى شفيعه ، تنها زهرا حيف است (حسانا) كه در آتش سوزد آن شيعه كه ورد اوست : زهرا، زهرا

پاورقي

٤٧٨- بحارالانوار: ج ١٤، ص ١٩٧.

٤٧٩- حضرت زهراءعع رد زمان حيات خويش به عمر فرمود بود: خداوند شكست را پاره كند همانگونه كه نامه ام را پاره كردى (نامه اى كه ابوبكر براى حضرت فاطمه در مورد رد فدك نوشته بود.)

٤٨٠- شرح نهج البلاغه اين ابى الحديد، ج ١٦، ص ٣٣٦، فاطمه زهراء شادمانى دل پيامبر ص ٧٥٢.

٤٨١- مفايتح الجناحت اعمال روز سوم از جمادى الاولى

٤٨٢- فاطمه زهراء شادمانى دل پيامبر: ص ٧٤٣ / به نقل از كنز الفوائد، ط قم ، ج ١، ص ١٥٠.

٤٨٣- فاطمه زهراء شادمانى دل پيامبر: ص ٧٥٦، به نقل از كافى : ج ١، ص ٤٥٨.

٤٨٤- زندگانى چهارده معصوم : ص ٣٢٨.

٤٨٥- بحارالانوار: ج ٤٣، ص ٢٠٩، / فرهنگ سخنان فاطمه زهراء: ص ٢٢٤.

٤٨٦- چهارده معصوم : ص ٣٢٢

٤٨٧- فاطمة الزهراءمن المهد الى اللحد: ص ٥٩٣