الگوهاى رفتارى حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها

الگوهاى رفتارى حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها0%

الگوهاى رفتارى حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها نویسنده:
گروه: حضرت فاطمه علیها السلام

الگوهاى رفتارى حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: حليمه صفرى
گروه: مشاهدات: 24521
دانلود: 4055

توضیحات:

الگوهاى رفتارى حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 355 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 24521 / دانلود: 4055
اندازه اندازه اندازه
الگوهاى رفتارى حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها

الگوهاى رفتارى حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

خانه فاطمه جايگاه رسالت

زيد بن على از پدرش على بن الحسين و از على بن ابيطالبعليه‌السلام روايت مى كنند كه فرمود:

روزى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بر على و فاطمهعليها‌السلام وارد شد و دو طرف در خانه را گرفته ، فرمود: سلام بر شما اى خاندان رحمت و جايگاه رسالت و محل نزول فرشتگان ! اى دخترم ! همانا خداوند سبحان توجهى خاصى به اهل زمين فرمود و پدرت را برگزيد و پيامبرش ‍ نمود. بار ديگر به زمين نگريست و از مردم روى زمين همسرت على را به عنوان برادر و جانشين من انتخاب نمود. باز به زمين نگريست و تو و مادرت را برگزيد و شما را بانوى زنان جهانيان قرار داد. براى چهارمين مرتبه به زمين توجه نمود، دو پسرت را برگزيد و آنان را دو آقاى جوانان اهل بهشت قرار داد. عرش پروردگار گفت : پروردگارا! اينان دو پسر پيامبرت و دو جانشين و وصى اويند، مرا به آنان زينت ده بنابر اين ، آن دو در روز قيامت همانند دو گوشواره بر دو طرف عرش خدا قرار مى گيرند.(١٨٤)

سقف خانه فاطمه عليها‌السلام عرش پروردگار

عبدالله بن عجلان سكونى مى گويد:

از حضرت باقرعليه‌السلام شنيدم كه فرمود: خانه على و فاطمهعليها‌السلام از حجرات رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است و سقف خانه شان عرش پروردگار جهانيان مى باشد. از درون خانه آنان پنجره اى گشاده به سوى عرش ، معراج وحى مى باشد كه فرشتگان صبح ، شب و در هر ساعت و هر لحظه بر آنان وحى نازل مى كنند. ورود و خروج گروههاى فرشتگان از آنان نمى گسلد، گروهى فرود مى آيند و گروهى بالا مى روند.(١٨٥)

فاطمهعليها‌السلام در مراسم حجة الوداع در ماه رمضان سال دهم هجرى ، علىعليه‌السلام از سوى پيامبر براى يك ماءموريت مهم رزمى تبليغى به همراه سيصد سواره نظام به كشور يمن كه در قلمرو پيامبر بود اعزام شد. پس از انجام ماءموريت و موفقيت كامل ، علىعليه‌السلام از يمن طى نامه اى گزارش كار خود را براى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرستاد. پيامبر در پاسخ به علىعليه‌السلام امر فرمود: براى انجام مراسم حج خود را به مكه برسان

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در ماه ذيقعده آن سال با عده زيادى از مردم براى سفر حج مهيا شده و در روز شنبه ٢٥ ذيقعده سال دهم هجرى قمرى از مدينه به سوى مكه حركت نمودند و در((ذى الحليفه))احرام بستند.

همه همسران پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و حضرت فاطمهعليها‌السلام در اين سفر همراه پيامبر در انجام مناسك حج حضور داشتند.

علىعليه‌السلام پس از گذشت سه ماه از ماءموريت در ايام حج به مكه رسيد و در آنجا همسر عزيزش فاطمه را ديدار نمود.

در پايان اين سفر (حجة الوداع ) در((غدير خم))در يك اجتماع با شكوه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به فرمان خداوند علىعليه‌السلام را به امامت و جانشينى خود منصوب نمود. پس با توجه به حضور فاطمهعليها‌السلام در حجة الوداع با اطمينان مى توان گفت كه :((فاطمه زهراء در مراسم با شكوه غدير خم حضور داشته است.(١٨٦)

اولين مدافع حريم ولايت

در آن هنگامه غم آلود مدينه كه علىعليه‌السلام را به زور به طرف مسجد مى بردند، فاطمه زهراءعليها‌السلام ميان جمعيت آمد و بين امام و آنان قرار گرفت و فرمود:

سوگند به خدا، نمى گذارم پسر عموى مرا ظالمانه به سوى مسجد ببريد. واى بر شما چه زود به خدا و رسولش خيانت كرديد، با اينكه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پيروى از ما و دوستى با ما را به شما سفارش ‍ كرده بود...

آنگاه كه امام را مظلومانه و با ستم به مسجد بردند، حضرت زهراءعليها‌السلام وارد مسجد شد و فرمود: رها كنيد پسر عموى مرا. قسم به آن خدايى كه محمد را به حق برانگيخت ، اگر از على دست بر نداريد گيسوان خود را پريشان كرده و پيراهن رسول خدا را بر سر افكنده در برابر خدا فرياد خواهم زد.

در مسجد وقتى كه عمر با شمشير برهنه ، علىعليه‌السلام را تهديد كرد كه اگر بيعت نكنى گردنت را مى زنم ، در اين هنگام حضرت زهراءعليها‌السلام خطاب به ابوبكر فرمود: اى ابوبكر! آيا مى خواهى شوهرم را از دستم بگيرى ؟ سوگند به خدا اگر دست از او برندارى ، موى سرم را پريشان مى كنم و گريبان چاك زده كنار قبر پدرم رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى روم

پاورقي

١٦٢- رياحين الشريعه ، ج ١ ص ١٤٢

١٦٣- ضحى / ١٠

١٦٤- فاطمة زهراء شادمانى دل پيامبر، ص ١٥٤. به نقل از احقاق الحق ، ج ١٩، ص ١٥١ - ١٥٠

١٦٥- فرهنگ فاطميه ، ص ١١١ - ١١٢

١٦٦- مناقب ابن شهر آشوب ج ٣، ص ٣٨٧ / الخرائج راوندى ج ٢ ص ٥٣٧ / منتهى

١٦٧- فاطمه زهراء شادمانى دل پيامبر، ص ٤٠٦ / به نقل از: عوالم المعارف ، ج ١١، ص ٢٢٨

١٦٨- فاطمه زهراء شادمانى دل پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، ص ٢٧١

١٦٩- انعام / ١٢٤.((خداوند بهتر مى داند رسالتش را كجا قرار دهد.))

١٧٠- بحارالانوار: ج ٤٣، ص ٢٨ / رياحين الشريعه : ص ١٢٧ - ١٢٦

١٧١- فاطمه زهراء شادمانى دل پيامبر: ص ٧٨ / به نقل از ذخائر العقبى : ص ٥٦

١٧٢- فرهنگ فاطميه ، ص ١٩١

١٧٣- فاطمه زهراء شادمانى دل پيامبر، ص ٤١١ / به نقل از فضائل ، ابن شاذان : ص ٨٣ - ٨٠

١٧٤- رنجها و فريادهاى فاطمهعليها‌السلام / ترجمه بيت الاحزان : ص ٢٤

١٧٥- فرهنگ سخنان فاطمه زهرا: ص ١٣٩.

١٧٦- امالى صدوق

١٧٧- نور ٣٦.

١٧٨- فاطمه زهراء برتر از زيبائيها، ص ٢٧٠ / به نقل از ناسخ التواريخ

١٧٩- فاطمه زهراءعليها‌السلام بانوى نمونه اسلام : ص ٦٨

١٨٠- به خواب قبل از ظهر گويند.

١٨١- بحرا: ج ٤٢، ص ٦٠

١٨٢- فاطمة الزهراء من المهد الى اللحد:صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ٢٤١.

١٨٣- رنجها و فريادهاى فاطمهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ؛ ص ٤٠

١٨٤- فاطمه زهراء شادمانى دل پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : ص ١٢٠ / به نقل از: مقتل خوارزمى : ص ٦٧.

١٨٥- فاطمه زهراء شادمانى دل پيامبر: ص ٧٢ / به نقل از تاءويل الايات ، ج ٢، ص ٨١٨.

١٨٦- فرهنگ فاطميه : ص ٣٦٣

سپس دست امام حسن و حسينعليه‌السلام را گرفت و به سوى قبر پيامبر به راه افتاد. حضرت علىعليه‌السلام به سلمان فرمود: سلمان ، فاطمهعليها‌السلام را درياب ، گويى دو طرف مدينه را مى نگرم كه به لرزه در آمده ، سوگند به خدا، اگر فاطمهعليها‌السلام گريبان چاك نمايد و كنار قبر پيامبر نفرين و ناله سر دهد ديگر مهلتى براى مردم مدينه باقى نمى ماند و زمين همه آنها را در كام مرگبار خود فرو مى برد.

سلمان شتابان خدمت حضرت زهراءعليها‌السلام رسيد و گفت : اى دختر محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خداوند پدرت را مايه رحمت جهانيان قرار داده است ، خواهش مى كنم به خانه برگرد و نفرين در حق مردم نادان مكن حضرت پاسخ داد: اى سلمان ! آنها قصد جان علىعليه‌السلام را دارند، من در شهادت علىعليه‌السلام نمى توانم صبر كنم ، صبرم تمام شده

سلمان گفت : امام علىعليه‌السلام مرا فرستاد و فرمود كه به شما بگويم : به خانه باز گرديد و نفرين نكنيد. وقتى كه حضرت زهراءعليها‌السلام پيام امام را شنيد، فرمود: حال كه شوهر و امام من فرمان داده كه به خانه باز گردم ، مى روم و صبر مى كنم و از او اطاعت مى كنم بعد از اينكه دست از امام برداشتند امام علىعليه‌السلام تنها و مظلوم از مسجد مدينه بيرون آمده و راه خانه را در پيش گرفت حضرت زهراءعليها‌السلام به شوهر معصوم خود نگريسته و فرمود: على جان ! جانم فداى جان تو، جان و روح من سپر بلاهاى جان تو. يا ابالحسنعليه‌السلام ! همواره با تو خواهم بود. اگر تو در خير و نيكى به سر برى با تو خواهم زيست و با تو خواهم بود.(١٨٧)

فصل هفتم : فرزندان

مادرى نمونه يكى از ابتدايى ترين مراحل پروش و اثر گذارى در روح كودك نامگذارى است نامگذارى ، براى طفل اهميت فوق العاده اى دارد، زيرا اولين چيزى كه در فهم لطيف و حساس كودك راه پيدا مى كند نام و شهرت اوست و اينكه اين نام چه بار فرهنگى و معنا دارى را حمل مى كند، تاءثير زيادى در روح و روان كودك دارد. بدين جهت علىعليه‌السلام يكى از حقوقى را كه فرزندان بر عهده پدر دارند نام نيكو و پسنديده مى شمارد و مى فرمايد:

حق الولد على الوالد اءن يحسن اسمه ؛

حق فرزند بر پدر اين است كه نامى نيكو بر او بگذارد.(١٨٨)

با اين توضيح نگاهى كوتاه مى كنيم به زندگى حضرت زهراءعليها‌السلام در رابطه با تولد فرزندان و نام گذارى و عقيقه و...

بعد از تولد امام حسن ، امام حسين ، حضرت زينب و ام كلثومعليها‌السلام حضرت زهراءعليها‌السلام امر نامگذارى را به علىعليه‌السلام واگذار مى كرد. علىعليه‌السلام مى فرمود: من در امر نامگذارى فرزندانم از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سبقت نمى گيرم ، بنابر اين كودك را نزد پيامبر مى آورد و حضرت هم به نامهاى برگزيده شده از طرف خداوند بر آنان نام مى گذاشت

يكى ديگر از سنتهاى جارى در زندگى صديقه كبرى ، گفتن اذان در گوش ‍ راست و اقامه در گوش چپ فرزند بود و ديگر عقيقه (قربانى كه در واقع مى توان آن را بيمه سلامتى شمرد) و صدقه براى نوزاد متولد شده بود.

نقل شده است كه حضرت فاطمهعليها‌السلام هر گاه صاحب فرزندى مى شد، براى او گوسفندى عقيقه مى داد، سپس روز هفتم ، سر او را مى تراشيد و برابر وزن موهاى او نقره صدقه داده و براى قابله و همسايه ها هديه مى فرستاد و ديگران را در شادى خود سهيم مى كرد.(١٨٩)

فرزندان فاطمه عليها‌السلام

حاصل پيوند آسمانى فاطمه زهراءعليها‌السلام با علىعليه‌السلام سه پسر و دو دختر مى باشد.

امام حسن عليه‌السلام

اولين فرزند فاطمهعليها‌السلام بود كه در ١٥ رمضان سال سوم هجرى قمرى متولد شد. بعد از تولد او را در پارچه اى سفيد پوشاندند و جهت نامگذارى خدمت رسول اكرم بردند. پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ به امر پروردگار نام((حسن))را بر او نهاد و برايش گوسفندى عقيقه كرد و روز هفتم سر او را تراشيد و به اندازه وزن آن نقره صدقه داد.

امام حسنعليه‌السلام دوران كودكى را در دامن پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پرورش يافت و بسيار مورد علاقه ايشان بود. در دوران امامت علىعليه‌السلام همراه پدر در جبهه هاى جهاد و از جمله در نبرد جمل و صفين و نهروان شركت جست و پس از شهادت علىعليه‌السلام ، امام و خلافت به او منتقل گرديد. عاقبت در سال ٤٩ هجرى به وسيله زهر به شهادت رسيد و در قبرستان بقيه در مدينه منوره دفن گرديد و مزار شريفش ‍ مطاف ملائكه مقرب خداوند است

امام حسين عليه‌السلام

دومين فرزند فاطمهعليها‌السلام ، در سوم شعبان سال چهارم هجرى متولد شد. او نيز مثل برادرش مورد علاقه و محبت بسيار زياد نبى اكرم حضرت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود. پس از شهادت امام حسنصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به امامت رسيد و عليه حكومت جابرانه و ضد اسلامى يزيد قيام نمود و در عاشوراى سال ٦١ هجرى با شهادت خود و يارانش در كربلا پر شورترين حماسه تاريخ بشريت را آفريد و قبر شريفش در كربلاى معلا زيارتگاه ملائكه و فرشتگان الهى و عاشقان مى باشد.

حضرت زينب عليها‌السلام

سومين فرزند فاطمه زهراءعليها‌السلام در سال پنجم يا ششم هجرى متولد شد و با پسر عمويش((عبدالله بن جعفر))ازدواج كرد. او هميشه از همان كودكى دلبستگى خاص به برادرش امام حسينعليه‌السلام داشت و حتى به هنگام ازدواج شرط بر آن نمود كه هرگاه برادرش حسينعليه‌السلام خواست به مسافرتى برود همراه اسيران شهر به شهر مى رفت و افشاگرى نمود و از حقانيت دين اسلام دفاع كرد. مدتى بعد از واقعه عاشوراء وفات نمود. در محلى دفن آن حضرت اختلاف است بعضى گفته اند: در مدينه وفات يافته و همانجا مدفون است و برخى ديگر گفته اند: در اطراف شام و برخى گفته اند در مصر مدفون است و بنابر قولى هم دمشق محل دفن آن است و داراى زيارتگاهى است

زينت صغرى عليها‌السلام

كه كنيه اش ام كلثوم است دومين دختر على و فاطمهعليها‌السلام در سال هفتم هجرى ديده به جهان گشود. وى در كربلا به همراه برادر بزرگوارش ‍ حضور داشت و پس از شهادت آن حضرت در خدمت امام سجادعليه‌السلام به شام و از آنجا به مدينه بازگشتند. چهارده ماه پس از مراجعت ، در مدينه در گذشت ، شوهرش((عون بن جعفر))بوده است

محسن عليه‌السلام

آخرين فرزند فاطمه ، كه پيامبر اين نام را بر او نهاده بود. او در حادثه هجوم بر در خانه حضرت سقط شود و اولين شهيد و ولايت شد و بنابر روايتى در روز قيامت حضرت خديجه و فاطمه بنت اسد، محسن شهيد را به دست گرفته وارد صحراى محشر مى شوند و از خداوند مى خواهند كه انتقام او را بگيرد.

امام حسين عليه‌السلام به مادرش مباهات مى كند

روزى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، در حالى كه علىعليه‌السلام نزد او بود امام حسينعليه‌السلام را كه شش ساله بود در دامان خود نشاند و لبان او را مى بوسيد. علىعليه‌السلام عرض كرد: اى رسول خدا! كدام يك نزد شما محبوب تريم ، من يا حسين ؟

امام حسينعليه‌السلام پاسخ داد: هر كه در شرافت والاتر است او نزد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم محبوب تر و مقرب تر است

علىعليه‌السلام فرمود: حسين جان ! با من مباهات مى كنى ؟

عرض كرد: بلى پدر جان !

علىعليه‌السلام فرمود: من اميرمؤ منانم ، من زبان راستگويانم ، من وزير مصطفايم ، من حدود هفتاد فضيلت از فضايل خود را شمرد.

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به حسينعليه‌السلام فرمود: ابا عبدالله ! آيا شنيدى ؟ اينها ذره اى از فضايل و مزيت اوست او بالاتر از اينهاست

حسينعليه‌السلام فرمود: همه ستايشها از آن خداوند است اى امير مؤ منان ! من حسين بن على هستم مادرم فاطمه زهراءعليه‌السلام سرور بانوان جهانيان است اى على ! مادر من نزد خدا و همه مردم برتر از مادر تو و جدم محمد مصطفىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم برتر از همه مردم و جد توست اى على ! تو نزد خدا برتر از منى و من با پدران و مادران و اجداد خود فاخرتر از تو هستم

سپس برخاسته دست به گردن على انداخت و او را بوسيد و علىعليه‌السلام نيز او را در آغوش گرفت و بوسيد.(١٩٠)

پنج تن هرگز از هم جدا نمى شوند

جابر بن عبدالله انصارى روايت كرده است كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: به آفتاب اقتدار پيدا كنيد و اگر آفتاب غروب كرد و به ماه اقتدار پيدا كنيد و اگر ماه از نظرها غائب شد، زهره ناپديد گشت پس به دو ستاره فرقدين تمسك كنيد.

سؤ ال شد يا رسول الله منظور از خورشيد كيست ؟ فرمود منم دوباره سؤ ال شد منظور از ماه كيست ؟ فرمود: على بن ابيطالب و از زهره ؟ فرمود: زهراءعليها‌السلام و از دو ستاره فرقدين ؟ فرمودند: مقصود امام حسنعليه‌السلام و امام حسينعليه‌السلام مى باشند.

سپس فرمود: كتاب خدا با عترت من به هم پيوسته است و هرگز از يكديگر جدا نمى شوند، تا در كنار حوض كوثر به من ملحق شوند.(١٩١)

خانه فاطمه عليها‌السلام پرورشگاه زبدگان

اولاد آدم امام خمينى (رحمة الله عليه ) سلاله پاك زهراء اطهر (سلام الله عليها) در پيامى فرمود:

زنى كه در حجره اى كوچك و خانه اى محقر، انسانهايى را تربيت كرد كه نورشان از بسيط خاك تا آن سوى افلاك و از عالم ملك تا آن سوى ملكوت اعلى مى درخشند.

صلوات و سلام خداوند بر اين حجره محقر كه جلوه گاه نور عظمت الهى و پرورشگاه زبدگان اولاد آدم است.(١٩٢)

نامگذارى فرزند فاطمه عليها‌السلام از طرف پروردگار

وقتى كه در نيمه ماه مبارك رمضان سال سوم هجرى قمرى اولين مولد فاطمهعليها‌السلام چشم به جهان گشود، فاطمهعليها‌السلام به علىعليه‌السلام گفت نام او را انتخاب كند. علىعليه‌السلام فرمود: من در نامگذارى بر پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سبقت نمى گيرم پس ‍ او را نزد حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بردند، پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سبقت نمى گيرم پس او را نزد حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بردند، پيامبر او را بوسيد و فرمود: چه نامى برايش انتخاب كرديد؟ حضرت علىعليه‌السلام جواب داد: قبل از شما نامى براى او انتخاب نكرديم ، پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: من هم بر خداى خويش سبقت نمى گيرم

جبرئيل از طرف خداوند نازل شد و تبرك پروردگار را به پيامبرش رساند و عرض كرد: خداوند عزوجل امر مى كند كه چون نسبت علىعليه‌السلام به شما مانند نسبت هارون به موسىعليه‌السلام است او را به نام فرزند هارون نام بگذار. پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: نام او چه بود؟ جبرئيل جواب داد:((شُبّر)). پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: زبان من عربى است ، جبرئيل عرض كرد، معادل آن در زبان عربى((حسن))است.(١٩٣)

كمك گرفتن از فرزند در مورد آيات نازل شده

امام حسنعليه‌السلام در دوران هفت سالگى ، به مسجد مى رفت و پاى منبر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى نشست و آنچه در مورد وحى از آن حضرت مى شنيد در برگشت به منزل ، براى مادرش فاطمه زهراءعليها‌السلام نقل مى كرد. (بدين ترتيب كه همچون يك خطيب روى متكائى مى نشست و سخنرانى مى نمود و در ضمن سخنرانى آنچه كه از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرا گرفته بود بيان مى كرد).

حضرت علىعليه‌السلام هر گاه وارد منزل مى شد و با فاطمه زهراءعليها‌السلام سخن مى گفت در مى يافت كه فاطمه از تمام آيات نازل شده قرآن اطلاع دارد، از او پرسيد: با اينكه شما در منزل هستيد چگونه از آنچه كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در مسجد بيان كرده آگاه هستى ؟ فاطمه زهراءعليها‌السلام جريان را براى علىعليه‌السلام شرح داد كه اين آگاهى از ناحيه فرزندش حسن مى باشد.

روزى علىعليه‌السلام در گوشه اى از منزل مخفى شد. حسن كه در مسجد، سخنان پيامبر را شنيده بود وارد منزل شد و طبق معمول بر متكائى نشست ، تا به سخنرانى بپردازد. ولى لكنت زبان پيدا كرد، حضرت زهراءعليها‌السلام تعجب نمود. حسنعليه‌السلام به مادرش عرض كرد: تعجب نكن ، زيرا كه شخص بزرگى ، سخن مرا مى شنود و استماع او مرا از بيان مطلب ، باز داشته است در اين هنگام علىعليه‌السلام از مخفيگاه خارج شده و فرزندش ، حسن را بوسيد.(١٩٤)

تعليم و تربيت زينب عليها‌السلام

حضرت زينبعليها‌السلام دختر دانشمند فاطمه زهراء (سلام الله عليها) بود، طورى كه او را عقيله بنى هاشم ناميده اند، او استاد علوم قرآنى بود. روزى مشغول تلاوت قرآن بود، در اين هنگام پدرش علىعليه‌السلام صداى او را شنيد حضرت زينب تفسير بعضى از اين آيات قرآنى را از پدرش سؤ ال مى كند. علىعليه‌السلام به سختى تحت تاءثير هوش و ذكاوت درخشان زينب قرار گرفته ، لذا اشاراتى به آينده دختر گرامى خود زينب كرد. جرياناتى را كه در پيش دارد ياد آورد شد. حضرت زينب در پاسخ پدر گفت : مادرم فاطمهعليها‌السلام مرا به اين مطالب ، آگاه كرده تا مرا براى فردايم آماده سازد.(١٩٥)

غذاى آسمانى براى فاطمه عليها‌السلام و فرزندانش

مرحوم مجلسى گويد: گروهى از صحابه نقل كرده اند كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وارد منزل فاطمه زهراءعليها‌السلام شد و فرمود: فاطمه جان ! حسن و حسين از من خوردنى مى خواهند و من چيزى نمى يابم تا آنها بخورند.

پس پيامبر با على و حسن و حسين و فاطمهعليها‌السلام نشستند، فاطمهعليها‌السلام متحير بود و نمى دانست چه كند؟ پيامبر مدتى به آسمان نگاه كرد، در اين هنگام جبرئيل نازل شد و عرض كرد: اى محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خداى على اعلى سلامت مى رساند و مى فرمايد: به على و حسن و حسين و فاطمهعليها‌السلام بگو، از ميوه هاى بهشتى چه چيزى را دوست مى دارند؟ پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رو به اهل بيت كرد و فرمود: پروردگار مى داند كه شما گرسنه ايد و مى فرمايد: از ميوه هاى بهشتى كدام را دوست داريد؟ آنان از روى شرم از پيامبر سكوت كرده و چيزى نگفتند، پس حسينعليه‌السلام سكوت را شكست و عرض كرد: با اجازه شما! بابا جان اى اميرمؤ منان ، با اجازه شما! مادر جان ، اى بانوى زنان عالميان و با اجازه شما، اى برادر حسن نيكوكار، مى خواهم يكى از ميوه هاى بهشتى را انتخاب كنم ، همگى فرمودند: حسين جان هر چه مى خواهى بگو.

امام حسينعليه‌السلام عرض كرد: اى رسول خدا! به جبرئيل بگو: ما رطب تازه مى خواهيم

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: خداوند اين را مى دانست سپس ‍ رو به فاطمهعليها‌السلام نمود و فرمود: فاطمه !برخيز و وارد آن اطاق شو و هر چه در آن بود بياور. فاطمهعليها‌السلام وارد شد، ديد طبقى بلورين با روپوش سبز بهشتى كه در آن رطب تازه است - با اينكه فصلش نبود - در آنجا نهاده شده است آن طبق را نزد پيامبر آورد. پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: فاطمه جان ! اين از كجا آمده ؟ فاطمهعليها‌السلام همان جواب مريم را (كه در قرآن مجيد آمده ) داد و عرض كرد: از جانب خداست((همانا خدا هر كه را كه بخواهد بى حساب روزى مى دهد))(١٩٦) سپس ‍ پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم برخاست و طبق را پيش روى همه نهاد و فرمود. بسم الله الرحمان الرحيم آنگاه خرما را دانه دانه در دهان اهل بيت خود گذاشت و مى فرمود: بخوريد نوش جان و گوارايتان باد.(١٩٧)

خبر شهادت امام حسين عليه‌السلام

به فاطمهعليها‌السلام از صادق آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سؤ ال شد: فضيلت فرزندان حسينعليه‌السلام بر اولاد حسنعليه‌السلام در چيست و حال آنكه ايشان در طريق واحد و مكان و منزلت يكسانند؟

امام جعفر صادقعليه‌السلام فرمود: مگر معتقد نيستيد و باور نداريد آنچه را مى گويم و سبب آن را بيان مى كنم ! همانا جبرئيل به محضر پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شرفياب شد و عرض كرد.

يا محمد! ان الله يبشرك بمولود يولد من فاطمة تقتله امتك من بعدك ...؛

اى رسول خدا! خداوند مژده مى دهد كه فرزندى برايت از فاطمه متولد مى شود كه بعد از تو امت تو او را به شهادت مى رسانند.(١٩٨)

پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: به خدايم سلام برسان و بگو: من چنين فرزندى را نمى خواهم اين گفتگو و رفت و آمد جبرئيل تا سه بار تكرار شد. آنگاه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، علىعليه‌السلام را از اين موضوع آگاه ساخت علىعليه‌السلام نيز فرمود: مرا به چنين فرزندى رغبتى نيست و همچنان اين گفتار سه بار بين آنان تكرار شد و در مرتبه سوم خداوند فرمود: اين فرزند صاحب امامت خواهد بود و آثار پيغمبران را به ارث خواهد بود و علوم اولين و آخرين را خواهد داشت آنگاه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فاطمهعليها‌السلام را نيز از اين ماجرا خبر داد. فاطمهعليها‌السلام عرض كرد: اين پدر! من چنين فرزندى نمى خواهم و باز اين گفتگو سه بار تكرار شد و در مرتبه سوم فرمود: اى فاطمه ! فرزندان پسر تو پيشوايان دين من و وارث آثار من و خازن علم من خواهند بود. پس فاطمهعليها‌السلام عرض كرد: اى پدر به قضاى خدا رضا دادم ، پس به حسينعليه‌السلام حامله شد و پس از شش ماه وضع حمل نمود و فرزند شش ماهه زنده نمى ماند به جز حسين و عيسى (به روايتى يحيى )(١٩٩)

در حديث ديگرى از امام صادقعليه‌السلام ضمن اشاره به اين مطلب كه جبرئيل از شهادت امام حسينعليه‌السلام به پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و آن حضرت به فاطمهعليها‌السلام خبر داده بود مى فرمايند:

((آيا مادرى را در دنيا سراغ داريد كه او را به تولد پسرى مژده دهند و او با كراهت حامله شود و با كراهت وضع حمل كند))(بار بگذارد).

اين مطلب امام صادقعليه‌السلام اشاره به اين آيه شريفه قرآنى است كه درباره امام حسينعليه‌السلام نازل شده است

و وصينا الانسان بوالديه احسانا حملته امه كرها و وضعته كرها و حمله و فصاله ثلثون شهرا حتى اذا بلغ اءشده و بلغ اءربعين سنة قال رب اءوزعنى اءن اءشكر نعمتك التى اءنعمت على و على والدى و اءن اءعمل صالحا ترضاه و اءصلح لى فى ذريتى انى تبت اليك و انى من المسلمين (٢٠٠)

باز در حديث ديگرى از امام جعفر صادقعليه‌السلام درباره فضيلت فرزندان امام حسينعليه‌السلام بر فرزندان امام حسينعليه‌السلام در علل الشرايع آمده است كه : بعد از تولد امام حسينعليه‌السلام نه از فاطمه و از هيچ زنى ديگر شير نياشاميد و رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هر روز حاضر مى شد و زبان مباركش را در دهان حسينعليه‌السلام مى گذاشت و حسينعليه‌السلام زبان جدش را مى مكيد و سير مى شد و گوشت او از گوشت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روئيد.

در بعضى از روايات آمده است كه آن حضرت انگشت ابهام را در دهانش ‍ مى گذاشت و حسينعليه‌السلام همچون سينه و مادر انگشت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را مى مكيد و شير مى خورد و بدين صورت يك روز يا دو روز گرسنه نمى شد.(٢٠١)

حرمت آتش بر فاطمه (سلام الله عليها) و فرزندانش

حضرت علىعليه‌السلام چنين فرمودند:

شنيدم كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند: فاطمه را فاطمه ناميده اند، زيرا كه خدا تبارك و تعالى وى و فرزندانش را از آتش باز داشته و بركنار داشته است ، البته آن فرزندانى از ايشان كه خدا را ملاقات كنند در حالى كه ايمان به پروردگار داشته و به آنچه كه بر من نازل گرديده اعتقاد داشته باشند.(٢٠٢)

ماجراى شگفت انگيز روزهاى باردارى

از((مقداد بن اسود الكندى))روايت شده است كه گفت : روزى از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پرسيدم : يا رسول الله ! چنان مى نمايد كه حسين از حسن سال بزرگتر است ؟

فرمود: از براى حسينعليه‌السلام در قلوب مؤ منين معرفتى است پنهان از مادرش فاطمه پرسش كن !

مقداد مى گويد: من به در خانه فاطمهعليها‌السلام آمدم و بر در خانه ايستادم ، حمامه بر در خانه آمد. گفت اى برادر كندى ! چيزى مرا به شگفتى در آورده است ! گفت : چه كسى به تو خبر داده است كه من بر در خانه ايستاده ام ؟ گفت : بانوى من فاطمهعليها‌السلام به من فرمود: مردى از كنده بر در خانه ايستاده است و سؤ الى دارد از محل و مقام((قرة العين))من

مقداد مى گويد: كرامت فاطمهعليها‌السلام موجب كنجاوى من شد. پس ‍ خدمت آن حضرت رسيدم و عرض كردم : اى دختر پيامبر! منزلت و مقام حسين در چيست ؟ حضرت فاطمهعليها‌السلام فرمود: زمانى كه حسنعليه‌السلام متولد شد تا مدتى به او شير دادم ، روزى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به ديدن من آمدند و حسن در حال خوردن خرما بود، فرمود: حسن را از شير باز گرفتى ؟ گفتم : آرى او را از شير گرفتم سپس به من فرمود: دخترم ! در جبين تو تشعشع نورى مى بينم كه به زودى فرزندى مى آورى كه براى خلايق حجت باشد.

آنگاه حضرت فاطمهعليها‌السلام كيفيت حمل امام حسينعليه‌السلام را چنين بيان فرمود:

چون يك ماه از حمل من سپرى شد حرارتى در من به وجود آمد چون اين موضوع را به عرض پدر رساندم رسول خدا كوزه آبى طلبيد و كلماتى بر آن خواند و در آن دميد و به من فرمود: فاطمه جان ! از اين آب بنوش ، وقتى كه شربتى از آن آب نوشيدم به اذن خداوند عطش من بر طرف شد و از ماه دوم تا سوم رغبتى به خوردن و نوشيدن نداشتم و به قدرت پروردگار چنان بود كه شربت شير مى آشامم در ماه سوم خبر و سعادت در خانه ما زياد شد و در ماه چهارم به بعد زحمت و ناراحتى از من زايل شد، بيشتر به مسجد مى رفتم و به ذكر خداى مشغول بودم و از مصلاى خويش فقط براى حاجتى بيرون مى رفتم تا ماه پنجم تمام شد چون ماه ششم فرا رسيد در شبهاى تاريك از فروغ نور حسينعليه‌السلام احتياج به نور چراغى نداشتم و در مصلاى خويش صداى خويش صداى تسبيح و تهليل او را از درون خويش مى شنيدم و چون از ماه ششم نه روز گذشت نيرويى به دست آوردم و خداوند پشت مرا قوى ساخت و چون ده روز ديگر گذشت در خواب بودم كه شخصى سفيد پوش را ديدم كه بر بالين من نشست و بر روى و پشت من دميد، من ترسيدم از خواب بيدار شدم و تجديد وضو كردم چهار ركعت نماز گذاشتم ، ديگر باره من از حال خود رفتم و دوباره شخصى كنارم حاضر شد و مرا نشاند و بر من چيزى خواند و تعويذ كرد. روز بعد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وقتى كه مرا ديد آثار سرور و شادمانى در چهره مباركش آشكار شده و حال من نيكو شد. من جريان خواب را به عرض ايشان رساندم حضرت فرمود: بشارت باشد تو را اى فاطمه ! آنكه در تو بدميد دوست من ميكائيل بود كه موكل ارحام اهل بيت من است پس حضرت گريست و مرا به سينه خود چسبانيد و فرمود: آن ديگرى دوست من جبرئيل است كه خداوند او را براى خدمت به فرزند تو گماشته است.(٢٠٣)