موعود شناسی و پاسخ به شبهات

موعود شناسی و پاسخ به شبهات0%

موعود شناسی و پاسخ به شبهات نویسنده:
گروه: امام مهدی عج الله تعالی فرجه

موعود شناسی و پاسخ به شبهات

نویسنده: علی اصغر رضوانی
گروه:

مشاهدات: 30594
دانلود: 3646

توضیحات:

موعود شناسی و پاسخ به شبهات
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 534 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 30594 / دانلود: 3646
اندازه اندازه اندازه
موعود شناسی و پاسخ به شبهات

موعود شناسی و پاسخ به شبهات

نویسنده:
فارسی

وجود امام مهدىعليه‌السلام در روايات شيعه

۲۱۶: وجود امام مهدىعليه‌السلام را از روايات شيعه چگونه مى توان به اثبات رسانيد؟

وجود حضرت مهدىعليه‌السلام همانند ولادت آن حضرت را زا راه هاى مختلف مى توان به اثبات سانيد كه يكى از آنها، راه تواتر است. اين راه را با ذكر مقدماتى به اثبات مى رسانيم:

مقدمه اول: در منطق ارسطويى خبر متواتر به خبر جماعت كثير با كيفيتى تفسير شده كه محال است بر كذب و دروغ توافق كرده باشند. از اين تعريف استفاده مى شود كه خبر متواتر دو ركن دارد:

۱- اخبار جماعت بسيار.

۲- جماعت به حدى باشد كه اجتماعشان بر كذب محال باشد.

در مورد احاديثى كه دلالت بر وجود امام مهدىعليه‌السلام دارد ركن اول به حس و وجدان ثابت است زيرا به گوش خود شنيده و به چشم خود اخبار بسيارى كه دلالت بر وجود حضرت مهدىعليه‌السلام دارد ديده ايم.

در مورد ركن دوم نيز ادعاى بداهت بر آن شده است و لذا در منطق ارسطويى خبر متواتر، يكى از قضاياى شش گانه بديهى شمرده شده است.

مرحوم شهيد صدررحمه‌الله معتقد است كه سبب پديد آمدن يقين در قضيه متواتر و تجربى حساب احتمالات است، نه آنچه منطق ارسطويى مى گويد كه قضيه متواتر از بديهيات اوليه همانند «كل اعظم از جزء» است. در مورد يك خبر اولين شخصى كه شناخته شده نيست از آن خبر ميدهد درصدى از احتمال مطابقت با واقع در آن است و همينطور نفر دوم و سوم و... تا به حدى خبرها مى رسد كه احتمال مطابقت با واقع به حدى قوى مى شود كه احتمال مخالفت با واقع ضعيف يا معدوم مى گردد و لذا انسان در مفاد آن خبر به يقين مى رسد.

مقدمه دوم: در مورد خبر متواتر لازم نيست كه هر يك از خبردهندگان ثقه و عادل باشند بلكه همين كه كذب و تعمد آنها بر دروغ ثابت نشود كافى است در حصول علم و يقين به خبر از راه تواتر.

مقدمه سوم:

تواتر بر سه قسم است:

۱-تواتر لفظى : كه محور مشترك در تمام خبرها لفظ خاصى است همانند حديث: «من فسر القرآن برأيه فليتبوء مقعده من النار ».

۲-تواتر معنوى : كه محور مشترك تمام خبرها قضيه اى معنوى و محدود است همانند حديث كساء.

۳-تواتر اجمالى : كه محور مشترك در تمام خبرها و لازمه التزامى قضيه است همانند خبر از شجاعت امير المومنينعليه‌السلام كه گر چه قضايا مختلف است ولى همگى در يك لازمه مشترك هستند و آن شجاعت امام امير المومنينعليه‌السلام است. در مورد موضوع وجود و ولادت امام مهدىعليه‌السلام نيز مى توانيم از اين طريق به يقين برسيم. و لذا جاى اين نيست كه روايات اين موضوع مورد بررسى سندى قرار گيرد زيرا با مراجعه به ابواب مختلف مناسب با موضوع مى توان يقين به ولادت و وجود امام مهدىعليه‌السلام از راه حساب تراكم احتمالات پيدا كرد به جهت اينكه همگى در يك خبر اشتراك نظر دارند كه همان ولادت و وجود امام مهدىعليه‌السلام است.

۲۱۷: ابواب حديثى كه دلالت بر وجود امام مهدىعليه‌السلام دارد كدام است؟

در مصادر حديثى شيعه ابوابى به چشم مى خورد با روايات فراوان كه هر كدام دلالت صريح يا ضمنى يا التزامى بر ولادت و وجود امام مهدىعليه‌السلام دارد و تعداد زيادى از آنها صحيح السند است. اينك تنها به اين ابواب به صورت فهرست وار اشاره مى كنيم:

۱- حجت بر خلق تنها توسط امام قائم است. در ذيل اين باب ده ها روايات وجود دارد كه برخى از سندها صحيح است.(۶۵۴)

۲- ائمه اركان زمين هستند.(۶۵۵)

۳- براى هر زمانى هدايت گرى است.(۶۵۶)

۴- ائمه واليان امر خدايند.(۶۵۷)

۵- امام مايه حيات مردم است.(۶۵۸)

۶- احاديث غيبت: ده ها روايت در مصادر حديثى وجود دارد كه دلالت بر اصل غيبت دارد و تعداد بسيارى از آنها صحيح السند است. رواياتى كه كلينى و ديگران در كتاب هاى حديثى خود نقل كرده اند.(۶۵۹)

ابن فارس مى گويد: «ماده (غيب ) اصل صحيحى است كه دلالت بر مستور بودن شى ء از چشم ها دارد».(۶۶۰)

فيومى مى گويد: «ماده غيبت به معناى دور شدن شى ء است...».(۶۶۱)

۷- احاديثى كه دلالت بر وجود دو غيبت براى حضرت مهدىعليه‌السلام دارد (ده حديث ).

۸- احاديثى كه دلالت دارد بر اينكه غيبت او طولانى است (نود و يك حديث ).

۹- رواياتى كه دلالت بر علت غيبت دارد (هفت حديث ).

۱۰- روايتى كه دلالت بر فوايد وجود او انتفاع مردم در عصر غيبت از حضرت دارد (هفت حديث ).

۱۱- رواياتى كه دلالت بر طول عمر او دارد (سيصد و هيجده حديث ).

۱۲- رواياتى كه دلالت دارد بر اينكه او دائما در سن جوانى است (هشت حديث ).

۱۳- رواياتى كه بر فضيلت ايمان به آن حضرت در عصر غيبت دلالت دارد. (بيست و سه حديث ).

وجود امام مهدىعليه‌السلام در روايات فريقين

۲۱۸: حديث «ثقلين » چگونه دلالت بر وجود امام زمانعليه‌السلام دارد؟

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حديثى فرمود: «ان تارك فيكم خليفتين كتاب الله حبل ممدود ما بين السماء و الارض او ما بين السماء الى الارض، و عترتى اهل بيتى و انهما لن يفترقا حتى يردا على الحوض »(۶۶۲) ؛ «همانا من دو جانشين را در ميان شما مى گذارم كتاب خدا ريسمان كشيده شد مابين آسمان و زمين يا مابين آسمان تا زمين، و عترتم اهل بيتم، و همانا اين دو از يكديگر جدا نمى شوند تا در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند.»

در اين حديث پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى فرمايد: «كتاب و عترت تا قيامت از يكديگر جدا نمى شوند»، مطابق اين گفتار اگر زمانى عدل كتاب كه همان عترت است در روى زمين نباشد لازم مى آيد كه اين دو از يكديگر جدا شده باشند و اين با ظاهر حديث مخالف است.

ابن حجر مكى مى گويد: «در احاديثى كه سفارش به اهل بيت شده به اين نكته اشاره دارد كه تا روز قيامت زمين خالى از اهل بيتى كه اهليت هدايت دارند نخواهد بود، همان گونه كه كتاب عزيز چنين است و لذا اهل بيت امان براى اهل زمين معرفى شده اند و نيز در روايات آمده است: «در هر قوم و دسته اى عدولى از اهل بيت من است».(۶۶۳)

حافظ سمهودى مى گويد: از اين حديث «ثقلين » استفاده مى شود كه هر زمان بايد فردى از اهل بيت كه سزاوار تمسك به اوست تا روز قيامت موجود باشد تا امر به تمسكى كه در روايت به آنها شده معنا پيدا كند همان گونه كه كتاب عزيز چنين است. و لذا اهل بيت امان اهل زمين معرفى شده اند كه هر گاه از روى زمين بروند زمين نيز نابود خواهد شد».(۶۶۴)

همين معنا از علامه مناوى در شرح جامع الصغير سيوطى رسيده است.(۶۶۵) نتيجه اينكه از حديث ثقلين كه مورد اتفاق بين شيعه و سنى بوده و از احاديث متواتر است به خوبى استفاده مى شود كه در هر زمان امام معصومى از عترت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اهل بيت معصوم او بايد موجود باشد، امامى كه اهليت براى اقتدا و تمسك را داشته باشد كسى كه خود به هدايت مطلق رسيده و از ضلالت به دور است و لذا مى تواند ديگران را نيز به هدايت مطلق رسانده و از مطلق ضلالت گمراهى دور كند. چنين شخصى در اين زمان غير از حضرت مهدىعليه‌السلام نيست.

۲۱۹: چگونه احاديث وجوب معرفت امام بر وجود امام زمانعليه‌السلام دلالت دارد؟

مطابق روايات شيعه و سنى پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية »(۶۶۶) ؛ «هر كس بميرد در حالى كه امام زمان خود را نشناخته باشد به مرگ جاهليت از دنيا رفته است.»

با كمترين تاءمل در اين روايت و نظاير آن به مصداق واقعى امام در روايت پى خواهيم برد. اين كدامين امام است كه اگر به او معرفت پيدا نكنى به مرگ جاهليت از دنيا رفته اى؟ مگر نه اين است كه بايد بين حكم و موضوع تناسب باشد؟ چه تناسبى بين عدم معرفت امام و مرگ جاهليت است؟ آيا اگر من طاغوت فاسق و فاجر زمان خود را نشناسم به مرگ جاهليت از دنيا رفته ام؟ قطعا چنين نيست بلكه مراد همان امام معصوم در هر زمان است كه از آن در روايت به امام تعبير شده است كه اگر او را نشناسم و اطاعت او را ننمايم به مرگ جاهليت از دنيا رفته ام.

۲۲۰: حديث «امان» چگونه بر وجود امام زمانعليه‌السلام دلالت دارد؟

مطابق روايات فريقين اهل بيت پيامبرعليهم‌السلام به عنوان امان اهل زمين معرفى شده اند. ابن حجر از پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل كرده كه فرمود: «اهل بيت من امان براى اهل زمين هستند پس هر گاه اهل بيتم هلاك شوند اهل زمين را آن چه خداوند وعده داده خواهد رسيد».(۶۶۷)

سمهودى بعد از نقل اين حديث مى گويد: «محتمل است كه مراد از اهل بيتى كه امان امت هستند همان علماى از آنها باشند كه مردم را هدايت مى نمايند، آن گونه كه مردم به ستارگان هدايت مى يابند».(۶۶۸)

اين حديث به خوبى دلالت بر اين نكته دارد كه بايد در هر زمانى فردى از اهل بيت عصمت و طهارت كه اهليت براى تمسك دارد موجود باشد و او غير از معصوم نيست. و در اين زمان غير از مهدى موعود كسى ديگر نيست، پس بايد موجود باشد و گرنه زمين و آنچه در آن است نابود خواهد شود.

۲۲۱: حديث «سفينه » چگونه بر وجود امام زمانعليه‌السلام دلالت دارد؟

مطابق روايات فريقين پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از اهل بيت خود به كشتى نوح تعبير كرده است.

ابن حجر مكى از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل كرده كه فرمود:مثل اهل بيتى كسفينة نوح من ركبها نجى(۶۶۹) ؛ «همانا مثل اهل بيتم همانند كشتى نوح است هر كس سوار بر آن شود نجات يافته است.»

اين حديث به طرق مختلف و تعبيرات گوناگون از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رسيده است. با تاءمل در معناى آن به خوبى استفاده مى شود كه لازم است در هر زمانى تا روز قيامت امام معصومى از اهل بيت عصمت و طهارت وجود داشته باشد تا براى امت اسلامى امكان داشته باشد كه با سوار شدن بر كشتى نجات او از غرق شدن در منجلاب فساد و تباهى نجات يافته و به ساحل نجات و بهشت رضوان رهنمون شوند.

۲۲۲: حديث (عدم خلو زمان از امام قرشى ) چگونه بر وجود امام زمانعليه‌السلام دلالت دارد؟

بخارى و مسلم و ديگران به سندهاى خود از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل كرده اند كه فرمود: لا يزال هذا الامر فى قريش ما بقى من الناس اثنان(۶۷۰) ؛ «اين امر خلافت در قريش ثابت است مادامى كه دو نفر از مردم باقى باشد.»

در اين حديث خبر از واقعيتى خارجى مى دهد كه واجب است تحقق يابد و وظيفه مسلمين است كه خلافت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را در هر زمان به دست يك نفر شايسته از قريش قرار دهند. مقصود از «هذا الامر » چيست؟ همان امرى است كه در آيه «اولى الامر » به آن اشاره شده است:( أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنكُمْ ) (۶۷۱) . مطابق بيان فخر رازى و ديگران مقصود از «اولى الامر» در اين آيه معصومين هستند.(۶۷۲)

پس بايد در هر زمانى امام معصومى از قريش باشد مادامى كه عمر دنيا به سر نيامده و از مردم روى زمين دو نفر باقى مانده است و او در اين زمان غير از حضرت مهدىعليه‌السلام نيست.

به بيان ديگر: مقصود از «الامر» در روايت و آيه، امر زعامت و ولايت و رهبرى ظاهرى و باطنى و هدايت مطلق مردم به حق و حقيقت است، شخصى كه به تمام معنا دارى صفات و خصوصيات پيامبر است تا بتواند امر خلافت و جانشينى او را در تمام شوؤنات به جز وحى ادامه دهد، چنين شخصى در هر زمان بايد موجود باشد و در اين زمان كسى جز حضرت مهدىعليه‌السلام نيست.

ابن حجر عسقلانى مى گويد: «نماز خواندن عيسىعليه‌السلام پشت سر مردى از اين امت در آخر الزمان و نزديك به برپايى قيامت دلالت صحيح بر اين قول دارد كه: زمين هيچ گاه از حجتى كه قائم بالله است خالى نخواهد بود».(۶۷۳)

وجود امام مهدىعليه‌السلام در احاديث «دوازه خليفه»

۲۲۳: احاديث دوازده خليفه چيست؟

از جمله احاديث متواتر و صحيح نزد شيعه و اهل سنت احاديث دوازده خليفه است. رواياتى كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم امامان و جانشينان بعد از خود را دوازده نفر تعيين كرده است.

جابر بن سمره از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل كرده كه فرمود: «لا يزال الاسلام عزيزا الى اثنى عشر خليفة ثم قال كلمة لم افهمها. فقلت لابى ما قال؟ فقال: كلهم من قريش »(۶۷۴) ؛ «دائما اسلام عزيز است تا اينكه دوازده خليفه بر آنها حاكم گردد آن گاه كلمه اى گفت كه من آن را نفهميدم. به پدرم گفتم پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم چه فرمود: گفت: همه آنها از قريشند.»

اين حديث را با مضامين مختلف ۳۶ نفر از صحابه نقل كرده اند ولى عمده روايات از جابر بن سمره سوائى نقل شده است و نيز تعداد بسيارى از علماى اهل سنت آنها را در كتب خود آورده اند.

۲۲۴: مقصود از دوازده خليفه چه كسانى اند؟

اين احاديث در حجة الوداع از جانب پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ايراد شده است. همان حجى كه در آن حديث ثقلين و حديث غدير از ناحيه پيامبر ذكر شده است.

روايات نيز همانند آيات قرآن يكديگر را تفسير مى كنند، لذا با جمع بين اين سه دسته روايات پى مى بريم كه دوازده امام از عترت و اهل بيت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوده و اول آنها على بن ابى طالب است. زيرا پيامبر مطابق حديث ثقلين فرمود: «من دو شى ء گرانبها در ميان شما مى گذارم كه با تمسك به آن دو هرگز گمراه نخواهيد شد: كتاب خدا و عترتم». و در روز غدير خم نيز على بن ابى طالب را به مقام خلافت و امامت بعد از خود مبعوث كرد.

و نيز در روايات دوازده خليفه تعبيرات و صفاتى درباره آنها به كار رفته كه بر غير امامان معصوم منطبق نخواهد بود، از قبيل اينكه:

۱- اسلام به وجود آنها عزيز است.

۲- دين به جود آنها قائم است.

۳- كسانى كه در صدد خوار كردن آنها برآيند هيچ گونه ضررى به آنها وارد نخواهند كرد.

و نيز مطابق برخى از روايات كه حموينى و قندوزى حنفى نقل كرده اند پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اسامى هر يك از دوازده امام از ذريه خود را ذكر كرده است.

۲۲۵: آيا احاديث دوازده خليفه دلالت بر حكومت ظاهرى امامان معصوم دارد، در صورتى كه در واقع چنين نبوده است؟

برخى مى گويند: احاديث دوازده خليفه دلالت بر خلافت و حكومت ظاهرى دوازده خليفه بعد از پيامبر دارد در حالى كه امامان شيعه به جز امام على و امام حسنعليه‌السلام حكومت ظاهرى نداشته اند.

پاسخ: اين احاديث در حقيقت دلالت بر انشا و امر و نصب الهى دارد نه اخبار و اعلام، يعنى اين دوازده نفر از آنجا كه از شاخص هاى معنوى والايى برخوردارند لذا از جانب خداوند به ولايت و خلافت منصوبند و مردم وظيفه دارند تا با آنها بيعت نمايند.

سيد محمد تقى حكيم مى گويد: «مقصود به بقاى امر در بين آنها بقاى امامت و خلافت و به استحقاق است. يعنى آنها مستحق امامت و خلافت هستند نه اينكه هر كدام به سلطنت ظاهرى خواهند رسيد، زيرا خليفه شرعى، مشروعيت سلطنت خود را از خداوند مى گيرد و اين سلطنت در حدود سلطنت تشريعى است نه تكوينى، زيرا اين نوع از سلطنت كه مقتضاى وظيفه امام به عنوان مشرع است، و اين معنا با غصب سلطنت ظاهرى از آنها و تسلط ديگران منافاتى ندارد...».(۶۷۵)

۲۲۶: احاديث دوازده خليفه در چه مكانى ايراد شده است؟

در رابطه با مكان ايراد اين احاديث، روايات اختلاف دارند: برخى نقل آن را در حجة الوداع روز عرفه در عرفات مى دانند.(۶۷۶) و برخى ديگر ايراد آن را در سرزمين منى معرفى كرده اند.(۶۷۷) در برخى روايات نيز اشاره شده كه در مسجد بوده است. و تعدادى از روايات نيز از ذكر مكان آن ساكتند. آيا پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در يك مكان اين حديث را بيان كرده است و يا در چند مكان؟

احتمال قوى آن است كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در مكان هاى مختلف به اين حديث اشاره كرده است. ولى آنچه مسلم است اينكه اين احاديث در حجة الوادع يا بعد از پايان گرفتن آن ايراد شده است. حجة الوداعى كه در آن پيامبر خبر از نزديك شدن وفات خود داده است. نتيجه اينكه پيامبر وصيت به اوصياى معصوم بعد از خود نموده است.

۲۲۷: چرا در احاديث دوازده خليفه از اسامى آنها سؤال نشده است؟

رسم مسلمانان اين بود كه از همه نوع مسائل حتى در اثناى سخنرانى حضرت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سؤ ال مى كردند. اين روايت خبر از امر مهمى كه همان خلفاى بعد از پيامبر است مى دهد خلافتى كه از مسائل بسيار مهم در جامعه اسلامى است. حال سؤال اين است كه چرا كسى از اسامى اين دوازده خليفه سوالى نكرده است.

آيا معقول است كه هيچ يك از مسلمانان در حجة الوداع يا بازگشت از حج به مدينه از اسامى آنها سؤال نكرده باشد؟ هرگز! زيرا داءب صحابه اين بود كه از جزئيات مسائل سؤ ال مى كردند اما چرا و چگونه در اين روايات اسامى آنها ذكر نشده است؟

احتمالى كه داده مى شود اين است كه دست مخالفين اهل بيت بر اين احاديث دراز شده و نگذاشته است كه اسامى آنها به طور صريح به گوش مردم برسد گر چه مطابق آنچه قبلا بيان شد با جمع بين اين احاديث و احاديث غدير و ثقلين مى توان پى برد كه اين دوازده خليفه از عترت و اهل بيت پيامبرند و نيز اول آنها على بن ابى طالبعليه‌السلام است. با اين حال مطابق برخى روايات كه حموينى در «فرائد السمطين » و قندوزى در «ينابيع المودة » آورده اسامى آنها نيز از ناحيه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ذكر شده است.

۲۲۸: در برخى روايات اهل سنت، ابوبكر و عمر هم جزء دوازده خليفه معرفى شده اند آن را چگونه توجيه مى كنيد؟

طبرانى به سند خود از عبدالله بن عمرو نقل مى كند: از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنيدم كه مى فرمود: «بعد از من دوازده خليفه خواهد آمد ابوبكر صديق، او بعد از من بيش از مدتى كم درنگ نمى كند و صاحب آسياب خانه اش... عمر بن خطاب...».(۶۷۸)

پاسخ:

۱- حديث از حيث سند اشكال دارد زيرا از جمله رجال آن «عبدالله بن صالح» است كه ذهبى احاديث او را منكر دانسته است. و نيز احمد بن حنبل مى گويد: او در آخر عمر فاسدالعقيده شد. و صالح بن محمد مى گويد: به نظر من او در نقل حديث دروغگوست. احمد بن صالح او را متهم دانسته و نسائى او را غير ثقه مى داند....

و نيز در سند آن ليث بن سعد است كه مورد اعتماد منصور عباسى بوده و سعى و كوشش فراوان در تضعيف ولاى اهل بيت در مصر داشته است.

۲- در اين حديث هر يك از خلفاى سه گانه خصوصا عثمان با تعبيراتى ستوده شده اند كه با واقعيات خارجى سازگارى ندارد.

۳- با مراجعه به روايات ديگر پى مى بريم كه مقصود از حديث، دوازده نفر از ذريه پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى باشند.(۶۷۹)

۲۲۹: آيا احاديث دوازده خليفه نزد شيعه ضعيف السند و غير معتبر است؟

احمد كاتب مى گويد: «رواياتى كه اصحاب نظريه دوازده امامى نقل مى كنند همگى از اخبار آحاد است و هيچ حجت و دليلى آنها را تأیید نمى كند و ادعاى علم به صحت آنها نيز ممكن نيست. و در عين حال راويان آنها نيز مورد طعن واقع شده اند».(۶۸۰)

پاسخ:

۱- رواياتى كه دلالت بر دوازده امام بعد از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دارد از حد تواتر فراتر رفته است. و مى دانيم كه حديث متواتر فى حد نفسه مفيد يقين است و احتياجى به بررسى سندى ندارد.

۲- اصحاب و رجال شيعه همگى اين احاديث را مورد قبول قرار داده و بر عمل به آنها اتفاق كرده اند و اين خود دليل بر صحت اين روايات و اعتماد اصحاب بر صدور آنها از امام است.

شهيد صدررحمه‌الله مى فرمايد: «اين روايات با كثرت احتياط از جانب امامان در نقل آنها به جهت حفظ امام، به درجه بالايى از كثرت و انتشار رسيده است. و كثرت عددى در اين روايات تنها اساس براى قبول آنها نيست بلكه اضافه بر آن مزايا و قرائنى در اينها وجود دارد كه دليل بر صحت احاديث خواهد بود... مشاهده مى كنيم بخارى كه معاصر امام جواد و هادى و عسكرىعليهم‌السلام است اين حديث را نقل كرده است، و اين نكته مهمى است. اين خود دليل بر آن است كه اين حديث از پيامبر ثابت شده است قبل از آنكه مضمون آن تحقق يافته و فكر دوازده امام به كمال برسد».(۶۸۱)

۳- با ملاحظه مجموعه روايات، به تعداد بى شمارى از احاديث صحيح السند بر مى خوريم كه اگر به حد تواتر نباشد لااقل در حد استفاضه است.(۶۸۲) خصوصا آنكه كلينى در قبول روايات منهج روش خاصى را دنبال مى كرده است.

او به رواياتى اخذ مى كرده كه قطع يا اطمينان به صدور آنها از معصومين داشت است. خبر صحيح نزد كلينى و ديگران از قدما خبرى بوده كه قرائن داخلى و خارجى آن را تأیید مى كرده است و اعتماد آنها بر وثاقت اشخاص نبوده است، بلكه وثاقت تنها راهى براى صحت صدور روايت نزد او بوده است. از جمله قرائن نزد او بر قبول خبر، وجود حديث در بسيارى از اصول چهارصد گانه حديثى بوده كه در عصر امامان تاءليف شده است، و يا آنكه حديث در كتاب معروفى بوده كه مورد تأیید بزرگان از اصحاب قرار گرفته است.

و از جمله قرائن خارجى وجود حديث در كتاب هايى بوده كه بر امامان عرضه شده و آن حضرات مولفين آنها را تمجيد نموده اند، همانند كتاب سليم كه مورد تمجيد امام صادقعليه‌السلام قرار گرفته است.

ونيز از جمله قرائن آن است كه حديث از كتاب هايى اخذ شده كه نزد متقدمين مورد وثوق و اعتماد بوده است، شيخ كلينى اين گونه روايات را هم مورد توجه قرار داده و قبول كرده است، و تنها به رواياتى كه راويانش ثقه اند توجه نداشته است بلكه اين قسم از روايات بخشى از احاديث او را تشكيل داده است.

۴- كاتب در تضعيف برخى روايات به تضعيفات ابن الغضائرى استناد كرده با آنكه اصل كتابش به اثبات نرسيده و نيز تضعيفاتش مورد قبول علما قرار نگرفته است. و نيز برخى را همچون على بن ابراهيم و سهل بن زياد تضعيف كرده كه در جاى خود توثيق شده اند.

۲۳۰: احاديث دوازده خليفه، چگونه بر وجود امام زمانعليه‌السلام دلالت دارد؟

مى توان با اين احاديث بر اثبات وجود امام زمانعليه‌السلام استدلال نمود؛ زيرا:

اولا: در بسيارى از روايات كلمه بعدى بكار رفته است كه ظهور در اتصال و پياپى آمدن دوازده امام بلافاصله عد از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دارد.

ثانيا: مطابق حديث صحيح مسلم و ديگران، اين دوازده نفر كسانى هستند كه قيام و قوام دين به آنها بستگى دارد. و نيز اسلام به وجود آنها عزيز است. حال اگر دين پا برجاست و عزيز است به جود اين دوازده امام است كه يكى از آنها باقى مانده و حافظ دين و شريعت است.

۲۳۱: احاديث دوازده خليفه، با حديث «الخلافة بعدى ثلاثون عاما » چگونه قابل جمع است؟

احمد بن حنبل در مسند خود از سفينه روايت كرده كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «خلافت سى سال خواهد بود آن گاه بعد از سلطنت و پادشاهى است».(۶۸۳)

برخى از علماى اهل سنت اين حديث را مغاير با احاديث حاديث دوازده خليفه دانسته اند، زيرا خلافت دوازده خليفه در مدت سى سال نبوده است.

پاسخ:

۱- بين اين دو روايت فرق است؛ زيرا اوصافى كه براى دوازده خليفه ذكر شده امثال: دوازده امام به حق، قيام دين به وجود آنها و ديگر تعبيرها، دلالت بر آمدن دوازده امام معصوم دارد، ولى در حديث سفينه، اشاره به آمدن تعدادى خليفه تا سى سال بعد از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دارد، گر چه در بين آنها شخص معصوم وجود نداشته باشد. و لذا مقصود به خلافت، معناى مجازى آن است، گر چه امير المومنين و امام حسنعليه‌السلام امام معصوم و به حق از آن دوازده نفرند.

۲- حديث سفينه غير معتبر و غير مشهور است، همان گونه كه ابن تيميه آن را در «منهاج السنة » تضعيف كرده است.(۶۸۴) راوى حديث از سفينه، سعيد بن جمهان است كه در علم رجال تضعيف شده است.(۶۸۵)

۲۳۲: احاديث سيزده امام چگونه قابل توجيه است؟

ظاهر برخى از روايات اشاره به آمدن سيزده خليفه بعد از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دارد، در توجيه اين روايات مى گوييم:

۱- هيچ يك از علماى شيعه چنين ادعايى نكرده كه امامان بعد از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سيزده نفرند، جز هبة الله بن احمد مفيد عمرى كه نجاشى درباره او نقل مى كند: «او هم صحبت و هم مجلس با ابوالحسين بن ابى شيبه علوى زيدى بوده و براى او كتابى تأليف كرده است. او امامان را سيزده نفر شمرده و زيد بن على بن حسين را به جهت خوشايندى ابن ابى شيبه زيدى جزء امامان به شمار آورده است.»

۲- رواياتى كه برخى از كج فهم ها امامت سيزده امام را از آنها فهميده اند برخى به جهت سوء تعبير راويان حديث است.

از آن جمله در روايت سليم آمده است كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به علىعليه‌السلام فرمود: تو و دوازده نفر از اولادت امامان بر حق مى باشيد. معلوم است كه در تعبير به دوازده امام حضرت امير المومنينعليه‌السلام نيز داخل بوده است خصوصا به قرينه روايات متواترى كه در كتب شيعه و سنى وجود داشته و اشاره بلكه تصريح به آمدن دوازده خليفه بعد از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دارد.

۳- در كتاب سليم بن قيس هلالى بيش از بيست حديث است كه دلالت بر آمدن دوازده امام بعد از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دارد.

۴- كلينى و سليم بن قيس كه اين گونه روايات را در كتب حديثى خود آورده اند از داعيان و مريدان دوازده امام هستند. و اين خود دلالت بر اشتباه نساخ در نقل حديث دارد و لذا تمام كسانى كه اين گونه احاديث را نقل كرده اند در باب دوازده امام آورده اند.

۵- همه احاديثى كه ظهور بدوى در سيزده امام دارد ضعف سندى دارد.

غيبت صغرا

۲۳۳: مبدا غيبت صغرا از چه زمانى به حساب مى آيد؟

در اينجا دو نظريه وجود دارد:

نظريه اول اينكه: غيبت صغرا از زمان ولادت حضرت مهدىعليه‌السلام بوده زيرا ولادت حضرت در اختفا و پنهانى بوده است. ولى اين نظريه مورد مناقشه واقع شده زيرا بحث در غيبت امام است و در آن هنگام حضرت به مقام امامت نرسيده بود. خصوصا آنكه جماعت زيادى از شيعيان، حضرت را در آن پنج سال قبل از شهادت حضرت عسكرىعليه‌السلام مشاهده كرده اند.

نظريه دوم اينكه: غيبت حضرت از زمان شهادت پدرش امام عسكرىعليه‌السلام بوده است. و به طور دقيق مى توان گفت كه بعد از نماز خواندن بر جنازه پدرش در آن قضيه اى كه ابوالاديان بصرى نقل مى كند.(۶۸۶)

۲۳۴: حكمت غيبت صغرا قبل از غيبت كبرا چه بوده است؟

غيبت صغرا نشانگر اولين مرحله از امامت حضرت مهدىعليه‌السلام است، كه خداوند متعال تقدير نمود تا در مدتى نه چندان دور از عموم مردم مخفى بماند و امور شيعه را توسط سفرا انجام دهد.

اما اينكه چرا غيبت صغرا قبل از غيبت كبرا قرار گرفت ممكن است كه جهت آن اين باشد كه عادت شيعيان در طول عمر امامت بر اين بوده كه هر زمان اراده مى كردند خدمت امام خود رسيده و از محضر او استفاده مى بردند و با غيبت كلى و تام و تمام هرگز انس نداشتند. لذا براى جا افتادن اين موضوع ابتدا غيبت صغرا تحقق پيدا كرد كه در آن تا اندازه اى ارتباط قطع شد.

و مردم اگر چه در ابتدا به شك و ترديد و تشويش خاطر افتادند ولى بعد از مدتى نه چندان دور شك و ترديدها زايل شده و با مشاهده دلايل قطعى به وجود حضرت مهدىعليه‌السلام يقين پيدا كردند. و بعد از مدتى نه چندان طولانى غيبت كبرا شروع شد.

۲۳۵: امتياز عصر غيبت صغرا بر غيبت كبرا چيست؟

بنا به قولى شروع غيبت صغرا از زمان شهادت امام عسكرىعليه‌السلام بوده است، كه از همان زمان امامعليه‌السلام متولى امر امامت مى شوند. حضرت خلافت خود را با نصب وكيل اولش هنگام مقابله با جماعت قميين آغاز نمودند. عصر غيبت صغرا از امتيازات ويژه اى برخوردار است كه به برخى از آنها اشاره مى كنيم:

۱- در اين عصر امام مهدىعليه‌السلام متصدى امامت و خلافت شد.

۲- در اين عصر امامعليه‌السلام استتار كامل نداشتند. بلكه به جهت مصالح كلى با برخى از خواص يارانش ملاقات برقرار مى كردند.

۳- در اين عصر چهار سفير وجود داشت كه از طرف حضرت به طور خصوص مامور به رسيدگى امور مردم بوده و رابط بين آنان و حضرت به شمار مى آمدند.

۲۳۶: آيا خداوند براى امامت حضرت مهدىعليه‌السلام زمينه سازى كرده است؟

آرى، از جمله موضوعاتى كه قبل از ولادت امام مهدىعليه‌السلام اتفاق افتاد كه آن را مى توان زمينه ساز امامت حضرت مهدىعليه‌السلام در كودكى دانست ولادت امام جواد و امام هادىعليه‌السلام است؛ زيرا امام جواد در هشت سالگى يا هفت سالگى و امام هادى در سن شش سالگى به امامت رسيدند. و لذا بعد از آنكه شيعه به امامت اين دو امام اعتقاد پيدا نمود اين مسأله زمينه ساز اعتقاد به امامت حضرت مهدىعليه‌السلام و رفع استبعاد از امامت او در سنين پنج سالگى شد.

۲۳۷: براى غيبت امام مهدىعليه‌السلام چه زمينه سازى از جانب امامان انجام گرفت؟

موضوع غيبت امام تجربه جديدى براى امت بود، تجربه اى كه به اين مقدار از غيبت هرگز هيچ امتى به چشم خود نديده بود، لذا امت و جامعه شيعى احتياج مبرم به زمينه سازى براى ورود به آن داشت. به همين جهت اهل بيتعليهم‌السلام و حتى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم همگى به طور مكرر به موضوع غيبت كبرا نيز به جهت زمينه سازى و ايجاد انس در بين مردم براى ورود به غيبت كبرا بوده است.