موعود شناسی و پاسخ به شبهات

موعود شناسی و پاسخ به شبهات0%

موعود شناسی و پاسخ به شبهات نویسنده:
گروه: امام مهدی عج الله تعالی فرجه

موعود شناسی و پاسخ به شبهات

نویسنده: علی اصغر رضوانی
گروه:

مشاهدات: 30547
دانلود: 3640

توضیحات:

موعود شناسی و پاسخ به شبهات
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 534 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 30547 / دانلود: 3640
اندازه اندازه اندازه
موعود شناسی و پاسخ به شبهات

موعود شناسی و پاسخ به شبهات

نویسنده:
فارسی

۲۵۶: سفير سوم امام زمانعليه‌السلام چه كسى بوده و چه موقعيتى داشته است؟

سفير سوم، شيخ جليل ابوالقاسم حسين بن روح نوبختى است. او در ابتداى امر وكيل ابى جعفر محمد بن عثمان عمرى بود كه بر املاك او نظارت داشت، تا آن كه وصيت با نص به او منتهى شد و هيچ كس در اين امر شك نداشت.(۷۴۵)

برخى از شيعيان مالى را براى ابوجعفر عمرى به مقدار چهار صد دينار فرستادند تا به امام زمانعليه‌السلام برساند ابو جعفر دستور داد تا آن را به حسين بن روح بدهند. او هنگامى كه ترديد و شك آن شخص را به جهت ثابت نشدن سفارتش ديد بار ديگر تاكيد كرد كه اين مبلغ را به حسين بن روح برساند زيرا اين دستور امام زمانعليه‌السلام است.

بعد از آنكه وضع مزاجى ابو جعفر عمرى بحرانى شد جماعتى از بزرگان شيعه از آن جمله ابو على بن همام، ابو عبدالله بن محمد كاتب، ابو عبدالله باقطانى، ابو سهل اسماعيل بن على نوبختى، ابو عبدالله بن وجناء و ديگر بزرگان بر او وارد شدند و عرض كردند: كه اگر بر شما اتفاقى افتاد چه كسى جانشين شما خواهد بود؟

ابو جعفر عمرى فرمود: اين ابوالقاسم حسين بن روح قائم مقام من و سفير بين شما و صاحب امرعليه‌السلام است. او وكيل و ثقه و امين است پس در امورتان به او مراجعه نموده و در امور مهم بر او اعتماد نماييد، زيرا من به اين مطلب امر شده ام تا بر شما ابلاغ نمايم.(۷۴۶)

ابوجعفر بن احمد متيل مى گويد: هنگام وفات محمد بن عثمان عمرى من بالاى سر او نشسته بودم و از او سؤال مى كردم و حسين بن روح نيز بر پايين پاى او قرار داشت.

محمد بن عثمان روى به من نموده و فرمود: من امر شدم تا بر ابى القاسم بن روح وصيت كنم. من با شنيدن اين خبر از جاى خود بلند شده، حسين بن على روح را به جاى خود بر بالاى سر محمد بن عثمان قرار دادم.(۷۴۷)

جهت اين تاكيدات از ناحيه محمد بن عثمان بر وصايت حسين بن روح اين بود كه او چندان جايگاه ويژه اى در بين شيعيان به جهت ارتباط با امامانعليه‌السلام نداشته است، اگر چه اگر از نزديكان خاص محمد بن عثمان بوده است. و سر سفارت دادن به او به جهت اخلاص و فداكارى او بوده است.

وى بعد از وفات ابو جعفر عمرى به مدت ۲۱ سال سفارت را بر عهده داشت. اولين نامه اى را كه از حضرت دريافت كرد مشتمل بر درود فراوان از جانب آن حضرت بر او بود.(۷۴۸)

از آن زمان به وظيفه خود مشغول شد. و روش او التزام به تقيه شديد و مضاعف بود، به حيثى كه اظهار اعتقاد به مذهب اهل سنت مى نمود تا از اين طريق بتواند به وظايف خود عمل كند.

او در ايام سفارتش شديدا با انحرافات و ادعاهاى انحرافى سفارت مبارزه مى نمود تا آنكه در سال ۳۲۶ هجرى رحلت نمود.

۲۵۷: سفير چهارم امام زمانعليه‌السلام چه كسى بوده و چه موقعيتى داشته است؟

سفير چهارم شيخ جليل ابوالحسن على بن محمد سَمَرى است. تاريخ ولادت او مشخص نيست ولى براى اولين بار به عنوان يكى از اصحاب امام عسكرىعليه‌السلام شناخته شده است،(۷۴۹) كه در بغداد با اشاره حسين بن روح از طرف امام زمانعليه‌السلام متصدى امر سفارت شد.

در مورد سفارت او خبر معينى نرسيده و تنها اين مطلب را مى توان با تسالم و اتفاقى كه در بين شيعيان درباره سفارت او بوده كشف نمود، و اين موضوع را مى توان در نتيجه، كاشف از ابلاغى دانست كه از طرف امام زمانعليه‌السلام به حسين بن روح شده است. او وظايف خود را در امر سفارت از هنگام وفات حسين بن روح به مدت سه سال ادامه داد.

وى گر چه همانند ديگران مورد وثوق و اطمينان بود ولى همانند آن سه سفير فعاليت گسترده اى نداشته است. و اين امر بعيد به نظر نمى رسد زيرا در آن سال ها مملكت اسلامى پر از ظلم و جور و خونريزى ها و درگيرى ها بوده است، امورى كه با برنامه هاى فرهنگى و اجتماعى منافات داشت و اين خود به تنهايى مى تواند تأثيرگذار در انقطاع سفارت بعد از وفات او و عزم امامعليه‌السلام بر انقطاع و شروع غيبت كبرا نيز باشد.

و لذا چند روز قبل از وفاتش توقيعى را از امامعليه‌السلام دريافت مى كند كه حضرت در آن خبر از انتهاى غيبت صغرا و عهد سفارت با مرگ او مى دهد و او را از وصيت كردن به سفارت براى بعد از خودش منع مى نمايد.(۷۵۰)

راوى مى گويد بعد از شش روز از صدور اين توقيع به خدمت على بن محمد رسيديم در حالى كه در حال احتضار بود. به او عرض شد: وصى تو كيست؟ فرمود: «براى خدا امرى است كه او رساننده آن است». اين را گفت و از دار دنيا رحلت نمود.

۲۵۸: نيابت چهار سفير حضرتعليه‌السلام چگونه اثبات مى گردد؟

۱- در مورد عثمان بن سعيد مى گوييم: او مورد وثوق امام عسكرىعليه‌السلام بوده و امام مهدىعليه‌السلام نيز بر منصبش تصريح نموده است.

در مورد فرزندش محمد بن عثمان نيز مى گوييم: او منصوب از طريق پدرش بوده و غير از آنكه مورد وثوق امام عسكرى بوده از طرف امام زمانعليه‌السلام نيز بر اين امر نيابت خاصه داشته است.

حسين بن روح نيز از طرف محمد بن عثمان به اين سمت منصوب شد و او نيز على بن محمد سمرى را بر اين مقام منصوب كرد.

۲- راه دوم براى اثبات نيابت اين چهار بزرگوار اين است كه آنها خط امام را كه معروف بود به ديگران نشان داده، بازگو مى كردند. خط حضرت در زمان پدرش امام عسكرىعليه‌السلام نزد شيعيان معروف بود.

۳- كرامات فراوانى كه به دست مبارك اين بزرگواران انجام مى گرفت مى توانست اثبات كننده سفارت آنها باشد. اين كرامات در برخى موارد به دست آنها انجام مى گرفت و برخى ديگر نيز منسوب به امام زمانعليه‌السلام بود كه آنها به اطلاع شيعيان مى رساندند، همان گونه كه در قضيه معروف از ابو على بغدادى رسيده است.(۷۵۱)

سيد عبداله شبر مى گويد: «شيعه هرگز گفتار نواب را نمى پذيرفت مگر در صورتى كه معجزه اى از طرف امام عصرعليه‌السلام بر دست آنها ظاهر مى گشت كه دلالت بر صدق گفتار و صحت نيابت آنها داشت».(۷۵۲)

۲۵۹: ارتباط نواب اربعه با شيعيان چگونه بوده است؟

شيعيان با نواب اربعه دو نوع ارتباط داشتند:

۱- ارتباط با واسطه و غير مستقيم

ارتباط با واسطه يك اصل در سازمان سفارت بود چرا كه اين سازمان به جهت ظلم عباسيان نمى توانست آشكارا و آزادانه فعاليت كند. بنابراين بايد در ارتباط با مردم از راه هاى استتارى بهره مى گرفت.

۲- ارتباط مستقيم و بى واسطه

اين ارتباط در آغاز فعاليت نواب اربعه در دوره غيبت صغرا وجود نداشت، زيرا بنا بود كه مسأله نيابت خاصه مخفى بماند تا حاكمان جور بازتاب و واكنشى از خود نشان ندهند ولى كم كم شيعيان به صورت پنهانى نام و نشانى سفير را از وكلا و خواص گرفتند و توانستند با آنان مستقيما تماس بگيرند. اين كار عمدتا از زمان سفارت دومين سفير شروع شد و ادامه يافت. شيخ طوسى درباره اين نوع ارتباط مى نويسد: «عده اى از افراد مورد اعتماد نزد سفراى امام مهدىعليه‌السلام مى رفتند و با دادن نامه و يا بيان داشتن خواسته هاى خود پاسخ آن را از ناحيه مقدسه و توسط سفرا دريافت مى كردند».(۷۵۳)

۲۶۰: وظايف و مسئوليت هاى نواب اربعه چه بوده است؟

وظايف و محور كلى فعاليت هاى نواب اربعه بدين قرار است:

۱- زدودن شك و حيرت مردم درباره وجود امام مهدىعليه‌السلام

مهم ترين وظيفه اى كه نواب اربعه به ويژه سفير اول يعنى عثمان بن سعيد عمرى بر عهده داشت اين بود كه براى شيعيان ثابت كند امام عسكرىعليه‌السلام فرزندى دارد كه اكنون امام است و او نايب خاص آن حضرت مى باشد.

۲- حفظ امام مهدىعليه‌السلام از راه پنهان داشتن نام و مكان آن حضرت

امام مهدىعليه‌السلام در توقيعى به محمد بن عثمان بن سعيد عمرى بيان داشت كه از ذكر نام و نشان آن حضرت خوددارى كند و در جهت پنهان داشتن نام و مكان آن حضرت بكوشد.(۷۵۴)

ابو سهل نوبختى در جواب اين سوال كه چرا تو سفير ناحيه مقدسه نشدى؟ فرمود: «من نمى توانم مانند حسين بن روح سر نگهدار باشم».(۷۵۵)

۳- سازماندهى و سرپرستى سازمان وكالت

از طريق اين سازمان شيعيان پرسش ها و شبهات دينى خود را با وكلا در ميان مى گذاشتند و آنان به واسطه سفير از ناحيه مقدسه پاسخ را به شيعيان مى رساندند، و نيز وجوه شرعى خود را به وكلا مى دادند و وكلا آن را به مسئول سازمان تحويل مى دادند.

۴- پاسخ ‌گويى به پرسش هاى فقهى و مشكلات عقيدتى

آنان گاهى پرسش هاى فقهى و مسائل مستحدثه شيعيان را به عرض امام مهدىعليه‌السلام مى رساندند و پاسخ آن را دريافت و به شيعيان ابلاغ مى كردند.(۷۵۶)

۵- اخذ و توزيع اموال متعلق به امام مهدىعليه‌السلام

امام مهدىعليه‌السلام در روز بعد از رحلت امام عسكرىعليه‌السلام و يا در همان روز بعد از مراسم خاك سپارى امام عسكرىعليه‌السلام به هيئت قمى ها دستور داد كه از اين به بعد اموال متعلق به آن حضرت را به وكيلش در بغداد (ابو عمرو، عثمان بن سعيد عمرى) تحويل دهند.(۷۵۷)

۶- مبارزه با غلات و مدعيان دروغين نيابت و بابيت

در راستاى همين وظيفه در اين دوره هفتاد ساله هر كسى كه به دروغ ادعاى بابيت و وكالت نمود، مثل حلاج، شلمغانى و ديگران، با آنان به مبارزه برخاستند و از ناحيه مقدسه توقيعاتى به واسطه آنان صادر شد و با روشن شدن ماهيت آنان شيعيان اماميه از اين نوع انحرافات مصون ماندند و به سفارت نواب اربعه و وكالت بيشتر اعتماد نمودند.

۷- مبارزه با وكلاى خائن

گاهى برخى از وكلا منحرف مى شدند و از وظايف اصلى خود عدول مى كردند. در اين صورت مشكلاتى را براى سازمان مخفى وكالت به وجود مى آوردند و گاهى وجوه شرعى را نزد خود نگه مى داشتند، در اين صورت نواب اربعه هر كدام به نوبه خود مسئوليت داشتند تا با آن وكيل خائن مبارزه كنند.

۸- آماده سازى مردم براى پذيرش غيبت كبرا

اين وظيفه بيش از همه بر دوش ابو الحسن على بن محمد على بن محمد سمرى آخرين سفير امام مهدىعليه‌السلام سنگينى داشت، از اين رو امام مهدىعليه‌السلام از راه اعجاز به او كمك كرد و شش روز قبل از مرگش توقيعى صادر نمود و زمان دقيق وفات وى را بيان داشت تا اينكه حجت بر همگان تمام شود و اذهان آماده پذيرش دوره ديگرى از غيبت آن حضرت باشد.

۲۶۱: ملاك و معيار انتصاب نواب اربعه چه بوده است؟

امامان معصومعليه‌السلام بر اساس حكمت رفتار مى كردند و قطعا در نصب ها يك سرى معيارها و ملاك هايى را مد نظر داشتند از قبيل:

۱- تقيه و رازدارى در حد بالا

سفير اول حضرت، عثمان بن سعيد براى رعايت تقيه مى كوشيد تا خود را از بازرسى هاى رژيم عباسى دور نگه دارد. او بدين منظور در هيچ بحث و مجادله مذهبى يا سياسى به صورت آشكار درگير نمى شد.(۷۵۸)

حسين بن روح نيز در راستاى رعايت و حفظ تقيه يكى از خدمتگزاران خود را تنها به اين دليل كه معاويه را لعن نمود عزل و اخراج كرد.(۷۵۹)

۲- صبر و استقامت بسيار عالى و ممتاز

عده اى از ابو سهل نوبختى پرسيدند: چرا تو نايب خاص حضرت نشدى؟ او در جواب گفت: «آنان (امامانعليه‌السلام ) بهتر از همه مى دانند كه چه كسى لايق اين مقام است.»

من آدمى هستم كه با دشمنان رفت و آمد دارم و با آنان مناظره مى كنم. اگر آنچه را كه ابوالقاسم حسين بن روح درباره امام مهدىعليه‌السلام مى داند من مى دانستم شايد در بحث هايم با دشمنان آن گاه كه جدال و لجات آنان را مى ديدم مى كوشيدم تا دلايل بنيادى را بر وجود امام ارائه دهم و در نتيجه محل اقامت او را برملا مى ساختم.

«اما اگر ابوالقاسم حسين بن روح، امام را زير عباى خود پنهان داشته باشد و بدنش را با قيچى قطعه قطعه كنند تا امام مهدىعليه‌السلام را نشان دهد هرگز قباى خود را كنار نمى زند و امام را نشان نمى دهد».(۷۶۰)

۳- نسبت به ديگران فهميده تر بودن

شيخ طوسى در كتاب «الغيبة» به فهم و درايت آنان اشاره كرده است.(۷۶۱)

۴- حساس نبودن حكومت نسبت به آنان

امام مهدىعليه‌السلام در انتخاب نايبان خاص خود از افرادى استفاده مى كرد كه در دستگاه ظالمان عباسى نسبت به آنها حساسيتى نباشد چون نيابت خاص كارى بود بسيار مخفى و مبهم و مهم. و لذا هر يك از آنان داراى شغل بوده، كاسبى مى كرده اند تا شناخته نشوند.

۲۶۲: چه عواملى باعث شد برخى ادعاى سفارت دروغين از طرف حضرت نمايند؟

هنوز مدتى از عهد سفارت ناحيه مقدسه نگذشته بود كه اين دستگاه مقدس مبتلا به مصيبت مدعيان سفارت گشت. آنان از اين ادعاى دروغين خود اهدافى را دنبال مى نمودند كه عبارت بود از:

۱- از آنجا كه ايمان ضعيفى داشتند با اين ادعا در صدد انحراف مردم و جامعه شيعى بودند.

۲- طمع به دست آوردن اموال مردم و حقوق شرعيه، زيرا از آنجا كه امام زمانعليه‌السلام در غيبت به سر مى بردند اينها مى توانستند در اموال تصرف نمايند.

۳- گسترش موقعيت خود در جامعه، زيرا با اين ادعا و انتساب خود به امام مهدىعليه‌السلام در صدد گسترش شهرت خود بر مى آمدند.

۲۶۳: مدعيان دروغين سفارت چه كسانى بوده اند؟

شروع تزوير در امر سفارت به عصر سفير دوم محمد بن عثمان عمرى باز مى گردد؛ زيرا پدر او عثمان بن سعيد به قدرى معروف بود كه هيچ كس جراءت معارضه با او را نداشت.

اول كسى كه ادعاى سفارت دروغين نمود ابو محمد شريعى بود.(۷۶۲) و بعد از او محمد بن نصير نميرى(۷۶۳) و احمد بن هلال كرخى(۷۶۴) و ابو طاهر محمد بن على بن بلال بلالى(۷۶۵) و ابوبكر محمد بن احمد بن عثمان بغدادى و اسحاق احمر(۷۶۶) و مردى معروف به باقطانى(۷۶۷) .

برخى از آنان در ابتدا از مردان صالح بودند ولى به جهات مختلف راه انحراف را پيشه نمودند.

سفير دوم با تمام قدرت به مقابله با آنها پرداخت و نيز از ناحيه مقدسه توقيعات و بيانات شديد در لعن و تبرى از آنان صادر شد كه دلالت بر دروغگويى و سوء باطن آنان داشت.

در زمان سفارت حسين بن روح سفير - سوم مصيبت - در اين زمينه بيشتر شد، زيرا شخصى به نام محمد بن على شلمغانى غزافرى ادعاى سفارت نمود و بيشترين تاءثير را در انحراف جامعه به جاى گذاشت.(۷۶۸) او گر چه در ابتداى امر مردى مومن به نظر مى رسيد و وكيل حسين بن روح بود، ولى عاقبت به انحراف كشيده شد. آخرين كسى كه ادعاى دروغين سفارت داشت ابو دلف كاتب بود كه بر اين ادعاى خود تا بعد از وفات سمرى - سفير چهارم - باقى بود.

۲۶۴: آيا امام زمانعليه‌السلام غير از سفرا وكيل نيز داشته است؟

از تاريخ به دست مى آيد كه امام زمانعليه‌السلام به جز چهار سفير معروف وكلايى نيز داشته است كه در اطراف ممالك و شهرهاى اسلامى مشغول به انجام وظيفه بوده اند. ولى بين سفيران و وكيلان در فرق اساسى وجود داشته است:

۱- سفير با امام زمانعليه‌السلام به طور مستقيم مواجهه داشته و او را به طور شخصى مى شناخته است، در حالى كه وكلا اين چنين نبوده اند و ارتباطشان با حضرت از طريق سفيران انجام مى گرفت.

۲- مسئوليت سفير عمومى بود و شامل تمام شيعيان مى شد ولى مسئوليت وكيل در محدوده منطقه خودش بود.

۲۶۵: چه مصلحتى در وجود وكلاى ناحيه مقدسه بوده است؟

در مورد سؤال فوق به دو مصلحت اساسى مى توان اشاره كرد:

۱- كار وكيل سهيم شدن در تسهيل كارهاى گسترده اى بوده كه بر عهده سفير قرار گرفته بود. خصوصا با در نظر گرفتن اين مطلب كه قرار بر سرى بودن و كتمان كردن امور شيعيان در ارتباط با حضرت بود.

۲- عملكرد آنها در مخفى نمودن سفير و كتمان اسم و شخص او تاءثير بسزايى داشته است.

۲۶۶: سازمان وكالت چه وظايف و مسئوليت هايى را بر عهده داشته است؟

با بررسى شواهد تاريخى چنين به دست مى آيد كه سازمان وكالت از آغاز تا پايان فعاليت آن، كاركردهاى گوناگونى را دارا بوده است كه از جمله عبارت است از:

۱- دريافت، تحول و توزيع وجوه شرعى.

۲- رسيدگى به اوقاف.

۳- راهنمايى و ارشاد شيعيان و مناظره با مخالفان.

۴- ايفاى نقش سياسى سازمان وكالت.

۵- ايفاى نقش ارتباطى سازمان وكالت.

۶- كمك به نيازمندان و حل مشكلات شيعيان.

توقيعات

۲۶۷: توقيع به چه معناست؟

توقيع در لسان روايات، مطابق با مفهومى است كه عرف آن را به كار گرفته است و آن عبارت است از كلمات كوتاه كه بزرگان ذيل نامه هاى رسيده و عريضه ها مكتوب مى داشتند و با آن خواسته سائل را بر آورده مى نمودند. در نتيجه توقيعات حضرت مهدىعليه‌السلام همان مطالبى بود كه حضرت به خط مبارك خود در جواب سؤال ها و عريضه ها ذيل نامه ها مرقوم مى داشتند و توسط يكى از سفرا به صاحبان نامه باز مى گرداندند.

اگر چه به لحاظ معناى اصطلاحى «توقيع» در معنا و مفهوم آن سؤال از مسأله اى نهفته است ولى در برخى موارد بر بيانات حضرت كه به صورت ابتدايى صادر مى شد - اگر چه از آن سؤال نشده بود - نيز توقيع اطلاق شده است.

۲۶۸: نقش سفير در توقيعات چه بوده است؟

اگر چه در صدور توقيعات حضرت مهدىعليه‌السلام جايگاه حضرت از اهميت ويژه اى برخوردار است، زيرا اوست كه ذيل نامه را به خط مباركش تزيين كرده است.

ولى نمى توان نقش سفير را در پديد آمدن آن ناديده گرفت. اين سفير است كه نامه را از سائل گرفته و به دست امام رسانده و در مدت اندك يا طولانى جواب آن را به سائل رسانده است، بلكه به تعبيرى، سفير واسطه در ايجاد توقيع نيز بوده است، زيرا اگر امام چنين سفير امينى نمى داشت هرگز نامه رسيده را توقيع نمى فرمود.

۲۶۹: در چه مدت زمانى توقيع از طرف حضرت صادر مى شده است؟

از برخى روايات استفاده مى شود كه مدت زمان خروج توقيع در جواب سؤ ال معينى دو يا سه روز بوده است همان گونه كه راوى در برخى روايات مى گويد: بعد از چند روز صاحب من گفت كه به سوى ابو جعفر باز گردم تا از جواب سؤال ها بپرسم.(۷۶۹) در روايتى ديگر آمده است آن گاه سفير بعد از سه روز مرا از جواب حضرت خبر داد.(۷۷۰)

در برخى موارد نيز جواب شفاهى بوده است كه سفير از حضرت مى گرفته و براى سائل مى آورده است. مثل اينكه حسين بن روح نوبختى به عده اى مى گويد: «شما امر شديد كه به حائر رويد».(۷۷۱)

و در برخى از موارد نيز جواب سؤال كننده به جهت مصالحى داده نمى شد. از باب نمونه در موردى سائل از امام خواست كه براى او دعا كند كه خدا به او فرزندى دهد ولى به جهت مصالحى جواب نيامد.(۷۷۲)

و گاه كسى سوالى را براى حضرت فرستاد كه جواب نيامد، و بعد از چند روزى مشاهده شد كه جزء قرامطه درآمده است.(۷۷۳) گر چه در برخى از موارد نيز جواب سؤال ها ظرف چند ساعت داده شده است.(۷۷۴) و در برخى ديگر از روايات مى خوانيم كه جواب آمد در حالى كه هنوز مركب بر روى كاغذ خشك نشده بود.(۷۷۵) و نيز در برخى روايات مى خوانيم كه به مجرد خطور سؤ ال در ذهن شخص جواب بر روى كاغذ مكتوب بوده است،(۷۷۶) ولى اين موارد زياد نبوده است.

۲۷۰: آيا توقيعات به خط خود حضرت مهدىعليه‌السلام بوده است؟

از مجموعه روايات استفاده مى شود كه برخى توقيعات به خط خود حضرت بوده، و برخى نيز به خط سفرا با دستور امامعليه‌السلام بوده است.

اسحاق بن يعقوب مى گويد: «توسط محمد بن عثمان عمرى مسائل مشكلى را به ناحيه مقدسه فرستادم و جوابش را به دست خط مبارك امام زمانعليه‌السلام دريافت داشتم».(۷۷۷)

محمد بن عثمان عمرى مى گويد: «از ناحيه مقدسه توقيعى صادر شد كه خطش را خوب مى شناختم».(۷۷۸)

شيخ صدوقرحمه‌الله مى فرمايد: «توقيعى كه به خط امام زمانعليه‌السلام براى پدرم صادر شد اكنون نزد من موجود است».(۷۷۹)

شيخ ابو عمرو عامرى مى گويد: «ابن ابى غانم قزوينى با جماعتى از شيعيان در موضوعى اختلاف و مشاجره نمودند و براى رفع نزاع، نامه اى به ناحيه مقدسه نوشته و جريان را به عرض رساندند. پس جواب نامه آنان به خط مبارك امامعليه‌السلام صادر شد».(۷۸۰)

از اين روايات معلوم مى شود كه توقيعات، قرائن و شواهد صدق به همراه داشته و يا اصحاب حضرت، دست خط او را مى شناختند، و لذا مورد قبول آنان قرار مى گرفته است. ليكن در مقابل، رواياتى وجود دارد كه برخى توقيعات به خط حضرت نبوده بلكه به خط سفيران و به امر حضرت نوشته شده است.

ابو نصر هبة الله مى گويد: توقيعات صاحب الامرعليه‌السلام به همان خطى كه در زمان امام حسن عسكرىعليه‌السلام صادر مى شد به وسيله عثمان بن سعيد و محمد بن عثمان براى شيعيان صادر مى گشت.(۷۸۱)

۲۷۱: چه مقدار توقيع از ناحيه مقدسه صادر شده است؟

حدود هفتاد توقيع يا بيشتر در مصادر مهدويت موجود است كه به برخى از آنها اشاره مى كنيم:

۱- توقيع به على بن محمد سمرى.(۷۸۲)

۲- توقيع به ابى جعفر عمرى در سوگ پدرش.(۷۸۳)

۳- توقيع به سعد بن عبدالله قمى.(۷۸۴)

۴- توقيع به اسحاق بن يعقوب.(۷۸۵)

۵- توقيع به محمد بن عبدالله بن جعفر حميرى در جواب مسائلش.(۷۸۶)

۶- توقيع ديگرى به حميرى درباره زيارت حضرت.(۷۸۷)

۷- توقيع به احمد بن خضر بن ابى صالح خجندى.(۷۸۸)

۸- توقيع به حسن بن فضل يمانى.(۷۸۹)

۹- توقيع به ابو عمرو و فرزندش ابو جعفر محمد.(۷۹۰)

۱۰- توقيع به محمد بن ابراهيم مهزيارى.(۷۹۱)

۱۱- توقيع در رد جعفر كذاب.(۷۹۲)

۱۲- توقيع به احمد بن حسن مادرايى.(۷۹۳)

۱۳- توقيع درباره قصه احمد بن ابى روح.(۷۹۴)

۱۴- توقيع به حاجز وشا.(۷۹۵)

۱۵- توقيع به محمد بن جعفر.(۷۹۶)

۱۶- توقيع به محمد بن صالح بعد از مرگ عبرتايى.(۷۹۷)

۱۷- توقيع در جواب نامه سمرى.(۷۹۸)

۱۸- توقيع در جواب سؤال مردى از اهل فانيم.(۷۹۹)

۱۹- توقيع در جواب نامه محمد بن حسن مروزى.(۸۰۰)

۲۰- توقيع در جواب نامه محمد بن يوسف.(۸۰۱)

۲۱- توقيع در جواب سؤال هاى محمد بن جعفر اسدى.(۸۰۲)

۲۲- توقيع در رد غلات به محمد بن على بن هلال كرخى.(۸۰۳)

۲۳- توقيع به محمد بن شاذان.(۸۰۴)

۲۴- توقيع براى احمد بن حسن خازن.(۸۰۵)

۲۵- توقيع براى على بن محمد بن اسحاق اشعرى.(۸۰۶)

۲۶- توقيع در خبر دادن از ضمير عبيدالله بن سليمان.(۸۰۷)

۲۷- توقيع در جواب نامه ابن ابى غانم قزوينى.(۸۰۸)

۲۸- توقيع در كيفيت تعليم نماز.(۸۰۹)

۲۹- توقيع در جواب آنچه محمد بن شاذان براى حضرت فرستاد.(۸۱۰)

۳۰- توقيع در جواب نامه محمد بن يزداذ.(۸۱۱)

۳۱- توقيع در جواب خواست قاسم بن علا.(۸۱۲)

۳۲- توقيع در جواب نامه مردى از اهل ربض.(۸۱۳)

۳۳- توقيع در جواب سائلى كه از قم رسيده بود.(۸۱۴)

۳۴- توقيع به حسن بن عبدالحميد.(۸۱۵)

۳۵- توقيع در توثيق محمد بن جعفر عربى.(۸۱۶)

۳۶- توقيع در جواب سؤال ابوالحسن خضر بن محمد.(۸۱۷)

۳۷- توقيع اول به شيخ مفيدرحمه‌الله .(۸۱۸)

۳۸- توقيع دوم به شيخ مفيدرحمه‌الله .(۸۱۹)

۳۹- توقيع در جواب نامه على بن بابويه.(۸۲۰)

۴۰- توقيع در جواب نامه محمد بن كشمر.(۸۲۱)

۴۱- توقيع در جواب نامه جعفر بن حمدان.(۸۲۲)

۴۲- توقيع در جواب نامه على بن زياد.(۸۲۳)

۴۳- توقيع به حسن بن قاسم بن علاء.(۸۲۴)

۴۴- توقيع به ابى القاسم بن ابى حليس.(۸۲۵)

۴۵- توقيع در جواب رقعه بلخى.(۸۲۶)

۴۶- توقيع بر احمد بن حسن.(۸۲۷)

۴۷- توقيع به محمد بن همام.(۸۲۸)

و ديگر توقيعات.

غيبت كبرا

۲۷۲: عصر غيبت كبرا چه خصوصيات ويژه اى دارد؟

عصر غيبت كبرا زمانى است كه با انتهاى غيبت صغرا شروع شده است. انتهايى كه توسط اعلان امام زمانعليه‌السلام در سال ۳۲۹ هجرى صورت گرفت. حضرت در نامه اى به على بن محمد سمرى از انتهاى سفارت و شروع غيبت كبرا خبر داد.

عصر غيبت كبرا داراى شرايط و خصوصياتى است كه به برخى از آنها اشاره مى كنيم:

۱- مسلمانان در اين عصر در ظاهر از رهبر و امام خود جدا شده اند، و او را نمى بينند و يا اگر مى بينند او را نمى شناسند و اين حكم كلى براى عموم شيعيان است، گر چه ممكن است برخى به جهت مصالحى مشرف به لقاى حضرت شوند.

۲- گسترش ظلم و ستم در روى زمين، نيز از ويژگى هاى عصر غيبت كبرا است و با اين ويژگى بين اين زمان و عصر حكومت اسلامى در زمان حيات پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تمييز داده مى شود.

۳- تاكيد الهى بر امتحان امت اسلامى در عصر غيبت كبرا زيرا در اين عصر مردم با مشكلات بيشترى رو ه رو خواهند بود از قبيل:

الف: گسترش فساد و فحشا در جامعه اسلامى و جهان.

ب: انواع فشارهاى سياسى و مشكلات كه در راه پذيرش حق و ايمان است.

ج: مواجهه انسان با انواع شبهات در وجود امام زمانعليه‌السلام .

در نتيجه مشاهده مى كنيم كه امامانعليه‌السلام تاكيد فراوانى بر اين موضوع مهم داشته اند. همان گونه كه از حضرت موسى بن جعفرعليه‌السلام روايت شده كه فرمود: «اذا فقد الخامس من ولد السابع، فالله الله فى اديانكم لا يزيلكم عنها احد، يا بنى! انه لابد لصاحب هذا الامر من غيبة حتى يرجع عن هذا الامر من كان يقول به، انا هى محنة من الله عزوجل امتحن الله بها خلقه ...»(۸۲۹) ؛ «هر گاه پنجمين از اولاد هفتمين مفقود شد، پس خدا را، خدا را در اديانتان، مواظب باشيد كه معتقدات شما را زايل نكنند. اى فرزندم! به طور حتم براى صاحب اين امر غيبتى است به حدى كه معتقدان به آن از اين امر رجوع مى كنند، و اين محنتى است كه خداوند به واسطه آن خلقش را امتحان مى كند...».

۲۷۳: غيبت حضرت مهدىعليه‌السلام به چه كيفيتى است؟

در رابطه با كيفيت غيبت حضرت دو نظريه است:

۱- نظريه خفاى شخص: يعنى اينكه وجود حضرت از ديد مردم مخفى است. دليل اين نظريه رواياتى است كه از طرق اهل بيتعليه‌السلام رسيده است.

امام رضاعليه‌السلام فرمود: «لا يرى جسمه ...»(۸۳۰) ؛ «جسم او ديده نمى شود...».

امام صادقعليه‌السلام فرمود: «...الخامس من ولد السابع يغيب عنكم شخصه ...»(۸۳۱) ؛ «... پنجمين از اولاد هفتمين، شخصش از شما غايب خواهد شد...».

۲- نظريه خفاى عنوان: به اين معنا كه مردم او را مى بينند ولى هرگز به عنوان مهدى موعود به او آشنايى پيدا نمى كنند. دليل بر اين نظريه نيز روايت محمد بن عثمان عمرى است كه فرمود: «والله ان صاحب هذا الامر ليحضر الموسم كل سنة فيرى الناس و يعرفهم و يرونه و لا يعرفونه »(۸۳۲) ؛ «به خدا سوگند! همانا صاحب اين امر در موسم حج هر سال حاضر مى شود مردم را مى بيند و آنها را نيز مى شناسد و نيز مردم او را مى بينند ولى نمى شناسند.»

۲۷۴: با توجه به فراگيرى ظلم و فساد در عالم، چرا امام ظهور نمى كند؟

غالب احاديثى كه اشاره به عملكرد حضرت مهدىعليه‌السلام بعد از ظهور دارد به اين نحو است كه خداوند به توسط حضرت عالم را از عدل و داد پر مى كند همان طورى كه زمين پر از ظلم شده باشد كه اين در حقيقت تشبيه است نه شرطيت و عليت، يعنى ظلم و فساد علت ظهور باشد.

به تعبير ديگر: فساد هدف نيست بلكه آمادگى، هدف است. بر خلاف آنچه برخى تصور مى كنند آنچه براى تسريع ظهور مصلح جهانى لازم است، وجود ظلم و فساد در سراسر زمين نيست، بلكه يك آمادگى و تشنگى لازم است البته نمى توان انكار كرد كه افزايش ظلم و فساد يكى از علل آمادگى و تشنگى خواهد بود، زيرا هنگامى كه مردم جهان ثمره تلخ و شوم تبعيض ها و بى عدالتى ها را بچشند، ناراحت مى شوند و در جست و جوى يك طريق اصلاح و يافتن يك مصلح جهانى گام بر مى دارند.

در نتيجه، بايد گفت: هسته اصلى زمينه براى ظهور، آمادگى و آگاهى از عواقب وضع نابسامان امروز دنيا است، نه اينكه وجود ظلم و فساد هدف اصلى باشد.

۲۷۵: چرا امام زمانعليه‌السلام خود را براى مومنان مورد وثوق ظاهر نمى سازد؟

اولا: آن حضرت براى هر كس كه بخواهد ظاهر شود ناگزير مى بايست براى معرفى خود معجزه اى اظهار نمايد تا در صحت ادعاهايش يقين كنند. در اين ميان عده اى حقه باز و ساحر پيدا مى شوند و براى فريب ردم از راه سحر و جادو چنين مى كنند و خود را به عنوان امام زمان وانمود مى نمايند.

ثانيا: افراد حيله گر از اين موضوع استفاده كرده و ادعاى رويت مى كردند، ولى به جهت سد اين گونه انحرافات، ملاقات در حد گسترده ممنوع شد، گر چه خواصى از افراد در موقعيتهاى مناسب و بنابر مصالح كلى و جزئى به ملاقات حضرت شرفياب مى شوند.