موعود شناسی و پاسخ به شبهات

موعود شناسی و پاسخ به شبهات0%

موعود شناسی و پاسخ به شبهات نویسنده:
گروه: امام مهدی عج الله تعالی فرجه

موعود شناسی و پاسخ به شبهات

نویسنده: علی اصغر رضوانی
گروه:

مشاهدات: 30545
دانلود: 3640

توضیحات:

موعود شناسی و پاسخ به شبهات
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 534 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 30545 / دانلود: 3640
اندازه اندازه اندازه
موعود شناسی و پاسخ به شبهات

موعود شناسی و پاسخ به شبهات

نویسنده:
فارسی

۳۸۱: آيا درباره محمد بن حسين بن سفيان بزوفرى معروف به ابن مشهدى توثيقى رسيده است؟

او از شاگردان احمد بن ادريس به شمار آمده و از او روايت نقل كرده است. و از آنجا كه شيخ مفيد از او روايت نقل كرده مى توان او را از مشايخ شيخ مفيد دانست.

درباره وثاقت وى بايد گفت هر چند پيرامون بزوفرى در كتب رجال توثيق خاصى وارد نشده است ولى از آنجا كه از مشايخ روايى شيخ مفيد بوده و در موارد زيادى براى وى رضا و رحمت خداوند را طلب كرده است مى توان بدون ترديد گفت: قواعد توثيق عام شامل حال وى مى گردد.

۳۸۲: دعاى ندبه از كدامين امام است؟

ظاهر اين است كه اين دعا از جانب امام صادقعليه‌السلام انشا شده است همان گونه كه مرحوم مجلسى به آن حضرت نسبت مى دهد. و اما اينكه در برخى از مصادر اين گونه آمده است كه اين دعا براى صاحب الزمان است ممكن است اين گونه توجيه كنيم كه اين دعا دعايى است كه براى وجود مقدس امام زمانعليه‌السلام انشا شده است نه اينكه اين دعا از طرف آن حضرت انشا شده باشد.

هر چند برخى خواسته اند احتمال اول را به خاطر ناسازگارى برخى از مضامين دعا با صدور آن از جانب امام صادقعليه‌السلام مردود سازند ولى براى اهل تحقيق روشن است كه اين اشكالات قابل توجيه است، زيرا نظير چنين مضامينى در موارد ديگر از امام صادقعليه‌السلام و ديگر ائمهعليهم‌السلام نيز نقل شده است.(۱۰۲۵)

و نيز احتمال دارد كه بزوفرى از پدرش حسين بن على بن سفيان كه از علما و راويان بزرگ قرن چهارم كه هم عصر و زمان غيبت صغرا بوده نقل كرده و او هم به وسيله نواب اربعه از راه مكاتبه و توقيع با امام زمانعليه‌السلام در ارتباط بوده و اين دعا را در كتاب خود آورده و سپس به دست فرزندش ابو جعفر بزوفرى رسيده است.

۳۸۳: آيا دعاى ندبه انشاى برخى از علماى شيعه است؟

ممكن است برخى اشكال كنند كه اين دعا انشاى برخى از علماى شيعه بوده است ولى اين احتمال از جهاتى باطل است:

۱- بزوفرى در ادامه روايت اين چنين آورده است:و يستحب اءن يدعى به فى الاعياد الاربعة. ظاهر اين كلمه مى رساند كه اين دعا از جانب معصوم صادر شده است زيرا محكوم كردن هر يك از افعال و اذكار به هر يك از احكام خمسه (وجوب، حرمت، استحباب، كراهت و اباحه ) از امور توفيقى است كه فقط بايد از جانب اولياى معصوم خداوند صورت پذيرد.

۲- اينكه براى قرائت اين دعا زمان خاص (اعياد اربعه ) ذكر شده خود دليل بر آن است كه از جانب معصوم صادر شده است؛ زيرا در غير اين صورت نمى تواند از چنين ويژگى خاصى برخوردار باشد.

۳- رسم علما چنين بوده كه هر گاه دعا يا زيارتى را خود انشا مى كردند متذكر مى شدند تا بر مردم مشتبه گردد، از باب نمونه:

الف: شيخ صدوق در «من لا يحضره الفقيه » زيارتى را براى فاطمه زهرا سلام الله عليها كه از انشاهاى خود اوست نقل كرده و مى گويد: «من آن را در سفر حج در مدينه در كنار قبر فاطمه زهرا سلام الله عليها قرائت كردم. ولى آن را به اين صورت در اخبار نيافتم...».(۱۰۲۶)

ب: سيد بن طاووس در «الاقبال » مى گويد: «فصلى است درباره آنچه آن را ذكر مى كنيم از دعايى كه آن را انشا كرديم، آن را هنگام تناول طعام ذكر مى كنيم».(۱۰۲۷)

ج: و نيز مى فرمايد: «و اما آنچه هنگام رويت هلال شوال گفته مى شود ما آن را در كتاب«عمل الشعر» در ضمن دعايى كه انشا كرديم آورديم، و اين دعا صلاحيت براى تمام ماه ها را دارد...».(۱۰۲۸)

و در موارد ديگر نيز در مورد ادعيه اى كه خود انشا كرده چنين تعبيراتى آورده است.(۱۰۲۹)

۴- ابن مشهدى در «المزار» مى گويد: من در اين كتاب خود از فنون زيارات، اخبارى را جمع كردم كه به واسطه راويان ثقه و مورد اعتماد به سادات متصل شده اند».(۱۰۳۰)

۵- در صورتى كه جمله «انه الدعاء لصاحب الامر» را به معناى انشا از امام زمانعليه‌السلام بدانيم مى توانيم آن را از توقيعات حضرت به بزوفرى بدانيم.

۳۸۴: چه ارتباطى بين امام زمانعليه‌السلام با كوه رضوى و ذى طوى است؟

امام زمانعليه‌السلام در عصر غيبت كبرا مكان خاصى ندارد، نه در كوه رضوى مخفى است و نه در ذى طوى و نه در سرداب مقدس. آرى برخى از فرقه هاى كيسانيه كه منقرض شده اند معتقد بودند كه محمد بن حنفيه در كوه رضوى مخفى است. پس چه ارتباطى با اين دو كوه و امام زمانعليه‌السلام وجود دارد كه در دعاى ندبه به آن اشاره شده است؟

پاسخ : قبل از پاسخ اشكال بايد بدانيم كه رضوى و ذى طوى چه مكانى است؛

ذى طوى اسم مكانى است داخل حرم كه حدود يك فرسخ تا مكه فاصله دارد و از آنجا خانه هاى مكه پيداست.(۱۰۳۱)

و رضوى كوهى از كوه هاى مدينه منوره است در نزديكى ينبع، كه فاصله بين آن كوه تا مدينه چهل ميل است. در مدح و فضيلت آن كوه رواياتى وارد شده است.

در جواب سؤال فوق مى گوييم: آرى ما معتقديم كه حضرت مكان معين در عصر غيبت ندارد و روايات و ادعيه اين مطلب را تأیید مى كند، ولى اين جمله به معناى آن نيست كه حضرت در كوه رضوى يا در منطقه ذى طوى مخفى است، بلكه معنايى كنايى دارد به اين معنا كه براى حضرت هيچ مكان معينى نيست، و لذا اين جمله هيچ ارتباطى با عقيده كيسانيه ندارد.

و اما اينكه چرا اين دو مكان به طور خصوص در اين دعا ذكر شده، به جهت تقدس و تبرك اين دو مكان است، و ثابت شده كه حضرتعليه‌السلام در اين دو مكان زياد تردد داشته اند.

و ممكن است كه در ذكر اين منطقه اشاره به اين نكته باشد كه حتى اين دو موضع كه مورد اهتمام كيسانيه است تحت تصرف امام مهدىعليه‌السلام و محل تردد آن حضرت است. و يا اينكه مقصود از ذى طوى مكه مكرمه و رضوى مدينه منوره باشد، آن گونه كه در كتاب «اخبار مكه» اشاره شده است.

۳۸۵: چرا اسامى تمام امامان در اين دعا ذكر نشده است؟

گاهى گفته مى شود چرا اسامى تمام امامان در اين دعا ذكر نشده است؟

پاسخ:

تصريح نشدن به اسامى و عدد دوازده امام از قوت متن آن نمى كاهد. در عين حال گر چه تصريح به نام هر يك از آنها نشده ولى به طور كلى و اجمالى به مصائبى كه آنها در راه هدايت خلق متحمل شده اند اشاره كرده است، آنجا كه مى گويد: «لم يمتثل امر الرسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فى الهادين بعد الهادين...يا آنجا كه مى فرمايد:فقتل من قتل و سبى من سبى و اقصى من اقصى

اين عبارات اشاره به مصائبى دارد كه هر يك از امامان در راه هدايت خلق متحمل شده اند.

و نيز در جايى ديگر مى فرمايد: «أين الحسن أين الحسين، أين أبناء الحسين ....»

۳۸۶: آيا جمله «و عرجت بروحه» مخالف با معراج جسمانى است؟

برخى مى گويند: جمله و عرجت بروحه الى سمائك كه در دعاى ندبه آمده مخالف با اجماع و آيات و رواياتى است كه دلالت بر معراج جسمانى دارد لذا از اين جهت در صدد برآمده اند تا در انتساب اين دعا به امام خدشه وارد كنند.

پاسخ:

صحيح در اين جمله: «عرجت به الى سمائكاست نهبروحه » و لذا دلالت بر معراج روحانى ندارد شاهد اين مطلب چند قرينه است:

۱- محدث نورىرحمه‌الله در كتاب «تحية الزائر » مى گويد: در نسخه اى كه من از مزار محمد بن مشهدى دارم:عرجت به الى سمائكثبت شده است.(۱۰۳۲)

۲- شيخ عباس قمىرحمه‌الله نيز در كتاب «هدية الزائر » عبارت استاد خود حاجى نورى را نقل كرده و آن را تأیید نموده است.

۳- الان نيز نسخه اى خطى و نفيس از كتاب مزار محمد بن مشهدى موجود است كه در آنو عرجت بهثبت شده است.

۴- جمله هاى ديگر در دعا نيز مؤ يد معراج جسمانى است از قبيل:و اءوطاءته مشارقك و مغاربكوسخرت له البراق.

۵- بر فرض صحت نسخه« و عرجت بروحه» اين جمله دلالت بر معاد روحانى فقط ندارد، از باب استهدام لفظ موضوع براى جزء و اراده كل، مقصود معراج جسمانى و روحانى است.

از قبيل اينكه گفته مى شود: «روحى لك الفدأ.» مرحوم حاج ميرزا ابوالفضل تهرانى مى گويد: «گاهى كلمه روح را در معناى جسم با روح به كار مى برند به جهت ارتباط بين حال و محل يا علاقه ملابست كه بين آن دو است...».(۱۰۳۳)

۳۸۷: چه تأليفاتى درباره دعاى ندبه نوشته شده است؟

دانشمندان و محققان اين دعاى شريف را مورد توجه خود قرار داده و بر آن شروح و حواشى نوشته اند. اينك به برخى از آنها اشاره مى كنيم:

۱- «شرح دعاى ندبه » از صدر الدين محمد حسنى مدرس يزدى.

۲- «عقد الجمان لندبة صاحب الزمان » از ميرزا عبدالرحيم تبريزى.

۳- «وسيلة القربة فى شرح دعاء الندبة » از شيخ على خوئى.

۴- «شرح دعاى ندبه » از ملا حسن تربتى سبزوارى.

۵- «النخبة فى شرح دعاء الندبة » از سيد محمود مرعشى.

۶- «شرح يا ترجمه دعاى ندبه » از سردار كابلى.

۷- «معالم القربة فى شرح دعاء الندبة » از محدث ارموى.

۸- «وظائف الشيعة فى شرح دعاء الندبة » از اديب اصفهانى.

۹- «كشف الكربة » از محدث ارموى.

۱۰- «نويد بامداد پيروزى » از موسوى خرم آبادى.

۱۱- «شرح و ترجمه دعاى ندبه » از محب الاسلام.

۱۲- «نصرة المسلمين » از عبدالرضا خان ابراهيمى.

۱۳- «فروغ الولاية » از آيت الله صافى.

۱۴- «الكلمات النخبة » از عطائى اصفهانى.

۱۵- «رسالة حول دعاء الندبة » از محمد تقى تسترى.

۱۶- «رسالة حول دعاء الندبة » از ميرجهانى اصفهانى.

۱۷- «سند دعاء الندبة » از سيد ياسين الموسوى.

۱۸- «شرحى بر دعاى ندبه » از علوى طالقانى.

و ديگر شروح و رساله ها در رابطه با دعاى ندبه.

۳۸۸: چه دعاهايى در عصر غيبت امام زمانعليه‌السلام درباره حضرت مستحب است؟

ادعيه درباره امام زمانعليه‌السلام بسيار است، كه مى توان به برخى از آنها فهرست وار اشاره نمود:

۱- دعايى از امام صادقعليه‌السلام .(۱۰۳۴)

۲- دعاى غريق.(۱۰۳۵)

۳- دعاى بعد از هر فريضه در ماه رمضان.

۴- دعاى عهد صغير.(۱۰۳۶)

۵- دعا عهد.(۱۰۳۷)

۶- دعا بعد از نماز ظهر.(۱۰۳۸)

۷- دعا بعد از نماز عصر.(۱۰۳۹)

۸- دعاى شب نيمه شعبان.(۱۰۴۰)

۳۸۹: در چه مكان هايى سفارش دعا براى امام زمانعليه‌السلام شده است؟

مطابق روايات در برخى از مكان هاى مقدس سفارش خاص به جهت دعا براى امام زمانعليه‌السلام شده است از آن جمله:

۱- مسجد الحرام.(۱۰۴۱)

۲- سرداب مقدس.

۳- مقامات منسوب به حضرت از قبيل مسجد كوفه، مسجد سهله، مسجد صعصعه و مسجد جمكران.

۴- حرم امام حسينعليه‌السلام .(۱۰۴۲)

۵- حرم امام رضاعليه‌السلام .(۱۰۴۳)

۶- حرم عسكريينعليهما‌السلام در سامرا.(۱۰۴۴)

۷- حرم هر يك از امامان به طور عموم.(۱۰۴۵)

۸- عرفات در محل وقوف.(۱۰۴۶)

۳۹۰: فلسفه توسل به امام زمانعليه‌السلام چيست؟

توسل، وسيله و واسطه قرار دادن چيزى بين خود و مطلوب است. وسيله بر دو نوع است: گاهى از امور مادى است، مثل آب و غذا كه وسيله رفع تشنگى و گرسنگى است. و زمانى نيز از امور معنوى است، مثل گناه كارى كه خدا را به مقام و جاه يا حقيقت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم قسم مى دهد تا از گناهش بگذرد.

در هر دو صورت وسيله لازم است؛ زيرا خداوند متعال جهان آفرينش را به بهترين صورت آفريده است آنجا كه مى فرمايد: «الذى احسن كل شى ء خلقه »(۱۰۴۷) ؛ «آن خدايى كه همه چيز را به بهترين صورت آفريد.»

جهان بر اساس نظم علت و معلول و اسباب و مسببات براى هدايت و رشد و تكامل انسان ها آفريده شده است و نيازمندى هاى طبيعى بشر با عوامل و اسباب عادى برآورده مى گردد. فيوضات معنوى خداوند همچون هدايت، مغفرت و آمرزش نيز بر اساس نظامى خاص بر انسانها نازل مى شود و اراده حكيمانه خداوند بر اين تعلق گرفته كه امور از طريق اسباب خاص و علل معين به انسانها برسد.

بنابراين، همان گونه كه در عالم ماده نمى توان پرسيد: چرا خداوند متعال زمين را با خورشيد نورانى كرده و خود بى واسطه به چنين كارى دست نزده است؟ در عالم معنا نيز نمى توان گفت چرا خداوند مغفرت خويش را به واسطه اولياى الهى شامل حال بندگان مى كند.

شهيد مطهرىرحمه‌الله مى فرمايد: «فعل خداوند داراى نظام است.

اگر كسى بخواهد به نظام آفرينش اعتنا نداشته باشد گمراه است. به همين جهت است كه خداى متعال گناه كاران را ارشاد فرموده است كه در خانه رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بروند و علاوه بر اينكه خود طلب مغفرت كنند، از آن بزرگوار بخواهند كه براى ايشان طلب مغفرت كند.

قران كريم مى فرمايد:( وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا ) (۱۰۴۸) ؛ «اگر ايشان هنگامى كه [با ارتكاب گناه ] به خود ستم كردند، نزد تو مى آمدند و از خدا آمرزش مى خواستند و پيامبر هم براى ايشان طلب مغفرت مى كرد، خدا را توبه پذير مهربان مى يافتند.»(۱۰۴۹)

از همين رو مى بينيم كه در قرآن و سنت تاكيد فراوانى بر وسيله و توسل شده است. خداوند متعال مى فرمايد:( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ ) (۱۰۵۰) ؛ «اى مومنين! تقوا پيشه كنيد و براى رسيدن به او وسيله طلب نماييد.»

اثر و فايده ديگرى كه در توسل به اولياى الهى خصوصا ذوات مقدسه اهل بيتعليهما‌السلام است اينكه مردم به جهت دريافت فيوضات الهى به واسطه آنان نه تنها به مقام شامخ آنها از نبوت يا امامت يقين حاصل مى كنند، بلكه از باب اينكه «الانسان عبيد الاحسان» فرمان بردار دستورات آنها كه همان دستورات خداوند است مى شوند.

۳۹۱: آيا دعا براى ظهور حضرت مهدىعليه‌السلام با نهى از عجله در ظهور منافات دارد؟

در روايات فراوان به مسأله دعا براى تعجيل فرج حضرت مهدىعليه‌السلام اشاره شده است و در برخى روايات ديگر از عجله كردن و استعجال نهى شده است. از جمله: «هلك المستعجلون » «كسانى كه عجله كردند هلاك شدند.»

آيا بين اين دو دسته روايات اختلاف و تنافى وجود دارد؟ در واب مى گوييم: خير؛ زيرا:

اولا : استعجال در ظهور، اصرار زياد بر فرج حضرت بدون تمهيد مقدمات و شرايط و زمينه هاست، ولى دعا راى ظهور حضرت با تمهيد مقدمات و شروط است.

ثانيا : نفس دعا براى تعجيل فرج در ظهور حضرت تاءثير به سزايى دارد، به اين معنا كه خود دعا مى تواند به منزله جزء علت تامه در تسريع ظهور تاءثير به سزايى داشته باشد.

۳۹۲: آيا اگر كسى چهل روز دعاى عهد بخواند از ياران امام مهدىعليه‌السلام خواهد شد گر چه انسان بدى باشد؟

مطابق روايتى كه از امام صادقعليه‌السلام نقل شده آمده است كه: «هر كس چهل صبح دعاى عهد را بخواند از ياوران (قائم) ما باشد، و اگر پيش از ظهور آن حضرت بميرد خداوند او را از قبر بيرون آورد تا در خدمت آن حضرت باشد...».(۱۰۵۱)

مورد سوال فوق مى گوييم:

اولا : اين آثار ممكن است مقيد باشد به اينكه اعمال و رفتار ديگر نيز درست و مطابق موازين شرع باشد، زيرا نسان بايد با حقيقت اين دعا انس داشته باشد تا بتواند با خداى خود عهد كند.

ثانيا: ممكن است كه خواندن دعاى عهد گر چه از شخصى باشد كه انسان بدى است ولى خداوند متعال به بركت اين دعا او را متحول مى گرداند و با خواندن اين دعا در چهل روز و عهد قلبى با حضرت مهدىعليه‌السلام چنان تحولى اساسى در وجود او ايجاد شود كه به اين قابليت برسد كه بتواند از اصحاب حضرت شود.

طول عمر

۳۹۳: آيا مسأله طول عمر امام زمانعليه‌السلام مورد اعتراض اهل سنت واقع شده است؟

شيعه اماميه به تبع ادله قطعى، معتقد به امامت امام زمانعليه‌السلام از سال ۲۵۵ هجرى تاكنون است. اين اعتقاد مستلزم آن است كه امكان داشته باشد شخصى بيش از هزار سال عمر كرده باشد. اين لازمه براى برخى از اهل سنت گران آمده است.

مى گويند: چگونه ممكن است شخصى اين مقدار عمر كند. اينان در حقيقت از آن جهت كه اصل اعتقاد به امامت و مهدويت شيعه را قبول ندارند مسأله طول عمر را بهانه قرار داده اند تا اصل عقيده به مهدويت شيعه را زير سؤال ببرند.

سائح على حسين مغربى مى گويد: «اهل سنت نظريه بقا و زنده ماندن مهدىعليه‌السلام بيش از هزار سال تا هر زمان كه خدا بخواهد را مورد انتقاد قرار داده اند، و مى گويند: عمرى به اين مقدار هرگز در بين بشر مرسوم نبوده و دليلى نيز از شرع بر آن وجود ندارد».(۱۰۵۲)

همان گونه كه دكتر احمد محمود صبحى اعتقاد به طول عمر امام زمانعليه‌السلام را از قوى ترين اعتراض ها متوجه بر عقيده به حضرت مهدىعليه‌السلام نزد شيعه امامى قرار داده است او مى گويد: «زنده ماندن مهدى بيش از هزار سال جاى ترديد دارد و اين خود موجب سست كردن عقيده به مهدويت از ريشه و اساس است».(۱۰۵۳)

۳۹۴: آيا خداوند مى تواند عمر كسى را به اين حد طولانى كند؟

در علم كلام به اثبات رسيده كه خداوند قادر بر هر امرى است همان گونه كه عالم به هر چيزى است. هر امرى كه قابليت تعلق قدرت الهى را داشته باشد و محال ذاتى و وقوعى نباشد، گر چه بر خلاف عادت عمومى است.

لذا محال نيست كه خداوند به جهت مصالحى عمر شخصى را طولانى كرده و از آفات مرگ او را نگه دارد. طبيعت آتش، سوزاندن است ولى خداوند براى حضرت ابراهيم چگونه سرد و سلامت گردانيد. و اين همان اعجازى است كه در علم كلام به آن اشاره شده است.

علامه طباطبايى مى فرمايد: «كسى كه روايات وارد شده از رسول اعظم و امامان اهل بيتعليه‌السلام در خصوص امام غايب را مطالعه كرده باشد به اين نتيجه مى رسد كه نوع حيات آن حضرت با معجزه و خرق عادت است و طبيعى است كه خرق عادت امرى محال نيست. و نمى توان خرق عادت را از طريق علم به طور مطلق نفى كرد.

عوامل و اسبابى كه در عالم تأثير گذارند هرگز منحصر در حدود ديد ما و شناخت ظاهرى ما نيست. ما نمى توانيم عوامل ديگر را از ماوراء طبيعت نفى كنيم... لذا ممكن است كه عواملى در فرد يا افرادى از بشر وجود داشته باشد كه بتواند انسان را بهره مند از عمر طولانى كند به حدى كه گاه به هزار يا هزاران سال برسد. بنابراين علم طب هرگز از كشف راز طول عمر انسان مطلع نشده است».(۱۰۵۴)

شهيد صدررحمه‌الله مى گويد: «... ما فرض مى كنيم كه عمر طولانى از حيث علمى ممكن نيست... نتيجه چيست؟ مقصود شما اين است كه بگوييد طولانى شدن عمر انسان تا چند قرن بر خلاف قوانين طبيعى است كه علم با وسايل تجربى و پيشرفته به اثبات رسانده است.

تازه به اين نتيجه مى رسيم كه اين حالت معجزه بوده كه قانون طبيعى را در حالتى معين به جهاتى خاص معطل گذاشته و خرق كرده است....

اين معجزه براى كسى كه از نصوصات قرآن و سنت استمداد جسته و استفاده مى كند، چيز تازه يا غريبى نيست، و نيز عجيب تر از نقض قانون انتقال حرارت از جسم پر حرارت به جسم كم حرارت نيست، كه در مورد حضرت ابراهيمعليه‌السلام نقض شده است تا جان او محفوظ بماند خداوند متعال مى فرمايد:قلنا يا نار كونى بردا و سلاما على ابراهيم.(۱۰۵۵)

آن گاه نمونه هايى از معجزات و خوارق عادات به جهت مصالحى اهم را مثال مى زند كه اگر از مسأله طول عمر در حد اعجاز مهم تر نباشد در اهميت كمتر نيست...».(۱۰۵۶)

لذا خداوند متعال درباره حضرت يونس (ذوالنون ) مى فرمايد:( فَلَوْلَا أَنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ * لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ ) (۱۰۵۷) ؛ «اگر او از تسبيح گويان نبود به طور حتم در شكم ماهى تا روز قيامت باقى مى ماند.»

پس ممكن است كسى عمر طولانى تا روز قيامت به طريق اعجاز داشته باشد.

۳۹۵: آيا طول عمر به اين حد، از حيث علمى امكان دارد؟

مقصود از امكان علمى آن است كه ادعا كنيم برخى از امور كه امكان علمى نداشته و نمى توان با وسايل مدرن و پيشرفته امروز آن را عملى ساخت به لحاظ قوانين علمى هيچ گونه قاعده و قانونى كه مانع وقوع و تحقق آن باشد وجود ندارد. در مورد طول عمر انسان نيز چنين است.

برنارد شو مى گويد: «از اصول علمى ثابت نزد تمام علماى بيولوژى آن است كه عمر انسان ممكن نيست كه براى او حد ثابتى باشد، طول عمر مسأله اى است كه حد نمى پذيرد».(۱۰۵۸)

وايزمن دانشمند معروف آلمانى مى گويد: «هيچ تلازمى بين مرگ و قوانين طبيعى نيست زيرا ما در عالم طبيعت، عمرى مى بينيم كه بين يك لحظه تا خلود على الدوام پايين و بالا مى رود...».(۱۰۵۹)

فلوكر فيزيكدان معروف مى گويد: «حد طبيعى عمر انسان ۶۰۰ سال است».

روجر پيكن دانشمند انگليسى آنرا به ۱۰۰۰ سال رسانده است.(۱۰۶۰)

دكتر كيلور دهاوز آمريكايى مى گويد: «علم طب مى تواند قيدها و حدودى را كه مانع از طول عمر انسان است با كمك دانش تغذيه از بين ببرد. ما امروز اميدواريم كه بر خلاف عمر پدران و اجدادمان به چنين طول عمرى دست يابيم».(۱۰۶۱)

پروفسور اتينگر مى گويد: «نسل جديد همان گونه كه به سفرهاى فضايى ايمان آورد، در آينده اى نه چندان دور ايمان خواهد آورد كه خلود انسان در حيات دنيوى امر بعيدى نيست زيرا با پيشرفت تكنولوژى كه امروز مشاهده مى كنيم مى توان عمر انسان را در قرن آينده به هزاران سال رساند».(۱۰۶۲)

ديمند وبرل از اساتيد دانشگاه جونس هبكنس مى گويد: «تمام اجزاى اصلى انسان بدون استثنا با امتحان به اثبات رسيده كه قابل خلود است، و يا حداقل قابل عمرى طولانى تر از اين مقدار است...».(۱۰۶۳)

۳۹۶: آيا طول عمر امكان عملى داشته است؟

فلاسفه و متكلمين مى گويند: قوى ترين دليل بر امكان شى ء وقوع آن در خارج است. در مورد طول عمر همين قانون جارى است. بهترين دليل بر امكان آن رجوع به تاريخ گذشته است. چه بسيار افرادى كه در طول تاريخ عمرهاى بسيار طولانى داشته اند كه طول عمر حضرت مهدىعليه‌السلام نيز يكى از آنها است.

خداوند متعال درباره حضرت نوحعليه‌السلام مى فرمايد:( وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عَامًا ) (۱۰۶۴) ؛ «و هر آينه ما نوح را به سوى قومش فرستاديم پس او در ميان آنها هزار سال به جز پنجاه سال (نه صد و پنجاه سال) درنگ كرد.»

مطابق نظر مسلمانان و مسيحيان، حضرت مسيحعليه‌السلام تاكنون زنده بوده و در آخرالزمان از آسمان فرود خواهد آمد. و مطابق نظر اسلامى پشت سر امام زمانعليه‌السلام نماز به جاى خواهد آورد.

۳۹۷: آيا در روايات اهل سنت به طول عمر اشخاص اشاره شده است؟

عجب است كه اهل سنت اعتقاد به ولادت و وجود امام مهدىعليه‌السلام را به جهت طول عمر آن حضرت قبول نمى كنند در حالى كه در صحيح ترين مصادر حديثى خود رواياتى را آورده اند كه در آن به قضايا و اشخاصى اشاره شده كه عمرهاى بسيار طولانى داشته و دارند.

از آن جمله حديث معروف به حديث «جساسه » است كه در «صحيح مسلم » به طور تفصيل از آن ياد شده است.

در آن حديث به طور تفصيل اشاره به وجود شخصى به نام «دجال » شده كه با عمرى بسيار طولانى غايب از ديدگان مردم و در جزيره اى از دريا زندگى مى كند و در برهه اى از زمان به نهضتى باطل دست خواهد زد.(۱۰۶۵)

۳۹۸: آيا كسانى در امت هاى پيشين عمر طولانى داشته اند؟

آرى، با مراجعه به تاريخ پى مى بريم كه كسانى عمرهاى بسيار طولانى داشته اند از قبيل:

۱- خضر نبى كه هزاران سال عمر كرده(۱۰۶۶) و هنوز زنده است.

۲- لقمان بن عاد كه ۳۵۰۰ سال عمر داشته است.(۱۰۶۷)

۳- لقمان حكيم با ۴۰۰۰ سال يا بنابر نقلى ديگر، هزار سال.

۴- نوح پيامبر با ۲۵۰۰ سال.

۵- شيث فرزند آدم با ۹۱۲ سال.(۱۰۶۸)

۶- حضرت آدمعليه‌السلام با ۹۳۰ سال.(۱۰۶۹)

۷- ادريس نبى با ۸۶۲ سال.(۱۰۷۰)

۸- سليمان نبى با ۷۱۲ سال.(۱۰۷۱)

۹- سام پسر نوح با ۶۰۰ سال.(۱۰۷۲)

و ديگران.

۳۹۹: آيا طول عمر امكان فلسفى و منطقى دارد؟

مقصود از امكان فلسفى يا منطقى آن است كه با مراجعه به عقل هيچ گونه مشكل عقلى و فلسفى كه مخالف با نظريه طول عمر باشد وجود نداشته باشد.

شكى نيست كه طولانى شدن عمر انسان به هزاران سال از جنبه عقلى و منطقى ممكن است و هيچ گونه اشكال عقلى ندارد و هيچ گاه مستلزم تناقض نخواهد شد زيرا در مفهوم حيات و زندگى، مرگ سريع نهفته نشده است.

فخر رازى در توجيه طول عمر انسان در ذيل آيه شريفهفلبث فيهم الف سنة الا خمسين عاما...(۱۰۷۳) ، مى گويد: «برخى از اطبا گويند: عمر انسان بيش از ۱۲۰ سال نمى شود، ولى آيه بر خلاف آن دلالت داشته و عقل نيز بيش از اين را تأیید مى كند؛ زيرا بقا بر تركيبى كه در انسان است ذاتا ممكن است و گرنه باقى نمى ماند.

دوام تأثير موثر در او ممكن است؛ زيرا موثر در وجود انسان اگر واجب الوجود است كه دوام دارد و اگر غير واجب الوجود باشد براى او موثرى است و بالاخره به واجب الوجود باز مى گردد كه دوام دارد. لذا ممكن است كه تاثير واجب الوجود دائمى شود كه در نتيجه بقا ذاتا ممكن مى گردد و چنانچه بقا نداشته باشد به جهت امر عارض است و عارض هم ممكن العدم است.

و اگر وجود عارض مانع واجب بود به همين مقدار عمر هم نمى توانست باقى بماند نتيجه اينكه حرف برخى از اطبا كه گفته اند عمر انسان از ۱۲۰ سال فراتر نمى رود باطل است».

شيخ مجتبى قزوينى خراسانى در استدلال عقلى و فلسفى بر ضرورت وجود شخص طويل العمر در خارج مى گويد: «طبق قواعد فلسفى و حكمى، هر طبيعتى كه قابل زياده و نقصان در عالم وجود است بايد فرد كامل آن طبيعت در خارج موجود گردد؛ زيرا هر طبيعتى طالب كمال نهايى خود است مطابق اين قاعده تعدادى از مسائل فلسفى پايه گذارى شده است كه از جمله آنها وجود فرد كامل در بين بشر به اسم نبى يا حكيم است. و مطابق اين قانون كه با برهان به اثبات رسيده قابليت زندگى و عمر بيشتر داراى مراتب متعددى در خارج است. عمر ۱۰۰۰ سال يا ۲۰۰۰ سال را نمى توان نهايت مرتبه امكان زندگى به طور يقين دانست بلكه ممكن است كه بيش از اين مقدار نيز باشد...»(۱۰۷۴)

علايم ظهور

۴۰۰: چه آثارى در نقل علائم ظهور است؟

با تاملى در روايات علايم ظهور و بررسى همه جانبه آن پى به آثار و فوايد نشر آنها در ميان جامعه خواهيم برد. اينك به برخى از آنها اشاره خواهيم كرد:

۱- آگاهى امت از پرچم ها و دعوت هاى ضلال و گمراه كننده.

۲- بشارت به ظهور دعوت هاى حق و قيام هايى كه در آن مردم را به حق دعوت مى نمايند.

۳- اخبار غيبى از آن جهت كه خرق عادت است از اهم دلايل نبوت و امامت به شمار مى آيد و لذا نشر و تحقق آنها سبب زياد شده يقين در قلوب مسلمانان خواهد شد.

۴- از آن جهت كه كفار براى پذيرش اسلام به دنبال دليل و برهان و معجزه اند اين گونه اخبار بعد از تحقق قطعى آنها حجتى براى آنها خواهد بود.

۵- بعد از تحقق هر يك از علايم ظهور اطمينان مردم به اصل ظهور بيشتر خواهد شد.

۶- تحقق يكايك علايم ظهور در خارج منعكس كننده عزم جدى خداوند متعال در نصرت اسلام و مسلمين بر كفار در سطح كل كره زمين است.

۷- مسلمانان را براى آمده شدن و زمينه سازى ظهور تحريك كرده و به آنها آمادگى روحى، سياسى و جهادى براى شركت در حكومت آن حضرت را خواهد داد.

۸- از آنجا كه انسان غريزه و ميل به شنيدن اخبار غيبى دارد با طرح اين گونه اخبار واقعى و اسلامى جلوى انحرافات فكرى از ناحيه كاهنان و منجمان از اين طريق گرفته مى شود.

۹- بخش مهمى از علايم ظهور از امور سياسى اسلام به حساب مى آيد كه بايد مسئولين رده بالا در بررسى مسائل استراتژيك خود به آنها توجه نموده و برنامه هاى خود را در سطح كلان بر اساس آنها پى ريزى كنند.

۱۰- بحث از علايم ظهور موضوعى نيست كه اختصاص به شيعه يا مسلمانان داشته باشد بلكه در هر دين و آيين كم و بيش به علايم ظهور منجى بشريت به هر اسم و نامى پرداخته شده است.

نويسنده آلمانى «هالسيل» در كتاب خود «خبر و سياست» مى گويد: ما مسيحيان ايمان داريم كه تاريخ بشريت در آينده اى نه چندان دور در معركه اى به نام «هرمجدون» به پايان خواهد رسيد. معركه اى كه در آن مسيح بازگشته و بر تمام زنده ها و مردگان حكومت خواهد كرد».(۱۰۷۵)

۴۰۱: چه فرقى بين علايم ظهور و شرايط ظهور است؟

علايم ظهور گر چه با شرايط ظهور وجه اشتراكى دارند كه همان تحقق هر يك قبل از ظهور امام مهدىعليه‌السلام است، ولى از جهاتى نيز با يكديگر اختلاف دارند. اينك به برخى از اختلافات اشاره مى كنيم:

۱- منوط شدن ظهور به شرايط و تعليق بر آنها واقعى است، به آن معنا كه اگر شرايط مهيا نباشد، مشروط كه همان ظهور است در خارج تحقق نخواهد يافت، بر خلاف منوط شدن ظهور به علامات و تعليق بر آنها كه واقعى نيست، زيرا علامات نسبت به ظهور جنبه كاشفيت دارد.

۲- علامات، حوادثى پراكنده اند كه در طول عصر غيبت به صورت پراكنده انجام خواهد گرفت بر خلاف شرايط كه تا وقت ظهور به صورت متصل و مستمر خواهد بود.

۳- انسان نسبت به شرايط ظهور تكليف دارد بر خلاف علايم ظهور.