موعود شناسی و پاسخ به شبهات

موعود شناسی و پاسخ به شبهات0%

موعود شناسی و پاسخ به شبهات نویسنده:
گروه: امام مهدی عج الله تعالی فرجه

موعود شناسی و پاسخ به شبهات

نویسنده: علی اصغر رضوانی
گروه:

مشاهدات: 30535
دانلود: 3640

توضیحات:

موعود شناسی و پاسخ به شبهات
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 534 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 30535 / دانلود: 3640
اندازه اندازه اندازه
موعود شناسی و پاسخ به شبهات

موعود شناسی و پاسخ به شبهات

نویسنده:
فارسی

۴۶: چه نوع انتظارى راجح است؟

انتظار فرج بر دو گونه است:

۱- انتظارى كه سازنده است، تحرك بخش است، تعهدآور است، عبادت بلكه با فضيلت ترين عبادات است.

از مجموعه آيات و روايات اسلامى استفاده مى شود كه ظهور مهدى موعودعليه‌السلام حلقه اى است از حلقات مبارزه اهل حق و اهل باطل كه به پيروزى نهايى اهل حق منتهى مى شود. سهيم بودن يك فرد در اين سعادت موقوف به اين است كه آن فرد عملا در گروه اهل حق باشد.

امامان و رهبران معصوم الهى به طور روشن و صريح ارائه تصويرى مناسب از انتظار، روى برداشت درست و صحيح از مفهوم آن تكيه داشته اند و انتظار را از مقوله عمل به حساب آوده اند، و لذا پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى فرمايد: «افضل اعمال امتى انتظار الفرج »(۵۱) ؛ «افضل اعمال امت من انتظار فرج است.»

و نيز در روايتى ديگر امام صادقعليه‌السلام مى خوانيم: «افضل الاعمال انتظار الفرج من الله »(۵۲) ؛ «بزرگ ترين اعمال انتظار فرج از خداست.»

اهميت آمادگى و زمينه سازى را مى توان در پيام امام صادقعليه‌السلام يافت كه فرمود: «ليعدن احدكم لخروج القآئم و لو سهما »(۵۳) ؛ «بايد هر كدام از شما براى خروج قائم آمادگى پيدا كند اگر چه با تهيه كردن يك تير باشد.»

۲- انتظارى كه ويرانگر است، بازدارنده است، فلج كننده است و نوعى اباحى گرى است. برداشت قشرى مردم از مهدويت و قيام و انقلاب مهدىعليه‌السلام اين است كه صرفا ماهيت انفجارى دارد. فقط و فقط از گسترش و اشاعه و رواج ظلم ها و تبعيض ها و اختناق ها و حق كشى ها ناشى مى شود، آنگاه كه صلاح به نقطه صفر برسد و حق و حقيقت هيچ طرفدارى نداشته باشد.

اين نوع برداشت، از آن جهت كه با اصلاحات مخالف است و فسادها و تباهى ها را به عنوان مقدمه يك انفجار مقدس و موجه مى شمارد، بايد «شبه ديالكتيكى»خوانده شود، با اين تفاوت كه در تفكر ديالكتيكى با اصلاحات از آن جهت مخالفت مى شود و تشديد نابسامانى ها از آن جهت داده مى شود كه شكاف وسيع تر شود و مبارزه پيگيرتر و داغ تر گردد.

ولى اين تفكر عاميانه فاقد اين مزيت است، فقط به فساد و تباهى فتوا مى دهد كه خود به خود منجر به نتيجه مطلوب بشود.

اين نوع برداشت از ظهور و قيام مهدى موعود، و اين نوع انتظار فرج كه منجر به نوعى تعطيل در حدود و مقررات اسلام مى شود و نوعى اباحى گرى بايد شمرده شود به هيچ وجه با موازين اسلامى و قرآنى وفق نمى دهد.

۴۷. انتظار، چه تأثيرى در بعد اجتماعى دارد؟

انتظار در ابعاد گوناگون حيات انسانى آثار ژرف مى گذارد، و بيشترين اثر گذارى آن در بعد تعهدها و مسئوليت هاى اجتماعى و احساس ديگر خواهى و احسان دوستى عينيت مى يابد؛ زيرا كه در مفهوم انتظار، انسان گرايى نهفته است.

انسان منتظر پيوندى ناگسستنى با هدف ها و آرمان هاى امام منتظر و موعود خود دارد و در آن راستا گام بر مى دارد و همسان و همسوى آن اهداف و آرمان ها حركت مى كند و همه جهت گيرى ها و گرايش ها و گزينش هايش در آن چارچوب قرار مى گيرد. امام موعود، غمگسار راستين غمزدگان و يار و ياور واقعى مظلومان و حامى حقيقى مستضعفان است.

پس جامعه منتظر انسان هاى داراى خصلت انتظار بايد در زمينه خواست ها و هدف هاى امامشان عمل كنند و به يارى انسان هاى مظلوم و محروم بشتابند و دل آزردگان را مرهم نهند و دشوارى ها و مشكلات مردم را تا حد توان طبق خواسته و رضاى امامشان برطرف سازند.

و اگر چنين شد در قلمرو جامعه منتظر، محروم و تهيدست و بيمار بى درمان و دلتنگ و افسرده و اندوهگين و گرفتار باقى نخواهد ماند.

شايد يكى از معانى برخى از احاديث درباره انتظار فرج كه گفته اند: «انتظار فرج خود فرج است» همين معنا باشد كه جامعه منتظر اگر انتظارى راستين و صادقانه داشته باشد دست كم در حوزه خود، مشكلات و نابسامانى هاى مردم را برطرف مى كند و خواسته ها و آرمان هاى امام موعود را در محيط خويش تحقق مى بخشد لذا امام رضا فرمود: «...انتظار الفرج من الفرج »(۵۴) ؛ «... انتظار فرج جزء فرج است.»

۴۸: عنصر انتظار چگونه در آمادگى نظامى منتظران تأثير دارد؟

انتظار، نخست يك آرمان و عقيده است و سپس در عمل و عينيت آشكار مى گردد و انسان منتظر به مرزبانى و پاسدارى از حوزه جغرافيايى و فرهنگى و ايدئولوژى خود و همكيشان و هم مسلكان خويش مى پردازد و همواره در موضع ديده بانى است و هوشيارانه و تيزنگرانه به افق هاى دور و نزديك مى نگرد و هر تحرك و تحول و نقل و انتقالى را در اردوگاه هاى دشمن زير نظر مى گيرد و در سنگر دفاع ايدئولوژيكى و زمينى و جغرافيايى، دشمن را از پيشروى باز مى دارد، و در صورت فراهم بودن زمينه به تهاجم نيز دست مى يازد.

اين است كه جامعه منتظر همواره به آمادگى نظامى و دفاعى فرا خوانده شده است و تهيه ابزار جنگ و قدرت از هر مقوله و با هر كيفيت، تكليف گشته است. فقها در كتاب جهاد بحثى را تحت عنوان «مرابطه» و «رباط» ذكر كرده اند، به اين معنا كه مومنان در مرزها اقامت گزينند و آمادگى كامل داشته باشند تا در هنگام حمله و تهاجم ناگهانى دشمن دفاع كنند و كشور را نجات دهند.

معناى ديگر مرابطه و رباط، پيوند و رابطه با امام و در خدمت امام زيستن و مرزبان دستورها و خواسته هاى امام بودن است. به اين معنا كه جامعه ى مومنان با امام خويش ارتباط برقرار كنند و به ريسمان ولايت امام چنگ زنند و با او هم پيمان شوند و به يارى امام متعهد گردند.

اين قسم از «مرابطه» بر هر فرد واجب عينى است، نيابت بردار نيست، و پايه اى از پايه هاى ايمان است و عملى بدون آن پذيرفته نمى شود.(۵۵)

امام صادقعليه‌السلام در تفسير آيه:( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ) (۵۶) ؛ فرمود: «اصبروا على المصآئب و صابروا على الفرآئض و رابطوا على الائمه عليهم‌السلام »(۵۷) ؛ «در برابر مشكلات شكيبايى ورزيد و در انجام تكليف ها و مسئوليت ها پايدار باشيد و با امامان مرابطه برقرار كنيد.»

و در روايتى ديگر از امام صادقعليه‌السلام آمده است كه «رابطوا» به معناى حضور نزد امام است(۵۸)

۴۹. عنصر صبر در تحقق انتظار تا چه مقدار موثر است؟

روح و جوهر اصلى انتظار، مقاومت و صبر است. كسى كه منتظر تحقق يافتن هدف آرمانى است بايد تا فرا رسيدن زمان پيدايى هدف و شكل گرفتن آرمان، پايدارى و شكيبايى كند و تاب و توان از دست ندهد، و هر ناملايمى را در آن با بردبارى بپذيرد، و چون صبر و پايدارى را از دست داده است؛ زيرا كه پايدارى و صبر، تحقق بخش جوهر انتظار است. لذا در احاديث از انتظار فرج همراه با صبر سخن گفته اند.

امام رضاعليه‌السلام فرمود: «ما أحسن الصبر و انتظار الفرج ...»(۵۹) ؛ «چه نيكو است شكيبايى و انتظار فرج.»

براى ظهور وقت تعيين نشده است و همواره وقوع آن را امرى ناگهانى توصيف كرده اند و لذا بايد انتظار لحظه به لحظه باشد.

۵۰: حقيقت انتظار فرج چيست؟

انديشه پيروزى نهايى نيروى حق و صلح و عدالت، بر نيروى باطل و ستيز و ظلم، استقرار كامل و همه جانبه ارزش هاى انسانى، تشكيل مدينه فاضله و جامعه ايده آل و بالاخره اجراى اين ايده عمومى و انسانى به وسيله شخصى مقدس و عالى قدر كه در روايات اسلامى از او به عنوان «مهدى» نام برده شده است، انديشه اى است كه كم و بيش همه فرق مذاهب اسلامى با اختلافاتى بدان مومن و معتقدند.

اين انديشه بيش از هر چيز مشتمل بر عنصر خوشبينى نسبت به جريان كلى نظام طبيعت و سير تكامل تاريخ و اطمينان به آينده و طرد عنصر بدبينى نسبت به پايان كار بشر است (كه طبق بسيارى از نظريه ها و فرضيه هاى غير اسلامى پايان نظام طبيعت تاريك و ابتر است).

اميد و آرزوى تحقق اين نويد كلى جهانى انسانى، در زبان روايات اسلامى «انتظار فرج»خوانده شده است.

۵۱. آيا مكاتب فلسفى نيز انتظار فرج را امرى ارزشى مى دانند؟

انتظار ظهور منجى در آخرالزمان و نجات بشر از وضعيت موجود اختصاص به اسلام و حتى اديان آسمانى ندارد بلكه مكاتب فلسفى غير دينى و مادى نيز معتقد به اين نظريه مى باشند.

راسل مى گويد: «انتظار منجى و اعتقاد به ظهور نجات بخش در آخرالزمان اختصاص به اديان آسمانى ندارد بلكه مكاتب غير دينى و مادى نيز در انتظار ظهور منجى براى جامعه بشريت و گسترش دهنده عدل و داد به سر مى برند».

۵۲. آيا در كتاب مقدس يهود سخن از انتظار فرج به ميان آمده است؟

شور و التهاب انتظار موعود آخرالزمان در تاريخ پرفراز و نشيب يهوديت موج مى زند. در عهود قديم از كتاب مقدس سفر مزامير داوود مزمور ۳۷ مى خوانيم: «به جهت وجود اشرار و ظالمين مايوس مشو؛ زيرا نسل ظالمين از روى زمين برچيده خواهد شد و منتظرين عدل الهى وارثان زمين خواهند شد. و كسانى كه مورد لعن الهى واقع گردند بينشان تفرقه خواهد افتاد. و انسان هاى صالح كسانى هستند كه وارثان زمين شده و تا پايان تاريخ در روى زمين زندگى خواهند كرد».(۶۰)

تب و تاب انتظار دخالت اعجازآميز خداوند در دوران سيطره واليان رومى بر فلسطين به اوج خود رسيد و به همين علت هنگامى كه يحياى تعميد دهنده ندا داد: «توبه كنيد، زيرا ملكوت آسمان نزديك است.»(۶۱) توده هاى مردم پيام او را با جان و دل شنيدند، كلمات هيجان آور او دل هاى شنوندگان را تكان مى داد و الهام بخش گروه هاى ستمديده و بينوايى بود كه همواره آتش شوق انتظار براى قيام «مسح شده خدا» در قلوبشان زبانه مى كشيد.

۵۳. مقصود از انتظار مسيحا چيست؟

يهوديان در سراسر تاريخ محنت بار خود هر گونه خوارى و شكنجه را به اين اميد بر خود هموار كرده اند كه روزى «مسيحا» بيايد و آنان را از گرداب ذلت و درد رنج رهانده فرمانرواى جهان گرداند.

هم اكنون صهيونيست هاى اشغالگر فلسطين، علاوه بر دعاهاى مسيحايى مرسوم در پايان مراسم سالگرد بنيان گذارى رژيم اسرائيل غاصب (پنجم ماه ايّار عبرى) پس از دميدن در شيپور عبادت، اين گونه دعا مى كنند: «اراده خداوند، خداى ما چنين باد كه به لطف او شاهد سپيده دم آزادى باشيم و نفخ صور مسيحا گوش ما را نوازش دهد».(۶۲)

بسيار طبيعى است كه قوم بنى اسرائيل با گذشته تيره و تار خود در انتظار آينده بهترى باشد. به همين علت كه حضرت موسىعليه‌السلام به عنوان يك منجى ميان ايشان برخاست آنان در پذيرفتن او درنگ نكردند. اين آرمان در دوران ابتلا پا گرفت و هرگز از ايشان جدا نشد و تنها با انتخاب داوود به پادشاهى بود كه آرزوى قوم براى قيام يك منجى كاملا برآورده شد.

داوود نمونه يك پادشاه يهودى و الگوى جاودانى شخص مسيحا گرديد. و در واقع برخى از انبيا و حكيمان هم او را مسيحا مى دانستند.(۶۳)

عصر داوود و سليمان را مى توان دوران شكوفا شدن آرمان مسيحايى در اذهان قوم يهود دانست. اميد مسيحايى با دو نيم شدن حكومت بنى اسرائيل پس از حضرت سليمان جدى تر شد.

انبيا نه تنها آتش شوق را در دل ها روشن نگه مى داشتند بلكه به توسعه دادن مفهوم مسيحا و دوران مسيحايى مى پرداختند. آنان معتقد بودند كه شخص مسيحا كه خدا به وسيله او جهان را مبارك خواهد ساخت، در اذهان بيشتر انبيا حاضر بود.

انديشه مسيحايى در پيشگويى هاى«إشَعيا» به طور وضوح آمده است. مسيحاى آرامش آفرين و تسلى بخش قوم يهود در يكى از پيشگويى هاى او تصوير شده است او حكومت آرمانى عادلانه اى را پى مى افكند كه در آن زمان جهان از معرفت خداوند پر خواهد شد مثل «آب هايى كه دريا را مى پوشاند» و آن، پس از گسترش دين بنى اسرائيل در سراسر گيتى است كه همچون پرچم قوم ها بر پا خواهد شد و امت ها آن را خواهند طلبيد.(۶۴)

و نيز مى خوانيم: «و در ايام آخر واقع خواهد شد كه كوه خانه خداوند بر قله كوه ها ثابت خواهد شد و فوق تل ها برافراشته خواهد گرديد و جميع امت ها به سوى آن روان خواهند شد...».(۶۵)

برخى از پيشگويى هاى «صفنيا» حتى از پيشگويى هاى اشعيا جهان شمول ترند از ديد او عصر مسيحايى زمان اصلاح كلى جهان است؛ زيرا كه در آن زمان، زبان پاك به امت ها خواهد داد تا جميع ايشان اسم يَهوَه را بخوانند و به يك دل او را عبادت كنند.

تصور تَلمود پيرامون شخص مسيحا به قرار زير است: «يك انسان كه نهالى از خاندان سلطنتى داوود است و قداست او تنها به سبب موهبت هاى طبيعى وى خواهد بود. امت هاى مشرك به دست او نابود خواهند گشت و بنى اسرائيل قوت خواهد گرفت».(۶۶)

۵۴. مقصود از روايات مطلق در باب انتظار فرج چيست؟

در برخى از روايات كه از طرق شيعه و اهل سنت رسيده به صورت مطلق به انتظار فرج اشاره شده است بدون آنكه مقيد به فرج حضرت مهدىعليه‌السلام در آن شده باشد. در حديثى از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى خوانيم: «أفضل العبادة انتظار الفرج »(۶۷) ؛ «برترين عبادت، انتظار فرج است.»

و نيز از آن حضرت مى خوانيم: «انتظار الفرج عبادة »(۶۸) ؛ «انتظار فرج عبادت است.»

و همچنين در روايت ديگرى از آن حضرت مى خوانيم: «أفضل اعمال امتى انتظار فرج الله عزوجل »(۶۹) ؛ «افضل اعمال امت من انتظار فرج خداوند عزوجل است.»

شيخ صدوق به سندش از امام رضاعليه‌السلام نقل مى كند كه فرمود: «ما احسن الصبر و انتظار الفرج » اما سمعت قول الله عزوجل:

( وَارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ ) (۷۰) ،( فَانتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ ) (۷۱) «فعليكم بالصبر فانه انما يجى ء الفرج على الياس، فقد كان الذين من قبلكم اصبر منكم »(۷۲) ؛ «چقدر نيكوست صبر و انتظار فرج، آيا نشنيده اى گفتار خداوند عزوجل را كه فرمود: (شما انتظار بكشيد من هم در انتظارم ) و (پس شما منتظر باشيد من هم با شما انتظار مى كشم ) پس بر شما باد به صبر؛ زيرا فرج بعد از ياس و نااميدى است. به راستى كسانى كه قبل از شما زندگى مى كردند از شما صبورتر بودند.»

مرحوم مجلسى از امام صادقعليه‌السلام نقل مى كند كه فرمود: «من دين الائمة الورع و العفة و الصلاح... و انتظار الفرج بالصبر »(۷۳) ؛ «از دين ائمه پرهيزكارى، عفت، رستگارى... و انتظار فرج به صبر است.))

ترمذى نيز به سندش از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل كرده كه فرمود: «...و افضل العبادة انتظار الفرج »(۷۴) ؛ «... و برترين عبادت انتظار فرج است.»

در ظاهر مراد از انتظار فرج همان انتظار فرج حضرت مهدىعليه‌السلام است كه در اين روايات متعلق آن يعنى حضرت مهدىعليه‌السلام به جهت وضوح بيان نشده است؟ چون در احاديث فريقين آن حضرت به عنوان نجات دهنده مردم از ظلم و بى عدالتى معرفى شده است.

شيخ صدوقرحمه‌الله به سندش از امام صادقعليه‌السلام نقل مى كند كه فرمود: «طوبى لشيعة قائمنا المنتظرين لظهوره فى غيبته »(۷۵) ؛ «خوشا به حال شيعيان قائم ما كسانى كه منتظر ظهور او در عصر غيبت اويند.»

اين معنا براى روايات مطلق با نظر اهل سنت نيز موافقت دارد؛ زيرا آنان گر چه عموما به ولادت مهدى موعودعليه‌السلام اعتقادى ندارند ولى او را منجى بشريت از ظلم و بى عدالتى مى دانند كه بايد مستضعفين انتظار او را بكشند.

و نيز از جمله قرائنى كه مى تواند مصداق احاديث مطلق را مشخص كرده و بر حضرت مهدىعليه‌السلام و قيام او تطبيق دهند مسأله لزوم تناسب بين حكم و موضوع است؛ زيرا انتظار فرجى كه تا اين حد مهم برشمرده شده و تا اين حد مورد تاكيد واقع شده است به طور حتم همان انتظار روز موعود است از آن جهت كه در آن روز وعده الهى به نصرت مظلومين در سرتاسر عالم تحقق مى يابد و حكومت عدل توحيدى در روى كره زمين گسترش خواهد يافت. انتظار با آن آثار و بركاتى كه دارد تنها در انتظار چنين فرجى قابل پياده شدن است و نيز چنين انتظار است كه مى تواند از اساس دين شمرده شود، نه انتظار رفع هر گرفتارى ولو جزئى و با هر سبب باشد.

۵۵: چه امتيازى در انتظار منجى موجود است؟

اهل سنت گر چه اصل انتظار فرج مهدىعليه‌السلام را قبول دارند ولى اعتقاد به ولادت او ندارند ولى شيعه اماميه و برخى ديگر از مذاهب اسلامى و غير اسلامى به انتظار ظهور شخصى به عنوان منجى نشسته اند كه او موجود است و ناظر اعمال و رفتار و گرفتارهاى مسلمانان است. اين نوع انتظار به طور قطع و حتم، اثرات بيشترى در زنده نگه داشتن جامعه و ايجاد روح و اميد بيشتر دارد.

زيرا كسى كه معتقد به اصل فرج است بدون آنكه نجات دهنده را در قيد حيات و در كنار خود ببيند و او را احساس كند و ناظر اعمال خود بداند، چندان تأثيرى در وجود او ندارد، بر خلاف كسى كه معتقد است او زنده بوده و بر تمام احوالش ناظر است و هنگام گرفتارى هاى شديد به فرياد او خواهد رسيد. به طور حتم اعتقاد به چنين منجى و انتظار چنين شخصى تأثير به سزايى در روحيه انسان منتظر دارد، تاءثيرى كه قابل مقايسه با تاءثير نوع اول نيست.

لذا شيعه به جهت اعتقاد به اين چنين انتظارى هميشه در طول تاريخ خود زنده بوده و هيچ گاه با اين همه فشارها كه بر او وارد شده اميد خود را از دست نداده است.

شيعه هميشه خويش را در كنار منجى و مصلح خود احساس مى كند و اين نوع احساس آثار تربيتى و ايمانى بيشترى دارد.

۵۶: آيا تأخير در فرج موجب قساوت قلب مى شود؟

آنچه كه بر هر مومنى بلكه بر هر انسانى لازم است، اينكه هيچ گاه از تاءخير فرج و ظهور منجى نا اميد نباشد، بلكه بايد به ريسمان صبر چنگ زده تا به سر منزل مقصود رهنمون شود و اين تنها از راه ايمان قلبى به خداوند متعال و اينكه او خلف وعده نمى كند ميسر است و نيز با سير و بررسى سرگذشت امت هاى پيشين كه چگونه بعد از هر عسر و گرفتارى شديد، خداوند آخرالامر براى آنها يسر و فرجى حاصل نمود، به دست مى آيد.

و همچنين با مراجعه به فطرت و ميل درونى خود كه چگونه به ظهور منجى بشريت متمايل است مى تواند خود را از ياءس و نااميدى رهانيده و به ظهور منجى اميدوار باشد.

در ذيل آيه شريفه( وَ كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ ) (۷۶) ؛ از امام صادقعليه‌السلام روايت شده كه فرمود: «تأويل هذه الاية جاء فى اهل زمان الغيبة و ايامها دون غيرهم من اهل الازمنه و ان الله تعالى نهى الشيعة عن الشك فى حجة الله تعالى او ان يظنوا ان الله تعالى يخلى ارضه منها طرفة عين »(۷۷) ؛ «تاويل اين آيه براى مردم عصر غيبت است و روزهاى زمان غيبت غير از روزهاى اهل زمان هاى ديگر است. خداوند متعال شيعيان را از شك در حجت خود نهى كرده است و نيز نهى كرده از اينكه گمان كنند كه خداوند زمين را يك چشم بر هم زدن از حجت خالى مى گردند.»

۵۷. آيا انتظار طولانى فرج، خسته كننده و ملالت آور است؟

انتظار اگر از قسم مثبت آن باشد كه همراه با آمادگى كامل منتظر براى ظهور حضرت مهدىعليه‌السلام است نه تنها ملامت آور نيست بلكه دائما در انسان روحيه اميد را شعله ور كرده و او را سرحال و زنده نگه مى دارد.

شخص منتظر دائما در فكر آمدن محبوب خود است و اين بهترين حالتى است كه به او دست مى دهد، او دائما به عشق رسيدن محبوب خود شب را به روز و روز را به شب مى رساند.

از طرفى ديگر، از آنجا كه انتظار منجى حقيقى يعنى امام زمانعليه‌السلام در حقيقت يك نوع توسل و ارتباط باطن با او نيز هست لذا با اين ارتباط هر لحظه فيوضاتى از ناحيه آن حضرت به انسان مى رسد كه او را از خستگى و ملالت بيرون مى آورد.

بر انتظار موعود حقيقى آثار و بركاتى بسيار مترتب است كه در جاى خود به آن اشاره مى نماييم.

۵۸: چه آثارى بر انتظار منجى مترتب است؟

ضرورت و اهميت انتظار را مى توان از زواياى مختلف مورد بررسى قرار داد:

۱- انتظار، دوره آماده سازى و زمينه سازى براى يك نهضت به شمار مى آيد و هر انقلاب و حركتى كه اين دوره را پشت سر نگذاشته باشد ناقص و بى ثمر است.

۲- در اهميت انتظار همين بس كه دشمنان آن را مانع تسلط خود بر مسلمانان بر شمرده اند. ميشل فوكر، كلر برير در بحث مبارزه با تفكر مهدى باورى ابتدا قيام امام حسينعليه‌السلام و بعد انتظار امام زمانعليه‌السلام را دو عامل پايدارى شيعه معرفى مى كنند.

در كنفرانس تل آويو نيز افرادى مثل برنارد لوييس، مايكل ام جى، جنشر، برونبرگ و مارتين كرامر بر اين نكته تكيه فراوان داشتند. آنان در توصيف شيعه گفته اند: «شيعيان به نام امام حسين قيام مى كنند و به اسم امام زمان قيامشان را حفظ مى نمايند».(۷۸)

ماربين، محقق آلمانى مى گويد: «از جمله مسائل اجتماعى بسيار مهمى كه موجب اميدوارى و رستگارى شيعه مى باشد، اعتقاد به وجود حجت عصر و انتظار ظهور است».(۷۹)

پتروشفسكى، تاريخدان و ايران شناس علوم شوروى سابق در اين زمينه مى نويسد: «چشم به راه مهدى بودن در عقايد عمومى مردمى كه نهضت هاى قرن سيزدهم را در ايران برپا داشتند مقام بلندى را داشته است».(۸۰)

۳- دوران انتظار، دوران هجوم فتنه ها و مشكلات و گرفتارى ها است و آنچه مى تواند آرامش قلبى و قدرت روحى به شيعه منتظر بدهد ياد منجى حى و حاضر است.

۴- پيراستن از خصايص ناپسند و آراستن خود به اخلاق نيكو از فوايد ديگر انتظار است. امام صادقعليه‌السلام فرمود: «من سر ان يكون من اصحاب القائم فلينتظر و ليعمل بالورع و محاسن الاخلاق »(۸۱) ؛ «... هر كس دوست دارد كه از ياران حضرت قائمعليه‌السلام گردد بايد كه منتظر باشد و در عين حال به پرهيزكارى و اخلاق نيكو مشغول گردد.»

۵- از نتايج انتظار تلاش فكرى مومن منتظر و بصيرت و آگاهى اوست. فتنه ها علاوه بر آنكه غفلت مى آورد، شبهه و ترديد و تزلزل را نيز در افكار جامعه ايجاد مى كند و آن منتظر واقعى است كه چون به هوشيارى فكرى رسيده بيدار است و به شبهات پاسخ مى گويد.

امام صادقعليه‌السلام فرمود: «طوبى لمن تمسك بامرنا فى غيبة قائمنا فلم يزغ قلبه بعد الهداية ...»(۸۲) ؛ «خوشا به حال كسى كه در زمان غيبت قائم ما به فرمان ما تمسك جويد كه در نتيجه قلب او هرگز به طرف باطل متمايل نخواهد شد.»

۶- انتظار از آنجا كه انسان را به عمل وا مى دارد و در جامعه اى كه حالت انتظار منجى الهى حاكم است، تحرك و پويايى حكم فرماست و بشر را به زمينه سازى و اصلاح فردى و اجتماعى وا مى دارد، عاملى ارزشمند براى حفظ و بقاى شريعت است.

۷- انتظار از آن جهت كه محرك عمل است زمينه ساز ظهور منجى عالم بشريت خواهد بود.

ظهور منجى از ديدگاه اديان

۵۹: آيا ايمان به ظهور منجى نزد اديان و ملل ديگر نيز وجود دارد؟

ايمان به ظهور منجى بشريت از وضع موجود و اقامه عدل و داد فطرى بشر است و لذا اين عقيده در هر ملت و دينى وجود دارد.

محمد امين زين الدين مى گويد: «شكى نيست كه اعتقاد به اصلاح جامعه از وضعيت موجود، از ابتداى تاريخ بشر در ذهن مردم وجود داشته است و از عقايد اختصاصى دين اسلام نيست، زيرا در بين اديان آسمانى قبل از ظهور اسلام مشاهده مى كنيم كه همگى خبر از وقوع اين حقيقت داده اند و حتى صفات مصلح و راه كارهاى اصلاحى او را نيز بيان كرده اند، گر چه نام او را مهدى و دعوت اصلاحى او را به نام مهدويت نگذاشته اند... اين عقيده و فكر حتى به اديان ديگر از قبيل زردشتى و برهمنى و... نيز سرايت كرده است...».(۸۳)

در بين اديان آسمانى و آيين هاى شبه دينى و ملت ها، مى توان از اينها نام برد:

۱- يهود به بازگشت عزير يا منحاس بن عازر بن هارون اعتقاد دارد.

۲- مسيحيت با ايمان به بازگشت عيسىعليه‌السلام .

۳- زردشت با ايمان به بازگشت بهرام شاه.

۴- هندوها با ايمان به بازگشت فيشنوا.

۵- مجوس با ايمان به بازگشت اءوشيدر.

۶- بودايى ها در انتظار ظهور بودا.

و....(۸۴)

۶۰. از چه زمانى خطوط كلى براى روز موعود جهانى ترسيم شده است؟

ترسيم خطوط كلى براى روز موعود به شروع خلقت باز مى گردد؛ زيرا اين روز هدف و غرض اساسى براى خلقت است. براى توضيح اين مطلب به نكاتى چند اشاره مى كنيم:

۱- براى برپايى حكومت عدل جهانى دو شرط اساسى وجود دارد: يكى شناخت كامل عدل به معناى وسيعش و ديگرى آمادگى براى فداكارى در راه پياده كردن عدالت در سطح جهان، بعد از علم و شناخت عدل. بشر اين دو شرط اساسى را از ابتداى خلقت نداشته است، بلكه انبيا متكفل اين دو امر مهم شده و در صدد تربيت بشر براى رسيدن به آن دو بوده اند.

گر چه انبيا در شرط اول به موفقيت رسيده و عدل را به معناى وسيع و همه جانبه اش براى مردم تبيين نموده اند ولى در طول تاريخ خود نتوانستند شرط دوم را به طور كامل محقق سازند، و اين نه به جهت قصور در انجام وظيفه آنان بوده، بلكه به خاطر قصور يا تقصير از جانب مردم بوده است.

۲- انبيا در طول تاريخ بعثت خود مردم را به هدف و غرض اساسى از خلقت بشر كه همان رسيدن به حكومت عدل توحيدى است گوشزد مى كرده اند. خداوند متعال مى فرمايد:( وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ ) (۸۵) ؛ «در زبور بعد از ذكر «تورات» نوشتيم بندگان شايسته ام وراث «حكومت» زمين خواهند شد.»

و نيز مى فرمايد:( وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ ) (۸۶) ؛ «ما مى خواهيم بر مستضعفان زمين منت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان روى زمين قرار دهيم.»

و نيز مى فرمايد:( هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَىٰ وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ ) (۸۷) ؛ «او كسى است كه رسول خود را با هدايت و دين حق فرستاد تا او را بر همه اديان غالب سازد هر چند مشركان كراهت داشته باشند.»

۳- براى هيچ يك از انبيا شرايط اساسى و عمومى براى هدايت كل بشر و تشكيل حكومت عدل توحيدى در سطح جهان فراهم نشد، زيرا دو شرط اساسى براى تشكيل چنين حكومتى فراهم نگشت:

الف ) انبيا گرچه مفهوم عدل كامل و به معناى وسيع آن را براى مردم تفهيم نموده اند ولى بشر به آن درجه از فهم و شعور نرسيده است تا به حقيقت آن در سطح گسترده اش پى برده باشد. لذا هدف انبياى سابق بر حضرت موسىعليه‌السلام ، ترسيخ و تثبيت عقده مردم بوده، و تكاليف شرعى فرعى زيادى نداشته اند، تا اينكه از زمان حضرت موسىعليه‌السلام تا عصر بعثت رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خصوصا در شريعت اسلام شرايع به صورت تفصيل تبيين شده است.

ب ) تاكنون هيچ امتى به حدى نرسيده است كه بتواند در راه پياده شدن حكومت عدل توحيدى جهانى فداكارى تام و تمام داشته باشند. حضرت نوحعليه‌السلام ۹۵۰ سال قوم خود را به حق و حقيقت دعوت كرد ولى به جز اندكى به او ايمان نياوردند. قوم حضرت ابراهيمعليه‌السلام به جاى پذيرش دعوتش او را در آتش انداختند.

قوم حضرت موسىعليه‌السلام درخواست او را براى مقابله با حاكمان ظالم فلسطين رد كرده و گفتند: «فاذهب أنت و ربك فقاتلا انا ههنا قاعدون »(۸۸) ؛ «تو و خدايت برويد و با آنان بجنگيد ما اينجا نشسته ايم.»

حواريون حضرت عيسىعليه‌السلام در قدرت خداوند شك نمودند و به عيسى خطاب كرده گفتند:«يا عيسى ابن مريم هل يستطيع ربك ان ينزل علينا مائدة من السماء »(۸۹) ؛ «اى عيسى بن مريم! آيا پروردگارت قدرت دارد كه براى ا سفره اى غذا از آسمان نازل كند.»

نتيجه : گرچه خطوطى كلى و اساسى روز موعود از ابتداى خلقت ترسيم شده است ولى هنوز شرايط تحقق و پياده شدن آن فراهم نگشته است.

۶۱: منجى در آيين هندو كيست؟

بشارت به ظهور منجى در كتاب هاى مقدس هندوها نيز به چشم مى خورد. در كتاب «ماللهند» از كتاب هاى مقدس هندوها آمده است؛ «در اواخر دوره چهارم اهل زمين به فساد كشيده شده و اكثر آنها كافر مى شوند آنان معصيت هاى بزرگ را انجام داده و حاكم آنها افراد پست خواهد بود. مردم در آن روز به گرگ ها شبيه اند كه همديگر را مى درند و غارت مى كنند.

كاهنان و مردان دين فاسد مى شوند و حق با دزدان مى شود و افراد با تقوا و زاهد را تحقير مى كنند... در آن زمان «برهمن كلا» يعنى مردى شجاع و دين دار ظهور مى كند و زمين را با شمشير برنده اش از مفسدين و پليدى ها پاك كرده و افراد پاك و طاهر را حفظ خواهد نمود».(۹۰)

در كتاب «شاكمونى» آمده است: «حكومت و دولت جهانى به دست مردم از ذريه سيد خلايق عالميان «كشن» بزرگ ختم خواهد شد، او كسى است كه بر كوه هاى شرق و غرب عالم حكومت خواهد كرد... و تمام اديان الهى، يك دين خواهد شد، او كه اسمش قائم و عارف بالله است، دين خدا را احيا خواهد نمود».(۹۱)

در كتاب «وشن جوك» از كتاب هاى هندوها آمده است: «و در آخرالزمان زمين به دست مردى خواهد افتاد كه خداوند متعال را دوست دارد و او از خواص بندگان خداست. نام او «فرخنده و خجسته» است.(۹۲)

و در كتاب «باسك» از كتاب هاى هندوها آمده است: «دوره آخرالزمان به حكومت حاكم عادلى ختم خواهد شد كه رهبر ملائكه و جن و انس است. حق با اوست. او بر دريا و خشكى و كوه ها سيطره پيدا مى كند و از آنچه در آسمان ها و زمين است خبر مى دهد و كسى بزرگ تر از او متولد نشده است».(۹۳)

در كتاب «اوپانيشاد» آمده است: «اين مظهر (ويشنو) در آخرالزمان ظهور مى كند در حالى كه بر اسبى سفيد سوار و به دست او شمشيرى برهنه است، و به ماننده ستاره دنباله دار مى درخشد و همه افراد پست را به هلاكت مى رساند و زندگى نوينى را بر پاكرده و طهارت و پاكى را بر مى گرداند».(۹۴)

۶۲. منجى در آيين بودا كيست؟

مؤسس آيين بودا شخصى است به نام «سدهارتا جوتوما» معروف به «بودا»، او كسى بود كه در نپال متولد شد و بودايى ها او را فرزند خدا مى دانند و معتقدند كه در آخرالزمان ظهور كرده، بشريت را از وضع موجود و گرفتارى ها نجات خواهد داد. آنان مى گويند: بودا با كامل كردن وظيفه خود با جسدش به آسمان رفته و بار ديگر به زمين باز مى گردد تا صلح و بركت را به مردم بازگرداند.

بودايى ها دو مذهب بزرگ دارند: يكى مذهب شمالى كه در حق بودا تا به حدى غلو كرده او را خداى خود مى دانند. و ديگرى مذهب جنوبى كه غلوشان در حق بودا كمتر است و عمدتا در منطقه آسياى شرقى ساكنند.