٣ - ناسازگاري با طبيعت انسان
هيچ انسانى خالى از اميال و شهوات نفسانى نيست، بنابراين چگونه مى توان وجود انسان هاى معصوم را پذيرفت؟ برخى از كسانى كه به روشنفكران مذهبى شهرت يافته اند، بى گناهى را گناهى بزرگ براى بشريّت مى شمارند، با اين استدلال كه طينت آدمى را با اراده و اختيار سرشته اند و آنان كه اين ويژگى را ندارند، يا حيوان يا فرشته اند
انسان مطيع و بى مسأله و رام، حيوانى است كه كار مى كند و بار مى برد و زندگى غريزى مى كند. راستى چه نعمت بزرگى است قدر نه گفتن و عصيان كردن و چه متعالى اند كساين كه به قله رفيع عصيان صعود مى كنند... نمى گوييم عصيان خوب است و بايد عصيان كرد، بلكه مى گوييم انسان، با عصيان، اراده و آگاهى و قدرت خود را ثابت مى كند... اگر بنا شود كه بر فرض محال انسان هرگز گناه نكند، در آن صورت يا حيوان است و يا فرشته، و به هر حال، انسان نيست
احمد امين مصرى نيز پيراستگى از گناه را ناشدنى مى شمارد و با اشاره به وجود گرايش هاى گوناگون در آدمى براى انسان عارى از گناه، جايگاهى جز پندار نمى شناسد. قسمتى از سخنان او چنين است
كمال و فضيلت انسان به اين نيست كه معصوم باشد، بلكه به اين است كه با وجود توانايى بر انجام كارهاى زشت، در بيشتر اوقات جانب خير و پاكى را ترجيح دهد و از بدى ها دورى گزيند. آدمى داراى گرايش هاى فراوان و ناهمگونى است و در اين ميان، اميال نفسانى او را به سوى بدى ها مى خوانند. اگر بنا باشد اين اميال را از وى جدا سازيم، در حقيقت، انسانيّتش را ستانده و ماهيّت ديگرى را جايگزين آن ساخته ايم.
نقد و بررسى
چنين نگرشى بيش از هر چيز نمايانگر برداشت نادرست اينان از پديده عصمت و ناديده گرفتن توانايى هاى آدمى است براى توضيح بيشتر، چند نكته را يادآور مى شويم:
.١) سازگارى عصمت با اختيار بى ترديد، قوام انسانيت به اراده و اختيار است و در هيچ پديده انسانى نمى توان اين ويژگى را ناديده گرفت. از سوى ديگر كسانى كه با سخنانى از اين دست، امكان عصمت را به چالش مى خوانند، نتوانسته اند عصمت و اختيار را با يكديگر سازش دهند و آن دو را كنار هم بنشانند. از اين رو است كه مى گويند: «انسان با عصيان، اراده و آگاهى و قدرت خود را ثابت مى كند» و يا «كمال آدمى به اين است كه با وجود توانايى بر انجام كارهاى زشت، در بيشتر اوقات جانب خير و پاكى را ترجيح دهد». اين در حالى است كه در جاى خود، رابطه عصمت و اختيار بررسى گرديده و سازگارى آن دو با يكديگر به اثبات رسيده است. به راستى مگر درجاتى از عصمت، كم و بيش در همه انسان ها تحقق نيافته است؟ كدام انسان عاقل و با اراده اى است كه آگاهانه لب به غذاى مسموم بزند؟ تنها تفاوت معصومان با ديگران در اين است كه در نظر آن ها، همه گناهان چون زهرى كشنده اند، از اين رو، خيال انجام آن را نيز از سر نمى گذرانند.
.٢) انسان برتر، نه برتر از انسان در طول تاريخ، بسيارى از افراد به دليل بشر بودن انبياء پيامبرى شان را زير سؤال برده و از پذيرش دعوتشان روى بر تافته اند. پيام آوران آسمانى نيز با تأكيد بر بشر بودن خويش، موهبت الهى را دليل دستيابى به اين مقامات ويژه دانسته اند
(
إِن نَّحْنُ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ وَلَـٰكِنَّ اللَّـهَ يَمُنُّ عَلَىٰ مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ
)
«ما جز بشرى مثل شما نيستيم ولى خدا بر هر يك از بندگانش كه بخواهد منّت مى نهد.»
بنابراين، نبايد از همانندى در انسانيّت به گمراهى بيفتيم و هيچ انسانى را شايسته ارتباط با جهانى ديگر و دستيابى به مقامات والايى همچون عصمت ندانيم. ما اگر خود چهره حقيقى گناه را چنان كه بايد درك نكرده ايم و آن اراده قوى براى دورى از آن ها را در خود نمى بينيم و خويشتن را اسير دام هاى شيطانى مى يابيم، نبايد همگان را با خود مقايسه كرده، هر سخنى را كه فراتر از سطح انديشه ما است انكار كنيم
كار پاكان را قياس از خود مگير
|
|
گر چه ماند در بنشتن شير و شير
|
جمله عالم زين سبب گمراه شد
|
|
كم كسى ز ابدال حق آگاه شد
|
همسرى با انبيا برداشتند
|
|
اوليا را همچو خود پنداشتند
|
گفته اينك ما بشر ايشان بشر
|
|
ما و ايشان بسته خوابيم و خور
|
اين ندانستند ايشان از عمى
|
|
هست فرقى در ميان بى انتها
|
هر دو گون زنبور خوردند از محلّ
|
|
ليك شد زان نيش و زين ديگر عسل
|
هر دو گون آهو گياه خوردند آب
|
|
زين يكى سرگين شد و زان مشك ناب
|
هر دو نى خوردند از يك آب خور
|
|
اين يكى خالى و آن ديگر شكر
|
صد هزاران اين چنين اشباه
|
|
بين.فرقشان هفتاد ساله راه بين
|
.٣) توانايى انجام گناه، نه آلودگى به آن آن چه رهزن انديشه عصمت ستيزان قرار گرفته، اين پندار است كه با وجود گرايش هاى نفسانى، گريزى از آلودگى به گناه نيست. غافل از آن كه در كنار اميالى كه آدمى را به زشتى ها فرا مى خواند، همواره گرايش به خوبى نيز وجود دارد و در معصومان، اين گرايش ها هيچگاه راهى براى به بار نشستن اميال دسته اول باقى نمى گذارد. و به اصطلاح، در اين انسان هاى والا، مقتضى انجام گناه، همواره مانعى در پيش روى خود مى بيند و از فعاليت باز مى ماند.
.٤) تعديل قوا، نه سركوب آنها يكى از نكاتى كه توجه به آن به بسيارى از ترديدها پايان مى دهد، اين است كه عصمت به معناى سركوبى قواى نفسانى و شهوانى نيست، بلكه نيرويى است كه به هر كدام از گرايش هاى آدمى از راه حلال پاسخ مى گويد. «مثلا سامعه از انسان صوت حسن مى خوهد، نه غنا و شخص مى تواند صوت حسن را با صوت موزون و دلپذير بدون شائبه حرام تأمين كند... و نيز ساير قوا، هر كدام مقتضياتى دارند كه هم مى توان آن را از راه حلال تهيه كرد و هم از راه حرام. انبيا راه حرام را بستند و با حلال به مقتضيات قوا پاسخ دادند.»