آنچه یک جوان باید بداند ـ دختران

آنچه یک جوان باید بداند ـ دختران0%

آنچه یک جوان باید بداند ـ دختران نویسنده:
محقق: رضا فرهاديان - بتول فرهاديان
مترجم: رضا فرهاديان - بتول فرهاديان
گروه: جوانان و ازدواج

آنچه یک جوان باید بداند ـ دختران

نویسنده: رضا فرهاديان - بتول فرهاديان
محقق: رضا فرهاديان - بتول فرهاديان
مترجم: رضا فرهاديان - بتول فرهاديان
گروه:

مشاهدات: 4538
دانلود: 3032

توضیحات:

جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 15 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 4538 / دانلود: 3032
اندازه اندازه اندازه
آنچه یک جوان باید بداند ـ دختران

آنچه یک جوان باید بداند ـ دختران

نویسنده:
فارسی

٤٠-تماشاى برنامه هاى خشونت آميز و جنايى فيلمهاى تلويزيون در اوقات فراغت خود موجب آشفتگى روحى و گسستگى شخصيتى مى شود. دختر جوان بايد بداند هر آنچه كه در صفحه تلويزيون ظاهرز مى گردد براى همه افراد و در همه سنين مناسب نيست ، بلكه فيلمهاى جنايى و مبتذل ضررهاى فراوانى دارد كه تاءثير آن به تدريج در زندگى فرد نمايان مى شود.

آنچه يك جوان بايد بداند

منظور از نظم و ترتيب ، انجام كارها و اعمالى است با هدف معين كه از وحدت و هماهنگى لازم برخوردار باشد، بطورى كه با رعايت آن ، انسان بتواند در مراجعه و دستيابى به كارها و موضوعها و وسائل و اطلاعات ، دچار سردرگمى و اتلاف وقت نگردد.

رعايت مقررات و قوانين جارى در زندگى و قرار دادن هر چيزى در جاى معين خود و انجام دادن هر كارى در وقت و زمان خود، نمونه اى از نظم است .

نظم در زندگى ، دامنه اى وسيع دارد و همه مسائل زندگى از قبيل : لباس ‍ پوشيدن ، نظافت كردن ، خوردن ، خوابيدن ، مسواك زدن ، معاشرت با دوستان و فاميل و همچنين چيدن وسائل و نوشت افزار و كتابهاى خود در جاى معين ، مطالعه كردن ، حفظ نمودن اطلاعات فراگيرى معلومات ، تفكر كردن و... را شامل مى شود. جوان بايد بداند كى بايد بخوابد، كى بيدار شود و چه وقت مطالعه كند و چه موقع ، تفريح و ورزش نمايد و چه زمانى كارهاى محوله خانه را انجام دهد. مكان و زمان هر چيزى را به موقع تشخيص دهد و برايش برنامه ريزى كند؛ هر چيزى را به جاى خود بگذارد تا هنگام مراجعه به آن دچار سردرگمى و آشفتگى نشود.

قواى ذهنى و عقلى جوان در سايه نظم ، ترتيب منطقى يافته و سبب موفقيتهاى درسى در آينده خواهد شد.

از طرفى در سايه نظم ، زندگى تحت قاعده در مى آيد و فعاليتها و كارها نظام پيدا مى كند و با راحتى بيشترى انجام مى پذيرد. مشكلات سريعتر حل مى شود و جوان از آشفتگى در كارها و مطالعه مطالب تكرارى ، بخصوص ‍ در دروس تحصيلى رهايى مى يابد.

هدف عمده نظم در زندگى ، بهره گيرى و صرفه جويى در وقت و داشتن ضابطه و معيار صحيحى براى اندوختن اطلاعات در ذهن است .

رعايت نظم و ترتيب در زندگى روزمره از جهت روانى سبب مى شود كه جوان ، حتى هنگام تحصيل و فراگيرى دانش ، اطلاعات علمى خود را تحت قاعده و نظم ، فراگيرد و يادگيرى بطور منظم صورت پذيرد، بطورى كه مطالب ، منسجم و به ترتيب در خزانه حافظه جايگزين شود و هرگاه شخص ‍ بخواهد به اطلاعات قبلى خود مراجعه كند؛ به راحتى و به سرعت ، اطلاعات و مطالب در ذهنش حاضر شود. اين مساءله در آينده جوان ، تاءثير بسزايى دارد، بخصوص در دوران تحصيل ؛ هنگامى كه مى خواهد خود را براى امتحانات آماده سازد. همچنين رعايت نظم اصولا در سلامتى فكر و صحت جسم و اعتدال روح و روان انسان ، بسيار مؤ ثر است .

به سبب رعايت كردن نظم ، جوانان افكارشان شكل مى يابد و زمينه ابتكارات و خلاقيتهاى هنرى ، علمى و فرهنگى در آنها فراهم مى گردد.

بى نظمى در جسم و جان آثار ناگوارى بجا مى گذارد و خارج شدن از قاعده طبيعت ، عوارض منفى در رفتار آدمى ايجاد مى كند.

نظام آفرينش بر اساس نظم و ترتيب بنا شده است و بر اساس نظم ، جريان دارد. رعايت نظم ، موجب هماهنگى انسان با طبيعت گرديده و در اين راستا انسان از جهت روحى و روانى از سلامت و آرامش خاصى برخوردار خواهد بود.

معمولا افراد بى نظم در زندگى عصبانى و رفتارشان غير عادى و نامتعادل است ، زيرا بى نظمى خود در عكس العمل هاى روحى و اخلاقى آنان تاءثير متقابل داشته و سبب تضعيف اراده و زمينه ساز عوارض و ناكاميهاى فراوانى در تحصيل آنان خواهد شد.

تجربه نشان داده است كه بى نظمى در فعاليتهاى حركتى و هوشى و عاطفى تاءثير منفى دارد، بخصوص عكس العمل هاى آن در دوران بلوغ به صورت حادترى ظاهرى مى گردد.

بى نظمى سبب اتلاف وقت و ضايع شدن عمر و احساس ناراحتى و ايجاد روحيه شك و ترديد و دمدمى بودن مزاج گرديده و خلاصه آثار نامطلوبى در شخصيت فرد بجا مى گذارد؛ به همين جهت است كه نظم در كارها و امور زندگانى از ديدگاه مولاى متقيان على (عليه السلام) آن قدر اهميت دارد كه در آخرين لحظه هاى حيات خود - كه معمولا حساسترين و پر اهميت ترين سخنها گفته مى شود - در قسمتى از سفارشهاى خود، خطاب به دو فرزند عزيز خويش (امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام و همه جوانان آينده ) مى فرمايند:((سفارش مى كنم به شما و همه فرزندانم و خانواده ام و (همه ) كسانى كه سخن من به آنان مى رسد: به رعايت تقوا و نظم در كارها...(٤١)

معاشرت با دوستان معاشرت و همنشينى با دوستان سالم و با ايمان ، موجب رشد شخصيت اجتماعى و تقويت ارزشهاى اخلاقى و معنوى در جوان مى گردد. انتخاب دوستانى كه از لحاظ درسى و اخلاقى شايسته اند، خود مى تواند بهترين بازوى موفقيت در آينده جوان باشد.

با دوستان خوب و مورد اعتماد مى توان در زمينه هاى درسى و مسائل اجتماعى و فرهنگى به تبادل نظر و همكارى پرداخت البته نشست دوستانه مى تواند در بالا بردن روحيه اجتماعى و اخلاقى و سطح بينش ‍ فكرى ، به يكديگر كمك كند، به شرط آن كه دوستان خوب به مصداق اين حديث شريف كه((مؤمن آينه مؤمن است))باشند و در اصلاح و رفع عيوب همديگر تلاش نمايند؛ كوشش صميمانه براى اصلاح يكديگر، موجبات ارتقاى اخلاقى خود و ديگران را فراهم مى سازد. دوستى با افراد پست و فرومايه - كه معمولا آلوده به انحرافهاى اخلاقى هستند - يكى از زمينه هاى مضر و انحرافى جريان رشد جوان است دوستان منحرف و بى بندوبار و لاابالى ، گاهى در جمع دوستانه خود، سعى دارند كه احساسها و تجربه هاى راست يا دروغ خود يا ديگران را درباره مسائل جنسى با حرص و ولع خاصى براى جوانان پاك و معصوم تعريف كنند و آنان را بدين طريق از راه بدر نمايند.

گاهى يك دوست ناباب ، سرنوشت انسان را بطور كلى از مسير اصلى خود خارج كرده و او را در ورطه هولناك فساد و گمراهى و انحرافات جنسى مى اندازد و موجبات سياه بختى و تيره روزى وى را فراهم مى سازد؛ به همين علت ، قرآن كريم از عاقبت حسرت آور كسى كه در دنيا با دوستان منحرف و پليدى ، معاشرت داشته و بواسطه آنان به گناه و آلودگى كشيده شده ياد مى كند و زبان حال وى را چنين توصيف مى نمايد:((واى بر من ! اى كاش فلان شخص را دوست و رفيق خود نگرفته بودم(٤٢) ))!

بنابراين به عنوان يك اصل كلى مى توان به اين نكته اشاره كرد كه :((يكى از مهمترين و حياتى ترين مسائل جوانان ، مساءله دوستيابى و انتخاب دوست خوب و مناسب است ، بطورى كه اگر در اين زمينه دقت و احتياط لازم به عمل نيايد، بقيه تلاشها نيز سودى نخواهد داشت .))

روابط جوانان با والدين شما جوانان عزيز بايد به خاطر داشته باشيد كه والدين شما انسان معصوم نيستند. بنابراين هم داراى صفات برجسته و نيك و هم داراى نقاط ضعفند؛ حال اگر نقاط ضعف آنها در خصوص كار شما و يا در طرز رفتارشان با شما آشكار شود، بهتر اين است كه با واقع بينى با آنان برخورد كنيد و اين نقص را طبيعى بدانيد. در ضمن خصلتهاى برجسته و نيك آنان ، محبت پاك و بى آلايششان به شما، بخصوص مواظبتى را كه از ابتداى طفوليت تاكنون درباره شما داشته اند، از نظر دور نداريد و آن را بخاطر داشته باشيد و همواره از آنان قدردانى نماييد.

به هر حال در جامعه ، امكانات زندگى و تحصيل براى همه يكنواخت و يكسان نبوده و بعضى از والدين ، آگاه به اين مسائل نيستند و يا آموزش لازم را در اين باره نديده اند و آشنا به مسائل جوانان نمى باشند و به رفتار و كردار صحيح ، آگاهى ندارند.

از طرفى بايد با كمال ميل و رغبت از راهنماييها و اندرزهاى دلسوزانه و مفيد آنان كه حاصل چندين سال تجربه گذراندن عمر است ، بهره گيريد و در مواقعى كه احيانا با شما برخوردى تند مى كنند، چشم پوشى نماييد و از خود، خونسردى لازم را نشان دهيد؛ اگر هم لغزشى دارند محترمانه و بطور غير مستقيم به آنان گوشزد نماييد.

همچنين شما دختر جوان بايد در زمينه بهداشت بدن با مادرتان مشورت كنيد و از تجربيات مفيد او در زمينه هاى مختلف بهره جوييد.

هرگز نگذاريد كه والدين از شما آزرده خاطر شوند، چرا كه در قرآن مجيد سفارشهاى زيادى درباره احترام به پدر و مادر شده است و حتى در برخوردها از گفتن كوچكترين سخن نامناسب ، چون((اف(٤٣)) )كه حاكى از تنفر و دلتنگى از آنان است ، به شدت نهى گرديده است .

دختر جوان و پوشش دختران جوان اگر به سعادت خويش علاقه مند باشند بايد از خود آرايى و خودنمايى در برابر مردان نامحرم خوددارى كنند.

به تجربه ، ديده شده كه دختران ناآگاه و ضعيف النفس بيشتر به خودآرايى و خودنمايى مى پردازند و سعى دارند كه ظاهرى دلفريب از خود نشان دهند و از توجه به شخصيت واقعى و باطنى خود و كمالات روحى غفلت ورزند. غفلت از ياد خدا و ورود به گناه كم كم زمينه را براى انحطاط و ابتذال آنها فراهم مى سازد.

حجاب ارزشى است كه رعايت آن به دختر، پاكى و سلامتى مى بخشد؛ او را همچون گوهرى درون صدف از شرافتها، وسوسه ها و آلودگيها مصون نگاه مى دارد و به خدا نزديك مى گردانند.

كسانى كه به بى حجابى و بدحجابى دست مى زنند، اكثرا نمى انديشند و تعقل نمى كنند و تنها آلت دست وسوسه هاى نفسانى خود قرار مى گيرند.

خودنمايى و خودآرايى در صحنه اجتماع به شخصيت عفيف زن لطمه وارد مى سازد. با وقار بودن دختر و رعايت نمودن حريم بين محرم و نامحرم به او اصالت مى بخشد و او را در ديدگان همه قابل تعظيم و احترام مى گرداند.

حجاب در واقع ، مصونيتى است براى دختر جوان كه او را از فروريختن شخصيت ، نجات مى بخشد و از طرفى پسران جوان را از خطر انحراف باز مى دارد. در جوامعى كه بى حجابى را ترويج مى كنند، دختران بازيچه دست قدرتهاى استعمارگران مى شوند، بطورى كه از استوارى شخصيت و تقدس ‍ و عفتى كه شايسته يك دختر پاكدامن و عفيف است تهى مى شوند.

تجربه نشان داده است كه مراعات حجاب در ميان دختران موجب حراست و سلامت روحى و نيز موفقيت آنان در زندگى آينده است .

عفت و حيا در زندگى انسان به قدرى اهميت دارد كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى فرمايند:الحياء هو الدين كله؛ حيا تمام دين است و امام صادق (عليه السلام) مى فرمايند:لا ايمان لمن لا حياء له؛ كسى كه حيا ندارد، ايمان ندارد.

استفاده از لباسهاى تنگ و عريان نمودن بخشى از بدن و در معرض ديد نامحرم قرار دادن ، علاوه بر مضرات بهداشتى آن ، عفت و حياى دختر را خدشه دار مى سازد و مقدمات دورى از مبداء آفرينش را فراهم مى آورد. دختر جوان با رعايت حجاب ، خود را به خدا نزديك مى كند، زيرا به كمك آن ، امنيت و آرامش مى يابد و افراد هرزه و لاابالى و منحرف را از نگاههاى آلوده محروم مى سازد.

دختر عفيف و پاكدامن ، فطرتا از اين كه به ديده شهوت آلوده و هوس انگيز به او نگريسته شود در رنج و ناراحتى است و اگر دخترى اين خصوصيت و حالت را نداشته باشد و حاضر باشد كه بخشى از موى خود را نامحرم ببيند و همچنين از آن كه مورد بهره بردارى چشمهاى آلوده و هوس انگيز قرار گيرد، رنج و نفرتى احساس نكند، بايد بداند كه از فطرت سالم خود فاصله گرفته است و با آلودگى نگاههاى بيگانه ، خو پيدا كرده و به سراشيبى سقوط و فساد نزديك گرديده و ارزشهاى انسانى را از دست داده است .

از طرفى دخترى كه حريم حجاب را رعايت كند و خود را از دسترس ‍ نامحرمان دور نگاه دارد، همچون گوهرى با ارزش در درون صدف ، ارزش و احترام خود را در نزد همگان افزايش داده و از ابتذال در امان مانده است .

پسر جوان نيز هر چند لاابالى و بى بندوبار باشند، باز در عمق روح خود براى دخترانى ، ارزش قائلند كه در دسترس و پيش پا افتاده و بى بندوبار و بزك كرده نباشند و در درون خود اين گونه دختران را مى ستايند.

عفت و حيا از خصوصيات فطرى آدمى است ،

چرا كه نظام آفرينش براى پاسدارى و نگهدارى از اين گوهر گرانبها و ارزشمند و همچنين براى حفظ مقام و موقعيت زن ، زيبايى اش را در اين مى بيند كه او، همچون گوهرى قيمتى درون صدفى از هر گرد و غبار و آفات و آلايشى و به دور از دسترس ‍ اين و آن باشد، چرا كه شى ء قيمتى را معمولا دور از دسترس همگان در يك جاى امن نگهدارى مى كنند، ولى وسائل كم ارزش هميشه جلو دست و پا است .

بيشتر بانوان به تجربه دريافته اند: زمانى كه زن از درون اين صدف قيمتى خارج شده ، لطمه بزرگى به شخصيت والاى خويش و جامعه وارد ساخته و همواره در اجتماع ، موجب سوء استفاده مردان پست و هرزه و نيز مايه لعن و طعن و تحقير اكثر مردم واقع شده اند.

دخترى كه زيور خود را تنها در كانون گرم خانواده بپوشد و در بيرون از خانه و اجتماع با متانت و وقار و پوشيدگى ظاهر شود، هم در بين اعضاى خانواده عزيز و گرامى است و هم در چشم ديگران ارزشمند. اگر دخترى پا را از حريم عفت و حجاب بيرون بگذارد نه تنها اولين ضربه را به زندگى خانوادگى خود فرود آورده ، بلكه گناه بزرگى را مرتكب شده است و نسل جوان پسر را كه در آينده به حال خود و اجتماع مفيد خواهند بود، در معرض تباهى و سقوط قرار داده است و با انحراف آنان ، ضربه اى مهلك به آينده جامعه خود خواهد زد.

تجربه هاى تاريخى گذشته به ما نشان داده كه دشمنان ملتها هرگاه كه خواسته اند نسلى را از درون تهى كنند و سرمايه كشورى را غارت نمايند و ذخيره ها و گنجينه هاى آن كشور را به يغما ببرند، از اين راه وارد شده اند.

وقتى رضاخان توسط انگليس بر ايران مسلط شد، يكى از ماءموريتهايش اين بود كه كشف حجاب كند. آتاترك هم كه عامل بيگانه در تركيه بود همين سياست را در پيش گرفت در الجزاير نيز به همين حيله متوسل شدند. البته بايد هوشيار بود كه در هر زمان ، شكل اين توطئه فرق مى كند. در اين زمان ممكن است از طريق زور و قلدرى وارد نشوند، بلكه با حيله ها و فريفتن نسل نو، تحت عنوان تجدد و تمدن و علم و عناوين ظاهرى فريب ديگر، كارى كنند كه نسل جوان با رضا و رغبت پذيراى اين بدحجابى شود.

خويشتن دارى جوان

 ارزش هر انسانى قبل از هر چيز به ميزان دلبستگى او به آرزوها و اهداف زندگى اش مربوط مى شود. مقياس تعادل او بستگى دارد به اين كه حقيقتا او تا چه اندازه بر اعصاب خود، مسلط بوده و از اعتماد به نفس برخوردار است .

هنگامى جوان مى تواند خود را صاحب اراده اى قوى فرض كند كه بتواند در مقابل خواسته ها و اميال نفسانى اش بايستد و با صبر و بردبارى و به كارگيرى عقل و انديشه ، مشكلات زندگى را يكى پس از ديگر از سر راه خود بردارد و بر هوا و هوس خود غلبه كند(٤٤) .

او بايد بداند كه همواره در معرض بزهكارى و لغزش به سوى شهوات ، قرار دارد و تنها با تقويت ايمان و رعايت تقوا مى تواند بر اهريمن درون (تمايلات شهوانى و وسوسه هاى شيطانى ) و دشمن برون (عوامل منحرف و دوستان ناباب ) پيروز شود.

اگر جوانى غفلتا مرتكب عمل انحراف و معصيت گرديد، بايد بلافاصله در پيشگاه خدا توبه كند و تصميم جدى بر ترك گناه بگيرد تا رفتار ناشايست به شكل يك خصلت زشت و ناروا در وجود او جايگزين نگردد و به صورت عادت ثانوى در نفسش رسوخ نكند.

او بايد بداند كه تواناييهاى لازم را براى اصلاح رفتار خويش دارد و در ضمن قدرت ، پذيرش او بيشتر از افراد مسن بوده و از تعصبات بيجا به دور است قرآن كريم پس از بيان خطاهايى كه ممكن است انسان مرتكب آنها بشود، توبه را به عنوان راه حل اصلى اصلاح رفتارش پيشنهاد مى كند(٤٥).

پيامبر بزرگ اسلام مى فرمايد:توبه از گناه و خطا به اين معناست كه فرد، ديگر قصد نداشته باشد كه به سوى آن گناه ، باز گردد (٤٦).

جوان نبايد خطاى خود را هر چند هم اندك باشد، كوچك شمرد، تا اين كه در او ملكه(٤٧) گناه پيدا نشود.

از رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) نقل گرديده كه فرمود:محبوبتر از هر چيز نزد خداوند، توبه جوانى است كه از گناه پشيمان شود و از پيشگاه او آمرزش بخواهد (٤٨).

اگر جوان ، مطيع خواست ها و شهوات خود گرديد، خود را به هلاكت مى اندازد(٤٩).

اصولا نفس انسان ميل به بدى دارد (٥٠)و جوان ، تنها با ايمان و توجه به خدا مى تواند آن را به طرف خوبيها بكشاند. حضرت على (عليه السلام ) مى فرمايد: نفس خود را به خوبيها وادار كن ، زيرا نفس تو، به طرف بديها متمايل است (٥١).

و آن گاه مى فرمايد:آن كس كه جلو خواسته هاى خود را گرفت ، حتما به ارزش والاى انسانى دست يافت .

جوان با رعايت خويشتن داراى (تقوا) بايد خود را براى زندگى آينده آماده سازد و بداند كه اين دوران كوتاه به زودى سپرى خواهد شد و او نيز به گروه بزرگسالان خواهد پيوست و در آينده اى نه چندان دور، عهده دار مسؤ وليت اجتماعى خواهد شد و تشكيل زندگى خانوادگى خواهد داد. بايد بداند و هوشيار باشد(٥٢)، كسانى در پذيرش و انجام مسؤ وليت اجتماعى و خانوادگى موفق خواهند بود، كه دوران بلوغ و جوانى را به پاكى و سلامتى گذرانيده و از آلودگيهاى جنسى در امان بوده باشند... كسانى كه بتوانند در فرداى زندگى خود حقوق متقابل فرد و اجتماع ، خانواده و همسر را رعايت كرده و به سعادت و نيكبختى دست يابند.

فصل دوم : انحرافات جنسى و راه درمان آن زمينه ها خروج انسان از مرز قوانين طبيعى حاكم بر نظام آفرينش ، انحراف نام دارد. غريزه جنسى كه مبداء آفرينش آن را جهت خير و كمال و بقاى نسل بشر در وجود انسان به وديعت نهاده است ، ممكن است مورد سوء استفاده و تجاوز قرار گيرد(٥٣).

زمينه هاى انحراف جنسى

 در شرايطى كه انسان ، رشد، مى يابد و پا به مرحله بلوغ مى گذارد، فراوان بوده و ممكن است در دوران زندگى هر جوانى ، پيش آيد و شهوت جنسى او را تحريك نمايد و در نهايت موجبات آلودگى و انحراف وى را فراهم سازد.

تخيلات تحريك آميز جنسى و عوامل محرك محيطى به عنوان زمينه هاى انحرافند، اما عامل سومى كه موجب دعوت انسان به سوى انحراف جنسى مى گردد، همان وسوسه هاى شيطانى است .

بسم الله الرحمن الرحيم

قل اعوذ برب الناس * ملك الناس * اله الناس * من شر الوسواس ‍ الخناس * الذى يوسوس فى صدور الناس * من الجنه و الناس(٥٤).

زمانى كه انسان در شرايط محيطى نامساعد و تحريك آميز قرار گيرد، خواسته هايى در او ظاهر مى شود. شيطان اين خواسته هاى نفسانى را در نظرش زيبا و دلفريب جلوه مى دهد و بگونه اى خناسانه(٥٥) و مرموز از درون ، فرد را به سوى ارتكاب و انجام عمل ، وسوسه مى كند.

از سوى ديگر، عقل نيز از درون انسان به مقابله بر مى خيزد و انجام كار مورد نظر را مجاز نمى داند.

شيطان براى انحراف ، از كششها و تمايلات غريزى استفاده كرده و فرد را به ارضاى نامشروع شهوات جنسى فرا مى خواند. در مقابل ، عقلا و دانشمندان و پيامبران و هاديان الهى ، جهت هدايت انسان به نيروى عقل و گرايش فطرى خيرخواهى در انسان ، تكيه و او را به ارضاى مجاز و منطقى غرايز جنسى دعوت مى كنند.

اين جنگ و ستيز(٥٦) ؛ يعنى ، مقابله عقل و شهوت ، ايمان و هواى نفس ، نيروى الهى و نيروى شيطانى ، در وجود انسان همواره در جريان است و به خصوص در ابتداى دوران بلوغ ، ظهور بيشترى مى يابد و تا آخر عمر ادامه دارد. هر كدام در موقعيتهاى زندگى انسان ، غالب شوند، شخصيت فرد به همان سو، ميل پيدا مى كند و پرورش مى يابد. اگر عقل و ايمان بر او حاكم گردد، هدايت و رستگار و اگر شهوت و شيطان بر او تسلط يابد گمراه و زيانكار خواهد شد.

نفس اماره در وجود آدمى - بر اثر وسوسه هاى شيطان - سعى دارد كه بر عقل(٥٧) تسلط يافته و آن را اسير خواسته هاى خود گرداند و انسان را در مسيرى بكشاند كه ظاهرا گناه و فساد آن ، معلوم نيست .

از طرفى عقل تلاش دارد كه مهار نفس را به كمك ايمان در دست گرفته و آن را كنترل نمايد و در جهت خير و كمال و سلامت جسم و روان هدايت كند.

بنابراين شخصيت انسان ، هميشه در معرض اين كشش و كوشش عقل و شهوت ، خير و فساد، پاكى و آلودگى ، سلامتى و انحراف ، در نوسان است و اين جنگ و گريز، همواره ادامه دارد و تنها كسى مى تواند از اين صحنه جنگ و مبارزه درونى ، جان سالم بدر برد كه خود را مجهز به سلاح ايمان و تقوا نموده و از ابتداى جوانى به خودسازى و جهاد با نفس بپردازد.

بايد در نظر داشت كه اين كار شدنى است و خداوند متعال - كه يگانه قدرت و محل اتكا و توكل و نجات دهنده انسان ضعيف در همه بلاها و گرفتاريهاست - در اثر دعا و نيايش(٥٨) به يارى و كمك انسان آمده و او را در اين نبرد دائمى پيروز مى دارند. ما در تاريخ كم نداريم انسانهاى وارسته اى كه در بزرگترين صحنه هاى نبرد درونى و بيرونى ، نفسانى و اجتماعى ، پيروز و سربلندى گشته و در دوران حيات خود با شرف و افتخار زندگى كرده اند.

ديدگاه صحيح قرآن كريم

 داستان ايام جوانى حضرت يوسف (عليه السلام) را بازگو مى كند كه چگونه در دوران حساس بلوغ و جوانى در معرض سخت ترين امتحان و خطرناكترين واقعه تاريخى زمان خود قرار گرفت و با اراده اى قوى و ايمانى راسخ از اين آزمون الهى سربلند خارج شده و در قله شرافت و عفاف جاى مى گيرد و شخصيتش براى جوانان به عنوان اسوه و نمونه اى كام هميشه جاويد باقى مى ماند.

جوان مؤمن ، با بينش صحيحى كه از اسلام الهام گرفته است ، مى داند كه هر واقعه ناگوارى كه در زندگى انسان ، اتفاق مى افتد - در صورتى كه خود مسؤ ول پديد آمدن آن نباشد - در حكم آزمايش و ابتلايى از طرف خداوند، تلقى مى شود كه هدف از آن ، سازندگى و رشد و كمال انسان است(٥٩).

با مراجعه به زندگى رهبران و دانشمندان و انسانهاى بزرگ در طول تاريخ ، ملاحظه مى شود كه بيشتر آنان آگاهانه با دشواريها و حوادث گوناگون زندگى دست و پنجه نرم كرده اند و موفقيتشان در بزرگسالى ، مرهون صبر و استقامتى است كه در برابر سختيها در دوران كودكى و نوجوانى از خود نشان داده اند.

عشق و جوانى احساسهاى محبت آميزى كه در دوران جوانى رخ مى دهد و تحت عنوان((عشق))خوانده مى شود، ممكن است مورد سوءاستفاده قرار گرفته و جوان را از جاده مستقيم كمال ، منحرف سازد.

عشق ، نوعى((كشش))و جاذبه اى نيرومند است كه بين انسان و يك موجود خارجى ، براى رسيدن به يك هدف ، ايجاد مى گردد. اگر منشاء آگاهانه و مبدئى الهى داشته باشد، يكى از عاليترين تجليات روحى انسان و از پرشكوه ترين جلوه هاى آفرينش به شمار مى رود.

اما اگر همين جاذبه((عشق))تنها ريشه اى غريزى و شهوانى داشته باشد و منشاء شيطانى پيدا كند، از مظاهر نفس اماره بوده و در اين حالت ، عقل و ايمان را در وجود آدمى تضعيف مى كند، بطورى كه فرد عاشق ، ديوانه وار براى رسيدن به معشوق خود، به هر كار نامشروعى دست مى زند تا به كام خود برسد، حتى اگر در نظم مردم هم رسواييهايى به بار آورد(٦٠).

دختران جوان بايد مراقب اين دامهاى خطرناك و گوناگون باشند كه با نام دروغين((عشق پاك))بر سر راه آنان قرار مى گيرد. دامهايى كه پس از افتادن در آن ، غالبا رهايى از آن بسيار دشوار است و كفاره لحظه اى غفلت و خوش بينى بيجا و تسليم شدن در برابر الفاظ رياكارانه و توخالى را گاهى در يك عمر نمى توان پرداخت دخترانى كه از نظر((محبت))كمبودهايى داشته و در محروميت به سر برده باشند، خيلى زود تسليم اين اظهار عشقها و محبتهاى ظاهرى و دروغين شد و به دام افراد منحرف و حرفه اى مى افتند.

اگر پسر و دختر جوان در ابتداى بلوغ ، بناى مهم و مقدس ازدواج خود را با انحراف جنسى آلوده نكنند و با حفظ احساسات پاك تا زمان مناسب ، صبر كنند و بطور منطقى و آگاهانه ، اساس ازدواج را بر معيارهاى ارزشمند و والا قرار دهند، سعادت زندگى آنان تضمين خواهد شد، زيرا علاقه و عشق آنها به يكديگر مبنايى الهى و معنوى داشته و چنين بنايى بسيار محكم و استوار خواهد بود و پس از تشكيل خانواده از هم نخواهد پاشيد. اقدام شتاب زده در اين باره در ابتداى جوانى ، موجبات سرگردانى و رسوايى و بد عاقبتى را براى آنان به بار خواهد آورد؛ بنابراين محبت و عشقى مطلوب است كه در سايه ايمان به خدا و با در نظر گرفتن شرايط مناسب و آمادگى روحى ، اقتصادى ، شغلى حاصل شود. چنين انتخابى براى جوان ، قابل اطمينان بوده و مى تواند مقدمه يك زندگى آرامبخش و سعادتمندانه باشد. در غير اين صورت ، دوستيها و دلبستگيهاى غير عاقلانه ، كه تفكرى منطقى به دنبال آن نباشد، با كمال تاءسف موجب ارتباطهاى نامشروع - به صورت نامه ، تلفن و ملاقات در كوچه و خيابان - مى شود كه عشقهاى دروغين و هوسهاى زودگذرى بيش نخواهد بود و نقطه پايانى آن ارضاى كامجوييهاى گناه آلود و بى قيد و شرط است و پس از آن با فرونشستن آتش هوس و شهوت از يكديگر جدا شده و بعد از اندكى همه چيز فراموش مى گردد و((عشق سوزان))مبدل به حالت پشيمانى و غم و اندوه و بى آبرويى و سردرگمى ، در آغاز زندگى خواهد شد و اين خود اختلالها و ناسازگاريهاى مراحل بعدى زندگى را به دنبال خواهد داشت .

ميدان ندادن به عقل و بازگذاردن عرصه شهوت ، چشم و گوش انسان را كور و كر مى كند؛ بطورى كه عواقب وخيم و خطرناك آن را تنها پس از ارتكاب عمل مى فهمد، زيرا قبل از عمل ، رسوايى كار ناپيدا و پوشيده است(٦١).

علل پيدايش انحراف جنسى

 معمولا پيدايش روابط نامشروع و انحراف جنسى در جوان در اثر علتهاى زير به وجود مى آيد:

١. مساعد نبودن شرايط خانوادگى و محيط زندگى .

٢. رعايت نكردن حريم بين زن و مرد.

٣. عدم توجه والدين به احكام ديني زناشويى درباره يكديگر.

٤. بى توجهى در مجالستها و همنشينى با افراد بى بندوبار و لاابالى و خانواده هاى منحرف فاميل .

٥. برنامه نداشتن در اوقات فراغت و بيكار بودن .

٦. رفت و آمد در محيطهاى آلوده و چشم چرانى .

٧. گوش دادن به گفتگوهاى افراد منحرف و آلوده درباره مسائل جنسى و كسب اطلاع نادرست و نامناسب و نداشتن آگاهى صحيح به مسائل بلوغ .

٨. نارساييهاى ذهنى و عدم كسب موفقيتهاى تحصيلى و درسى .

٩. خيال پردازيهاي انحراف آميز در هنگام تنهايى و خلوت گزينى .

١٠. تحريكهاى جنسى از طريق عكسها و تصويرها.

١١. ضعف ايمان و نداشتن تربيت صحيح دينى .

١٢. همنشينى با دوست و رفيق منحرف .

همه اينها مى تواند زمينه هاى بروز انحرافات جنسى در نوجوان را فراهم سازد. اگر بخواهيم همه اين عوامل را در يك كلام ، خلاصه كنيم ، بايد بگوييم كه رعايت نكردن راه و روش زندگى و سنتهاى اسلامى در محيط خانوادگى و اجتماعى ، چه در زمان كار و يا در ايام فراغت ، موجبات پديد آمدن اين انحرافات را فراهم خواهد ساخت و همين طور اگر در ريشه هاى پيدايش انحرافات جنسى - از قبيل روابط نامشروع بين دختر و پسر، همجنس گرايى - تحقيق نماييم ، مى بينيم كه هر خانواده اى كه دستورهاى اسلامى ، بخصوص حريم بين زن و مرد و دختر و پسر، را رعايت نكرده باشد، به نوعى از انواع انحراف جنسى مبتلا گرديده است(٦٢).

هشدار اگر جوان در هنگام پيدايش حالت انحراف جنسى و روابط نامشروع به انحرافى بودن و خطرناك بودن عمل خود توجه نكند و آن را ترك ننمايد، به زودى اين رفتار، شكل عادت به خود مى گيرد؛ عادتى ريشه دار و كشنده كه جوان پاك را آلوده ساخته و نيروى شاداب جواني و خلاقيت و استعدادهاى او را به نابودى مى كشاند، بطورى كه ادامه آن ، موجب عواقب شوم و ناگوارى خواهد شد.

بايد دانست كه خطرناكتر از اين براى جوان - پس از آگاهى به پى آمدهاى شوم آن - ياءس و نااميدى است كه در راه مبارزه با اين عادت به خود راه مى دهد، زيرا نوميدى بزرگترين سد راه نجات مبتلايان اين بيمارى خواهد بود.

پس جوان به محض آگاهى به زيانها و خطرات اين كار، بجاى هرگونه سستى و ياءس و اضطراب بى فايده ، بايد با اعتماد كامل به نصرت الهى ، اقدام به ترك آن كند و بداند كه اگر واقعا قصد ترك آن را داشته باشد، قطعا موفق خواهد شد(٦٣) .

بازگشت جوان مبتلا به انحراف جنسى و روابط نامشروع بايد بداند كه او قادر خواهد بود و مى تواند از اين عمل زشت دست بردارد و تصميم جدى و حقيقى به توبه بگيرد، بخصوص كه سن چندانى از او نمى گذرد و اين كار، هنوز به صورت عادت در عمق وجودش رخنه نكرده است .

با قدرى همت و يارى خواستن از خدا، به زودى مى تواند از اين رفتار نابهنجار - كه ويرانگر سلامتى و سرمايه جوانى اوست - دست بردارد و خود را از چنگال اين عادت شوم نجات دهد و به زندگى عادى و پاك خويش باز گردد؛ در هر حال بايد بداند كه اگر اسلام اين اعمال را نهى كرده است حكمتى جز مصلحت فرد و جامعه را منظور نداشته است .