عفت و حيا از خصوصيات فطرى آدمى است ،
چرا كه نظام آفرينش براى پاسدارى و نگهدارى از اين گوهر گرانبها و ارزشمند و همچنين براى حفظ مقام و موقعيت زن ، زيبايى اش را در اين مى بيند كه او، همچون گوهرى قيمتى درون صدفى از هر گرد و غبار و آفات و آلايشى و به دور از دسترس اين و آن باشد، چرا كه شى ء قيمتى را معمولا دور از دسترس همگان در يك جاى امن نگهدارى مى كنند، ولى وسائل كم ارزش هميشه جلو دست و پا است .
بيشتر بانوان به تجربه دريافته اند: زمانى كه زن از درون اين صدف قيمتى خارج شده ، لطمه بزرگى به شخصيت والاى خويش و جامعه وارد ساخته و همواره در اجتماع ، موجب سوء استفاده مردان پست و هرزه و نيز مايه لعن و طعن و تحقير اكثر مردم واقع شده اند.
دخترى كه زيور خود را تنها در كانون گرم خانواده بپوشد و در بيرون از خانه و اجتماع با متانت و وقار و پوشيدگى ظاهر شود، هم در بين اعضاى خانواده عزيز و گرامى است و هم در چشم ديگران ارزشمند. اگر دخترى پا را از حريم عفت و حجاب بيرون بگذارد نه تنها اولين ضربه را به زندگى خانوادگى خود فرود آورده ، بلكه گناه بزرگى را مرتكب شده است و نسل جوان پسر را كه در آينده به حال خود و اجتماع مفيد خواهند بود، در معرض تباهى و سقوط قرار داده است و با انحراف آنان ، ضربه اى مهلك به آينده جامعه خود خواهد زد.
تجربه هاى تاريخى گذشته به ما نشان داده كه دشمنان ملتها هرگاه كه خواسته اند نسلى را از درون تهى كنند و سرمايه كشورى را غارت نمايند و ذخيره ها و گنجينه هاى آن كشور را به يغما ببرند، از اين راه وارد شده اند.
وقتى رضاخان توسط انگليس بر ايران مسلط شد، يكى از ماءموريتهايش اين بود كه كشف حجاب كند. آتاترك هم كه عامل بيگانه در تركيه بود همين سياست را در پيش گرفت در الجزاير نيز به همين حيله متوسل شدند. البته بايد هوشيار بود كه در هر زمان ، شكل اين توطئه فرق مى كند. در اين زمان ممكن است از طريق زور و قلدرى وارد نشوند، بلكه با حيله ها و فريفتن نسل نو، تحت عنوان تجدد و تمدن و علم و عناوين ظاهرى فريب ديگر، كارى كنند كه نسل جوان با رضا و رغبت پذيراى اين بدحجابى شود.
خويشتن دارى جوان
ارزش هر انسانى قبل از هر چيز به ميزان دلبستگى او به آرزوها و اهداف زندگى اش مربوط مى شود. مقياس تعادل او بستگى دارد به اين كه حقيقتا او تا چه اندازه بر اعصاب خود، مسلط بوده و از اعتماد به نفس برخوردار است .
هنگامى جوان مى تواند خود را صاحب اراده اى قوى فرض كند كه بتواند در مقابل خواسته ها و اميال نفسانى اش بايستد و با صبر و بردبارى و به كارگيرى عقل و انديشه ، مشكلات زندگى را يكى پس از ديگر از سر راه خود بردارد و بر هوا و هوس خود غلبه كند
.
او بايد بداند كه همواره در معرض بزهكارى و لغزش به سوى شهوات ، قرار دارد و تنها با تقويت ايمان و رعايت تقوا مى تواند بر اهريمن درون (تمايلات شهوانى و وسوسه هاى شيطانى ) و دشمن برون (عوامل منحرف و دوستان ناباب ) پيروز شود.
اگر جوانى غفلتا مرتكب عمل انحراف و معصيت گرديد، بايد بلافاصله در پيشگاه خدا توبه كند و تصميم جدى بر ترك گناه بگيرد تا رفتار ناشايست به شكل يك خصلت زشت و ناروا در وجود او جايگزين نگردد و به صورت عادت ثانوى در نفسش رسوخ نكند.
او بايد بداند كه تواناييهاى لازم را براى اصلاح رفتار خويش دارد و در ضمن قدرت ، پذيرش او بيشتر از افراد مسن بوده و از تعصبات بيجا به دور است قرآن كريم پس از بيان خطاهايى كه ممكن است انسان مرتكب آنها بشود، توبه را به عنوان راه حل اصلى اصلاح رفتارش پيشنهاد مى كند
پيامبر بزرگ اسلام مى فرمايد:توبه از گناه و خطا به اين معناست كه فرد، ديگر قصد نداشته باشد كه به سوى آن گناه ، باز گردد (٤٦).
جوان نبايد خطاى خود را هر چند هم اندك باشد، كوچك شمرد، تا اين كه در او ملكه
گناه پيدا نشود.
از رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) نقل گرديده كه فرمود:محبوبتر از هر چيز نزد خداوند، توبه جوانى است كه از گناه پشيمان شود و از پيشگاه او آمرزش بخواهد (٤٨).
اگر جوان ، مطيع خواست ها و شهوات خود گرديد، خود را به هلاكت مى اندازد
اصولا نفس انسان ميل به بدى دارد (٥٠)و جوان ، تنها با ايمان و توجه به خدا مى تواند آن را به طرف خوبيها بكشاند. حضرت على (عليه السلام ) مى فرمايد: نفس خود را به خوبيها وادار كن ، زيرا نفس تو، به طرف بديها متمايل است (٥١).
و آن گاه مى فرمايد:آن كس كه جلو خواسته هاى خود را گرفت ، حتما به ارزش والاى انسانى دست يافت .
جوان با رعايت خويشتن داراى (تقوا) بايد خود را براى زندگى آينده آماده سازد و بداند كه اين دوران كوتاه به زودى سپرى خواهد شد و او نيز به گروه بزرگسالان خواهد پيوست و در آينده اى نه چندان دور، عهده دار مسؤ وليت اجتماعى خواهد شد و تشكيل زندگى خانوادگى خواهد داد. بايد بداند و هوشيار باشد
كسانى در پذيرش و انجام مسؤ وليت اجتماعى و خانوادگى موفق خواهند بود، كه دوران بلوغ و جوانى را به پاكى و سلامتى گذرانيده و از آلودگيهاى جنسى در امان بوده باشند... كسانى كه بتوانند در فرداى زندگى خود حقوق متقابل فرد و اجتماع ، خانواده و همسر را رعايت كرده و به سعادت و نيكبختى دست يابند.
فصل دوم : انحرافات جنسى و راه درمان آن زمينه ها خروج انسان از مرز قوانين طبيعى حاكم بر نظام آفرينش ، انحراف نام دارد. غريزه جنسى كه مبداء آفرينش آن را جهت خير و كمال و بقاى نسل بشر در وجود انسان به وديعت نهاده است ، ممكن است مورد سوء استفاده و تجاوز قرار گيرد
زمينه هاى انحراف جنسى
در شرايطى كه انسان ، رشد، مى يابد و پا به مرحله بلوغ مى گذارد، فراوان بوده و ممكن است در دوران زندگى هر جوانى ، پيش آيد و شهوت جنسى او را تحريك نمايد و در نهايت موجبات آلودگى و انحراف وى را فراهم سازد.
تخيلات تحريك آميز جنسى و عوامل محرك محيطى به عنوان زمينه هاى انحرافند، اما عامل سومى كه موجب دعوت انسان به سوى انحراف جنسى مى گردد، همان وسوسه هاى شيطانى است .
بسم الله الرحمن الرحيم
قل اعوذ برب الناس * ملك الناس * اله الناس * من شر الوسواس الخناس * الذى يوسوس فى صدور الناس * من الجنه و الناس
زمانى كه انسان در شرايط محيطى نامساعد و تحريك آميز قرار گيرد، خواسته هايى در او ظاهر مى شود. شيطان اين خواسته هاى نفسانى را در نظرش زيبا و دلفريب جلوه مى دهد و بگونه اى خناسانه
و مرموز از درون ، فرد را به سوى ارتكاب و انجام عمل ، وسوسه مى كند.
از سوى ديگر، عقل نيز از درون انسان به مقابله بر مى خيزد و انجام كار مورد نظر را مجاز نمى داند.
شيطان براى انحراف ، از كششها و تمايلات غريزى استفاده كرده و فرد را به ارضاى نامشروع شهوات جنسى فرا مى خواند. در مقابل ، عقلا و دانشمندان و پيامبران و هاديان الهى ، جهت هدايت انسان به نيروى عقل و گرايش فطرى خيرخواهى در انسان ، تكيه و او را به ارضاى مجاز و منطقى غرايز جنسى دعوت مى كنند.
اين جنگ و ستيز
؛ يعنى ، مقابله عقل و شهوت ، ايمان و هواى نفس ، نيروى الهى و نيروى شيطانى ، در وجود انسان همواره در جريان است و به خصوص در ابتداى دوران بلوغ ، ظهور بيشترى مى يابد و تا آخر عمر ادامه دارد. هر كدام در موقعيتهاى زندگى انسان ، غالب شوند، شخصيت فرد به همان سو، ميل پيدا مى كند و پرورش مى يابد. اگر عقل و ايمان بر او حاكم گردد، هدايت و رستگار و اگر شهوت و شيطان بر او تسلط يابد گمراه و زيانكار خواهد شد.
نفس اماره در وجود آدمى - بر اثر وسوسه هاى شيطان - سعى دارد كه بر عقل
تسلط يافته و آن را اسير خواسته هاى خود گرداند و انسان را در مسيرى بكشاند كه ظاهرا گناه و فساد آن ، معلوم نيست .
از طرفى عقل تلاش دارد كه مهار نفس را به كمك ايمان در دست گرفته و آن را كنترل نمايد و در جهت خير و كمال و سلامت جسم و روان هدايت كند.
بنابراين شخصيت انسان ، هميشه در معرض اين كشش و كوشش عقل و شهوت ، خير و فساد، پاكى و آلودگى ، سلامتى و انحراف ، در نوسان است و اين جنگ و گريز، همواره ادامه دارد و تنها كسى مى تواند از اين صحنه جنگ و مبارزه درونى ، جان سالم بدر برد كه خود را مجهز به سلاح ايمان و تقوا نموده و از ابتداى جوانى به خودسازى و جهاد با نفس بپردازد.
بايد در نظر داشت كه اين كار شدنى است و خداوند متعال - كه يگانه قدرت و محل اتكا و توكل و نجات دهنده انسان ضعيف در همه بلاها و گرفتاريهاست - در اثر دعا و نيايش
به يارى و كمك انسان آمده و او را در اين نبرد دائمى پيروز مى دارند. ما در تاريخ كم نداريم انسانهاى وارسته اى كه در بزرگترين صحنه هاى نبرد درونى و بيرونى ، نفسانى و اجتماعى ، پيروز و سربلندى گشته و در دوران حيات خود با شرف و افتخار زندگى كرده اند.
ديدگاه صحيح قرآن كريم
داستان ايام جوانى حضرت يوسف (عليه السلام) را بازگو مى كند كه چگونه در دوران حساس بلوغ و جوانى در معرض سخت ترين امتحان و خطرناكترين واقعه تاريخى زمان خود قرار گرفت و با اراده اى قوى و ايمانى راسخ از اين آزمون الهى سربلند خارج شده و در قله شرافت و عفاف جاى مى گيرد و شخصيتش براى جوانان به عنوان اسوه و نمونه اى كام هميشه جاويد باقى مى ماند.
جوان مؤمن ، با بينش صحيحى كه از اسلام الهام گرفته است ، مى داند كه هر واقعه ناگوارى كه در زندگى انسان ، اتفاق مى افتد - در صورتى كه خود مسؤ ول پديد آمدن آن نباشد - در حكم آزمايش و ابتلايى از طرف خداوند، تلقى مى شود كه هدف از آن ، سازندگى و رشد و كمال انسان است
با مراجعه به زندگى رهبران و دانشمندان و انسانهاى بزرگ در طول تاريخ ، ملاحظه مى شود كه بيشتر آنان آگاهانه با دشواريها و حوادث گوناگون زندگى دست و پنجه نرم كرده اند و موفقيتشان در بزرگسالى ، مرهون صبر و استقامتى است كه در برابر سختيها در دوران كودكى و نوجوانى از خود نشان داده اند.
عشق و جوانى احساسهاى محبت آميزى كه در دوران جوانى رخ مى دهد و تحت عنوان((عشق))خوانده مى شود، ممكن است مورد سوءاستفاده قرار گرفته و جوان را از جاده مستقيم كمال ، منحرف سازد.
عشق ، نوعى((كشش))و جاذبه اى نيرومند است كه بين انسان و يك موجود خارجى ، براى رسيدن به يك هدف ، ايجاد مى گردد. اگر منشاء آگاهانه و مبدئى الهى داشته باشد، يكى از عاليترين تجليات روحى انسان و از پرشكوه ترين جلوه هاى آفرينش به شمار مى رود.
اما اگر همين جاذبه((عشق))تنها ريشه اى غريزى و شهوانى داشته باشد و منشاء شيطانى پيدا كند، از مظاهر نفس اماره بوده و در اين حالت ، عقل و ايمان را در وجود آدمى تضعيف مى كند، بطورى كه فرد عاشق ، ديوانه وار براى رسيدن به معشوق خود، به هر كار نامشروعى دست مى زند تا به كام خود برسد، حتى اگر در نظم مردم هم رسواييهايى به بار آورد