دادگری بی نظير
زمانی كه باران رحمت می بارد، به همه موجودات نفع می رساند و برای همگان رحمت است، و وجود خاندان پاك پيامبر، پس از آن بزرگوار بمانند باران رحمت بود، همه از وجود مقدس آنان بهره و فيض می بردند، زمانی كه قضاوت در هر موردی به آنان سپرده می شد، آنقدر دقت در اظهار نظر خود می كردند، كه حتی اگر حق با يك غير مسلمان بود، آن بيان می شد، اينجا بعنوان نمونه به شاهكاری از دادگری مولای متقيان با يك دشمن اشاره می كنيم:
شخصی از ياران امير مؤمنان بنام (عبيدالله بن الحر الجعفی) به آن حضرت خيانت كرد، و به نيروهای معاويه پيوست و اين خيانت به هنگام شعله ور شدن آتش جنگ صفين بود، كه در قانون جنگ همين كار مستحق قتل است، علاوه بر اينكه اين شخص خائن كمك های بسياری توانست برای معاويه انجام دهد، از طرفی همسر عبيدالله جعفی در شهر كوفه بود، به او خبر دادند كه عبيدالله در جبهه جنگ هلاك شده است، به همين جهت آن زن مدتی عدّه وفات گرفت، و پس از پايان مدت عدّه با مرد ديگری ازدواج كرد.
عبيدالله جعفی در واقع زنده بود و در شام بسر می برد، لذا هنگامی كه از اين واقعه با خبر شد، از شام خارج و شبانه به شهر كوفه آمد و بلافاصله به سراغ همسر خود رفت، اما همسرش با حجابی كه بسر داشت درب خانه آمده و او را از جريان ازدواج مجدد خود آگاه ساخت.
عبيدالله جعفی كه تمام درها را به روی خود بسته می ديد، به فكر اين افتاد كه به حضور مبارك مولای متقيان علیعليهالسلام
شرفياب شود و داستان خود را بگويد، چون علی مرد عدالت و دادگری است، و به حساب خيانت او حق از دست رفته اش را پايمال نمی كند.
از اين رو به خدمت امام شرفياب شد و در حاليكه از شرمندگی سر خود را بزير انداخته بود سلام كرد، امام به او فرمودند: آيا تو عبيدالله هستی؟! (يعنی همان تبه كار منافق و خائنی كه از اسلام بسوی دستگاه كفر و نفاق معاويه روی آورده، آنهم در حال جنگ، آيا تو همان نيستی؟!).
اما عبيدالله چون از عدالت و دادگری آن حضرت آگاه بود، فرصت را غنيمت شمرده و عرضه داشت: آيا آن خيانت، مرا از دادگری و عدالت شما محروم می كند، يا اميرالمؤمنين؟
امام فرمودند: خير، بعد از او خواستند كه داستان خود را بگويد؟ عبيدالله جعفی دادخواهی كرد، و امام آن زن با شوهر دومش را احضار كرده و چنين فرمودند:
زن بايد از شوهر دوم جدا شود و از همين الان عده بگيرد و پس از پايان عده اگر حامله نبود به شوهر اول خود باز گردد و اگر حامله بود، بايد صبر كرد تا وضع حمل كند، دراين صورت فرزند او حلال و تابع شوهر دوم است و بعد زن به شوهر نخست خود باز می گردد
.
اين داستان شاهكاری است بی نظير از امير مؤمنان كه چگونه با دشمن خود با لطف و مرحمت روبرو شده، و مهم تر اينكه حق او را پايمال نفرمود، و ناموسش را به او باز گردانيد.
خلاصه اينكه حقوق بشر تا منتهی درجه خود در حكومت پيامبر اسلام و حضرت علیعليهالسلام
رعايت می شد حتی حقوق جانوران و گياهان.