تجسم اعمال
يكى از مهم ترين مسائل مربوط به قيامت كه وحى الهى انسان را با آن حقيقت آشنا ساخته است، مسئله ى تجسم اعمال است. اين حقيقت از زمان حساب رسى تا آخرين منزلگاه ابدى ادامه مى يابد. مقصود از تجسم اعمال اين است كه همه ى اعمال انسان ها در روز قيامت بر آنان ظاهر مى شود; به عبارت ديگر، پاداش و كيفر، نتيجه ى اعمالى است كه در دنيا تحقق يافته و به عبارت دقيق تر، عين اعمال است كه به صورت هاى حقيقى خود ظهور مى كند; زيرا هر انسانى، در اثر نيت ها و اعمال گوناگون، داراى ملكات نفسانى خاصى مى گردد; آن گاه اين ملكات، اعمال انسان را به گروه هاى شيطانى، حيوانى و فرشته اى تقسيم مى كند و تا ابد همراه انسان است، اين ملكات در قيامت صورت حقيقى خود را مى يابند.
آياتى كه به اين حقيقت مهم پرداخته اند عبارت اند از:
(
يَوْمَئِذ يَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتاً لِيُرَوْا أَعْمَالَهُمْ فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّة خَيْراً يَرَهُ وَ مَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّة شَرّاً يَرَهُ
)
;
در آن روز مردم به صورت گروه هاى مختلف از قبرها خارج مى شوند، تا اعمالشان به آنان نشان داده شود; پس هر كس به اندازهى سنگينى ذره اى كار خير انجام داده باشد آن را مى بيند و هر كس به اندازه ى ذره اى كار بد كرده باشد آن را مى بيند.
(
وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِراً وَلاَ يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً
)
;
و همهى اعمال خود را حاضر مى بينند و پروردگارت به احدى ظلم نمى كند.
(
وَإِذَا الْجَحِيمُ سُعِّرَت وَإِذَا الْجَنَّةُ أُزْلِفَتْ عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا أَحْضَرَتْ
)
;
و در آن هنگام كه دوزخ شعله ور گردد و در آن هنگام كه بهشت نزديك شود، هر نفْسى مى داند كه چه چيزى را آماده كرده است.
(
يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْس مَا عَمِلَتْ مِنْ خَيْر مُحْضَراً وَمَا عَمِلَتْ مِن سُوء تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَهَا وَبَيْنَهُ أَمَداً بَعِيداً وَيُحَذِّرُكُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَاللّهُ رَؤوفٌ بِالْعِبَادِ
)
;
روزى كه هر كس آنچه را از كار نيك انجام داده است حاضر مى بيند و دوست دارد ميان او و آنچه از اعمال بد انجام داده است فاصلهى زمانى زيادى باشد.
(
ووُفِّيَتْ كُلُّ نَفْس مَا عَمِلَتْ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَا يَفْعَلُونَ
)
;
و به هر كس آنچه انجام داده است، بدون كم و كاست، داده مى شود و خدا نسبت به آنچه انجام مى دادند، آگاه تر است.
(
اصْلَوْهَا فَاصْبِرُوا أَوْ لاَ تَصْبِرُوا سَوَاءٌ عَلَيْكُمْ إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ
)
;
در آن وارد شويد و بسوزيد، مى خواهيد صبر كنيد يا نكنيد، براى شما يكسان است، چرا كه تنها به اعمالتان جزا داده مى شويد.
درباره ى تجسم اعمال، احاديث فراوانى وارد شده است; از جمله حديث معروف حارثه كه رسول اكرم (ص) از او پرسيدند:
ما حَقيقَةُ ايمانِكَ; حقيقت ايمان چيست؟
در پاسخ گفت:
عَرَفْتُ بِنَفْسى عَنِ الدُّنيا فَاَظْمأْتُ نَهارى وَ اَشْهَرْتُ لَيْلى وَ كَأَنّى اَنْظُرُ اَلى عَرْشِ رَبّى بارِزاً وَ كَأزنّى اَنْظُرُ اَلى اَهْلِ الْجَنَّهِ يَتَزاوَرُونَ وَ اِلى اَهْلِ النّارِ يَتَعادَوُنَ; نفسم را از دنيا كنار زدم و روزها را با تشنگى و شب ها را با بيدارى گذراندم و گويا عرش پروردگارم را آشكارا مى بينم و گويا اهل بهشت را كه يكديگر را زيارت مى كنند و اهل آتش را كه در ستيزند مشاهده مى كنم.
پيامبر فرمود:
من اَحَبَّ أَنْ يَنْظُر الى عبد نَوَّرَ اللهُ قَلْبَه فَليَنْظُرَ اَلى حارِثَةِ; كسى كه دوست دارد به بنده اى كه خداوند قلبش را نورانى ساخته است نظر كند، پس به حارثه نظر نمايد.
در حديث ديگرى از پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
آمده است:
هنگامى كه مؤمن از قبرش خارج مى شود، عمل او به صورت زيبايى در برابر او ظاهر مى شود و از او مى پرسد تو كيستى؟ به خدا سوگند من تو را شخصى صادق مى بينم. او در جوابش مى گويد: من عمل تو هستم و او براى مؤمن نور و راه نمايى به سوى بهشت است.
مولوى، حديث حارثه را با عنوان زيد، به شعر در آورده است كه شنيدن آن بسيار سودمند و آموزنده است:
گفت پيغمبر صباحى زيد را
|
|
كيف اصبحت اى رفيق با صفا
|
گفت عبداً مؤمنا باز اوش گفت
|
|
كو نشان از باغ ايمان گر شكفت
|
گفت تشنه بوده ام من روزها
|
|
شب نخفتستم ز عشق و سوزها
|
تا ز روز و شب گذر كردم چنان
|
|
كه ز اسپر بگذرد نوك سنان
|
كه از آن سو جمله ى ملت يكى است
|
|
صد هزاران سال و يك ساعت يكى است
|
هست ابد را و ازل را اتحاد
|
|
عقل را ره نيست آن سو ز افتقار
|
گفت ازين ره، كو ره آوردى بيار
|
|
كو نشان يك رهى زان خوش ديار
|
گفت خلقان چون ببينند آسمان
|
|
من ببينم عرش را با عرشيان
|
هشت جنت، هفت دوزخ پيش من
|
|
هست پيدا همچو شب پيش شهن
|
يك به يك وا مى شناسم خلق را
|
|
همچو گندم من ز جو در آسيا
|
كه بهشتى كيست و بيگانه كى است
|
|
پيش من، پيدا چو مار و ماهى است
|
روز زادن روم و زنگ و هر گروه
|
|
يوم تبيض و تسوّد وجوه
|
پيش ازين هر چند جان پر عيب بود
|
|
در رحم بود و ز خلقان غيب بود
|
در رحم پيدا نباشد هند و ترك
|
|
چون كه زايد بيندش زار و سترك
|
جمله را چون روز رستاخيز من
|
|
فاش مى بينم چو خلقان، مرد و زن
|
هين بگويم يا فرو بندم نفس
|
|
لب گزيدش مصطفى يعنى كه بس
|
يا رسول الله بگويم سرّ حشر
|
|
در جهان پيدا كنم امروز نشر
|
هِل مرا تا پرده ها را بر درم
|
|
تا چو خورشيدى بتابد گوهرم
|
تا كسوف آيد زمن خورشيد را
|
|
تا نمايم نخل را و بيد را
|
وانمايم راز رستاخيز را
|
|
نقد را و نقد قلب آميز را
|
دست ها ببريده اصحاب شمال
|
|
وانمايم رنگ كفر و رنگ آل
|
واگشايم هفت سوراخ نفاق
|
|
در ضياى ماه بى خسف و محاق
|
وانمايم من پلاس اشقيا
|
|
بشنوانم طبل و كوس انبيا
|
دوزخ و جنات و برزخ در ميان
|
|
پيش چشم كافران آرم عيان
|
..وانمايم حوض كوثر را به جوش
|
|
كآب بر روشان زند بانگش به گوش
|
و آن كه تشنه گرد كوثر مى دوند
|
|
يك به يك را نام واگويم كى اند
|
مى بسايد دوششان بر دوش من
|
|
نعره هاشان مى رسد در گوش من
|
اهل جنت پيش چشمم ز اختيار
|
|
در كشيده يكديگر را در كنار
|
دست همديگر زيارت مى كنند
|
|
و ز لبان هم بوسه غارت مى كنند
|
اين اشارت هاست گويم از نغول
|
|
ليك مى ترسم ز آزار رسول
|
|
|
|
|
و) صراط و گذرگاه قيامت از آيات و روايات استفاده مى شود كه يكى از ويژگى هاى قيامت گذرگاهى است به نام صراط، كه همگان بايد از آن عبور كنند; ظاهر آيات و روايات آن است كه صراط از روى جهنم عبور مى كند. خداوند در اين باره مى فرمايد:
(
وَإِن مِّنكُمْ إِلاَّ وَارِدُهَا كَانَ عَلَى رَبِّكَ حَتْماً مَقْضِيّاً ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا وَنَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيهَا جِثِيّاً
)
;
هيچ يك از شماها نيست، مگر اين كه وارد (مشرف و نزديك)
دوزخ مى شود و اين مطلب، حكم و تقدير حتمى خداوند است; آن گاه پرهيزگاران را نجات مى دهيم و ستمگران را فرو مى گذاريم، تا در آن آتش به زانو درافتند.
در روايات آمده است:
صراط راهى است كه از مو باريك تر و از شمشير تيزتر است
و نيز فرموده اند:
افراد، يكسان از صراط عبور نمى كنند; كسانى به سرعت برق از آن مى گذرند و آنان اهل بيت عصمت و طهارتعليهمالسلام
هستند; افرادى نيز به سرعت باد از آن عبور مى كنند و گروهى به سرعت اسب و دسته اى به سرعت انسان پياده و عده اى سينه خيز و برخى با زانوها بر آن حركت مى كنند.
پيامبر اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
درباره ى صراط مى فرمايد:
ثابت قدم ترين شما بر صراط، دوست دارترين شما نسبت به اهل بيت من خواهد بود.
ز) بهشت و جهنم آخرين منزلگاه ابدى آدميان، بهشت و جهنم است كه سرانجامِ هر انسانى بدان جا ختم مى شود. بهشت مركز نعمت هاى مادى و معنوى الهى، و دوزخ كانون رنج ها و دردها و محروميت هاست (آن هم اعم از عذاب هاى مادى و روحى). روايت هاى فراوانى از امامان معصومعليهمالسلام
و به تبع آنها، از بزرگان اهل علم نقل شده است كه بهشت و جهنم هم اكنون نيز موجودند و آفريده ى خداوند مى باشند. عموم علماى شيعه، از جمله شيخ صدوق در كتاب اعتقادات، شيخ مفيد در اوائل المقالات و علامه حلى در كشف المراد و علماى اشاعره، مانند تفتازانى در شرح مقاصد بر اين عقيده اند. در مقابل، گروهى از معتزله و خوارج، آفرينش كنونى بهشت و جهنم را ممكن مى دانند، ولى در وقوع آن ترديد مى نمايند. برخى ديگر از فرقه ى معتزله، مانند ابو هاشم جبائى و قاضى عبد الجبار معتزلى اين ادعا را غير ممكن مى شمارند.
بهشت و دوزخ از منظر قرآن بر دو دسته اند: بهشت و دوزخ قيامت، و بهشت و دوزخ برزخى. آيات ٢٦ يس، ٤٦ غافر، ١٣٣ آل عمران، ٢١ حديد، ١٠٠ توبه و غيره، بر بهشت و دوزخ قيامت، و آيات ديگرى بر بهشت و دوزخ برزخى دلالت دارند.
دربارهى جايگاه بهشت و دوزخ كنونى رواياتى وارد شده
و در دو روايت جايگاه بهشت بالاى آسمان هاى هفت گانه و جايگاه دوزخ در طبقهى هفتم زمين معرفى شده است; و شايد هم در عالمى وراى اين عالم وجود داشته باشند; به هر حال، بر اهل تفكر پوشيده نيست كه حقايقى درباره ى اين دو كانون وجود دارد كه هنوز در بوته ى ابهام است، تا اين كه حضرت ولى عصر (عج) ظهور نمايند و آنها را بر تمامى انسان ها آشكار سازند.
براى شناخت بهتر بهشت و دوزخ، آيات مربوط به هر يك را جداگانه مطالعه مى كنيم. ابتدا آيات مربوط به جهنم و دوزخ را به بررسى مى كنيم، تا بعد از خوف، به منزلگاه رجا رهسپار گرديم.
آيات مربوط به جهنم اين آيات به چند دسته تقسيم مى شوند:
گروهى درباره ى ماهيت دوزخ اند، كه حقيقت و درب ها و دركات آن را بيان مى كنند; و برخى ديگر، بيانگر عذاب هاى جسمانى و روحانى اند; و گروه سوم، به معرفى عذاب شوندگان و خالدان در عذاب پرداخته اند، كه ما به ترتيب به نمونه هايى از اين آيات توجه مى نماييم:
١ - آيات مربوط به ماهيت جهنم و درب ها و دركات آن
(
وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعينَ لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَاب لِّكُلِّ بَاب مِّنْهُمْ جُزْءٌ مَّقْسُومٌ
)
; و جهنم ميعادگاه همه ى آنهاست; هفت در دارد و براى هر درى گروه معينى از آنها تقسيم شده اند.
(
فَادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيَها فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرينَ
)
; پس وارد درهاى جهنم شويد، در حالى كه در آن پايداريد; پس جاى بدى است جايگاه متكبران.
(
إِنَّ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلَن تَجِدَ لَهُمْ نَصِيراً
)
; منافقين در پايين ترين مرحله ى دوزخ قرار دارند و هرگز ياورى براى آنها نخواهى يافت.
(
فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوْا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ
)
; از آتش بترسيد كه هيزم آن انسان هاى گنهكار و سنگ هاست و براى كافران آماده شده است.
(
كَلاَّ لَيُنبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْحُطَمَةُ نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ
)
; چنين نيست كه او مى پندارد; به زودى در حُطمه پرتاب مى شود و تو چه مى دانى حطمه چيست; آتش برافروخته ى الهى است; آتشى كه از دل ها سر بر مى زند.
و اما آياتى كه به بيان انواع عذاب هاى جسمانى و روحانى مى پردازند عبارت اند از:
٢ - آيات مربوط به عذاب هاى اخروى
الف) آيات مربوط به عذاب هاى جسمانى
(
إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ طَعَامُ الْأَثِيمِ كَالْمُهْلِ يَغْلِي فِي الْبُطُونِ كَغَلْيِ الْحَمِيمِ
)
;
درخت زقوم غذاى گنهكاران است; همانند فلز گداخته، در شكم ها مى جوشد، جوششى هم چون آب سوزان.
(
تَصْلَى نَاراً حَامِيَةً تُسْقَى مِنْ عَيْن آنِيَة لَيْسَ لَهُمْ طَعَامٌ إِلاَّ مِن ضَرِيع لاَ يُسْمِنُ وَلاَ يُغْنِي مِن جُوع
)
;
در آتش سوزان وارد مى گردند; از چشمه اى فوق العاده داغ به آنها مى نوشانند; طعامى جز از ضريع (خار خشك و تلخ و بدبو) ندارند، غذايى كه نه آنها را فربه كند و نه گرسنگى آنها را فرو بنشاند.
(
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ نَاراً كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْنَاهُمْ جُلُوداً غَيْرَهَا لِيَذُوقُوا الْعَذَابَ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَزِيزاً حَكِيماً
)
;
كسانى كه به آيات ما كافر شدند، به زودى آنها را در آتشى وارد كنيم; هرگاه پوست هايشان كنده شود پوست هاى ديگرى به جاى آن قرار دهيم، تا كيفر را بچشند; خداوند توانا و حكيم است.
(
تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَهُمْ فِيهَا كَالِحُونَ
)
;
شعله هاى سوزان آتش به صورت هاى آنها نواخته مى شود و در دوزخ، چهره اى در هم كشيده دارند.
(
إِذِ الْأَغْلَالُ فِي أَعْنَاقِهِمْ وَالسَّلَاسِلُ يُسْحَبُونَ ﴿
٧١
﴾ فِي الْحَمِيمِ ثُمَّ فِي النَّارِ يُسْجَرُونَ
)
;
و در آن هنگام كه غل ها و زنجيرها برگردن آنهاست، آنها را مى كشند و در آبى سوزان وارد مى كنند، سپس در آتش افروختهى دوزخ مى شوند.
ب) آيات مربوط به عذاب هاى روحانى
(
وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَأَُولئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ
)
;
و كسانى كه كافر شدند و آيات ما را تكذيب كردند، عذاب خوار كننده اى براى آنهاست.
(
إِذَا رَأَتْهُم مِن مَكَان بَعِيد سَمِعُوا لَهَا تَغَيُّظاً وَزَفِيراً
)
;
هنگامى كه آتشْ آنها را از دور مى بيند، صداى وحشتناك و خشم آلود او را كه با نفس زدن شديد همراه است، مى شنوند.
٣. آيات مربوط به معرفى عذاب شوندگان يكى از مسائلى كه در باب بهشت و جهنم مطرح است مسئله ى خلود است. تمام بهشتيان تا ابد در بهشت اند; اما تنها پاره اى از جهنميان در جهنم خالد مى مانند. اين بحث از نظر كلامى دامنه ى وسيعى دارد; گروهى از خوارج، مرتكب كبيره را كافر و در نتيجه، خالد در آتشْ مى دانند; دسته اى از معتزله مرتكبان كبيره را فاسق مى دانند و در عين حال آنان را خالد در آتش مى پندارند; اما علماى شيعه، مانند شيخ مفيد در اوائل المقالات معتقدند كه تنها كافران در آتش پايدار خواهند بود و منظور از كفر، كفر كلامى است، نه فقهى; گروه ديگرى از مسلمانان، يعنى مرجئه، جانب تفريط را طى كرده و گفته اند كه مؤمنان گناهكار هيچ گاه معذب نمى شوند; ولى اين ادعا با آيه ى:(
فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّة خَيْراً يَرَهُ وَ مَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّة شَرّاً يَرَهُ
)
ناسازگار است.
اما آياتى كه مربوط به خلود كفّار در جهنم اند: ١. تكذيب كنندگان آيات الهى
(
وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُوا عَنْهَا أُولئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ
)
;
و كسانى كه آيات ما را تكذيب كردند و تكبّر ورزيدند، آنها اصحاب آتش اند و در آن پايدارند.
٢. عداوت و دشمنى با خدا و رسول
(
أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّهُ مَن يُحَادِدِ اللّهَ وَرَسُولَهُ فَأَنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِداً فِيهَا ذلِكَ الْخِزْيُ الْعَظِيمُ
)
;
آيا نمى دانند كسى كه با خدا و رسول دشمنى ورزد، براى او آتش دوزخ است; در حالتى كه با خوارى بزرگ جاودان خواهد بود؟
٣ - عاصيان و متمردان
(
وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فَيهَا أَبَداً حَتّى إِذا رَأَوْا ما يُوعَدُونَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ ناصِراً وَ اَقَلُّ عدداً
)
;
آن كس كه به خدا و پيامبرش عصيان نمايد، براى او آتش دوزخ است، در حالى كه تا ابد در آن خالد است; وقتى كه وعيدهاى الهى را ديدند، مى فهمند كه چه كسى از نظر يار و ياور ناتوان تر و از نظر تعداد كم تر است.
٤ - ظالمان و ستمگران
(
ثُمَّ قِيلَ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذَابَ الْخُلْدِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاَّ بِمَا كُنتُمْ تَكْسِبُون
)
;
آن گاه به افرادى كه ستم كردند گفته مى شود: عذاب پيوسته را بچشيد، آيا جز به آنچه عمل كرديد جزا داده شده ايد؟
٥ - اشقيا
(
فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُوا فَفِي النّارِ لَهُمْ فِيها زَفِيرٌ وَ شَهِيقٌ * خالِدِينَ فِيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاّ ما شاءَ رَبُّكَ إِنَّ رَبَّكَ فَعّالٌ لِما يُرِيدُ
)
آنان كه بدبخت شده اند در آتش اند، آنان را آه و ناله است; تا آسمان ها و زمين برقرار است در آتش پايدارند، مگر خداى تو بخواهد; به درستى كه پروردگار تو آنچه را اراده كند، انجام مى دهد.
منظور از شقاوت در اين آيه، كفر و شرك است و اين مطلب از آيه ى ١٠٩ سوره ى هود استفاده مى شود.
٦ - مجرمان
(
إِنَّ الْمُـجْرِمِينَ فِي عَذَابِ جَهَنَّمَ خَالِدُونَ * لاَ يُفَتَّرُ عَنْهُمْ وَهُمْ فِيهِ مُبْلِسُونَ
)
; مجرمان در عذاب جهنم خالدند; عذاب از آنها قطع نمى شود و آنها در جهنم سر افكنده اند.
از آيات قبل استفاده مى شود كه منظور از مجرمان، كافران و منكران پيامبران اند.
٧ - فرو رفتگان در خطا
(
بَلَى مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَأَحَاطَتْ بِهِ خَطِيئَتُهُ فَأُولئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ
)
; كسى كه بدى را كسب كند و خطاهايش بر او احاطه كند، چنين كسانى اهل آتش اند و در آن جاودان خواهند بود.
٨ - افراد بد كار
(
وَ الَّذِينَ لا يَدْعُونَ مَعَ اللّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللّهُ إِلاّ بِالْحَقِّ وَ لا يَزْنُونَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ أَثاماً * يُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ يَخْلُدْ فِيهِ مُهاناً
)
;
هر كس اين گناهان شرك، قتل نفس محترم و زنا را انجام دهد كيفرى را خواهد ديد، در روز قيامت براى او عذاب مضاعف است و با خوارى در آن جاودانه خواهد بود.
٩ - روى گردانان از قرآن
(
من اعرض عنه فانه يحمل يوم القيامة وزرا خَالِدِينَ فِيهِ وَسَاءَ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حِمْلاً
)
; هر كس از قرآن روى گرداند، روز قيامت بار سنگينى را حمل مى كند و پيوسته در مشقتِ حملِ آن بار مى باشد و چه بار بدى است كه روز قيامت حمل مى نمايد.
١٠. سبك ميزانان در روز رستاخيز
(وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَأُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ فِي جَهَنَّمَ خَالِدُونَ) [١٨٨] ; آن كس كه ترازوى اعمال او سبك باشد، آنان كسانى هستند كه زيان كرده اند و در دوزخ جاودان اند.
١١ - رباخوارانِ آگاه از حرمت ربا
(
وَمَنْ عَادَ فَأُولئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ
)
;
هر كس به رباخوارى باز گردد، اهل آتش است و در آن مخلّد خواهد بود.
انكار حرمت رباخوارى، يعنى انكار و تكذيب وحى الهى، كه از عوامل پيدايش كفر است.
١٢ - قاتل مؤمن بى گناه
(
وَمَن يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِداً فِيهَا وَغَضِبَ اللّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَاباً عَظِيماً
)
; هر كس مؤمنى را متعمدانه بكشد، سزاى او دوزخ است كه جاودانه در آن جا بماند و خدا بر او خشم گرفته و از رحمت خود دور نموده و براى او عذاب دردناكى را آماده كرده است.
آيه ى اخير، گر چه فقط به كافر نظر ندارد و مرتكب كبيره را نيز شامل مى شود، ولى شايد با رواياتى كه از پيشوايان دين رسيده و خلود را به اهل كفر اختصاص داده است تخصيص زده شود. شايان ذكر است كه آيات فراوانى در قرآن وجود دارد كه از ساير گروه ها، مانند پيروان شيطان
، تكيه كنندگان بر ظالمان
، ظالمان
، دنيا پرستان
زراندوزان
، فراريان از جهاد
، تاركان نماز
، مانعان زكات
، خورندگان مال يتيم
، كافران به نعمت الهى
، كم فروشان
، اسراف كنندگان
، غيبت كنندگان و عيب جويان
، مجرمان
و فراموشكاران آخرت
كه گرفتار جهنم اند، گزارش مى دهد.
نكته ى پايانى اين بخش اين است كه فلسفه ى خلود، در رابطه ى تكوينى گناهان و عقوبت هاى اخروى روشن مى شود; يعنى انسانى كه بى ايمانى در جان و روح او ملكه شده است، گوهر و جوهر روحانى او به گونه اى است كه تغيير و تبديل نمى يابد، در نتيجه تا ابد گرفتار سمِّ مهلك وجودى خود خواهد شد.
آيات مربوط به بهشت
و اما بهشت كانون آرامش مؤمنان و صالحان است. آيات مربوط به آن نيز بر سه دسته تقسيم مى شود: برخى از اين آيات، بيانگر ماهيت و حقيقت بهشت و برخى ديگر، بيانگر نعمت هاى جسمانى و لذات روحانى اند و دسته ى سوم، عوامل ورود به بهشت را بيان مى كند.
١ - آيات مربوط به حقيقت و ماهيت بهشت
(
حَتَّى إِذَا جَاؤُوهَا وَفُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلاَمٌ عَلَيْكُمْ
)
; هنگامى كه به آن مى رسند، درهاى بهشت گشوده مى شود و نگهبانان به آنها گويند: سلام عليكم.
(
جَنَّاتِ عَدْن مُفَتَّحَةً لَهُمُ الْأَبْوَابُ
)
; باغ هاى جاويدان بهشتى كه درهايش به روى آنان گشوده است.
(
وَالْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِم مِن كُلِّ بَاب سَلامٌ عَلَيْكُم بِمَا صَبَرْتُمْ
)
; و فرشتگان از هر درى بر آنان وارد مى گردند و مى گويند: سلام بر شما باد به آنچه صبر ورزيديد.
(
سَابِقُوا إِلَى مَغْفِرَة مِن رَبِّكُمْ وَجَنَّة عَرْضُهَا كَعَرْضِ السَّماءِ وَالْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ
)
; بر يكديگر سبقت بگيريد براى رسيدن به مغفرت پروردگارتان و بهشتى كه پهنه ى آن مانند پهنه ى آسمان و زمين است و آماده شده براى كسانى كه به خدا و رسولانش ايمان آورده اند.
(
وَ إِذا رَأَيْتَ ثَمَّ رَأَيْتَ نَعِيماً وَ مُلْكاً ك
َبِيراً)
; و هنگامى كه آن جا را ببينى، نعمت ها و ملك عظيمى را مى بينى.
شايان ذكر است كه، در مواردى، واژه ى جنت در قرآن به معناى باغ به كار رفته است; مانند آيه ى زير كه مى فرمايد:
(
وَلَوْلاَ إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ مَا شَاءَ اللَّهُ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ إِن تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنكَ مَالاً وَوَلَداً
)
;
چرا هنگامى كه وارد باغ خود شدى نگفتى اين نعمتى است كه خدا خواسته است؟ قوّت (و نيرويى) جز از ناحيه خدا نيست. و اگر مى بينى من از نظر مالى و فرزند از تو كم ترم (مطلب مهمى نيست).
٢ - آيات مربوط به انواع نعمت هاى اخروى
آيات فراوانى در قرآن ذكر شده اند كه جنبه هاى جسمانى و روحانى بهشت و نعمت ها و مواهب الهى را بيان مى كنند. در بخش نخست، يعنى نعمت هاى جسمانى و مادى آياتى وجود دارد كه از باغ هاى بهشتى، سايه هاى لذت بخش، قصرها و فرش ها، غذاها و شراب ها، لباس ها و ظرف ها، همسران و خادمان و ساير نعمت هاى مادى و جسمانىِ بهشت گزارش داده اند و در بخش دوم، يعنى نعمت هاى معنوى، آياتى هستند كه از احترام ها، صلح و صفا و صميميت ها، امنيت و دوستان و رفيقان باوفا، محبت ها، نشاط هاى خالى از هرگونه افسردگى، ملاقات با خدا و غيره خبر مى دهند; به برخى از اين آيات توجه مى كنيم:
الف) آيات مربوط به نعمت ها و لذات مادى
(
وَمَن يُطِعِ اللّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّات تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ
)
;
هر كس اطاعت خدا و رسولش كند، او را وارد باغ هايى از بهشت مى كنند كه نهرها از زير درختانش جارى است.
(
وَأَصْحَابُ الْيَـمِينِ مَا أَصْحَابُ الْيَـمِينِ فِي سِدْر مَخْضُود وَطَلْح مَنضُود وَظِلٍّ مَمْدُود وَمَاء مَسْكُوب
)
;
و اصحاب يمين، چه اصحاب يمينى! در سايهى درخت سدر بى خار قرار دارند و در سايه ى درخت خوش رنگ و خوش بو و سايه ى كشيده و گسترده و در كنار آبشارها.
(
وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنّاتِ عَدْن
)
;
و مسكن هاى پاكيزه اى در باغ هاى جاويدان بهشت.
(
مُتَّكِئِينَ عَلى فُرُش بَطائِنُها مِنْ إِسْتَبْرَق
)
;
اين در حالى است كه آنها بر فرش هايى تكيه كرده اند كه آستر آنها از پارچهى ابريشم ضخيم است.
(
وَ لَهُمْ فِيها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ
)
;
براى بهشتيان در آن جا همسرانى پاك و پاكيزه است.
(
وَ حُورٌ عِينٌ * كَأَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ
)
;
آنها همسرانى از حورالعين با چشم هاى درشت و شفاف و بسيار جذاب و زيبا دارند، هم چون مرواريد كه در صدف پنهان است.
(
وَ يَطُوفُ عَلَيْهِمْ غِلْمانٌ لَهُمْ كَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَكْنُونٌ
)
;
برگرداگرد آنها نوجوانانى براى خدمت آنان گردش مى كنند، كه هم چون مرواريدهاى در صدف اند.
(
وَ يَلْبَسُونَ ثِياباً خُضْراً مِنْ سُنْدُس وَ إِسْتَبْرَق
)
;
آنها لباس هاى به رنگ سبز از حرير نازك و ضخيم در بر مى كنند.
(
وَ فِيها ما تَشْتَهِيهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْيُنُ
)
;
در بهشت آنچه دل مى خواهد و چشم از آن لذت مى برد، موجود است.
ب) آيات مربوط به نعمت ها و لذات روحانى
(
جَنَّاتُ عَدْن يَدْخُلُونَهَا وَمَن صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَالْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِم مِن كُلِّ بَاب سَلامٌ عَلَيْكُم بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ
)
;
]همان[بهشت هاى عدن كه آنان با پدرانشان و همسرانشان و فرزندانشان كه درستكارند در آن داخل مى شوند; فرشتگان از هر درى بر آنها وارد مى شوند و به آنها مى گويند: سلام بر شما باد به خاطر صبرتان; چه عاقبت خوبى بعد از دنيا داريد.
(
وَ اللّهُ يَدْعُوا إِلى دارِ السَّلامِ
)
;
خداوند دعوت به سراى صلح و سلامت مى كند.
(إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي مَقام أَمِين
);
پرهيزكاران در جايگاه امن و امان اند.
(
وَمَن يُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِم مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً ذلِكَ الْفَضْلُ مِنَ اللّهِ وَكَفَى بِاللّهِ عَلِيماً
)
;
كسى كه خدا و پيامبر را اطاعت كند در قيامت، هم نشين كسانى خواهد بود كه خدا نعمت خود را بر آنها تمام كرده است از پيامبران و صدّيقان و شهدا و صالحان; و آنها چه رفيقان خوبى هستند! اين فضل و رحمتى است از ناحيهى خدا; و كافى است كه خدا آگاه است.
(
لاَ يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْواً وَلاَ تَأْثِيماً إِلاَّ قِيلاً سَلاَماً سَلاَماً
)
;
آنها در بهشت، نه سخن لغو و بيهوده اى مى شنوند، نه گفتار گناه آلود، تنها چيزى كه مى شنوند، سلام است، سلام.
(
وُجُوهٌ يَوْمَئِذ نَّاضِرَةٌ إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ
)
;
چهره هايى در آن روز شاداب و مسرور است و در انتظار پروردگارشان هستند.
(
فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُن جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ
)
;
هيچ كس نمى داند چه پاداش هايى كه مايهى روشنى چشم هاست، براى آنها نهفته شده است، اين جزاى اعمالى است كه انجام داده اند.
ج) آيات مربوط به اسباب و عوامل ورود به بهشت