خداشناسي توحيد عبادى
يكى از مهم ترين وظايف انبيا، دعوت آدميان به پرستش خداى يكتا و نفى پرستش هر موجود ديگرى بوده است. توحيد عبادى، يك نوع توحيد عملى است و به معناى اين است كه پرستش فقط به حق تعالى اختصاص دارد و هيچ كس ديگرى شايسته ى آن نيست; زيرا پرستش به معناى انجام عملى است در مقابل يك موجود، به قصد آن كه آن موجود، الله، رب يا مستقل در تأثير باشد; پس على رغم آنچه كه برخى تصور كرده اند، صرف خضوع و خشوع و متوسل شدن به غير، عبادت نيست; زيرا در غير اين صورت، آن جا كه حق تعالى پيامبر را به خضوع در برابر مؤمنان فرا مى خواند، يا ساير انسان ها را به خضوع در مقابل پدر و مادر دعوت مى كند و يا ذلول و نرم بودن را از ويژگى هاى مؤمنان مى شمارد، ترغيب به شرك و بت پرستى محسوب مى شود; در حالى كه چنين نيست. آيات مربوط به توحيد عبادى فراوان اند كه به برخى از آنها اشاره مى كنيم:
(
وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّة رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ
)
;
در ميان هر امتى، پيامبرى بر انگيختيم كه خدا را بپرستيد و از هر معبودى جز خدا بپرهيزيد.
(
وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُول إِلاَّ نُوحِي إِلَيْهِ أَ نَّهُ لاَ إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدُونِ
)
;
پيش از تو هيچ پيامبرى را نفرستاديم; مگر اين كه به او وحى كرديم كه جز من معبودى نيست و مرا بپرستيد.
(
قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَة سَوَاء بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَلاَ نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً
)
;
بگو اى اهل كتاب، بياييد كلمه اى را كه ميان ما و شما يكسان است، بپذيريد; و آن اين است كه جز خدا را نپرستيم و براى او شريكى قرار ندهيم.
(
أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لاَّ تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌ مُّبِينٌ * وَأَنِ اعْبُدُونِي هذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ
)
;
اى بنى آدم، آيا من با شما عهد نكرده ام كه شيطان را پرستش نكنيد; زيرا او دشمن آشكار شماست و مرا بپرستيد؟ اين است صراط مستقيم.
(
وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ
)
;
پروردگارت را عبادت كن تا يقين به تو برسد.
(
وَمَا أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاءَ وَيُقِيمُوا الصَّلاَةَ وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ وَذلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ
)
;
به آنها دستور داده نشده، مگر اين كه خدا را با كمال اخلاص عبادت كنند و نماز برپاى دارند و زكات را ادا كنند. اين دين استوار است.
(
يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِي واسِعَةٌ فَإِيَّايَ فَاعْبُدُونِ
)
;
اى بندگان من كه ايمان آورده ايد، زمين من وسيع است، تنها مرا بپرستيد.
بعد از بيان آيات الهى، توجه به نكات ذيل، به عنوان پيام هاى قرآنى، ضرورى و لازم به نظر مى رسد:
١ - توحيد عبادى، اصل مسلم ميان همه ى فرق اسلامى است. هر چند گروهى از اشاعره و معتزله در باب توحيد صفاتى و افعالى به بيراهه رفته اند، ولى در اين باب احدى به مخالفت نپرداخته است.
٢ - شرك در عبادت به دو نوع خفى و جلى تقسيم مى شود. پرستش غير خداوند از جانب بت پرستان شرك آشكار است و انسان را از نظر كلامى مشرك مى سازد و شرك خفى عبارت است از تملق ها، چاپلوسى ها و استمداد از ديگران، بدون توجه و عنايت به حق تعالى. اين عمل كردها انسان را از نظر اخلاقى مشرك مى سازد، نه از نظر كلامى; لذا احكام فقهىِ شرك بر او بار نمى شود.
٣ - راغب در مفردات مى گويد: عبادت در لغت به معناى اظهارِ نهايت خضوع است و عبد نيز داراى سه معناست:
الف) بردگانى كه خريد و فروش مى شوند;
ب) عبد به معناى خلق;
ج) عبد به معناى كسانى كه در مقام عبادت و خدمت باشند.
ولى در اصطلاح عبارت است از انجام عملى در مقابل يك موجود، كه الله، رب و يا مستقل در تأثير دانسته شود; يعنى عملى كه از اعتقاد به الوهيت فرد سرچشمه مى گيرد. اين تعريف از آيات قرآن نيز استفاده مى شود:
(
يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ مَالَكُمْ مِنْ إِله غَيْرُهُ
)
;
اى قوم من خدا را بپرستيد. براى شما جز او خدايى نيست.
(
إِنَّ اللّهَ رَبِّي وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هذَا صِرَاطٌ مُستَقِيمٌ
)
;
خداوند صاحب من و شماست; پس او را بپرستيد. اين است راه مستقيم.
از اين آيات چنين بهره مى بريم كه عبادت، عملى است كه براى موجودى، به قصد الوهيت يا ربوبيت او انجام مى گيرد.
٤ - از تعريف مذكور چند نتيجه مى توان به دست آورد:
نخست آن كه، بر خلاف آنچه وهابى ها گمان كرده اند، تمسك به اسباب طبيعى و غير طبيعى شرك نيست; زيرا نظام آفرينش بر مبناى قانون علت و معلول استوار شده است و اگر كسى معلولى را بخواهد، به ناچار به علت آن روى مى آورد; حق تعالى گرچه علت العلل و مدبّر و خالق تمام نظام آفرينش است. قرآن نيز به استعانت به صبر و صلوة تأكيد نموده است:(
وَ اسْتعينوُا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة
)
. دوم آن كه، توسل و استعاذه به غير، نه تنها شرك و عبادت غير خدا محسوب نمى شود، بلكه مصداقى از عبادت الهى است; حال، چه توسل به انسان هاى صالح در زمان حيات آنها باشد يا بعد از مرگ; اصحاب پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
نيز از آن حضرت طلب دعا مى كردند و شفاعت مى جستند. سرّ شرك نبودن اين اعمال اين است كه اين درخواست ها به قصد الوهيت و ربوبيت نيست; بلكه به دليل شرافت اين انسان ها و قرب و منزلت آنها نزد خداوند است.
خداوند مى فرمايد:
(
وَكَم مِن مَلَك فِي السَّماوَاتِ لاَ تُغْنِي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئاً إِلاَّ مِن بَعْدِ أَن يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَن يَشَاءُ وَيَرْضَى
)
;
چه بسيار فرشتگانى در آسمان ها هستند كه شفاعت آنان چيزى را بى نياز نمى كند، مگر آن گاه كه خداوند درباره ى هر كس كه بخواهد، اذن دهد و راضى گردد;
پس شفاعت خواهى از غير اگر به اذن الهى باشد، شرك نيست; زيرا خداوند به هيچ شركى رضايت نمى دهد.
٥ - پيام اصلى تمام انبيا ، توحيد در عبادت و نفى هرگونه شرك بوده است; از اين رو، توحيد عبادى، اصل مشترك ميان تمام اديان آسمانى شمرده مى شود.
٦ - از آيات ٦٠ و ٦١ سوره ى مباركه ى يس استفاده مى شود كه توحيد عبادى يكى از امور فطرى آدميان به شمار مى رود و خداوند يك عهد تكوينى فطرى با تمام انسان ها انجام داده است، كه شيطان را عبادت نكنند.
٧ - از آيه ى ٥ سوره ى مباركه ى بينة استفاده مى شود كه فقط عبادتِ خالصانه مورد رضايت الهى است; يعنى عبادتى كه هيچ گونه آميختگى با غير نداشته باشد.
٨. آيه ى ٩٩ سوره ى مباركه ى حجر نيز ثمره و فايده ى عبادت را براى انسان مى داند; زيرا مى فرمايد: تا رسيدن به مرحله ى يقين خداوند را عبادت كن. اين معنا را مى توان دو گونه تفسير نمود: نخست اين كه، يقين را به مرگ و حَتّى يَأتِيَكَ را به غايت زمانى معنا كنيم، يعنى تا هنگامِ مرگ، عبادت خداوند واجب است. دوم اين كه، عبادت كن تا به مرحله ى يقين و شناخت يقينى نايل آيى; يعنى عبادت شما را به مقام يقين مى رساند. از معناى دوم، فايده و فلسفه ى عبادت، به وضوح استفاده مى شود.
٩. در آيه ى ٥٦ سوره ى عنكبوت، تأكيد بيش ترى بر عبادت الهى شده است; به گونه اى كه اگر كسى نتواند در منطقه ى خود به عبادت خداوند بپردازد، بايد هجرت كند و در زمين وسيع جايگاهى را براى عبادت حق تعالى پيدا كند.
١٠. وقتى خالقيت و ربوبيت الهى ثابت گردد، پس فقط اوست كه شايسته ى پرستش است.