اهميت و جايگاه شناخت انسان
شناخت انسان دريچه ورود به تربيت و راهگشاى آن ، و تعيين كننده ترين مبحث نظرى در تربيت است نوع شناخت انسان ، نوع نظام تربيتى را معين مى كند و هر گونه كه انسان شناخته شود، بر اساس همان شناخت ، رفتارها و اقدامات و برنامه هاى تربيتى شكل مى گيرد. گرايشها، ارزشها و روشهاى تربيتى همه بر مبناى نوع نگرش به انسان و چگونگى دريافت او سامان مى يابد. در منظر اميرمؤ منان علىعليهالسلام
شناخت انسان و استعدادها و جايگاه او چنان مهم تلقى شده است كه آن حضرت فرموده است :
العالم من عرف قدره ، و كفى بالمرء جهلا اءلا يعرف قدره
دانا كسى است كه قدر خود را بشناسد؛ و در نادانى انسان همين بس كه شناخت خود و ارزشها و استعدادهاى خود برترين شناختهاست و هيچ چيز مانند آن كفايت كننده آدمى نيست اميرمؤ منان علىعليهالسلام
در وصيتنامه تربيتى خود به امام مجتبىعليهالسلام
چنين آورده است :
و من اقتصر على قدره كان اءبقى له
هر كه قدر خود بداند حرمتش باقى ماند.
تا انسان به خود نيايد و قدر خود را در نيابد و از بيگانگى با خود دست بر ندارد، نمى تواند وجود خود را كه گرانبهاترين موجود و والاترين گوهر هستى است ، در جهت تربيت حقيقى به كار اندازد و استعدادهاى شگفت خود را شكوفا نمايد. اميرمؤ منان علىعليهالسلام
دستيابى به شناخت خود را بالاترين توفيق آدمى معرفى كرده و فرموده است :
نال الفوز الاءكبر من ظفر بمعرفة النفس
آن كه به شناخت خود دست يافت ، به بزرگترين نيكبختى و كاميابى رسيد.
هيچ شناختى به سودمندى شناخت نفس نيست ، چنانكه امير بيان ، علىعليهالسلام
در توصيف آن فرموده است :
"معرفة النفس اءنفع المعارف ."
شناختن نفس ، سودمندترين شناختهاست
برترين شناختها شناخت خود است و بى گمان ضرورى ترين معرفتها همين است و هيچ چيز چون آن ياور آدمى در سير تربيتى و حركت كمالى نيست به بيان امير مؤ منانعليهالسلام
:
كفى بالمرء معرفة اءن يعرف نفسه
در معرفت انسان همين بس كه او خود را بشناسد.
شناخت انسان به ارزشهاى وجودى خود و استعدادهاى درونى خويش و تواناييها و امكانات نفس و مراتب وجود و نيز شناخت آفات نفس و عيوب خويش ، بهترين بستر براى اصلاح و تربيت است و تا اين معرفت حاصل نشود، سير درست تربيت فراهم نمى گردد؛ و اين معرفتى نيكو است ، چنانكه امير مؤ منانعليهالسلام
فرموده است :
معرفة المرء بعيوبه اءنفع المعارف
سودمندترين شناخت آن است كه آدمى عيوب خود را بشناسد.
چنين مجموعه شناختى برترين شناخت را براى آدمى حاصل مى نمايد، تا راه تربيت را كه از خود او مى گذرد، به درستى تشخيص دهد و اين راه را به نيكويى طى نمايد و استعدادهاى خود را در جهت كمال مطلق شكوفا سازد. از اين روست كه معرفت نفس و شناخت خود برترين معرفت و والاترين حكمت است ، چنانكه در بيان نورانى امير مؤ منان علىعليهالسلام
وارد شده است :
اءفضل المعرفة ، معرفة الانسان نفسه
برترين معرفت ، شناخت آدمى است خويشتن را.
اءفضل الحكمة ، معرفة الانسان نفسه
برترين حكمت ، شناخت آدمى است خويشتن را.
اين شناخت والا و گرانقدر، خود بهترين راه به سوى شناخت حق است به بيان پيشواى موحدان ، علىعليهالسلام
:
"من عرف نفسه فقد عرف ربه ."
هر كه خود را بشناسد، پروردگار خود را شناخته است
پس به حق بايد اين شناخت را غايت معرفت و نهايت حكمت دانست ، زيرا همه شناختها در گرو آن است و راه والاترين معرفتها از آن مى گذرد. سخنان امير بيان ، علىعليهالسلام
در اين باره صريح و گويا است :
"غايه المعرفة اءن يعرف المرء نفسه ."
هدف نهايى معرفت ، آن است كه آدمى خود را بشناسد.
من عرف نفسه فقد انتهى الى غايه كل معرفة و علم
هر كه خود را بشناسد، به نتيجه و غايت هر شناخت و دانشى دست يافته است
بنابراين جايگاه شناخت انسان در تربيت جايگاهى كليدى و ارزش آن در ساختن فرد و جامعه و سير ربوبى آدمى از هر شناخت ديگر بالاتر است
شرط اول براى ساختن نفس و تهذيب و تكميل آن ، شناختن آن است ، چون تا انسان ارزشهاى وجودى نفس خويش و موهبتهاى عالى و استعدادهاى درونى آن را نشناسد، سعى در تربيت و تقويت و فعليت بخشيدن به آنها نمى كند، و براى بهره بردارى از آنها كوششى به خرج نمى دهد، زيرا كه كوشش شخص درباره هر چيز بسته به اندازه شناختى است كه از آن چيز و ارزشهاى آن دارد. چه بسيار مواهب و قدرتها و استعدادها است كه در دسترس قرار نمى گيرد و از آنها سودى حاصل نمى شود، بدان جهت كه شناخته نشده ، كشف نگشته است ، و در گوشه ها مجهول مانده ، خرد خرد از ميان رفته است
و معرفت نفس يا خودشناسى را مراحل و مراتبى است : پس از آنكه آدمى نفس خود را به صورت علمى و نظرى شناخت ، لازم است كه از طريق تجربى و عملى نيز به شناختن آن بپردازد، سپس از تواناييهاى نفس بر هر كار و توانمنديهاى آن براى روبه رو شدن با واقعيات آگاه شود. و اين شناخت شناختى بسيار پرفايده و بزرگ است ، زيرا به آدمى مدد مى رساند تا كمبودهاى مربوط به نفس خود را به اندازه اى كه ممكن است جبران كند. و اهميت اين كار بر هيچ هوشمند بصيرى پوشيده نيست و اگر كننده كار نسبت به استعدادها و نيروهاى خود براى پرداختن به آن كار آگاه نباشد، آن كار به صورتى كه شايسته است انجام نخواهد شد. به همين جهت است كه امام علىعليهالسلام
گفته است :
"هلك امرء لم يعرف قدره ."
كسى كه ارزش خود را نشناخت ، تباه گشت
و خودشناسى را - علاوه بر آنچه ياد شد - فوايدى است ارزشمند و حياتى و تكاملى ، هم فردى و هم اجتماعى ، كه به برخى از آنها اشاره مى كنيم :