ترجمه غرر الحكم و درر الكلم جلد ۱

ترجمه غرر الحكم و درر الكلم0%

ترجمه غرر الحكم و درر الكلم نویسنده:
گروه: متون حدیثی

ترجمه غرر الحكم و درر الكلم

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محمد تمیمی آمدی، مترجم: سيد هاشم رسولى محلاتى
گروه: مشاهدات: 58109
دانلود: 10608


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 319 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 58109 / دانلود: 10608
اندازه اندازه اندازه
ترجمه غرر الحكم و درر الكلم

ترجمه غرر الحكم و درر الكلم جلد 1

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

باب المصاحبة (هم نشينى)

٤٩٣٢ ١- الاصطحاب قليل. ١ ٤١ هم نشينى و همدمى دو كس (كه موافق باشند) اندك است.

٤٩٣٣ ٢- اصحب تختبر. ٢ ١٧٠ مصاحبت كن و بيازماى (يعنى كسى را كه بخواهى آزمايش كنى با او مصاحبت كن تا او را بيازمائى).

٤٩٣٤ ٣- احسن العشرة، و اصبر على العسرة، و انصف مع القدرة. ٢ ١٧٨ معاشرت خود را نيكو كن، و بر تنگدستى صابر باش، و در هنگام قدرت انصاف را مراعات كن.

٤٩٣٥ ٤- اصحب النّاس بما تحبّ ان يصحبوك تأمنهم و يأمنوك. ٢ ٢٣١ با مردم به گونه‏اى مصاحبت كن كه دوست دارى آنها بدانگونه با تو مصاحبت كنند، تا از آنها ايمن شوى و آنها نيز از تو ايمن شوند.

٤٩٣٦ ٥- اصحب السّلطان بالحذر و الصّديق بالتّواضع و البشر، و العدوّ بما تقوم به على حجّتك. ٢ ٢٣٤ مصاحبت كن با پادشاه با بيم و احتياط، و با دوست به فروتنى و خوشرويى، و با دشمن به گونه‏اى كه حجّت تو بر او تمام باشد (و بهانه‏اى براى دشمنى با تو نداشته باشد).

٤٩٣٧ ٦- احذر مصاحبة كلّ من يقبل رأيه و ينكر عمله، فانّ الصّاحب معتبر بصاحبه. ٢ ٢٧٦ بپرهيز از مصاحبت با هر كس كه رأى و انديشه‏اش مورد قبول است ولى عمل و كردارش ناپسند است، زيرا هم نشين را به هم نشين مقايسه كنند.

٤٩٣٨ ٧- احذر مجالسة قرين السّوء فانّه يهلك مقارنه و يردى مصاحبه.

٢ ٢٧٦ بپرهيز از هم نشينى با همراهان بد كه چنين كسى همراه خود را هلاك كند، و هم نشين خود را به سقوط كشاند. ٤٩٣٩ ٨- احذر مصاحبة الفسّاق و الفجّار و المجاهرين بمعاصى اللَّه.

٢ ٢٧٧ بپرهيز از مصاحبت با بدكاران و گناهكاران، و آنها كه آشكارا نافرمانى خدا كنند.

٤٩٤٠ ٩- احذر مجالسة الجاهل كما تأمن من مصاحبة العاقل. ٢ ٢٧٩ بپرهيز از هم نشينى با نادان همان گونه ايمنى يابى از مصاحبت با عاقل.

٤٩٤١ ١٠- اصحب اخا التّقى و الدّين تسلم، و استرشده تغنم. ٢ ١٨٩ مصاحبت كن با برادر پرهيزكار تا سالم بمانى، و از او راهنمايى به راه راست را بجوى تا غنيمت يابى.

٤٩٤٢ ١١- اصحب من لا تراه الّا و كانّه لا غناء به عنك، و ان اسأت اليه احسن اليك و كانّه المسى‏ء. ٢ ٢٠٨ مصاحبت كن با كسى كه نبينى او را جز آنكه گويا به تو نيازمند است، و اگر به او بدى كنى او به تو نيكى كند بدانگونه كه گويا او به تو بدى كرده ٤٩٤٣ ١٢- اجتنب مصاحبة الكذّاب فان اضطررت اليه فلا تصدّقه و لا تعلمه انّك تكذّبه، فانّه ينتقل عن ودّك و لا ينتقل عن طبعه. ٢ ٢١٤ از مصاحبت دروغگو بپرهيز، و اگر ناچار بدان شدى گفته‏اش را تصديق نكن، ولى اين مطلب را به او اعلام مكن كه او را تكذيب مى‏كنى، زيرا او از دوستى تو دست بردارد ولى از طبع و سرشت خود باز نگردد.

٤٩٤٤ ١٣- ايّاك و صحبة من الهاك و اغراك فانّه يخذلك و يوبقك. ٢ ٣٠٣ بپرهيز از مصاحبت و همدمى با كسى كه تو را غافل كند، و حريص گرداند، كه چنين كسى خوارت كند و تو را به نابودى كشاند.

٤٩٤٥ ١٤- ايّاك و مصاحبة الفسّاق فانّ الشّرّ بالشّرّ يلحق. ٢ ٢٨٩ بر تو باد از اين كه پرهيز كنى از مصاحبت با گنهكاران كه بدى به بدى به پيوندد.

٤٩٤٦ ١٥- ايّاك و مصاحبة اهل الفسوق فانّ الرّاضى بفعل قوم كالدّاخل معهم.

٢ ٣٠٦ سخت بپرهيز از مصاحبت فاسقان و بدكاران زيرا كسى كه به كار مردمى خوشنود باشد همانند كسى است كه در ميان آنهاست.

٤٩٤٧ ١٦- احسن الشّيم اكرام المصاحب و اسعاف الطّالب. ٢ ٤٤٢ بهترين خصلتها گرامى داشتن همراه و كمك كردن به حاجتمند است.

٤٩٤٨ ١٧- اكثر الصّلاح و الصّواب فى صحبة اولى النّهى و الالباب. ٢ ٤٢٤ بيشترين صلاح و درستى در مصاحبت با مردمان عاقل و خردمند است.

٤٩٤٩ ١٨- آفة الخير قرين السّوء. ٣ ١١٢ آفت خير و خوبى‏ها، همراه بد است.

٤٩٥٠ ١٩- اذا طالت الصّحبة تأكّدت الحرمة. ٣ ١٢٤ هر گاه مصاحبت و رفاقت طولانى شد رعايت حرمت محكم شود.

٤٩٥١ ٢٠- اذا احببت السّلامة فاجتنب مصاحبة الجهول. ٣ ١٣١ اگر به سلامت خود علاقه دارى از مصاحبت نادان دورى كن.

٤٩٥٢ ٢١- بحسن الموافقة تدوم الصّحبة. ٣ ١٩٨ با خوش سازگارى است كه مصاحبت و همدمى دوام يابد.

٤٩٥٣ ٢٢- بحسن الصّحبة تكثر الرّفاق.

٣ ٢٢٤ با مصاحبت خوش رفاقت بسيار گردد.

٤٩٥٤ ٢٣- ثمرة العقل صحبة الاخيار.

٣ ٣٢٧ ميوه عقل، مصاحبت با نيكان است.

٤٩٥٥ ٢٤- حسن الصّحبة يزيد فى محبّة القلوب. ٣ ٣٨٣

خوش صحبتى محبت دلها را افزون كند.

٤٩٥٦ ٢٥- خير الاختيار صحبة الاخيار.

٣ ٤٢١ بهترين انتخابها مصاحبت و همدمى با نيكان است.

٤٩٥٧ ٢٦- خير الاختيار موادّة الاخيار.

٣ ٤٢٦ بهترين انتخابها دوستى كردن با نيكان است.

٤٩٥٨ ٢٧- خير من صاحبت ذووا العلم و الحلم. ٣ ٤٢٨ بهترين كسى كه با او مصاحبت كنى مردمان دانا و بردبارند.

٤٩٥٩ ٢٨- خير من صحبته من لا يحوجك إلى حاكم بينك و بينه. ٣ ٤٣٢ بهترين كسى كه با او مصاحبت و همدمى مى‏كنى كسى است كه تو را نيازمند به قاضى و حاكمى ميان تو و او نكند (يعنى نزاعى كه به دادگاه و قضاوت منجر گردد با تو نداشته باشد).

٤٩٦٠ ٢٩- خير من صحبت من ولّهك بالاخرى، و زهّدك فى الدّنيا، و اعانك على طاعة المولى. ٣ ٤٣٦ بهترين كسى كه با او مصاحبت كنى كسى است كه تو را به آخرت مشتاق كند، و در باره دنيا بى‏رغبت نمايد، و بر اطاعت و فرمانبردارى خداوند تو را يارى و كمك دهد.

٤٩٦١ ٣٠- خالطوا النّاس بما يعرفون و دعوهم ممّا ينكرون و لا تحمّلوهم على انفسكم و علينا فانّ امرنا صعب مستصعب. ٣ ٤٤٣ آميزش كنيد با مردم به همان چيزى كه شناخت دارند، و واگذاريد آنها را از آنچه شناخت ندارند، و آنها را بر خويشتن و بر ما تحميل نكنيد كه به راستى كار ما سخت و دشوار است. ٤٩٦٢ ٣١- خالطوا النّاس باخلاقهم و زائلوهم فى الاعمال. ٣ ٤٥١ با مردم در ظاهر به همان اخلاق‏ خودشان آميزش كنيد، ولى در عمل از آنها جدا شويد.

٤٩٦٣ ٣٢- خالطوا النّاس مخالطة ان متّم بكوا عليكم و ان غبتم حنّوا اليكم.

٣ ٤٥٢ با مردم به گونه‏اى آميزش كنيد كه اگر از دنيا رفتيد بر شما بگريند، و اگر از نزدشان پنهان شديد مشتاق شما باشند.

٤٩٦٤ ٣٣- خالطوا النّاس بالسنتكم و اجسادكم و زايلوهم بقلوبكم و اعمالكم. ٣ ٤٥٢ با مردم با زبان و بدنهاتان آميزش كنيد ولى با دلها و كردارتان از آنها جدا باشيد.

٤٩٦٥ ٣٤- شرط المصاحبة قلّة المخالفة. ٤ ١٨٩ شرط مصاحبت كم كردن مخالفت است.

٤٩٦٦ ٣٥- صحبة الاخيار تكسب الخير كالرّيح اذا مرّت بالطّيب حملت طيبا.

٤ ٢٠٢ مصاحبت و همدمى با نيكان خوبى به بار آورد همانند باد كه چون به بوى خوش بوزد، بوى خوش به همراه آورد. ٤٩٦٧ ٣٦- صاحب السّوء قطعة من النّار.

٤ ٢٠١ همدم بد، همچون پاره آتش است.

٤٩٦٨ ٣٧- صاحب الحكماء و جالس الحلماء و اعرض عن الدّنيا تسكن جنّة المأوى. ٤ ٢٠٥ با حكما و فرزانگان مصاحبت كن، و با بردباران هم نشين شود، و از دنيا رو بگردان تا در «جنة المأوى» و بهشت برين سكونت كنى.

٤٩٦٩ ٣٨- صحبة الاشرار تكسب الشّرّ كالرّيح اذا مرّت بالنّتن حملت نتنا.

٤ ٢٠٥ مصاحبت با بدان بدى بياورد، مانند باد كه چون به چيز بوزد، بوى بد همراه آورد.

٤٩٧٠ ٣٩- صحبة الاحمق عذاب الرّوح.

٤ ٢٠٦ مصاحبت با احمق شكنجه روح است. ٤٩٧١ ٤٠- صحبة الولىّ اللّبيب حياة الرّوح. ٤ ٢٠٦ مصاحبت دوست عاقل، حيات و زندگى روح است.

٤٩٧٢ ٤١- صحبة الاشرار توجب سوء الظّنّ بالاخيار. ٤ ٢١٣ مصاحبت با بدان موجب بد گمانى به نيكان گردد (چون همه را با آنها مقايسه كند).

٤٩٧٣ ٤٢- عليك بمقارنة ذى العقل و الدّين فانّه خير الاصحاب. ٤ ٢٩١ بر تو باد به همنشينى و رفاقت با عاقلان و دينداران، كه آنها بهترين همدمان و همراهان هستند.

٤٩٧٤ ٤٣- عجبت لمن يرغب فى التّكثر من الاصحاب كيف لا يصحب العلماء الالبّاء الاتقياء الّذين يغنم فضائلهم و تهديه علومهم و تزيّنه صحبتهم.

٤ ٣٤٣ در شگفتم از كسى كه علاقه دارد به زياد كردن همدمان خود، چگونه مصاحبت نمى‏كند با دانشمندان خردمند و پرهيزكار، آنان كه از فضيلتهايشان غنيمت برد، و دانششان او را هدايت كند، و مصاحبت با ايشان او را آراستگى و زينت دهد.

٤٩٧٥ ٤٤- عمارة القلوب فى معاشرة ذوى العقول. ٤ ٣٥٦ آبادى دلها در معاشرت با خردمندان است.

٤٩٧٦ ٤٥- فى كلّ صحبة اختيار. ٤ ٣٩٧ در هر مصاحبتى انتخابى است. ٤٩٧٧ ٤٦- فى حسن المصاحبة يرغب الرّفاق. ٤ ٤٠٨ در خوش صحبتى (و مصاحبت خوب) است كه مردم رغبت در دوستى و رفاقت كنند.

٤٩٧٨ ٤٧- قلّة الخلطة تصون الدّين و تريح من مقاربة الاشرار. ٤ ٥٠٦ كم آميزشى و مصاحبت، دين را حفظ كند و از نزديكى با بدان آدمى را آسوده سازد.

٤٩٧٩ ٤٨- قرين السّوء شرّ قرين، و داء اللّؤم داء دفين. ٤ ٥٠٩ همراه بد بدترين همراه است، و بيمارى لئامت و پستى بيمارى پنهانى است.

٤٩٨٠ ٤٩- قارب النّاس فى اخلاقهم تأمن غوائلهم. ٤ ٥١٣ نزديك شو در ظاهر با مردم در اخلاق و رفتارشان تا از مصيبتهاى ايشان در امان باشى. ٤٩٨١ ٥٠- كفى بالصّحبة اختبارا. ٤ ٥٧٥ مصاحبت براى آزمايش كافى است.

٤٩٨٢ ٥١- كثرة المعارف محنة و خلطة النّاس فتنة. ٤ ٥٩٧ بسيارى آشنايان محنت و رنج است، و آميزش با مردم موجب فتنه است.

٤٩٨٣ ٥٢- كن بالوحدة آنس منك بقرناء السّوء. ٤ ٦٠٣ به تنهايى مأنوس‏تر باش تا به همراهان بد.

٤٩٨٤ ٥٣- كن على حذر من الاحمق اذا صاحبته و من الفاجر اذا عاشرته و من الظّالم اذا عاملته. ٤ ٦١٤ بر حذر باش از احمق هر گاه با او مصاحبت كردى، و از گنهكار هر گاه با او معاشرت نمودى، و از ستمكار هر گاه با او معامله كردى.

٤٩٨٥ ٥٤- كلّما طالت الصّحبة تأكّدت الحرمة. ٤ ٦٢٢ به هر اندازه مصاحبت طولانى شود حرمت (ميان آن دو) پايدار و محكم شود.

٤٩٨٦ ٥٥- من كثرت خلطته قلّت تقيّته.

٥ ٢٠٥ كسى كه آميزشش زياد شد پرواى او كم باشد.

٤٩٨٧ ٥٦- من صاحب العقلاء وقّر. ٥ ١٨١ كسى كه با خردمندان مصاحبت كند سنگين و بزرگوار گردد.

٤٩٨٨ ٥٧- من احسن المصاحبة كثر اصحابه. ٥ ٢٧٦ كسى كه مصاحبتش نيكو شد يارانش بسيار شوند.

٤٩٨٩ ٥٨- من صحب الاشرار لم يسلم.

٥ ٢٥٨ كسى كه با بدان مصاحبت كند سالم نماند. ٤٩٩٠ ٥٩- من كثر شرّه لم يأمنه مصاحبه. ٥ ٢٦٣ كسى كه شرّ و بدى او بسيار شد مصاحب و همراهش در امان نيست.

٤٩٩١ ٦٠- من خالط النّاس ناله مكرهم.

٥ ٢٣٨ كسى كه با مردم آميزش كند مكر و حيله‏شان به او برسد.

٤٩٩٢ ٦١- من خالط النّاس قلّ ورعه.

٥ ٢٣٩ كسى كه با مردم آميزش كند پارسايى‏اش كم شود (و آميزش اثر خود را روى انسان بگذارد).

٤٩٩٣ ٦٢- لكلّ شي‏ء آفة و آفة الخير قرين السّوء. ٥ ١٩ هر چيزى را آفتى است و آفت نيكى همراه بد است.

٤٩٩٤ ٦٣- ليس من خالط الاشرار بذى معقول. ٥ ٨٦ كسى كه با بدان آميزش كند انسان خردمندى نيست.

٤٩٩٥ ٦٤- ليس شي‏ء ادعى لخير و انجى من شرّ من صحبة الاخيار. ٥ ٨٧ چيزى براى دعوت به نيكى و رهايى از بدى بهتر از مصاحبت با نيكان نيست.

٤٩٩٦ ٦٥- من جالس الجهّال فليستعدّ للقليل و القال. ٥ ٣٠٩ كسى كه با نادانان هم نشينى كند بايد خود را براى «قيل و قال» و دعوا و جنجال آماده كند.

٤٩٩٧ ٦٦- من احسن مصاحبة الاخوان استدام منهم الوصلة. ٥ ٣٥٤ كسى كه مصاحبت با برادران را نيكو كند پيوند آنها را براى خويش پايدار گرداند.

٤٩٩٨ ٦٧- من لم يقدّم فى اتّخاذ الإخوان الاعتبار، دفعه الاغترار الى صحبة الفجّار. ٥ ٣٩٨ كسى كه براى گرفتن برادران (و انتخاب آنها) اعتبار و سنجشى را از پيش به كار نبرد دچار فريب خوردگى شود و به مصاحبت فاجران و بدكاران دچار گردد.

٤٩٩٩ ٦٨- من كانت صحبته فى اللَّه كانت صحبته كريمة و مودّته مستقيمة. ٥ ٤١٢ كسى كه مصاحبتش در راه خدا باشد مصاحبت او بزرگوارانه است و دوستى‏اش نيز راست و پايدار است.

٥٠٠٠ ٦٩- من لم يصحبك معينا على نفسك، فصحبته و بالا عليك ان علمت. ٥ ٤٢٨ كسى كه مصاحبت نكند با تو به منظور كمك كردن براى تسلّط بر نفس خويش، مصاحبت او براى تو اگر بدانى وبال و عذابى است.

٥٠٠١ ٧٠- من شرائط الايمان حسن مصاحبة الاخوان. ٦ ١٦ از شرائط ايمان، مصاحبت نيكو با برادران است.

٥٠٠٢ ٧١- من عدم العقل مصاحبة ذوى الجهل. ٦ ١٩ از بى عقلى است مصاحبت با نادانان.

٥٠٠٣ ٧٢- من سوء الاختيار صحبة الاشرار. ٦ ٢٠

از انتخابهاى بد مصاحبت با بدان است.

٥٠٠٤ ٧٣- من حسن الاختيار مقارنة الاختيار و مفارقة الاشرار. ٦ ٤٥ از انتخابهاى خوب مصاحبت با نيكان و جدايى از بدان است.

٥٠٠٥ ٧٤- من احسن الاختيار صحبة الاخيار. ٦ ٣٥ از بهترين انتخابها مصاحبت با نيكان است.

٥٠٠٦ ٧٥- مصاحبة الاشرار توجب التّلف. ٦ ١٢٦ مصاحبت با بدان موجب تلف شدن انسان است.

٥٠٠٧ ٧٦- منع خيرك يدعو الى صحبة غيرك. ٦ ١٢٩ منع كردن خير و خوبى تو مى‏خواند مردم را به سوى مصاحبت با ديگران.

٥٠٠٨ ٧٧- مصاحبة الجاهل من اعظم البلاء. ٦ ١٢٩ مصاحبت با نادان از بزرگترين بلاها و گرفتارى‏هاست.

٥٠٠٩ ٧٨- مصاحب اللّؤم مذموم. ٦ ١٢٣ مصاحبت با لئيمان مذموم و نكوهيده است.

٥٠١٠ ٧٩- مجالسة الابرار توجب الشّرف. ٦ ١٢٦ هم نشينى با نيكان موجب شرافت و بزرگى گردد.

٥٠١١ ٨٠- مقارنة الرّجال فى خلائقهم امن غوائلهم. ٦ ١٣٢ نزديك شدن با مردان در خصلتهاى آنان ايمنى دهد از گزند و فساد آنان.

٥٠١٢ ٨١- مصاحب الاشرار كراكب البحران سلم من الغرق لم يسلم من الفرق. ٦ ١٣٨ كسى كه با بدان مصاحبت دارد مانند كسى است كه به دريا سوار است كه اگر از غرق شدن سالم بماند از ترس و وحشت سالم نماند.

٥٠١٣ ٨٢- مجالسة أبناء الدّنيا منساة للايمان، قاعدة الى طاعة الشّيطان ٦ ١٤٧

هم نشينى با دنيا داران ايمان را به فراموشى سپارد و آدمى را به سوى پيروى شيطان بكشاند.

٥٠١٤ ٨٣- موافقة الاصحاب تديم الاصطحاب، و الرّفق فى المطالب يسهّل الاسباب. ٦ ١٤٩ همراهى كردن با ياران، مصاحبت و همراهى را تداوم بخشد، و نرمى و نرمخويى در كارها اسباب آن را آسان گرداند.

٥٠١٥ ٨٤- لا تصحبنّ من لا عقل له. ٦ ٢٦٢ زنهار كه مصاحبت نكنى با كسى كه عقل ندارد.

٥٠١٦ ٨٥- لا تصحب المائق فيزيّن لك فعله و يودّ انّك مثله. ٦ ٢٩٥ با آدم احمق و سبكسر مصاحبت نكن كه كار خود را براى تو بيارايد، و دوست دارد كه تو نيز همانند او باشى.

٥٠١٧ ٨٦- لا تصحبنّ أبناء الدّنيا فانّك ان اقللت استثقلوك و ان اكثرت حسدوك. ٦ ٣٠٠ زنهار مصاحبت نكن با دنيا پرستان، زيرا اگر مال تو كم باشد و ندار باشى، تو را كم به حساب آرند، و اگر زياد داشته باشى بر تو رشك برند.

٥٠١٨ ٨٧- لا تكثرنّ صحبة اللّئيم فانّه ان صحبتك نعمة حسدك، و ان طرقتك نائبة قذفك. ٦ ٣٠٦ زنهار از مصاحبت بسيار با آدم پست پرهيز كن، زيرا اگر نعمتى همراه تو باشد بر تو رشك برد و حسد ورزد، و اگر مصيبتى به تو رو آورد رهايت كند.

٥٠١٩ ٨٨- لا تصحب من فاته العقل و لا تصطنع من خانه الاصل، فانّ من لا عقل له يضرّك من حيث يرى انّه ينفعك، و من لا اصل له يسى‏ء الى من يحسن اليه. ٦ ٣٢٢ مصاحبت نكن با كسى كه عقل از او رخت بر بسته، و احسان مكن به كسى كه اصل و ريشه به او خيانت كرده، زيرا آنكه عقل ندارد، به تو زيان زند از جايى كه خيال مى‏كند به تو سود رساند، و كسى كه اصل و ريشه ندارد بدى كند به كسى كه به او نيكى مى‏كند.

٥٠٢٠ ٨٩- لا تصحب من يحفظ مساويك و ينسى فضائلك و معاليك. ٦ ٣٣٩ مصاحبت نكن با كسى كه بدى‏ها و عيوب تو را به خاطر بسپارد، ولى فضائل و برترى‏هاى تو را فراموش كند.

٥٠٢١ ٩٠- ينبغي للعاقل ان يكثر من صحبة العلماء و الابرار، و يجتنب مقارنة الاشرار و الفجّار. ٦ ٤٤٦ براى انسان عاقل شايسته است كه مصاحبت با دانشمندان و نيكان را بسيار كند، و از نزديك شدن با بدان و گنهكاران دورى گزيند.

٥٠٢٢ ٩١- ينبغي لمن اراد صلاح نفسه و احراز دينه ان يجتنب مخالطة أبناء الدّنيا. ٦ ٤٤٦ شايسته است براى كسى كه اصلاح نفس و نگهدارى دين خود را مى‏خواهد، كه از آميزش با فرزندان دنيا و دنيا داران اجتناب ورزد.

باب الصحة (تندرستى)

٥٠٢٣ ١- الصّحة افضل النّعم. ١ ٢٦٣ تندرستى، برترين نعمتهاست.

٥٠٢٤ ٢- الصّحّة اهنأ اللّذّتين. ٢ ٢٣ تندرستى، گواراترين بخش از دو بخش لذّت و كاميابى است.

٥٠٢٥ ٣- اوفر القسم صحّة الجسم. ٢ ٣٩١ كاملترين قسمتها و بهره‏ها تندرستى است.

٥٠٢٦ ٤- بالصّحّة تستكمل اللّذّة. ٣ ٢٠٩ به وسيله تندرستى، لذّت كامل گردد.

٥٠٢٧ ٦- بصحّة المزاج توجد لذّة الطّعم. ٣ ٢٢٥ با تندرستى مزاج است كه لذّت غذا درك شود.

٥٠٢٨ ٧- صحّة الاجسام من اهنأ الاقسام. ٤ ١٩٨ تندرستى، از گواراترين قسمتها و بهره‏هاى زندگى است.

٥٠٢٩ ٨- كيف يغترّ بسلامة جسم معرّض للآفات. ٤ ٥٦١ چگونه انسان مى‏تواند فريب خورد به سلامت بدنى كه در معرض آفتها و بلاها قرار دارد

باب الصدق (راستگويى)

٥٠٣٠ ١- الصّدق وسيلة، العفو فضيلة.

١ ١١ راستگويى وسيله‏اى است (براى رسيدن به خيرات و سعادتها) و گذشت، فضيلت و برترى است.

٥٠٣١ ٢- الصّدق امانة، الكذب خيانة.

١ ١٣ راستگويى امانتدارى و دروغگويى خيانت است.

٥٠٣٢ ٣- الصّدق ينجى. ١ ١٥ راستگويى، نجات بخش است.

٥٠٣٣ ٤- الصّدق فضيلة، الكذب رذيلة.

١ ٣٠ راستگويى، فضيلت و برترى است، و دروغگويى پستى.

٥٠٣٤ ٥- الصّدق نجاح، الكذب فضّاح.

١ ٣٣ راستگويى رستگارى است، و دروغگويى فضاحت بار و رسوايى است.

٥٠٣٥ ٦- الصّدق مرفعة. ١ ٤٩ راستگويى، وسيله سربلندى است.

٥٠٣٦ ٧- الصّدق ينجى، الكذب يردى، البخل يزرى. ١ ٥٦ راستگويى، نجات دهنده، و دروغ نابود كننده، و بخل خوار كننده است.

٥٠٣٧ ٨- الصّدق لسان الحقّ. ١ ٧٢ راستگويى، زبان حق است.

٥٠٣٨ ٩- الصّدق امانة اللّسان. ١ ٦٥ راستگويى، امانت زبان است.

٥٠٣٩ ١٠- الكذب عدوّ الصّدق. ١ ٧٤ دروغ دشمن راستى است (و مانع از اين شود كه انسان به راه راست قدم بگذارد).

٥٠٤٠ ١١- الصّدق اخو العدل. ١ ٦٨ راستگويى، برادر عدل و داد است.

٥٠٤١ ١٢- الصّدق خير القول. ١ ٨١ سخن راست بهترين گفتار است.

٥٠٤٢ ١٣- الصّادق مكرم جليل. ١ ٩٢ انسان راستگو گرامى و بزرگوار است.

٥٠٤٣ ١٤- الصّدق حياة التّقوى. ١ ٩٦

راستگويى، حيات و زندگى تقوى است.

٥٠٤٤ ١٥- الصّدق روح الكلام. ١ ١٠٤ راستگويى، جان سخن است.

٥٠٤٥ ١٦- الصّدق لباس الدّين. ١ ١٢٥ راستگويى، جامه دين است.

٥٠٤٦ ١٧- الصّدق لباس اليقين. ١ ١٣٢ راستگويى، جامه يقين است.

٥٠٤٧ ١٨- الصّدق رأس الدّين. ١ ١٣٩ راستگويى، اساس دين است.

٥٠٤٨ ١٩- الصّدق نجاة و كرامة. ١ ١٧٩ راستگويى، رستگارى و كرامت است.

٥٠٤٩ ٢٠- الصّدق أنجح دليل. ١ ١٩٣ راستگويى، پيروزمندترين راهنماست.

٥٠٥٠ ٢١- النّجاة مع الصّدق. ١ ٢٠١ نجات و رستگارى با راستگويى است.

٥٠٥١ ٢٢- الصّدق حقّ صادع. ١ ٢٠٦ راستگويى، حقّى است آشكار.

٥٠٥٢ ٢٣- الصّدق اشرف رواية. ١ ٢١٣ راستگويى، شريف‏ترين روايتها و گفتارها است.

٥٠٥٣ ٢٤- الصّدق لباس الحقّ. ١ ٢٣٦ راستگويى، جامه حق و حقيقت است.

٥٠٥٤ ٢٥- الصّدق افضل رواية. ١ ٢٥٦ راستگويى، برترين روايت و گفتار است.

٥٠٥٥ ٢٦- الصّدق خير مبنىّ. ١ ٢٥٩ راستى بهترين بنايى است كه پى ريزى شده.

٥٠٥٦ ٢٧- الصّدق كمال النّبل. ١ ٢٦٤ راستگويى، كمال نجابت و بزرگى است.

٥٠٥٧ ٢٨- الصّدق صلاح كلّ شي‏ء.

١ ٢٨١ راستى صلاح و اصلاح كننده هر چيز است.

٥٠٥٨ ٢٩- الصّدق ينجيك و ان خفته.

١ ٢٩٠ راستگويى، تو را نجات دهد اگر چه از آن بترسى.

٥٠٥٩ ٣٠- الصّادق على شرف منجاة و كرامة. ١ ٣٢٦

انسان راستگو بر قله رستگارى و كرامت است.

٥٠٦٠ ٣١- الصّدق اشرف خلائق الموقن. ١ ٣٢٨ راستگويى، شريف‏ترين خصلتهاى شخص يقين دار است.

٥٠٦١ ٣٢- الصّدق افضل عدّة. ١ ٣٥٨ راستى، برترين و بهترين اندوخته است.

٥٠٦٢ ٣٣- الصّدق امانة اللّسان و حلية الايمان. ١ ٣٧٩ راستگويى، امانت زبان و زيور ايمان است.

٥٠٦٣ ٣٤- الصّدق مطابقة المنطق للوضع الالهىّ. ١ ٤٠٠ راستى، مطابقت گفتار با وضع آفرينش الهى است.

٥٠٦٤ ٣٥- الصّدق أقوى دعائم الايمان.

٢ ٦ راستى، محكم‏ترين ستونهاى ايمان است.

٥٠٦٥ ٣٦- الصّدق عماد الاسلام و دعامة الايمان. ٢ ٤٠ راستگويى، ستون اسلام و پشتوانه ايمان است.

٥٠٦٦ ٣٧- الصّدق رأس الايمان و زين الانسان. ٢ ١٠٧ راستى، اساس ايمان و زيور انسان است.

٥٠٦٧ ٣٨- الصّدق جمال الانسان و دعامة الايمان. ٢ ١٤٣ راستگويى، زيبايى انسان و پشتوانه ايمان است.

٥٠٦٨ ٣٩- أربع من اعطيهنّ فقد اعطى خير الدّنيا و الآخرة : صدق حديث و اداء امانة، و عفّة بطن، و حسن خلق.

٢ ١٥١ چهار چيز است كه به هر كس داده شد خير دنيا و آخرت به او عطا شده : راستگويى، اداى امانت، عفت و نگهداشتن شكم (از مال حرام و شبهه‏ناك) و خلق خوش.

٥٠٦٩ ٤٠- اصدق تنجح. ٢ ١٧١

راست بگو تا رستگار شوى.

٥٠٧٠ ٤١- اصدقوا فى اقوالكم و اخلصوا فى اعمالكم و تزكّوا بالورع. ٢ ٢٥٧ راستگو باشيد در گفتارتان، و اخلاص داشته باشيد در كارهاتان، و پاكى جوييد به پارسايى.

٥٠٧١ ٤٢- الزم الصّدق و الامانة فانّهما سجيّة الابرار. ٢ ١٨٧ ملازم راستگويى و امانتدارى باش كه به راستى اين دو، خوى نيكان است.

٥٠٧٢ ٤٣- الزم الصّدق و ان خفت ضرّه فانّه خير لك من الكذب المرجوّ نفعه.

٢ ١٩٤ ملازم راستگويى باش اگر چه از زيان آن بترسى، زيرا راستگويى براى تو بهتر است از دروغى كه اميد سود در آن داشته باشى. ٥٠٧٣ ٤٤- اغتنم الصّدق فى كلّ موطن تغنم، و اجتنب الشّرّ و الكذب تسلم.

٢ ٢١٩ راستى را در هر جا- غنيمت بشمار تا غنيمت يابى، و از بدى و دروغ بپرهيز تا سالم بمانى.

٥٠٧٤ ٤٥- اجلّ شي‏ء الصّدق. ٢ ٣٧١ بزرگترين چيز، راستى است.

٥٠٧٥ ٤٦- انجحكم اصدقكم. ٢ ٣٧٠ رستگارترين شما راستگوترين شما است.

٥٠٧٦ ٤٧- انّ الصّادق لمكرم جليل و انّ الكاذب لمهان ذليل. ٢ ٤٩٤ به راستى كه انسان راستگو مورد اكرام مردم و بزرگوار است و به راستى كه دروغگو خوار و پست است.

٥٠٧٧ ٤٨- اشرف الاقوال الصّدق. ٢ ٤٦٧ شريف‏ترين گفتارها راستگويى است.

٥٠٧٨ ٤٩- اقلّ شي‏ء الصّدق و الامانة.

٢ ٤٣٢ كمتر چيزى كه وجود دارد راستى و امانت است.

٥٠٧٩ ٥٠- اذا نطقت فاصدق. ٣ ١١٤ هنگامى كه سخن گويى راست بگو.

٥٠٨٠ ٥١- اذا حدّثت فاصدق. ٣ ١١٧ هنگامى كه داستان و حديث گويى راست بگو.

٥٠٨١ ٥٢- اذا احبّ اللَّه عبدا الهمه الصّدق. ٣ ١٦١ هر گاه خداوند بنده‏اى را دوست بدارد، راستى و راستگويى را به او الهام فرمايد.

٥٠٨٢ ٥٣- بالصّدق تكون النّجاة.

٣ ٢٠٧ به وسيله راستى است نجات و رستگارى.

٥٠٨٣ ٥٤- بالصّدق تكمل المروءة.

٣ ٢٠٨ به وسيله راستى جوانمردى كامل شود.

٥٠٨٤ ٥٥- بالصّدق تتزيّن الاقوال.

٣ ٢١٧ به وسيله راستگويى گفتارها آراسته گردد.

٥٠٨٥ ٥٦- بالصّدق و الوفاء تكمل المروءة لاهلها. ٣ ٢٣١ به وسيله راستى و وفادارى است كه جوانمردى جوانمردان كامل شود.

٥٠٨٦ ٥٧- تحرّى الصّدق و تجنّب الكذب اجمل شيمة و افضل ادب.

٣ ٢٨٢ انتخاب راستگويى و پرهيز از دروغ زيباترين خصلت و برترين ادب انسانى است.

٥٠٨٧ ٥٨- توخّ الصّدق و الامانة و لا تكذّب من كذّبك، و لا تخن من خانك.

٣ ٣٠٦ راستگويى و امانتدارى را بر گزين و دروغگو مشمار كسى كه تو را دروغگو بشمارد و خيانت نكن به كسى كه به تو خيانت كند.

٥٠٨٨ ٥٩- ثمرة العقل الصّدق. ٣ ٣٣٣ ميوه عقل، راستگويى است.

٥٠٨٩ ٦٠- ثلاث هنّ زين المؤمن : تقوى اللَّه و صدق الحديث و اداء الامانة.

٣ ٣٤٢ سه چيز است كه اينها زيور مؤمن است : تقواى الهى و راستگويى و امانتدارى.

٥٠٩٠ ٦١- خير الكلام الصّدق. ٣ ٤٢٩ بهترين گفتارها راستگويى است.

٥٠٩١ ٦٢- خير الخلال صدق المقال و مكارم الافعال. ٣ ٤٣٠ بهترين خصلتها راستى گفتار و نيكى كردار است.

٥٠٩٢ ٦٣- رأس الايمان الصّدق. ٤ ٤٧ اساس ايمان راستگويى است.

٥٠٩٣ ٦٤- رأس الايمان لزوم الصّدق.

٤ ٥٤ اساس ايمان ملازمت با راستى و راستگويى است.

٥٠٩٤ ٦٥- ربّ صادق من خبر الدّنيا عندك مكذّب. ٤ ٧٧ چه بسا انسانهاى راستگو در مورد اخبار دنيا (و بى‏وفايى آن) كه در پيش تو دروغگو به حساب آيند.

٥٠٩٥ ٦٦- شيئان هما ملاك الدّين : الصّدق و اليقين. ٤ ١٨٤ دو چيز است كه اين دو ملاك و معيار دين و آئين است : راستگويى و يقين.

٥٠٩٦ ٦٧- صدّق بما سلف من الحقّ، و اعتبر بما مضى من الدّنيا، فانّ بعضها يشبه بعضا، و آخرها لاحق باوّلها. ٤ ٢٠٨ تصديق كن بدانچه از حق كه از پيش گذشته است، و از گذشته دنيا عبرت و پند گير، زيرا هر بخشى از بخشها دنيا به يكديگر شباهت دارد، و پايان آن به آغاز آن ملحق شود. ٥٠٩٧ ٦٨- صدق الرّجل على قدر مروّته.

٤ ٢١١ راستگويى مرد به اندازه جوانمردى او است.

٥٠٩٨ ٦٩- عليك بالصّدق فانّه خير مبنىّ. ٤ ٢٨٩ بر تو باد به راستگويى كه به راستى بهترين بناهاست.

٥٠٩٩ ٧٠- عليك بالصّدق فمن صدق فى اقواله جلّ قدره. ٤ ٢٩٦ بر تو باد به راستگويى كه هر كس در گفتارش راستگو باشد ارزشش بزرگ گردد.

٥١٠٠ ٧١- على الصّدق و الامانة مبنى الايمان. ٤ ٣١٨ بر پايه راستى و امانت، بناى ايمان پى‏ريزى شده است.

٥١٠١ ٧٢- عاقبة الصّدق نجاة و سلامة.

٤ ٣٦٣ سرانجام راستگويى رستگارى و سلامت است.

٥١٠٢ ٧٣- كن صادقا تكن وفيّا. ٤ ٥٩٩ راستگو باش تا با وفا باشى (يعنى راستگويى سبب وفادارى به عهد و پيمان گردد).

٥١٠٣ ٧٤- لكلّ شي‏ء حيلة و حيلة المنطق الصّدق. ٥ ١٦ هر چيزى را چاره‏اى است و چاره سخن گفتن، راستگويى است (يعنى براى رفع گزند از سخن گفتن).

٥١٠٤ ٧٥- من جار عن الصّدق ضاق مذهبه. ٥ ٢٧٣ هر كس كه از راستى و راستگويى روى بگرداند راه بر او تنگ گردد.

٥١٠٥ ٧٦- من صدق مقاله زاد جلاله.

٥ ٢٧٨ كسى كه گفتارش راست باشد جلالت قدر و مقامش افزون گردد.

٥١٠٦ ٧٧- للصّدق نجعة. ٥ ٢٦ راستى را اثرى است (مخصوص).

٥١٠٧ ٧٨- من صدق اصلح ديانته.

٥ ١٦٤ كسى كه راست گويد ديانت خود را اصلاح كرده است.

٥١٠٨ ٧٩- من عرف بالصّدق جاز كذبه.

٥ ٢٠٨ كسى كه به راستى و راستگويى شناخته شود دروغ او نيز پذيرفته شود.

٥١٠٩ ٨٠- من كان صدوقا لم يعدم الكرامة. ٥ ٢١٥ كسى كه راستگو باشد كرامت و بزرگوارى را از دست ندهد.

٥١١٠ ٨١- من قال بالصّدق انجح. ٥ ١٦٨ كسى كه راست بگويد رستگار شود.

٥١١١ ٨٢- ليكن اوثق النّاس لديك انطقهم بالصّدق. ٥ ٤٩ بايد مطمئن‏ترين مردم نزد تو كسى باشد كه از همه راستگوتر است.

٥١١٢ ٨٣- ليكن مرجعك الى الصّدق فانّ الصّدق خير قرين. ٥ ٥٠ بايد بازگشت تو به سوى راستى باشد كه راستى بهترين قرين و همراه است.

٥١١٣ ٨٤- لسان العلم الصّدق. ٥ ١٢٤ زبان دانش و علم راستگويى است.

٥١١٤ ٨٥- من صدّق الواشي أفسد الصّديق. ٥ ٣٠٢ كسى كه سخن چين را تصديق كند دوست و دوستى خود را تباه كرده است.

٥١١٥ ٨٦- من صدقت لهجته قويت حجّته. ٥ ٣٠٣ كسى كه زبانش راستگو باشد برهان و دليل او قوى و محكم است. ٥١١٦ ٨٧- من صدقت لهجته صحّت حجّته. ٥ ٤٥٦ كسى كه زبانش راست باشد برهان و دليلش صحيح و درست است.

٥١١٧ ٨٨- من صدق نجا. ٥ ٤٦٦ كسى كه راست گويد رستگار گردد.

٥١١٨ ٨٩- ملاك الاسلام صدق اللّسان.

٦ ١١٨ ملاك و معيار اسلام راستگويى زبان است.

٥١١٩ ٩٠- مروّة الرّجل صدق لسانه.

٦ ١٣٥ جوانمردى مرد راستگويى زبان او است.

٥١٢٠ ٩١- ملاك المروّة صدق اللّسان.

و بذل الاحسان. ٦ ١٤٨ ملاك جوانمردى راست‏گويى و بذل نيكوكارى و احسان است.

٥١٢١ ٩٢- لا سبيل أنجى من الصّدق.

٦ ٣٨٤ راهى نجات بخش‏تر از راستگويى نيست.

٥١٢٢ ٩٣- لا ترجمان اوضح من الصّدق.

٦ ٣٧٩ ترجمانى آشكارتر از راستگويى نيست.

٥١٢٣ ٩٤- لا مخبر افضل من الصّدق.

٦ ٣٨١ خبرى برتر از راستگويى نيست.

٥١٢٤ ٩٥- لا يغلب من يحتجّ بالصّدق.

٦ ٣٩٠ مغلوب و محكوم نشود كسى كه به درستى و راستى احتجاج كرده و دليل آورد.

٥١٢٥ ٩٦- يبلغ الصّادق بصدقه ما لا يبلغه الكاذب باحتياله. ٦ ٤٧١ انسان راستگو به وسيله راستگويى به جايى رسد كه دروغگو با چاره انديشى و تدبير خود بدان نرسد.

٥١٢٦ ٩٧- يكتسب الصّادق بصدقه ثلاثا : حسن الثّقة به، و المحبّة له، و المهابة عنه. ٦ ٤٨٠ انسان راستگو با راستگويى خويش سه نعمت و فضيلت را به دست آورد : (١) اعتماد نيك (مردم) را، (٢) محبت و دوستى (آنان را)، (٣) ترس و ابهّت از خود را (در برابر ديگران).

٥١٢٧ ٩٨- احسن الافعال ما وافق الحقّ و افضل المقال ما طابق الصّدق. ٢ ٤٦٨ بهترين كارها آن است كه با حق و حقيقت موافق باشد و بهترين سخنان آن است كه با صداقت و راستى مطابقت داشته باشد.

باب الصدقة

٥١٢٨ ١- الصّدقة كنز. ١ ٥٦ صدقه دادن گنجى است (كه براى روز واپسين ذخيره شود).

٥١٢٩ ٢- الصّدقة تقى. ١ ٥٧ صدقه دادن نگاه مى‏دارد (انسان را از بلاهاى دنيا و آخرت).

٥١٣٠ ٣- الصّدقة افضل القرب. ١ ٧٦ صدقه بهترين وسيله نزديكى به پيشگاه خداى تعالى است.

٥١٣١ ٤- الصّدقة افضل الحسنات. ١ ٧٩ صدقه برترين نيكى‏هاست.

٥١٣٢ ٥- الصّدقة كنز الموسر. ١ ٢٦٥ صدقه گنج انسانهاى دارا و توانگر است (براى روز نياز رستاخيز).

٥١٣٣ ٦- الصّدقة تقى مصارع السّوء.

١ ٣٩١ صدقه نگه مى‏دارد از زمين خوردنهاى بد (و بلاهاى كوبنده و شكننده).

٥١٣٤ ٧- الصّدقة فى السّرّ من افضل البرّ. ١ ٣٩٢ صدقه پنهانى از بزرگترين نيكى‏هاست.

٥١٣٥ ٨- الصّدقة اعظم الرّبحين. ٢ ٢٥ صدقه بزرگترين سود از دو بخش سود زندگى است. ٥١٣٦ ٩- الصّدقة افضل الذّخرين. ٢ ٢٦ صدقه بزرگترين اندوخته از دو بخش اندوخته زندگى است.

٥١٣٧ ١٠- الصّدقة تستنزل الرّحمة.

٢ ١٥٢ صدقه رحمت حق را ريزان كند.

٥١٣٨ ١١- الصّدقة تستدفع البلاء و النّقمة. ٢ ١٦٦ صدقه بلا و عذاب را دفع كند.

٥١٣٩ ١٢- استنزلوا الرّزق بالصّدقة.

٢ ٢٤٠ روزى را به وسيله صدقه از آسمان فرود آوريد.

٥١٤٠ ١٣- انّ افضل الخير صدقة السّرّ و برّ الوالدين و صلة الرّحم. ٢ ٥٤٤ به راستى كه برترين نيكى‏ها : صدقه پنهانى، و نيكى به پدر و مادر، و صله رحم است.

٥١٤١ ١٤- اذا املقتم فتاجروا اللَّه بالصّدقة. ٣ ١٢٥ هر گاه نادار و درويش شديد با خداوند به‏ وسيله صدقه تجارت و سودا كنيد. ٥١٤٢ ١٥- بالصّدقة تفسح الآجال. ٣ ٢١٢ به وسيله صدقه عمرها وسعت يابد (و زياد شود).

٥١٤٣ ١٦- بركة المال فى الصّدقة. ٣ ٢٦٠ بركت مال، در دادن صدقه است.

٥١٤٤ ١٧- تاجر اللَّه تربح. ٣ ٢٧٦ با خدا معامله كن (با پرداخت صدقه) تا سود برى.

٥١٤٥ ١٨- ثقّلوا موازينكم بالصّدقة.

٣ ٣٥٠ ترازوى اعمال خود را با صدقه سنگين كنيد.

٥١٤٦ ١٩- حصّنوا انفسكم بالصّدقة.

٣ ٤٠٦ جانهاى خود را با صدقه حفظ كنيد.

٥١٤٧ ٢٠- خير الصّدقة اخفاها. ٣ ٤٢٥ بهترين صدقه، پنهانى‏ترين آنهاست.

٥١٤٨ ٢١- سوسوا ايمانكم بالصّدقة.

٤ ١٣٥ ايمان خود را با صدقه پرورش دهيد و كامل كنيد.

٥١٤٩ ٢٢- صدقة السّرّ تكفّر الخطيئة و صدقة العلانية مثراة فى المال. ٤ ٢٠٧ صدقه پنهانى گناه را پاك كند، و صدقه آشكارا در مال بيفزايد.

٥١٥٠ ٢٣- صدقة العلانية تدفع ميتة السّوء. ٤ ٢٠٩ صدقه آشكار مرگ‏هاى بد را دفع كند.

٥١٥١ ٢٤- عليك بالصّدقة تنج من دنائة الشّحّ. ٤ ٢٩٨ بر تو باد به صدقه تا از پستى بخل نجات يابى.

٥١٥٢ ٢٥- كفّروا ذنوبكم و تحبّبوا الى ربّكم بالصّدقة و صلة الرّحم. ٤ ٦٣٥ گناهان خود را با صدقه و صله رحم بپوشانيد (و پاك كنيد) و به وسيله آنها خود را در پيشگاه خداوند محبوب‏ گردانيد.