ترجمه غرر الحكم و درر الكلم جلد ۱

ترجمه غرر الحكم و درر الكلم0%

ترجمه غرر الحكم و درر الكلم نویسنده:
گروه: متون حدیثی

ترجمه غرر الحكم و درر الكلم

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محمد تمیمی آمدی، مترجم: سيد هاشم رسولى محلاتى
گروه: مشاهدات: 55988
دانلود: 9905


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 319 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 55988 / دانلود: 9905
اندازه اندازه اندازه
ترجمه غرر الحكم و درر الكلم

ترجمه غرر الحكم و درر الكلم جلد 1

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

باب معرفة اللَّه تعالى شأنه (معرفت خداى تعالى و صفات خداوند و روابط بندگان با او)

٤٩١ ١- هو اللَّه الّذى تشهد له اعلام الوجود على قلب ذى الجحود.

٦ ٢٠٤ او است خدايى كه گواهى دهد براى او نشانه‏هاى هستى بر دل انكار كننده.

٤٩٢ ٢- لا تدرك اللَّه جلّ جلاله العيون بمشاهدة الأعيان، لكن تدركه القلوب بحقائق الايمان.

٦ ٤٢١ خداوند جلّ جلاله را چشمها هرگز آشكارا نبيند، اما دلها با نيروى حقيقت ايمان، وى را درك كنند.

٤٩٣ ٣- لم يتناه سبحانه في العقول فيكون في مهبّ فكرها مكيّفا، و لا في روّيات خواطرها محدّدا مصرّفا.

٥ ١٠٢ خداى سبحان (چنان است كه) در خردها نگنجد، و در مسير وزش افكار در كيفيّت خاصّى قرار نگيرد، و در وهمها در نيايد تا به تصرّف آنها در آيد و محدود شود.

٤٩٤ ٤- لم تره سبحانه العقول فتخبر عنه، بل كان تعالى قبل الواصفين به له.

٥ ٩٩ خداى سبحان را خردها نبيند تا از وى بازگو كند، بلكه خداى تعالى پيش از توصيف هر وصف كننده‏اى خود آغاز به وصف خود كرده است.

٤٩٥ ٥- غوص الفطن لا يدركه، و بعد الهمم لا يبلغه.

٤ ٣٨٩ غواصّان درياى علوم و زيركى دركش نكنند، و همّتهاى والا و افكار بلند به كنه ذاتش نرسند.

٤٩٦ ٦- قريب من الاشياء غير ملابس بعيد منها غير مباين.

٤ ٥١٢ نزديك هر چيز است امّا نه اين كه پوشيده باشد با آن، دور است از آنها امّا نه اين كه از آنها جدا باشد.

٤٩٧ ٧- ليس في الاشياء بوالج و لا عنها بخارج.

٥ ٨٩ نه به درون چيزها رفته، و نه از آنها بيرون آمده است.

٤٩٨ ٨- لم يحلل اللَّه سبحانه في الأشياء فيكون فيها كائنا و لم ينأ عنها فيقال هو عنها بائن.

٥ ١٠٤ نه حلول كرده است خداى سبحان در چيزها كه پندار شود در آنهاست، و نه دور است از چيزها كه گفته شود از آنها جداست.

٤٩٩ ٩- من تفكّر في ذات اللَّه الحد.

٥ ٣٠٥ كسى كه در باره ذات خداى تعالى تفكر كند، الحاد ورزيده از دين بيرون رود.

٥٠٠ ١٠- من تفكّر في ذات اللَّه تزندق.

٥ ٣٠٨ كسى كه در باره ذات خداى تعالى بينديشد و تفكر نمايد، بى دين گردد.

٥٠١ ١١- تعنو الوجوه لعظمة اللَّه و تجل القلوب من مخافته، و تتهالك النّفوس على مراضيه.

٣ ٣٠٢ چهره‏ها در برابر عظمتش فروتن و خاضع، و دلها از هيبتش ترسان، و جانها در راه رسيدن به خشنودى‏اش خود را فانى سازند.

٥٠٢ ١٢- كلّ مسمّى بالوحدة غير اللَّه سبحانه قليل.

٤ ٥٣٤ هر چه را تنها و واحد خوانند بجز خداى سبحان اندك و تنهاست.

(جز خداى سبحان كه در عين وحدت و يگانگى بى‏انتها و فرمانرواست) ٥٠٣ ١٣- من وحّد اللَّه سبحانه لم يشبّهه بالخلق.

٥ ٣٣٨ كسى كه خداى سبحان را به يكتايى و يگانگى بشناسد، هيچ گاه او را به خلق تشبيه نكند.

٥٠٤ ١٤- لم يطّلع اللَّه سبحانه العقول على تحديد صفته، و لم يحجبها عن واجب معرفته.

٥ ٩٨ خداى سبحان عقلها را بر چگونگى صفات خويش آگاه نساخته، امّا از مقدار لازم نيز در باره شناخت خود آنها را باز نداشته.

٥٠٥ ١٥- خرق علم اللَّه سبحانه باطن غيب السّترات، و احاط بغموض عقائد السّريرات.

٣ ٤٤ علم و دانش خداى سبحان اعماق پرده‏هاى غيب را شكافته، و به عقايد پيچيده و پنهان احاطه كرده است.

٥٠٦ ١٦- انّ اللَّه سبحانه عند اضمار كلّ مضمر، و قول كلّ قائل، و عمل كلّ عامل.

٢ ٥٠٤ براستى كه خداى سبحان نزد آنچه پنهان كرده هر انسانى در درون خود، و گفتار هر گوينده و عمل هر عمل كننده حاضر و بدان آگاه است.

٥٠٧ ١٧- كلّ سرّ عند اللَّه علانية.

٤ ٥٣٨ هر پنهانى، نزد خدا آشكار است.

٥٠٨ ١٨- كلّ قادر غير اللَّه سبحانه مقدور.

٤ ٥٣٨ هر قادر و توانايى جز خداى سبحان مقدور (و تحت قدرت او) است.

٥٠٩ ١٩- كلّ غالب غير اللَّه مغلوب.

٤ ٥٣٩ هر غالبى جز خداوند مغلوب است.

٥١٠ ٢٠- كلّ طالب غير اللَّه مطلوب.

٤ ٥٣٩ هر طالب و جوينده‏اى جز خداوند مطلوب است.

٥١١ ٢١- كلّ مالك غير اللَّه سبحانه مملوك.

٤ ٥٣٦ هر مالك و دارنده‏اى جز خداى سبحان مملوك است.

٥١٢ ٢٢- كلّ قوىّ غير اللَّه سبحانه ضعيف.

٤ ٥٣٦ هر نيرومندى جز خداى سبحان ناتوان است.

٥١٣ ٢٣- كلّ شي‏ء خاشع للَّه.

٤ ٥٣٨ هر چيزى در پيشگاه خدا خاشع (فروتن و افتاده) است.

٥١٤ ٢٤- كلّ باطن عند اللَّه جلّت آلاؤه ظاهر.

٤ ٥٣٨ هر درونى در پيشگاه خدايى كه نعمتهايش والاست، آشكار و ظاهر است.

٥١٥ ٢٥- لو كان لربّك شريك لاتتك رسله.

٥ ١١١ اگر براى پروردگارت شريكى بود رسولان و پيامبران او نيز نزد تو آمده بودند.

٥١٦ ٢٦- عجبت لمن يشّك في قدرة اللَّه و هو يرى خلقه.

٤ ٣٣٣ در شگفتم از كسى كه در قدرت خدا ترديد كند با اين كه آفريده او را مى‏بيند.

٥١٧ ٢٧- انّ اللَّه سبحانه امر عباده تخييرا، و نهاهم تحذيرا، و كلّف يسيرا، و لم يكلّف عسيرا، و اعطى على القليل كثيرا، و لم يعص مغلوبا، و لم يطع مكرها، و لم يرسل الانبياء لعبا، و لم ينزل الكتاب عبثا، و ما خلق السّماوات و الارض و ما بينهما باطلا، ذلك ظنّ الّذين كفروا فويل للّذين كفروا من النّار.

٢ ٦١٣ براستى كه خداى سبحان به بندگان خود امر فرموده در حالى كه در انجام آن مخيّر هستند (و مجبورشان نكرد) و نهيشان فرمود تا بترسند و دست بدارند، آنچه تكليف كرده آسان و تكليف دشوارى نكرده، در برابر كار كم پاداش بسيار دهد، نافرمانى‏اش نكنند از آن رو كه بر او چيره‏اند، و فرمانش نبرند از آنكه‏ ناگزيرند، پيامبران را به بازيچه نفرستاد، و كتاب آسمانى را بيهوده نازل نكرد، و آسمانها و زمين و آنچه را در ميان آنها است باطل و بى‏هدف نيافريد، اين پندار كسانى است كه كافر شدند، واى بر آن كافران از آتش دوزخ.

٥١٨ ٢٨- لم يأمركم اللَّه سبحانه الّا بحسن و لم ينهكم الّا عن قبيح.

٥ ١٠٤ دستور نداده خداوند سبحان شما را مگر به چيز نيكو، و نهى نكرده است شما را مگر از چيز زشت.

٥١٩ ٢٩- لم يترك اللَّه سبحانه خلقه مغفلا و لا أمرهم مهملا.

٥ ١٠٢ وا نگذارده است خداى سبحان خلق خود را كه از آنان غافل باشد و نه آنكه كارشان را به خودشان وا گذارده باشد.

٥٢٠ ٣٠- ما كان اللَّه سبحانه ليضلّ احدا و ليس اللَّه بظلّام للعبيد.

٦ ٨٧ خداى سبحان چنان نيست كه أحدى (از بندگان خود را) گمراه كند، و خداوند نسبت به بندگان خود ستمكار نيست.

٥٢١ ٣١- ما اعظم حلم اللَّه سبحانه عن اهل العناد و ما اكثر عفوه عن مسرفى العباد.

٦ ٩٢ چه بزرگ است بردبارى خداى سبحان از آنان كه اهل عناد و دشمنى هستند، و چه بسيار است گذشت و عفو او از بندگان ولخرج و اسرافكار.

٥٢٢ ٣٢- انّ اليسير من اللَّه سبحانه لاكرم من الكثير من خلقه.

٢ ٥٢٣ براستى كه انعام اندك از خداى سبحان، گرامى‏تر است از انعام بسيارى كه از خلق او باشد.

٥٢٣ ٣٣- المؤمن من كان حبّه للَّه و بغضه للَّه و اخذه للَّه و تركه للَّه.

٢ ٣٧ مؤمن كسى است كه دوستى‏اش براى خدا، و خشمش براى خدا، و گرفتنش براى خدا، و واگذاردنش براى خدا باشد.

٥٢٤ ٣٤- جماع الخير في الموالاة في اللَّه، و المعاداة في اللَّه، و المحبّة في اللَّه، و البغض في اللَّه.

٣ ٣٧١ مجموعه خير و خوبى در دوستى كردن در راه خدا و دشمنى كردن در راه خدا و محبّت در راه خدا و بغض در راه خدا است.

(يعنى محور همه كارها بايد خدا باشد) ٥٢٥ ٣٥- من اعطى في اللَّه، و منع في اللَّه، و أحبّ في اللَّه، و أبغض في اللَّه فقد استكمل الايمان.

٥ ٤٢٦ كسى كه در راه خدا عطا كند و در راه خدا جلوگيرى كند و در راه خدا دوست بدارد و در راه خدا دشمن بدارد، براستى كه ايمان خود را به كمال رسانده است.

٥٢٦ ٣٦- غاية الايمان الموالاة في اللَّه، و المعاداة في اللَّه، و التّباذل في اللَّه، و التّواصل في اللَّه سبحانه.

٤ ٣٧٥ نهايت ايمان دوستى كردن در راه خدا و دشمنى كردن در راه خدا و بخشش كردن در راه خدا و پيوند كردن در راه خداى سبحان است.

٥٢٧ ٣٧- من أحبّ أن يكمل ايمانه فليكن حبّه للَّه، و بغضه للَّه، و رضاه للَّه، و سخطه للَّه.

٥ ٣٩٢ كسى كه دوست دارد ايمانش كامل گردد بايد كه دوستى‏اش در راه خدا، دشمنى‏اش در راه خدا، خوشنودى‏اش در راه خدا و خشمش در راه خدا باشد.

٥٢٨ ٣٨- لا يكمل ايمان عبد حتّى يحبّ من احبّه اللَّه سبحانه، و يبغض من ابغضه اللَّه سبحانه.

٦ ٤١٧ كامل نشود ايمان بنده‏اى تا اين كه دوست بدارد هر كه را خداى سبحان دوست مى‏دارد، و مبغوض دارد هر كه را خداى سبحان مبغوض دارد.

٥٢٩ ٣٩- واصلوا من تواصلونه في اللَّه و اهجروا من تهجرونه في اللَّه سبحانه.

٦ ٢٣٨ با هر كه پيوند مى‏كنيد در راه خدا پيوند كنيد، و از هر كه دورى مى‏كنيد در راه خدا دورى كنيد.

٥٣٠ ٤٠- الجى‏ء نفسك في الامور كلّها الى الهك، فانّك تلجئها الى كهف حريز.

٢ ٢٠٥ در همه كارها خويشتن را به معبود خود بسپار، كه در اين صورت به راستى آن را به دژ محكمى سپرده‏اى.

٥٣١ ٤١- الا مستعدّ للقاء ربّه قبل زهوق‏ نفسه ٢ ٣٢٩ آيا هيچ- كس نيست كه قبل از بيرون رفتن جانش آماده ديدار پروردگار خود باشد.

٥٣٢ ٤٢- اوثق سبب اخذت به سبب بينك و بين اللَّه.

٢ ٤٤٣ محكم‏ترين وسيله‏اى كه مى‏توان به دست گيرى وسيله‏اى است كه ميان تو و خداوند باشد ٥٣٣ ٤٣- انّ قولنا : «انّا للَّه» اقرار على انفسنا بالملك و قولنا : «انّا اليه راجعون» اقرار على انفسنا بالهلك.

٢ ٥٥٤ به راستى اين كه ما مى‏گوييم «انّا للَّه»- ما از آن خداييم- اقرارى است بر خود كه ما ملك او هستيم، و گفتارمان «انّا اليه راجعون»- و به سوى او باز گرديم- اقرارى است بر خود كه ما نابود شدنى هستيم.

٥٣٤ ٤٤- ان استطعت أن لا يكون بينك و بين اللَّه ذو نعمة فافعل.

٣ ٦ اگر بتوانى كارى كنى (و چنان زندگى كنى) كه ميان تو و ميان خداوند ولى نعمت ديگرى نباشد اين كار را بكن.

٥٣٥ ٤٥- انّكم ان اقبلتم على اللَّه اقبلتم و ان ادبرتم عنه أدبرتم.

٣ ٦٨ براستى كه شما اگر رو آوريد به خدا بخوبى و رستگارى رو آورده‏ايد و اگر روى بگردانيد هم از او رو گردانده‏ايد.

٥٣٦ ٤٦- انّك ان حاربت اللَّه حربت و هلكت.

٣ ٥٤ براستى كه تو اگر با خدا بجنگى ربوده شوى و نابود گردى.

٥٣٧ ٤٧- اذا اكرم اللَّه عبدا شغله بمحبّته.

٣ ١٤١ هر گاه خداوند بنده‏اى را دوست بدارد او را به محبّت خود سرگرمش سازد.

٥٣٨ ٤٨- اذا رأيت اللَّه يؤنسك بخلقه و يوحشك من ذكره فقد أبغضك.

٣ ١٣١ هر گاه ديدى خداوند تو را با خلق خود مأنوس و سرگرم ساخته و از ذكر خود رمانده است، آن وقت است كه به راستى تو را مبغوض داشته است.

٥٣٩ ٤٩- تحبّب الى اللَّه سبحانه بالرّغبة فيما لديه.

٣ ٢٨٧ دوستى كن به سوى خدا به وسيله ميل و رغبت بدانچه نزد او است.

(يعنى با اطاعت و فرمانبردارى او اجر و پاداش حق را بطلب) ٥٤٠ ٥٠- تقرّب الى اللَّه سبحانه فانّه يزلف المقرّبين اليه.

٣ ٢٨٨ به سوى خداى سبحان تقرّب جوى كه به راستى خداوند نزديك گرداند به خود آنها كه به درگاهش تقرّب جويند.

٥٤١ ٥١- تقرّب الى اللَّه سبحانه بالسّجود و الرّكوع و الخضوع لعظمته و الخشوع.

٣ ٣١٢ به درگاه خداى سبحان نزديكى و تقرّب بجوى به وسيله سجده و ركوع و افتادگى و خشوع در برابر عظمت و بزرگى او.

٥٤٢ ٥٢- جار اللَّه سبحانه آمن، و عدوّه خائف.

٣ ٣٥٨ كسى كه در پناه خداست در امان و آسوده خاطر است، ولى دشمن او ترسان و بيمناك است.

٥٤٣ ٥٣- زايلوا أعداء اللَّه و واصلوا اولياء اللَّه.

٤ ١١٤ از دشمنان خدا جدا شويد (و از آنها فاصله گيريد) و با دوستان خدا پيوند كنيد.

٥٤٤ ٥٤- ضاع من كان له مقصد غير اللَّه.

٤ ٢٢٩ آن كس كه هدف و مقصودى جز خدا دارد تباه گشته.

٥٤٥ ٥٥- كيف ينجو من اللَّه هاربه.

٤ ٥٦٠ چگونه نجات و رهايى يابد كسى كه از خدا بگريزد (زيرا هر جا برود از آن خدا است).

٥٤٦ ٥٦- طوبى لمن راقب ربّه و خاف ذنبه.

٤ ٢٣٨ خوشا به حال كسى كه مراقب پروردگار خويش است و از گناه خود بيمناك است.

٥٤٧ ٥٧- صلوا الّذى بينكم و بين اللَّه‏ تسعدوا.

٤ ٢٠٧ پيوند كنيد با آنكه واسطه ميان شما و خداست تا نيكبخت شويد.

٥٤٨ ٥٨- صل الّذى بينك و بين اللَّه تسعد بمنقلبك.

٤ ٢١٢ پيوند كن با آنكه واسطه ميان تو و خداوند است تا در بازگشت خود نيكبخت گردى.

٥٤٩ ٥٩- عليك بالاعتصام باللَّه فى كلّ امورك فانّها عصمة من كلّ شي‏ء.

٤ ٢٩٣ بر تو باد كه در همه كارها به خدا چنگ زنى كه خداوند از هر چيز نگهدارنده است.

٥٥٠ ٦٠- فرّوا الى اللَّه سبحانه و لا تفرّوا منه، فانّه مدرككم و لن تعجزوه.

٤ ٤٢٥ فرار كنيد به سوى خدا (و از هر چيز به سوى او بگريزيد) و از او (به سوى چيز ديگرى) فرار نكنيد كه به راستى او شما را دريابد و هرگز نمى‏توانيد او را درمانده كنيد.

٥٥١ ٦١- ليس لمن طلبه اللَّه مجير.

٥ ٧٩ كسى را كه خدا در طلب او باشد پناهى و پناهگاهى ندارد.

٥٥٢ ٦٢- كيف يضيع من اللَّه كافله.

٤ ٥٦١ چگونه تباه شود كسى كه خداوند كفيل و پايندان او است.

٥٥٣ ٦٣- من عاند اللَّه قصم.

٥ ١٨٢ كسى كه با خدا دشمنى كند شكسته شود و شكسته خورد.

٥٥٤ ٦٤- من سلّم امره الى اللَّه استظهر.

٥ ٢٧٠ كسى كه كار خود را به خدا واگذارد قوى پشت گردد.

٥٥٥ ٦٥- لن تتّصل بالخالق حتّى تنقطع عن الخلق.

٥ ٦٧ هرگز به آفريدگار نپيوندى تا اين كه از خلق خدا ببرى و منقطع گردى.

٥٥٦ ٦٦- من وثق باللَّه غنى.

٥ ١٦٧ كسى كه به خدا اعتماد و تكيه كند بى نياز گردد.

٥٥٧ ٦٧- من حارب اللَّه حرب.

٥ ١٨٢ كسى كه با خدا بجنگد ربوده شود.

٥٥٨ ٦٨- من انقطع الى غير اللَّه شقى و تعنّى.

٥ ٢٩٢ كسى كه از خدا ببرد و به غير خدا پيوند كند بدبخت گشته و به رنج و تعب دچار گردد.

٥٥٩ ٦٩- من استأذن على اللَّه اذن له.

٥ ٢٦٧ كسى كه از خدا رخصت خواهد خدايش رخصت دهد (و حاجب و دربانى ندارد).

٥٦٠ ٧٠- لم يخلقكم اللَّه سبحانه عبثا، و لم يترككم سدى، و لم يدعكم فى ضلالة و لا عمى.

٥ ١٠٣ خداى سبحان شما را بيهوده نيافريده و مهمل وا نگذارده، و سرگردان در گمراهى و نابينايى رها نكرده است.

٥٦١ ٧١- لم يخلق اللَّه سبحانه الخلق لوحشة، و لم يستعملهم لمنفعة.

٥ ٩٨ خداى سبحان آفريدگان را به خاطر تنهايى خود نيافريد، و براى سود و نفعى آنها را وادار به كار نكرد.

٥٦٢ ٧٢- من احبّ لقاء اللَّه سبحانه سلا عن الدّنيا.

٥ ٢٩٢ كسى كه ديدار خداى سبحان را دوست مى‏دارد از دنيا كنده شده و جدا گردد.

٥٦٣ ٧٣- من اغبن ممّن باع اللَّه سبحانه بغيره.

٥ ٢٢٣ چه كسى مغبون‏تر است از آنكه خداى سبحان را به ديگرى جز او فروخته است.

٥٦٤ ٧٤- من رغب فيما عند اللَّه بلغ آماله.

٥ ٣٢٤ كسى كه خواهان باشد چيزى را كه نزد خداست به آرزوهايش برسد.

٥٦٥ ٧٥- من صلح مع اللَّه سبحانه لم يفسد مع احد.

٥ ٣٣٤ كسى كه با خداى سبحان به صلاح و درستى رفتار كرده باشد با هيچ كس تباهى و فساد ندارد (و همگان او را گرامى دارند).

٥٦٦ ٧٦- من فسد مع اللَّه لم يصلح مع احد.

٥ ٣٣٤ كسى كه با خدا كار خود را تباه كرده باشد با هيچ كس اصلاح نتواند كرد.

٥٦٧ ٧٧- من جعل اللَّه سبحانه موئل رجائه كفاه امر دينه و دنياه.

٥ ٤٣٩ كسى كه به خداى سبحان را پايگاه اميدش قرار دهد، خداى تعالى كار دين و دنياى او را كفايت كند.

٥٦٨ ٧٨- من يكن اللَّه نصيره يغلب خصمه و يكن له حزبا.

٥ ٣٧٥ كسى كه خدا ياورش باشد بر دشمن خود پيروز شود، و خداوند (همانند) ياران و پشتيبانانى براى او باشد.

٥٦٩ ٧٩- من يكن اللَّه خصمة يدحض حجّته و يكن له حربا.

٥ ٣٧٤ كسى كه خدا مدّعى او باشد دليلش را باطل گرداند، و دشمن او باشد.

٥٧٠ ٨٠- من يكن اللَّه امله، يدرك غاية الامل و الرّجاء.

٥ ٣٧٥ كسى كه آرزومند خدا باشد نهايت اميد و آرزوى خود را دريابد.

٥٧١ ٨١- من ترك للَّه سبحانه شيئا عوّضه اللَّه خيرا ممّا ترك.

٥ ٣٩٥ كسى كه به خاطر خداى سبحان چيزى را واگذارد خداوند به جاى آن، بهتر از آنچه را واگذارده به او بدهد.

٥٧٢ ٨٢- لا تنصبنّ نفسك لحرب اللَّه، فلا يدلك بنقمته، و لا غنى بك عن رحمته.

٦ ٣١٩ هيچ گاه خود را در مقام نبرد با خدا قرار مده زيرا تو تاب كيفر او را ندارى، و از عفو و رحمت او بى‏نياز نيستى.

٥٧٣ ٨٣- وقّروا اللَّه سبحانه و اجتنبوا محارمه و احبّوا احبّاءه.

٦ ٢٣٤ خداى سبحان را محترم شماريد و از محرّمات الهى پرهيز كنيد و دوستانش را دوست بداريد.

٥٧٤ ٨٤- ينبغي لمن عرف اللَّه سبحانه ان يرغب فيما لديه.

٦ ٤٤٢ شايسته است براى كسى كه خداى سبحان را بشناسد كه در آنچه نزد او است رغبت كند.

٥٧٥ ٨٥- لا اله الّا اللَّه عزيمة الايمان، و فاتحة الاحسان، و مرضاة الرّحمن، و مدحرة الشّيطان.

٦ ٤٢١ كلمه «لا اله الّا اللَّه» تصميم قطعى ايمان، و باز كننده درب نيكى و احسان، و موجب خشنودى خداى رحمان، و دور كننده شيطان است.

٥٧٦ ٨٦- من امّل غير اللَّه سبحانه اكذب آماله.

٥ ٤٠٦ كسى كه به چيزى جز خداى سبحان آرزومند باشد آرزوهاى خود را دروغ و پوچ دريابد.

٥٧٧ ٨٧- من آمن باللَّه لجأ اليه.

٥ ٢٢٠ كسى كه به خدا ايمان داشته باشد به او پناه برد.

٥٧٨ ٨٨- من اعتمد على الرّأي و القياس في معرفة اللَّه ضلّ و تشعّبت عليه الأمور.

٥ ٤٦٣ كسى در راه شناخت خداوند بر رأى خود و قياس اعتماد و تكيه كند گمراه شود و كارها بر او پراكنده شود.

٥٧٩ ٨٩- ما أهول اللّهم ما نشاهده من ملكوتك، و ما أحقر ذلك فيما غاب عنّا من عظيم سلطانك.

٦ ٩٤ چه هولناك است پروردگار آنچه را مشاهده مى‏كنيم از ملكوت تو، و چه كوچك است اين در جنب آنچه پنهان است بر ما از سلطنت بزرگ تو.

٥٨٠ ٩٠- قد احاط علم اللَّه سبحانه بالبواطن، و احصى الظّواهر.

٤ ٤٧٧ به راستى كه علم خداى سبحان باطنها و نهانها را فرا گرفته و برونها را شماره كرده است.

٥٨١ ٩١- انّ أولياء اللَّه لاكثر النّاس له ذكرا و ادومهم له شكرا و اعظمهم على بلائه صبرا.

٢ ٥٥٧ به راستى كه دوستان خدا بيشتر از مردم ديگر به ياد او هستند و شكر و سپاسشان از ديگران پا بر جا تر و صبر و شكيبائيشان بر بلاى او بزرگتر است

باب الامر بالمعروف (امر به معروف)

٥٨٢ ١- انّ الامر بالمعروف و النّهى عن المنكر لا يقرّبان من اجل و لا ينقصان من رزق، لكن يضاعفان الثّواب و يعظمان الاجر، و افضل منهما كلمة عدل عند امام جائر.

٢ ٦١١ به راستى كه امر به معروف و نهى از منكر نه مرگ كسى را نزديك مى‏كنند، و نه از روزى كسى مى‏كاهند، ولى پاداش را دو چندان كرده و اجر را بزرگ گردانند، و بهتر از اين دو آن سخنى است كه در راه خدا و در مسير دفاع از عدالت در برابر پيشواى ستمگرى گفته شود.

٥٨٣ ٢- أصلح المسى‏ء بحسن فعالك و دلّ على الخير بجميل مقالك.

٢ ١٨٢ آدم بدكار را به وسيله كار نيك خود اصلاح كن، و با سخن زيبايت ديگران را به كار خير رهنمون باش.

٥٨٤ ٣- اؤمر بالمعروف تكن من اهله و انكر المنكر بيدك و لسانك، و باين من فعله بجهدك.

٢ ٢١٤ امر به معروف كن تا اهل و شايسته آن باشى، و جلوگيرى كن از كار زشت با دست و زبان خود، و از انجام كار بد جدا شود و كناره گيرى كن با تلاش و كوشش خود.

٥٨٥ ٤- ائتمروا بالمعروف و امروا به، و تناهوا عن المنكر و انهوا عنه.

٢ ٢٦٢ پذيرا باشيد دستور معروف را و خود نيز بدان دستور دهيد، و بپذيريد نهى از منكر را و خود نيز از آن نهى كنيد.

٥٨٦ ٥- من آمر بالمعروف شدّ ظهور المؤمنين.

٥ ٢٥٨ كسى كه امر به معروف كند پشت مؤمنان را محكم كرده است.

٥٨٧ ٦- كن بالمعروف آمرا و عن المنكر ناهيا، و لمن قطعك واصلا، و لمن حرمك مطيعا.

٤ ٦١٠ به معروف امر كن و از منكر (كار زشت) باز دار، و با كسى كه از تو بريده پيوند كن، و به كسى كه تو را محروم كرده عطا كن.

٥٨٨ ٧- كن آمرا بالمعروف عاملا به، و لا تكن ممّن يأمر به و ينأى عنه فيبوء باثمه و يتعرّض مقت ربّه.

٤ ٦١٦ امر به معروف كن و خود نيز بدان عمل كن و از آن كسانى نباش كه مردم را امر به معروف كنند و خود از آن دورى كنند، كه در نتيجه گناه آن را بر دوش گيرند و خود را در معرض خشم پروردگار در آورند.

٥٨٩ ٨- كن بالمعروف آمرا و عن المنكر ناهيا، و بالخير عاملا و للشّرّ مانعا.

٤ ٦١٣ به معروف امر كن و از منكر نهى كن، به كار خير عمل كن و از كار بد مردم را باز دار.

٥٩٠ ٩- قوام الشّريعة الامر بالمعروف، و النّهى عن المنكر، و اقامة الحدود.

٤ ٥١٨ قوام و اساس شريعت اسلام امر به معروف و نهى از منكر و بر پا داشتن حدود الهى است.

٥٩١ ١٠- الامر بالمعروف افضل اعمال الخلق.

٢ ١٠١ امر به معروف برترين عملها مردم است.

٥٩٢ ١١- من كان فيه ثلاث سلمت له الدّنيا و الآخرة، يأمر بالمعروف و يأتمر به، و ينهى عن المنكر و ينتهى عنه، و يحافظ على حدود اللَّه جلّ و علا.

٥ ٤٤٠ كسى كه سه چيز در او باشد دنيا و آخرتش سالم باشد، امر به معروف كند و خود نيز پذيراى آن باشد، و نهى از منكر كند و خود نيز پذيرا باشد، و حدود الهى را نگهدارى كند.

باب الامل و الأمانى (آرزو و خواسته‏ها)

٥٩٣ ١- افضل الدّين قصر الامل و افضل العبادة اخلاص العمل.

٢ ٤٦٦ برترين (مرتبه) دين كوتاه كردن آرزو است، و برترين عبادت اخلاص عمل.

٥٩٤ ٢- انّ اخسر النّاس صفقّة و اخيبهم سعيا، رجل اخلق بدنه فى طلب آماله و لم تساعده المقادير على ارادته، فخرج من الدّنيا بحسراته و قدم على الآخرة بتبعاته.

٢ ٥٧٠ به راستى كه زيانكارترين مردمان در معامله و نوميدترين‏شان در تلاش و كوشش، كسى است كه تن خويش را در راه به دست آوردن آرزوهاى خود فرسوده كرده، ولى مقدّرات در رسيدن به خواسته‏اش او را يارى نكرده، از دنيا با حسرتهاى خود بيرون رفته و در خانه آخرت با وبالهاى آن گام نهاده است.

٥٩٥ ٣- انّ اللَّه سبحانه ليبغض الطّويل الامل السّى‏ء العمل.

٢ ٥٠٦ به راستى كه خداى سبحان مبغوض دارد آنها را كه آرزوشان طولانى و بد عمل هستند.

٥٩٦ ٤- اطول النّاس املا اسوءهم عملا.

٢ ٤٠٩ طولانى‏ترين مردم در آرزو بدترين آنها در عمل هستند.

٥٩٧ ٥- اكذب شي‏ء الامل.

٢ ٣٧١ دروغ‏ترين چيزها آرزو است.

٥٩٨ ٦- اين تخدعكم كواذب الآمال.

٢ ٣٦١ كجا فريب مى‏دهد شما را آرزوهاى دروغ.

٥٩٩ ٧- أبعد شي‏ء الامل.

٢ ٣٨٤ دورترين چيزها آرزو است.

٦٠٠ ٨- ايّاك و طول الامل فكم من مغرور افتتن بطول امه، و افسد عمله و قطع اجله، فلا امله ادرك و لا ما فاته استدرك.

٢ ٣١٠ بپرهيز از آرزوى دور و دراز كه چه بسا فريب خورده‏اى كه به آرزوى دراز خويش مفتون گشته و كار خود را تباه كرده و مرگش سر رسيده، كه نه به آرزويش رسيده و نه آنچه را از دست داده تدارك كرده است.

٦٠١ ٩- ايّاك و الثّقة بالآمال فانّها من‏ شيم الحمقى.

٢ ٣٠١ بپرهيز از تكيه كردن بر آرزوها كه اين كار، شيوه بى‏خردان است.

٦٠٢ ١٠- اكذب الامل و لا تثق به، فانّه غرور و صاحبه مغرور.

٢ ١٨٨ آرزو را دروغ بدان و بدان تكيه مكن، كه به راستى آرزو فريب است و آرزومند بدان، فريب خورده است.

٦٠٣ ١١- احذروا الامل المغلوب و النّعيم المسلوب.

٢ ٢٧٢ پرهيز كنيد از آرزوى شكست خورده و مغلوب، و نعمت ربوده شده.

٦٠٤ ١٢- اتّقوا باطل الأمل فربّ مستقبل يوم ليس بمستدبره، و مغبوط فى اوّل ليلة قامت بواكيه في آخره.

٢ ٢٦٩ بپرهيزيد از آرزوى باطل، چه بسا مردمى كه به استقبال روزى رفته‏اند كه آن را به پايان نبرده‏اند، و چه بسا كسى كه در آغاز شب مورد غبطه ديگران بوده ولى در پايان شب (از دنيا رفته و) سوگوارانش بر او گريسته‏اند.

٦٠٥ ١٣- اتّقوا خداع الآمال فكم من مؤمّل يوم لم يدركه، و بانى بناء لم يسكنه، و جامع مال لم يأكله، و لعلّه من باطل جمعه و من حقّ منعه، اصابه حراما و احتمل به اثاما.

٢ ٢٦٥ بپرهيزيد از فريب آرزوها كه بسا آرزومند روزى كه آن روز را در نيابد، و سازنده ساختمانى كه در آن سكونت نكند، و گرد آورنده مالى كه آن را نخورد، و شايد آن مال را از راه باطلى گرد آورده، و (يا) از طريق حقّى كه آن را نداده، و به صورت حرام به آن مال رسيده و گناه و وبال آن را به دوش كشيده است.

٦٠٦ ١٤- الجاهل يعتمد على امله و يقصّر فى عمله.

٢ ٩٢ آدم ناتوان بر آرزوى خود تكيه كند، و در عمل كوتاهى كند.

٦٠٧ ١٥- الامل ابدا فى تكذيب، و طول الحياة للمرء تعذيب.

٢ ١١٢ آرزو پيوسته در حال تكذيب و دروغ پردازى است، و درازى زندگانى براى آدمى آزار دهنده است.

٦٠٨ ١٦- الامل كالسّراب يغرّ من رآه و يخلف من رجاه.

٢ ٧٤ آرزو همچون سرابى است كه هر كه آن را ببيند فريبش دهد، و هر كس بدان اميد بندد نوميدش كند.

٦٠٩ ١٧- يسير الامل يوجب فساد العمل.

٦ ٤٥٧ آرزوى اندك موجب تباهى عمل گردد.

٦١٠ ١٨- لا تخلو النفس من الامل حتّى تدخل في الاجل.

٦ ٤١٦ نفس انسانى از آرزو تهى نيست تا آن گاه كه در كام مرگ در آيد.

٦١١ ١٩- لا غاوّ اخدع من الامل.

٦ ٣٧٧ هيچ فريبنده‏اى فريبنده‏تر از آرزو نيست.

٦١٢ ٢٠- لا شي‏ء اكذب من الامل.

٦ ٣٨٢ چيزى دروغگوتر از آرزو نيست.

٦١٣ ٢١- نعم عون العمل قصر الامل.

٦ ١٦٠ كوتاهى آرزو براى انجام عمل ياور خوبى است.

٤٣٦ ٤٨- من لم يصلح على ادب اللَّه لم يصلح على ادب نفسه.

باب التأسى (اقتداء و پيروى)

٤٥٧ ١- احبّ العباد الى اللَّه تعالى المتأسّى بنبيّه صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلمو المقتصّ أثره.

٢ ٤٠٩ محبوب‏ترين بندگان در پيشگاه خداى تعالى كسى است كه به پيامبرش اقتدا كند (و او را اسوه و الگوى خود قرار دهد) و اثر او را دنبال كند.

باب الآفة (آفت)

٤٦٦ ١- بعوارض الافات تتكدّر النّعم.

٣ ٢١٥ با پيش آمدن آسيبها، نعمتها تيره و ناصاف گردد.

٤٦٧ ٢- كرور اللّيل و النّهار مكمن الافات و داعى الشّتات.

٤ ٦٢٦ گردش شب و روز كمينگاه آفتها و دعوت كننده به پراكندگى (انسانها) است.

٤٦٨ ٣- من السّاعات تولّد الافات.

٦ ١٠ تولّد آفتها از ساعتها است (و هر ساعتى ممكن است آفتى را بزايد).

٤٦٩ ٤- السّاعات مكمن الآفات.

١ ٩٢ ساعتها كمينگاه آفتها است.

باب الالفة (انس گرفتن)

٤٨٩ ١- من تالّف النّاس احبّوه.

٥ ١٨٤ كسى كه با مردم انس و الفت داشته باشد مردم او را دوست بدارند.

٤٩٠ ٢- المؤمن آلف مألوف متعطّف.

١ ٣٧٥ مؤمن با مردم انس دارد و ديگران نيز با او انس گيرند، و با مردم مهربانى كند.