ترجمه غرر الحكم و درر الكلم جلد ۲

ترجمه غرر الحكم و درر الكلم0%

ترجمه غرر الحكم و درر الكلم نویسنده:
گروه: متون حدیثی

ترجمه غرر الحكم و درر الكلم

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محمد تمیمی آمدی، مترجم: سيد هاشم رسولى محلاتى
گروه: مشاهدات: 56736
دانلود: 11982


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 180 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 56736 / دانلود: 11982
اندازه اندازه اندازه
ترجمه غرر الحكم و درر الكلم

ترجمه غرر الحكم و درر الكلم جلد 2

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

باب التعمق (باريك بينى)

٧١٥٩ ١- من تعمّق لم ينب الى الحقّ.

٥ ٣٨١ كسى كه در باره خداى تعالى تعمّق كند به سوى حق بازنگردد (و به جايى نرسد بلكه متحيّر و سرگردان شود).

باب العمل (كار كردن)

٧١٦٠ ١- العلم بلا عمل وبال. ٢ ٨ علم بدون عمل وبال و خسران است.

٧١٦١ ٢- العمل الصّالح افضل الزّادين.

٢ ٢٢ عمل شايسته برترين زاد و توشه از دو توشه زندگى است.

٧١٦٢ ٣- العالم من شهدت بصحّة اقواله افعاله. ٢ ٣١ عالم و دانشمند (واقعى) كسى است كه كارهايش گواهى به درستى گفتارش دهد.

٧١٦٣ ٤- الدّاعى بلا عمل كالقوس بلا وتر. ٢ ٥٥ دعا كننده بدون عمل (يعنى كسى كه‏ صرفا با زبان دعا كند و دست به اقدام عملى نزند) همچون كمان بى‏زه است (كه كارى از آن ساخته نيست).

٧١٦٤ ٥- المؤمن بعمله. ١ ٦١ مؤمن به عمل خود مؤمن است (نه به زبان فقط).

٧١٦٥ ٦- العلم بالعمل. ١ ٦٢ علم و دانش با عمل (علم) است (نه به درس خواندن تنها).

٧١٦٦ ٧- العمل عنوان الطّويّة. ١ ٨٠ عمل دليل و نشانه درون و مكنون خاطر است.

٧١٦٧ ٨- العمل شعار المؤمن. ١ ١١٢ عمل شعار و جامه زيرين مؤمن است.

٧١٦٨ ٩- العمل اكمل خلف. ١ ١٣٠ عمل كامل‏ترين باقيمانده انسان است.

٧١٦٩ ١٠- العمل رفيق الموقن. ١ ٢٤٠ عمل رفيق و دوست انسانى است كه داراى يقين است.

٧١٧٠ ١١- المرء لا يصحبه الّا العمل.

١ ٢٤٦ چيزى جز عمل همراه انسان نخواهد بود.

٧١٧١ ١٢- المحسن من صدّق اقواله أفعاله. ١ ٢٩٧ نيكوكار كسى است كه كردارهاى او گفتارش را تصديق كند.

٧١٧٢ ١٣- العلم كثير و العمل قليل. ١ ٣٢١ علم و دانش بسيار است ولى عمل كم است.

٧١٧٣ ١٤- الاعمال فى الدّنيا تجارة الآخرة. ١ ٣٤٥ عملها در دنيا كالاى تجارت آخرت است.

٧١٧٤ ١٥- العلم كلّه حجّة الّا ما عمل به.

١ ٣٦٨ علم و دانش همه‏اش حجّت است مگر آنچه بدان عمل شده (و ما بقى مورد احتجاج و بازخواست قرار گيرد).

٧١٧٥ ١٦- العامل بالعلم كالسّائر على الطّريق الواضح. ١ ٣٩٦ كسى كه به علم خود عمل كند، مانند كسى است كه در راه روشن راه مى‏رود.

٧١٧٦ ١٧- التّارك للعمل غير موقن بالثّواب عليه. ١ ٣٩٨ كسى كه عمل را ترك كند، يقين به ثواب و پاداش بر عمل خويش ندارد (و گرنه عمل را ترك نمى‏كرد).

٧١٧٧ ١٨- شتّان بين عمل تذهب لذّته و تبقى تبعته، و بين عمل تذهب مئونته و تبقى مثوبته. ٤ ١٨٠ چه دور است فاصله ميان عملى كه لذت آن رفته و پى آمد آن به جاى مانده، و ميان آن عملى كه رنجش رفته و پاداش نيكش بجاى مانده.

٧١٧٨ ١٩- طوبى لمن بادر صالح العمل قبل أن تنقطع أسبابه. ٤ ٢٤٣ خوشا به حال كسى كه مبادرت كند به عمل شايسته پيش از آنكه اسباب آن بريده شده و از دست برود.

٧١٧٩ ٢٠- طوبى لمن قدّم خالصا و عمل صالحا و اكتسب مذخورا و اجتنب محذورا. ٤ ٢٤٥ خوشا به حال كسى كه پيش فرستد عمل خالصى و كار شايسته‏اى انجام دهد و اندوخته‏اى كسب كند، و از آنچه دستور دورى آن را داده‏اند، دورى كند.

٧١٨٠ ٢١- يقبح بالرّجل أن يقصر عمله عن علمه، و يعجز فعله عن قوله.

٦ ٤٩٣ براى مرد زشت‏تر است كه كوتاه آيد عمل او از علمش و ناتوان باشد كارش از گفتارش.

٧١٨١ ٢٢- العمل ورع راجح. ١ ١٤٧ عمل پارسايى و ورعى است غالب.

٧١٨٢ ٢٣- أفضل العمل ما أريد به وجه اللّه. ٢ ٣٩١ بهترين عمل آن است كه بخاطر خداوند انجام شود.

٧١٨٣ ٢٤- اعمال العباد فى الدّنيا نصب اعينهم فى الآخرة. ٢ ٧١ عملهاى بندگان كه در دنيا انجام دهند برابر ديدگان آنها است در روز قيامت.

٧١٨٤ ٢٥- الشّرف عند اللّه سبحانه بحسن الاعمال لا بحسن الاقوال.

٢ ٨١ شرافت در پيشگاه خداى سبحان به نيكويى عمل است نه به نيكويى گفتار.

٧١٨٥ ٢٦- العلم مقرون بالعمل فمن علم عمل. ٢ ٨٧ علم (حقيقى) مقرون و بسته است به عمل، و هر كس بداند عمل كند.

٧١٨٦ ٢٧- العلم يهتف بالعمل فان اجابه و الّا ارتحل. ٢ ٨٧ علم و دانش آواز مى‏دهد و صدا مى‏زند عمل را، پس اگر پاسخش داد و گرنه كوچ مى‏كند و مى‏رود.

٧١٨٧ ٢٨- العاقل يجتهد فى عمله و يقصّر من امله. ٢ ٩٢ آدم عاقل در عمل خود مى‏كوشد و آرزوى خود را كوتاه مى‏كند.

٧١٨٨ ٢٩- العمل بالعلم من تمام النّعمة.

٢ ١٢١ عمل كردن به علم و دانش از كمال نعمت الهى است.

٧١٨٩ ٣٠- النّاس فى الدّنيا عاملان: عامل فى الدّنيا للدّنيا قد شغلته دنياه عن آخرته، يخشى على من يخلّف الفقر و يأمنه على نفسه، فيفنى عمره فى منفعة غيره، و عامل فى الدّنيا لما بعدها فجاءه الّذى له بغير عمل فأحرز الحظّين معا و ملك الدّارين جميعا.

٢ ١٤٩ مردمى كه در دنيا كار مى‏كنند دو گروه هستند: يكى آنكه كار مى‏كند در دنيا براى دنيا و سرگرم ساخته او را دنيا از آخرتش، مى‏ترسد بر بازماندگان خود از فقر و تنگدستى و ايمن است از تنگدستى خويش، چنين كسى تباه مى‏كند عمر خود را براى سود رساندن به ديگرى، و ديگر آنكه كار مى‏كند در دنيا براى عالم پس از آن، كه در اين صورت آنچه مقدّر او است بدون كار و تلاش به وى مى‏رسد، و اين كسى است كه به هر دو بهره (دنيا و آخرت رسيده) و مالك هر دو خانه (دنيا و آخرت) شده است.

٧١٩٠ ٣١- القرين النّاصح هو العمل الصّالح. ٢ ١٥٣ قرين و همراه خيرخواه، همان عمل‏ شايسته است.

٧١٩١ ٣٢- اعمل تدّخر. ٢ ١٧٠ عمل نيك كن و اندوخته بگذار.

٧١٩٢ ٣٣- اعمل بالعلم تدرك غنما.

٢ ١٧٧ عمل كن به علم تا غنيمت يابى.

٧١٩٣ ٣٤- اجعل رفيقك عملك و عدوّك املك. ٢ ١٨٢ رفيق خويش را عمل، و دشمنت را آرزوى خود قرار ده.

٧١٩٤ ٣٥- اعمل عمل من يعلم انّ اللّه مجازيه بإساءته و احسانه. ٢ ١٩٤ همانند كسى عمل كن كه مى‏داند خداى تعالى او را به بدى و خوبى‏اش كيفر دهد.

٧١٩٥ ٣٦- اعملوا بالعلم تسعدوا. ٢ ٢٣٩ عمل كنيد به علم تا نيكبخت شويد.

٧١٩٦ ٣٧- اعملوا اذا علمتم. ٢ ٢٣٩ هرگاه دانستيد عمل كنيد.

٧١٩٧ ٣٨- اعملوا و العمل ينفع و الدّعاء يسمع و التّوبة ترفع. ٢ ٢٥٦ عمل كنيد در اين زمانى كه عمل سود دهد، و دعا شنيده (و مستجاب) گردد، و توبه بالا رود (و پذيرفته شود).

٧١٩٨ ٣٩- اعملوا ليوم تذخر له الذّخائر و تبلى فيه السّرائر. ٢ ٢٦٩ عمل كنيد براى روزى كه براى آن اندوخته كنند، و پنهان ها در آن روز آشكار گردد.

٧١٩٩ ٤٠- ايّاك و كلّ عمل ينفّر عنك حرّا او يذلّ لك قدرا او يجلب عليك شرّا او تحمل به الى القيامة وزرا.

٢ ٣١٦ زنهار بپرهيز از هر كار و عملى كه آزاده‏اى را از تو برماند، يا قدر و منزلتى را از تو خوار گرداند، يا به زيان تو شرّى را به سويت جلب كند، يا به خاطر آن براى روز قيامت گناه سنگينى را بردارى.

٧٢٠٠ ٤١- الا فاعملوا و الالسن مطلقة و الابدان صحيحة و الاعضاء لدنة و المنقلب فسيح و المجال عريض، قبل ازهاق الفوت و حلول الموت‏

فحقّقوا عليكم حلوله و لا تنتظروا قدومه. ٢ ٣٤٢ آگاه باشيد، و عمل كنيد در حالى كه زبانها باز است و بدنها سالم، و اعضاى بدن نرم، و بازگشتگاه فراخ، و مجال وسيع است، پيش از آنكه زمان بگذرد، و مرگ در رسد، پس رسيدن آن را براى خود مسلّم و قطعى بدانيد، و به انتظار آمدنش نباشيد (بلكه پيش از آنكه بيايد خود را آماده كنيد).

٧٢٠١ ٤٢- انفع العلم ما عمل به. ٢ ٣٨٦ سودمندترين علم و دانش آن است كه بدان عمل شود.

٧٢٠٢ ٤٣- انفع الذّخائر صالح الاعمال.

٢ ٤٠٣ سودمندترين اندوخته‏ها كارهاى شايسته است.

٧٢٠٣ ٤٤- اقرب النّاس من الانبياء اعملهم بما امروا به. ٢ ٤١٠ نزديك‏ترين مردم به پيامبران كسى است كه به دستورهاى آنان بهتر عمل كند.

٧٢٠٤ ٤٥- احسن العلم ما كان مع العمل.

٢ ٤٢٠ بهترين علم آن است كه همراه با عمل باشد.

٧٢٠٥ ٤٦- اشرف العلم ما ظهر فى الجوارح و الاركان. ٢ ٤٢٢ شريف‏ترين علمها آن است كه در اعضا و جوارح بدن آشكار شود.

٧٢٠٦ ٤٧- اسعد النّاس بالخير العامل به.

٢ ٤٥٣ نيكبخت‏ترين مردم به كار خير آن كسى است كه بدان عمل كند.

٧٢٠٧ ٤٨- احسن المقال ما صدّقه حسن الفعال. ٢ ٤٦٣ بهترين گفتار آن است كه كردارهاى نيك آن را تصديق كند.

٧٢٠٨ ٤٩- انّ اللّه سبحانه اذا اراد بعبد خيرا وفّقه لانفاذ اجله فى احسن عمله، و رزقه مبادرة مهله في طاعته قبل الفوت. ٢ ٥٦٧ به راستى كه خداى سبحان هر گاه خير و خوبى بنده‏اى را بخواهد او را موفق دارد

به اين كه عمر خود را در بهترين عمل خود به كار گيرد و پيشى گرفتن مهلت او را در طاعت قبل از مرگ روزى فرمايد.

٧٢٠٩ ٥٠- ان احببت ان تكون اسعد النّاس بما علمت فاعمل. ٣ ٦ اگر دوست دارى كه نيكبخت‏ترين مردم باشى بدانچه مى‏دانى، پس به آن عمل كن.

٧٢١٠ ٥١- ان كنتم عاملين فاعملوا لما ينجيكم يوم العرض. ٣ ٢٠ اگر به راستى مرد عمل هستيد، پس عمل كنيد براى آنچه شما را در روز قيامت نجات بخشد.

٧٢١١ ٥٢- انّك لن يغنى عنك بعد الموت الّا صالح عمل قدّمته فتزوّد من صالح العمل. ٣ ٥٨ به راستى كه تو را بى‏نياز نسازد پس از مرگ مگر عمل شايسته‏اى كه از پيش فرستاده‏اى، (پس هر چه مى‏توانى) توشه برگير از عمل شايسته.

٧٢١٢ ٥٣- انّكم باعمالكم مجازون و بها مرتهنون. ٣ ٥٩ به راستى كه شما پاداش عملهاى خود را دريافت كرده و در گرو آنها هستيد.

٧٢١٣ ٥٤- انّك لن تحمل الى الآخرة عملا انفع لك من الصّبر و الرّضا و الخوف و الرّجاء. ٣ ٥٨ به راستى كه تو برندارى براى آخرت عملى را كه پر سودتر باشد از صبر و خوشنودى و بيم و اميد.

٧٢١٤ ٥٥- انّكم الى العمل بما علمتم احوج منكم الى تعلّم ما لم تكونوا تعلمون. ٣ ٦٠ به راستى كه شما به عمل كردن بدانچه دانسته‏ايد نيازمندتر هستيد تا به ياد گرفتن آنچه را نمى‏دانيد.

٧٢١٥ ٥٦- انّكم الى اعراب الاعمال احوج منكم الى اعراب الاقوال. ٣ ٦١ به راستى كه شما به اعراب گذارى و تصحيح عملها نيازمندتريد تا به اعراب گذارى و تصحيح گفتارها.

٧٢١٦ ٥٧- انّكم الى اكتساب صالح الاعمال احوج منكم الى مكاسب‏

الاموال. ٣ ٦٢ به راستى كه شما به كسب كردن (و به دست آوردن) عملهاى شايسته نيازمندتريد تا به كسب كردن اموال.

٧٢١٧ ٥٨- انّكم ان اغتنمتم صالح الاعمال نلتم من الآخرة نهاية الآمال. ٣ ٦٦ به راستى كه شما اگر عملهاى شايسته را غنيمت بشماريد، به نهايت آرمانهاى خود در آخرت مى‏رسيد.

٧٢١٨ ٥٩- انّما زهّد النّاس فى طلب العلم، كثرة ما يرون من قلّة من عمل بما علم. ٣ ٨٦ جز اين نيست كه آنچه مردم را در تحصيل و طلب علم بى‏رغبت كرده آن است كه بسيار مى‏بينند كه عمل كنندگان به علم اندكند (و همين سبب بى‏رغبتى آنها در تحصيل علم شده).

٧٢١٩ ٦٠- آفة العلم ترك العمل به. ٣ ١٠٧ آفت علم عمل نكردن بدان است.

٧٢٢٠ ٦١- اذا احسنت القول فاحسن العمل، لتجمع بذلك بين مزيّة اللّسان و فضيلة الاحسان. ٣ ١٧٩ هر گاه گفتار خود را نيكو كردى كردار خود را نيز نيكو كن تا بدينوسيله گرد آورى ميان مزيّت و برترى زبان و فضيلت و برترى احسان.

٧٢٢١ ٦٢- اذا رمتم الانتفاع بالعلم فاعملوا به و اكثروا الفكر فى معانيه تعه القلوب. ٣ ١٨٧ هرگاه خواستيد سودمند گرديد به علم و دانش، عمل كنيد بدان، و بسيار انديشه كنيد در معناهاى آن، تا در نتيجه دلها آن را حفظ كند و نگه دارد.

٧٢٢٢ ٦٣- بحسن العمل تجنى ثمرة العلم لا بحسن القول. ٣ ٢٢٨ به عمل نيكو است كه ميوه علم و دانش چيده شود نه به گفتار نيكو.

٧٢٢٣ ٦٤- بالاعمال الصّالحات ترفع الدّرجات. ٣ ٢٢٩ به وسيله كارهاى شايسته است كه درجه‏ها و مرتبه‏ها بالا رود.

٧٢٢٤ ٦٥- بالصّالحات يستدلّ على حسن الايمان. ٣ ٢٢٤ به وسيله كارهاى شايسته راهنمايى شود بر نيكويى ايمان.

٧٢٢٥ ٦٦- بادروا العمل و اكذبوا الامل و لاحظوا الاجل. ٣ ٢٤١ به علم و كار مبادرت ورزيد، و آرزو را دروغ بدانيد، و مرگ را ملاحظه كنيد (كه ناگهان در رسد).

٧٢٢٦ ٦٧- بادروا العمل و خافوا بغتة الاجل تدركوا افضل الامل. ٣ ٢٤٢ شتاب كنيد به سوى عمل، و بترسيد از ناگهان رسيدن مرگ، تا در نتيجه برسيد به برترين آرمان خويش (كه سعادت جاويدان است).

٧٢٢٧ ٦٨- بادروا بالعمل عمرا ناكسا.

٣ ٢٤٣ پيشى گيريد به عمل، به عمر نگونسار و سرافكنده (يعنى تا به آن زمان از عمر نگونسار نرسيده‏ايد شتاب كنيد).

٧٢٢٨ ٦٩- بادروا بالعمل مرضا حابسا و موتا خالسا. ٣ ٢٤٣ شتاب كنيد به عمل، بيمارى بازدارنده، و مرگ رباينده را (يعنى تا بيمارى آن چنانى و مرگ اين چنينى نرسيده به سوى عمل بشتابيد).

٧٢٢٩ ٧٠- بادروا صالح الاعمال و الخناق مهمل و الرّوح مرسل. ٣ ٢٤٩ بشتابيد به عملهاى شايسته، در حالى كه گلوى شما (از فشار مرگ) رها است، و جان شما آزاد است (و تا آن حالت نرسيده به سوى عمل بشتابيد).

٧٢٣٠ ٧١- بركة العمر فى حسن العمل.

٣ ٢٦٢ بركت عمر در عمل نيكو است.

٧٢٣١ ٧٢- تمام العلم استعماله. ٣ ٢٧٦ تمامى علم و كمال آن، در به كار گرفتن آن است.

٧٢٣٢ ٧٣- تصفية العمل اشدّ من العمل.

٣ ٢٧٨ تصفيه و پاك كردن عمل، سخت‏تر از خود عمل است.

٧٢٣٣ ٧٤- تمام العلم العمل بموجبه.

٣ ٢٨٠ تمامى علم و كمال آن در عمل كردن به لوازم آن است.

٧٢٣٤ ٧٥- تارك العمل بالعلم غير واثق بثواب العمل. ٣ ٢٩٠ كسى كه عمل به علم را واگذارد، چنان است كه اطمينانى به پاداش عمل ندارد.

٧٢٣٥ ٧٦- ثمرة العمل الاجر عليه. ٣ ٣٢٩ ميوه عمل پاداش آن است.

٧٢٣٦ ٧٧- ثمرة العقل العمل للنّجاة.

٣ ٣٢٩ ميوه عقل، عمل كردن براى رستگارى و نجات است.

٧٢٣٧ ٧٨- ثمرة العمل الصّالح كاصله.

٣ ٣٣٣ ميوه عمل شايسته همچون اصل و ريشه آن شايسته است.

٧٢٣٨ ٧٩- ثمرة العمل السّيّى‏ء كاصله.

٣ ٣٣٣ ميوه كار بد همچون اصل و ريشه آن بد است.

٧٢٣٩ ٨٠- ثمن الجنّة العمل الصّالح.

٣ ٣٤٩ بهاى بهشت، عمل شايسته است.

٧٢٤٠ ٨١- ثقّلوا موازينكم بالعمل الصّالح. ٣ ٣٥٠ ترازوهاى عمل خود را با عمل شايسته سنگين كنيد.

٧٢٤١ ٨٢- ثواب العمل ثمرة العمل. ٣ ٣٥٣ پاداش عمل ميوه عمل است.

٧٢٤٢ ٨٣- جماع الخير فى العمل بما يبقى و الاستهانة بما يفنى. ٣ ٣٦٠ مجموعه خير و نيكى در كار كردن به آنچه به جاى ماند، و خوار شمردن آنچه فانى شود، خواهد بود.

٧٢٤٣ ٨٤- ثواب عملك افضل من عملك.

٣ ٣٤٦ پاداش عمل و كار تو، بهتر از خود عمل است.

٧٢٤٤ ٨٥- جمال العالم عمله بعلمه. ٣ ٣٦٣ زيبايى عالم و دانشمند عمل كردن او است به علم و دانش خود.

٧٢٤٥ ٨٦- حسن العمل خير ذخر و افضل عدّة. ٣ ٣٩٤ عمل نيكو بهترين اندوخته و برترين توشه آماده است.

٧٢٤٦ ٨٧- خير الاعمال ما اصلح الدّين.

٣ ٤٢٤ بهترين عملها آن است كه دين را اصلاح كند.

٧٢٤٧ ٨٨- خير عملك ما اصلحت به يومك، و شرّه ما استفسدت به قومك. ٣ ٤٣٤ بهترين عمل تو آن است كه وضع امروزت را اصلاح كنى، و بدترين آن چيزى است كه به وسيله آن فساد و تباهى قوم و مردم خود را بخواهى.

٧٢٤٨ ٨٩- خذ من صالح العمل و خالل خير خليل، فانّ للمرء ما اكتسب و هو فى الآخرة مع من احبّ. ٣ ٤٦٤ عمل شايسته را برگير، و بهترين دوست را بگير، كه براى انسان خواهد بود آنچه را كسب كرده و در آخرت نيز با كسى خواهد بود كه او را دوست مى‏داشته.

٧٢٤٩ ٩٠- شكر المؤمن يظهر فى عمله.

٤ ١٥٩ شكر و سپاس مؤمن در عمل و كردار او آشكار شود.

٧٢٥٠ ٩١- شكر العالم على علمه، عمله به و بذله لمستحقّه. ٤ ١٦٠ سپاسگزارى عالم بر علم و دانشش، عمل كردن او است به آن علم، و بخشيدن آن به كسى كه شايسته آن است. ٧٢٥١ ٩٢- شرّ العمل ما افسدت به معادك. ٤ ١٦٧ بدترين عملها آن است كه معاد و آخرت خود را بدان تباه كنى.

٧٢٥٢ ٩٣- شرّ العلم علم لا يعمل به. ٤ ١٧٠

بدترين علمها علمى است كه بدان عمل نشود.

٧٢٥٣ ٩٤- صلاح المعاد بحسن العمل.

٤ ١٩٥ صلاح و شايستگى معاد و آخرت به نيكويى عمل است.

٧٢٥٤ ٩٥- طلب الجنّة بلا عمل حمق.

٤ ٢٥٠ طلب كردن بهشت بدون عمل حماقت و نادانى است.

٧٢٥٥ ٩٦- عليك بصالح العمل فانّه الزّاد الى الجنّة. ٤ ٢٨٩ بر تو باد به عمل شايسته كه توشه بهشت همان است.

٧٢٥٦ ٩٧- عليك بادمان العمل فى النّشاط و الكسل. ٤ ٢٩١ بر تو باد مداومت عمل در خوشحالى و بى حالى.

٧٢٥٧ ٩٨- على العالم ان يعمل بما علم ثمّ يطلب تعلّم ما لم يعلم. ٤ ٣١٧ بر عالم (لازم) است كه (نخست) عمل كند بدانچه مى‏داند، و سپس بجويد ياد گرفتن آنچه را نمى‏داند.

٧٢٥٨ ٩٩- عجبت لمن يعلم انّ للاعمال جزاء، كيف لا يحسن عمله. ٤ ٣٤٢ در شگفتم از كسى كه مى‏داند عملها را كيفرى است چگونه عمل خود را نيكو نمى‏كند.

٧٢٥٩ ١٠٠- علم المؤمن فى عمله. ٤ ٣٥٠ علم و دانش مؤمن در عمل او است.

٧٢٦٠ ١٠١- علم بلا عمل كشجر بلا ثمر.

٤ ٣٥٠ علم بى عمل همچون درخت بى ثمر و بى ميوه است.

٧٢٦١ ١٠٢- علم بلا عمل كقوس بلا وتر.

٤ ٣٥٠ علم بى عمل همچون كمان بى‏زه است.

٧٢٦٢ ١٠٣- علم بلا عمل حجّة للّه على العبد. ٤ ٣٥١ علم بى عمل حجّت و دليلى است براى خدا نسبت به بنده‏اش (كه خداى تعالى به‏

وسيله آن بر بنده خود احتجاج كند).

٧٢٦٣ ١٠٤- غاية العلم حسن العمل. ٤ ٣٧٠ نهايت علم، عمل نيكو است.

٧٢٦٤ ١٠٥- فى كلّ وقت عمل. ٤ ٣٩٦ در هر وقتى (از اوقات) عملى است (كه انسان مى‏تواند در آن وقت عملى انجام دهد و وقت خود را بيهوده نگذراند).

٧٢٦٥ ١٠٦- فى الدّنيا عمل و لا حساب.

٤ ٤٠٢ در دنيا عمل است و حسابى نيست.

٧٢٦٦ ١٠٧- ربّ آمر غير مؤتمر. ٤ ٧٨ بسا دستور دهنده‏اى كه خود دستور نپذيرد (و به دستورش عمل نكند). ٧٢٦٧ ١٠٨- زكاة العلم بذله لمستحقّه و اجهاد النّفس فى العمل به. ٤ ١٠٦ زكات علم عطا كردن آن است به كسى كه شايسته آن است، و به تلاش واداشتن نفس است در عمل كردن به آن.

٧٢٦٨ ١٠٩- كن عاملا بالخير ناهيا عن الشّرّ منكرا شيمة الغدر. ٤ ٦٠٧ عمل كننده باش به كار خير، و بازدارنده باش از كار بد، و انكار كننده باش خوى بى وفايى را.

٧٢٦٩ ١١٠- قليل العلم مع العمل خير من كثيره بلا عمل. ٤ ٥٠٦ كمى از علم توأم با عمل، بهتر است از بسيار آن كه عمل با آن نباشد.

٧٢٧٠ ١١١- قد سمّى اللّه سبحانه آثاركم و علم اعمالكم و كتب آجالكم. ٤ ٤٨٦ خداى سبحان به دقّت آثار شما را ثبت كرده، و عملهاى شما را دانسته و عمرهاى شما را نوشته است.

٧٢٧١ ١١٢- فضيلة العلم العمل به. ٤ ٤٢٧ فضيلت و برترى علم، به عمل كردن آن است.

٧٢٧٢ ١١٣- فالارواح مرتهنة بثقل اعبائها، موقنة بغيب انبائها، لا

تستزاد من صالح عملها، و لا تستعتب من سيّى‏ء زللها. ٤ ٤٤٣ (در قيامت) ارواح در گرو اعمال خويشند، و در آنجا به اسرار نهانى يقين حاصل كنند، نه بر كارهاى شايسته آنها چيزى افزوده شود، و نه از كارهاى زشتشان مى‏توانند توبه كنند. ٧٢٧٣ ١١٤- من حسن عمله بلغ من اللّه امله. ٥ ٣٧٦ كسى كه عملش نيكو باشد به آرمان خويش از خداى تعالى رسيده است.

٧٢٧٤ ١١٥- من لم يعمل بالعلم كان حجّة عليه و وبالا. ٥ ٤١٠ كسى كه به علم (خود) عمل نكند، آن علم حجّتى به زيان او و بارى بر دوش او خواهد بود.

٧٢٧٥ ١١٦- من كمال العلم العمل بما يقتضيه. ٦ ١١ از كمال علم، عمل كردن به مقتضاى آن است.

٧٢٧٦ ١١٧- من المروّة العمل للّه فوق الطّاقة. ٦ ١٩ از مردانگى است عمل كردن براى خداوند بيش از توان و طاقت.

٧٢٧٧ ١١٨- ما علم من لم يعمل بعلمه.

٦ ٦١ ندانسته است (و عالم نيست) كسى كه به علم خود عمل نكند.

٧٢٧٨ ١١٩- ما احسن من اساء عمله. ٦ ٦٢ نيكى نكرده است هر كس كه عمل خود را بد كرده است.

٧٢٧٩ ١٢٠- ما زكا العلم بمثل العمل به.

٦ ٧٣ پاكيزه نگردد علم به چيزى مانند عمل بدان.

٧٢٨٠ ١٢١- ملاك العلم العمل به. ٦ ١١٧ ملاك و معيار علم عمل به آن است.

٧٢٨١ ١٢٢- نعم الزّاد حسن العمل. ٦ ١٦٠ نيكويى عمل توشه خوبى است.

٧٢٨٢ ١٢٣- لا تكن ممّن يرجو الآخرة بغير عمل، و يسوّف التّوبة بطول الامل، يقول فى الدّنيا بقول الزّاهدين، و يعمل فيها بعمل الرّاغبين. ٦ ٣٣٢ مباش از كسانى كه بدون عمل اميد به آخرت دارد و به تأخير مى‏اندازد توبه را به خاطر درازى آرزو، سخن مى‏گويد در باره دنيا به گفته زاهدان (و مذمّت دنيا كند) ولى عمل كند در باره آن همانند عمل علاقه‏مندان به آن.

٧٢٨٣ ١٢٤- لا تجارة كالعمل الصّالح.

٦ ٣٦٤ تجارتى همچون عمل صالح (و كار شايسته) نيست.

٧٢٨٤ ١٢٥- لا ذخر أنفع من صالح العمل.

٦ ٣٧٨ اندوخته‏اى سودمندتر از عمل شايسته نيست.

٧٢٨٥ ١٢٦- لا ثواب لمن لا عمل له. ٦ ٤٠٠ كسى كه عمل ندارد پاداش ندارد. ٧٢٨٦ ١٢٧- لا يتمّ حسن القول الّا بحسن العمل. ٦ ٤٠٥ گفتار نيك كامل نشود مگر با عمل نيك.

٧٢٨٧ ١٢٨- لا ينفع قول بغير عمل. ٦ ٤٠٥ گفتارى كه عمل با آن نباشد سودى ندهد.

٧٢٨٨ ١٢٩- لا يستغنى عامل عن الاستزادة من عمل صالح. ٦ ٤٢٦ هيچ عمل كننده‏اى از افزودن عمل شايسته بى‏نياز نيست.

٧٢٨٩ ١٣٠- لا يستغنى المرء الى حين مفارقة روحه جسده، عن صالح العمل. ٦ ٤١٦ انسان تا آن هنگامى كه روح از بدنش جدا شود از عمل شايسته بى‏نياز نيست.

٧٢٩٠ ١٣١- لا يترك العمل بالعلم الّا من شكّ فى الثّواب عليه. ٦ ٤٢٣ وانگذارد عمل به علم را مگر كسى كه در پاداش و ثواب آن شك دارد.

٧٢٩١ ١٣٢- لا يعمل بالعلم الّا من ايقن بفضل الاجر فيه. ٦ ٤٢٤ عمل نكند به علم مگر كسى كه يقين دارد به فضيلت پاداش در آن عمل.

٧٢٩٢ ١٣٣- لا خير فى عمل الّا مع اليقين و الورع. ٦ ٤٣٦ خيرى در عمل نيست مگر با داشتن يقين و پارسايى.

٧٢٩٣ ١٣٤- من احسن العمل حسنت له المكافاة. ٥ ٢٧٧ كسى كه نيكو عمل كند جبران و پاداش آن نيكو خواهد بود.

٧٢٩٤ ١٣٥- من نصح فى العمل نصحته المجازاة. ٥ ٢٧٧ كسى كه در عمل خالص باشد پاداش او نيز خالص و پاك خواهد بود.

٧٢٩٥ ١٣٦- من عمل باوامر اللّه احرز الاجر. ٥ ٢٨١ كسى كه به دستورات خداوند عمل كند اجر و پاداش آن را فراهم كرده.

٧٢٩٦ ١٣٧- من انف من عمله اضطرّه ذلك الى عمل خير منه. ٥ ٣٣٣ كسى كه عمل خود را خوش ندارد و آن را لايق خود نداند اين حالت او را به عملى بهتر از آن وادارد.

٧٢٩٧ ١٣٨- ليكن اوثق الذّخائر عندك العمل الصّالح. ٥ ٥١ مطمئن‏ترين اندوخته‏ها نزد تو بايد عمل شايسته باشد.

٧٢٩٨ ١٣٩- من علم عمل. ٥ ١٤٢ كسى كه بداند عمل كند.

٧٢٩٩ ١٤٠- من عمل اشتاق. ٥ ١٥١ كسى كه عمل كند مشتاق گردد.

٧٣٠٠ ١٤١- من يعمل يزدد قوّة. ٥ ٢٠٤ كسى كه عمل كند بر نيروى خود بيفزايد.

٧٣٠١ ١٤٢- من يقصّر فى العمل يزدد فترة. ٥ ٢٠٤ كسى كه در عمل كوتاهى كند بر سستى خود بيفزايد.

٧٣٠٢ ١٤٣- من ابطأ به عمله لم يسرع به نسبه. ٥ ٢٣٦

كسى كه كندى ورزد به او عمل و كردارش (و او را به جايى نرساند) شتاب نكند به او نسب او (يعنى نسب نيكش او را به جايى نمى‏رساند).

٧٣٠٣ ١٤٤- من عمل بالعلم بلغ بغيته من الآخرة و مراده. ٥ ٢٥٨ كسى كه به علم و دانش خود عمل كند به آرمان و مراد خويش از آخرت برسد.

٧٣٠٤ ١٤٥- كمال العلم العمل. ٤ ٦٣١ كمال علم به عمل است.

٧٣٠٥ ١٤٦- ربّ صغير من عملك تستكبره. ٤ ٧٤ چه بسا عمل كوچكى كه انجام داده‏اى و آن را بزرگ به حساب آورى.

باب المعاندة (دشمنى)

٧٣٠٦ ١- من عاند النّاس مقتوه. ٥ ١٨٥ كسى كه با مردم دشمنى كند به سختى خشم او را به دل گيرند.

٧٣٠٧ ٢- من عاند الزّمان ارغمه، و من استسلم اليه لم يسلم. ٥ ٤٣٢ كسى كه با روزگار دشمنى كند بينى او را به خاك مالد، و كسى كه با او از سر دوستى در آيد سالم نماند.

باب العنف (درشتى كردن با مردم)

٧٣٠٨ ١- رأس السّخف العنف. ٤ ٥٠ اساس سبكى عقل، درشتى كردن با مردم است.

٧٣٠٩ ٢- راكب العنف يتعذّر مطلبه.

٤ ٨٦ كسى كه بر مركب درشتى كردن (و بد خلقى) سوار است خواسته‏اش در زندگى بر او دشوار گردد.

٧٣١٠ ٣- من عامل بالعنف ندم. ٥ ١٥٣ كسى كه با درشتى و سختى با مردم رفتار كند پشيمان گردد.

٧٣١١ ٤- من ركب العنف ندم. ٥ ١٨٩ كسى كه بر مركب درشتى و سختى كردن با مردم سوار شود پشيمان گردد.

باب ما لا يعني (آنچه به انسان مربوط نيست)

٧٣١٢ ١- اقصر همّتك على ما يلزمك و لا تخض فيما لا يعنيك. ٢ ١٨٢ همّت خود را محدود كن در همان كه لازم دارى (و به كارت آيد) و وارد نشو در آنچه به كارت نيايد.

٧٣١٣ ٢- اقصر رأيك على ما يلزمك تسلم، و دع الخوض فيما لا يعنيك تكرم. ٢ ١٨٩ انديشه خود را كوتاه كن در آنچه لازم دارى تا سالم بمانى، و واگذار ورود در آنچه را به كارت نيايد تا گرامى باشى.

٧٣١٤ ٣- اكبر الكلفة تعنّيك فيما لا يعنيك. ٢ ٤٣٢ بزرگترين دشوارى و تكلّف، تلاش تو است در چيزى كه به كارت نيايد.

٧٣١٥ ٤- بترك ما لا يعنيك يتمّ لك العقل. ٣ ٢٢٦ با واگذاردن چيزى كه به تو ربطى ندارد و به كارت نيايد عقل تو كامل گردد.

٧٣١٦ ٥- دع ما لا يعنيك و اشتغل بمهمّك الّذى ينجيك. ٤ ١٨ واگذار آنچه را به كارت نيايد و ربطى به تو ندارد، و مشغول شو به كار مهمّى كه تو را نجات و رهايى بخشد.

٧٣١٧ ٦- طوبى لمن قصّر همّته على ما يعنيه و جعل كلّ جدّه لما ينجيه. ٤ ٢٣٩ خوشا به حال كسى كه همّت و اندوه خود را كوتاه و محدود كند بر آنچه به دردش مى‏خورد، و همه تلاش خود را قرار دهد براى آنچه او را نجات بخشد.

٧٣١٨ ٧- كفى بالمرء غفلة ان يصرف همّته فيما لا يعنيه. ٤ ٥٨٥ در غفلت و بى‏خبرى انسان همين بس كه همّت خود را در كارى كه به دردش نمى‏خورد صرف كند.

٧٣١٩ ٨- من اشتغل بما لا يعنيه فاته ما يعنيه. ٥ ٣١٢ كسى كه خود را سرگرم سازد به چيزى كه به كارش نيايد، از دستش برود آنچه به كارش آيد.

٧٣٢٠ ٩- من اطّرح ما يعنيه وقع الى ما لا يعنيه. ٥ ٣٤٨

كسى كه به دور افكند آنچه را به كارش آيد (و به آن نپردازد) در افتد در آنچه به كارش نيايد.

٧٣٢١ ١٠- من اشتغل بغير ضرورته فوّته ذلك منفعته. ٥ ٣٦٤ كسى كه سرگرم شود بدانچه ضرورتى براى او ندارد، اين كار موجب مى‏گردد كه سود از دست او برود.

٧٣٢٢ ١١- وقوعك فيما لا يعنيك جهل مضلّ. ٦ ٢٢٥ در افتادن تو در چيزى كه به كارت نيايد نادانى گمراه كننده‏اى است.

٧٣٢٣ ١٢- لا تشتغل بما لا يعنيك و لا تتكلّف فوق ما يكفيك، و اجعل كلّ همّك لما ينجيك. ٦ ٣٢٣ سرگرم نشو بدانچه به دردت نمى‏خورد، و زحمت آنچه را بيش از كفاف تو است بر خود منه، و همه اندوه خود را براى آنچه تو را نجات بخشد قرار ده.

باب العادة (خوى پيوسته)

٧٣٢٤ ١- الفضيلة غلبة العادة. ١ ٩٧ فضيلت و برترى به غالب آمدن بر عادت است.

٧٣٢٥ ٢- العادة طبع ثان. ١ ١٨٥ عادت، خصلت دوّمى است براى آدمى.

٧٣٢٦ ٣- العادة عدوّ متملّك. ١ ٢٣٧ عادت، دشمنى است فرمانروا و زمامدار.

٧٣٢٧ ٤- افضل العبادة غلبة العادة.

٢ ٣٧٥ برترين عبادتها غالب آمدن بر عادت است.

٧٣٢٨ ٥- اصعب السّياسات نقل العادات. ٢ ٣٩٣ سخت‏ترين سياستها جابجا كردن عادتها است.

٧٣٢٩ ٦- اسوء النّاس حالا من انقطعت مادّته و بقيت عادته. ٢ ٤٤٠ بدترين مردم از نظر حال و وضع، كسى است كه در آمدش بريده شود (و پايان پذيرد) و عادتش (در خرج كردن) به جاى ماند.

٧٣٣٠ ٧- انّ طباعك تدعوك الى ما الفته. ٢ ٤٩٦ به راستى كه خصلتها و طبيعتهاى تو مى‏خوانند تو را به سوى آنچه بدان الفت گرفته‏اى.

٧٣٣١ ٨- انّ لسانك يقتضيك ما عوّدته.

٢ ٤٩٦ به راستى كه زبان تو درخواست مى‏كند از تو آنچه را بدان عادت كرده‏اى.

٧٣٣٢ ٩- آفة الرّياضة غلبة العادة. ٣ ١٠٤ آفت رياضت (و رام كردن نفس) غلبه كردن عادت است (كه مانع بزرگى سر راه رياضت نفس است).

٧٣٣٣ ١٠- بغلبة العادات الوصول الى اشرف المقامات. ٣ ٢٢٩ واصل شدن به شريف‏ترين مقامات و جايگاهها به وسيله پيروز شدن بر عادات است.

٧٣٣٤ ١١- ذلّلوا انفسكم بترك العادات وقودوها الى فعل الطّاعات، و حمّلوها اعباء المغارم، و حلّوها بفعل المكارم، و صونوها عن دنس المآثم.

٤ ٣٨ نفسهاى خود را به ترك كردن عادتها رام كنيد، و آنها را به سوى انجام اطاعتها بكشانيد، و بر آنها بارهاى سنگين قرضها و تاوانهاى مردم را بار كنيد، و آنها را به انجام كارهاى نيك بياراييد، و آنها را از چركى گناهان نگهداريد.

٧٣٣٥ ١٢- غيّروا العادات تسهل عليكم الطّاعات. ٤ ٣٨١ دگرگون كنيد عادتها را تا در نتيجه فرمانبرداريها و اطاعتهاى خداوند بر شما آسان گردد.

٧٣٣٦ ١٣- غير مدرك الدّرجات من اطاع العادات. ٤ ٣٨٢ به درجه‏هاى والا دست نيابد كسى كه از عادتهاى ناپسند فرمانبردارى كند.

٧٣٣٧ ١٤- غالبوا انفسكم على ترك العادات تغلبوها، و جاهدوا اهوائكم تملكوها. ٤ ٣٨٥ تلاش كنيد براى چيره شدن بر نفسهاى خود با ترك كردن عادتها تا بر آنها غالب‏ شويد، و پيكار كنيد با هواهاى خود تا مالك آنها گرديد.

٧٣٣٨ ١٥- للعادة على كلّ انسان سلطان. ٥ ٢٨ عادت را بر هر انسانى تسلّطى است (كه بر انسان فرمانروايى كند).

٧٣٣٩ ١٦- لسانك يستدعيك ما عوّدته و نفسك تقتضيك ما الفته. ٥ ١٣١ زبانت تو را مى‏خواند بدانچه عادت به آن كرده‏اى، و نفس تو درخواست دارد از تو آنچه را بدان الفت گرفته‏اى.

٧٣٤٠ ١٧- لسانك يقتضيك ما عوّدته.

٥ ١٢٤ زبان تو مى‏طلبد از تو هر چه را كه بدان عادتش داده‏اى.

باب العورة (آنچه از نمودن و ديدنش شرم آيد، و پوشاندنش لازم باشد)

٧٣٤١ ١- استر عورة اخيك لما تعلمه فيك. ٢ ١٧٩ بپوشان عورت (و ناديدنيهاى) برادر خود را به خاطر آنچه مى‏دانى آن را در خويشتن (يعنى به خاطر وجود آن در خودت).

٧٣٤٢ ٢- استر العورة ما استطعت يستر اللّه سبحانه فيك ما تحبّ ستره. ٢ ١٩٥ بپوشان پوشيدنيها را تا مى‏توانى، كه خداى سبحان بپوشاند در تو آنچه را كه پوشيدنش را دوست مى‏دارى.

٧٣٤٣ ٣- ليس كلّ عورة تظهر. ٥ ٧٥ هر پوشيدنى (در انسان) چنان نيست كه آشكار شود (و برخى از آنها با تدبر و تفكّر آشكار مى‏شود).

٧٣٤٤ ٤- من تتبّع عورات النّاس كشف اللّه عورته. ٥ ٣٧١ هر كه جستجو و تفحص كند در چيزهايى از مردم كه پوشانده‏اند، خداوند پوشانيدنيهاى او را آشكار سازد.

باب الاستعانة (يارى خواستن)

٧٣٤٥ ١- من استعان باللّه اعانه. ٥ ١٥٦ كسى كه از خداوند كمك جويد خداوند كمكش كند.

٧٣٤٦ ٢- من استعان بالضّعيف أبان عن‏

ضعفه. ٥ ٢٥٥ كسى كه يارى جويد از شخص ضعيف و ناتوان، پرده از ناتوانى و ضعف خود برداشته است.

٧٣٤٧ ٣- من استعان بغير مستقلّ ضيّع أمره. ٥ ٢٥٧ كسى كه يارى بجويد از شخصى كه استقلال ندارد، كار خود را ضايع و تباه كرده است.

٧٣٤٨ ٤- عليك بالاستعانة بالهك و الرّغبة اليه فى توفيقك، و تركك كلّ شانئة اولجتك فى شبهة، او اسلمتك الى ضلالة. ٤ ٢٩٢ بر تو باد به يارى جستن از پروردگار خود، و درخواست توفيق از او، و واگذاردن هر چه را احتمال مى‏دهى كه تو را در شبهه اندازد يا به گمراهى بسپارد.

٧٣٤٩ ٥- من استعان بذوى الالباب سلك سبيل الرّشاد. ٥ ٣٩٦ كسى كه از عاقلان و خردمندان يارى جويد، به دورانديشى و محكم كارى كامياب شود. ٧٣٥٠ ٦- وقّوا دينكم بالاستعانة باللّه.

٦ ٢٣٥ دين خود را به وسيله يارى جستن از خداوند نگه داريد.