ترجمه غرر الحكم و درر الكلم جلد ۲

ترجمه غرر الحكم و درر الكلم0%

ترجمه غرر الحكم و درر الكلم نویسنده:
گروه: متون حدیثی

ترجمه غرر الحكم و درر الكلم

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محمد تمیمی آمدی، مترجم: سيد هاشم رسولى محلاتى
گروه: مشاهدات: 56750
دانلود: 11982


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 180 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 56750 / دانلود: 11982
اندازه اندازه اندازه
ترجمه غرر الحكم و درر الكلم

ترجمه غرر الحكم و درر الكلم جلد 2

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

باب المال (ثروت، دارائى)

٩٤٢٢ ١- القنية احزان. ١ ٣٦ مال و ثروت اندوهها به همراه دارد.

٩٤٢٣ ٢- المال حساب. ١ ٥٢ مال و ثروت را حسابى است.

٩٤٢٤ ٣- القنية سلب. ١ ٦٣ مال و ثروت رباينده است (آرامش و قرار را مى‏برد).

٩٤٢٥ ٤- المال عارية. ١ ٦٤ مال عاريت است.

٩٤٢٦ ٥- القنية تجلب الحزن. ١ ١٠٠ مال و ثروت اندوه به بار آورد.

٩٤٢٧ ٦- المال نهب الحوادث. ١ ١٠١ مال غارت شده حوادث است.

٩٤٢٨ ٧- المال سلوة الورّاث. ١ ١٠٢ مال سبب كامروايى وارث است.

٩٤٢٩ ٨- القنية ينبوع الاحزان. ١ ١٠٦ ثروت چشمه اندوهها است.

٩٤٣٠ ٩- القنية نهب الاحداث. ١ ١٢٣ ثروت غارت شده پيش‏آمدها است.

٩٤٣١ ١٠- المال يقوّى غير الايّد. ١ ١٢٦ مال نيرومند كند كسى را كه نيرو ندارد.

٩٤٣٢ ١١- الرّجال تفيد المال، المال ما افاد الرّجال. ١ ١٣٧ مردان مال كسب كنند، ولى مال مرد كسب نمى‏كند (يعنى مردى با مال كسب نشود).

٩٤٣٣ ١٢- المال يعسوب الفجّار. ١ ١٥٢ مال و ثروت، پادشاه و فرمانرواى فاجران و تبهكاران است.

٩٤٣٤ ١٣- المال مادّة الشّهوات. ١ ١٥٣ مال ريشه شهوات است.

٩٤٣٥ ١٤- المال يقوّى الآمال. ١ ١٥٣ مال آرزوها را نيرو دهد و تقويت كند.

٩٤٣٦ ١٥- المال يبدى جواهر الرّجال و خلائقها. ١ ٣٠٢

مال و ثروت گوهر مردان و خلق و خوى آنان را آشكار سازد.

٩٤٣٧ ١٦- المال يفسد المآل و يوسّع الآمال. ١ ٣٧٤ ثروت سرانجام كارها را تباه كند و آرزوها را توسعه دهد.

٩٤٣٨ ١٧- المال للفتن سبب و للحوادث سلب. ١ ٣٧٨ مال سبب فتنه‏ها و غارت شده حوادث است.

٩٤٣٩ ١٨- المال داعية التّعب و مطيّة النّصب. ١ ٣٧٨ مال دعوت كننده تعب، و مركب رنج و زحمت است.

٩٤٤٠ ١٩- المال لا ينفعك حتّى يفارقك.

١ ٣٧٩ مال تو را سود ندهد تا از تو جدا شود.

٩٤٤١ ٢٠- المال يكرم صاحبه فى الدّنيا و يهينه عند اللّه سبحانه. ٢ ٦٠ مال و ثروت دارنده خود را در دنيا گرامى دارد، ولى در پيشگاه خدا او را خوار گرداند.

٩٤٤٢ ٢١- المال يكرم صاحبه ما بذله و يهينه ما بخل به. ٢ ٦١ مال گرامى دارد صاحب خود را تا وقتى كه بذل و احسان كند، و خوارش كند زمانى كه بدان بخل ورزد. ٩٤٤٣ ٢٢- المال يرفع صاحبه فى الدّنيا و يضعه فى الآخرة. ٢ ٧١ مال دارنده خود را در دنيا بلند كند ولى در آخرت او را پست گرداند.

٩٤٤٤ ٢٣- المال وبال على صاحبه الّا ما قدّم منه. ٢ ٩٠ ثروت براى صاحب خود وبال و گرفتارى است، مگر آنچه را از پيش (براى روز جزا) فرستاده باشد.

٩٤٤٥ ٢٤- المال فتنة النّفس و نهب الرّزايا. ٢ ١٠٦ مال سبب فتنه و آشوب نفس و غارت شده مصيبتهاست.

٩٤٤٦ ٢٥- المال ينقصه النّفقة، و العلم يزكو على الانفاق. ٢ ١١٦ مال چنان است كه خرج كردن از آن كم كند، ولى علم با خرج كردن افزايش يابد.

٩٤٤٧ ٢٦- امسك من المال بقدر ضرورتك، و قدّم الفضل ليوم فاقتك.

٢ ٢١٠ از مال خود به اندازه ضرورت و ناچارى نگه دار، و افزون بر آن را براى روز نياز خود از پيش فرست.

٩٤٤٨ ٢٧- اخرج من مالك الحقوق و اشرك فيه الصّديق، و ليكن كلامك فى تقدير و همّتك فى تكفير، تأمن الملامة و النّدامة. ٢ ٢٢٧ از مال خود حقوق آن را بيرون كن و دوست خود را در آن شريك گردان، سخنت اندازه باشد و همّتت را در فكر و انديشه به كار گير، تا از سرزنش و پشيمانى ايمن باشى.

٩٤٤٩ ٢٨- افضل المال ما استرقّ به الاحرار. ٢ ٣٩٠ بهترين مال آن است كه به وسيله احسان به آن، آزادگان را به بردگى در آورد. ٩٤٥٠ ٢٩- ازكى المال ما اكتسب من حلّه. ٢ ٣٩١ پاك‏ترين مالها مالى است كه از راه حلال به دست آمده باشد.

٩٤٥١ ٣٠- ازكى المال ما اشترى به الآخرة. ٢ ٤٠٧ پاك‏ترين مالها مالى است كه به وسيله آن آخرت خريدارى شود.

٩٤٥٢ ٣١- اطيب المال ما اكتسب من حلّه. ٢ ٤٠٨ پاكيزه‏ترين مالها مالى است كه از راه حلال به دست آمده باشد.

٩٤٥٣ ٣٢- افضل الاموال احسنها اثرا عليك. ٢ ٤٢٨ برترين مالها آن است كه اثر آن بر تو نيكوتر باشد.

٩٤٥٤ ٣٣- افضل المال ما قضيت به‏

الحقوق. ٢ ٤٤٩ برترين مالها آن است كه به وسيله آن حقوق خدا و خلق او پرداخت شود.

٩٤٥٥ ٣٤- انّ من الفساد اضاعة الزّاد.

٢ ٤٩١ به راستى كه ضايع كردن توشه از فساد و تباهى است.

٩٤٥٤ ٣٥- انّ اللّه سبحانه فرض فى اموال الاغنياء اقوات الفقراء، فما جاع فقير الّا بما منع غنىّ و اللّه سائلهم عن ذلك.

٢ ٥٥٣ به راستى كه خداى سبحان در اموال توانگران قوت و خوراك مستمندان را فرض و واجب كرده، و هيچ مستمندى گرسنه نماند مگر به خاطر خوددارى كردن و منع توانگرى، و خداى تعالى از آنان بازخواست آن را خواهد فرمود.

٩٤٥٧ ٣٦- انّ المرء اذا هلك قال النّاس: ما ترك و قالت الملائكة: ما قدّم للّه آباؤكم فقدّموا بعضا يكن لكم ذخرا، و لا تخلّفوا كلّا فيكون عليكم كلّا. ٢ ٥٥٥ به راستى كه آدمى هنگامى كه بميرد مردم گويند: چه به جاى نهاده و فرشتگان گويند: چه از پيش فرستاده خدا پدرتان را رحمت كند، مقدارى از مال را از پيش فرستيد كه اندوخته‏اى باشد براى شما، و همه را به جاى نگذاريد كه موجب سنگينى و دشوارى بر شما باشد ٩٤٥٨ ٣٧- انّ خير المال ما كسب ثناء و شكرا و اوجب ثوابا و اجرا. ٢ ٥٥٧ به راستى كه بهترين مال آن است كه سپاسگزارى و ثناى مردم را به دست آورد و موجب پاداش و اجرى گردد.

٩٤٥٩ ٣٨- انّ خير المال ما اورثك ذخرا و ذكرا، و اكسبك حمدا و اجرا. ٢ ٥٧٤ به راستى كه بهترين مال آن است كه اندوخته و ياد خيرى از تو به جاى نهد، و ستايش و اجرى براى تو كسب كند.

٩٤٦٠ ٣٩- انّ افضل الاموال ما استرقّ به حرّ و استحقّ به اجر. ٢ ٥٧٥ به راستى كه برترين مالها آن است كه آزاده‏اى را به بردگى آورد و شايسته پاداشى گردد.

٩٤٦١ ٤٠- انّ مالك لحامدك فى حياتك و لذامّك بعد وفاتك. ٢ ٥٠٨ به راستى كه مال تو در زمان زندگى تو بهره سپاس گويان تو است و پس از مرگت بهره نكوهش كنندگانت خواهد بود.

٩٤٦٢ ٤١- انّ مالك لا يغنى جميع النّاس فاخصص به اهل الحقّ. ٢ ٦٠٦ به راستى كه مال تو همه مردم را بى‏نياز نتواند نمود، پس آن را ويژه اهل حق گردان.

٩٤٦٣ ٤٢- انّ الّذى فى يدك قد كان له اهل قبلك و هو صائر الى من بعدك، و انّما انت جامع لاحد رجلين: امّا رجل عمل فيما جمعت بطاعة اللّه فسعد بما شقيت به، او رجل عمل فيما جمعت بمعصية اللّه فشقى بما جمعت، و ليس احد هذين اهلا ان تؤثره على نفسك و لا

تحمل له على ظهرك.

٢ ٦١٠ به راستى آنچه اكنون در دست تو است پيش از تو نيز صاحبانى داشته، و به كسى كه پس از تو آيد منتقل خواهد شد، و جز اين نيست كه تو براى يكى از دو نفر اين مال را فراهم مى‏كنى: يكى مردى كه آن را در راه اطاعت خدا مصرف مى‏كند و در نتيجه نيكبخت گردد بدانچه تو به خاطر آن بدبخت شده‏اى، ديگر مردى كه عمل كند در آنچه تو فراهم كرده‏اى به نافرمانى خدا، و در نتيجه بدبخت گردد بدانچه تو فراهم كرده‏اى، و هيچ يك از اين دو مرد شايستگى آن را ندارند كه تو آنها را بر خود مقدّم بدارى، و نه اين كه گناه آن را بر دوش خود حمل كنى (و به گردن گيرى).

٩٤٦٤ ٤٣- انّ هذا المال ليس لى و لا لك و انّما هو للمسلمين و جلب اسيافهم فان شركتهم فى حربهم شركتهم فيه و الّا فجنا ايديهم لا يكون لغير افواههم. ٢ ٦٦٥ به راستى كه اين مال نه مال من است و نه مال تو، و جز اين نيست كه اين از آن مسلمانان و محصول شمشير كشيدن آنها است، و اگر تو در جنگ شريك آنها بوده‏اى شريك در اين مال هم خواهى بود و گرنه چيده دستهاى آنها است كه جز

براى دهنهاى ايشان نيست. ٩٤٦٥ ٤٤- إنّما لك من مالك ما قدّمته لآخرتك و ما أخّرته فللوارث. ٣ ٩٠ به راستى كه بهره تو از مال خود همان است كه براى آخرت خود از پيش فرستاده‏اى، و آنچه را به جاى نهاده‏اى بهره وارث است.

٩٤٦٦ ٤٥- اذا احبّ اللّه سبحانه عبدا بغّض اليه المال و قصّر منه الآمال.

٣ ١٦٦ هرگاه خداوند بنده‏اى را دوست بدارد، مال را در نظر او مبغوض گرداند، و آرزوهاى او را كوتاه كند.

٩٤٦٧ ٤٦- اذا اراد اللّه بعبد شرّا حبّب اليه المال و بسط منه الآمال. ٣ ١٦٦ هرگاه خداوند براى بنده‏اى بدى خواهد، مال و ثروت را محبوب او گرداند و آرزوهاى او را توسعه دهد.

٩٤٦٨ ٤٧- اذا جمعت المال فانت فيه وكيل لغيرك تسعد به و تشقى انت.

٣ ١٧٤ هنگامى كه مالى را جمع كنى تو در آن وكيل ديگرى هستى كه او به خاطر آن خوشبخت گشته و تو بدبخت شوى.

٩٤٦٩ ٤٨- إذا قدّمت مالك لآخرتك و استخلفت اللّه سبحانه على من خلّفته من بعدك، سعدت بما قدّمت و احسن اللّه لك الخلافة على من خلّفت. ٣ ١٧٤ هرگاه مال خود را براى آخرت خود از پيش فرستادى و از خداى سبحان جانشينى بازماندگانت را درخواست كردى، بدانچه از پيش فرستاده‏اى خوشبخت گردى، و خدا نيز جانشينى بازماندگانت را به خوبى انجام خواهد دهد.

٩٤٧٠ ٤٩- بركوب الاهوال تكتسب الاموال. ٣ ٢١٦ با سوار شدن بر مركب هولها و دهشتها اموال فراهم شود.

٩٤٧١ ٥٠- بقدر القنية يتضاعف الحزن‏

و الغموم. ٣ ٢٢٣ به اندازه مال اندوخته شده، حزن و اندوه نيز افزون گردد.

٩٤٧٢ ٥١- بادروا باموالكم قبل حلول آجالكم، تزكّكم و تصلحكم و تزلفكم.

٣ ٢٤٦ مبادرت و سبقت جوييد به (بهره‏گيرى از) مالهاى خود پيش از رسيدن اجلهاتان تا اين كه شما را اصلاح نموده و پاكيزه گرداند و به درگاه خداوند نزديكتان كند.

٩٤٧٣ ٥٢- تكثّرك بما لا يبقى لك و لا تبقى له من اعظم الجهل. ٣ ٣١٦ زياد شمردن خود را بدانچه براى تو باقى نمى‏ماند و تو نيز براى آنها باقى نمانى از بزرگترين نادانى است. ٩٤٧٤ ٥٣- ثمرة المقتنيات الحزن. ٣ ٣٢٣ ثمره اموال اندوخته شده، اندوه است.

٩٤٧٥ ٥٤- ثروة المال تردى و تطغى و تفنى. ٣ ٣٥١ مال بسيار هلاكت و سركشى آورد و نابود گرداند.

٩٤٧٦ ٥٥- حبّ المال سبب الفتن و حبّ الرّياسة رأس المحن. ٣ ٣٩٦ دوستى مال، سبب فتنه‏ها است، و دوستى رياست اساس رنجها است.

٩٤٧٧ ٥٦- حبّ المال يفسد المآل. ٣ ٣٩٦ دوستى مال، سرانجام را فاسد مى‏كند.

٩٤٧٨ ٥٧- حبّ المال يقوّى الآمال و يفسد الاعمال. ٣ ٣٩٦ دوستى مال، اميدها را تقويت مى‏كند و اعمال را تباه مى‏سازد.

٩٤٧٩ ٥٨- حبّ المال يوهن الدّين و يفسد اليقين. ٣ ٣٩٦ دوستى مال، دين را سست و يقين را فاسد مى‏كند.

٩٤٨٠ ٥٩- حكم على مكثرى اهل الدّنيا بالفاقة، و اعين من غنى عنها بالرّاحة.

٣ ٤١٥ براى آنها كه بر مال دنيا بيفزايند نيازمندى مسلّم و محقق گشته، و براى‏آنها كه از آن بى‏نيازى جويند كمك به آسايش و راحتى مقرر گرديده.

٩٤٨١ ٦٠- خير الاموال ما استرقّ حرّا.

٣ ٤٢٢ بهترين مالها آن است كه آزاده‏اى را به بردگى در آورد. (يعنى احسان و بخشش در آن باشد) ٩٤٨٢ ٦١- خير اموالك ما كفاك. ٣ ٤٣٧ بهترين مالهاى تو آن است كه تو را كفايت كند (و به قدر كفاف زندگى باشد).

٩٤٨٣ ٦٢- خذوا من كرائم اموالكم ما يرفع به ربّكم سنّى اعمالكم. ٣ ٤٤٣ از برگزيده‏هاى اموال خود برگيريد و در راهى خرج كنيد كه خداوند بدان وسيله عملهاى والاى شما را بالا برد.

٩٤٨٤ ٦٣- ركوب الاهوال يكسب الاموال. ٤ ٩٤ ارتكاب كارهاى هولناك كسب اموال مى‏كند.

٩٤٨٥ ٦٤- شرّ الاموال ما اكسب المذامّ.

٤ ١٦٣ بدترين مالها آن است كه نكوهشهاى مردم را كسب كند.

٩٤٨٦ ٦٥- شرّ الاموال ما لم يغن عن صاحبه. ٤ ١٦٥ بدترين مالها آن است كه به دارنده خود سود ندهد (و سود و بهره‏اش به ديگران برسد).

٩٤٨٧ ٦٦- شرّ المال ما لم ينفق فى سبيل اللّه منه و لم تؤدّ زكاته. ٤ ١٦٥ بدترين مال آن است كه از آن در راه خدا خرج نشود و زكاتش پرداخت نگردد.

٩٤٨٨ ٦٧- شرّ الاموال ما لم يخرج منه حقّ اللّه سبحانه. ٤ ١٧١ بدترين مالها آن است كه حق خداى سبحان از آن بيرون نرود.

٩٤٨٩ ٦٨- صاحب المال متعوب و الغالب بالشّرّ مغلوب. ٤ ٢٠٣ دارنده مال در رنج است و كسى كه به شرّ و بدى پيروز شود مغلوب خواهد بود.

٩٤٩٠ ٦٩- صنيع المال يزول بزواله.

دست پرورده مال با زائل شدن آن مال از بين مى‏رود.

٩٤٩١ ٧٠- على قدر القنية تكون الغموم.

٤ ٣١٥ به اندازه اندوخته‏ها اندوه هاست.

٩٤٩٢ ٧١- كم من جامع ما سوف يتركه.

٤ ٥٥٣ بسا جمع كننده و گرد آورنده چيزى كه آن را به زودى واگذارد (و از اين جهان برود).

٩٤٩٣ ٧٢- كثرة المال تفسد القلوب و تنشى‏ء الذّنوب. ٤ ٥٩٣ مال بسيار دلها را تباه گرداند و منشأ گناهان گردد.

٩٤٩٤ ٧٣- كن بمالك متبرّعا و عن مال غيرك متورّعا. ٤ ٦٠٤ مال خود را در راه رضاى خدا بده و نسبت به مال ديگران پرهيزكار باش.

٩٤٩٥ ٧٤- لن يذهب من مالك ما وعظك و حاز لك الشّكر. ٥ ٦٨ از مال تو آنچه تو را پند داده و سپاسگزارى ديگران را براى تو فراهم كرده، از بين نرفته است.

٩٤٩٦ ٧٥- لم يكتسب مالا من لم يصلحه. ٥ ٩٦ كسب مال نكرده كسى كه آن را اصلاح نكرده است (و در راه خير صرف نكرده است).

٩٤٩٧ ٧٦- لم يضع امرء ماله فى غير حقّه او معروفه فى غير أهله، الّا حرمه اللّه شكرهم و كان لغيره ودّهم.

٥ ٩٧ كسى كه مال خود را در جايى كه شايسته نيست صرف كند و يا احسان خود را نابجا خرج نمايد، خداوند او را از سپاسگزارى آنها محروم گرداند و دوستى آنان نيز بهره ديگرى گردد.

٩٤٩٨ ٧٧- لسان الصّدق خير للمرء من المال يورّثه من لا يحمده. ٥ ١٢٤ آوازه خير و خوبى و زبان نيك مردم براى مرد بهتر است از مالى كه آن را به ارث گذارد براى كسى كه ستايشش نكند.

٩٤٩٩ ٧٨- من بذل ماله جلّ. ٥ ١٤٢ كسى كه مال خود را بذل كند بزرگ شود.

٩٥٠٠ ٧٩- من اكتسب مالا من غير حلّه اضرّ بآخرته. ٥ ٣١٥ كسى كه مالى را از راهى غير از راه حلال كسب كند به آخرت خود زيان رسانده است.

٩٥٠١ ٨٠- من ركب الاهوال اكتسب الاموال. ٥ ٣١٧ كسى كه بر مركب هولها و دهشتها سوار شود اموال كسب كند.

٩٥٠٢ ٨١- من جمع المال لينفع به النّاس اطاعوه، و من جمع لنفسه اضاعوه. ٥ ٣٢٤ كسى كه مالى را فراهم كند تا به مردم سود برساند مردم فرمانش برند، و كسى كه براى خود جمع كند او را واگذارند.

٩٥٠٣ ٨٢- من كرم عليه المال هانت عليه الرّجال. ٥ ٣٣٦ كسى كه مال براى او گرامى باشد مردان بر او خوار باشند.

٩٥٠٤ ٨٣- من بذل ماله استرقّ الرّقاب.

٥ ٣٣٧ كسى كه مال خود را بذل كند مردم را به بردگى در آورد.

٩٥٠٥ ٨٤- من بذل فى ذات اللّه ماله عجّل له الخلف. ٥ ٣٥٨ كسى كه مال خود را در راه خدا بذل كند خداوند در پر كردن جاى آن تعجيل فرمايد.

٩٥٠٦ ٨٥- من يكتسب مالا من غير حلّه يصرفه فى غير حقّه. ٥ ٣٨٩ كسى كه مالى را از راهى غير از راه حلال كسب كند، آن را در جايى كه شايسته نيست، صرف خواهد كرد.

٩٥٠٧ ٨٦- من لم يدع و هو محمود يدع و هو مذموم. ٥ ٤٢٨ هر كس در حال ستايش از او (مال را) وانگذارد، در حال مذمت و نكوهش او (آن را) واگذارد.

٩٥٠٨ ٨٧- لا تضيّعنّ مالك فى غير معروف. ٦ ٢٦٣

مال خود را در غير از كار نيك تباه نكن.

٩٥٠٩ ٨٨- لا تصرف مالك فى المعاصى فتقدم على ربّك بلا عمل. ٦ ٣١٤ مال خود را در نافرمانيهاى خدا صرف نكن كه در نتيجه بدون عمل به پيشگاه خداوند وارد خواهى شد.

٩٥١٠ ٨٩- لا يجتمع حبّ المال و الثّناء.

٦ ٣٧٠ دوستى مال با ثنا و حمد مردم جمع نمى‏شود. ٩٥١١ ٩٠- من لم يقدّم ماله لآخرته و هو مأجور خلّفه و هو مأثوم. ٥ ٤٢٨ كسى كه پيش نيندازد مال خود را براى آخرت خود در حالى كه پاداشى خواهد داشت، به جاى گذارد آن را در حالى كه گنهكار است.

٩٥١٢ ٩١- من سلبته الحوادث ماله افادته الحذر. ٥ ٤٥٤ كسى كه حوادث روزگار مالش را بربايد، حذر و احتياط (در آينده) سودش بخشد.

٩٥١٣ ٩٢- هذا ما كنتم عليه بالامس تتنافسون. ٦ ١٩٥ اين است آنچه ديروز بر آن به يكديگر فخر مى‏كرديد ٩٥١٤ ٩٣- وفور الاموال بانتقاص الاعراض لؤم. ٦ ٢٢٤ مال بسيار با كم شدن عرض و آبرو پستى و لئامت است.

٩٥١٥ ٩٤- لا يكرم المرء نفسه حتّى يهين ماله. ٦ ٤٠٥ آدمى خود را گرامى ندارد مگر اين كه مالش را خوار بشمارد.

٩٥١٦ ٩٥- ينبغي للعاقل ان يكتسب بماله المحمدة، و يصون نفسه عن المسألة. ٦ ٤٤٤ شايسته است براى انسان عاقل كه به وسيله مال خود، ستايش مردم را كسب كند و خويشتن را از خوارى سؤال‏ نگه دارد.

٩٥١٧ ٩٦- ينبغي للعاقل ان يحترس من سكر المال و سكر القدرة و سكر العلم، و سكر المدح و سكر الشّباب، فانّ لكلّ ذلك رياحا خبيثة تسلب العقل و تستخفّ الوقار. ٦ ٤٤٥ براى عاقل شايسته است كه خود را از مستى مال و مستى قدرت، و مستى علم، و مستى مدح و ستايش، و مستى جوانى نگه دارد، زيرا هر كدام از اينها بادهاى پليدى دارد كه عقل را بربايد، و وقار و سنگينى را سبك كند.

حرف «النون»

باب النجاح (پيروزى)

٩٥١٨ ١- من السّعادة نجح الطّلبة. ٦ ٣٥ پيروزى و رسيدن به خواسته و هدف از نيكبختى و سعادت انسان است.

٩٥١٩ ٢- ما اقرب النّجاح ممّن عجّل السّراح. ٦ ٦٧ چه نزديك است پيروزى به كسى كه در فرستادن خيرات تعجيل كند.

٩٥٢٠ ٣- ايّاك ان تتخيّر لنفسك فانّ اكثر النّجح فيما لا يحتسب. ٢ ٣٠٣ زنهار بپرهيز از اين كه چيزى را براى خود برگزينى (و همه اختيار و علاقه‏ات را بدان متوجه كنى) كه بيشترين رستگارى و پيروزى زندگى در چيزهايى است كه بدان گمان ندارى، و به حساب نياورى.

٩٥٢١ ٤- خير الامور ما ادّى الى‏ الخلاص. ٣ ٤٢٤ بهترين كارها آن است كه به خلاصى و رهايى انسان منجر شود.

٩٥٢٢ ٥- قد ينال النّجح. ٤ ٤٧١ گاه است كه پيروزى فرا رسد.

باب النجاة (رستگارى)

٩٥٢٣ ١- قد نجا من وحد. ٤ ٤٦٥ به حقيقت كه رستگار شد كسى كه تنهايى را برگزيد.

٩٥٢٤ ٢- ملاك النّجاة لزوم الايمان و صدق الايقان. ٦ ١٤٨ ملاك رستگارى ملازم بودن با ايمان و راستى يقين (به مبدأ و معاد) است.

باب النجوى و المناجاة (رازگويى)

٩٥٢٥ ١- الكتمان ملاك النّجوى. ١ ٩٧ ملاك رازگويى سرّ نگهدارى است (و با كسى بايد راز گفت كه سرّ نگه دار باشد).

٩٥٢٦ ٢- افضل النّجوى ما كان على الدّين و التّقى، و اسفر عن اتّباع الهدى و مخالفة الهوى. ٢ ٤٦٢ بهترين راز گفتن آن است كه بر پايه دين و تقوا باشد، و پرده از پيروى هدايت و مخالفت با هوا و هوس بردارد.

٩٥٢٧ ٣- لا خير فى المناجاة الّا لرجلين عالم ناطق او مستمع واع.

٦ ٤١٤ خيرى نيست در راز گفتن مگر براى دو مرد: دانشمندى گويا، و يا شنونده‏اى سرّ نگه دار (كه در راز گفتن با آنها خير است).

باب الندم (پشيمانى)

٩٥٢٨ ١- النّدم استغفار. ١ ٥١ پشيمانى استغفار و آمرزشخواهى است.

٩٥٢٩ ٢- النّدم على الخطيئة يمحوها.

١ ٢٢٥ پشيمانى بر گناه سبب محو آن گناه گردد.

٩٥٣٠ ٣- النّدم على الخطيئة استغفار.

١ ٣١٨ پشيمانى بر گناه استغفار و آمرزشخواهى است.

٩٥٣١ ٤- النّدم على الذّنب يمنع من‏ معاودته. ١ ٣٦٨ پشيمانى بر گناه مانع از تكرار آن مى‏شود.

٩٥٣٢ ٥- النّدم أحد التّوبتين. ٢ ٢٨ پشيمانى يكى از دو بخش توبه و بازگشت است.

٩٥٣٣ ٦- اندم على ما اسأت، و لا تندم على معروف صنعت. ٢ ١٩١ پشيمان شو بر كار بدى كه انجام داده‏اى ولى پشيمان مشو از كار نيكى كه كرده‏اى.

٩٥٣٤ ٧- اذا قارفت ذنبا فكن عليه نادما. ٣ ١٣٢ هرگاه دست به گناهى زدى بر آن پشيمان باش (تا توبه و استغفار محسوب شود).

٩٥٣٥ ٨- ربّ سالم بعد النّدامة. ٤ ٥٧ بسا كسانى كه بعد از پشيمانى سالم بمانند. ٩٥٣٦ ٩- طوبى لكلّ نادم على زلّته مستدرك فارط عثرته. ٤ ٢٤٠ خوشا به حال هر كسى كه بر لغزش خويش پشيمان است و گناه گذشته خود را جبران كند.

٩٥٣٧ ١٠- عند معاينة اهوال القيامة تكثر من المفرطين النّدامة. ٤ ٣٢٥ در هنگام ديدار اوضاع هولناك قيامت، پشيمانى آنها كه در دنيا تقصير كرده‏اند، بسيار گردد.

٩٥٣٨ ١١- من ندم فقد تاب. ٥ ١٧٥ كسى كه پشيمان شود توبه كرده.

٩٥٣٩ ١٢- ندم القلب يكفّر الذّنب و يمحّص الجريرة. ٦ ١٧٥ پشيمانى دل گناه را مى‏پوشاند و جرم را پاك مى‏كند.

باب الانذار (بيم دادن)

٩٥٤٠ ١- الانذار اعذار. ١ ٥٠ بيم دادن و هشدار، عذر گفتن است (يعنى هشدار دادن موجب عذر هشدار دهنده مى‏شود كه بعدا مورد مؤاخذه قرار نگيرد).

٩٥٤١ ٢- من حذّرك كمن بشّرك. ٥ ٢٠٢ كسى كه تو را بيم دهد همانند كسى است كه مژده‏ات داده است.

٩٥٤٢ ٣- من ذكّرك فقد انذرك. ٥ ٢٠٢ كسى كه تو را متذكر كند در حقيقت تو را بيم داده است.

باب المنزل

٩٥٤٣ ١- المنزل البهىّ احد الجنّتين.

٢ ١٧ منزل فراخ و نيكو يكى از دو بهشت است.

باب النزاهة (پاكيزگى و پرهيزكارى)

٩٥٤٤ ١- النّزاهة عين الظّرف. ١ ١٢٦ پاكيزگى عين زيركى و دانايى است.

٩٥٤٥ ٢- التّنزّه اوّل النّبل. ١ ١٤١ پاكيزگى آغاز تيزهوشى و زيركى است.

٩٥٤٦ ٣- النّزاهة من شيم النّفوس الطّاهرة. ١ ٣٧٥ پاكيزگى از شيوه جانهاى پاك است.

٩٥٤٧ ٤- افضل النّاس من تنزّهت نفسه و زهد عن غنية. ٢ ٤١٩ برترين مردم كسى است كه خود را پاكيزه دارد، و با داشتن توانگرى نسبت به دنيا بى‏رغبت باشد. ٩٥٤٨ ٥- ثمرة التّورّع النّزاهة. ٣ ٣٣٢ ميوه پرهيزكارى پاكيزگى است.

٩٥٤٩ ٦- دليل ورع الرّجل نزاهته. ٤ ٩ راهنماى پارسايى مرد پاكيزگى او است.

٩٥٥٠ ٧- ظرف المؤمن نزاهته عن المحارم، و مبادرته الى المكارم.

٤ ٢٧٩ ظرافت و زيركى مؤمن به پرهيزكارى او از حرامها و پيشى گرفتن او به سوى مكارم و خصلتهاى گرامى است.

٩٥٥١ ٨- كن متنزّها تكن تقيّا. ٤ ٦٠٠ پاكيزه باش تا پرهيزكار شوى.

٩٥٥٢ ٩- النّزاهة آية العفّة. ١ ٢٠٩ پاكى و پاكيزگى نشانه پاكدامنى است.

باب النساء (زنان)

٩٥٥٣ ١- الاستهتار بالنّساء شيمة النوكى. ١ ٣٤٨ علاقه و حرص شديد به زنان شيوه كم عقلان است.

٩٥٥٤ ٢- المرأة عقرب حلوة اللّسعة.

١ ٣٧٣ زن، عقربى است كه نيش او شيرين است.

٩٥٥٥ ٣- الزّوجة الصّالحة احد الكسبين. ٢ ١٤ همسر شايسته يكى از دو دست آورد زندگى است.

٩٥٥٦ ٤- الزّوجة الموافقة احدى الرّاحتين. ٢ ١٨ همسر همراه و موافق، يكى از دو آسايش زندگى است.

٩٥٥٧ ٥- النّساء اعظم الفتنتين. ٢ ٢٦ زنان، بزرگترين فتنه از دو فتنه (روزگار) هستند. (يعنى زنان يك طرف و همه فتنه‏هاى ديگر يك طرف) ٩٥٥٨ ٦- المرأة شرّ كلّها و شرّ منها انّه لا بدّ منها. ٢ ٧٢ زن همه‏اش شرّ است و بدتر از آن اين كه چاره‏اى از او نيست.

٩٥٥٩ ٧- النّساء لحم على وضم الّا ما ذبّ عنه. ٢ ٩٠ زنان گوشتى هستند بر روى تخته، مگر آنكه از آن حفاظت و نگهدارى شود (يعنى در معرض خطر هستند مگر اين كه از ايشان حفاظت شود).

٩٥٦٠ ٨- اتّقوا شرار النّساء و كونوا من خيارهنّ على حذر. ٢ ٢٥٠ از زنان بد بپرهيزيد و از نيكانشان نيز برحذر باشيد (و احتياط را نسبت به آنها مراعات كنيد).

٩٥٦١ ٩- ايّاك و كثرة الوله بالنّساء و الاغراء بلذّات الدّنيا، فانّ الوله بالنّساء ممتحن و الغرىّ باللّذّات‏

ممتهن. ٢ ٣١٤ بپرهيز از شيفتگى بسيار نسبت به زنان و از فريفته شدن به لذتهاى دنيا، زيرا شيفتگى به زنان موجب رنج و محنت است، و فريفتگى به لذّتها موجب خوارى است.

٩٥٦٢ ١٠- ايّاك و مشاورة النّساء فانّ رأيهنّ الى افن و عزمهنّ الى وهن، و اكفف عليهنّ من ابصارهنّ فحجابك لهنّ خير من الارتياب بهنّ، و ليس خروجهنّ بشرّ من ادخالك من لا يوثق به عليهنّ، و ان استطعت ان لا يعرفن غيرك فافعل. ٢ ٣٢١ بپرهيز از مشورت كردن با زنان كه رأى و نظرشان به نقصان گرايد، و تصميمشان به سستى، و چشمانشان را (از ديد زدن در انظار عموم) به وسيله حجاب و پرده نشينى بپوشان، كه سخت‏گيرى در حجاب ايشان بهتر از بدگمانى به آنها است، و بيرون رفتن آنها بدتر نيست از اين كه كسى را بر ايشان در آورى كه مورد اعتماد نيست، و اگر بتوانى كارى بكنى كه جز تو كسى (و مردى) را نشناسند اين كار را بكن.

٩٥٦٣ ١١- انّ النّساء همّهنّ زينة الحيوة الدّنيا و الفساد فيها. ٢ ٤٩٥ به راستى كه زنان همت و اندوهشان زيور زندگى دنيا و فساد در آن است.

٩٥٦٤ ١٢- ان رأيت من نسائك ريبة فاجعل لهنّ النّكير على الكبير و الصّغير. ٣ ٢٢ اگر از زنان خود چيزى را ديدى كه موجب بدگمانى تو گرديد براى آنها نگهبانى مقرر كن كه بر كوچك و بزرگ (افراد خانه) نگهبانى كند (نه بر خصوص آنها كه موجب ناراحتى و جرأت بيشتر آنها شود).

٩٥٦٥ ١٣- انّما المرأة لعبة فمن اتّخذها فليغطّها. ٣ ٨٠ جز اين نيست كه زن بازيچه و لعبتى است و هر كه او را بگيرد بايد او را بپوشاند (كه ديگران هوس بازى با او را نكنند).

٩٥٦٦ ١٤- خير خصال النّساء شرّ خصال الرّجال. ٣ ٤٣٠

بهترين خصلتهاى زنان بدترين خصلت مردان است. ٩٥٦٧ ١٥- شرّ الزّوجات من لا تواتى.

٤ ١٦٦ بدترين همسران، زنى است كه با شوهر موافقت نداشته باشد.

٩٥٦٨ ١٦- صيانة المرأة انعم لحالها و ادوم لجمالها. ٤ ٢٠٠ نگهبانى كردن از زن (در خانه و در حجاب) براى حال او شايسته‏ تر و براى زيباييش پاينده‏تر است.

٩٥٦٩ ١٧- من استمتع بالنّساء فسد عقله.

٥ ٢٠٩ كسى كه بهره‏جويى كند از زنان (به مشورت كردن و كار كشيدن از آنها، و امثال آن) عقلش فاسد شود.

٩٥٧٠ ١٨- طاعة النّساء غاية الجهل. ٤ ٢٤٩ فرمانبردارى از زنان نهايت نادانى است.

٩٥٧١ ١٩- طاعة النّساء تزرى بالنبلاء و تردى العقلاء. ٤ ٢٥٧ فرمانبردارى از زنان زيركان را عيبناك مى‏كند و سبب هلاكت عاقلان گردد.

٩٥٧٢ ٢٠- طاعة النّساء شيمة الحمقاء.

٤ ٢٥٧ پيروى از زنان شيوه احمقان كم عقل است.

٩٥٧٣ ٢١- موت الزّوجة حزن ساعة.

٦ ١٣٥ مرگ همسر اندوه ساعتى است.

٩٥٧٤ ٢٢- معاشر النّاس انّ النّساء نواقص الايمان نواقص العقول نواقص الحظوظ، فامّا نقص ايمانهنّ فقعودهنّ فى أيّام الحيض عن الصّلوة و الصّيام، و أمّا نقصان حظوظهنّ فمواريثهنّ على نصف مواريث الرّجال، و أمّا نقصان عقولهنّ فشهادة امرأتين كشهادة رجل، فاتّقوا شرار النّساء و كونوا من خيارهنّ على حذر. ٦ ١٥١

اى مردم به راستى كه زنان از نظر ايمان و عقل و بهره ناقص هستند، اما (دليل) نقصان ايمانشان برداشته شدن تكليف از ايشان در ايّام حيض از نماز و روزه، و اما نقصان بهره‏شان بدان جهت است كه ميراث ايشان نصف ميراث مرد است، و اما نقصان عقلشان به اين جهت كه گواهى دو زن مانند گواهى يك مرد به حساب آيد، و از اين رو از بدانشان بپرهيزيد، و از نيكانشان نيز بر حذر باشيد. ٩٥٧٥ ٢٣- لا تطيعوا النّساء فى المعروف حتّى لا يطمعن فى المنكر. ٦ ٣٠٨ اطاعت نكنيد از زنها در كار خوب، تا سبب آن شود كه طمع كنند در دستور دادن به شما در كار بد.

٩٥٧٦ ٢٤- لا تملك المرأة ما جاوز نفسها، فانّ المرأة ريحانة و ليست بقهرمانة. ٦ ٣١٨ به زن، بيش از حدّ خود كارى تحميل مكن (يعنى كارهاى سنگين و مشكل را به عهده او مگذار) زيرا زن همچون شاخه گلى است نه قهرمانى خشن.

٩٥٧٧ ٢٥- لا تكثرنّ الخلوة بالنّساء فيمللنك و تملّهنّ، و استبق من نفسك و عقلك بالابطاء عنهنّ. ٦ ٣٣٧ زياد با زنان خلوت نكن كه از تو خسته شوند و تو نيز از آنها خسته و دلگير شوى، و با كم رفتن نزد ايشان چيزى از جان و عقل خود را بر جاى نه.

٩٥٧٨ ٢٦- لا تحملوا النّساء اثقالكم و استغنوا عنهنّ ما استطعتم، فانّهنّ يكثرن الامتنان و يكفرن الاحسان.

٦ ٣٣٨ كارهاى سنگين خود را به عهده زنها مگذاريد و خود را از آنها بى‏نياز كنيد، زيرا زنان زياد منّت گذارند و احسان را ناسپاسى كنند.

٩٥٧٩ ٢٧- لا تنازع السّفهاء و لا تستهتر بالنّساء فانّ ذلك يزرى بالعقلاء.

٦ ٣٤٠ با سفيهان ستيزه مكن و شيفته زنان مشو كه اين كارها عاقلان را سبك و بى‏اعتبار كند.

باب النسيان (فراموشى)

٩٥٨٠ ١- النّسيان ظلمة و فقد. ١ ١٥٩ نسيان و فراموشى (ياد خدا) تاريكى و فقدان راه حق است.

٩٥٨١ ٢- السّلوّ حاصد الشّوق. ١ ٢٣٦ فراموشى (ياد خدا) درو كننده شوق و علاقه است (يعنى شوق به عبادات را از بين مى‏برد).

٩٥٨٢ ٣- إنس رفدك، أذكر وعدك. ٢ ١٧٢ عطاى خود را فراموش كن و وعده‏ات را به خاطر داشته باش.

٩٥٨٣ ٤- اذا صنع اليك معروف فاذكره.

٣ ١١٩ هرگاه كسى نسبت به تو نيكى كرد، آن را (فراموش مكن و) به ياد داشته باش.

٩٥٨٤ ٥- اذا صنعت معروفا فانسه.

٣ ١١٩ هرگاه كار نيكى و احسانى كردى فراموش كن (و به رخ ديگران مكش).

٩٥٨٥ ٦- تناس مساوى الاخوان تستدم ودّهم. ٣ ٣١٩ بديهاى برادران را فراموش كن تا دوستى آنها را (براى خود) پايدار كنى.

٩٥٨٦ ٧- سل المعروف من ينساه و اصطنعه الى من يذكره. ٤ ١٤٦ درخواست نيكى و احسان از كسى بكن كه آن را فراموش كند، و نسبت به كسى احسان كن كه آن را ياد كند.

٩٥٨٧ ٨- من نسى اللّه انساه نفسه. ٥ ١٦٥ كسى كه خدا را فراموش كند، خداوند خودش را از ياد او ببرد. ٩٥٨٨ ٩- من سلا عن المسلوب كان لم يسلب. ٥ ٢٤٥ كسى كه چيز ربوده شده (و از دست رفته‏اى) را فراموش كند، چنان است كه گويا آن چيز ربوده نشده است (و خيالش آسوده شود).

٩٥٨٩ ١٠- من نسى اللّه سبحانه انساه اللّه نفسه و اعمى قلبه. ٥ ٣٨٧

كسى كه خداى سبحان را فراموش كند خداوند او را از ياد خودش ببرد و دلش را كور كند.

٩٥٩٠ ١١- نسيتم ما ذكّرتم و امنتم ما حذّرتم، فتاه عليكم رأيكم و تشتّت عليكم امركم. ٦ ١٨١ آنچه را به شما تذكر دادند فراموش كرده‏ايد، و از آنچه شما را بر حذر داشتند ايمن گشته‏ايد، پس رأى شما گم شده و امورتان پراكنده گرديده است.