باب المال (ثروت، دارائى)
٩٤٢٢ ١- القنية احزان. ١ ٣٦ مال و ثروت اندوهها به همراه دارد.
٩٤٢٣ ٢- المال حساب. ١ ٥٢ مال و ثروت را حسابى است.
٩٤٢٤ ٣- القنية سلب. ١ ٦٣ مال و ثروت رباينده است (آرامش و قرار را مىبرد).
٩٤٢٥ ٤- المال عارية. ١ ٦٤ مال عاريت است.
٩٤٢٦ ٥- القنية تجلب الحزن. ١ ١٠٠ مال و ثروت اندوه به بار آورد.
٩٤٢٧ ٦- المال نهب الحوادث. ١ ١٠١ مال غارت شده حوادث است.
٩٤٢٨ ٧- المال سلوة الورّاث. ١ ١٠٢ مال سبب كامروايى وارث است.
٩٤٢٩ ٨- القنية ينبوع الاحزان. ١ ١٠٦ ثروت چشمه اندوهها است.
٩٤٣٠ ٩- القنية نهب الاحداث. ١ ١٢٣ ثروت غارت شده پيشآمدها است.
٩٤٣١ ١٠- المال يقوّى غير الايّد. ١ ١٢٦ مال نيرومند كند كسى را كه نيرو ندارد.
٩٤٣٢ ١١- الرّجال تفيد المال، المال ما افاد الرّجال. ١ ١٣٧ مردان مال كسب كنند، ولى مال مرد كسب نمىكند (يعنى مردى با مال كسب نشود).
٩٤٣٣ ١٢- المال يعسوب الفجّار. ١ ١٥٢ مال و ثروت، پادشاه و فرمانرواى فاجران و تبهكاران است.
٩٤٣٤ ١٣- المال مادّة الشّهوات. ١ ١٥٣ مال ريشه شهوات است.
٩٤٣٥ ١٤- المال يقوّى الآمال. ١ ١٥٣ مال آرزوها را نيرو دهد و تقويت كند.
٩٤٣٦ ١٥- المال يبدى جواهر الرّجال و خلائقها. ١ ٣٠٢
مال و ثروت گوهر مردان و خلق و خوى آنان را آشكار سازد.
٩٤٣٧ ١٦- المال يفسد المآل و يوسّع الآمال. ١ ٣٧٤ ثروت سرانجام كارها را تباه كند و آرزوها را توسعه دهد.
٩٤٣٨ ١٧- المال للفتن سبب و للحوادث سلب. ١ ٣٧٨ مال سبب فتنهها و غارت شده حوادث است.
٩٤٣٩ ١٨- المال داعية التّعب و مطيّة النّصب. ١ ٣٧٨ مال دعوت كننده تعب، و مركب رنج و زحمت است.
٩٤٤٠ ١٩- المال لا ينفعك حتّى يفارقك.
١ ٣٧٩ مال تو را سود ندهد تا از تو جدا شود.
٩٤٤١ ٢٠- المال يكرم صاحبه فى الدّنيا و يهينه عند اللّه سبحانه. ٢ ٦٠ مال و ثروت دارنده خود را در دنيا گرامى دارد، ولى در پيشگاه خدا او را خوار گرداند.
٩٤٤٢ ٢١- المال يكرم صاحبه ما بذله و يهينه ما بخل به. ٢ ٦١ مال گرامى دارد صاحب خود را تا وقتى كه بذل و احسان كند، و خوارش كند زمانى كه بدان بخل ورزد. ٩٤٤٣ ٢٢- المال يرفع صاحبه فى الدّنيا و يضعه فى الآخرة. ٢ ٧١ مال دارنده خود را در دنيا بلند كند ولى در آخرت او را پست گرداند.
٩٤٤٤ ٢٣- المال وبال على صاحبه الّا ما قدّم منه. ٢ ٩٠ ثروت براى صاحب خود وبال و گرفتارى است، مگر آنچه را از پيش (براى روز جزا) فرستاده باشد.
٩٤٤٥ ٢٤- المال فتنة النّفس و نهب الرّزايا. ٢ ١٠٦ مال سبب فتنه و آشوب نفس و غارت شده مصيبتهاست.
٩٤٤٦ ٢٥- المال ينقصه النّفقة، و العلم يزكو على الانفاق. ٢ ١١٦ مال چنان است كه خرج كردن از آن كم كند، ولى علم با خرج كردن افزايش يابد.
٩٤٤٧ ٢٦- امسك من المال بقدر ضرورتك، و قدّم الفضل ليوم فاقتك.
٢ ٢١٠ از مال خود به اندازه ضرورت و ناچارى نگه دار، و افزون بر آن را براى روز نياز خود از پيش فرست.
٩٤٤٨ ٢٧- اخرج من مالك الحقوق و اشرك فيه الصّديق، و ليكن كلامك فى تقدير و همّتك فى تكفير، تأمن الملامة و النّدامة. ٢ ٢٢٧ از مال خود حقوق آن را بيرون كن و دوست خود را در آن شريك گردان، سخنت اندازه باشد و همّتت را در فكر و انديشه به كار گير، تا از سرزنش و پشيمانى ايمن باشى.
٩٤٤٩ ٢٨- افضل المال ما استرقّ به الاحرار. ٢ ٣٩٠ بهترين مال آن است كه به وسيله احسان به آن، آزادگان را به بردگى در آورد. ٩٤٥٠ ٢٩- ازكى المال ما اكتسب من حلّه. ٢ ٣٩١ پاكترين مالها مالى است كه از راه حلال به دست آمده باشد.
٩٤٥١ ٣٠- ازكى المال ما اشترى به الآخرة. ٢ ٤٠٧ پاكترين مالها مالى است كه به وسيله آن آخرت خريدارى شود.
٩٤٥٢ ٣١- اطيب المال ما اكتسب من حلّه. ٢ ٤٠٨ پاكيزهترين مالها مالى است كه از راه حلال به دست آمده باشد.
٩٤٥٣ ٣٢- افضل الاموال احسنها اثرا عليك. ٢ ٤٢٨ برترين مالها آن است كه اثر آن بر تو نيكوتر باشد.
٩٤٥٤ ٣٣- افضل المال ما قضيت به
الحقوق. ٢ ٤٤٩ برترين مالها آن است كه به وسيله آن حقوق خدا و خلق او پرداخت شود.
٩٤٥٥ ٣٤- انّ من الفساد اضاعة الزّاد.
٢ ٤٩١ به راستى كه ضايع كردن توشه از فساد و تباهى است.
٩٤٥٤ ٣٥- انّ اللّه سبحانه فرض فى اموال الاغنياء اقوات الفقراء، فما جاع فقير الّا بما منع غنىّ و اللّه سائلهم عن ذلك.
٢ ٥٥٣ به راستى كه خداى سبحان در اموال توانگران قوت و خوراك مستمندان را فرض و واجب كرده، و هيچ مستمندى گرسنه نماند مگر به خاطر خوددارى كردن و منع توانگرى، و خداى تعالى از آنان بازخواست آن را خواهد فرمود.
٩٤٥٧ ٣٦- انّ المرء اذا هلك قال النّاس: ما ترك و قالت الملائكة: ما قدّم للّه آباؤكم فقدّموا بعضا يكن لكم ذخرا، و لا تخلّفوا كلّا فيكون عليكم كلّا. ٢ ٥٥٥ به راستى كه آدمى هنگامى كه بميرد مردم گويند: چه به جاى نهاده و فرشتگان گويند: چه از پيش فرستاده خدا پدرتان را رحمت كند، مقدارى از مال را از پيش فرستيد كه اندوختهاى باشد براى شما، و همه را به جاى نگذاريد كه موجب سنگينى و دشوارى بر شما باشد ٩٤٥٨ ٣٧- انّ خير المال ما كسب ثناء و شكرا و اوجب ثوابا و اجرا. ٢ ٥٥٧ به راستى كه بهترين مال آن است كه سپاسگزارى و ثناى مردم را به دست آورد و موجب پاداش و اجرى گردد.
٩٤٥٩ ٣٨- انّ خير المال ما اورثك ذخرا و ذكرا، و اكسبك حمدا و اجرا. ٢ ٥٧٤ به راستى كه بهترين مال آن است كه اندوخته و ياد خيرى از تو به جاى نهد، و ستايش و اجرى براى تو كسب كند.
٩٤٦٠ ٣٩- انّ افضل الاموال ما استرقّ به حرّ و استحقّ به اجر. ٢ ٥٧٥ به راستى كه برترين مالها آن است كه آزادهاى را به بردگى آورد و شايسته پاداشى گردد.
٩٤٦١ ٤٠- انّ مالك لحامدك فى حياتك و لذامّك بعد وفاتك. ٢ ٥٠٨ به راستى كه مال تو در زمان زندگى تو بهره سپاس گويان تو است و پس از مرگت بهره نكوهش كنندگانت خواهد بود.
٩٤٦٢ ٤١- انّ مالك لا يغنى جميع النّاس فاخصص به اهل الحقّ. ٢ ٦٠٦ به راستى كه مال تو همه مردم را بىنياز نتواند نمود، پس آن را ويژه اهل حق گردان.
٩٤٦٣ ٤٢- انّ الّذى فى يدك قد كان له اهل قبلك و هو صائر الى من بعدك، و انّما انت جامع لاحد رجلين: امّا رجل عمل فيما جمعت بطاعة اللّه فسعد بما شقيت به، او رجل عمل فيما جمعت بمعصية اللّه فشقى بما جمعت، و ليس احد هذين اهلا ان تؤثره على نفسك و لا
تحمل له على ظهرك.
٢ ٦١٠ به راستى آنچه اكنون در دست تو است پيش از تو نيز صاحبانى داشته، و به كسى كه پس از تو آيد منتقل خواهد شد، و جز اين نيست كه تو براى يكى از دو نفر اين مال را فراهم مىكنى: يكى مردى كه آن را در راه اطاعت خدا مصرف مىكند و در نتيجه نيكبخت گردد بدانچه تو به خاطر آن بدبخت شدهاى، ديگر مردى كه عمل كند در آنچه تو فراهم كردهاى به نافرمانى خدا، و در نتيجه بدبخت گردد بدانچه تو فراهم كردهاى، و هيچ يك از اين دو مرد شايستگى آن را ندارند كه تو آنها را بر خود مقدّم بدارى، و نه اين كه گناه آن را بر دوش خود حمل كنى (و به گردن گيرى).
٩٤٦٤ ٤٣- انّ هذا المال ليس لى و لا لك و انّما هو للمسلمين و جلب اسيافهم فان شركتهم فى حربهم شركتهم فيه و الّا فجنا ايديهم لا يكون لغير افواههم. ٢ ٦٦٥ به راستى كه اين مال نه مال من است و نه مال تو، و جز اين نيست كه اين از آن مسلمانان و محصول شمشير كشيدن آنها است، و اگر تو در جنگ شريك آنها بودهاى شريك در اين مال هم خواهى بود و گرنه چيده دستهاى آنها است كه جز
براى دهنهاى ايشان نيست. ٩٤٦٥ ٤٤- إنّما لك من مالك ما قدّمته لآخرتك و ما أخّرته فللوارث. ٣ ٩٠ به راستى كه بهره تو از مال خود همان است كه براى آخرت خود از پيش فرستادهاى، و آنچه را به جاى نهادهاى بهره وارث است.
٩٤٦٦ ٤٥- اذا احبّ اللّه سبحانه عبدا بغّض اليه المال و قصّر منه الآمال.
٣ ١٦٦ هرگاه خداوند بندهاى را دوست بدارد، مال را در نظر او مبغوض گرداند، و آرزوهاى او را كوتاه كند.
٩٤٦٧ ٤٦- اذا اراد اللّه بعبد شرّا حبّب اليه المال و بسط منه الآمال. ٣ ١٦٦ هرگاه خداوند براى بندهاى بدى خواهد، مال و ثروت را محبوب او گرداند و آرزوهاى او را توسعه دهد.
٩٤٦٨ ٤٧- اذا جمعت المال فانت فيه وكيل لغيرك تسعد به و تشقى انت.
٣ ١٧٤ هنگامى كه مالى را جمع كنى تو در آن وكيل ديگرى هستى كه او به خاطر آن خوشبخت گشته و تو بدبخت شوى.
٩٤٦٩ ٤٨- إذا قدّمت مالك لآخرتك و استخلفت اللّه سبحانه على من خلّفته من بعدك، سعدت بما قدّمت و احسن اللّه لك الخلافة على من خلّفت. ٣ ١٧٤ هرگاه مال خود را براى آخرت خود از پيش فرستادى و از خداى سبحان جانشينى بازماندگانت را درخواست كردى، بدانچه از پيش فرستادهاى خوشبخت گردى، و خدا نيز جانشينى بازماندگانت را به خوبى انجام خواهد دهد.
٩٤٧٠ ٤٩- بركوب الاهوال تكتسب الاموال. ٣ ٢١٦ با سوار شدن بر مركب هولها و دهشتها اموال فراهم شود.
٩٤٧١ ٥٠- بقدر القنية يتضاعف الحزن
و الغموم. ٣ ٢٢٣ به اندازه مال اندوخته شده، حزن و اندوه نيز افزون گردد.
٩٤٧٢ ٥١- بادروا باموالكم قبل حلول آجالكم، تزكّكم و تصلحكم و تزلفكم.
٣ ٢٤٦ مبادرت و سبقت جوييد به (بهرهگيرى از) مالهاى خود پيش از رسيدن اجلهاتان تا اين كه شما را اصلاح نموده و پاكيزه گرداند و به درگاه خداوند نزديكتان كند.
٩٤٧٣ ٥٢- تكثّرك بما لا يبقى لك و لا تبقى له من اعظم الجهل. ٣ ٣١٦ زياد شمردن خود را بدانچه براى تو باقى نمىماند و تو نيز براى آنها باقى نمانى از بزرگترين نادانى است. ٩٤٧٤ ٥٣- ثمرة المقتنيات الحزن. ٣ ٣٢٣ ثمره اموال اندوخته شده، اندوه است.
٩٤٧٥ ٥٤- ثروة المال تردى و تطغى و تفنى. ٣ ٣٥١ مال بسيار هلاكت و سركشى آورد و نابود گرداند.
٩٤٧٦ ٥٥- حبّ المال سبب الفتن و حبّ الرّياسة رأس المحن. ٣ ٣٩٦ دوستى مال، سبب فتنهها است، و دوستى رياست اساس رنجها است.
٩٤٧٧ ٥٦- حبّ المال يفسد المآل. ٣ ٣٩٦ دوستى مال، سرانجام را فاسد مىكند.
٩٤٧٨ ٥٧- حبّ المال يقوّى الآمال و يفسد الاعمال. ٣ ٣٩٦ دوستى مال، اميدها را تقويت مىكند و اعمال را تباه مىسازد.
٩٤٧٩ ٥٨- حبّ المال يوهن الدّين و يفسد اليقين. ٣ ٣٩٦ دوستى مال، دين را سست و يقين را فاسد مىكند.
٩٤٨٠ ٥٩- حكم على مكثرى اهل الدّنيا بالفاقة، و اعين من غنى عنها بالرّاحة.
٣ ٤١٥ براى آنها كه بر مال دنيا بيفزايند نيازمندى مسلّم و محقق گشته، و براىآنها كه از آن بىنيازى جويند كمك به آسايش و راحتى مقرر گرديده.
٩٤٨١ ٦٠- خير الاموال ما استرقّ حرّا.
٣ ٤٢٢ بهترين مالها آن است كه آزادهاى را به بردگى در آورد. (يعنى احسان و بخشش در آن باشد) ٩٤٨٢ ٦١- خير اموالك ما كفاك. ٣ ٤٣٧ بهترين مالهاى تو آن است كه تو را كفايت كند (و به قدر كفاف زندگى باشد).
٩٤٨٣ ٦٢- خذوا من كرائم اموالكم ما يرفع به ربّكم سنّى اعمالكم. ٣ ٤٤٣ از برگزيدههاى اموال خود برگيريد و در راهى خرج كنيد كه خداوند بدان وسيله عملهاى والاى شما را بالا برد.
٩٤٨٤ ٦٣- ركوب الاهوال يكسب الاموال. ٤ ٩٤ ارتكاب كارهاى هولناك كسب اموال مىكند.
٩٤٨٥ ٦٤- شرّ الاموال ما اكسب المذامّ.
٤ ١٦٣ بدترين مالها آن است كه نكوهشهاى مردم را كسب كند.
٩٤٨٦ ٦٥- شرّ الاموال ما لم يغن عن صاحبه. ٤ ١٦٥ بدترين مالها آن است كه به دارنده خود سود ندهد (و سود و بهرهاش به ديگران برسد).
٩٤٨٧ ٦٦- شرّ المال ما لم ينفق فى سبيل اللّه منه و لم تؤدّ زكاته. ٤ ١٦٥ بدترين مال آن است كه از آن در راه خدا خرج نشود و زكاتش پرداخت نگردد.
٩٤٨٨ ٦٧- شرّ الاموال ما لم يخرج منه حقّ اللّه سبحانه. ٤ ١٧١ بدترين مالها آن است كه حق خداى سبحان از آن بيرون نرود.
٩٤٨٩ ٦٨- صاحب المال متعوب و الغالب بالشّرّ مغلوب. ٤ ٢٠٣ دارنده مال در رنج است و كسى كه به شرّ و بدى پيروز شود مغلوب خواهد بود.
٩٤٩٠ ٦٩- صنيع المال يزول بزواله.
دست پرورده مال با زائل شدن آن مال از بين مىرود.
٩٤٩١ ٧٠- على قدر القنية تكون الغموم.
٤ ٣١٥ به اندازه اندوختهها اندوه هاست.
٩٤٩٢ ٧١- كم من جامع ما سوف يتركه.
٤ ٥٥٣ بسا جمع كننده و گرد آورنده چيزى كه آن را به زودى واگذارد (و از اين جهان برود).
٩٤٩٣ ٧٢- كثرة المال تفسد القلوب و تنشىء الذّنوب. ٤ ٥٩٣ مال بسيار دلها را تباه گرداند و منشأ گناهان گردد.
٩٤٩٤ ٧٣- كن بمالك متبرّعا و عن مال غيرك متورّعا. ٤ ٦٠٤ مال خود را در راه رضاى خدا بده و نسبت به مال ديگران پرهيزكار باش.
٩٤٩٥ ٧٤- لن يذهب من مالك ما وعظك و حاز لك الشّكر. ٥ ٦٨ از مال تو آنچه تو را پند داده و سپاسگزارى ديگران را براى تو فراهم كرده، از بين نرفته است.
٩٤٩٦ ٧٥- لم يكتسب مالا من لم يصلحه. ٥ ٩٦ كسب مال نكرده كسى كه آن را اصلاح نكرده است (و در راه خير صرف نكرده است).
٩٤٩٧ ٧٦- لم يضع امرء ماله فى غير حقّه او معروفه فى غير أهله، الّا حرمه اللّه شكرهم و كان لغيره ودّهم.
٥ ٩٧ كسى كه مال خود را در جايى كه شايسته نيست صرف كند و يا احسان خود را نابجا خرج نمايد، خداوند او را از سپاسگزارى آنها محروم گرداند و دوستى آنان نيز بهره ديگرى گردد.
٩٤٩٨ ٧٧- لسان الصّدق خير للمرء من المال يورّثه من لا يحمده. ٥ ١٢٤ آوازه خير و خوبى و زبان نيك مردم براى مرد بهتر است از مالى كه آن را به ارث گذارد براى كسى كه ستايشش نكند.
٩٤٩٩ ٧٨- من بذل ماله جلّ. ٥ ١٤٢ كسى كه مال خود را بذل كند بزرگ شود.
٩٥٠٠ ٧٩- من اكتسب مالا من غير حلّه اضرّ بآخرته. ٥ ٣١٥ كسى كه مالى را از راهى غير از راه حلال كسب كند به آخرت خود زيان رسانده است.
٩٥٠١ ٨٠- من ركب الاهوال اكتسب الاموال. ٥ ٣١٧ كسى كه بر مركب هولها و دهشتها سوار شود اموال كسب كند.
٩٥٠٢ ٨١- من جمع المال لينفع به النّاس اطاعوه، و من جمع لنفسه اضاعوه. ٥ ٣٢٤ كسى كه مالى را فراهم كند تا به مردم سود برساند مردم فرمانش برند، و كسى كه براى خود جمع كند او را واگذارند.
٩٥٠٣ ٨٢- من كرم عليه المال هانت عليه الرّجال. ٥ ٣٣٦ كسى كه مال براى او گرامى باشد مردان بر او خوار باشند.
٩٥٠٤ ٨٣- من بذل ماله استرقّ الرّقاب.
٥ ٣٣٧ كسى كه مال خود را بذل كند مردم را به بردگى در آورد.
٩٥٠٥ ٨٤- من بذل فى ذات اللّه ماله عجّل له الخلف. ٥ ٣٥٨ كسى كه مال خود را در راه خدا بذل كند خداوند در پر كردن جاى آن تعجيل فرمايد.
٩٥٠٦ ٨٥- من يكتسب مالا من غير حلّه يصرفه فى غير حقّه. ٥ ٣٨٩ كسى كه مالى را از راهى غير از راه حلال كسب كند، آن را در جايى كه شايسته نيست، صرف خواهد كرد.
٩٥٠٧ ٨٦- من لم يدع و هو محمود يدع و هو مذموم. ٥ ٤٢٨ هر كس در حال ستايش از او (مال را) وانگذارد، در حال مذمت و نكوهش او (آن را) واگذارد.
٩٥٠٨ ٨٧- لا تضيّعنّ مالك فى غير معروف. ٦ ٢٦٣
مال خود را در غير از كار نيك تباه نكن.
٩٥٠٩ ٨٨- لا تصرف مالك فى المعاصى فتقدم على ربّك بلا عمل. ٦ ٣١٤ مال خود را در نافرمانيهاى خدا صرف نكن كه در نتيجه بدون عمل به پيشگاه خداوند وارد خواهى شد.
٩٥١٠ ٨٩- لا يجتمع حبّ المال و الثّناء.
٦ ٣٧٠ دوستى مال با ثنا و حمد مردم جمع نمىشود. ٩٥١١ ٩٠- من لم يقدّم ماله لآخرته و هو مأجور خلّفه و هو مأثوم. ٥ ٤٢٨ كسى كه پيش نيندازد مال خود را براى آخرت خود در حالى كه پاداشى خواهد داشت، به جاى گذارد آن را در حالى كه گنهكار است.
٩٥١٢ ٩١- من سلبته الحوادث ماله افادته الحذر. ٥ ٤٥٤ كسى كه حوادث روزگار مالش را بربايد، حذر و احتياط (در آينده) سودش بخشد.
٩٥١٣ ٩٢- هذا ما كنتم عليه بالامس تتنافسون. ٦ ١٩٥ اين است آنچه ديروز بر آن به يكديگر فخر مىكرديد ٩٥١٤ ٩٣- وفور الاموال بانتقاص الاعراض لؤم. ٦ ٢٢٤ مال بسيار با كم شدن عرض و آبرو پستى و لئامت است.
٩٥١٥ ٩٤- لا يكرم المرء نفسه حتّى يهين ماله. ٦ ٤٠٥ آدمى خود را گرامى ندارد مگر اين كه مالش را خوار بشمارد.
٩٥١٦ ٩٥- ينبغي للعاقل ان يكتسب بماله المحمدة، و يصون نفسه عن المسألة. ٦ ٤٤٤ شايسته است براى انسان عاقل كه به وسيله مال خود، ستايش مردم را كسب كند و خويشتن را از خوارى سؤال نگه دارد.
٩٥١٧ ٩٦- ينبغي للعاقل ان يحترس من سكر المال و سكر القدرة و سكر العلم، و سكر المدح و سكر الشّباب، فانّ لكلّ ذلك رياحا خبيثة تسلب العقل و تستخفّ الوقار. ٦ ٤٤٥ براى عاقل شايسته است كه خود را از مستى مال و مستى قدرت، و مستى علم، و مستى مدح و ستايش، و مستى جوانى نگه دارد، زيرا هر كدام از اينها بادهاى پليدى دارد كه عقل را بربايد، و وقار و سنگينى را سبك كند.