ترجمه غرر الحكم و درر الكلم جلد ۲

ترجمه غرر الحكم و درر الكلم0%

ترجمه غرر الحكم و درر الكلم نویسنده:
گروه: متون حدیثی

ترجمه غرر الحكم و درر الكلم

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محمد تمیمی آمدی، مترجم: سيد هاشم رسولى محلاتى
گروه: مشاهدات: 56742
دانلود: 11982


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 180 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 56742 / دانلود: 11982
اندازه اندازه اندازه
ترجمه غرر الحكم و درر الكلم

ترجمه غرر الحكم و درر الكلم جلد 2

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

باب التقوى

١٠٣٧٥ ١- التّقوى تعزّ. ١ ٣٩ تقوا و پرهيزكارى عزّت و سربلندى دهد.

١٠٣٧٦ ٢- التّقوى اجتناب. ١ ٥٣ پرهيزكارى دورى كردن و اجتناب از گناهان است.

١٠٣٧٧ ٣- التّقوى خير زاد. ١ ١٣٢ پرهيزكارى بهترين توشه است.

١٠٣٧٨ ٤- التّقوى ازكى زراعة. ١ ١٦١ تقوا پاكيزه‏ترين زراعت و كشتكارى است.

١٠٣٧٩ ٥- التّقوى رأس الحسنات. ١ ١٨٨ تقوا، اساس نيكى‏هاست.

١٠٣٨٠ ٦- التّقوى رئيس الاخلاق. ١ ١٩٤ تقوا، اساس اخلاق است.

١٠٣٨١ ٧- التّقوى حصن حصين. ١ ١٩٤ تقوا، قلعه و دژ محكمى است.

١٠٣٨٢ ٨- التّقوى ذخيرة معاد. ١ ٢٠١ تقوا، توشه روز جزاست.

١٠٣٨٣ ٩- التّقوى حصن المؤمن. ١ ٢٦٢ تقوا، دژ و قلعه مؤمن است.

١٠٣٨٤ ١٠- التّقوى حرز لمن عمل بها.

١ ٢٩٤ تقوا، حصارى است براى كسى كه بدان عمل كند.

١٠٣٨٥ ١١- التّقوى اقوى اساس. ١ ٢٠٦ تقوا، محكم‏ترين اساس و پايه است.

١٠٣٨٦ ١٢- التّقوى مفتاح الصّلاح. ١ ٢٣٣ تقوا، كليد صلاح و شايستگى است.

١٠٣٨٧ ١٣- التّقوى اوفق حصن و اوقى حرز. ١ ٣٥١ تقوا، محكم‏ترين قلعه و نگهدارنده‏ترين جاى نگهدارى است.

١٠٣٨٨ ١٤- المتّقون قلوبهم محزونة و شرورهم مأمونة. ١ ٣٥٥ مردمان با تقوا دلهاشان اندوهناك است و مردم از بديها و شرارت آنها در امان هستند.

١٠٣٨٩ ١٥- المتّقى قانع متنزّه متعفّف.

١ ٣٧٥ آدم با تقوا، قانع و پاكدامن و خويشتن‏دار است.

١٠٣٩٠ ١٦- التّقوى حصن حصين لمن لجأ اليه. ٢ ٢ تقوا، دژ محكمى است براى كسى كه بدان پناه ببرد.

١٠٣٩١ ١٧- التّقوى جمّاع التّنزّه و العفاف.

٢ ٣٠ تقوا، گرد آورنده پاكيزگى و خويشتن‏دارى است.

١٠٣٩٢ ١٨- التّقوى ثمرة الدّين و أمارة اليقين. ٢ ٣٢ تقوا، ميوه دين و نشانه يقين است.

١٠٣٩٣ ١٩- المتّقى من اتّقى الذّنوب و المتنزّه من تنزّه عن العيوب. ٢ ٦٩ انسان با تقوا كسى است كه از گناه پرهيز كند و پاكدامن كسى است كه از عيبها پاكيزگى جويد.

١٠٣٩٤ ٢٠- المتّقون انفسهم عفيفة و حاجاتهم خفيفة و خيراتهم مأمولة و شرورهم مأمونة. ٢ ٨٣ مردمان با تقوا نفسهاشان عفيف و پاك، و خواسته‏هاشان خفيف و سبك است، نيكى و خيراتشان مورد انتظار مردم است، و از بديهاشان در امان هستند.

١٠٣٩٥ ٢١- المتّقون اعمالهم زاكية و اعينهم باكية و قلوبهم وجلة. ٢ ٩٢ مردمان با تقوا، عملهاشان پاكيزه، چشمانشان گريان، و دلهاشان لرزان است.

١٠٣٩٦ ٢٢- المتّقون انفسهم قانعة و شهواتهم ميتة، و وجوههم مستبشرة و قلوبهم محزونة. ٢ ٨٤ مردمان با تقوا نفسهاشان قانع، و شهوتها و خواسته‏هاى نفسانى آنها مرده است، چهره‏هاشان شكفته و شاداب، و دلهاشان اندوهگين است.

١٠٣٩٧ ٢٣- المتّقى ميتة شهوته مكظوم غيظه، فى الرّخاء شكور و فى المكاره صبور. ٢ ١٠٧ انسان با تقوا شهوتش مرده، خشمش را فرو خورده، در فراخى و آسودگى‏ زندگى شاكر و سپاسگزار، و در سختيها و ناخوشيها شكيبا و بردبار است.

١٠٣٩٨ ٢٤- التّقوى آكد سبب بينك و بين اللّه ان اخذت به، و جنّة من عذاب اليم. ٢ ١٢٩ تقوا محكم‏ترين وسيله‏اى است ميان تو و ميان خداوند اگر آن را برگيرى، و سپرى از عذاب دردناك الهى است.

١٠٣٩٩ ٢٥- التّقوى ظاهره شرف الدّنيا و باطنه شرف الآخرة. ٢ ١٠٦ تقوا، ظاهر و برونش شرافت دنيا، و درونش شرافت و بزرگوارى آخرت است.

١٠٤٠٠ ٢٦- التّقوى لا عوض عنه و لا خلف فيه. ٢ ١٥٣ تقوا و پرهيزكارى، نه عوضى دارد و نه جايگزينى (و هيچ چيز جاى آن را پر نخواهد كرد).

١٠٤٠١ ٢٧- التّقوى ان يتّقى المرء كلّما يؤثمه. ٢ ١٥٤ پرهيزكارى آن است كه آدمى پرهيز كند از هر آنچه او را گنهكار سازد.

١٠٤٠٢ ٢٨- الجئوا الى التّقوى فانّه جنّة منيعة، من لجأ اليها حصّنته و من اعتصم بها عصمته. ٢ ٢٦١ پناه ببريد به تقوا كه به راستى سپرى نگهدارنده است، هر كس بدان پناه برد نگاهش دارد، و هر كس بدان چنگ زند او را حفظ كند.

١٠٤٠٣ ٢٩- اتّق تفز. ٢ ١٧٤ تقوا داشته باش تا پيروزى يابى.

١٠٤٠٤ ٣٠- اشعر قلبك التّقوى و خالف الهوى تغلب الشّيطان. ٢ ١٩٥ تقوا را شعار دل خويش گردان، و با هوا و هوس مخالفت كن، تا بر شيطان پيروز شوى.

١٠٤٠٥ ٣١- اتّق اللّه بعض التّقى و ان قلّ، و اجعل بينك و بينه سترا و ان رقّ.

٢ ١٩٦ قدرى از خدا بترس اگر چه اندك باشد، و ميان خود و خدا پرده‏اى قرار ده اگر چه رقيق و نازك باشد.

١٠٤٠٦ ٣٢- اتّق اللّه الّذى لا بدّ لك من لقائه و لا منتهى لك دونه. ٢ ٢٠٧ بترس از خدايى كه تو را از ديدار او چاره‏اى نيست، و جز او پايانى براى تو نيست.

١٠٤٠٧ ٣٣- اتّق اللّه فى نفسك، و نازع الشّيطان قيادك، و اصرف الى الآخرة وجهك، و اجعل للّه جدّك. ٢ ٢١١ در باره خويشتن از خدا بترس، و از اختيار شيطان مهار خود را بيرون آور، و روى خود را به سوى آخرت بگردان، و تلاش و كوشش خود را براى خدا خالص گردان.

١٠٤٠٨ ٣٤- اتّقوا اللّه جهة ما خلقكم له.

٢ ٢٣٩ تقواى الهى داشته باشيد بدان جهت كه شما را براى آن آفريده است.

١٠٤٠٩ ٣٥- اتّقوا اللّه الّذى ان قلتم سمع و ان أضمرتم علم. ٢ ٢٤٦ بترسيد از آن خدايى كه اگر سخنى بگوييد مى‏شنود، و اگر در درون خويش پنهان كنيد مى‏داند.

١٠٤١٠ ٣٦- اتّقوا اللّه حقّ تقاته واسعوا فى مرضاته و احذروا ما حذّركم من اليم عذابه. ٢ ٢٥٠ تقواى الهى داشته باشيد آن گونه كه شايسته تقواى او است، و در راه جلب خوشنودي هايش تلاش كنيد، و از آنچه شما را بيم داده از عذاب دردناك خود، پرهيز كنيد.

١٠٤١١ ٣٧- اتّقوا اللّه تقيّة من سمع فخشع و اقترف فاعترف، و علم فوجل، و حاذر فبادر، و عمل فاحسن. ٢ ٢٥٨ بترسيد از خدا ترسيدن كسى كه شنيده و خاشع گشته است، و گناه كرده و اعتراف بدان نموده، و دانسته و بدان جهت ترسيده است، و پرهيز كرده و شناخته، و عمل كرده و آن را نيكو انجام داده است.

١٠٤١٢ ٣٨- اتّقوا اللّه تقيّة من دعى فاجاب و تاب فاناب و حذّر فحذر و عبر فاعتبر و خاب

فامن. ٢ ٢٥٩ تقواى الهى داشته باشيد، تقواى كسى كه او را خوانده‏اند و اجابت كرده، و توبه كرده، پس رو آورده، و او را بيم داده‏اند و ترسان گشته، و اندرزش داده‏اند و عبرت‏ گرفته، و ترسيده و به همان جهت ايمن گشته است.

١٠٤١٣ ٣٩- اعتصموا بتقوى اللّه فانّ لها حبلا وثيقا عروته، و معقلا منيعا ذروته. ٢ ٢٦١ چنگ زنيد به تقواى الهى، زيرا تقوا ريسمانى دارد كه دستگيره‏اش محكم است، و پناهگاهى است كه قلّه‏اش بلند و مرتفع مى‏باشد.

١٠٤١٤ ٤٠- الا و انّ التّقوى مطايا ذلل حمل عليها اهلها و اعطوا ازمّتها فاوردتهم الجنّة. ٢ ٣٣٣ آگاه باشيد كه به راستى تقوا مركب‏هايى است راهوار و آرام كه صاحبانش بر آنها سوارند، و زمامشان را به دست دارند و تا درون بهشت آنان را به پيش مى‏برند.

١٠٤١٥ ٤١- اين الابصار اللّامحة منار التّقوى. ٢ ٣٦٤ كجايند چشمهايى كه به مناره‏ها و نشانه‏هاى تقوا دوخته شده‏اند ١٠٤١٦ ٤٢- ايسرّك ان تكون من حزب اللّه الغالبين اتّق اللّه سبحانه و احسن في كلّ امورك، «فانّ اللّه مع الّذين اتّقوا و الّذين هم محسنون». ٢ ٣٦٧ آيا شادمان كند تو را كه بوده باشى از حزب خدا كه پيروزند (اگر چنين خواهى) از خداى سبحان بترس، و در همه كارهاى خود نيكوكارى و احسان كن، كه به راستى خداوند با مردمان با تقوا و با كسانى است كه احسان و نيكوكارى كنند. ١٠٤١٧ ٤٣- ابرّكم اتقاكم. ٢ ٣٧٠ نيكوكارترين شما پرهيزكارترين شما است.

١٠٤١٨ ٤٤- اكيس الكيس التّقوى. ٢ ٣٧٢ زيرك‏ترين زيركيها، تقواى الهى است.

١٠٤١٩ ٤٥- اوقى جنّة التّقوى. ٢ ٣٧٨ نگهدارترين سپرها، تقواست.

١٠٤٢٠ ٤٦- امنع حصون الدّين التّقوى.

٢ ٣٩٠ بلندترين و استوارترين قلعه‏هاى دين، تقوا و پرهيزكارى است.

١٠٤٢١ ٤٧- انّ الاتقياء كلّ سخىّ متعفّف محسن. ٢ ٤٩١ به راستى كه پرهيزكاران، مردمان با تقوا و هر آدم سخاوتمند خويشتن‏دار نيكوكارى است.

١٠٤٢٢ ٤٨- انّ التّقوى عصمة لك فى حياتك و زلفى لك بعد مماتك. ٢ ٥٠٩ به راستى كه تقوا در زمان زندگى و حيات نگهدارنده تو است و پس از مرگت سبب نزديكى تو به خداى تعالى است.

١٠٤٢٣ ٤٩- انّ اللّه تعالى اوصاكم بالتّقوى و جعلها رضاه من خلقه فاتّقوا اللّه الّذي أنتم بعينه، و نواصيكم بيده. ٢ ٥٨٧ به راستى كه خداى تعالى شما را به تقوا سفارش فرموده و آن را سبب رضا و خوشنودى خود از خلق قرار داده، بپرهيزيد از خدايى كه شما منظور نظر او بوده و زمام اختيار شما به دست اوست.

١٠٤٢٤ ٥٠- انّ تقوى اللّه حمت أولياءه محارمه، و الزمت قلوبهم مخافته حتّى اسهرت لياليهم و اظمأت هواجرهم فاخذوا الرّاحة بالتّعب و الرّىّ بالظّمأ. ٢ ٥٨٨ به راستى كه تقواى الهى دوستان خدا را از ارتكاب محرمات باز مى‏دارد، و دلهاشان را ملازم خوف و ترس خويش قرار دهد، تا آنجا كه در دل شب بيدارشان مى‏دارد، و در روزهاى گرم و سوزان به روزه‏دارى وامى‏دارد، مشقت را به جاى راحتى، و تشنگى را به جاى سيرابى انتخاب كرده‏اند.

١٠٤٢٥ ٥١- انّ المتّقين ذهبوا بعاجل الدّنيا و الآخرة، شاركوا اهل الدّنيا فى دنياهم و لم يشاركهم اهل الدّنيا فى آخرتهم. ٢ ٥٨٩ به راستى كه پرهيزكاران هم از دنياى زودگذر و هم از سراى آخرت بهره گرفته‏اند، با مردم دنيا در دنياشان شريك گشتند، در صورتى كه اهل دنيا در آخرت با آنها شريك نيستند.

١٠٤٢٦ ٥٢- انّ تقوى اللّه هى الزّاد و المعاد، زاد مبلّغ و معاد منجح، دعا اليها اسمع داع و وعاها خير واع، فاسمع داعيها و فاز واعيها. ٢ ٥٩٠ به راستى كه تقواى الهى هم زاد و توشه است و هم پناهگاه، توشه‏اى است كه انسان را به سرمنزل مقصود مى‏رساند، و پناهگاهى است كه او را از خطرها نجات مى‏دهد، دعوت كننده به آن بهترين دعوت كنندگان، و پاسدارش بهترين پاسداران، و به همين دليل دعوت خود را به همه رسانده و پاسدار را به رستگارى رسانده است.

١٠٤٢٧ ٥٣- انّ التّقوى حقّ اللّه سبحانه عليكم و الموجبة على اللّه حقّكم فاستعينوا باللّه عليها و توسّلوا الى اللّه بها. ٢ ٥٩١ به راستى كه تقوا و پرهيزكارى حق خداى سبحان است به گردن شما و وسيله‏اى است كه حق شما را بر خدا واجب گرداند، پس براى به چنگ آوردن آن از خدا كمك جوييد و به وسيله آن به خدا توسّل پيدا كنيد.

١٠٤٢٨ ٥٤- انّ تقوى اللّه لم تزل عارضة نفسها على الامم الماضين و الغابرين لحاجتهم اليها غدا اذا اعاد اللّه ما ابدأ و اخذ ما اعطى، فما اقلّ من حملها حقّ حملها. ٢ ٥٩١ به راستى كه تقواى الهى پيوسته خود را به امّتهاى گذشته و آينده عرضه مى‏دارد، چون در فرداى قيامت بدان نيازمندند، هنگامى كه خداوند آنچه را كه آفريده بازمى‏گرداند، و آنچه را كه عطا فرموده باز مى‏ستاند، و چه كم هستند آنها كه تقوا را پذيرفته و آن چنانكه بايد آن را حمل كرده باشند ١٠٤٢٩ ٥٥- انّ لتقوى اللّه حبلا وثيقا عروته و معقلا منيعا ذروته. ٢ ٥٩٢ به راستى كه تقواى الهى را ريسمانى است كه دستگيره‏اش محكم و قلعه‏اى است كه جايگاهش بلند و استوار است.

١٠٤٣٠ ٥٦- انّ التّقوى منتهى رضى اللّه من عباده و حاجته من خلقه، فاتّقوا اللّه الّذى ان اسررتم علمه و ان اعلنتم كتبه. ٢ ٥٩٣ به راستى كه تقوا آخرين حدّ رضاى خداوند از بندگانش مى‏باشد و نهايت خواسته او از آنهاست، پس از آن خداوندى بترسيد كه اگر كارى را در پنهانى انجام دهيد مى‏داند، و اگر آشكارا به جا آوريد مى‏نويسد.

١٠٤٣١ ٥٧- انّ التّقوى دار حصن عزيز لمن لجأ اليه، و الفجور دار حصن ذليل لا يحرز اهله و لا يمنع من لجأ اليه. ٢ ٥٩٤ به راستى كه تقوا قلعه‏اى محكم و نيرومند است براى كسى كه بدان پناه برد، و كار بد و گناه قلعه‏اى است سست و بى‏دفاع كه اهل خود را از بدى باز نمى‏دارد، و كسى را كه بدان پناهنده شود نگه نمى‏دارد.

١٠٤٣٢ ٥٨- انّ التّقوى فى اليوم الحرز و الجنّة، و فى غد الطّريق الى الجنّة، مسلكها واضح و سالكها رابح. ٢ ٥٩٥ به راستى كه تقوا امروز پناهگاه و سپر است، و فرداى قيامت راه رسيدن به بهشت است، جاده تقوا واضح و روشن، و پوينده آن سودمند خواهد بود.

١٠٤٣٣ ٥٩- انّ تقوى اللّه عمارة الدّين و عماد اليقين، و انّها لمفتاح صلاح و مصباح نجاح. ٢ ٥٩٦ به راستى كه تقواى الهى وسيله آبادى دين و استوانه يقين است و به راستى كه آن، كليد شايستگى و چراغ رستگارى است.

١٠٤٣٤ ٦٠- انّ من فارق التّقوى اغرى باللّذّات و الشّهوات و وقع فى تيه السّيّئات و لزمه كبير التّبعات. ٢ ٥٩٧ به راستى كسى كه از تقوا مفارقت كند به كاميابيها و خواسته‏هاى نفسانى حريص شود، و در وادى خطرناك بديها و گناهان در افتد، و به پى آمدهاى بزرگ آنها دچار گردد.

١٠٤٣٥ ٦١- انّ تقوى اللّه مفتاح سداد و ذخيرة معاد و عتق من كلّ ملكة و نجاة من كلّ هلكة، بها ينجو الهارب و تنجح المطالب و تنال الرّغائب.

٢ ٥٩٧ به راستى كه تقواى الهى كليد هر درى است و ذخيره روز رستاخيز و وسيله‏ آزادى از هر نوع بردگى، و نجات از هرگونه هلاكتى است، در پرتو تقوا فراريان رهايى يابند و به سرمنزل مقصود در آيند، و به هر هدف و آرمانى برسند.

١٠٤٣٦ ٦٢- ان اتّقيت اللّه وقاك. ٣ ٢٤ اگر از خداوند بترسى خدا تو را نگه دارد.

١٠٤٣٧ ٦٣- انّكم الى ازواد التّقوى احوج منكم الى ازواد الدّنيا. ٣ ٦٢ به راستى كه شما به توشه‏هاى تقوا نيازمندتر هستيد تا به توشه‏هاى دنيا.

١٠٤٣٨ ٦٤- اذا آمنت باللّه و اتّقيت محارمه احلّك دار الامان و إذا ارضيته تغمّدك بالرّضوان. ٣ ١٧٩ هرگاه ايمان آورى به خدا و از محرمات او پرهيز كنى تو را در خانه امنيت فرود آورد، و هرگاه خوشنود گردانى او را خداوند به خشنودى خود تو را بپوشاند.

١٠٤٣٩ ٦٥- بالتّقوى تقطع حمة الخطايا.

٣ ٢٢٣ به وسيله پرهيزكارى بريده شود زهر گناهان (يعنى تقوا پادزهرى است براى گناهان گذشته انسان).

١٠٤٤٠ ٦٦- بالتّقوى قرنت العصمة.

٣ ٢٣٣ عصمت و نگه‏دارى خداوند به تقوا و پرهيزكارى مقرون است.

١٠٤٤١ ٦٧- بالتّقوى تزكوا الاعمال. ٣ ٢٣٥ به وسيله تقواست كه اعمال پاكيزه گردد.

١٠٤٤٢ ٦٨- ثوب التّقى اشرف الملابس.

٣ ٣٤٦ جامه تقوا شريف‏ترين جامه‏هاست.

١٠٤٤٣ ٦٩- حرام على كلّ قلب متولّه بالدّنيا أن يسكنه التّقوى. ٣ ٤٠٥ سكونت تقوا در هر دلى كه شيفته به دنيا است، حرام است.

١٠٤٤٤ ٧٠- خلوّ القلب من التّقوى يملأه من فتن الدّنيا. ٣ ٤٥٦ دلى كه از تقواى الهى خالى باشد فتنه‏هاى دنيا آن را پر كند.

١٠٤٤٥ ٧١- داووا بالتّقوى الاسقام و بادروا بها الحمام، و اعتبروا بمن‏

اضاعها و لا يعتبرنّ بكم من اطاعها.

٤ ٢٣ به وسيله تقوا بيماريها را درمان كنيد، و بدان بر مرگ پيشى گيريد، و عبرت گيريد از كسى كه تقوا را واگذاشته، و مبادا كسى كه از تقوا فرمانبردارى كرده از شما عبرت گيرد.

١٠٤٤٦ ٧٢- سبب صلاح الايمان التّقوى.

٤ ١٢٠ وسيله اصلاح ايمان تقوا و پرهيزكارى است.

١٠٤٤٧ ٧٣- سادة اهل الجنّة الاتقياء الابرار. ٤ ١٣٧ آقايان و مهتران اهل بهشت، مردمان با تقواى نيكوكار هستند.

١٠٤٤٨ ٧٤- صفتان لا يقبل اللّه سبحانه الاعمال الّا بهما: التّقى و الاخلاص.

٤ ٢٢٢ دو صفت است كه خداى سبحان عملهاى بندگان را نپذيرد مگر به وسيله آنها يكى تقوا و ديگرى اخلاص است (كه بدون داشتن اين دو عملى را نپذيرد).

١٠٤٤٩ ٧٥- طوبى لمن اشعر التّقوى قلبه.

٤ ٢٣٨ خوشا به حال كسى كه تقوا را شعار دل خويش قرار داده است.

١٠٤٥٠ ٧٦- طوبى لمن اطاع محمود تقواه و عصى مذموم هواه. ٤ ٢٤٢ خوشا به حال كسى كه از تقواى پسنديده فرمانبردارى كند و هوا و هوس نكوهيده را نافرمانى نمايد.

١٠٤٥١ ٧٧- عليك بالتّقى فانّه خلق الانبياء. ٤ ٢٨٥ بر تو باد به تقوا و پرهيزكارى كه آن، خو و خصلت پيامبران الهى است.

١٠٤٥٢ ٧٨- عليك بالتّقوى فانّه اشرف نسب. ٤ ٢٨٧ بر تو باد به تقوا كه آن شريف‏ترين نسب آدمى است.

١٠٤٥٣ ٧٩- عليك بتقوى اللّه فى الغيب و الشّهادة، و لزوم الحقّ فى الغضب و الرّضى. ٤ ٢٩٤ بر تو باد به تقواى الهى در نهان و آشكار و ملازمت با حقّ در خشم و رضا.

١٠٤٥٤ ٨٠- عليكم بالتّقوى فانّه خير زاد و احرز عتاد. ٤ ٣٠٦ بر شما باد به تقوا و پرهيزكارى كه آن بهترين توشه و محكم‏ترين وسيله آماده شده است.

١٠٤٥٥ ٨١- فاتّقوا اللّه تقيّة من انصب الخوف بدنه و أسهر التّهجّد غرار نومه و اظماء الرّجاء هواجر يومه.

٤ ٤٣٢ تقواى الهى داشته باشيد همچون تقواى كسى كه ترس بدنش را كوفته و خسته كرده، و شب زنده‏دارى خواب را از چشمش ربوده، و اميد به رحمت حق او را به تشنگى روزه‏هاى گرم واداشته است.

١٠٤٥٦ ٨٢- فاتّقوا اللّه تقيّة من أيقن فاحسن و عبّر فاعتبر و حذّر فازدجر و بصّر فاستبصر و خاف العقاب و عمل ليوم الحساب. ٤ ٤٣٧ تقواى الهى داشته باشيد همچون تقواى كسى كه چون (به مرگ و ديدار پروردگار خود) يقين كند نيكى نمايد، و هرگاه درس عبرتى به او بدهند عبرت گيرد، و چون او را بر حذر دارند بپذيرد، و اگر منعش كنند باز ايستد، و چون بينايش كنند بينايى گيرد، و از كيفر و عقاب بترسد و براى روز حساب كار كند.

١٠٤٥٧ ٨٣- فاتّقوا اللّه عباد اللّه تقيّة من شغل بالفكر قلبه و أوجف الذّكر بلسانه و قدّم الخوف لامانه. ٤ ٤٣٩ اى بندگان خدا تقواى الهى داشته باشيد همچون تقواى كسى كه فكر و انديشه دلش را مشغول كرده، زبانش با سرعت به ذكر خدا مى‏گردد، و براى ايمنى در قيامت ترس از مسئوليت را پيش فرستاده است.

١٠٤٥٨ ٨٤- فاتّقوا اللّه جهة ما خلقكم له و احذروا منه كنه ما حذّركم من نفسه و استحقّوا منه ما اعدّ لكم بالتّنجّز لصدق ميعاده و الحذر من هول معاده.

٤ ٤٤٠ تقواى الهى داشته باشيد به خاطرهدفى كه شما را براى آن آفريده، و از مخالفتش برحذر باشيد، آن چنانكه به شما هشدار داده تا استحقاق چيزهايى را كه به شما وعده داده پيدا كنيد، كه وعده او قطعى و تهديد او نيز ترسناك است.

١٠٤٥٩ ٨٥- فاتّقوا اللّه تقيّة من نظر فى كرّة الموئل و عاقبة المصدر و مغبّة المرجع، فتدارك فارط الزّلل و استكثر من صالح العمل. ٤ ٤٤٢ تقواى الهى داشته باشيد همچون كسى كه در بازگشت به عالم آخرت و سرانجام زندگى و عاقبت كار مى‏انديشد، و در نتيجه لغزش گذشته را تدارك كند، و عمل صالح بسيارى انجام دهد.

١٠٤٦٠ ٨٦- كثرة التّقى عنوان وفور الورع. ٤ ٥٩٠ تقواى بسيار نشانه وفور پارسايى است.

١٠٤٦١ ٨٧- فاتّقوا اللّه عباد اللّه تقيّة من شمّر تجريرا و جدّ تشميرا و اكمش فى مهل و بادر عن و جل. ٤ ٤٤١ تقواى الهى داشته باشيد همچون تقواى كسى كه دامن خود را (براى اطاعت حق) به كمر زده، و سخت مى‏كوشد، و در اين فاصله به سرعت در راه خدا گام برمى‏دارد، و از ترس كارهاى بد خود به سوى آمرزش خدا رو مى‏آورد.

١٠٤٦٢ ٨٨- كن مؤمنا تقيّا متقنّعا عفيفا.

٤ ٦١٣ مؤمنى باش با تقوا، و اهل قناعت و پرهيزكارى باش.

١٠٤٦٣ ٨٩- للمتّقى هدى فى رشاد و تحرّج عن فساد و حرص فى اصلاح معاد. ٥ ٤٠ از خصوصيات انسان با تقواست: راهنمايى و يا راهنما بودن در راه راست و باز ايستادن از فساد، و حرص و تلاش در راه اصلاح معاد (و وضع حال خود در قيامت).

١٠٤٦٤ ٩٠- ليكن زادك التّقوى. ٥ ٥١ بايد توشه تو تقواى الهى باشد.

١٠٤٦٥ ٩١- لو انّ السّموات و الارض كانتا على عبد رتقا ثمّ اتّقى اللّه لجعل اللّه له منها مخرجا و رزقه من حيث لا يحتسب. ٥ ١١٨ اگر به راستى آسمانها و زمين درهاى خود را به روى بنده‏اى بسته باشند، و آن‏ بنده تقواى الهى پيدا كند، حتما خداوند راه گشايشى براى او فراهم خواهد كرد و از جايى كه گمان ندارد روزيش خواهد داد.

١٠٤٦٦ ٩٢- من اتّقى اصلح. ٥ ١٤٧ كسى كه تقوا داشته باشد اصلاح شود.

١٠٤٦٧ ٩٣- من اتّقى اللّه وقاه. ٥ ١٧١ كسى كه تقواى الهى داشته باشد، خدا او را نگه دارد.

١٠٤٦٨ ٩٤- من اتّقى ربّه كان كريما. ٥ ٢٦٥ كسى كه از پروردگار خود بترسد بزرگوار است.

١٠٤٦٩ ٩٥- من اتّقى اللّه فاز و غنى. ٥ ٢٩١ كسى كه تقواى الهى داشته باشد رستگار شده و بى‏نياز گرديده است.

١٠٤٧٠ ٩٦- من اشعر قلبه التّقوى فاز عمله. ٥ ٣٢٨ كسى كه تقوا را شعار دل خويش گرداند عمل او به پيروزى رسد.

١٠٤٧١ ٩٧- من اتّقى اللّه سبحانه جعل له من كلّ همّ فرجا و من كلّ ضيق مخرجا. ٥ ٣٨٠ كسى كه تقواى خداى سبحان داشته باشد خداوند براى او از هر اندوهى گشايشى و از هر تنگنايى، راهى فراهم خواهد كرد.

١٠٤٧٢ ٩٨- من احبّ فوز الآخرة فعليه بالتّقوى. ٥ ٣٩٤ كسى كه رستگارى و پيروزى آخرت خواهد بايد تقوا و پرهيزكارى پيدا كند.

١٠٤٧٣ ٩٩- من تعرّى عن لباس التّقوى لم يستتر بشى‏ء من أسباب الدّنيا.

٥ ٤٠٤ كسى كه از جامه تقوا و پرهيزكارى برهنه شود به هيچ وسيله ديگرى از وسائل دنيا پوشيده نشود.

١٠٤٧٤ ١٠٠- من تسربل اثواب التّقى لم يبل سرباله. ٥ ٤٢٢ كسى كه جامه‏هاى پرهيزكارى را بر اندام خود بپوشاند هيچ گاه جامه‏اش كهنه نشود.

١٠٤٧٥ ١٠١- ما اصلح الدّين كالتّقوى.

٦ ٥٤ چيزى همانند تقوا و پرهيزكارى دين را اصلاح نمى‏كند.

١٠٤٧٦ ١٠٢- ما اتّقى احد الّا سهّل اللّه مخرجه. ٦ ٧٢ هيچ كس نيست كه پرهيزكارى كند جز آنكه خداوند راه كار را بر او آسان كند.

١٠٤٧٧ ١٠٣- ملاك التّقى رفض الدّنيا.

٦ ١١٧ ملاك تقوا و پرهيزكارى واگذاردن دنيا (و قطع علاقه به آن) است.

١٠٤٧٨ ١٠٤- ملوك الجنّة الاتقياء و المخلصون. ٦ ١٣٤ پادشاهان و فرمانروايان بهشت پرهيزكاران و مخلصان هستند.

١٠٤٧٩ ١٠٥- هدى من اشعر التّقوى قلبه.

٦ ١٩٢ به راه راست هدايت شده كسى كه تقوا را شعار قلب خويش گردانده است.

١٠٤٨٠ ١٠٦- و اتّقوا اللّه الّذى اعذر و احتجّ بما نهج، و حذّركم عدوّا نفذ فى الصّدور خفيّا، و نفث فى الآذان نجيّا.

٦ ٢٥٤ بترسيد از آن خدايى كه با بيم دادن و انذار خود راه عذر را بسته و با دليل روشن حجّت را تمام كرده، و شما را بر حذر داشته از دشمنى كه پنهانى در سينه‏ها راه مى‏يابد، و آهسته در گوشها مى‏دمد.

١٠٤٨١ ١٠٧- لا تضع من رفعته التّقوى.

٦ ٢٧٥ پست مكن آن كس را كه تقوا او را بلند كرده است.

١٠٤٨٢ ١٠٨- لا تقدم و لا تحجم الّا على تقوى اللّه و طاعته تظفر بالنّجح و النّهج القويم. ٦ ٣٠٩ پيش مرو و باز نايست مگر بر پايه تقواى الهى و فرمانبردارى او تا به هدف خود و راه راست دست يابى.

١٠٤٨٣ ١٠٩- لا كرم كالتّقوى. ٦ ٣٥٠ بزرگوارى همچون تقوا نيست.

١٠٤٨٤ ١١٠- لا زاد كالتّقوى. ٦ ٣٥٤ توشه‏اى همچون تقوا نيست.

١٠٤٨٥ ١١١- لا حصن أمنع من التّقوى.

٦ ٣٨٢ قلعه و حصارى محكم‏تر از تقوا نيست.

١٠٤٨٦ ١١٢- لا يهلك على التّقوى سنخ اصل و لا يظمأ عليها زرع. ٦ ٤٢٠ هلاك نمى‏شود بر پايه تقوا هيچ ريشه اصلى و عمل بزرگى، و تشنه نمى‏ماند بر مبناى آن هيچ زرع و كشتى (يعنى عملهاى كوچك).

١٠٤٨٧ ١١٣- لا يقلّ عمل مع تقوى و كيف يقلّ ما يتقبّل. ٦ ٤٠٧ هيچ عملى با وجود تقوا در آن عمل كوچك نيست، و چگونه كوچك باشد چيزى كه (به درگاه خدا) پذيرفته مى‏شود ١٠٤٨٨ ١١٤- لا ينفع الايمان بغير تقوى.

٦ ٤١٢ ايمان بدون داشتن تقوا سود ندهد.

١٠٤٨٩ ١١٥- يستدلّ على دين الرّجل بحسن تقواه و صدق ورعه. ٦ ٤٤٩ راهنمايى شود بر ديندارى مرد به تقواى نيكو و صداقت در پارسايى او.

١٠٤٩٠ ١١٦- من توقّى سلم. ٥ ١٣٨ كسى كه تقوا داشته باشد سالم خواهد ماند.

١٠٤٩١ ١١٧- لا شرف اعلى من التّقوى. ٦ ٤٣٣ هيچ بزرگوارى برتر از تقوا نيست.

باب التقية (تظاهر بر خلاف عقيده)

١٠٤٩٢ ١- التّقيّة ديانة. ١ ٣٩ تقيّه ديندارى است.

١٠٤٩٣ ٢- الفجور لا تقيّة له. ١ ٢٥٤ شخص گنهكار (يا زناكار) تقيّه ندارد. ١٠٤٩٤ ٣- تقيّة المؤمن فى قلبه و توبته فى اعترافه. ٣ ٢٨٥ ترس مؤمن در دل او است و توبه‏اش در اعتراف او است به گناه (يعنى به زبان اعتراف به گناه مى‏كند اگر چه گناهى‏ ندارد، مانند ائمهعليه‌السلام

١٠٤٩٥ ٤- عليك بالتّقيّة فانّها شيمة الافاضل. ٤ ٢٩٥ بر تو باد به تقيّه كه آن شيوه بزرگان است.

١٠٤٩٦ ٥- من أحبّنا بقلبه و أبغضنا بلسانه فهو فى الجنّة. ٥ ٢٤٢ كسى كه در دل ما را دوست بدارد و (از روى ترس و تقيّه) به زبان ما را دشمن بدارد او در بهشت است.

١٠٤٩٧ ٦- لا دين لمن لا تقيّة له. ٦ ٤٠٤ دين ندارد كسى كه تقيّه ندارد.

باب التوكل

١٠٤٩٨ ١- التّوكّل كفاية. ١ ٢٦ توكل بر خدا براى انسان بسنده است (و خدا او را حفظ مى‏كند).

١٠٤٩٩ ٢- التّوكّل بضاعة. ١ ٦٥ توكل بر خدا سرمايه است.

١٠٥٠٠ ٣- التّوكّل خير عماد. ١ ١٣٣ توكل بهترين تكيه‏گاه است.

١٠٥٠١ ٤- التّوكّل حصن الحكمة. ١ ١٤٦ توكل قلعه حكمت و فرزانگى است.

١٠٥٠٢ ٥- التّوكّل أفضل عمل. ١ ١٥٩ توكل برترين عمل است.

١٠٥٠٣ ٦- التّوكّل من قوّة اليقين. ١ ١٨٤ توكل از قوت يقين سرچشمه گيرد.

١٠٥٠٤ ٧- الاتّكال على القضاء أروح.

١ ٣٤٨ توكل بر قضا و قدر الهى آسايش بيشترى به انسان مى‏دهد.

١٠٥٠٥ ٨- التّوكّل كفاية شريفة لمن اعتمد عليه. ٢ ٢ توكل بر خدا كفايت كننده شريفى است براى كسى كه بر آن اعتماد كند.

١٠٥٠٦ ٩- التّوكّل التّبرّى من الحول و القوّة و انتظار ما يأتي به القدر. ٢ ٨٠ توكل يعنى بيزارى جستن از جنبش و نيروى خود و چشم به راه بودن آنچه را قدر و قضاى الهى بياورد.

١٠٥٠٧ ١٠- أصل قوّة القلب التّوكّل على‏

اللّه. ٢ ٤١٤ ريشه و اساس قوت و نيروى دل توكل بر خداست.

١٠٥٠٨ ١١- اقوى النّاس ايمانا اكثرهم توكّلا على اللّه سبحانه. ٢ ٤٢٩ نيرومندترين مردم در ايمان كسى است كه توكل او بر خداى سبحان بيشتر از ديگران باشد.

١٠٥٠٩ ١٢- انّ حسن التّوكّل لمن صدق الايقان. ٢ ٤٨٨ به راستى كه توكل نيكو از صداقت و درستى يقين داشتن، سرچشمه مى‏گيرد.

١٠٥١٠ ١٣- انّ من ابغض الخلائق الى اللّه تعالى رجلا وكّله الى نفسه جائرا عن قصد السّبيل سائرا بغير دليل. ٢ ٥٨٤ به راستى از زمره مبغوض‏ترين مردم در پيشگاه خداى تعالى مردى است كه خداوند او را به خود واگذارده، و از راه راست منحرف گشته، و بدون راهنما به پيش مى‏رود.

١٠٥١١ ١٤- بحسن التّوكّل يستدلّ على حسن الايقان. ٣ ٢٢٤ به توكل نيكو راهنمايى شود بر يقين نيكو.

١٠٥١٢ ١٥- توكّل على اللّه سبحانه فانّه قد تكفّل بكفاية المتوكّلين عليه.

٣ ٢٨٨ بر خداى سبحان توكل كن زيرا خداوند به عهده گرفته است كفايت كردن آنها را كه بر او توكل كنند. ١٠٥١٣ ١٦- حسن توكّل العبد على اللّه على قدر ثقته به. ٣ ٣٨٧ توكل نيكوى بنده به خداى تعالى به اندازه اعتماد او بر خدا است.

١٠٥١٤ ١٧- حسبك من توكّلك ان لا ترى لرزقك مجريا الّا اللّه سبحانه. ٣ ٤٠٢ توكل تو بر خدا به همين اندازه كافى است كه روزى رسانى براى خود جز خداى سبحان نبينى.

١٠٥١٥ ١٨- زلفى لمن ارتقب و ثقة لمن توكّل و راحة لمن فوّض و جنّة لمن‏

صبر. ٤ ١١٥ (و در وصف ايمان فرموده: وسيله تقرب و نزديكى به خدا است براى كسى كه نگهبانى كند، و مايه اطمينان و اعتمادى است براى كسى كه توكل كند، و آسايشى است براى كسى كه كار خود به خدا واگذارد، و سپرى است براى آن كس كه صبر كند.

١٠٥١٦ ١٩- صلاح العبادة التّوكّل. ٤ ١٩٥ صلاح و شايستگى عبادت توكّل بر خدا است.

١٠٥١٧ ٢٠- فى التّوكّل حقيقة الايقان.

٤ ٤٠١ حقيقت يقين داشتن در توكل به خدا است.

١٠٥١٨ ٢١- كلّ متوكّل مكفىّ. ٤ ٥٢٥ هر كه توكل (بر خدا) كند خداوند كفايتش خواهد كرد.

١٠٥١٩ ٢٢- كيف يتخلّص من عناء الحرص من لم يصدق توكّله. ٤ ٥٦٧ چگونه خلاصى يابد از تعب و رنج حرص كسى كه توكل او صادق و راست نباشد.

١٠٥٢٠ ٢٣- كن متوكّلا تكن مكفيا. ٤ ٥٩٩ متوكّل بر خدا باش تا كفايت شوى.

١٠٥٢١ ٢٤- ليس لمتوكّل عناء. ٥ ٧٢ شخص متوكل رنج و تعبى ندارد.

١٠٥٢٢ ٢٥- من توكّل كفى. ٥ ١٤٣ كسى كه توكل كند كفايت شود.

١٠٥٢٣ ٢٦- من توكّل لم يهتمّ. ٥ ١٥٩ كسى كه توكل كند اندوهناك نگردد.

١٠٥٢٤ ٢٧- من توكّل على اللّه كفاه. ٥ ١٧١ كسى كه بر خدا توكل كند خداوند او را كفايت كند.

١٠٥٢٥ ٢٨- من وثق باللّه توكّل عليه.

٥ ٢٢٠ كسى كه به خدا اعتماد داشته باشد بر او توكل كند.

١٠٥٢٦ ٢٩- من كان متوكّلا لم يعدم الاعانة. ٥ ٢٣٣ كسى كه بر خدا توكل كند كمك خدا را از دست نخواهد داد.

١٠٥٢٧ ٣٠- من توكّل على اللّه غنى عن‏ عباده. ٥ ٢٦٠ كسى كه بر خدا توكل كند از بندگان خدا بى‏نياز گردد.

١٠٥٢٨ ٣١- من توكّل على اللّه كفى و استغنى. ٥ ٢٩٢ كسى كه بر خدا توكل كند كفايت شود و بى‏نياز گردد.

١٠٥٢٩ ٣٢- من توكّل على اللّه تسهّلت له الصّعاب. ٥ ٣٩٧ كسى كه بر خدا توكل كند سختى‏ها بر او آسان گردد.

١٠٥٣٠ ٣٣- من توكّل على اللّه اضاءت له الشّبهات و كفى المؤنات و امن التّبعات. ٥ ٤١٤ كسى كه بر خدا توكل كند شبهه‏ها بر او روشن شود، و از هزينه‏هاى زندگى كفايت شود، و از پى آمدها در امان ماند.

١٠٥٣١ ٣٤- من توكّل على اللّه ذلّت له الصّعاب و تسهّلت عليه الاسباب و تبوّأ الخفض و الكرامة. ٥ ٤٢٥ كسى كه بر خدا توكل كند دشواريها بر او هموار گردد، و اسباب كار بر او آسان شود، و در وسعت و كرامت فرود آيد.

١٠٥٣٢ ٣٥- لا تجعلنّ لنفسك توكّلا الّا على اللّه، و لا يكن لك رجاء الّا اللّه.

٦ ٢٨٩ زنهار براى خود توكلى قرار مده جز بر خدا، و مايه اميدى براى تو نباشد جز خداوند.

١٠٥٣٣ ٣٦- ينبغي لمن رضى بقضاء اللّه سبحانه ان يتوكّل عليه. ٦ ٤٤٣ شايسته است براى كسى كه به قضا و قدر خداى سبحان خوشنود است كه بر او توكل كند.

باب الوالد و الولد (پدر و فرزند)

١٠٥٣٤ ١- الولد الصّالح أجمل الذّكرين. ٢ ٢٣ فرزند صالح و شايسته، زيباترين يادآورى از دو بخش يادآورى انسان است.

١٠٥٣٥ ٢- الولد احد العدوّين. ٢ ٢٤فرزند، يكى از دو دشمن است. ١٠٥٣٦ ٣- اشدّ المصائب سوء الخلف.

٢ ٣٩٢ بدترين مصيبتها جانشين (و فرزند) بد است.

١٠٥٣٧ ٤- برّ الوالدين اكبر فريضة.

٣ ٢٥٩ نيكى به پدر و مادر بزرگترين فريضه است.

١٠٥٣٨ ٥- برّوا آباءكم يبرّكم أبناؤكم.

٣ ٢٦٧ به پدرانتان نيكى كنيد تا پسرانتان به شما نيكى كنند.

١٠٥٣٩ ٦- شرّ الاولاد العاقّ. ٤ ١٦٦ بدترين فرزندان اولاد نافرمان است.

١٠٥٤٠ ٧- فقد الولد محرق الكبد.

٤ ٤١٥ فقدان فرزند، جگرسوز است.

١٠٥٤١ ٨- من استنكف من ابويه فقد خالف الرّشد. ٥ ٣٣٤ كسى كه از پدر و مادر خود استنكاف دارد (و آنان را ننگ خود داند) از رشد و راه راست بدر رفته است.

١٠٥٤٢ ٩- من برّ والديه برّه ولده. ٥ ٤٥٤ كسى كه به پدر و مادر خود نيكى كند، فرزندش به او نيكى نمايد.

١٠٥٤٣ ١٠- موت الوالد قاصمة الظّهر.

٦ ١٣٥ مرگ پدر كمرشكن است.

١٠٥٤٤ ١١- موت الولد صدع فى الكبد.

٦ ١٣٥ مرگ فرزند جگر را مى‏شكافد.

١٠٥٤٥ ١٢- ولد السّوء يهدم الشّرف و يشين السّلف. ٦ ٢٢٣ فرزند بد، شرف را ويران سازد و گذشتگان را عيبناك كند.

١٠٥٤٦ ١٣- ولد السّوء يعرّ السّلف‏ و يفسد الخلف. ٦ ٢٢٢ فرزند بد، موجب عار و ننگ گذشتگان و تباهى آيندگان است.

١٠٥٤٧ ١٤- ولد عقوق محنة و شؤم. ٦ ٢٢٤ فرزند نافرمان، موجب محنت و شوم و نحس است.

١٠٥٤٨ ١٥- لا تجعل اكبر همّك باهلك و ولدك فانّهم ان يكونوا اولياء اللّه سبحانه فانّ اللّه لا يضيّع وليّه و ان يكونوا اعداء اللّه فما همّك باعداء اللّه.

٦ ٣٢٧ بزرگترين اندوه خود را خانواده و فرزندانت قرار مده، زيرا آنها اگر دوستان خداى سبحان باشند كه خداوند دوست خود را وانگذارد، و اگر دشمن خدا هستند، پس چه اندوهى در مورد دشمنان خدا دارى ١٠٥٤٩ ١٦- من لم يؤكّد قديمه بحديثه شان سلفه و خان خلفه. ٥ ٤٠٩ كسى كه محكم نكند گذشته خود را به تازه خويش، گذشتگان خود را عيبناك كرده و به جانشينان خود خيانت ورزيده.