در دوره ى دبستان به تدريج رفتار دوگانه و مخالف خود نمايى مى كند. در اين دوره پسران و دختران از يك ديگر فاصله گرفته، نسبت به هم موضع مى گيرند. دختران معمولا با دختران به بازى و گفت و گو مشغول مى شوند و پسران نيز با پسران. اين فاصله گرفتن، گاه با پرخاش نسبت به هم و بدگويى و شكايت از يك ديگر، همراه مى شود. خواهران و برادرانى كه در يك خانه زندگى مى كنند، اين تعارض را به صورت جدال و قيل و قال و قهر و شكايت و... از خود بروز مى دهند. پسران (در آن سن) دختران را موش مى نامند كه مثل خرگوش هستند ولى خود را مثل شير و شمشير مى دانند؛ گاه دختران نيز همين كار را با پسران مى كنند. به اين ترتيب، اين دوره را بايد دوره ى تعارض در رفتار اجتماعى دو جنس، بدانيم.
در دوران پس از دبستان، به تدريج فاصله گرفتن دو جنس، آغاز مى شود. دختران و پسران در اين دوره به تدريج از هم دور مى شوند و گويى با يك ديگر قهرند. آن تعارض دوران دبستان نيز به تدريج از بين مى رود.
بيش تر نوجوانان در دوازده ـ سيزده سالگى، اين دورى و فاصله را نسبت به جنس مخالف، در درون خود احساس مى كنند.
غرايز جنسى بين شش تا دوازده سالگى متوقف مى ماند و پسران و دختران از اين لحاظ تفاوت چشم گيرى با هم ندارند.
سپس در دوران نوجوانى به يك ديگر تمايل پيدا مى كنند و اين تمايل براى هر دو جنس، ناراحت كننده است؛ زيرا تحوّلى است كه با خواسته ى قبلى هركدام مخالف است.
امّا سال هاى نوجوانى، سال هاى بيدارى غريزه است. اين غريزه، انسان را به سوى جنس مخالف سوق مى هد. در چنين اوضاعى اگر تعارض بين گرايش و عدم گرايش به طرف جنس مخالف، شدّت بگيرد، نوجوان دچار آشفتگى مى شود و دست به رفتارهاى متعارض مى زند. اگر عوامل محرّك غريزه ى جنسىِ نوجوان را تا حدامكان كنترل كنيم، به گونه اى كه اين غريزه بيدارى خود را به تدريج و بسيار آرام آغاز كند، مى توانيم اميدوار باشيم كه دورى روحى نوجوان از جنس مخالف، فرصتى خواهد بود براى پختگى بيش تر و شناخت دقيق تر از جنس مخالف. به اين لحاظ است كه كنترل و كاستن عوامل تحريك كننده ى جنسى، از ضروريات تربيتى در دوره ى نوجوانى است. و با بيدارى تدريجى، نوجوان فرصتى مى يابد تا آشفتگى هاى خود را در اين مدت كه در ابعاد مختلف با آن روبه روست، تا حدّى تعادل بخشد و در اواخر نوجوانى گرايشى انسانى به طرف جنس مخالف در خود احساس خواهد كرد. اين احساس، مقدّمه ى خوبى براى ازدواج و تشكيل خانواده است.
در نتيجه، طبق نظر كارشناسان، دختر و پسر از كودكى، براساس ساختار روحى - روانى با جنس موافق رشد نموده، احساس نياز به جنس مخالف ندارند و اين دورى مى تواند زمينه اى مناسب براى شناخت صحيح شود. [١٥] و اختلاط بى حدّ و مرز و تعجيل در روابط و تحريك زودرس، نوجوان را كه بايد با آرامش و فراغت به دنبال پايه ريزى انديشه و آينده و هوّيت خود باشد، دچار آشفتگى هاى روحى و ذهنى نموده، غرق در اضطراب و التهاب مى نمايد و از دست يابى به اهداف بلند باز مى دارد.
البتّه لازم است، جوانان و نوجوانان شناخت درستى نسبت به جنس مخالف داشته، از تصوّرات تخيّلى اجتناب كنند و از جنس مخالف، موجودى ماورايى و فرشته اى آسمانى و نسازند.
هر يك از دختران و پسران بايد بدانند كه جنس مخالف، هم چون خود آنان، داراى ويژگى هاى مثبت و منفى گوناگونى است، و در عين برخوردارى از توانمندى ها، داراى ضعف ها و ناتوانى هايى نيز مى باشد و براى خود سليقه ها و خصوصيات اخلاقى خوب و يا بدى دارد. و همانند خواهران و برادرانشان، انسانى معمولى است و به اندازه ى كافى وقت دارند تا يك ديگر را بشناسند.
اين نوع شناخت، به همراه كنترل عوامل محرّكِ جنسى، التهاب و هيجان را در سن جوانى به حدّ متعادل رسانده، جوان را به سوى پاسخ گويى صحيح و انتخاب راه درست و فرد مناسب براى عشق و زندگى رهنمون مى سازد.
٢. جدا سازى دختر و پسر در مدارس و مراكز علمى، تنها در ايران مرسوم نيست، بلكه از ديرباز تا كنون در بسيارى از كشورهاى شرق و غرب متداول بوده است و امروزه در ميان انديشمندان علوم تربيتى داراى موافقان و طرفداران بسيارى است كه در مباحث بعدى بدان خواهيم پرداخت.
٣. نكته ى ديگر آن كه اگر اختلاط از سنين كودكى و نوجوانى، سبب كاهش التهاب و حسّاسيّت در جوانى مى شود و شناخت معقولى را ايجاد مى كند، چرا در جوامع غربى كه آزادى مطلق دارند، باز دختر و پسر با دو صد حسّاسيّت و هيجان جنسى، غرق در شهواتند و على رغم معاشرت هاى آزاد و ديدن انواع فيلم ها و مجلاّت و اين عطش هولناك سيراب نشده است؟
در ارتباط دختر و پسر، قائل به ارتباطى آلوده نيستيم، بلكه مقصود ما ارتباط و رفاقت معمولى و پاك و به دور از مسائل جنسى است. چرا از اين گونه روابط جلوگيرى مى شود؟
در اسلام صحبت كردن و برخورد عادى زن و مرد، جايز است و آنان مى توانند فارغ از دغدغه هاى شهوانى، به كار و فعّاليت و تحصيل بپردازند؛ اما فعّاليتِ مختلط در همه ى مراكز و مجامع امرِ پسنديده اى نيست؛ به ويژه براى جوانان كه آميزه اى از غرايز مختلفند. زيرا قدرت كشش و نيروهاى تحريكى تمايلات انسان، يكسان و مساوى نيستند. انگيزه ى بعضى از تمايلات، بسيار قوى و نيرومند است و قدرت كشش پاره اى از خواهش ها متوسط و يا ضعيف است.
در جوانى، غرايز جنسى و احساسات و شيفتگى به جذّابيّت هاى ظاهرى، در حدّ زيادى خودنمايى كرده، حاكم بر دوستى ها و تصميم گيرى هاى جوانان است. «موريس دبس» گويد :
دير يا زود غريزه ى جنسى، مخصوصاً در نزد پسران، تا سر حدّ وجدان نفوذ كرده و تحريكات شهوانى هم چون تصادم امواج به ساحل، شروع به مبارزه مى نمايد. عمل اين غريزه آن قدر قوى است كه در واقع، مركز تحريكاتِ مستقيم براى تمامِ آرزوهاى اعضاى مختلف بدن مى گردد. تأثير غيرمستقيم آن خيلى بيش از اين ها است. وجود آن به كلّى زندگى قلبى و تظاهرات محبّت آميز انسان را تحت تأثير خود قرار مى دهد تا جاييكه در سن هفده ـ هجده سالگى، مالكِ اصلى ]حسّاسيّت انسان [مى شود و آن گاه تمام تظاهرات محبّت آميز انسان از غريزه ى جنسى سرچشمه مى گيرد.
بديهى است در ايّام جوانى، شوق جنسى و احساسات بر روان آدمى سايه انداخته، ناخودآگاه به رفتار و سخن و نگاه جوان رنگ و لعابى ديگر مى بخشد. در اين ميان، چنان التهاب و هيجان به اوج مى رسد كه آهنگ صدا و رفتار و حركات را تحت تأثير قرار داده و حتى تصوّر رفاقت و هم سخن شدن و حسِّ گرماى وجود ديگرى، قلب را به تپش مضاعف وا مى دارد و تأثير پذيرى و تحريك را دو چندان مى نمايد. «ويل دورانت» پس از بيان تحريك پذيرى جوانان در برخورد با جنس مخالف مى گويد :
در اين سن، جوان در برابر هزارها محّرك كه قبلا آن ها را حس نمى كرد، حسّاس مى گردد. بعضى از صداها اين حسّاسيّت جوانى را بر مى انگيزد بعضى از عطرها ]آن را [ تحريك مى كند.
و در جاى ديگرِ كتاب خود، درباره ى حكومت شهوت در طول عمر، مى نويسد :
رسم بر اين است كه طغيان شهوت را به دوره ى جوانى منتسب سازند؛ ولى در حقيقت تا نيرويى در بدن هست، شهوت نيز پاى بر جاى است.
«كارِن هورناى»، على رغم ردّ صريح اين نظريه ى فرويد كه پشت سر هر گونه محبّتى يك انگيزه ى شهوى و عقده ى جنسى وجود دارد، مى نويسد :
ارتباط زيادى بين محبّت و تمايلاتِ جنسى ملاحظه مى كنيم؛ مثلا بسيارى از تمايلات و كشش هاى جنسى، اوّلش با مهربانى و دوستى صاف و ساده شروع مى شود؛ گاهى هم شخص ممكن است داراى تمايلات جنسى باشد، ولى خودش آن را با تمايل به مهرورزى اشتباه كند. چنان كه كشش هاى جنسى هم ممكن است انگيزه ى احساسات محبّت آميز باشد يا كم كم مبدّل به احساسات محبّت آميز گردد؛ با وجودى كه اين تغيير و تبديلات حاكى از آن است كه ارتباط نزديكى بين تمايلات جنسى و احساسات محبّت آميز وجود دارد (هر چند اين ها دو نوع احساس متفاوت مى باشند.)
باتوجّه به نياز و كششِ درونى دختر و پسر، به ضميمه ى شرايط ويژه ى بلوغ و بيدارى غرايز جنسى و تحريك پذيرى جوانان، بايد اعتراف نمود گسترش و عادى سازى روابط، بسترى مناسب براى كشيده شدن جوانان به سوى لذايذ شهوانى و زمينه ساز روابط جنسى است كه در صفحات آينده با آثار و تبعات آن آشنا مى شويم.
در گزارشى كه «جاناتان راس»، روزنامه نگار انگليسى، به دنبال تحقيقاتى روان شناسانه منتشر كرده، نگرانى خويش را از خشونتِ جنسى ابراز داشته است. وى با ارائه ى آمار، اظهار مى كند كه بيش تر مردان غربى، نسبت به زنانى كه با آنان از صبح تا شام در ارتباط هستند، (از قبيل : هم كار و هم كلاس و...) در آرزوىِ آميزشِ همراه با خشونت شديد، تا حدّ قتل، مى باشند.
حال با كمى تأمّل و واقع بينى در خود و محيط اطراف، به خوبى در مى يابيم كه بسيارى از دلايل و بهانه هاى مختلفى كه در توجيه روابط ذكر مى شود، برخاسته از همين نياز درونى است و از آن جا كه شرايط مناسبى براى پاسخ گويى صحيح و طبيعى وجود ندارد، سبب به وجود آمدن روابط خيابانى و آشنايى هاى تلفنى مى شود.
در اين جا مسئوليّت سنگينى بر دوش خانواده ها و مسئولين جامعه است. جوان در سنّ جوانى و در اوج شور و احساسات خود نيازمند روابطى محبّت آميز و سرشار از عشق و صفاست و از عمقِ جان خويش اين نياز را احساس كرده، با تمام وجود نداى طلب آن را مى شنود و در پى راهى براى پاسخ به آن است. و اگر راهى صحيح و ساده نيابد، خواسته يا ناخواسته به راه هاى ديگر كشيده مى شود.
اگر خانواده ها با راهنمايى و فراهم نمودن شرايط مقدّماتى به كمك آن ها نشتابند و مسئولين اقتصادى و فرهنگى جامعه، به دنبال چاره جويى و بر طرف نمودن موانعِ موجود برنخيزند، ديگر نمى توان انتظار زيادى از جوانان داشت و تنها آنان را مورد ملامت و سرزنش قرار داد.
در نتيجه، براى آرامش و كنترل غرايز در افراد، رعايت نكات ذيل لازم است :
الف. ارضاىِ تمام غرايز موجود در انسان در حدّ حاجتِ طبيعى به طور معقول و مطلوب؛
ب. جلوگيرى از تحريكِ غرايز؛ به خصوص غريزه ى جنسى؛
ج. گسترش ميدان فعّاليت اجتماعى و سياسى و فرهنگى و ورزشى.
از آن جا كه با اعتراف به حسّاسيت و تمايلات غريزى، توجيهى براى عادى سازىِ روابط و تطهير آن باقى نمى ماند، ديده مى شود در برخى مطبوعات بدون ارائه ى مستندِ علمى، اين اصل و نقش آن را انكار كرده و روابطِ موجود را عارى از دغدغه هاى جوانى دانسته، آن را بدون تبعات منفى معرفى مى كنند!
اما روى سخن ما با جوانان فهيم ايرانى است : در شرايط فعلى جامعه چه بايد بكنيم و چه راهى را بايد انتخاب نماييم تا به سعادت و خوش بختى واقعى دست يابيم؟ در بخش هاى آينده دلايل روابط و پيامدهاى آن را بررسى مى كنيم.
--------------------------------------------