جوانان و روابط

جوانان و روابط0%

جوانان و روابط نویسنده:
گروه: جوانان و ازدواج

  • شروع
  • قبلی
  • 33 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 8511 / دانلود: 2903
اندازه اندازه اندازه
جوانان و روابط

جوانان و روابط

نویسنده:
فارسی

شرايط لازم ازدواج،

از شرايط لازم ازدواج، شناخت درست دختر و پسر از يك ديگر و رعايت شرايط همسانى در مسائل اعتقادى و خانوادگى و تحصيلات است و جوان و نوجوان مى تواند براى جبران ضعف هاى ناشى از اين دوره، از كمك خانواده و مشاوران دلسوز استفاده نموده، از تجارب آنان بهره مند شود.

در پايان، خاطرنشان مى شود كه نقش ازدواج در رشد و تعالىِ فكرى و روحى جوانان، نبايد مورد غفلت واقع شود. ازدواج، ظرفيّت ها و استعدادهاى خفته ى جوان را شكوفا كرده، به آهنگ رشدِ آن سرعت مى بخشد. جوان با احساس مسئوليّت در رفتار و اعمال خود دقيق تر شده، سريع تر به پختگى اجتماعى مى رسد و نسبت به مسائل جامعه نيز حساس تر مى شود و با دقت و تيزبينى بيش ترى بدان ها مى پردازد.

بهترين زمان براى ازدواج چه سنّى است؟ آيا ازدواج در اوايل جوانى با شرايط كنونى جامعه مناسب است؟[٤٦] پروردگار عالم، انسان را به گونه اى آفريد كه بدون همسر، ناقص است و براى رشد و تعالى و پاسخ گويى درست به نيازهاى روحى و جسمى، نيازمند تشكيل خانواده مى باشد.

هميشه براى جوان اين پرسش مطرح است كه «چه زمانى ازدواج كنيم؟» در پاسخ بايد گفت : زمان مناسب، هنگامى است كه بلوغ جنسى و عقلى در انسان به كمال برسد و انسان به حدّ رشد رسيده باشد. هر زمانى كه از درون انسان، اين نيروى فطرى و غريزى، نداى طلب سرداد و احساس نيازِ روحى و جسمىِ انسان را گوشزد نمود و خويش را آماده ى قبول مسئوليّت احساسات و عواطف طرف مقابل معّرفى نمود، هنگام ازدواج است.

هر كس مى تواند به خوبى اين ندا را از درون خود بشنود؛ البته به شرطى كه اين نيرو در اثر بعضى عوامل، كه باعث بلوغ زودرس مى شوند، منحرف و بيمار نشده باشد.

كسى كه به خوبى غوغاى درونش را درك مى كند و احساس نياز به همسر را هم چون غذاى روزانه لمس مى كند و به سوى جنس مخالف كشيده مى شود و هميشه غرق در افكار و رؤياها، دل نگران تنهايى و پريشانى خود است و به خوبى مى داند كه ايام بچّگى، گذشته و تحوّلى در او به وجود آمده و دايم به دنبال گم شده اى است كه آرامش بخش لحظه هاى سكوت و تنهايى او باشد و همچون يار و ياورى غمخوار با تمام وجود دركش كند، چنين كسى به بلوغ لازم براى ازدواج رسيده است و تأخير در آن جز پشيمانى و حسرت ارمغان ديگرى ندارد. البته جوانى كه هنوز ازدواج را نوعى بازى كودكانه مى پندارد و تنها هدف آن را تخليه ى نيروى تحريك شده از محرّكات گوناگون، تلقّى مى كند، هنوز به بلوغ فكرى لازم نرسيده است.

جوان بايد به اين نكته برسد كه در كنار همسر، جداى از آن كه به نيازهاى روحى و جسمى خود پاسخى درست مى دهد، در مقابل سلامت جامعه ى امروز و آينده مسئول است؛ بنابراين در انتخاب همسر بايد دقّت لازم را نموده، فردى را برگزيند كه با تعهّدى عميق و مقدّس، به سوى ايجاد كانونى گرم و با صفا براى تأمين نيازهاى روحى و روانى و جسمى و تربيت نسل آينده، گام بردارد.

چه بسا جوانانى با رسيدن به بلوغِ لازم، احساس نياز نموده، خويشتن دارى برايشان مشكل است، اما به سبب فضاى جامعه و به خيال عدم استقلال مالى و به ويژه با عدم مساعدت خانواده، تن به ازدواج نمى دهند. بسى روشن است چنين جوانى كه به بهانه هاى تحصيل و مشكلات مالى و هزينه ى جشن، ازدواج را به تأخير بيندازد، خواه ناخواه طراوات و طهارت روح او از بين رفته و به روابط غير قانونى با جنس مخالف تن داده، به انحراف كشيده مى شود كه به اعتراف همه ى روان شناسان و جامعه شناسان، عواقب آن از هر معضل ديگرى زيان بارتر است.

جوان فرسوده اى مى گفت :

چندين سال است كه استمنا مى كنم. اكنون برايم همسرى گرفته اند، به او ميل ندارم و نمى توانم از او لذّت ببرم. هنوز هم استمنا مى كنم و اين كار را بر مباشرت با همسر ترجيح مى دهم[٤٧].

به اعتراف كارشناسان علوم تربيتى و علوم اجتماعى، ازدواج در سنين جوانى، بهترين راه حل براى سلامت فرد و جامعه است. دختر و پسر مى توانند با نامزدى شرعى، هم از لذايذ زندگى بهره مند شوند و هم عفاف و طهارت جسم و روح را نگه دارند و در عين حال، به خاطر اين كه مسئوليّت هاى زندگى بر دوششان نيست، ادامه ى تحصيل دهند.

بديهى است در صورت همراهى و برنامه ريزى درستِ خانواده ها، مى توان اين گونه نامزدى را راه حلّ مناسبى براى وضعيت كنونى جامعه دانست. [٤٨] هر چند بايد در مدت زمان آن دقت نمود و مناسب با شرايط و محيط افراد عمل كرد تا آثار سوئى از آن به بار نيايد.

آيا هم كلام و هم قدم شدن در حدّ شرعى براى آشنايى قبل از ازدواج اشكال دارد؟ در ابتدا بايد اشاره نمود كه منظور از هم كلام شدن و هم قدم شدن در حدّ شرعى چيست؟ اگر منظور شما، رابطه ى رسمى و با موافقت خانواده و به صورت عقد موقّت است - كه در برخى از مناطق ايران مرسوم شده است - اشكالى ندارد. بلكه از جهات مختلف مفيد مى باشد و دختر و پسر مى توانند براى شناخت و تفاهم بيش تر تلاش نموده، آماده ى زندگى مشترك گردند. اما اگر مراد، رابطه اى غير از آن باشد، ديگر شرعى نبوده و مانند ساير دوستى ها و رابطه هاست؛ اگر دختر و پسرى مراحل انتخاب را گذراندند و از جهات مختلف به نظرات مثبتى رسيدند و قصد ازدواج دارند، مى توانند با هماهنگى خانواده ها، با هم صحبت و تبادل افكار كنند تا تصميم نهايى را بگيرند و در اين صورت، هم كلام شدن بدون اشكال است؛ البته فقط براى مدتى كه لازم است، معمولا با يك يا دو جلسه.

در اين جا لازم است يادآورى كنيم كه هدف بيش تر جوانان، به ويژه دختران در برقرارى ارتباط با جنس مخالف، ازدواج بوده، در آرزوى يافتن همدلى صادق براى زندگى مشتركند؛ اين دسته از جوانان بايد بدانند كه ازدواج بايد با ديدى باز و شناختى كامل از روحيّات و اخلاق و سليقه هاى يك ديگر صورت پذيرد تا دختر و پسر به اتّحاد و يكرنگى هر چه بيش تر رسيده، در فراز و نشيب زندگى، يار و ياور هم باشند و به كمك عشق و محبّت راستين، در كوران مشكلات مقاومت نمايند. اما چه شناختى براى ازدواج لازم است و چگونه مى توان به خصوصيّات واقعى طرف مقابل پى برد و از زواياى مخفى انديشه و روحيّات و اخلاق او سر در آورد؟ آيا به صرف اظهار محبّت به روش هاى گوناگون، مى توان به همه ى اين ها پى برد؟ آيا دختر و پسرى كه غرق در احساسات و غرايز بوده، همه چيز را با خوش بينى و حسن نيّت - كه لازمه ى اين سن و سال است - مى بينند مى توانند به شناخت لازم برسند؟ جداى از آن كه غريزه ى جنسى و شهوات نيز بر دل و ديده ى آن ها حكومت مى كند.

دوستى ها و روابط قبل از ازدواج، شناخت لازم را براى زندگى تأمين نمى كند و دو طرف را از الزامات و تعهّدهاىِ درونى نسبت به عشق و خانواده و مسئوليّت زندگى و مقدار ظرفيّت هاى روانى و اخلاقى آن ها باخبر نمى سازد؛ بلكه شناختى سطحى و كاملا عاطفى و احساسى است.

در شناختِ لازم براى ازدواج، بايد معيارها و ملاك هاى اساسى، چون : ايمان و دين دارى، اصالت و شرافت خانوادگى، اخلاق نيك و حسن معاشرت، رعايت همسانى و كفو بودن در مسائل فرهنگى، خانوادگى و اقتصادى و... را در نظر گرفت، و با مطالعه بر روى خانواده ى طرف مقابل و اخلاق و ايمان ساير اعضا و آشنايى با بافت فرهنگى و تربيتى آنان و با صحبت هاى رسمى با طرف مقابل - البته به دور از تسلّط غريزه ى جنسى و احساسات - مى توان به شناخت لازم دست يافت.

در صورتى كه خانواده براساس آشنايى سطحى و خيابانى بنا شود، در معرض خطر از هم گسستگى است و با مشكل كوچكى متزلزل مى شود. در يكى از نشريات، حكايت هشدار دهنده اى درج شده كه مردى بعد از پنج ماه زندگى مشترك، به دادگاه آمده بود تا همسرش را طلاق دهد و در بيان علت آن مى گفت :

از همسرم شناخت كافى نداشتم و امروز ديگر نمى توانم زندگى ام را با او ادامه دهم. او در چگونگى آشنايى و ازدواج خود مى گويد : در يك توليدى پوشاك كار مى كنم. چند وقت قبل از ازدواج با او، بر حسب تصادف، شماره ى محل كار مرا مى گيرد كه براى اوّلين بار پاسخ گوى تماس او مى شوم و دوباره اين كار تكرار مى شود و نهايتاً به ملاقات هاى حضورى در خيابان و ازدواج مى انجامد؛ اما حالا دريافتم كه اين ازدواج پيامد خوبى ندارد.[٤٩]

دكتر «شيخى» در مصاحبه اى مى گويد :

عشق و علاقه هايى كه اغلب در آشنايى هاى خيابانى و حاصل مى شود، بيش تر در همان دوران پايدارند و هنگام تشكيل زندگى، اين قبيل دوست داشتن ها به سردى مى گرايد و در نهايت، برخى به طلاق مى انجامد.[٥٠]

پس بهتر است، از اين گونه دوستى ها پرهيز نمود و به تعاليم تربيتى اسلام تمسّك جست و چشم و دل خود را پاك نگه داشت و به هنگام ازدواج، با مشاوره ى خانواده، با دخترى با ايمان و عفيف و خانوده دار ازدواج نمود و خود را از آلودگى ها حفظ كرد.

روابط دو دانشجويى كه با توافق خود و والدين قصد دارند در پايان تحصيلات با هم ازدواج كنند، چگونه است؟ ازدواج مهم ترين حادثه ى زندگىِ انسان است كه خوش بختى و سلامت آينده، در گرو اين تصميم است. اگر بتوانيم يار و ياورى پاك و صادق براى زندگى مشترك برگزينيم و همدلى همراه بيابيم، مى توان گفت كه به خوش بختى و شادى دست يافته ايم. نكته ى مهم، در يافتن شخص مناسب و شناخت صحيح از اوست. روابط دو دانشجو - هرچند با توافق والدين - اگر بدون خواستگارى رسمى و عقد شرعىِ موقّت يا دايم باشد، از نظر شرعى توجيه پذير نيست. حال در اين هنگام كه دو جوان به تفاهم رسيده و هم ديگر را قبول دارند و دو خانواده نيز موافقند، چه خوب است اين روابط به صورت رسمى در آورده شود كه هم سبب پايدارى و تعهّد عميق شود و از تزلزل خارج گردد و هم از نظر شرعى، نگاه ها و روابط دوستانه و عاشقانه حرام نباشد و زوجين در كمال آرامش روحى و روانى از گرماى وجود هم لذت برده، خود را از آلودگى ها مصون دارند. البته گفتنى است كه ازدواج بايد با ديدى باز و شناختى كامل از روحيّات و سليقه هاى فردى صورت گيرد و دختر و پسر از انديشه ها و زواياى مخفى اخلاق و رفتار يك ديگر، تا حدّ امكان، شناخت پيدا نمايند و هر چه اين شناخت عميق تر باشد، در زندگى به اتّحاد و وحدت بيش ترى رسيده، در فراز و نشيب زندگى با اندك ناملايمات و اختلاف سليقه، كانون گرم خانوادگى به خطر نمى افتد. در ازدواج بايد به معيارهايى كه در پاسخ پرسش قبل ذكر شده، توجّه كافى نمود تا به آينده اى سرشار از صفا و يكرنگى و محبّت دست يافت.

چگونه مى توان دوستى قبل از ازدواج را به صورت شرعى انجام داد؟[٥١] يكى از مشكلاتى كه جامعه ى امروزى با آن رو به روست، بحث ارتباط دختر و پسر است. البته اين مسئله در اين سؤال، با عنوان دوستى قبل از ازدواج مطرح شده و شايد منظور رابطه اى است كه مقدمه ى ازدواج به حساب آيد.

به راستى چرا امروزه برخى از جوانان، بر دوستى و روابط اصرار مىورزند و انگيزه ى اصلى آن ها چيست؟ آيا غير از اين است كه در حال حاضر، محرّكات جنسى فزونى يافته و جلوه گرى و دلبرى و بدحجابى ها فراوان شده و نگاه هاى هوس آلود و حجب و حيا كم رنگ شده است؛ تا حدّى كه بعضى از جوانان پاك و معصوم و متشرّع ما نيز به دنبال راه حل شرعى براى اين نوع كاميابى هاى انحرافى و زودگذرند؟ البتّه در طبيعت انسان، كشش درونى به جنس مخالف وجود دارد كه اسلام براى ارضاى صحيح آن، ارتباط قانونى و ضابطه مند را مطرح كرده و خواستار آن است كه افراد در سطح جامعه، بر اساس احترام متقابل و بر مبناى عواطف پاك و خالصانه و به دور از هوى و هوس با هم ارتباط داشته باشند.

در نتيجه، حكم دوستى هاى قبل از ازدواج، اگر تنها براى كاميابى هاى جنسى و در اثر غلبه ى شهوانى باشد، معلوم است.

و اگر دختر و پسر بعد از شناخت اجمالى با فرد و خانواده ى او، احساس تفاهم نمايند و در ظاهر نيز مانعى بر سر راه ازدواج آنان نباشد و خودشان هم قصد جدّى داشته باشند، مى توانند به صورت رسمى، به دور از مسائل شهوانى، چند جلسه اى با هم صحبت كنند تا به صورت دقيق با افكار و عقايد هم آشنا شوند و بهتر است براى آشنايى كامل، مدتى به صورت نامزدى شرعى (بعد از عقد موقّت يا دايم) با هم ارتباط داشته باشند تا آماده ى زندگى مشترك گردند.

جوانى هستم كه هر گاه به ارتباط دختر و پسر فكر مى كنم، به آن علاقه مندم، آما اجازه ى اين كار را به خود نمى دهم؛ چه كنم؟[٥٢]

در بخش نخست و صفحات پيشين، درباره ى نياز طبيعى دختر و پسر به يك ديگر مطالبى بيان شد. آنچه مهم است زمينه سازى و ايجاد بسترى مناسب براى پاسخ به آن است. بنابراين كشش درونى به جنس مخالف و ميل به دوستى و مصاحبت با آنان، امرى طبيعى است، اما نكته ى مهم در اين است كه آيا ارتباط و دوستى، نيازهاى روحى و روانى شما را به طور كامل ارضا مى نمايد و يا اين كه براى حلّ يك مشكل، گرفتار مشكلات متعدّدى مى گرديد؟

اگر تا كنون به اين كار اقدام نكرده ايد و به خود اجازه ى ايجاد رابطه نداده ايد، از اين تصميم درست خود، خرسند باشيد؛ زيرا جوانانى كه به اين راه كشيده مى شوند، اوّلين چيزى كه از دست مى دهند، گوهر ارزشمند عفاف و پاكى است. در پاسخ به پرسش هاى قبلى درباره ى آثار و پيامدهاى منفى اين گونه روابط، به اندازه ى كافى سخن گفتيم كه از جمله ى آن ها، كاهش آرامش روانى، استوارى اجتماع، تزلزل كانون خانواده و افزايش فساد و انحرافات را مى توان نام برد. بنابراين درست است كه جوانان بعد از بلوغ و بيدارى غرايز، به طور طبيعى به جنس مخالف علاقه مند مى گردند و خواستار ايجادِ روابط دوستانه مى شوند تا روح و جسم آنان را آرامش بخشد، اما دوستى هاى خيابانى و پاسخ درستى نبوده، مشكل جوانان را حل نمى كند و همان گونه كه گفتيم، ازدواج، صحيح ترين راه است.

جوان با پذيرش پيمانِ زناشويى و با مورد اعتماد قرار گرفتن، پيوسته احساس ارزشمندى مى نمايد، و شخصيّت او تثبيت و استعدادهايش شكوفا مى گردد.

اين تحوّل، جوان را از انحرف در هرزگى و بى برنامگى و اسراف و فرو رفتن در لاك خود باز مى دارد. پسرى كه ازدواج نموده است، ديگر در هيچ غروبى دلش نمى گيرد و در روز تعطيل، بى حوصله و سر در گم نمى ماند. بلكه در كنار همسر و فرزند خود، در كنار همه ى عشق و اميد و در دنيايى از احساسات پاك، شادمانه پرواز مى كند و اگر براى جوانى، شرايط ازدواج فراهم نيامده و يا فردِ مورد نظر را نيافته است، بايد با عفاف و خويشتن دارى و پرهيز از محرّكات جنسى، از گوهر طهارت و سلامت پاسدارى كند تا به لطف و يارى پروردگار، در زندگى، موفّق و سربلند باشد.

--------------------------------------------

پي نوشت ها :

[١]. از پرسش هاى رسيده به مركز.

[٢]. مرتضى مطهرى، حق و باطل، ص ١٣٥.

[٣]. همو، مسئله ى حجاب، ص ٢٤١.

[٤]. سوره ى نساء، آيه ى ١٩.

[٥]. آيت الله جوادى آملى، زن در آيينه ى جلال و جمال، ص ٣٩٤ و ٣٩٥.

[٦]. همان، ص ٣٩٧.

[٧]. علامه ى طباطبايى، تفسير الميزان، هـ، ج، ٤، ص ٣٧.

[٨]. از پرسش هاى رسيده به مركز.

[٩]. از پرسش هاى رسيده به مركز.

[١٠]. ماه نامه ى كيان، بهمن ٧٧، مصاحبه با آقاى فولادوند.

[١١]. مرتضى مطهرى، اخلاق جنسى در اسلام و جهان غرب، ص ٦٩.

[١٢]. ر.ك. سوره نور، آيه ى ٣١.

[١٣]. ر.ك. سوره ى احزاب، آيه ى ٣٣.

[١٤]. در بخش هاى بعدى به اين آمار و ارقام خواهيم پرداخت.

[١٥]. مرتضى مطهرى، مسئله ى حجاب، ص ١١٣ و ١١٤.

[١٦]. ويل دورانت، لذات فلسفه، ص٩٧.

[١٧]. مسئله ى حجاب، ص١٣٠.

[١٨]. مرتضى مطهرى، اخلاق جنسى در اسلام و غرب، ص ١٠.

[١٩]. راسل، زناشويى و اخلاق، ص ٢٥ و ٢٦، به نقل از اخلاق جنسى در اسلام و غرب، ص ١٠.

[٢٠]. وسائل الشيعه، ج ٣، ص ٣.

[٢١]. سوره ى روم، آيه ى ٢١.

[٢٢]. مرتضى مطهرى، اخلاق جنسى در ...، ص ١٥.

[٢٣]. وسائل الشيعه، ج ١٤، ص ٧٥، باب ٤٩ نكاح و ص ٨٣ باب ٥٧ نكاح.

[٢٤]. وسايل الشيعه، كتاب التكاح، ج ١٤، ص ٩ و ٧٤ و ٧٥ و ٨٣ و ١١٨.

[٢٥]. از پرسش هاى رسيده به مركز.

[٢٦]. ر.ك. سوره ى رم، ٢١.

[٢٧]. وسائل الشيعه، ج ١٤، ص ٣.

[٢٨]. همان، ص ٦.

[٢٩]. شكوه نوابى نژاد، مشاوره ى ازدواج و ...، ص ٥.

[٣٠]. سوره ى روم، ٢١.

[٣١]. همان، ص ٦ و ٧؛ براى مطالعه درباره اهداف ازدواج ر.ك : آيت الله امينى آيين همسر دارى، ص ١١ ـ ٢٣).

[٣٢]. استادان طرح جامعه و آموزش خانواده، جوان و تشكيل خانواده، ص ١٠٩ و ١٢٩.

[٣٣]. شهيد مرتضى مطهرى، جاذبه و دافعه ى على(عليهم‌السلام)، ص ٤٠.

[٣٤]. جوان و تشكيل خانواده، ص ١٠٨ و ١٢٩؛ كتاب مشاوره ى ازدواج، ص ٥ ـ ١٠.

[٣٥]. مرتضى مطهرى، تعليم و تربيت در اسلام، ص٣٩٨.

[٣٦]. ر.ك. سوره ى بقره، ١٧٨.

[٣٧]. غلامعلى حدال عادل. فرهنگ برهنگى و برهنگى فرهنگى، ص ٧٢.

[٣٨]. ايور موريش، درآمدى بر جامعه شناسى تعليم و تربيت، ص ١٧٢.

[٣٩]. ويل دورانت، لذات فلسفه، ص٤٦٢.

[٤٠]. از پرسش هاى رسيده به مركز.

[٤١]. احمد احمدى، روان شناسى نوجوان و جوانان، ص ٢٠؛ نماينده ى اين گروه پياژه و الون هستند.

[٤٢]. نماينده ى اين گروه، گزل مى باشد؛ روان شناسى نوجوان و جوانان، ص ١٩.

[٤٣]. دكتر ايزدى، مسائل نوجوانان، ص ٢٢؛ به نقل از روان شناسى نوجوان و جوانان، ص ١١٨.

[٤٤]. وسائل الشيعه، ج ١٤، كتاب النكاح، ص ١ ـ ٣٠.

[٤٥]. مرتضى مطهرى، نظام حقوق زن در اسلام، ص ٧٧.

[٤٦]. از پرسش هاى رسيده به مركز.

[٤٧]. على اكبر مظاهرى، جوانان و انتخاب همسر، ص ٢٤.

[٤٨]. ر.ك : آل اسحاق، دوران نامزدى، حل مشكل جوانان، رسالت : شماره ى ٢١٠٢، ١/٢/١٣٧٢؛ هم چنين ر.ك : جوانان و انتخاب همسر، ص ٢٤٠.

[٤٩]. هفته نامه ى ديدگاه، پيش شماره ى ٣، آبان ٧٩، ص ٥.

[٥٠]. پيشين

[٥١]. از سؤالات ارسالى به مركز.

[٥٢]. از پرسش هاى رسيده به مركز.

آثار ارتباط و پيامدهاى آن

در بخش هاى پيشين درباره ى دلايلِ طرفداران روابط دختر و پسر و پاسخ به آن از نظر دين اسلام سخن گفتيم و با برخى از آثار و تبعات آن آشنا شديم. در اين بخش به برخى ديگر از آثار دنيوى و اخروى آن اشاره مى كنيم و مسائلى را كه به گونه اى با بحث ما در ارتباط است، ذكر مى كنيم.

روابط نامشروع چه تأثيرى در روحيّه و ايمان و اعتقادات جوانان دارد؟[١] اگر انسان به غرايز و شهوات، به عنوان تنها هدف زندگى نگاه كند، ديگر نمى توان راه مخصوصى را براى او پيشنهاد كرد و از چشم چرانى و خودارضايى گرفته تا هم جنس بازى و هرگونه انحراف ديگر در نظر او جايز و پسنديده است؛ هر چند در ستيز با كرامت انسانى باشد و منجر به نابودى جامعه ى بشرى گردد. آن چه امروزه جوامع غربى، شاهد پيامدهاى منفى آن است معلول اصل لذّت جويى و حكومت غرايز و روابط مختلط و آزاد است.

امروزه بعد از اجراى فراگير نظرات امثال «فرويد و راسل» در جوامع غربى و غرب زده، شاهديم كه روز به روز بر آمار بيمارهاى روانى و خودكشى اضافه مى شود و آنان كه عمرى را در راه لذّت جويى، سپرى كرده اند، در نهايت به بن بست و پوچى رسيده و هويّت انسانى خويش را از دست داده اند.

در بخش دوم درباره ى آثارى نظير از دست دادن آرامش روانى و افزايش التهاب ها و معضلاتى كه دامن گير اجتماع مى شود، سخن گفتيم و اكنون تأثيرات آن را در روح و روان و ايمان انسان از نگاه احاديث معصومين (عليهم السلام) پى مى گيريم :

در معارف دينى، زمانى كه خواهش هاى نفسانى از دايره ى شرافت انسانى خارج و هدف زندگى واقع گردد، مورد نكوهش واقع شده، به عنوان عاملى كه مخرّب دنيا و آخرت انسان است، معرّفى شده است. همه ى انسان ها موظّفند براى پاسدارى از حريم عفاف و پاكى، كمال دقّت را بنمايند.

با نگاهى به داستان حضرت يوسف، در مى يابيم كه ايشان نيز در عين برخوردارى از مقام والاى معنوى، در مقابل وسوسه اى شيطانى و دعوت به شهوت، به خدا پناه برد و از او مدد جست.

آثار و پيامدهاى پيروى از شهوات

١. آثار دنيايى حضرت على( عليهم‌السلام ) مى فرمايد :

قرين الشهوة مريض النفس، معلول العقل[٢] ؛ كسى كه با شهوت همراه است، جان و عقلش مريض و بيمار است.

و در حديث ديگرى مى فرمايد :

«و كم مِنْ شهوة قد اورثت حزناً طويلا»[٣]؛ چه بسيار شهوت (و لذّات زود گذرى) كه حزن و اندوهى طولانى بر جاى مى گذارد.

روزنامه ها و مجلاّت خانوادگى، مملو از حكايت هايى است كه افراد در پى يك نگاه شهوت آلود و يا براى رسيدن به هوى و هوس، عقلشان مغلوب شهوت شده، دست به كارهايى زدند كه يك عمر بايد تاوان آن را بپردازند و جداى از عذاب اخروى، در دنيا جز بدنامى و تباهى و بدبختى چيز ديگرى نصيبشان نشده است. در حديثى آمده است :

كسى كه به سوى شهوات گام بر دارد و پيشى جويد، آفات و بلايا نيز همان گونه به سوى او مى آيد.[٤]

گناهانى كه آشكارا انجام مى پزيرد، تخلّفى شديد است و سبب تعجيل در نزول بلاها و نقمات مى شود. [٥]

٢. آثار معنوى و اخروى امام على( عليهم‌السلام ) مى فرمايد :

هيچ چيزى همانند غلبه ى شهوت، تقوا را نابود نمى سازد[٦] و نيز فرمودند : شهوت و حكمت الهى در يك قلب جمع نمى شوند.[٧]

در اين باره روايات بسيارى موجود است كه هر كدام اثرى از آثار منفى گناهان و پيروى از شهوت را ياد آورى مى كند و انسان را از عواقبِ سوء آن آگاه مى سازد و آن چه در همه ى روابط و دوستى هاى نامشروع پيدا مى شود، نگاه شهوت آلود و غلبه ى شهوت و هيجان هاى نامشروع است و اگر اين روابط از حدّ دوستى هاى معمولى خارج شده، به روابط نامشروع زناشويى منجر شود، جداى از عواقب بسيار زيانبار فردى و اجتماعى، عذاب دردناك اخروى را نيز به دنبال دارد كه در قرآن كريم به آن تصريح شده است.[٨]

و در حديثى از پيامبر، آلوده شدن به گناه زنا را همانند كشتن پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله)و نابود كردن خانه ى كعبه و از بزرگ ترين گناهان بنى آدم ذكر مى كند.[٩]

در حديثى ديگر، آثار شوم دنيايى آن را از بين رفتن آبرو، تعجيل در نابودى و فنا و قطع رزق، و در آخرت، حسابرسى دقيق و سخت و گرفتار شدن به قهر الهى و خلود در آتش جهنّم مى شمارد.[١٠]

زشتى و قباحت اين پديده ى شوم به حدّى است كه امروزه همه ى انديشمندان عالم به آن اعتراف نموده و از آثار هولناك اجتماعى آن نگرانند.

تأثيرهاى منفى روابط از جهت اجتماعى چيست؟ پروردگار، دختر و پسر را براى ازدواج خلق كرده و جامعه اين نقش را از آنان پذيرفته است. ليكن بايد توجه داشت كه عجله كردن در اين راه و بى توجّهى به واقعيّت هاى اجتماعى، مى تواند لطمه هاى جبران ناپذيرى به تشكيل خانواده و خوش بختى آينده بزند و از آن جا كه نوجوانان و جوانان از لحاظ شرايط روانى و عاطفى در برهه اى حسّاس از زندگى خويش به سر مى برند كه ميل به دگرخواهى و احساس نياز به جنس مخالف شديد است و تمام فكر و آرزوهاى جوانان را در بر گرفته و تنها هدفشان دست يابى و وصال به طرف مقابل است، چه بسا از آثار و تبعات اعمال خود غافل گشته، به گونه اى رفتار مى كنند كه با جامعه ى پيرامون آن ها هماهنگ نبوده، براى هميشه بايد تاوان كارهايشان را بپردازند. «ويل دورانت» تصريح مى كند :

جوان كه پس از سال ها ناز پروردگى، از خانواده به اجتماع قدم مى نهد، خود را آزاد مى يابد و جام لذت آزادى را تا جرعه ى آخر سر مى كشد، عاشقِ برترين چيزها و مبالغه ها و نامحدوديّت هاست زندگى او در زمان حال است و افسوس گذشته را نمى خورد و از آينده نمى ترسد و با خوش دلى و سبك روحى، از تپه اى بالا مى رود كه قلّه، طرف ديگر آن را از چشم او پنهان داشته است. [١١]

در اين باره «ريموند بيچ» مى گويد :

يكى از ويژگى هاى جوانان اين است كه هر وقت هر چه دلشان مى خواهد مى كنند، بدون آن كه نگران نتايج كار خود باشند؛ اما قوانين اخلاقى انعطاف ناپذيرند. قراردادهاى اجتماعى بر اساس تمييز خوب از بد ايجاد شده اند، نه از روى هوس و دل خواه. و به همين دليل، زمان هم قادر نيست آن ها را تغيير دهد؛ رعايت اين قرار دادها موفّقيّت و خوش بختى افراد را تضمين مى كند.

كسانى كه به هوادارى از تمايلات آنى خود، از اين راه، منحرف مى شوند، بعدها ـ هنگامى كه ديگر خيلى دير است ـ، پى مى برند كه از منبعِ خوش بختى خود برداشت بيهوده اى كرده اند و هرگاه به سياهه ى اعمال خويش رسيدگى كامل كنند، متوجّه مى شوند كه زندگى آن ها هرگز نيازمندى هاى عميق قلبشان را برنياورده است؛ در حالى كه دسته ى ديگر كه همواره پايه ى زندگى را محكم مى كنند، نه تنها از شادى هاى قلبى لذّت سرشارى مى برند؛ بلكه از دوران جوانى كه مقدّمه ى زندگى حقيقى است، نشاط و حظّ وافرى مى گيرند.[١٢]

چه دوستى هايى كه در آغاز از روى صداقت و پاكى و برخاسته از نياز به محبّت شروع شده، اما به سبب تحريك پذيرى بسيار و غلبه ى غرايز، جز بدنامى، ارمغانى به بار نمى آورد. به عنوان مثال، دخترى كه در شهرى كوچك، نامه اى از پسرى دريافت كرده بود، در حالى كه منحصراً يك نامه به پسر داده بود، به علّت بروز اختلاف خانوادگى، پسر نامه ى وى را در پانصد نسخه تكثير و در سطح شهر پخش مى كند. دختر بعد از آن واقعه، در وضعيّتى قرار مى گيرد كه حتى از خانه نيز نمى تواند خارج شود. [١٣]

چه بسيار دخترانى كه تنها به خاطر معشوقه بودن و به پاس آن كه دلى دلداده ى او شده است و به احترام وعده هاى دروغينِ ازدواج، پا در اين ميدان نهاده و مهر پسر را به حريم دل خويش راه داده است؛ اما بعد از آن كه لطافت روح و عفّت و پاكى او خدشه دار شد و از زمره ى دختران خويشتن دار، خارج گرديد، پسر، دل در گروِ ديگرى نهاده و او را در عرصه ى بدنامى، با دنيايى از غم و اندوه و ناكامى رها نموده و به دنبال طعمه ى پاك و زلال ديگرى است تا قسم ها و وعده هاى دروغين او را باور كند و به قطرات خونى كه از قلب كاغذى او جارى است، ايمان آورد. چنين جوانى به هنگام ازدواج، به هر دخترى برسد، با شك و ترديد به او مى نگرد و انتخاب همسر برايش مشكل مى شود. و با اين كه ده ها گل را بوييده است، به دنبال غنچه ى تازه شكفته اى است كه لطيف و پاك باشد. به ويژه در جامعه اى كه بافت سنّتى دارد و در عمقِ وجود افرادش وجدان و اخلاق حاكم است، بيش تر افراد، حتى كسانى كه اهل رعايت ضوابط اخلاقى نيستند، دخترانى را كه سابقه ى روابط و دوستى دارند، فاقد عفّت و وجاهتِ لازم دانسته، آنان را براى ارضاى شهوات و چشم چرانى خويش شايسته تر مى دانند؛ تا شريك زندگى و محرم اسرار؛ در نتيجه دخترانى كه با اين عنوان معرفى شوند، بد نام شده، دچار آسيب هاى روانى و اجتماعى مى گردند و آينده ى آن ها به خطر مى افتد.

جوانى در گفت و گويى درباره ى چگونگى روابط دختر و پسر، على رغم اصرار بر رفع محدوديّت هاى موجود در جامعه و خانواده مى گويد :

من هيچ وقت امكان نداشت با دخترى كه دوست هستم ازدواج كنم ]و ازدواج طبق معمول و باهمراهى خانواده پسنديده است [ شما اگر معناى ازدواج را بدانيد، آن وقت حسّاسيّت مردهاى ايرانى را مى فهميد. اگر دخترى با چند پسر دوست بوده باشد، حاضر نيستم با او ازدواج كنم.[١٤]

«ويل دورانت» به صراحت مى گويد :

زنان بى شرم، جز در لحظاتى زودگذر، براى مردان جذّاب نيستند مردان جوان به دنبال چشمانِ پر از حيا مى باشند و بدون آنكه بدانند، حس مى كنند كه اين خوددارىِ ظريفانه (حيا و عفاف) از يك لطف و رقّت عالى خبر مى دهد.[١٥]

دختران جوان بايد بدانند، آن كه هر روز در پى دلدارى است و عاشقِ هزار معشوق است، همچون صيّادى است كه با دانه هاى رنگارنگ خود، در پى شكار صيد است؛ نه عاشق دلداده. عاشق، خانه ى دلش را تنها، مهمان سراى يك دوست مى كند. دل بستن به دل هر جايى، غوطه ور شدن در مردابى بيش نيست.

نكته ى ديگر آن كه : پايه و اساس عشق و محبّت، تعهّد عميق به يك ديگر است و در جايى كه محرّك هاى جنسى فزونى يابد، هوس، جانشين عشق شده، تنوّع طلبى به جاى تعهّد و وفادارى مى نشيند كه در اين باره، در بخش هاى گذشته بحث شده است.

آقاى دكتر سروش در حرمت شرعى ابراز دوستى ميان دختر و پسر نامحرم تشكيك كرده مى گويد :

در فرهنگ گذشته ى ما، ابراز دوستى بين زن و مرد و دختر و پسر، به هر شكلش تحريم شده بود كه همه اش معلوم نيست جنبه ى شرعى داشته باشد؛ بلكه جوانب عرفى و اجتماعى و ايرانى هم دارد. مسئله ى حلّيت و حرمت، مال مقام اختيار است. در جبر كه مسائل اختيارى نيست؛ نه حلال دارد نه حرام. من نفهميدم، عشق حرام يعنى چه؟ اصلا عاشقى، ترك اختيار است.[١٦]

گفتيم كه صرف ارتباط و صحبت كردن و برخورد زن و مرد با هم در زندگى روزمرّه بدون اشكال است؛ اما دوستى ها و روابط عاشقانه اى كه آقاى دكتر در اين سخنرانى به آن پرداخته است و بر ترويج آن تأكيد مىورزد، به هيچ وجه قابل توجيه نيست و جداى از مشكلات و معضلاتى كه گفته شد، امنيّت و سلامت نسل جوان را به خطر مى اندازد. اين نوع دوستى ها و روابط در فرهنگ و فقه اسلامى نيز مورد تأييد قرار نگرفته، تشكيك ايشان در حرمت اين گونه روابط، مستند فقهى ندارد. در بخش دوم، مسئله ى عشق و عاشقى را مطرح نموديم و چنين نتيجه گيرى مى شد كه ارتباطِ آزاد، با پاسدارى از حريم عشق، منافات دارد و هوس و شهوت را جايگزين آن مى نمايد.

اما در مورد مسئله ى غير اختيارى بودن عشق و حلال بودن آن، بايد بگوييم كه اگر بپذيريم، پيدايشِ عشق و سلطه ى آن بر جان و روان آدمى، غير اختيارى و خارج از اراده ى انسان است، اما به خوبى روشن است كه مقدّمات پيدايش آن، كه از نگاه و ارتباط به وجود مى آيد، اختيارى است.

هم چنين در صورت پيدايش عشق، دنبال آثار و تبعات آن رفتن و تماس و نامه نگارى هاى بعدى و ايجاد و حفظ ارتباط با نامحرم، همه تحت اراده و اختيار آدمى است.

از رسول گرامى اسلام (صلى‌الله‌عليه‌وآله) نقل شده كه فرموده اند :

من عشق فكتم و عف فمات، مات شهيداً؛ كسى كه عاشق شود، پس آن را پنهان كرده و عفت پيشه كند و در اين حالت بميرد، شهيد از دنيا رفته است.[١٧]

بر اين اساس، رابطه ى دوستانه و عاشقانه، با غير همسر قانونى، در فرهنگ قرآن كريم مردود است؛ براى روشن شدن ريشه هاى اين تفكّر به مطالب ذيل توجه فرماييد.

مرحوم «طبرسى» در تفسير مجمع البيان مى گويد :

در دوران جاهليّت، رسم بر اين بود كه زنان، علاوه بر شوهر خود با يك مرد ديگر رابطه ى عاشقانه برقرار مى كردند كه در مسائل زناشويى در اختيار شوهرشان بودند اما لمس و بوسه را از عاشق و دلداده ى خويش دريغ نداشتند.[١٨]

«برتر اندراسل» مى گويد :

چيز غريبى است كه نه كليسا و نه افكار جديد اجتماعى، هيچ كدام معاشقه هاى جنسى را به شرطى كه از حد كوتاه معيّن پيش تر نروند، سرزنش نمى كند. اين كه گناه از چه حدّى به بعد شروع مى شود؛ امرى است كه صاحب نظران در آن اختلاف دارند. يكى از بزرگان و مقدّسين كاتوليك ارتدكس را عقيده بر اين است كه يك پيرو مسيح، بدين شرط كه نيّت شيطانى نداشته باشد، حتّى مى تواند برجستگى هاى سينه ى يك خواهر مقدس را نيز نوازش نمايد.[١٩]

اين است مكتبِ حيات بخش غربى كه كعبه ى آمال برخى از انديشمندان ما شده است!